#حضرت_زینب_علیهاالسلام
#غزل
این زن که از برابر طوفان گذشته بود
عمرش کنار حضرت باران گذشته بود
صبرش امان حوصلهها را بریده بود
وقتی که از حوالی میدان گذشته بود
باران اشک بود و عطش شعله میکشید
آب از سر تمام بیابان گذشته بود
آتش، گرفته بود و سر از پا نمیشناخت
از خیمههای بی سر و سامان گذشته بود...
اما هنوز آتش در را به یاد داشت
آن روزها چه سخت و پریشان گذشته بود
میدید آیه آیهٔ آن زیر دست و پاست
کار از به نیزه کردن قرآن گذشته بود
یک لحظه از ارادت خود دست برنداشت
عمرش تمام بر سر پیمان گذشته بود
زینب هزاربار خودش هم شهید شد
از بس که از کنار شهیدان گذشته بود
بر صفحههای سرخ مقاتل نوشتهاند
این زن هزار مرتبه از جان گذشته بود
#احمد_علوی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#غزل
#شب_چهارم_محرم_امام_زمان_عجلالله
نالههایت میرسد تا مشقِ زینب میکنم
اشکهایت میچکد تا گریه هرشب میکنم
دستمالِ گریهات را رویِ چشمم میکِشی؟
تا ببینی چشم خود از خون لبالب میکنم
عشق هم از جانبِ لیلاست مجنون شهره شد
دوست میمیرد برایم من فقط تَب میکنم
میزنی رویِ سرت تا یاد آن سَر میکُنی
میزنم رویِ لبم تا یادِ آن لب میکنم
بر کفن هِی مینویسم دوستت دارم حسین
این لباسِ عشق را غرق مُرَکَب میکنم
میرسم در روضهها و چای میریزم فقط
گرچه بی چیزم خودم را اهلِ منصب میکنم
مجلسِ روضه گره از زندگی وا میکند
بچههایم را در این روضه مودب میکنم
بر گلو شام غریبان دست دارد میکشد
گفت رگهای گلویت را مرتب میکنم
#حسن_لطفی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_چهارم_محرم_طفلان_حضرت_زینب_سلامالله
زین دو طوفان سوار میسازد
مردِ روزِ شکار میسازد
زُلفشان را به شانه میریزد
چندتا آبشار میسازد
مثل خورشید باشد و از خود
دو قمر در مدار میسازد
دارد از سر به زیرهایِ حرم
شیعهی سربدار میسازد
هر دوتا تیغههایِ یک شمشیر
دارد او ذوالفقار میسازد
تیغشان را چه خوش تراشیده
هر دو را آبدار میسازد
به علمدار میکند نظر و
از رویِ او دو بار میسازد
کم اگر آورند - فرضِ محال-
از خودش تیغدار میسازد
میرود خود میانِ میدان و
همه را تار و مار میسازد
پیشِ او هرچه هست چیزی نیست
کوه باشد غبار میسازد
از سواران سراب میماند
از سپاهی مزار میسازد
از رجزهایشان مقابلِ خود
شیون و الفرار میسازد
- -
او خودش مرتضای کرار است
زینب است این ، دوتا علمدار است
اگر اینجا کویر دریا من
اگر اینجا غبار صحرا من
اگر اینجا غریب اُفتادی
چه خیالیست کربلا با من
همهشان گرد و خاک ، طوفانم
همهشان کوچکاند اما من
پشتِ در میروم به خاطرِ تو
مرتضایی اگر تو زهرا من
غربتت دیدم و به من برخورد
رخصتم میدهی ، به مولا من
این زمین را به باد خواهم داد
تازه هم میکنم مُدارا من
دست ، بالا گرفتم از اول
بینِ یاران مَچرخ آقا من...
کیست در روزِ بیکسی هایت
کیست در لحظهی مبادا من
در دو راهی نشتهام آقا
یاکه این دو جوانِ من یا من
به تو سوگند که بنیهاشم
ماتِ اینان شوند حتی من
این غزالان غلام زاده شدند
هر دو از زینباند اینها من
کار مگذار بر مدینه کِشَد
مکش آقا زِ دستِ ما دامن
- -
آمدم تا به من زیان نخورد
آب هم در دلت تکان نخورد
کربلا پیشِ این دو جان میداد
بوسه بر این دو نو جوان میداد
هر دو نِعمَالاَمیر میگفتند
آسمان دل به آسمان میداد
تا محمد کمی رجز میخواند
عون هم پاسخِ همان میداد
اشهد انَ یا ولی الله
مثلِ این بود که اذان میداد
آن یکی تا جواب این میگفت
این یکی هم جواب آن میداد
پشت بر پشتِ خویش چرخیدند
تیغِ مولا خودی نشان میداد
این یکی اهل کوفه را میریخت
دیگری حقِ شامیان میداد
مادری بینِ خیمهاش بود و
ظرفِ اسفند را تکان میداد
دردِ پا داشت از دویدنها
دردها را به استخوان میداد
فکر و ذکرش فقط حسینش بود
داشت در خیمهگاه جان میداد
تشنه بودند و ضعف میکردند
یک نفر کاشکی امان میداد
یک حرامی در آن طرف اما
به کفِ حرمله کمان میداد
- -
به زمین روی خاک اُفتادند
وایِ من سینه چاک اُفتادند
خشک شد خشک خشک حنجرشان
خورد یکجا به سنگ ساغرشان
رو به سمتِ حریمِ زینب بود
بینِ خونها نگاهِ آخرشان
کارِ صیاد زنده کندن شد
به زمین ریخت بالشان پرشان
میرسد دشنهها به سینه چه سخت
میکُند ضربهها مُکررشان
نیزهها میشوند کوچکتر
تیغها میکنند اکبرشان
رویِ دوشِ حسین خون میریخت
کرده آن بوسهها معطرشان
کو محمد کدام عونِ من است
چه بِهَم ریخته سراسرشان
پیشِ روی حسین با عباس
پهن بودند در برابرشان
سوخت تا خیمهگاه ، دارُالحَرب
آتش اُفتاد رویِ پیکرشان
پیش نامردهای کوفه نشین
روی ناقه نشست مادرشان
پَرت میشُد حواسِ نامحرم
غلط میخورد بر زمین سرشان
سرِ عباس بود و محملِ زینب
گریه میکرد بر دلِ زینب
#حسن_لطفی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_چهارم_محرم_طفلان_حضرت_زینب_سلامالله
#قصیده_طفلان_حضرت_زینب_سلام_الله
هرکه دنبال تو اوجِ سحرش بیشتر است
اثرِ آهِ دلِ شعله ورش بیشتر است
از حرم آمدهام با تو بگویم هر کَس
بیشتر دل بِبَرد در به درش بیشتر است
دهمین روز شد و شد دهِ ذیالحجهی من
شُکر قربانیِ من برگ و برش بیشتر است
خیمهات آمدهام بَسط نشستم گویم
خیمهیِ خواهرِ تو شیرِ نَرَش بیشتر است
به تو نزدیکتر از اهلِ حرم خواهرِ توست
به تو چون از همه زنها پسرش بیشتر است
دشتِ من از همه شیر و عسلش شیرین تر
باغ من از همه شَهد و شکرش بیشتر است
همهی غیرتشان قامتشان رفته به من
بچه عقاب ببین بال و پَرَش بیشتر است
آنکه چون ماست که بی چون و چرا میماند
آنکه باید رود اما اگرش بیشتر است
آنکه مانندِ علی شد زرهاش پشت نداشت
آنکه ترسیده زِ جانش سپرش بیشتر است
به سر موت قسم یک سر مو پس نکشم
از همه دختر حیدر جگرش بیشتر است
کیستم فاتح میدان تو ، از هرچه که هست
آنکه آوازهی تیغِ پدرش بیشتر است
تیغ را کرده حمایل که بفهمد آن قوم
هرکه شاگردِ علی شد هنرش بیشتر است
از علمدار بپرس از دو جوان میگوید
بین اصحاب به این دو نظرش بیشتر است
میشناسم جگرت را به تو از خواهشِ من
قسمِ چادر زهرا اثرش بیشتر است
هر دو میدان زده خواندند رجزها اما
چه کنم آنهمه لشکر نفرش بیشتر است
خبر رفتنشان زود به هرسو پیچید
به زمین خوردنشان که خبرش بیشتر است
غمِ مادر غمِ بابا نه فقط داغ پسر
پیش مادر اثرش بر جگرش بیشتر است
ناله تواَم که شود اهل حرم مینالند
ناله تواَم که شود هم اثرش بیشتر است
عون اُفتاده زمین پیکرِ او پیچیده
ازدحامیست ولی رویِ سرش بیشتر است
وَ محمد نَفَسش کمتر و کمتر میشد
زخمِ رویش زِ تنِ محتضرش بیشتر است
آه بر سینهشان قاتل و قاتل پُر شد
وای از ضربهشان سخترش بیشتر است
پُرِ زخمند پر از نیزه و شمشیر ولی
از میان همه زخمِ تبرش بیشتر است
پیرمرد است چگونه دو جوان بردارد
از علیاکبر هم دردِ سرش بیشتر است
بیشتر میشود این حجم اگر جمع شود
تن پاشیده زِ هم مختصرش بیشتر است....
همه جای بوی تنِ عون محمد دارد
همه جایند ولی دور و برش بیشتر است
مادر است اینکه در آن خیمه سرش درد گرفت
اینکه از فاطمه درد کمرش بیشتر است....
#حسن_لطفی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_چهارم_محرم_امام_زمان_عجلالله
عمری گریستی و غَمَت ناشنیده ماند
در سینهات صدایِ تو ای نورِدیده ماند
هیات تمام شد همه رفتند شام قبل
اما هنوز مادرِ قامت خمیده ماند
از گریه چشم خون شد و مویت سفید شد
از ناله سینه آتش و رنگت پَریده ماند
اینجا همه شبیه تو مِشکیست رَخت ما
همرنگ تو شدیم و عبایت ندیده ماند
کاری برای عصر ظهورت نکردهایم
اینجا چقدر میوهی کالِ نچیده ماند
احساسِ ما به آمدن تو چه فایده
وقتی کلام سیدِ ما ناشنیده ماند
ظرفیت شنیدن یک روضه را بده
عمری گذشت و مقتل آن سر بُریده ماند
حق میدهم اگر به سر و سینه میزنی
بر رویِ عمههای تو جایِ کشیده ماند
قربانِ آن دو چشم که گریانِ زینب است
ای وای از غمت شبِ طفلان زینب آست
#حسن_لطفی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#عشق_فقط_حسین😭
اگه به دلتون نشست ارسال کنیدبراهمه
💯حجم بسیارکم👌
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_عصر_علیهالسلام
#غزل
دلی به دست خود آوردهام از آن تو باشد
سپردهام به تو سر تا بر آستان تو باشد
جهان من! دل من آمدهست سوی تو اینک
به این امید که یک گوشه از جهان تو باشد
گناهکار کسی بیپناه آمده سویت
بگو چگونه بیاید که در امان تو باشد
چه میشود که بر این دل شبی قدم بگذاری
دلی که آمده تا صحن جمکران تو باشد
چه غم اگر که بسوزاندش زمانه کسی را
که ازل بله گفته که در زمان تو باشد
بده زمین و زمان را به دستهام که گفتم
بخواهم از تو دعایی که در توان تو باشد
چگونه «ناحیهات» را بخواند آنکه ندارد
توان مرثیهای را که از زبان تو باشد
سلام بر سر بر نیزه رفتهای و سلامی
به چشمهای پُر اشکی که دیدگان تو باشد
سلام بر تو و بر لحظهٔ قیام و قعودت
چه میشود که دلم شاهد اذان تو باشد
چه میشود که بخوانی تو بیتی از غزلم را
خوشا ترنم شعری که بر لبان تو باشد
#سیدمحمدرضا_شرافت
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_عصر_علیهالسلام
#شهدا
#غزل
دیدم به خواب آن آشنا دارد میآید
دیدم كه بر دردم دوا، دارد میآید
دیدم كه با شال عزا و چشم گریان
مولایمان صاحبعزا دارد میآید
تو بانی این روضهای! دریاب ما را
آغوش خود بگشا! گدا دارد میآید
امشب نمیدانم چه سرّی هست كاینجا
بوی شهیدان خدا دارد میآید
در این دهه خط مقدم هیأتِ ماست
از جبهه بوی كربلا دارد میآید
اینجا صدای گریه و عطر مناجات
از سنگر رزمندهها دارد میآید
آقا سؤالی داشتم، از سمت گودال
آوای «وا اُمّا» چرا دارد میآید؟
آتش به جان خیمهها افتاده از درد
پایان تلخ ماجرا دارد میآید
#عباس_احمدی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_عبدالله_علیهالسلام
#شهیدان_کربلا
#غزل
وقتی عدو به روی تو شمشیر میکشد
از درد تو تمام تنم تیر میکشد
طاقت ندارم این همه تنها ببینمت
وقتی که چلّه چلّه کمان تیر میکشد
این بغضِ جانستان که تو بیکسترین شدی
پای مرا به بازی تقدیر میکشد
ای قاری همیشهٔ قرآن آسمان
کار تو جزء جزء به تفسیر میکشد
اینکه زِ هر طرف نفست را گرفتهاند
آن کوچه را به مسلخ تصویر میکشد
برخیز! ای امام نماز فرشتهها
لشکر برای قتل تو تکبیر میکشد
#حامد_اهور
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_عبدالله_علیهالسلام
#شهیدان_کربلا
فرازی از یک #قصیده
روح والای عبادت به ظهور آمده بود
یا که عبداللَه در جبههٔ نور آمده بود؟
کربلا بود تماشاگر ماهی کز مهر
یازده لیلهٔ قدرش به حضور آمده بود
یازده برگ، گل یاسِ حسن بیش نداشت
که به گلزار شهادت به ظهور آمده بود
یوسف دیگری از آل علی، کز رخ او
چشم یعقوب زمان باز به نور آمده بود
باغبان در ورق چهرهٔ گرمازدهاش
گلشن حُسن حَسن را به مرور آمده بود
صورتش صفحهٔ برجستهٔ قرآن کریم
صحبتش ناسخ تورات و زبور آمده بود
بیکلاه و کمر از خیمه چو قاسم بشتافت
بس که از تاب تجلّی به سرور آمده بود
قتلگه طور و حسین بن علی، چون موسی
به تماشای کلیم اللَّه و طور آمده بود
به طواف حرم عشق ز آغوش حرم
دل ز جان شُسته به شیدایی و شور آمده بود
عجب از این همه مستی چو برادر را دید
که چهها بر سرش از سمِّ ستور آمده بود
طفل نوخاسته برخاسته از جان و جهان
آسمان زین همه غیرت به غرور آمده بود
بر دل و پهلوی این عاشق و معشوق، دریغ
نیزه و تیر ز نزدیک و ز دور آمده بود
دست شد قطع ولی دل ز عمو، قطع نکرد
طفل این طایفه یا رب چه صبور آمده بود
گر چه لبتشنه به دامان امامت جان داد
بر سرش فاطمه با ماء طهور آمده بود...
#سیدرضا_مؤید
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_عبدالله_علیهالسلام
#شهیدان_کربلا
#غزل
این كیست از خورشید، مولا، ماهروتر
بیتابتر، عاشقتر، عبدالله روتر
میگفت من دست از حسینم برندارم
اِلا شود بازویم از خون وضو، تر
میگفت ای شمشیرها دستم مگیرید
مرگ ار جگر دارد بیاید روبهروتر!
میگفت و با دست عمویش عهد میبست
چشم زمین از حسرت این گفتگو، تر
وای آن گلوی ناز، سیراب عطش بود
شد عاقبت از دست آن صاحب سبو، تر
آنجا حسین افتاد و اینجا كودكی ناز
افتاد در دست یزیدی تندخوتر...
در عالم ای شمشیرها پیدا نكردید
آیا كسی نزد خدا با آبروتر؟!
#حسین_دارند
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_زمان_ارواحنا_فداه
فکری برای وضع بد این گدا کنید
باشد قبول من بدم اما دعا کنید
هر کار میکنم دلم احیا نمیشود
قرآن به نیت من بیچاره واکنید
بیدردی است دردِ من در به در شده
بر درد عشق جان مرا مبتلا کنید
برگشتهام به سوی شما ایها العزیز
در خیمهگاه خویش مرا نیز جا کنید
بی التفاتِ دوست تقلا چه فایده؟
قدری به دست و پا زدنم اعتنا کنید
در پشت خانه تو نشستن مرا بس است
اصلاً که گفته حاجت من را روا کنید؟!
#محمد_جواد_شیرازی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_زمان_اروحنا_له_الفدا
جز رحمت چشمان تو، دنیا چه میخواهد
تشنه به غیر آب، از دریا چه میخواهد
حالا که موسایم شدی راهی نشانم ده
غیر از نجات، این قوم از موسی چه میخواهد
شاید بپرسی از چه دنبال دَمَت هستم
دل مرده نوعاً از دَم عیسی چه میخواهد؟
پیغام و پس پیغام یعنی یاد ما هستی
مجنون جز این پیغام، از لیلا چه میخواهد
پیراهنی بفرست شاید زنده ماندم من
جز دل خوشی، یعقوب نابینا چه میخواهد
تا کیسه ما پر شود احسان تو کافی است
مسکین به جز خیرات از آقا چه میخواهد
چیز مهمی نیست این که ما چه میخواهیم
باید ببینیم آن جناب از ما چه میخواهد
ای انتقام پهلوی پشت درِ خانه
غیر از ظهور تو مگر زهرا چه میخواهد
#علی_اکبر_لطیفیان
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_ششم_محرم_امام_زمان_عجلالله
اگر سَریم بِجُز در حرم نیافتادیم
که جز به خانهی صاحب کَرَم نیافتادیم
زمانه خواست که ما سمتِ دیگری برویم
به لطفِ مادرتان از قَلَم نیافتادیم
تمامِ عمر فقط دستِ ما به دستت بود
نگاه توست اگر هر قدم نیافتادیم
تو گریه میدهی و عرش میبری ما را
وگرنه در قفسِ نَفس کم نیافتادیم
زیاد ما به زمین خوردهایم اما شُکر
که جز به پایِ بلند عَلَم نیافتادیم
بجز برای حسین و بجز برای حسن
بجز برای تو در دست غم نیافتادیم
چرا برای یتیمش گلاب آوردیم
اگر به خیمهی صاحب کَرَم نیافتادیم
#حسن_لطفی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_ششم_محرم_حضرت_قاسم_ابنالحسن_علیهالسلام
#یابن_الحسن_المجتبی_علیه_السلام
جانِ من جانِ من ای جانِ حسن
باز کن چشم به دامانِ حسن
یک عمو نه پدری بابایی
یا کمی ناله حسن جانِ حسن
لب اگر لطف کنی باز کنی
میروم باز به قربانِ حسن
هرکه در کوفه نشست و میخورد
قدری از نانِ علی نانِ حسن
همگی بر سرِ تو ریختهاند
پاره کردند گریبانِ حسن
چقدر دورِ خودت پیچیدی
آه ای زلفِ پریشانِ حسن
مثل این بود حنابندان است
خُرد شد آینه بندان حسن
لبِ خود باز نکن فهمیدم
خورده یک نعل به دندان حسن
هر کسی کینهیِ من داشت که زد
هر کسی بغضِ حسن داشت که زد
چه کنم مویِ بهم ریخته را
از تو هر سویِ بهم ریخته را
آمدم تا نگذارم بِکشد
چنگ ، گیسویِ بهم ریخته را
نامه بر دستِ تو بود و تا کرد
تیغ بازوی بهم ریخته را
نعلها پشت به پشت هم خورد
بُرد اَبرویِ بهم ریخته را
دو سه اَبرو دو سه تا لب داری
چه کنم رویِ بهم ریخته را
پلکِ تو کاش که پنهان میکرد
چشم بی سویِ بهم ریخته را
مادرم بر سرت اُفتاده ببین
حال بانویِ بهم ریخته را
پیشِ زهرا همه جا با خود بُرد
نیزه پهلوی بهم ریخته را
هرکسی کینهی من داشت که زد
هرکسی بغضِ حسن داشت که زد
به کنارِ تو امام اُفتاده
راهِ این روضه به شام اُفتاده
بعدِ او اشکِ حرم ریخته شد
مثل او شعر بهم ریخته شد
سرِ او را که به شام آوردند
گوئیا ماه تمام آوردند
نیزهاش دستِ غلامی میرفت
گذرِ ازرق شامی میرفت
مثلِ عباش عجب زیبا بود
نورِ پیشانیِ او پیدا بود
اینهمه شب دو قمر میخواهند
به خدا چشم نظر میخواهند
این زِ ماهانِ بنیهاشم کیست
به حسن ماه تر از قاسم کیست
هر کجا رفت گذر بند آمد
حق بده کوچه اگر بند آمد
به لبش بود به قرآن الله
همه گفتند که سبحان الله
میرود پیشِ یتیمان حسین
بر سرِ نیزه حسن جان حسین
بیوهی ازرقِ شامی اما
بود در جمعِ حرامی اما
پیرزن بین عروسانش بود
چقدر سنگ به دامانش بود
شعله بر دخترِ بی جان میزد
چنگ بر مویِ یتیمان میزد
سنگشان بر پَرِ زینب میخورد
جای طفلان سر زینب میخورد
کارِشان زخمِ زبان بود مدام
ناسزا بر لبشان بود مدام
گرمِ سوزاندنِ معجر بودند
پنج زن در پِیِ یک سر بودند
شاخهی نخل در آتش میبُرد
وای بر صورتِ زینب میخورد
روزها منتظرِ قاسم بود
سخت دنبالِ سرِ قاسم بود
ماهِ سر نیزه نشین را تا دید
وایِ من تا سرِ قاسم را دید
آنقدر چنگ زدندش بر نِی
آنقدر سنگ زدندش بر نِی
ماه در بین قدمها اُفتاد
سر رویِ دامنِ زهرا اُفتاد
#حسن_لطفی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_ششم_محرم_حضرت_قاسم_ابن_الحسن_علیهالسلام
دارد به رویِ چشم خود اَبروی حسن را
جانم ، چقدر میدهد او بویِ حسن را
اینقدر عقیله بر سری شانه نمیزد
بر شانهی خود ریخته گیسویِ حسن را
ای کاش گره وا شود از بندِ نقابش
ای کاش نشانی بدهد روی حسن را
ارث از پدرش برده اگر سفره گشوده
او آمده تا گرم کُند کوی حسن را
بند آمده این راه شبیهِ پدرش باز
آورده پِیِ خویش هیاهویِ حسن را
هر روز عسل میچکد از کنجِ لبانش
دارد همه شیرینیِ کندوی حسن را
ای اَرزقِ شامی چه بلایی سرت آورد؟
دیدی به تنت ضربهی بازویِ حسن را
باید قدمی چرخ زَنَد پیش عمویش
تا بشنود این معرکه هوهوی حسن را
- -
سوگند که خون نَه به رگش غیرت زهراست
ابنالحسن است این نوهی حضرت زهراست
مانند حسن هرکه پدر داشته باشد
مانند علمدار جگر داشته باشد
خوب است گُشایند کمی بندِ نقابش
تا اینکه عشیره دو قمر داشته باشد
اصلا به زِره فکر نکرده است محال است
قاسم به زِره نیز نظر داشته باشد
با دست تُهی رفت و رجز خواند و به هم ریخت
ای وای اگر تیغِ دوسَر داشته باشد
با این هنرِ رزم عمو زیرِ لبی گفت :
بایدعَلَم ؛ این،شیر پسر داشته باشد
دل میبَرَد از خیمه و دل میدَرَد از خصم
فرزندِ علی چند هنر داشته باشد
باید که کَرَم خانه بسازند برایش
باید که چنین خانه ، دو در داشته باشد
حق بود بسازند ضریحش ، حسنی بود
اما حرمی کاش پدر داشته باشد....
- -
تصمیم حسین است: هر آنچه حسنش گفت
در نامهاش از روضهی کوچه ، حسنش گفت...
انگار خودت حلقهی ماتم شدهای تو
دورت چه شلوغ است چرا کم شدهای تو
یکریز پُر از روضهیِ بازی پسر من
مانندِ علی مثل مُحَرَم شدهای تو
رفتی نگفتی به منِ سوخته بابا
رفتی و نگفتی که چرا خم شدهای تو
بستم به سرت شالِ خودم را که نریزی
ای کاش نبینند مُعَمم شدهای تو
من هیچ تو فکرِ جگر نجمه نکردی
اینقدر پُر از زخم مجسم شدهای تو
باید که تو را بِکَنَم از خاک عزیزم
در خون و شن و تیر چه محکم شدهای تو
صد سنگ چه کردند که این خنده عوض شد
صد نعل چه کردند که دَرهَم شدهای تو
خون میزند از پیرهن از هر طرفت وای
بدجور پُر از چشمهی زمزم شدهای تو
امیدِ من این است که نجمه نشناسد
ای جان ، چه سرت آمده مُبهم شدهای تو
- -
گفتند یتیمی سرِ گیسوت کشیدند
تا من برسم نیزه به پهلوت کشیدند
#حسن_لطفی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_ششم_محرم_امام_زمان_عجلالله
یوسفِ گُمگشتهای دارد دلِ کنعانیام
شمعم و در خویش میریزم شبی بارانیام
آه احساسِ مرا ای کاش میفهمید شهر
من به دنبالِ توام بس نیست سر گردانیام؟
چند روزی مثلِ تو صبح و شبِ ما گریه شد
چند چین اُفتاده مانندِ تو در پیشانیام
من که ارزان میفروشم تو گرانش میخری
میشود با هِق هِقی شش گوشهای ارزانیام
خانهات آباد با گریه خرابم میکنی
من خرابِ روضه هستم تشنهی ویرانیام
آب مینوشم ولی انگار آتش میشوم
آب مینوشم ولی با آب میسوزانیام
شیعَتی مَهما شَرِبتُم ماءَ عَذب وای من
یاد لبهایش فقط یک عمر میگریانیام
یک حسن جانم بگو ماهم گریبان میدریم
شب شبِ درد یتیمی شد اگر طوفانیام
#حسن_لطفی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_علیه_السلام
عمری است که بر عشق تو ای یار اسیرم
بر درگه لطف تو شها خوار و حقیرم
خواهم که شبی در حرمت پای ضریحت
آن قدر به لب ذکر تو گویم که بمیرم
از کودکی ام نوکر دربار تو بودم
راهم بده اِی شاه که من بر تو فقیرم
دنیای بدون تو حسین عین عذاب است
بی عشق تو مولا دگر از زندگی سیرم
در بین محبان تو من جای ندارم
ای کاش بگویی که تو را هم بپذیرم
من حُرمت نان و نمکت را نشناسم
من غافل از این نعمت و الطاف کثیرم
هر چند گنه یاد تو را برده از این دل
اما به خدا عشق تو باشد به ضمیرم
از روز ازل گریه کن داغ تو هستم
اشک غم و حزن تو عجین است به شیرم
آقا فقط این است همه آرزوی من
یک بار ضریح تو به آغوش بگیرم
مَردم به روی سنگ مزارم بنویسید
من عبد حسین هستم و او شاه و امیرم
#محمد_مبشری
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیه_السلام
ای گل بستان بستان حسن
قاسمی وروح وریحان حسن
سرو مات ازقامت دلجوی تو
ماه حیران شد زماه روی تو
روی تو آئینه ی حُسن حسن
لاله ی زیبای آن زیبا چمن
نوجوانی وبه پیران رهبری
رهبری آزاده و روشنگری
ای دلت پُرزآب وتاب معرفت
تشنگان را داده آب معرفت
تا چراغ عاشقی افروختی
عشق بازان را تو عشق آموختی
ای زنور کبریا روشن ضمیر
سینه ات روشن شداز مهری منیر
ای به روز امتحان مرد عمل
وی شهادت را تو احلی من عسل
تاشهادت را تو کردی انتخاب
ماند حسرت بر دل ازلعل تو آب
ای لب خشک تو رشک سلسبیل
آفرین گفته به رزمت جبرئیل
ای زصهبای شهادت مست مست
وی پدر را داده در طفلی زدست
از وصال روی تو خون خدا
یادمی کرد ازجمال مجتبی
ای حسین ومجتبی را نورعین
تا شنید آوای دردت راحسین
ای حسین ومجتبی را نور عین
تا شنید آوای دردت را حسین
گفت لبیک ای عموجان آمدم
بهر دیدارت شتابان آمدم
آمدم ای نور چشمان ترم
یادگار یادگار مادرم
ای زخونت گشته صحرا لاله گون
دست وپا کمتر بزن درخاک وخون
گریم ونالم براین عمر کمت
سخت می سوزم زسوز ماتمت
دوست دارم همچو گل بویت کنم
غرق بوسه روی نیکویت کنم
اشک می گیرد ره چشم مرا
چون روم بی تو به سوی خیمه ها
جسم پاکت را به خیمه می برم
می گذارم درکناراکبرم
از فروغ حُسن نورانی شدی
درمنای عشق قربانی شدی
زدشرر این غم دل وجان مرا
ای «وفایی» گریه کن زین ماجرا
#حاج_سید_هاشم_وفایی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_قاسم_بن_الحسن_علیه_السلام
به زير سُمّ ستوران تنت رها مانده
عموفدای توگردد تنت كجامانده
صدازدی توعمورا ولی خبردارم
كه نيمی ازنفست درگلوت جا مانده
گل بهشتی من گرچه پرپرت كردند
شميم ناب تودرخاك كربلامانده
زپشت پرده ی خونين اشك خودديدم
به عضوعضوتنت زخم نيزه هامانده
شكسته اند چرا حُرمت تورا ای گل
چقدربربدنت جای رّدپا مانده
هنوزظرف عسل ازلبت نيفتاده
هنوز روی لبت ،نقش ربنّا مانده
صداي خواندن امّن يجيب می آيد
كه نجمه منتظرت دست بردعا مانده
توراچگونه بردخيمه گه عمو بنگر
كنارجسم توازپا دراين منا مانده
نوشت اشك «وفایی» پس ازشهادت تو
حديث عاشقی ات برزبان مامانده
#حاج_سید_هاشم_وفایی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_هفتم_محرم_حضرت_علی_اصغر_علیهالسلام
پدری خَم شده تا دردِ کمر را بِکِشَد
مادری مانده که تا نازِ پسر را بکشد
چشمِ او خورد به لبهای تَرک خورده و گفت
کاش میشُد به لبش دیدهی تر را بکشد
بُردنِ این تَنِ بی وزن برایش سخت است
نیست عباس که این قُرصِ قمر را بِکِشَد؟
از دو سو تیر به بیرون زده باید چه کند
از کدامین طرف این تیرِ سه سر را بِکِشَد
خواست از سمتِ سهشعبه بکشد سر چرخید
بهتر این دید که او قسمتِ پَر را بِکِشَد
تیر از بچه که رَد شد جگرش تیر کشید
نَکُند با سرِ این تیر جگر را بِکِشَد
هرچه میخواست بیاید به حرم باز نشد
یک نفر کاش که تا خیمه پدر را بِکِشَد
باید او قبر کَنَد خاک کُنَد شرح دهد
آه این سینه غَمِ چند نفر را بِکِشَد
زیرِ لب گفت فقط آه رباب آه رباب
وای اگر پیشِ سنان بارِ سفر را بِکِشَد
حرمله گفت پسر را زد و بابا را کُشت
باید او در کمرش کیسهی زَر را بِکِشَد
هم سبک هم که گران است سرش پس دعواست
قسمتِ کیست در این قائله سَر را بِکِشَد
کاش میشُد که نمیدید رُباب این دفعه
نیزهای رد شده از خاک پسر را بِکِشَد
#حسن_لطفی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_هفتم_محرم_امام_زمان_عجلالله
پلک تو را که ریخته چشم شکسته قابِ تو
وای که بویِ خون دهد روضهی آب آبِ تو
یک دو خط از مقتلتان کُشت تمامِ خلق را
با دلِ تو چه میکند اینهمه از کتابِ تو
از کَفَنم بلند شد بوی کبابِ جگرم
سوختهام زیرِ لحد از جگر کبابِ تو
شُکر که دستِ ما نبود این عطش حسین جان
لطف دعای مادر و گریهی مستجابِ تو
فیض تو میرسد اگر گوشه نشین هیئَتیم
از سرِ ما نمیرود سایهی آفتابِ تو
کاش مدافعِ حرم کاش شهیدِ این عَلَم
ما چه کنیم نام ما ثبت کند حسابِ تو
شب به شب آمدیم تا مرحمِ سینهای شویم
خانه خراب تر شدیم پایِ دلِ خرابِ تو
آه که تازه مادری در دل آفتاب سوخت
وای که سوخت زینب از نالهی یا رُبابِ تو
#حسن_لطفی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_هفتم_محرم_حضرت_علی_اصغر_علیهالسلام
گرچه از دور از آن فاصلهها زد بَد زد
آتش انگار که بر کرببلا زد بَد زد
چقدر هست مگر بچه سه جایش برود
وایِ من بر سه هدف او به سه جا زد بَد زد
اصلا اینبار کماندار چه با زور کشید
به سهشعبه همهی حنجره را زد بَد زد
دست و پا داشت که میزد پدر انداخت عبا
آخرین بار نَفَس زیرِ عبا زد بَد زد
اولین بار که چشمش به رُبابش اُفتاد
اندکی حرف نزد بعد صدا زد بَد زد
بُرد در بِینِ عبا تا که نبیند چه شده
مادرش گفت بگو تیر کجا زد بَد زد؟
گرچه بر چشمِ ابالفضل همین تیر نشست
بدتر از چشمِ عمو بود که تا زد بَد زد
پشتِ خیمه به سرِ قبر ، حرامی آمد
نیزه برداشت و مانندِ عصا زد بَد زد
طفل را از وسطِ خاک کشیدند به نِی
بچه را باز نوکِ نیزه که جا زد بَد زد
نیزه دارش زِ سر نیزه سرش را انداخت
سَر که اُفتاد زمین ضربهی پا زد بَد زد
رهگذرهای دَمِ کوچه بِهَم میگفتند
حرمله تیر به این بچه چرا زد بَد زد
سالها بود همین جمله فقط کار رباب
نانجیب آنهمه لبخند به ما زد ....بَد زد
#حسن_لطفی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_هفتم_محرم_امام_زمان_عجلالله
آه بساطم به غیرِ آه ندارد
کاش بیایی به سرم راه ندارد
قطرهای از اشکِ تو کافیست ببینیم
روشنیِ خیمهیِ ما ماه ندارد
شیعه به دنبالِ لطف توست کجایی
شیعه به غیر از تو تکیهگاه ندارد
ما همه جمعیم در این روضه نشستیم
خصم نگوید علی سپاه ندارد
من که خودم را فروختم به پشیزی
هیچکس اینقدر اشتباه ندارد
حرف زیاد است ولی مثلِ دوتا بیت
هیچ گدا نامهای به شاه ندارد
گرچه سیه رو شدم ، غلام تو هستم
خواجه مگر بندهی سیاه ندارد؟
شُکر خدا را که در پناه حسینیم
عالم از این خوبتر پناه ندارد
روی دو دستش گرفت رو به همه زد
آب دهیدش اگر ، گناه ندارد
رو به همه زد ولی هِلهله کردند
گفت که لب میزند سلاح ندارد
خشک شده شیر ، آب هم که نیامد
حال ، رباب است و غیرِ آه ندارد
#حسن_لطفی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_ششم_محرم_امام_زمان_عجلالله
شبی ای کربلایی پیشِ ما باش
میونِ گریهها و روضهها باش
شبی شالی بکش روی چشمامون
شبی هم جایِ ما کرببلا باش
تو این شبها ببین داغونم ای داد
میونِ روضه سرگردونم ای داد
میدونم این روزا لب تشنه هستی
به یادت از عطش میخونم ای داد
برای گریه هاتون گریه کردیم
برا اشکِ چشاتون گریه کردیم
دو شب صاحب عزامون یه غریبه
برا دردش براتون گریه کردیم
رفیقم هم رفیقای قدیمی
رفاقت خوبه اما با کریمی
بیا امشب غریبونه بخونیم
یتیمی آی یتیمی آی یتیمی
خدا میدونه بی تو ما یتیمیم
اگه بابا داریم اما یتیمیم
بزار امشب یتیمونه بخونم
بیا آقا بیا آقا یتیمیم
مزاری محترم میسازیم آقا
برا صاحب کرم میسازیم اقا
برای حضرت قاسم مدینه
ورودی حرم میسازیم آقا
#حسن_لطفی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7