eitaa logo
شمیم یار
1هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3.8هزار ویدیو
24 فایل
─┅༅ـــ✾❀﷽‌❀✾ـــ༅┅─ دور هم جمع شدیم تا شمیم حضرت یار باشیم .🫂 کپی؟!مطالب کانال بغیر از 👈رمانها 👉بدون ذکر منبع از شیرِ مادر حلال تر . .🌸 پاسخگوی سوالات شرعی : @helpers_mahdi برای تبلیغات ارزان در کانال : @helpers_mahdi2
مشاهده در ایتا
دانلود
❣ 🌾هر 🌤که بلند می شوم ..... 🌼آراسته روی قبله 🙂می ایستم و 🍁می گویم: 🌾"السلام علیک یا اباصالح المهدی" 🌼وقتی به این میکنم که خدا 🍁جواب را واجب کرده است، 🌾قلبم 💚از ذوق اینکه شما به اندازه 🌼 یک جواب سلام به من می 🍁کنی از جا کنده می شود. 🌾آقاجانم! دارم.😍 🌸🍃 سلام پدر مهربان ما صبحت بخير
✨❌ حسین فریاد میزند:«هل من ناصر ینصرنی»؟😔 و من در حالی که نمازم قضا شده است میگویم: لبیک یا حسین(ع)!لبیک...✋😊 حسین نگاه میکند لبخندی میزند🙂 و به سمت دشمن تاخت میکند،🏇 و من باز میگویم: لبیک یا حسین(ع)!لبیک...✋😊 حسین شمشیر میخورد،من سر مادرم داد میزنم و میگویم:😡 لبیک یا حسین(ع)!لبیک...✋😊 حسین سنگ میخورد،من در مجلس غیبت🗣 میگویم: لبیک یا حسین(ع)!لبیک...✋😊 حسین از اسب به زمین می افتد عرش به لرزه در می اید و من در پس نگاه های حرامم👀 فریاد میزنم: لبیک یا حسین(ع)!لبیک...✋😊 حسین رمق ندارد باز فریاد میزند:«هل من ناصر ینصرنی؟»😔 من محتاطانه دروغ میگویم🙊 و باز فریاد میزنم: لبیک یا حسین(ع)!لبیک...✋😊 حسین سینه اش سنگین شده است،کسی روی سینه است،حسین به من نگاه میکند میگوید:تنهایم یاری ام کن...😭 من گناه میکنم و باز فریاد میزنم:لبیک...😢✋ خورشید غروب کرده است...🌄 من لبخندی میزنم و میگویم:😊 اللهم عجل لولیک الفرج...🙏 به چشمان مهدی خیره میشوم و میگویم: دوستت دارم تنهایت نمیگذارم...!❤️✋ مهدی(عج)به محراب میرود و برای گناهان من طلب مغفرت میکند...😭 مهدی تنهاست...حسین تنهاست...😔 من این را میدانم اما... :) 🍃 ✨ https://eitaa.com/joinchat/1939406895Ceace4493e3
گفتم : بهشتت؟ گفت: لبخند مهدی(عج)....🦋 گفتم : جهنمت؟ گفت : دوری از مهدی(عج)...😣 گفتم : دنیات؟ گفت : موکب ولادت مهدی(عج)...😍 گفتم : مرگت؟ گفت : شهادت در راه مهدی(عج)و خدایِ مهدی(عج)...🕊🍃 گفتم : حرف آخرت؟ گفت : السَلامُ عَلَیکَ یا ابا صالِحَ المَهدی ( ارواحُنافِداه )💙 ای به فدایت بشوم من جانا.. https://eitaa.com/joinchat/1939406895Ceace4493e3
💐 اَلسَّلامُ عَلیکَ یا تالیَ کِتابِ اللهِ وَ تَرجُمانَه ✍ امام مهدی (عج): 🍃 حقّ با ما و در میان ماست، کسی جز ما چنین نگوید، مگر آن که دروغگو و افترا زننده باشد. https://eitaa.com/joinchat/1939406895Ceace4493e3
💎امام مهدى عليه السلام : إنَّ الأرضَ لا تَخلُو مِن حُجَّةٍ إمّا ظاهِرا و إمّا مَغمُورا ؛ زمين از حجّتى آشكار يا نهان خالى نيست . 📚كمال الدّين ، ج 2 ، ص 511 . ➿〰➿〰➿〰➿〰➿〰➿ ☀️امام زمان عليه السلام: ⭕️درهاى سئوال از چيزهايى را كه براى شما مفيد نيست ببنديد و خود را در مورد دانستن چيزهاى غيرلازم به زحمت نيندازيد و درمورد تعجيل فرج زياد دعا كنيد زيرا كه موجب فرج خواهدشد. 📝بحارالانوار 53: 181. 🔽🔽 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/1939406895Ceace4493e3
🕊🥀 غربت امام زمان (عج) 🥀🕊 ✍ امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از غربت امام رضا (ع) و امام حسين(ع) نيز بيشتر است. 💚 اگر حسين بن علی علیه السلام به دليل کمی ياران و اعوان، غريب بود، فرزندش مهدی(ع) از او نيز غريب‌تر است. چراکه همان هفتاد و دو يارِ امام حسين(ع)، در محشر عاشورا تا پای جان، امام خويش را نصرت کردند؛ اما بيش از هزار سال است که امام زمان(عج) ،در رسيدن به سيصد و سيزده ياور مخلص، انتظار می‌کشد.[۱] 🕊 آری! امام زمان (عج) غريب است، نه در ميان خِيل گرگان درنده در صحرای کربلا يا در کاخ مأمون؛ بلکه در ميان محبّان و شيعيانش که اگر به اندازه ی جرعه ی آبی او را طلب می کردند، امروز ایشان در کنارمان بودند...😔 📒 [۱]کمال‌الدين، ج۲، ص۳۷۸ https://eitaa.com/joinchat/1939406895Ceace4493e3
😍 ✨ نابغه ی قرآنی و اعجوبه ی حفظ قرآن کریم که در هفت‌سالگی حافظ کل قرآن شد. و امسال در سن ۱۳ سالگی موفق به اخذ کارشناسی و قبولی در کارشناسی‌ارشد شد☺️❤️ اما هیچ یک از شبکه های مثلا حامی‌حقوق‌زنان از ایشون یاد نکردند چرا؟🤔 چون ایشون محجبه بود و امثال مسیح‌علی‌نژاد حجاب رو مانع پیشرفت میدونند اما موفقیت ایشون در این سن با این حجاب تودهنی‌ محکمی برای مسیح علی نژاد و امثال مسیح هست😌 اما سوال بنده این است چرا رسانه های خودی و انقلابی ، این موفقیت رو بازتاب نمیدن و این نخبه ها رو الگو سازی نمیکنند و به مردم معرفی نمی کنند⁉️ چرا طوبی کرمانی ها و حنانه خلفی ها ناشناخته مانده اند؟ چرا حنانه ها به عنوان الگوی موفق و قرآنی به دختران سرزمینمان معرفی نمیشوند؟🙄 🔴 چرا الگوهای غربی برای کودکانمان شناخته تر هست❓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بسه دوری از حرم بذار بیام آقا... 🔹 نماهنگ زیبای سلام آقا ویژه جاماندگان اربعین حسینی با نوای سید مهدی حسینی https://eitaa.com/joinchat/1939406895Ceace4493e3
AUD-20201001-WA0000.mp3
8.62M
نماهنگ | زائر الحسین بامداحی: حاج مهدی رسولی شاعر: محسن عربخالقی پست‌ ویژه ایام 👌👌👌 https://eitaa.com/joinchat/1939406895Ceace4493e3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام علیکم من را ببخشین امروز در کانال مطلب گذاشته نشد حلال کنید🌹
اولین سالی است که نیستی و گره به کار اربعین مان افتاد...
رعنا از شنیدن پیغام مادر حمید خوشحال شدم...نمیدونستم چرا بین هاشم و حمید تمایلم بیشتر به حمید بود...عاشقش نبودم اما دلم بیشتر بهش گرم بود... ******** جلسه خواستگاری بی حضور من و حمید در ته مزرعه برگزار شد... پایین کلبه رو پله ها نشسته بودم ...حمید هم جلوی در اتاقک نشسته بود،گاهی نگاهمون بهم میفتاد اما زود نگاهمون رو از هم میگرفتیم... بعد از تمام شدن مراسم ...عمه با ناراحتی گفت من که میگم هاشم ولی هر چی داداشم بگه همونه...عمو و خاله هم ناراحت بودن...دل تو دلم نبود،عمه طاقت نیاورد و همه ماجرا رو گفت...عمو و خاله ساکت رو پله ها نشسته بودن...عمه گفت: *مادر پسره تو رو خواستگاری کرد ولی کاش نمیکرد... متوجه حرفاش نمیشدم ،گیج شده بودم با اشفتگی گفتم : ★مگه چی گفتن؟ عمه گفت‌: *مادر پسره گفت من تضمین نمیکنم پسرم چند وقت دیگه پشیمون نشه... به عمه گفتم یکم واضح تر توضیح بدین من باید بدونم چی گفتن... عمو گفت: *مادرش میگه پسرم تو شهر بزرگ شده تو شهر درس خونده نمیدونم چرا زن روستایی انتخاب کرده... عمه حرف عمو رو تو دست گرفت و گفت: *همه حرف دایی و مادرش این بود که ممکن بعدا پسره از ازدواج با تو پشیمون بشه.... عمو گفت : *عجب زمونه ای شده اون یکی که نگاهش به دهن باباشه...این یکی هم که اینطوری...ادم صدتا دختر کور و کچل بزرگ کنه اما شوهرش نده،اگه از حرف مردم نمیترسیدم شوهرت نمیدادم ... دلم به حال عمو میسوخت بین این دو خانواده گیر کرده بود...فشار این ماجرا بیشتر روی عمو بود چون حق پدریش اجازه ریسک کردن بهش نمیداد... دلم از حرف مادر حمید گرفت،کاش نمیومد و دل ما رو با این حرفها خون نمیکرد... عمو گفت: *‌رعنا تو خودت صاحب اختیاری اگه هر کدوم رو میخوای بی خجالت بگو...به عمو گفتم : ★میترسم عمو جان...میترسم... عمو گفت ما دو سه روز دیگه هستیم خوب فکرات رو بکن ... ********** عمه مرتبا زیر گوشم از خوبی های هاشم میگفت...میدونستم خوبی خاله زیور به چشم عمه اومده... باید بین هاشم و حمید وعالم تنهایی یک کدوم رو انتخاب میکردم...عالم تنهایی سخت بود،باید فکر اساسی برای آینده ام میکردم ... ادامه دارد... نویسنده: آرزو امانی ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1939406895Ceace4493e3
خاله زیور به عمه کلی امیدواری داده بود...عمه تونست یک تنه نظر عمو رو به هاشم جلب کنه... عمو همه چی رو به خودم واگذار کرده بود اما نظر عمو هم برای من شرط بود... ****************** حمید تو مزرعه اش مشغول بود...یک لحظه نگاهش به من افتاد و از دور برایم سر تکان داد...ناخوداگاه ازش رو گرفتم و به پشت کلبه رفتم...اون باید میدونست که دلم از خودش و خانوادش گرفته... میخواستم با قبول پیشنهاد هاشم جبران حرف ناروای مادر حمید رو بکنم ....به عمو گفتم به هاشم و خانوادش خبر بدید من قبول کردم ولی یک شرط دارم که باید عمل کنن... عمو گفت: *هر شرطی بزاری درسته چون هاشم باید خودش رو به من نشون بده... به عمو گفتم: ★شرط من اینه که هاشم هم اینجا کناره کلبه برایم خونه بسازه و اجازه بده من خودم رو زمینم کار کنم... عمو موافق شرطم بود و بهم این اطمینان رو داد که هاشم شرطم رو میپذیره... **************** خاله زیور به سراغم اومد و گفت: * هاشم خودش زمین داره بهم گفته بهت بگم که تو زمین خودش خونه میسازه ولی تو میتونی رو زمین خودت کار کنی و هاشم مشکلی با این قضیه نداره...به خاله گفتم : ★من میخوام خونه ام کناره زمین باشه تا مراقب محصولاتم باشم نمیخوام جای دیگه ای زندگی کنم... خاله گفت: *پس بهتره خودت با هاشم حرف بزنی شاید راضی به اینکار شد... ************* به دشت رفتم تا با هاشم صحبت کنم...خیلی سعی کرد منو قانع کنه ولی حرف من یکی بود... بلاخره هاشم پذیرفت و گفت: *با اینکه با قبول این شرط مردم اینجا پشت سرم کلی حرف میزنند اما چون زندگی با شما برایم مهمتره این خواسته رو قبول میکنم... شونه به شونه هم راه میرفتیم و از آینده حرف میزدیم ...یک لحظه نگاهم به حمید افتاد که از سربالایی دشت به بالا میومد...قلبم تند تند شروع به تپیدن کرد...به هاشم گفتم : ★با اجازتون من زودتر میرم...اما هاشم گفت: *منم میام میخوام با عمو مصطفی صحبت کنم .... حمید به نزدیکی ما رسید نگاهش غم داشت...تو دلم گفتم""خودت خواستی اینطوری بشه نه من!!!"" حمید با هاشم دست داد و گفت: -مبارکه همه چی درست شد؟ *هاشم نگاهی به من انداخت و گفت اگه خدا بخواد آره... تو دلم به سادگی هاشم خندیدم اون از خواستگاری رفیقش از من خبر نداشت وگرنه انقدر راحت باهاش صحبت نمیکرد...حمید خیلی اروم گفت خوشبخت بشید و رفت...توقع همچین آرزویی رو ازش نداشتم ولی حمید با آرزویی که کرد بدتر دلم رو به خون کشید... دلم میخواست صدایش بزنم و همه چی رو بهش بگم اما حیف که مادرش قسم داده بود که هیچ حرفی بهش نزنیم....‌ ادامه دارد... نویسنده: آرزو امانی ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1939406895Ceace4493e3
سلام امیدوارم حالتون خوب باشه🌺 ببخشید دیشب نتونستم ادامه رمان رو بذارم☺️ ممنونم که پیگیرید😊 خب ما هم بعضی وقتا کار برامون پیش میاد😢 ولی امشب جبران دیشبم گذاشتیم😌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آخرین آرزویش اقامه نماز جماعت پشت سر رهبر معظم انقلاب در بیت المقدس بود و با تمثیلی انگیزه خود را از رفتن به سوریه اینگونه عنوان می کرد که وقتی حضرت یوسف را برای فروش به بازار برده‌فروش‌ها آوردند، عده‌ای برای خرید ایستادند، در میان آنها فقیری بود. به او گفتند تو برای چه ایستادی؟ تو که پولی نداری. گفت: من پولی ندارم اما حداقل نامم درلیست خریداران یوسف ثبت می‌شود، مدافعین حرم نیز اگر شهید نشوند حداقل اسمشان در لیست مدافعان حرم زینبی ثبت خواهد شد.🥇 11 مهرماه 94 در در حمص سوریه و در مقام مستشار نظامی بر اثر اصابت خمپاره در درگیری با گروهک تروریستی داعش به فیض شهادت نائل آمد🏆 امیر قنواتی فرزند شهید🏵 گفت: پدرم شهید علیرضا قنواتی متولد سال 1348 در شهر جایزان از توابع رامهرمز است. وی بازنشسته سپاه لشگر 27 محمد رسول الله🌸 و دارای 60 ماه سابقه حضور در جبهه های دوران دفاع مقدس در مناطقی نظیر بستان، سوسنگرد، دهلاویه ، شلمچه و ... را در کارنامه کاری خود دارد. او یک دختر و سه پسر نیز دارد که همه ازدواج کرده اند. وی ادامه داد: پدرم در خصوص مسائل کاری خود در خانه زیاد صحبت نمی کرد، بعد از دوران بازنشستگی خود نیز از کار غافل نبود و در تعاونی مسکن سپاه مسئول قسمت ترابری بود. فرزند این شهید بزرگ مدافع حرم در مورد انگیزه های شهید قنواتی برای رفتن به سوریه خاطرنشان کرد: یک روز در خانه بحث جنگ عراق و سوریه شد که پدر گفت من هم میخواهم بروم، مادرم گفت شما کجا می خواهی بروی، دیگر دینت را به کشور ادا کرده ای ولی پدر در اولین فرصت از محل کارش تسویه نمود و اوایل تیرماه 94 به مدت 45 روز به سوریه رفت، پس از این که برای چند روز به مرخصی آمد، به او گفتیم که دیگر نرو ولی او تاکید داشت که برای ما نظامی ها تا زمانی که دشمن وجود دارد باید جنگید و تا ظلم باقی است باید جلوی آن ایستاد و ما نباید پشت رهبری را خالی کنیم. وی افزود: پدر همیشه می گفت که اگر روزی من به مرگ طبیعی بمیرم و امام حسین (ع) 💖آن دنیا ازمن سوال کند که هنگامی که خانه خواهر من را خراب می کردند تو بچه شیعه چه کار می کردی من چه جوابی بدهم؟ اگر از من سوال کند که هنگام محرم حسین حسین می کردی چطور اجازه دادی به حریم خواهر من تجاوز شود شما چه جوابی می خواهید بدهید؟ در کل زندگی پدرم 🍀اواخر خیلی تغییر کرده بود و اکثر مواقع عبادت می کرد.  وی با اشاره به شهادت شهید قنواتی در 11 مهرماه 1394 گفت: پدرم در سوریه فرمانده گردان زرهی و مستشار نظامی بود که به واسطه فاش شدن محل عملیات توسط برخی نیروهای جاسوس بر اثر اصابت خمپاره در منطقه حمص به شهادت رسید🕊 من و برادرانم خیلی تلاش کردیم که به سوریه برویم ولی به دستور حاج قاسم سلیمانی به واسطه پدر شهیدمان این امر محقق نشد ولی بعد از شهادت پدر چند روز به سوریه رفتیم تا محل شهادت او را ببینیم که به دلیل زیر آتش بودن آن منطقه میسر نشد، حتی تلاش کردیم که مخفیانه برویم ولی موفق نشدیم.  فرزند این شهید مدافع حرم به دیدار خانواده خود با رهبر معظم انقلاب اشاره کرد و خاطرنشان ساخت: یکی از آرزوهای من دیدار با رهبرمعظم انقلاب از فاصله نزدیک بود، به همراه سه برادر و خواهر و مادرم به بیت رفتیم، من به رهبری گفتم که بسیار خوشحالم 😇که کنار شما هستم و آرزویم دیدن شما بود، ایشان از کار من پرسیدند که من گفتم در وزارت دفاع هستم، سپس برادرم رضا گفت که ما می خواهیم اعزام شویم به سوریه ولی مسئول اعزام که در این جلسه هستند نمی گذارند که آقا از مسئول اعزام سوال کردند که دلیلش چیست که او نیز گفت که این دستور مستقیم سردار قاسم سلیمانی💓 است که فرزندان شهدا اجازه رفتن ندارند که رهبرمعظم انقلاب نیز پاسخ داد شما بمانیدو برای نظام خدمت کنید، سپس مشکلاتمان را پرسیدند و مشخصات پدر را خواندند سپس به عکس وی در دستان من خیره شدند و دستی تکان دادند و برای اقامه نماز جماعت تشریف بردند🕌 روحش شاد و یادش گرامی و پر رهرو باد💙 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1939406895Ceace4493e3
🍃🕯اهمیت اربعین در چیست ؟ 🍃🌼 حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای (حفظه الله تعالی) : 🍃🌷اساساً اهمیت اربعین در آن است که در این روز، با تدبیر الهی خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله)، یاد نهضت حسینی برای همیشه جاودانه شد و این کار پایه‌گذاری گردید. ⚘اگر بازماندگان شهدا و صاحبان اصلی، در حوادث گوناگون - از قبیل شهادت حسین‌بن‌علی(علیه‌السّلام) در عاشورا - به حفظ یاد و آثار شهادت کمر نبندند، نسل‌های بعد، از دستاورد شهادت استفاده‌ی زیادی نخواهند برد... ⚘اگر زینب‌کبری(سلام‌اللَّه‌علیها) و امام سجّاد(صلوات‌اللَّه‌علیه) در طول آن روزهای اسارت - چه در همان عصر عاشورا در کربلا و چه در روزهای بعد در راه شام و کوفه و خود شهر شام و بعد از آن در زیارت کربلا و بعد عزیمت به مدینه و سپس در طول سالهای متمادی که این بزرگواران زنده ماندند - مجاهدات و تبیین و افشاگری نکرده بودند و حقیقت فلسفه‌ی عاشورا و هدف حسین‌بن‌علی (علیهما السلام) و ظلم دشمن را بیان نمیکردند، ⚘واقعه‌ی عاشورا تا امروز، جوشان و زنده و مشتعل باقی نمیماند. 🗓 ۲۹ شهریور ۱۳۶۸
✨سهم امروزمون از یاد مولای غریب 💫💫💫💫💫 ⁉️ تاحالا_به_این_فکر_کردین که امام زمان برای ما چه دعاهایی میکنن و ما چقدر تونستیم شبیه خواسته ها و انتظارات ایشون باشیم؟ https://eitaa.com/joinchat/1939406895Ceace4493e3
🔰امام حسین علیه السلام: 💠هرکس مرا در زمان حیاتش زیارت کند،من هم بعد از وفاتش به زیارت او می آیم. 📚بحارالانوار،ج۹۸،ص۱۶ https://eitaa.com/joinchat/1939406895Ceace4493e3