eitaa logo
کافه شعروسمـــــــــــاع
137 دنبال‌کننده
499 عکس
208 ویدیو
4 فایل
شعر پرنده‌ای معصوم است که در قلبِ شاعران متولد میشود🕊️ ارتباط با کانال @samtebaran
مشاهده در ایتا
دانلود
خاطره میخواهد فقط با او و برای او زندگی کنم در یک اتاق تاریک قفل شده اما من هنوز در فکر خورشید امروزم ابرهایی که در پیش‌اند جاده‌های پیش رو وقت‌هایی که از دستش خسته میشوم پیشنهاد میکنم از هم جدا شویم از حالا تا همیشه بعد او با دلسوزی لبخند میزند چون میداند که این پایان من هم خواهد بود. @shearhayeziba شیمبورسکا، شاعر لهستانی
وأَمَّا الخريف فليس سوى خُلْوة للتأمُّل في ما تساقط من عمرنا.. پاییز اما، چیزی نیست جز خلوتی برای تعمق در آن‌چه از عمرمان فروافتاد @shearhayeziba
نه هر گیاه که در باغ رُست شمشاد است نه هر درخت که پیراست سرو آزاد است نه هر که را لب چون شکّر است شیرین است نه هر که کوه تواند بُرید فرهاد است هزار فکر دقیق است فکر بکر اینجا نه هر که لوح تواند نبشت استاد است نه هر که صومعه دارد شقیق بلخی شد نه هر که صوف بپوشد جنید بغداد است رقیب! ابن یمین را چه می‌کنی انکار؟ جزالت سخن عَذب او خداداد است @shearhayeziba
در هجومِ غم نمیدانم کیستم با هر میل تو به رنگی میروم چهار فصلم که زمین تماشا می‌کند انقلابش را @shearhayeziba
از آن همه عشق هستی‌ام رنگ بنفشه گرفت و من از راهی به راهی در آمدم همچون پرندگان کور تا رسیدن به پنجره تو ، ای یار روییدم برای زیستن در میان دستانت برخاستم از دریا به جانب شادکامی @shearhayeziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من زنده بودم اما انگار مرده بودم از بس که روزها را با شب شمرده بودم  . ده سال دور و تنها ، تنها به جرم این که او سرسپرده می خواست، من دل سپرده بودم  . ده سال می شد آری، در ذره ای بگنجم از بس که خویشتن را در خود فشرده بودم  . در آن هوای دلگیر وقتی غروب می شد  گویی به جای خورشید من زخم خورده بودم  . وقتی غروب می شد، وقتی غروب می شد  کاش آن غروب ها را از یاد برده بودم @shearhayeziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای ساز بس است شهرِ مرا خواب گرفته دور از نگهش این دلِ بیتاب گرفته ای تار نزن، آه از این قصه‌یِ غربت در خانه‌یِ من چهره‌یِ مهتاب گرفته دور از همه در گوشه‌ی محراب بمیرم با چشمه‌یِ اشکم همه جا آب گرفته چون خانه به دوشان به سفر دل بِسِپارم وقتی که به دستش دلِ بیتاب گرفته @shearhayeziba
هر بلائی کز تو آید، رحمتی است هر که را رنجی دهی، آن راحتی است زان به تاریکی گذاری بنده را تا ببیند آن رخ تابنده را تیشه، زان بر هر رگ و بندم زنند تا که با لطف تو، پیوندم زنند. به کانال( اشعار زیبا) بپیوندید ⬇️ @shearhayeziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔘 علم عروض... عروض علمی است که به ‌وسیله آن به اوزان شعر و تغییرات آن پی می‌بریم. در عروض، مصراع‌ها را به واحدهای آوایی تقسیم و دسته‌بندی می‌کنیم و به آن‌ها نظم می‌دهیم. نکته مهمی که همواره باید در نظر داشته باشید، این است که ما در مورد آواها و تلفظ واژه‌ها بحث می‌کنیم و شکل نوشتاری کلمات هیچ اهمیتی ندارد.  معمولا هر مصراع از شعر فارسی به ارکان چهارهجایی یا سه هجایی تقسیم میشود که در تصویر ملاحظه میکنید برای آشنایی بیشتر با عروض و اوزان شعری به سایت زیر مراجعه کنید 👇🏽👇🏽 آموزش وزن شعر فارسی | به زبان ساده و گام به گام https://blog.faradars.org/%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D8%B4-%D9%88%D8%B2%D9%86-%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C/ @shearhayeziba
دوزخ و جنت همه اجزای اوست هرچه اندیشی تو او بالای اوست هرچه اندیشی پذیرای فناست آنک در اندیشه ناید آن خداست @shearhayeziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بگذار گنجشک‌های خُرد در آفتاب مه‌آلود بعد ازظهر زمستان به تعبیر بهار بنشینند در حرارت ولرم والر به پیشواز بهاری مصنوعی بشکفند سلام بر آنان که در پنهان خویش بهاری برای شکفتن دارند و میدانند هیاهوی گنجشک‌های حقیر ربطی با بهار ندارد حتی کنایه‌وار بهار غنچه سبزی است که مثل لبخند باید بر لب انسان بشکفد بشقابهای کوچک سبزه تنها یک«سین» به سین های ناقص سفره می‌افزایند بهار کی میتواند این همه بی‌معنی باشد؟ بهار آن است که خود ببوید نه آنکه تقویم بگوید @shearhayeziba
دلم بی وصل ته شادی مبیناد ز درد و محنت آزادی مبیناد خراب آباد دل بی مقدم تو الهی هرگز آبادی مبیناد @shearhayeziba
دست خواهش چون صدف مگشای پیش خاکیان هر چه می خواهد دلت از عالم بالا طلب اهل همت را مکرر دردسر دادن خطاست آرزوی هر دو عالم را ازو یکجا طلب هیچ قفلی نیست در بازار امکان بی کلید بستگی ها را گشایش از در دلها طلب @shearhayeziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر چند که رنگ و بوی زیباست مرا چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا معلوم نشد که در طربخانه خاک نقاش ازل بهر چه آراست مرا @shearhayeziba
🖋 یار پسندید مرا... مژده بده، مژده بده، یار پسندید مرا سایه ی او گشتم و او برد به خورشید مرا جانِ دل و دیده منم، گریه ی خندیده منم یارِ پسندیده منم، یار پسندید مرا کعبه منم، قبله منم، سوی من آرید نماز کان صنمِ قبله نما خم شد و بوسید مرا پرتو دیدار خوشش تافته در دیده ی من آینه در آینه شد: دیدمش و دید مرا آینه خورشید شود پیش رخ روشن او تابِ نظر خواه و ببین کاینه تابید مرا گوهرِ گم بوده نگر تافته بر فرق فلک گوهریِ خوب نظر آمد و سنجید مرا نور چو فواره زند بوسه بر این باره زند رشکِ سلیمان نگر و غیرتِ جمشید مرا هر سحر از کاخ کرم چون که فرو می نگرم بانگِ لک الحمد رسد از مه و ناهید مرا چون سر زلفش نکشم سر ز هوای رخ او باش که صد صبح دمد زین شب امید مرا پرتو بی پیرهنم، جان رها کرده تنم تا نشوم سایه ی خود باز نبینید مرا @shearhayeziba
از بهار می‌گذرم می‌پندارم تو باید دستش را گرفته باشی که این همه زیباست و در قلبم می‌گویم ای کاش درخت کوچکی بودم در بهار خانه‌ات. @shearhayeziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تو نیمی از غزلی! نیمه ی قشنگ ترش که داشت روسری قرمزی به روی سرش همان غزل که مرا نیمه اش هوایی کرد همان که مردم دنیا شدند در به درش همان غزل که در این روزگار پر آشوب شده است تیتر یک روزنامه ها، خبرش همان غزل که هزاران هزار شعر سپید نشسته نرم و غزلگون به گونه های ترش همان غزل که خداوند نیمه اش را گفت ولی سپرد نگویند نیمه ی دگرش همان غزل که خداوند نیمه کاره گذاشت! ............................................. @shearhayeziba
عشق درخششی جادویی است که از درون هسته سوزان روح می تابد و زمین پیرامونش را روشنی می بخشد و توانمان می دهد تا زندگی را در قالب رویایی شیرین و زیبا بین دو بیداری درک کنیم @shearhayeziba شاعر لبنانی ( متوفای ۱۰ آوریل ۱۹۳۱)
جز گریه چشم اشک فشان را علاج نیست جز صبر عاشق نگران را علاج نیست درمانده ام به دست دل هرزه گرد خویش در دست باد برگ خزان را علاج نیست تن در کشاکش فلک سفله داده ام جز پیروی دست، کمان را علاج نیست عنقا اگر نه گرد فشاند ز بال خویش ناسور زخم تیغ زبان را علاج نیست طوفان اگر نه شعله کشد از دل تنور خار و خس بسیط جهان را علاج نیست آن را که زد شراب، علاجش بود شراب دردسر فلک زدگان را علاج نیست صائب به دست باد بود تا عنان زلف جز پیچ و تاب رشته جان را علاج نیست @shearhayeziba