eitaa logo
اشعار ناب آیینی
27.2هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
981 ویدیو
46 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
کِی به نظر بنده ی نابم کنی رحم بر این حال خرابم کنی گر که دلت نیست به من پس چرا جلوه به بیداری و خوابم کنی نقش خودت بر دل من حک نما تا که ز آیات کتابم کنی با نظرت خاک شود کیمیا می شود آیا که خطابم کنی ذوب شدن در تو حیات من است می شود آیا که که مذابم کنی ساقی میخانه شدن سخت نیست گر تو نگاهی به شرابم کنی جام و سبویم زِ مِیِ کوثر است تا به لبم نغمه ی یا حیدر است صفحه ی دیگر به دلم باز کن دفتری از عاشقی آغاز کن تاب مده طرّه ی مشکین چنین کمتر از این ای گل من ناز کن گوشه ی چشنی به تنعّم گشا از منِ آشفته گره باز کن نام خوشت را به زبانم نشان جان مرا زمزمه پرداز کن دم بزن از سرِّ خفیه به دل سینه ی ما را حرم راز کن ای دل من جانب جانانه ات با پر بشکسته تو پرواز کن بال بزن تا که هدایت شوی طائر درگاه ولایت شوی بال گشا موسیِّ جان آمدی چشمه ای از سِرِّ نهان آمده تا که ضلالت برود از جهان روح هدایت به جهان آمده غنچه شکوفه زده بر شاخسار یا گلی از باغ جنان آمده جلوه ی تام کَرم کردگار نور کرامت به عیان آمده ماه و ستاره به کناری رَوید حضرت خورشید زمان آمده روشنی چشن امام شِشُم نور دو چشم همگان آمده از افق عشقْ سعیده رسید غنچه ی دامان حمیده رسید جرعه زن از جام هدایت شویم تا که به میخانه ی حیرت شویم باده دهید از خُم ناب غدیر تا همه سرمست محبت شویم جام غدیر از کرمت باز شد تا همه مهمان ولایت شویم گر که عنایت کنی ام ای کریم ریزه خورِ خوان کرامت شویم ظرف دل ما بگشا تا دگر بهره ور از بارش رحمت شویم اذن نجف را بده و کاظمین راهیِ کویت به زیارت شویم زائر خاک تو شدن فخر ماست هدیه ی مولودی تو کربلاست http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
می رسد از هر طرف زائر مدام از راهِ دور سهم من در حدّ یک عرض ِسلام از راه دور نیستم دور ضریحت! در خیالم بارها- می روم گم می شوم در ازدحام از راه دور در طوافت می دوَم با پای شعرم هفت بار تا کمی زائر شوم با احترام از راه دور اشک می ریزد دلم! از شوق٬ پرپر می زند دور گنبد؛ بر فراز پشت بام از راه دور آیهٔ «وٱلکاظمینَ ٱلغَیظ» راه و رسم توست کاش دریابی مرا در این مقام از راه دور حضرت باب ٱلحوائج هستی و تا زنده ام میگذاری مهربان... سنگ تمام از راه دور بارها با چشم خود دیدم سپردی از کرم زخم هایم را به دست التیام از راه دور بُعد منزل نیست... اما در حرم حالم خوش است گر چه می دانم نظر دارد امام از راه دور! http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
💐میلادیه وقتی امام صاحب فرزند می شود باغ جنان شکوفه ی لبخند می شود صدها فرشته برقدمش بوسه می زنند فصل بهار وموسم پیوند می شود دل می تپد به سینه زشادی اهل بیت آئینه دار لطف خداوند می شود لبخند نور حضرت صادق که دیدنی است نذر فروغ چهره ی فرزند می شود دل در حضور حضرت کاظم رسیده است یعنی که سرسپرده و پابند می شود موسی کجا به طور مناجات با خدا با او در این مقام همانند می شود هرکس قدم نهاد به راه امام خویش دراین مسیر نور هدفمند می شود گفتم نمی شود که به پابوس او رسم از آسمان ملائکه گفتند ،می شود خود را به کاظمین رسان درحضور او آنجا ببین که ازتو چه خرسند می شود با قلب پر سرور «وفایی» نوشت وگفت امشب نصیب شیعه شکرخند می شود http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تمام حجم تنت زیر یک عبا مانده به روی پهلوی تو چند جای پا مانده نفس کشیده ای و بند آمده نَفَست به سینه ات چقدَر استخوان، رها مانده خدا کند تو دگر مثل فاطمه نشوی خدای، رحم کند بر تنِ بجا مانده به سجده می روی و مثل بید می‌لرزی قیام کن که تسلّای ربّنا مانده هوای غربتِ زندان که جای خود دارد نگاه یک زنِ رقّاص بی حیا مانده به‌ فرض‌ هم‌ که ‌خودت از جهان، خلاص‌ شوی هنوز ، غربتِ معصومه و رضا مانده کمی اگر غُل و زنجیرها امان بدهد صدا هنوز در این اشکِ بیصدا مانده دوباره روضه ی جانسوز پنج تن داری بخوان که روضه ی مکشوفِ کربلا مانده بخوان که شمر، نشسته به سینه ای خسته اگرچه سینه شکسته ولی صدا مانده به التماسِ صدای حسین، یا زینب! برو حرم که غم گوشواره ها مانده ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دوری از شهر و دیارم عزتم را لطمه زد این جدائی قلب پاک عترتم را لطمه زد با دو دست بسته هم باب‌الحوائج بوده‌ام کی غل و زنجیر فضل و رحمتم را لطمه زد ناله‌های ممتدم گویای این مطلب شده بغض سینه اشتیاق صحبتم را لطمه زد تار می‌بینم ز بس که این حرامی یهود گاه و بیگاه آمد از ره صورتم را لطمه زد صوت سیلی هم‌صدا شد با صدای خنده‌اش هر دمی آمد سراغم خلوتم را لطمه زد نام زهرا را نه تنها با طهارت او نبرد بد دهن بود و دل با غیرتم را لطمه زد داغ من یک سر بریدن کمتر از جدم حسین آخر کار این کفن‌ها غربتم را لطمه زد پیکر من بین راه زائران کربلا این سه‌روزه تا قیامت شوکتم را لطمه زد ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
کُنج سیاه چال غریبی عزیز داشت پیری شکسته که جگری ریز ریز داشت دلتنگی‌اش برایِ رضا سینه سوز بود قلبی برای دخترکَش ناله خیز داشت با دستهای بسته  فقط ناسزا شنید زخمِ زبانِ قاتلِ او نیشِ تیز داشت دیشب صدای سرفه‌ی او تا سحر رسید زنجیر بِینِ حلقه‌ی خود یک مریض داشت زنجیر را کشید کمی قد کشیده شد این استخوانِ پا چِقَدر خُرده ریز داشت او روی در شکسته و  مادر به پشتِ در تشییع او به روضه‌ی زهرا گریز داشت بر روی تخته پاره تنش گیر کرده بود انگار لنگه در دو سه تا میخِ تیز داشت اول مدینه بعد دلم کاخِ شام رفت زندان هرآنچه داشت  ویرانه نیز داشت سر رویِ طشت بود و حرامی کنارِ طشت نامرد بِینِ دست شرابی غلیظ داشت با گریه گفت عمه مرا میدهد نشان نامحرمی که تکه کلامِ کنیز داشت... ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
مشکل‌گشای کارها باب الحوائج ذکر توسّل‌های ما باب الحوائج دارد هوای شیعه را باب الحوایج پیوسته می‌گوییم «یا باب الحوائج» پر می‌کشد دل های ما تا کاظمینش امشب عجب دارد تماشا کاظمینش عیسای اهل البیت موسای کلیم است مانند بابایش کریم ابن الکریم است بین دعاهایش غریبه هم سهیم است بابای سلطان خراسان از قدیم است دارد دمی مثل مسیحا کظم غیظش عبد خدا می‌سازد او با کظم غیظش از هر بلایی شیعه‌ها را حفظ کرده زیر عبای خویش ما را حفظ کرده در سینه‌اش علم خدا را حفظ کرده اعجازهای انبیا را حفظ کرده با یک نگاهش زیر و رو شد بُشر حافی مجذوب حُسن خُلق او شد بُشر حافی آری وقار او وقار دیگری بود اکسیر علم او عیار دیگری بود هر احتجاجش افتخار دیگری بود تیغ کلامش ذوالفقار دیگری بود مانند زینب، عمّه‌اش، مرد سخن بود در هر سؤالی پاسخش دندان‌شکن بود آقای ما در کنج زندان چارده سال محروم از خورشید تابان چارده سال آزرده، زخمی، مو پریشان چارده سال مثل هزاران سال بود آن چارده سال «خلّصنی یارب» گفتنش از حد گذشته پیداست در زندان به آقا بد گذشته گلبرگ‌های یاس را پژمرده بودند از بس که آقا را شکنجه کرده بودند پا را دگر از حد فراتر بُرده بودند بدکاره‌ای را پیش او آورده بودند ذکر الهی را عجب محسوس می‌گفت «سبحانکَ» «قدّوس» «یا قدّوس» می‌گفت یک بار نه... بلکه هزاران بار افتاد در لحظه‌ی برخاستن بسیار افتاد دستش ز روی شانه ی دیوار افتاد آن لحظه یاد مادرش انگار افتاد... زنجیرها تاب و توانش را گرفتند یک عدّه‌ای نامرد امانش را گرفتند آقای ما در سینه‌اش دردی کهن داشت هر شب نگهبانی پلید و بد دهن داشت رنگ کبود و زخم‌هایی بر بدن داشت از بس که زندان‌بان او دست بزن داشت صبرش به زیر تازیانه‌ها محک خورد مانند زهرا مادرش خیلی کتک خورد یک تخته‌ی در عهده‌دار بردنش بود هر چند که زنجیرها دور از تنش بود اما هنوز آثار آن بر گردنش بود شکر خدا که بر تنش پیراهنش بود دیگر سر او زیر دست و پا نیفتاد بر دختر او چشم خیلی‌ها نیفتاد ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
در این زندان تو را در آتش تقدیر می بینم تو را در اوج غربت زخمی زنجیر می ببینم نداری پوست بر پیکر، نمانده گوشت بر این تن چنان لاغر شدی گویا فقط تصویر می بینم! شبیه مادرت از آرزوی مرگ لبریزی بمیرم که تو را از زندگانی سیر می بینم غریبی بیشتر از این که در این مصر، موسائی ولی هارون شهرت را پر از تزویر می بینم عزیز عالمی یوسف، چه بر مسند چه در زندان چرا با چشم ظاهربین خود تحقیر می بینم؟ کدامین استعاره شرح حالت در قفس باشد؟ غزال زخم خورده؟ نه، سراپا شیر می بینم نبین هارون به تخت است و غریب این سیه چالی تو آن بالای بالا، دشمنت را زیر می بینم نیامد مرغ نفرین در قنوتت، چشم دشمن کور نمازت را پر از آرامش تکبیر می بینم چه کرده کظم غیظت با دل بی رحم زندانبان؟ که در عمق نگاهش این همه تغییر می بینم شب تردید هایش را سحر کرده است، مهتابت دل ویران او را شاد از تعمیر می بینم به اعجاز نگاه تو زلیخا شد مسلمانت تمام حیله ها را در تو بی تأثیر می بینم نمی چسبد به تو این وصله ها، معصوم معصومی تو را در روشنای آیه تطهیر می بینم دل شمس الشموست می شود خون از غروب تو خراسان را در این شبهای غم دلگیر می بینم غزل از مهر سلطان می شود لبریز، می گوید همین ناچیز را شایسته تقدیر می بینم ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بر روی خاک بس که تنش را کشیده بود خونش به نقطه نقطه ی زندان چکیده بود عجل وفات و روضه ی مادر زیاد داشت موسی بن جعفر این دم آخر بریده بود جسمی که در هجوم بلا روز خوش ندید حالا به روی تخته چه خوش آرمیده بود جان داد بین غربت و حالا کفن به دست جمعی برای عرض ارادت رسیده بود هر کس برای دیدنش آمد نمی شناخت از بس شکسته پیکر و از بس خمیده بود صبرش گواه , عاقبتش را رقم نزد زخم عمیق و درد فراقی که دیده بود ‌او را شبیه جد غریبش زمین زده دشنام مادری که از اینها شنیده بود جسمش دگر ولی به بیابان رها نشد جای کفن نصیب تنش بوریا نشد دشمن تنش به معبر مرکب بدل نکرد معصومه رأس غرق به خونی بغل نکرد این هفتمین مصیبت و پیوست کربلاست این دل هر آنچه میکشد از دست کربلاست ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
احساس می کردم که درخاک خراسانم در مُلک طِلق اهل بیتم توی ایرانم روی لبم هم ذکر یا موسی بن جعفر بود هم یا جواد العشق بود و هم رضا جانم از بس فضای صحن ها مانند مشهد بود شک کرده بودم میزبانم یا که مهمانم دنبال جسمی تازه بودم بین زائرها دنبال یک قالب برای روح عریانم درمحضر باب الحوائج حس من این است با پهلوان نَفْس پیش هفتمین خوانم دور ضریحش بود که یک لحظه حس کردم در نوکری هم شانه با موسی بن عمرانم یک بار کظم غیظ کردم تازه با سختی از آن به بعد احساس کردم من مسلمانم تا که بگردد چرخ بر وِفق مراد من باید خودم را دور این مرقد بگردانم وقتی که درهای حرم را خادمان بستند احساس کردم سیزده شب توی زندانم احساس کردم شعر می گویم ولی ناچیز انگار مهدی رحیمی زمستانم ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ارث از نَبی برده پيمبر بودنش را مانند زهرا مثل حيدر بودنش را از يوسف مصری زندانی بپرسيد از ماه رويان٬ علت سَر بودنش را دارد فقط از نام فرزندان اين مرد ايران تمام فخر كشور بودنش را با اِبْنِ موسی ها فقط تثبيت كرده شيراز با مشهد برادر بودنش را آقا نبودی تا ببينی به برادر معصومه ثابت كرده خواهر بودنش را با اين همه زنجير خواهد برد در گور مرگ،آرزوی بين بستر بودنش را آن لِنگه ی در كه تن او را به تن كرد تاييد كرده مثل مادر بودنش را هم درد مادر بودنش توجيه كرده يك عُمر در زندان پسِ در بودنش را از بازتاب نور در اين شيشه ی سبز فهميده ام عمق مُشَجَّر بودنش را می شد بفهمی در سكوت سرد زندان از خِش خِش شلاق٬ لاغر بودنش را موسی بن عمران هم نمی آورد طاقت يك لحظه از موسی بن جعفر بودنش را ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بی مروت در نمازم ساق پایم را شکست عاقبت در سجده مُهرِ کربلایم را شکست نیمه شب آمد مرا از خواب بیدارم کند در دعا بودم، ولی قلب دعایم را شکست کُنده و زنجیر، اعضاء مرا لِهْ کرده بود باز هم هر استخوان جا به جایم را شکست گریه می‌کردم برای مادرم، افسوس که... با لگد این بار هم آمد صدایم را شکست پنجه‌اش را باز کرد و موی من را می‌کشید مجلس اشکم میانِ نینوایم را شکست با سلاح بد زبانی مادرم را یاد کرد اینچنین در گوشه‌ی زندان بهایم را شکست بارها با تازیانه رو به روی من نشست ظالمانه می‌زد و دست عطایم را شکست ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
صاحب فضل چراکنج قفس محبوسی درسیه چالی وبا سلسله ها مأنوسی این سیه چال همان آرزوی قلبی توست حال مشغول دم یارب ویاقدوسی گشت تسبیح تو صددانه زنجیر بلا تو به هرحال که باشی پدرققنوسی دست وپایت شده سرد،آب شده ارکانت پای تا سر تو سبکتر ز پر طاووسی گاه درآرزوی دیدن معصومه ای و گاه در فکر غریبی رضا درطوسی باسرانگشت روی خاک رضا رابنویس تاکه روشن شود از نام پسر فانوسی نه مشخص شده روزت نه مشخص شامت نه اذانی نه نوایی نه دم ناقوسی آه از سندی شاهک که دلت را آزرد تو زلالی واسیر پسر منحوسی تشنه لب بودی ودشمن به عزایت خندید او نفهمید که تو زاده اقیانوسی ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دستی رسید بال و پرم را کشید و رفت از بال من شکسته ترین آفرید و رفت خون گلوی زیر فشارم که تازه بود با یک اشاره روی لباسم چکید و رفت بد کاره ای به خاک مناجات سر گذاشت وقتی صدای بندگی ام را شنید و رفت راضی نشد به بالش سختی که داشتم زنجیرهای زیر سرم را کشید و رفت شاید مرا ندیده در آن ظلمتی که بود با پا به روی جسم ضعیفم دوید و رفت روزم لگد نخورده به آخر نمی رسید با درد بود اگر شب و روزم رسید و رفت دیروز صبح با نوک شلاق پا شدم پلکم به زخم رو زد و در خون طپید و رفت از چند جا ضریح تنم متصل نبود پهلوی هم مرا وسط تخته چید و رفت تابوت از شکستگی ام کار می گرفت گاهی سرم به گوشه ی دیوار می گرفت ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ناگهان خلوت من با زدنی ريخت به هم سفره‌ی ذكر مرا بددهنی ريخت به هم رويِ اين ساقِ ترک‌خورده بلندم كردند استخوانم پَسِ هر پا شدنی ريخت به هم كار من از همه مجذوبِ خدا ساختن است نظری كرده ام و قلب زنی ريخت به هم ديد حساس شدم آمد و دشنامم داد پسر فاطمه را با سخنی ريخت به هم كار تشييع مرا لنگه‌دری عهده گرفت از غم من دلِ هر سينه‌زنی ريخت به هم ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
در میان هلهله سوز و نوا گم می‌شود زیر ضرب تازیانه ناله‌ها گم می‌شود بس که بازی می‌کند زنجیرها با گردنم در گلویم گریه‌های بی‌صدا گم می‌شود در دل شب بارها آمد نمازم را شکست در میان قهقهه صوت دعا گم می‌شود چهارچوب پیکرم بشکسته و لاغر شدم وقت سجده پیکرم زیر عبا گم می‌شود تازه فهمیدم چرا در وقت سیلی خوردنش راه مادر در میان کوچه‌ها گم می‌شود بین تارکی شب چون ضربه خوردم آگهم آه، در سینه به ضرب بی‌هوا گم می‌شود از یهودی ضربه خوردم خوب می‌دانم چرا گوشوار بچه‌ها در کربلا گم می‌شود ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ﺩﺭ ﺩﻝ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﺜﻞ ﺷﻤﻊ ﺭﻭﺷﻨﻢ ﻟﺤﻈﻪ ﻟﺤﻈﻪ، ﻗﻄﺮﻩ ﻗﻄﺮﻩ، ﺁﺏ ﮔﺮﺩﯾﺪﻩ ﺗﻨﻢ ﺑﺲ ﮐﻪ ﻻ‌ﻏﺮ ﮔﺸﺘﻪ‌ﺍﻡ ﭼﻮﻥ ﻣﯽ‌ﮔﺬﺍﺭﻡ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﺧﺼﻢ ﭘﻨﺪﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﭘﯿﺮﺍﻫﻨﻢ ﺩﺭ ﺳﯿﻪ‌ﭼﺎﻝ ﺑﻼ‌ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺧﻠﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ‌ﺍﻡ ﺍﯾﻦ ﻧﻤﺎﺯ، ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺵ، ﺍﯾﻦ ﺍﺷﮓ ﺩﺍﻣﻦ ﺩﺍﻣﻨﻢ ﻫﺮ ﮐﻪ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻼ‌ﻗﺎﺗﺶ ﺭﻭﻧﺪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﻤﻨﻮﻉ‌ﺍﻟﻤﻼ‌ﻗﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ، ﻣﻨﻢ ﻗﺎﺗﻞ ﺩﻝ‌ﺳﻨﮓ ﻣﯽ‌ﺧﻨﺪﺩ ﺑﻪ ﺍﺷﮓ ﺩﯾﺪﻩ‌ﺍﻡ ﺣﻠﻘﻪ‌ﯼ ﺯﻧﺠﯿﺮ ﻣﯽ‌ﮔﺮﯾﺪ ﺑﻪ ﺯﺧﻢ ﮔﺮﺩﻧﻢ ﺑﺲ ﮐﻪ ﺟﺴﻤﻢ ﺁﺏ ﮔﺸﺘﻪ ﻣﺜﻞ ﺷﻤﻊ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﺤﻮ ﮔﺸﺘﻪ ﺟﺎﯼ ﻧﻘﺶ ﺗﺎﺯﯾﺎﻧﻪ ﺑﺮ ﺗﻨﻢ ﺭﻭﺯﻩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻭﻗﺖ ﺍﻓﻄﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﯾﯽ ﻗﺎﺗﻠﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎ ﺧﺮﻣﺎﯼ ﺯﻫﺮ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﻗﺼﺪ ﮐُﺸﺘﻨﻢ ﮔﺎﻩ ﮔﺎﻩ ﺍﺯ ﺳﺎﻕ ﭘﺎﯼ ﻣﻦ ﺧﻮﻥ ﻣﯽ‌ﭼﮑﺪ ﺑﺲ ﮐﻪ ﭘﺎ ﺳﺎﯾﯿﺪﻩ ﮔﺸﺘﻪ ﺑﯿﻦ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺁﻫﻨﻢ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ! ﺍﺯ ﮔﺮﯾﻪ‌ﯼ ﻣﻦ ﺣﺒﺲ ﻫﻢ ﺁﻣﺪ ﺑﻪ ﺗﻨﮓ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻧﮑﻪ ﺧﻨﺪﯾﺪﻡ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺩﺷﻤﻨﻢ ﯾﺎﺩ ﺍﺯ ﺟﺴﻢ ﻣﻦ ﻭ ﺍﺯ ﺗﺨﺘﻪ‌ی ﺩﺭ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ ﻫﺮ ﮐﻪ ﮔﺮﺩﺩ ﺯﺍﺋﺮ ﻭ ﺁﯾﺪ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺪﻓﻨﻢ ﯾﺎﺑﻦ ﺯﻫﺮﺍ «ﻣﯿﺜﻢ» ﺍﺳﺘﻢ ﺑﺎ ﺗﻮﻻ‌ّﯼ ﺷﻤﺎ ﮔﺮ ﺑﻪ ﺩﻭﺯﺥ ﻫﻢ ﺭﻭﻡ ﺍﺯ ﻫُﺮﻡ ﺁﺗﺶ ﺍﯾﻤﻨﻢ ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
کیست این مرد که اوصاف پیمبر دارد از قدم تا به سرش هیبت حیدر دارد بی عصا آمده و حضرت موسی شده است ریشه در سلسله ی حضرت جعفر دارد بی سبب نیست اگر حاجت ما را داده به لبش زمزمه ی سوره ی کوثر دارد دلم از سوز غمش در تب و تاب افتاده دلم از سوز غمش داغ مکرّر دارد چند وقتی است که دنبال اجل می گردد کنج زندان بلا روضه ی مادر دارد چند وقتی است تنش سخت به هم ریخته است اینقَدَر زخم، روی پیکر لاغر دارد از روی تخته ی در، پیکر او بردارید چند تا خاطره ی سوخته از در دارد با عبا زود بپیچید به هم پایش را اینکه اینگونه تنش ریخته دختر دارد پیکرش از چه چنین بین گذر افتاده یک نفر نیست تنش را ز زمین بر دارد لا اقل چند کفن بهر تنش آوردند دست کم روی تن سوخته اش سر دارد پسرش آمده بالای سرش اما باز روضه خوان دل من روضه ی اکبر دارد همه جا را تن صد چاک علی می بینم بس که در پیکر خود زخم ز خنجر دارد ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
موسي شدي كه معجزه اي دست وپا كني راهي براي رد شدن قوم، وا كني زنجير هاي زير گلويت مزاحم اند فرصت نمي دهند خودت را دعا كني در يك بدن بجاي همه درد مي كشي مي خواستي تمام خودت را فدا كني وقت اذان مغرب اين تازيانه هاست وقتش رسيده است كه افطار وا كني مثل علي عروج نمازت امان نداد فكري به حال فاصله ي ساق پا كني عيسي مسيح من به صليبت كشيده‌اند اينگونه بهتر است خدا را صدا كني حالا ميان قحطي تابوت هاي شهر بايد به تخته هاي دري اكتفا كني ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هر كه یك دفعه سر این سفره مهمان می شود مور هم باشد اگر روزی سلیمان می شود  سر به زیر انداختن ذاتش توسل كردن است دردها در این حرم ناگفته درمان می شود این كریمان لطفشان هر چند آماده ست، لیك نام مادر كه وسط باشد دو چندان می شود ما پدر را خواستیم و از پسر خیرش رسید در رجب ها كاظمین ما خراسان می شود نیستی پیغمبر  اما ظاهراً پیغمبری هر كه می بیند تو را، از نو مسلمان می شود  نسل موسایی تو طبع مسیحا داشتند یك نفر از آن همه پیر جماران می شود این دلِ ما، سینه ی ما، عرش ما، حتی بهشت هر كجا موسی بن جعفر نیست زندان می شود نیستم آهو ولی سگ هم به دردی می خورد لااقل یك گوشه از صحنت نگهبان می شود ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
پربسته بود و وقت پریدن توان نداشت مرغی که بال داشت ولی آسمان نداشت خو کرده بود با غم زندان خود ولی دیگر توان صبر در آن آشیان نداشت جز آه زخم‌های دهن‌باز‌کرده‌اش در چارچوب تنگ قفس هم‌زبان نداشت آنقدر زخمی غل و زنجیر بود که اندازه‌ی کشیدن یک آه جان نداشت زیر لگد صداش به جایی نمی‌رسید زیر لگد شکست و توان فغان نداشت با تازیانه ساخت که دشنام نشنود دیگر ولی تحمل زخم زبان نداشت هرچند میزبان تنش تخته‌پاره شد هرچند روی پل بدنش سایبان نداشت دیگر تنش اسیر سم اسب‌ها نشد دیگر سرش به خانه‌ی نیزه مکان نداشت 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
آغاز سال و سفرهٔ باب الحوائج است بی شک خدا نگاه کریمانه می کند برمردمی که عاشق موسی بن جعفرند سلطان طوس لطف رئوفانه می کند در سایهٔ الطاف الهی سالی سراسر خیر و برکت برای شما و خانوادهٔ محترمتان آرزومندم. 🌺 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7