eitaa logo
📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
7.8هزار دنبال‌کننده
612 عکس
154 ویدیو
94 فایل
برای شرکت در کلاس های آموزش مداحی دکترحاج مجیدطاهری با این شماره ها تماس بگیرید: ۰۹۱۲۱۸۳۸۲۶۸ ۰۲۱۳۳۲۵۰۹۳۰ در ایتا به شماره ۰۹۹۰۵۲۸۶۲۰۰ پیام دهید.
مشاهده در ایتا
دانلود
حضرت ابوالفضل(علیه السلام) عشاق چون به درگهِ معشوق رو کنند  از آب دیدگان، تنِ خود شستشو کنند  اول قدم ز جان و سرِ خویش بگذرند  در خون دل، تهیه ی غسل و وضو کنند  از تیغ دوست بر تنشان زخمی ار رسد  آن زخم را ز سوزن مژگان، رفو کنند  هر تیر آب دار که آید زشَست دوست  آن تیر را به سینه سوزان فرو کنند  قربانِ عاشقی که شهیدان کوی عشق  در روز حشر رتبه ی او آرزو کنند  عباس نامدار که شاهان روزگار  از خاک کوی او طلب آبرو کنند  میرابِ آب بود و لب تشنه جان سپرد  می خواست آب کوثرش اندر گلو کنند  بی دست ماند و داد خدا دست خود به او  آنان که منکرند بگو رو به رو کنند  گر دست او، نه دست خدایی است، پس چرا  از شاه تا گدا، همه روسوی او کنند  درگاه او چو قبله ی ارباب حاجت است  باب الحوائجش همه جا گفتگو کنند  ذاکر برای آن که مسمّی به اسم اوست  امید آن که عاقبتش را نکو کنند  ✍سیدعباس جوهری، ذاکر  کتاب خزائن الاشعار، ص202 
وزن:فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلان چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم: حسین با زبانِ اشک‌های بی صدا گفتم: حسین در مناجات شب جمعه نمی‌دانم چه شد خواستم بر لب بَرم نام خدا، گفتم: حسین ماند هَل مِنْ ناصِرت بی پاسخ اما بارها آمد از کرب و بلا "لبیک" تا گفتم: حسین نام زهرا را شنیدم هرکجا گفتم: علی نام زینب را شنیدم هرکجا گفتم: حسین کلُ اَرضٍ کربلا، من تازه می‌فهمم چرا در خراسان، در نجف، در سامرا گفتم: حسین عاشقی گفت: آنچه می‌خواهد دل تنگت بگو... با دلی غمبار گفتم: کربلا؛ گفتم' حسین... ✍️علی ذوالقدر
با نام مستعار گره باز می کند مشهورِ ناشناس که اعجاز می کند مردم رقیه‌اش بشناسند از نخست زیرا که هرچه قفل، دمی باز می کند او فاطمه ست فاطمه صغرای اهل بیت آنجا که پیش طشت پدر ناز می کند روزی که هجر یار برایش تمام شد تدریس وصل بر همه آغاز می کند علامه است در دل علمیۀ حسین تفسیر فجر را چه خوش ابراز می کند مهدی شناسی‌اش شده معروفِ عارفان این عارف از خرابه چو پرواز می کند ✍️مجیدطاهری
امشب به دامن من خورشید آرمیده یا ماه آسمان ها در کلبه ام دمیده دختر همیشه جایش آغوش گرم باباست کس روی دست دختر رأس پدر ندیده از دل چراغ گیرم از اشک گل فشانم از زلف مشک ریزم بابا ز ره رسیده از بس که چون بزرگان بار فراق بردم در سن خردسالی سرو قدم خمیده بابا چه شد که امشب، با سر به ما زدی سر جسمت کدام نقطه، در خاک و خون طپیده؟ هم کتف من سیاه است، هم روی من کبود است هم فرق من شکسته، هم گوش من دریده داغم به دل نشسته آهم زسر گذشته چشمم به راه مانده اشکم به رخ چکیده از بس پیاده رفتم پایم ز راه مانده ازبس گرسنه خفتم رنگم ز رخ پریده تو رفع تشنگی کن از اشک دیدۀ من من بوسه می ستانم از حنجر بریده انگشت های عمه بگرفته نقش گل‌زخم از بس نشسته و خار از پای من کشیده جسمم رود شبانه در خاک مخفیانه یاد آورد ز زهرا دفن منِ شهیده خفتم خموش و دادم بر بیت بیت (میثم) صد محنت نگفته صد راز ناشنیده ✍️غلامرضاسازگار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چشم به راه همچون ستاره ، چشم به راهم نشانده اند مانندِ شب ، به روز ِسیاهم نشانده اند گردِ خبرنمی رسد از کاروان ِراز شد روزها که برسر ِراهم نشانده اند درمرگِ آرزو ، نفس ِسرد می زنم چون باد ، درشکنجۀ آهم نشانده اند غافل گذشت قافلۀ شادی ازسرم آن یوسفم که در دل ِچاهم نشانده اند هرروزشیونی ست زغمخانه ام بلند درخون ِصد امیدِ تباهم نشانده اند ازپستی و بلندی ِطالع ، چوگردباد گاهم به اوج برده و گاهم نشانده اند ازبیم ِخوی ِنازکِ تو ، دم نمی زنم آیینه در برابر ِآهم نشانده اند شرمم زند به بزم ِتو ، راه ِنظرهنوز صد دزد درکمین ِنگاهم نشانده اند درماتم ِدو روزۀ هستی ، به باغ ِدهر تنها بنفشه نیست ، مرا هم نشانده اند ✍️محمد قهرمان
زمزمه نگاش به سمت آسمون،ستاره ها رو می شمرد خسته می شد بلند می شد،زخمای پارو می شمرد یكی دو تا و هفتا زخم،دستی رو پاهاش می كشید زخمای پا تموم می شد،زخمای دستاشو می دید به ماه آسمون می گفت،شمع شبستون منی یاد عمو بخیر كه تو،مثل عمو جون منی راستی تو از تو آسمون،ببین بابای من كجاست بهش بگو كه دخترت ساكن تو خرابه هاست بهش بگو دختری كه شونه به موهاش می زدی جون به لبش رسیده و تو از سفر نیومدی ... من را ببخش اگر كه لكنت زبان گرفتم آخر شكسته دستی دندان شیری ام را 🎤حاج محمود کریمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرثیه حضرت رقیه(سلام الله علیها) به یزید گفتند: یکی از دختران امام حسین(علیه السلام) پدر را در خواب دیده گریه می‌کند و پدرش را می‌خواهد؛ گفت:بروید و سر پدرش را برایش ببرید؛ او کودک است و تشخیص نمی‌دهد؛ از طرفی شب است، شاید آرام بگیرد. کودکی را که پدر در سفر است دائماً چشم امیدش به در است هرصدایی که ز در می‌آید به گمانش که پدر می‌آید گفت:الان پدرم مرا در آغوش گرفته بود، الان در خواب دیدم پدرم مرا می‌بوسید؛ دست نوازش به سرم می‌کشید؛ عمه جان من بی‌پدری ندیده بودم، مدتی است پدرم را نمی‌بینم. اسلام سفارش کرده انسان به یتیم محبت کند؛ رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)فرمود:«انا و کافل الیتیم کهاتین فی الجنه»انگشتان مبارک را کنار هم گذاشت و فرمود:کسی که یتیم را کفالت کند من و او در بهشت مثل این دو انگشت با هم هستیم؛ این قدر دربارۀ یتیم سفارش شده است؛ اما چه می‌گذرد بر یتیمی که یک وقت نگاه کند و ببیند سر بابا را مقابلش گذاشته‌اند. زن ها تماشا می‌کنند؛ آقا علی بن الحسین(علیه السلام) نگاه می‌کند، این بچه‌ها هم نگاه می‌کنند؛ رقیه روپوش طبق را کنار زد؛ یک قدری خیره خیره به سر بابا نگاه کرد، بعد دست برد و سر بابا را برداشت به سینه چسبانید و صدا زد:«یا ابتا من الذی ایتمنی عل صغر سنی؟من الذی قطع وریدک؟»بابا چه کسی مرا یتیم کرده؟چه کسی رگ‌های گردنت را برید؟«لیتنی کنتُ قبل هذا الیوم عمیاءً»ای کاش من کور شده بودم و سربریده‌ات را نمی‌دیدم! من به فدای سر نورانی‌ات سنگ جفا شکسته پیشانی‌ات بسکه دویدم عقب قافله پای من از ره شده پر آبله به روی من ز بس زده خصم دون ز سیلی‌اش گشته رخم نیلگون همین طوری که با پدر حرف می‌زد یک مرتبه دیدند رقیه ساکت شد؛ خرابه تاریک است، زن‌ها به حال خود مشغول گریه بودند؛ با خود گفتند: شاید خوابش برده؛ زینب(سلام الله علیها) جلو آمد و رقیه را تکان داد ناگاه دید:«لقد فارقَ روحُهَا الدنیا»روحش از بدنش مفارقت کرده است.»(نظری منفرد، 1391، 234) نظری منفرد، علی، (1391). در سوگ آل الله، قم:جلوه کمال.
﷽ امام حسن مجتبی(علیه السلام) شور🎙 یه مدینه ی رویایی اومده جلوی چشمام این دفعه دیگه از شوقه قطره قطره ی این اشکام مثلا یه حرم داری که تکِ توی این دنیا مثلا توی صحن تو هر دوشنبه میشه غوغا شلوغه دور ضریح تو آقا میون بارون اشکا دوا میشه همه دردا غریب آقام ..... ......... مثلا دیگه خاکی نیست پر و بال کبوتر ها مثلا رو به رو گنبد شده خم همه ی سرها مثلا توو بقیعت هست پُره عاشق ِ دلداده مثلا توی هر صحنت آقا پنجره فولاده میاد از ، گوشه به گوشه ی صحنات سحر صدای مناجات روا میشه همه حاجات غریب آقام... ....... مثلا وقتی از دوریت عاشقات خونِ دل خوردن توی روضه یه پرچم از حرم حسن آوُردن مثلا روی لبهایِ زائرای تو هستش آه توی سقاخونت یاده لب قاسم و عبدالله ‌کشیدن ، پرچم سبز روی مزارت هستش همیشه کنارت شیعه ی دل بی قرارت غریب آقام... ......... مثلا نشده داغه کوچه حرف نگوت آقا مثلا نزدن طعنه به سفیدیِ موت آقا مثلا نکشیدی تو توی دنیا عذاب آقا مثلا داری یک همسر تو شبیه رباب آقا بمیرم ، چه قد مصیبت و غربت کشیدی عمری تو حسرت شهید شدی توی خونَت غریب آقام.... ✍محمد حسین رحیمیان  ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈