eitaa logo
شاعرانه
27.4هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
762 ویدیو
76 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
پیراهنت در باد تکان می‌خورد این تنها پرچمی‌ست که دوستش دارم. 📜 @sheraneh_eitaa
رهسپار کوی عشقم با دو پای برهنه یار در بَر بود و مارا به کجا ها می کشاند دل 📜 @sheraneh_eitaa
🔴محمد انصاری فوتبالیست با اخلاق و بازیکن سابق تیم ملی و پرسپولیس و مربی تیم ملی جوانان به ایتا پیوست 👌 😍ببینید چه تفکرات زیبایی داره 👇 https://eitaa.com/mohammadansari1 کانال رسمی محمد انصاری 👆
وطن یعنی بسوزی در غم فرزند خود گاهی وطن یعنی که برخیزی پس از هر زخم جانکاهی 📜 @sheraneh_eitaa
آقای نصرالله کریمی مهر از ایل بهمئی شهرستان کهگیلویه است. وی فرهنگی ،شاعر،نویسنده ،پژوهشگر اجتماعی و فعال فرهنگی ،ادبی و سیاسی دارای مدرک کارشناسی ارشد در رشته ادبیات فارسی،شاغل در آموزش وپرورش می باشد. باتوجه به مهارت واستادی ایشان و اشراف بر دریایی ازواژگان فارسی ولری،دراکثر قالب های شعری ومتون ادبی، قلمی توانا وذهنی پویا دارد. ایشان در اکثر قالب های شعری ومتون ادبی اعم از قالبهای غزل، سپید، دوبیتی ، تک بیتی، مثنوی، قطعه، حجم، سپکو...اشعار وترانه های لری در قالب سپید و غزل و تک بیتی ودوبیتی ورباعی به گویش بهمئی ساختار شکنی کرده است وپیشتاز وسرآمد شاعران معاصردراین زمینه هست گویی که غزل فارسی را بافنجان شیرین شعری از واژه های لری وبوی چویل ودرمه وآویشن ومیخک باچاشنی شادی وسوزی که اززندگی حقیقی کنار طبیعت آموخت را باهم در آمیخت. وی از سپید سرایان وغزل سرایان معاصر می باشد ودر زمانی کوتاه نه تنها آوازه ی ملی شدن را در سر داشت بلکه هم گام با شاعران غزل سرای بین المللی دو مجموعه ی مشترک را با نام :کلبه صاحبدلان(2) و کلبه صاحبدلان (3)را به چاپ رسانده است. تا کنون چندین اثر مستقل ومجموعه ی مشترک را به چاپ رسانید. مجموعه قطره های دل،خوشه ای ازگندم زار دل،مجموعه مشترک خواب گردها،مجموعه مشترک نبض آینه،مهرانه های دشت بلوط،جویبار شعر،کرانه خیال، کلبه ی صاحبدلان(2)،کلبه صاحبدلان(3)، نجوای دل، برکه ی خیالاز آثار اوست 📜 @sheraneh_eitaa
گم شده پایان خوبی ها در هیاهوی دست ساخته ی بشر ناکام مانده زندگی وانسانیت لابه لای تیر و ترکش ودوربین های آشفته و لوکشین بی جغرافیا در سکانس پایانی رانده شدیم از فور گراند به بک گراند و فوکوس کرده اند بیدادگران داد مظلومان را بر کوزه ی خشکیده ی بی نم 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعرخوانی زیبا با لهجه مشهدی در حسینیه معلی 📜 @sheraneh_eitaa
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
آسمان دل من بار دگر، بارانیست گوئیا،گوشِ بدهکار، دگر با ما نیست آدمی،بار تو را،دوش نمیگیرد هیچ همه محبوبیتت در گرو کارائیست تو ندانی، نکنم شکوه ولی می ترسم بدنم رفته به تاراج و دلم آنجا نیست در سکوتت پی ابیات سوال آمد پیش نکند،نزد تو هم گوش کسی با ما نیست جمع بودند همه دور دل سرخوش ما چاره ی این دل بارانی ما تنهائیست خواستارم که به آن کودکی ام برگردم به همان قصه ی مادر، که پر از لالائیست آسمان دل من بار دگر، بارانیست گوئیا گوشِ بدهکارِکسی،با ما نیست 📜 @sheraneh_eitaa
تا کی ز مصیبت غمت یاد کنم آهسته ز فُرقت تو فریاد کنم وقت است که دست از دهن بردارم از دست غمت هزار بیداد کنم 📜 @sheraneh_eitaa
قصه ی عشق دلم با تو به پایان نرسید خوب من زندگی ام بی تو به سامان نرسید زخم دل بود و پریشانی و سرگردانی دردهای دل من بی تو به درمان نرسید بی تو ای روح غزل، شعر دل انگیز بهار زندگی سخت شد و لحظه ی آسان نرسید پیر کنعان شدم و چشم به راهت همه عمر چشم من خون شد و آن یوسف کنعان نرسید با رقیبان تو نشستی و ندیدی چه گذشت بر کویر دل من قطره ی باران نرسید قاصدک گرچه خبر داد ز راز دل تو مژده ی وصل تو بر این تن بی جان نرسید 📜 @sheraneh_eitaa
‍ ‌شب بخیر غارتگرِ شب‌های بی‌مهتاب من مِنَتی بر دل گذار، امشب بیا در خواب من...! شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa
صبح دل انگیز عجب بوی تو دارد به به چه نسیمی سر گیسوی تو دارد ای کاش که خورشید بداند به طریقی کاین طلعت مستانه هم از سوی تو دارد | صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃 📜 @sheraneh_eitaa
نمیدانم که این شوریده حالی کجایم می کشد با دست خالی شده سرریز جام طاقت من شدم پیر و خمیده قامت من گل باغ دلم بویی ندارد نگاه خسته ام سویی ندارد مرا این دل ندارد قصد یاری دگر دارد سر ناسازگاری دلا تا کی چنین چشم انتظاری به سیلاب غم و اندوه زاری تو ای دل در پی امداد من باش در این اتمام استمداد من باش تمنا کن به هر صبحی و شامی که شاید، آید از کویش پیامی به نیمه شب به اشک و خون وضو کن سحرگاهان به سوی دوست رو کن ز هر چه بودی و هستی تهی شو ز من خالی و بر او منتهی شو ز مرداب منیت ها گذر کن به اقیانوس معناها سفر کن طلب کن شهد معنای صمد را ببین راز قل هو الله احد را 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حکایت سعدی، گلستان، باب چهارم، فوائد خانوشی جالینوس، ابلهی را دید دست در گریبان دانشمندی زده و بی‌حرمتی همی‌کرد. گفت: اگر این نادان نبودی کار وی با نادانان بدینجا نرسیدی. دو عاقل را نباشد کین و پیکار نه دانایی ستیزد با سبکسار اگر نادان به وحشت سخت گوید خردمندش به نرمی دل بجوید دو صاحبدل نگه دارند مویی همیدون سرکشی و آزرم‌جویی و گر بر هر دو جانب جاهلانند اگر زنجیر باشد بگسلانند یکی را زشت‌خویی، داد دشنام تحمل کرد و گفت: ای خوب فرجام بتر زآنم ، که خواهی گفتن آنی که دانم ،عیب من، چون من، ندانی 📜 @sheraneh_eitaa
golestan-4-5 (1).mp3
2.4M
خوانش: اسماعیل فرازی 📜 @sheraneh_eitaa
سراپا اگر زرد و پژمرده‌ایم ولی دل به پاییز نسپرده‌ایم چو گلدان خالی، لب پنجره پُر از خاطرات ترک خورده ­ایم اگر داغ دل بود، ما دیده ­ایم اگر خون دل بود، ما خورده ­ایم اگر دل دلیل است، آورده ­ایم اگر داغ شرط است، ما برده ­ایم! گواهی بخواهید، اینک گواه: همین زخم­هایی که نشمرده‌ایم! دلی سربلند و سری سر به زیر از این دست عمری به سر برده ­ایم... 📜 @sheraneh_eitaa
ای دوست، دزد حاجب و دربان نمی‌شود گرگ سیه درون، سگ چوپان نمی‌شود ویرانهٔ تن از چه ره آباد میکنی معمورهٔ دلست که ویران نمی‌شود درزی شو و بدوز ز پرهیز پوششی کاین جامه جامه‌ایست که خلقان نمی‌شود دانش چو گوهریست که عمرش بود بها باید گران خرید که ارزان نمی‌شود روشندل آنکه بیم پراکندگیش نیست وز گردش زمانه پریشان نمی‌شود دریاست دهر، کشتی خویش استوار دار دریا تهی ز فتنهٔ طوفان نمی‌شود دشواری حوادث هستی چو بنگری جز در نقاب نیستی آسان نمی‌شود آن مکتبی که اهرمن بد منش گشود از بهر طفل روح دبستان نمی‌شود همت کن و به کاری ازین نیکتر گرای دکان آز بهر تو دکان نمی‌شود تا زاتش عناد تو گرمست دیگ جهل هرگز خرد بخوان تو مهمان نمی‌شود گر شمع صد هزار بود، شمع تن دلست تن گر هزار جلوه کند جان نمی‌شود تا دیده‌ات ز پرتو اخلاص روشن است انوار حق ز چشم تو پنهان نمی‌شود دزد طمع چو خاتم تدبیر ما ربود خندید و گفت: دیو سلیمان نمی‌شود افسانه‌ای که دست هوی مینویسدش دیباچهٔ رسالهٔ ایمان نمی‌شود سرسبز آن درخت که از تیشه ایمن است فرخنده آن امید که حرمان نمی‌شود هر رهنورد را نبود پای راه شوق هر دست دست موسی عمران نمی‌شود کشت دروغ، بار حقیقت نمیدهد این خشک رود، چشمهٔ حیوان نمی‌شود جز در نخیل خوشهٔ خرما کسی نیافت جز بر خلیل، شعله گلستان نمی‌شود کار آگهی که نور معانیش رهبرست بازارگان رستهٔ عنوان نمی‌شود آز و هوی که راه بهر خانه کرد سوخت از بهر خانهٔ تو نگهبان نمی‌شود اندرز کرد مورچه فرزند خویشرا گفت این بدان که مور تن آسان نمی‌شود آنکس که همنشین خرد شد، ز هر نسیم چون پر کاه بی سر و سامان نمی‌شود دین از تو کار خواهد و کار از تو راستی این درد با مباحثه درمان نمی‌شود آن کو شناخت کعبهٔ تحقیق را که چیست در راه خلق خار مغیلان نمی‌شود ظلمی که عجب کرد و زیانی که تن رساند جز با صفای روح تو جبران نمی‌شود ما آدمی نیم، از ایراک آدمی دردی کش پیالهٔ شیطان نمی‌شود پروین، خیال عشرت و آرام و خورد و خواب از بهر عمر گمشده تاوان نمی‌شود 📜 @sheraneh_eitaa
بهرام اردبیلی (زاده ۱۳۲۱ اردبیل - درگذشته ۱۳۸۴ تهران) شاعر ایرانی بود. وی یکی از شاعران گروه شعر دیگر در دهه ۱۳۴۰ و از امضاکنندگان بیانیه شعر حجم بود. بهرام اردبیلی، با نام پیشین طاهر علفی اردبیلی، در روز ۲۴ اسفند ماه سال ۱۳۲۱ در اردبیل زاده شد. او در سن ۱۴ سالگی به تهران رفت و در دفتر ثبت و اسناد رسمی مشغول به کار شد. در این زمان بهرام اردبیلی بی‌سواد بود اما شمایل کتاب‌هایی که در قفسه‌های این دفتر اسناد رسمی می‌دید مجذوبش کرده بودند. آن‌ها را برمی‌داشت و ورق می‌زد بی‌آن‌که توان خواندن این اوراق را داشته باشد. بهرام، برای این‌که بتواند همین کتاب‌ها را بخواند، به خود زبان فارسی آموخت. به مرور به خواندن اشعار شاعران پارسی‌گوی نشست و هرچند، به گفته‌ی خود، بسیاری از این اشعار را نمی‌فهمید اما ذهن شاعرش داشت از این متون کلمه می‌چید. 📜 @sheraneh_eitaa
در بی کرانگی ِ اُخرایی آواز نی لبک ها را گل های همیشه بهار از یاد نمی برند. شاید دمیدن نفسی در استوانه های غمگین رسیدن بهاری را ناباورانه مکرر می کند ! برای جاری ِ جریانی کز آغوشی به آغوش دیگر پر می گیرد سبکی موج دریا انکار بازگشت نیلوفرانه خواهد بود ! اگر هوای گریستن داری با من در این بهار به بدرقه ی نیلوفرانه بیا. 📜 @sheraneh_eitaa
روزگارِ من و دل در طلبِ یار گذشت روز و شب در پیِ دلدارِ وفادار گذشت عمرِ بی حاصل و غوغای جوانی سر شد حیف و صدحیف که بی همدم و غمخوار گذشت شوق دیدارِ نگاری به دلم ماند، بسی وای از این عمر که در حسرتِ دیدار گذشت چه سخنها که مرا با دلِ شیدای تو بود نشدی محرمِ دل،فرصت گفتار گذشت باز کن دفترِ احساسِ دلی غمگین را تا بدانی که چِها بر دلِ بیمار گذشت 📜 @sheraneh_eitaa
اگر چه نزد شما تشنه ی سخن بودم كسی كه حرف دلش را نگفت من بودم دلم برای خودم تنگ می شود آری همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم نشد جواب بگیرم سلام هایم را هر آنچه شیفته تر از پی شدن بودم چگونه شرح دهم عمق خستگی ها را ؟ اشاره ای كنم انگار كوهكن بودم 📜 @sheraneh_eitaa
اگر چه بين من و تو، هنوز ديوار است ولى برای رسيدن، بهانه بسيار است بر آن سريم كزين قصه، دست برداريم مگر عزيز من! اين عشق، دست بردار است كسى به جز خودم اى خوب من ، چه مى داند كه از تو از تو بريدن ، چه قدر دشوار است مخواه مصلحت انديش و ،منطقى باشم نمی شود به خدا، پاى عشق در كار است در آستانه ى رفتن، در امتداد غروب دعاى من به تو تنها، خدا نگهدار است كسى پس از تو خودش را به دار خواهد زد كه در گزينش اين انتخاب، ناچار است ... 📜 @sheraneh_eitaa
روز های عشق، چه قدر شیرین‌ اند رؤیاهایش، چه گوارایند غم و اندوه شب‌ هایش، چه قدر تلخ‌ اند و هراس‌ هایش، چه قدر زیادند... 📜 @sheraneh_eitaa
‍ ماه من امشب بتابان، نور خود بر جان من کز تمام ظلمت و تاریکی شب خسته‌ام! شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa