خاطره میخواهد فقط با او و برای او زندگی کنم
در یک اتاق تاریک قفل شده
اما من هنوز در فکر خورشید امروزم
ابرهایی که در پیشاند
جادههای پیش رو
وقتهایی که از دستش خسته میشوم
پیشنهاد میکنم از هم جدا شویم
از حالا تا همیشه
بعد او با دلسوزی لبخند میزند
چون میداند که این
پایان من هم خواهد بود.
@shearhayeziba
شیمبورسکا، شاعر لهستانی
وأَمَّا الخريف
فليس سوى خُلْوة للتأمُّل في ما تساقط من عمرنا..
پاییز اما،
چیزی نیست جز خلوتی برای تعمق در آنچه از عمرمان فروافتاد
@shearhayeziba
#محمود_درویش
نه هر گیاه که در باغ رُست شمشاد است
نه هر درخت که پیراست سرو آزاد است
نه هر که را لب چون شکّر است شیرین است
نه هر که کوه تواند بُرید فرهاد است
هزار فکر دقیق است فکر بکر اینجا
نه هر که لوح تواند نبشت استاد است
نه هر که صومعه دارد شقیق بلخی شد
نه هر که صوف بپوشد جنید بغداد است
رقیب! ابن یمین را چه میکنی انکار؟
جزالت سخن عَذب او خداداد است
@shearhayeziba
#ابن_یمین
در هجومِ غم
نمیدانم کیستم
با هر میل تو
به رنگی میروم
چهار فصلم
که زمین
تماشا میکند
انقلابش را
@shearhayeziba
#الهه_فرحی
از آن همه عشق هستیام رنگ بنفشه گرفت
و من از راهی به راهی در آمدم
همچون پرندگان کور
تا رسیدن به پنجره تو ، ای یار
روییدم برای زیستن در میان دستانت
برخاستم از دریا به جانب شادکامی
@shearhayeziba
#پابلو_نرودا
من زنده بودم اما
انگار مرده بودم
از بس که روزها را
با شب شمرده بودم
.
ده سال دور و تنها
، تنها به جرم این که
او سرسپرده می خواست،
من دل سپرده بودم
.
ده سال می شد آری،
در ذره ای بگنجم
از بس که خویشتن را
در خود فشرده بودم
.
در آن هوای دلگیر
وقتی غروب می شد
گویی به جای خورشید
من زخم خورده بودم
.
وقتی غروب می شد،
وقتی غروب می شد
کاش آن غروب ها را
از یاد برده بودم
@shearhayeziba
#محمدعلی_بهمنی
ای ساز بس است شهرِ مرا خواب گرفته
دور از نگهش این دلِ بیتاب گرفته
ای تار نزن، آه از این قصهیِ غربت
در خانهیِ من چهرهیِ مهتاب گرفته
دور از همه در گوشهی محراب بمیرم
با چشمهیِ اشکم همه جا آب گرفته
چون خانه به دوشان به سفر دل بِسِپارم
وقتی که به دستش دلِ بیتاب گرفته
@shearhayeziba
#الهه_فرحی
هر بلائی کز تو آید، رحمتی است
هر که را رنجی دهی، آن راحتی است
زان به تاریکی گذاری بنده را
تا ببیند آن رخ تابنده را
تیشه، زان بر هر رگ و بندم زنند
تا که با لطف تو، پیوندم زنند.
به کانال( اشعار زیبا) بپیوندید ⬇️
@shearhayeziba
#پروین_اعتصامی
🔘 علم عروض...
عروض علمی است که به وسیله آن به اوزان شعر و تغییرات آن پی میبریم. در عروض، مصراعها را به واحدهای آوایی تقسیم و دستهبندی میکنیم و به آنها نظم میدهیم. نکته مهمی که همواره باید در نظر داشته باشید، این است که ما در مورد آواها و تلفظ واژهها بحث میکنیم و شکل نوشتاری کلمات هیچ اهمیتی ندارد.
معمولا هر مصراع از شعر فارسی به ارکان چهارهجایی یا سه هجایی تقسیم میشود که در تصویر ملاحظه میکنید
برای آشنایی بیشتر با عروض و اوزان شعری به سایت زیر مراجعه کنید
👇🏽👇🏽
آموزش وزن شعر فارسی | به زبان ساده و گام به گام
https://blog.faradars.org/%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D8%B4-%D9%88%D8%B2%D9%86-%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C/
@shearhayeziba
دوزخ و جنت همه اجزای اوست
هرچه اندیشی تو او بالای اوست
هرچه اندیشی پذیرای فناست
آنک در اندیشه ناید آن خداست
@shearhayeziba
#مولوی
بگذار
گنجشکهای خُرد
در آفتاب مهآلود
بعد ازظهر زمستان
به تعبیر بهار بنشینند
در حرارت ولرم والر
به پیشواز بهاری مصنوعی بشکفند
سلام بر آنان
که در پنهان خویش
بهاری برای شکفتن دارند
و میدانند هیاهوی گنجشکهای حقیر
ربطی با بهار ندارد
حتی کنایهوار
بهار غنچه سبزی است
که مثل لبخند باید
بر لب انسان بشکفد
بشقابهای کوچک سبزه
تنها یک«سین»
به سین های ناقص سفره میافزایند
بهار کی میتواند
این همه بیمعنی باشد؟
بهار آن است که خود ببوید
نه آنکه تقویم بگوید
@shearhayeziba
#سلمان_هراتی
دلم بی وصل ته شادی مبیناد
ز درد و محنت آزادی مبیناد
خراب آباد دل بی مقدم تو
الهی هرگز آبادی مبیناد
@shearhayeziba
#بابا_طاهر
دست خواهش چون صدف مگشای پیش خاکیان
هر چه می خواهد دلت از عالم بالا طلب
اهل همت را مکرر دردسر دادن خطاست
آرزوی هر دو عالم را ازو یکجا طلب
هیچ قفلی نیست در بازار امکان بی کلید
بستگی ها را گشایش از در دلها طلب
@shearhayeziba
#صائب
هر چند که رنگ و بوی زیباست مرا
چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا
معلوم نشد که در طربخانه خاک
نقاش ازل بهر چه آراست مرا
@shearhayeziba
#خیام
🖋 یار پسندید مرا...
مژده بده، مژده بده، یار پسندید مرا
سایه ی او گشتم و او برد به خورشید مرا
جانِ دل و دیده منم، گریه ی خندیده منم
یارِ پسندیده منم، یار پسندید مرا
کعبه منم، قبله منم، سوی من آرید نماز
کان صنمِ قبله نما خم شد و بوسید مرا
پرتو دیدار خوشش تافته در دیده ی من
آینه در آینه شد: دیدمش و دید مرا
آینه خورشید شود پیش رخ روشن او
تابِ نظر خواه و ببین کاینه تابید مرا
گوهرِ گم بوده نگر تافته بر فرق فلک
گوهریِ خوب نظر آمد و سنجید مرا
نور چو فواره زند بوسه بر این باره زند
رشکِ سلیمان نگر و غیرتِ جمشید مرا
هر سحر از کاخ کرم چون که فرو می نگرم
بانگِ لک الحمد رسد از مه و ناهید مرا
چون سر زلفش نکشم سر ز هوای رخ او
باش که صد صبح دمد زین شب امید مرا
پرتو بی پیرهنم، جان رها کرده تنم
تا نشوم سایه ی خود باز نبینید مرا
@shearhayeziba
#هوشنگ_ابتهاج
از بهار میگذرم
میپندارم
تو باید دستش را گرفته باشی
که این همه زیباست
و در قلبم میگویم
ای کاش درخت کوچکی بودم
در بهار خانهات.
@shearhayeziba
#محمدمهدی_حاتمی
تو نیمی از غزلی! نیمه ی قشنگ ترش
که داشت روسری قرمزی به روی سرش
همان غزل که مرا نیمه اش هوایی کرد
همان که مردم دنیا شدند در به درش
همان غزل که در این روزگار پر آشوب
شده است تیتر یک روزنامه ها، خبرش
همان غزل که هزاران هزار شعر سپید
نشسته نرم و غزلگون به گونه های ترش
همان غزل که خداوند نیمه اش را گفت
ولی سپرد نگویند نیمه ی دگرش
همان غزل که خداوند نیمه کاره گذاشت!
.............................................
@shearhayeziba
#محمدمهدی_حاتمی
عشق درخششی جادویی است
که از درون هسته سوزان روح می تابد
و زمین پیرامونش را روشنی می بخشد
و توانمان می دهد تا زندگی را
در قالب رویایی شیرین و زیبا
بین دو بیداری درک کنیم
@shearhayeziba
شاعر لبنانی ( متوفای ۱۰ آوریل ۱۹۳۱)
#جبران_خلیل_جبران
جز گریه چشم اشک فشان را علاج نیست
جز صبر عاشق نگران را علاج نیست
درمانده ام به دست دل هرزه گرد خویش
در دست باد برگ خزان را علاج نیست
تن در کشاکش فلک سفله داده ام
جز پیروی دست، کمان را علاج نیست
عنقا اگر نه گرد فشاند ز بال خویش
ناسور زخم تیغ زبان را علاج نیست
طوفان اگر نه شعله کشد از دل تنور
خار و خس بسیط جهان را علاج نیست
آن را که زد شراب، علاجش بود شراب
دردسر فلک زدگان را علاج نیست
صائب به دست باد بود تا عنان زلف
جز پیچ و تاب رشته جان را علاج نیست
@shearhayeziba
#صائب_تبریزی