#شب_سوم
#ماه_محرم
#حضرت_رقیه سلام الله
#مرثیه
#غزل
مجنون شبیه طفل تو شیدا نمی شود
زین پس کسی بقدر تو لیلا نمی شود
درد رقیه تو پدر جان یتیمی است
درد سه ساله تو مداوا نمی شود
شأن نزول رأس تو ویرانه من است
دیگر مگرد شأن تو پیدا نمی شود
بی شانه نیز می شود امروز سر کنم
زلفی که سوخته گره اش وانمی شود
بیهوده زیر منت مرحم نمی روم
این پا برای دختر تو پا نمی شود
صد زخم بر رخ تو دهان باز کره اند
خواهم ببوسم از لبت اما نمی شود
چوب از یزید خورده ای و قهر با منی
از چه لبت به صحبت من وا نمی شود
کوشش مکن که زنده نگهداری ام پدر
این حرف ها به طفل تو بابا نمی شود
#محمد_سهرابی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_سوم
#ماه_محرم
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#غزل
#مرثیه
وقتي كه آمدي به برم نور ديده ام
گفتم كه بازهم نكند خواب ديده ام
بابا منم شكوفه سيب سه ساله ات
حالا ببين چه سرخ و سياه و رسيده ام
خيلي ميان راه اذيت شدم ولي
رنج سفر به شوق وصالت كشيده ام
اينرا بدان كه بين تو و تازيانه ها
نام تو را به قيمت سيلي خريده ام
در بين اين مسير پر از غصه بارها
از آسمان ناقه چو باران چكيده ام
پايم سرم تمام تنم درد مي كند
از بس كه زجر در دل صحرا كشيده ام
كم سو شده دو چشم من از ضربه هاي او
حتي به زور صوت رسا را شنيده ام
از راه رفتنم تعجب نكن كه من
طعم بد شكستن پهلو چشيده ام
پاهاي من همه پر طاول شده ببين
خيلي به روي خار بيابان دويده ام
چادر ز عمه قرض گرفتم كه زير آن
پنهان كنم ز روي تو گوش دريده ام
بشنو تمام خواهش اين پير كودكت
من را ببر كه جان تو ديگر بريده ام
عمه كه پاسخي به سؤالم نمي دهد
آيا شبيه مادر قامت خميده ام؟
پاهاي من همه پر طاول شده ز بس
از ترس او ميان بيابان دويده ام
#محمد_بیابانی
#صلوات
🔹#اشعار_ناب_آیینی🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_سوم
#ماه_محرم
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#غزل
#مرثیه
باوجودی که پدرجان گله خیلی دارم
نوه ی فاطمه ام حوصله خیلی دارم
وسط آن همه اسباب جسارت برما
نفرت ازسلسله و هلهله خیلی دارم
قد کشیدم بزنم بوسه به رویت بر نی
دیدم ازگونه ی تو فاصله خیلی دارم
عقب افتادنم ازقافله زجرآور شد
گفتم ای زجر نزن آبله خیلی دارم
باعث زحمت جمع اسرا من بودم
خجلت ازعمه دراین قافله خیلی دارم
با وجودی که سراز پیکر تو شمر برید
من شکایت ولی ازحرمله خیلی دارم
#محسن_صرامی
#صلوات
🔹#اشعار_ناب_آیینی🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_سوم
#ماه_محرم
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#مرثیه
#غزل
گوش کن تا دردهایم را بگویم بیشتر
گیسوان غرق خونت را… ببویم بیشتر
در بیابان بودم و ترسیده بودم بارها
هر قدر از پشت سر,از روبرویم بیشتر
هر قدر از دست تازیانه اش کردم فرار
آن سیاهی باز می آمد,به سویم بیشتر
هر چه کمتر گریه کردم هرچه کمتر گم شدم
هی تبسم کرد و زد سیلی به رویم بیشتر
از همان عصری که دیدم خیمه ها آتش گرفت
با همه قهرم ولیکن,با عمویم بیشتر
بعد از آن روزی که من از قافله جا مانده ام
عمه دقت میکند هر شب به مویم بیشتر
از همان روز است که قطره به قطره جای آب
لخته لخته می چکد خون از وضویم بیشتر
عمه می داند ولیکن من نمی دانم چرا
درد دارد زخم گوشم از گلویم بیشتر؟
او گلی گم کرده دارد من پدر گم کرده ام
من تو را از عمه جان باید بجویم بیشتر
#مهدی_رحیمی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_سوم
#ماه_محرم
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#مرثیه
#غزل
همه امید بچه ها ...عمه
نشد از ما دمی جدا عمه
تا عمو در کنار علقمه ماند
شد اباالفضل خیمه ها عمه
پدرم روی خاک و نیمه ی شب
از پی بچه ها دوتا عمه
هر طرف ناله در بیابان بود
شد همه دشت یک صدا: عمه!
عمه از خیمه تا به مقتل رفت
گفتم عمه نرو ... کجا عمه؟
شبی از ناقه تا که افتادم
ناله کردم بیا بیــــا عمه ....
مانده ام بانویی که آن شب بود
مادرم فاطمه است یا عمه؟
هر کجا تازیانه بالا رفت
زود تر گشت جان فدا عمه
شهر تا ازدهام شد طفلی
داد زد زیر دست و پا عمه
کاش عمو بود تا که در نورش
بکشد خار پای ما عمه
تا نبینیم گریه ی هم را
من جدا گریه و جدا عمه
دیشبی را دلم به دریا زد
شکوه آغاز کرد با عمه
که مگر نیست احترام یتیم
آیه ی مصحف خدا عمه؟
پس چرا اهل شام مسخره کرد
گریه های یتیم را عمه؟
سایه ات مستدام بر سر من
ای علمدار کربلا عمه!
راستی مرگ خود طلب کردی
من بمیرم.... شما چرا عمه؟
#ناشناس
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_سوم
#ماه_محرم
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#مرثیه
#غزل
مهربان مادربزرگ آرام جان مادربزرگ
هم نفس، همراه، همدل، هم زبان مادر بزرگ
مثل من ذکر همه "یافاطمه یافاطمه" است
بهترین سنگ صبور کاروان مادربزرگ
پهلوی آزرده ی ما سهم الارث مادری ست
در حمایت از "ولی" الگوی مان مادربزرگ
از روی ناقه شبی گرچه زمین خوردم ولی
من خودم دیدم رسید از آسمان مادربزرگ
از غم تنهایی ام صحرا به حالم گریه کرد
بس که خواندم زیر لب " پیشم بمان مادربزرگ ! "
از رقیه زجر، زهرای سه ساله ساخته
با رخ نیلی شدم آخر چنان مادربزرگ
تازیانه خورده و خود را تسلی داده ام
با توسل به بزرگ خاندان مادر بزرگ
در میان کوچه دختربچه ها سنگم زدند
پیش چشمان عموجان ، عمه جان ، مادربزرگ
درک خوبی دارد از دردی که دارم می کشم
با همان درد شدید استخوان مادربزرگ
دست بر پهلو گرفتم خاطراتش زنده شد
حرف دارد از هجوم ناگهان مادربزرگ
حک شده بر طالع این خانواده از نخست
هم نواده قدکمان هم قدکمان مادربزرگ
باعصا و بی عصا همواره کوثر کوثر است
من همان آیینه هستم او همان مادربزرگ
نه فقط باباست مهمانم در این ویران سرا
می رسد همراه اشک بی امان مادربزرگ
تا همین کنج خرابه هرکجا پر کرده است
جای خالی پدر را هر زمان مادربزرگ
تا که دستم را نهد در دست بابای گلم
به دلم افتاده می آید الان مادربزرگ
دل پریش و مو پریشان مثل من بابای من
مثل عمه مو کنان مویه کنان مادربزرگ
تا خرابه من شدم مرثیه خوان قافله
تا مدینه می شود مرثیه خوان مادربزرگ
#علیرضا_خاکساری
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_سوم
#ماه_محرم
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#مرثیه
#غزل
پدرم را گرفته ام به بغل دختری باز مادری کرده
نیست در باورم که یک خنجر پدرم را فقط سری کرده
زخم های لب تو را دیدم یاد آن حرف عمه افتادم
که چه زیبا لبان قاری تو از دل چوب دلبری کرده
راستی معجرم که یادت هست سوخت وقتی که خیمه ها میسوخت
بعد از آن روی موی سوخته ام آستین کار روسری کرده
رفتی و بعد رفتنت خیلی دخترت درد می کشد بابا
زجر هجری کشیده ام که مپرس هجر تو زجر را جری کرده
تاجران شهر را قرق کردند وصف بازار می کنم مثلا
داد و فریاد مرد برده فروش شام را غرق مشتری کرده
تو که رفتی عمو که رفت ولی عمه ام جای تان برای همه
با همه بغض های سنگینش پدری و برادری کرده
من که در خواب هم نمی دیدم مثل زهرا شوم ولی انگار
بغلم آمدی و دنیا گفت دختری باز مادری کرده
#احمد_حیدری_قرا
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_سوم
#ماه_محرم
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#مرثیه
#غزل
دل كباب كه ديگر شرر نميخواهد
انيس غصه و غم چشم تر نمي خواهد
كبوتري كه قفس را مزار ميداند
براي زندگي اش بال و پر نميخواهد
يكي بپرسد از اين قوم بي حيا كه مگر
سه ساله دختر تنها پدر نميخواهد؟
اگر بهانه بابا گرفت دختركي
به غير مرحمتي مختصر نميخواهد
يكي به عمه بگويد به من سپر نشود
شكسته دستم و ديگر سپر نميخواهد
بهانه جويي من مشكل خرابه شده
در اين خرابه كسي دردسر نميخواهد
#مصطفی_متولی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_سوم
#ماه_محرم
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#مرثیه
#غزل
به اميدي كه بيايي سحري در بر من
خاك ويرانه شده سرمه چشم تر من
مدتي ميشود از حال لبت بي خبرم
چند وقت است صدايم نزدي: دختر من
من همان لاله افروخته خون جگرم
كه همين لخته فقط مانده به خاكستر من
شب اين شام چه سرماي عجيبي دارد
تب اين سوز كجا و بدن لاغر من
دارم از درد مچِ دست به خود ميپيچم
ظاهراً خرد شده ساقه نيلوفر من
چادرم پاره شد از بسكه كشيدند مرا
لحظه اي وا نشد اما گره از معجر من
موي من دست نخورده است خيالت راحت
معجر سوخته چسبيده به زخم سر من
كاشكي زود بيايي و به دادم برسي
تا كه در سينه نمانَد نفس آخر من
#مصطفی_متولی
#صلوات
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_چهارم
#ماه_محرم
#فرزندان_حضرت_زینب سلام الله علیها
#مرثیه
#غزل
قامت کمان کند که دو تا تیر آخرش
یک دم سپر شوند برای برادرش
خون عقاب در جگر شیرشان پر است
از نسل جعفرند و علی، این دو لشکرش
این دو ز کودکی فقط آیینه دیده اند
آیینه ای که آه نسازد مکدرش
واحیرتا که این دو جوانان زینب اند
یا ایستاده تیر دو سر در برابرش؟
با جان و دل دو پاره جگر وقف می کند
یک پاره جای خویش و یکی جای همسرش
یک دست، گرم اشک گرفتن ز چشم هاش
مشغول عطر و شانه زدن دست دیگرش
چون تکیه گاه اهل حرم بود و کوه صبر
چشمش گدازه ریخت ولی زیر معجرش
زینب به پیشواز شهیدان خود نرفت
تا که خدا نکرده مبادا برادرش …
زینب همان شکوه که ناموس غیرت است
زینب که در مدینه قرق بود معبرش
زینب همان که فاطمه از هر نظر شده است
از بس که رفته این همه این زن به مادرش
زینب همان که زینت بابای خویش بود
در کربلا شدند پسرهاش زیورش
گفتند عصر واقعه آزاد شد فرات
وقتی گذشته بود دگر آب از سرش
#سید_حمیدرضا_برقعی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_چهارم
#ماه_محرم
#فرزندان_حضرت_زینب
#مرثیه
#غزل
روی من و دو " پا به رکاب" ام حساب کن
ما را مدافع حرم خود خطاب کن
تا پیش مرگ حاجی شش ماهه ات شوند
این دو جوان قافله را انتخاب کن
دلواپس تو و غم تنهایی توام
فکری به حال این دل پر التهاب کن
در سوختن به راه تو اجری عظیم هست
لیلا که سوخت قلب مرا هم کباب کن
پنجاه سال رو نزدم نزد تو فقط
این بار التماس مرا مستجاب کن
بگذار پای مادرمان را وسط کشم
راضی نشد دلت همه مان را جواب کن
"در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست"
رخصت بده به خاطر زینب شتاب کن
من خیمه می نشینم و تنها خودت برو
هر مصحف ورق ورق ام را کتاب کن
دلواپس من و جگر خون من نباش
فکری برای اصغر و یک جرعه آب کن
ناموس مرتضی علی و معرض خطر؟
فکری به حال ذریه ی بوتراب کن
#علیرضا_خاکساری
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_چهارم
#ماه_محرم
#اصحاب_الحسین
#مرثیه
#غزل
سوارِ گمشده را از میان راه گرفتی
چه ساده صید خودت را به یک نگاه گرفتی
شبیه کشتی نوحی، نه! مهربان تر از اویی
که حرِّ بد شده را هم تو در پناه گرفتی
چنان به سینه فشردی مرا که جز تو اگر بود
حسین فاطمه! میگفتم اشتباه گرفتی
من آمدم که تو را با سپاه و تیر بگیرم
مرا به تیر نگاهی تو بی سپاه گرفتی
بگو چرا نشوم آب که دست یخزدهام را
دویدی و نرسیده به خیمهگاه گرفتی
چنان تبسم گرمی نشاندهای به لبانت
که از دل نگرانم مجال آه گرفتی
رسید زخم سرم تا به دستمال سفیدت
تو شرم را هم از این صورت سیاه گرفتی
#قاسم_صرافان
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7