لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
آغوش تو چقدر می آید به قامتم
در آن به قدر پیرهن خویش راحتم
میپوشمت که سخت برازندهی منی
امشب به شبنشینی خورشید دعوتم
خوشوقتی صدای تو از دیدن من است
من هم از آشناییتان با سعادتم
با خود تو را به اوج، به معراج میبرم
امشب اگر به خاک بریزد خجالتم
بازار شام کن شب مان را به موی خود
بگذار دیدنی بشود با تو خلوتم
بر شانهام گذار سرانگشت برف را
کوهم ولی تمام شده استقامتم…
من سیرتم همان که تو می خواستی شده
لب تر کنی عوض شود این بار صورتم!
جنگیدم و به گنج تو فرمانروا شدم
این است از تمامی دنیا غنیمتم
با من بمان که نوبت پیروزی من است
چیزی نمانده است به پایان فرصتم…
#علیرضا_بدیع #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
خیالَت داند و چشمِ مَن و غَم
که هر شَب در چه کارم با دلِ خویش...
شبتون در پناه حق
#امیرخسرو_دهلوی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
هدایت شده از قاصدک
💠جشنواره پاییزی شیکترین ملزومات حجاب😍
🧕محجبه ایُ کانال حجاب درسانُ نداری؟ اینجا
خیلیا ساعتها برا خرید عبا و چادر تو صفن!😳
🇮🇷منم قبلا کلی پولِ ملزومات #حجابُ میدادم ولی از وقتی اینجام با کمترین هزینه استایلمُ کامل میکنم ب جرعت در تولید بی رقیبن👇😎
https://eitaa.com/joinchat/223346877C929d3d2345
📣 فقط بجُنب از #رونمایی جنسای جدید جانمونی#قیمتاش مفته مفت بدووو💯🥳☝️
🛍فروش حضوری 🛵و باضمانت تعویض
هر پگاهم آفتابش در نگاه گرم توست،
تا تو باشی گرمی خورشید میخواهم چکار؟
| صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃
#شعر #نگار_حسینی
📜 @sheraneh_eitaa
صبح،
سوار بر قطار ستارگان سحرگاهی
از راه رسید،
تو نیامدی!
گنجشک های منتظر
دور خانه ی من نشستند
و به هر سایه به خود لرزیدند،
تو نیامدی!
شعر از دلم به دهانم
از لب هایم به دلم پر کشید،
تو نیامدی!
#شمس_لنگرودی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
یکی اگر که زدی صهیون پلید بدان
قسم به روح شهیدان هزار خواهی خورد
به دست قدرت رزمندگان ما سیلی
به حول و قوه حق بی شمار خواهی خورد
رسیده نوبت نابودی تو نکبت دهر
جهان برای تو شد شام تار خواهی خورد
قسم به ماشه و انگشت یاوران علی
حقیقت است نباشد شعار خواهی خورد
نخواب و در دل پستوی خود هراسان باش
سگ کثیف وَ خونخوار هار خواهی خورد.....
#اعتمادی #شعر #ارسالی_مخاطب #وعده_صادق #ارتش_قهرمان
📜 @sheraneh_eitaa
سلام سلام
یه سوال
میشه منم به عنوان شاعر معرفی کنید
یا فقط کسایی که شناخته شدن رو معرفی میکنید
منم از 10 سالگی شعر میگم، یه کتاب شعرم چاپ کردم ...
✍️سلام اشعارتان را ارسال کنید در صورت مناسب بودن منتشر می کنیم. ضمنا عضو کانال کتابخوانی شوید و کتابتان را هم به صورت پی دی اف ارسال کنید تا پس از برررسی در کانال بارگذاری شود.کانال کتابخوانی👇👇👇👇
https://eitaa.com/Ketab_Et
بر تو این خوردن و این رفتن و این خفتن و خاست
نیک بنگر که، که افگند، وز این کار چه خواست
گر به ناکام تو بود این همه تقدیر، چرا
به همه عمر چنین خواب و خورت کام و هواست؟
چون شدی فتنهٔ ناخواستهٔ خویش؟ بگوی،
راست میگوی، که هشیار نگوید جز راست
ور تو خود کردی تقدیر چنین بر تن خویش
صانع خویش توی پس خود و، این قول خطاست
راست آن است که این بند خدای است تو را
اندر این خانه و، این خانه تو را جای چراست
به چرا فتنه شدن کار ستور است، تو را
این همه مهر بر این جای چَرا، چون و چراست؟
گرچه اندوه تو و بیم تو از کاستن است،
ای فزوده ز چرا، چاره نیابی تو ز کاست
زیر گردنده فلک چون طلبی خیره بقا؟
که به نزد حکما، گشتن از آیات فناست
گشتن حال تو و گشتن چرخ و شب و روز
بر درستی، که جهان جای بقا نیست گواست
منزل توست جهان ای سفری جان عزیز
سفرت سوی سرائی است که آن جای بقاست
مخور انده چو از این جای همی برگذری
گرچه ویران بود این منزل، دینت به نواست
پست منشین که تو را روزی از این قافلهگاه،
گرچه دیر است، همان آخر بر باید خاست
توشه از طاعت یزدانت همی باید کرد
که در این صعب سفر طاعت او توشهٔ ماست
نیکی الفنج و ز پرهیز و خرد پوش سلاح
که بر این راه یکی منکر و صعب اژدرهاست
بهترین راه گزین کن که دو ره پیش تو است
یک رهت سوی نعیم است و دگر سوی بلاست
از پس آنکه رسول آمده با وعد و وعید
چند گوئی که بد و نیک به تقدیر و قضاست؟
گنه و کاهلی خود به قضا بر چه نهی؟
که چنین گفتن بیمعنی کار سفهاست
گر خداوند قضا کرد گنه بر سر تو
پس گناه تو به قول تو خداوندِ تُراست
بد کنش زی تو خدای است بدین مذهب زشت
گرچه می گفت نیاری، کت ازین بیمِ قفاست
اعتقاد تو چنین است، ولیکن به زبان
گوئی او حاکم عدل است و حکیم الحکماست
با خداوند زبانت به خلاف دل توست
با خداوند جهان نیز تو را روی و ریاست
به میان قدر و جبر رود اهل خرد،
راه دانا به میانهٔ دو ره خوف و رجاست
به میان قدر و جبر ره راست بجوی
که سوی اهل خرد جبر و قدر درد و عناست
راست آن است رهِ دین که پسندِ خرد است
که خرد اهل زمین را ز خداوند عطاست
عدل بنیاد جهان است، بیندیش که عدل
جز به حکم خرد از جور به حکم که جداست
خرد است آنکه چو مردم سپس او برود
گر گهر روید در زیر پیش خاک سزاست
خرد آن است که مردم ز بها و شرفش
از خداوند جهان اهل خطاب است و ثناست
خرد از هر خللی پشت و ز هر غم فرج است
خرد از بیم، امان است و ز هر درد شفاست
خرد اندر ره دنیا سره یار است و سلاح
خرد اندر ره دین نیک دلیل است و عصاست
بی خرد گرچه رها باشد در بند بود
با خرد گرچه بود بسته چنان دان که رهاست
ای خردمند نگه کن به ره چشم خرد
تا ببینی که بر این امت نادان چه وباست
اینت گوید «همه افعال خداوند کند
کار بنده همه خاموشی و تسلیم و رضاست »
وانت گوید «همه نیکی ز خدای است ولیک
بدی ای امّت بدبخت همه کار شماست»
وانگه این هر دو مقرند که روزی است بزرگ
هیچ شک نیست که آن روز مکافات و جزاست
چو مرا کار نباشد نبُوَم اهل جزا
اندر این قول خرد را بنگر راه کجاست
چون بود عدل بر آنک او نکند جرم، عذاب؟
زی من این هیچ روا نیست اگر زی تو رواست
حاکم روز قضای تو شده مست سدوم!
نه حکیم است که سازندهٔ گردنده سماست؟
اندر این راه خرد را به سزا نیست گذر
بر ره و رسم خرد رو، که ره او پیداست
مر خداوند جهان را بشناس و بگزار
شکر او را که تو را این دو به از ملک سباست
حکمت آموز و، کم آزار و، نکو گو و بدانک
روز حشر این همه را قیمت و بازار و بهاست
مردم آن است که دین است و هنر جامهٔ او
نه یکی بی هنر و فضل که دیباش قباست
جهد کن تا به سخن مردم گردی و، بدان
که به جز مرد سخن خلق همه خار و گیاست
همچنان چون تن ما زنده به آب است و هوا
سخن خوب، دل مردم را آب و هواست
سخن خوب ز حجت شنو ار والائی
که سخنهاش سوی مردم والا، والاست
گر سخنهای کسائی شده پیرند و ضعیف
سخن حجت با قوت و تازه و برناست
#شعر #ناصرخسرو
📜 @sheraneh_eitaa
میزند دم ز کربلا سنوار؛ سوی میدان رزم می آید
میرسد باز موسم مقتل؛ شمر دوران به رقص می آید
جان زخمی و تکه ای هم چوب؛ در میان خرابه ها تنهاست
جرات یک مصاف، با او نیست؛ یک یل از ایل کربلا آنجاست
چوب موسی شکافت نیلی را؛ غرق، فرعون به اذن زهرا شد
تکه چوب شکسته سنوار؛ در عمل هم تراز موسی شد
#محدثه_یوسف_زاده #شعر #ارسالی_مخاطب #شهید_یحیی_سنوار
📜 @sheraneh_eitaa
رضا رفیع در 6 مرداد سال 1349 در تربت حیدریه به دنیا آمده است. تا مقطع دبیرستان را در شهرستان تربت حیدریه تحصیل میکند و پس از قبولی در دانشگاه تهران به پایتخت میرود. تا مقطع فوق لیسانس ادامه تحصیل میدهد. در حال حاضر نیز ساکن تهران است. نام رضا رفیع با طنز گره خورده است و غالبا او را به عنوان شاعر و نویسندهی طنزپرداز و برگزارکنندهی شبشعرهای شکرخند و مجری برنامههای طنز در صدا و سیما میشناسند.
وی مجموعه شعرهای طنز خود را جمعآوری کرده و قصد دارد آنها را در 2 جلد به چاپ برساند. یکی از مجموعهشعرهای آقای رضا رفیع به گفتهی خودشان حال و هوای غزل دارد و رفتوآمدی است میان شعر جدی و شعر طنز که با عنوان «طنز و تغزل» منتشر خواهد شد. مجموعهی دوم که فعلا نامی برایش انتخاب نشده طنزهایی که اصطلاحاً سیاسی، شفاف و رو است و به مخاطبان بزرگسال ارائه میشود. این 2 مجموعه دربرگیرندهی بیش از یکصد شعر است.
رضا رفیع دربارهی خود مینویسد: من مثل هر آدم بزرگ دیگری (در اندازههای مثلاً ایکسلارج!) در خانوادهای اهل هنر و فرهنگ و آموزش و پرورش بچه، پا به هستی (بدون حاجیونسش البته!) گذاشتم. در کجا؟… تهران؟… نخیر؛ ما اهل این سوسولبازیها نیستیم! در ناف تربت حیدریه، در جنوب خراسان بزرگ و بزرگوار، در همسایگی باغملی معروف شهر که سابقاً قبرستان بوده و از این حیث تاثیر فوقالعادهای در تغییر آب و هوای آدم و باز شدن روحیهی او دارد! متاسفانه از همان دوران کودکی آثار مخملک طنز مخملی در وجود ذیجود من هویدا شد. تا اینکه هویدا اعدام شد و من پا به مدرسه گذاشتم. از همان زمان در خود احساس کردم که از یک بار خاصی در زمینهی نوشتن و سرودن برخوردارم. فلذا از همان دوران بارداری، به نوشتن و سرودن افتادم و کمکم همزمان با قبول شدن در دانشگاه، از تربت به غربت پرتاپ شدم و برای دومین بار دچار هبوط شدم. در تهران بزرگ دودآلود و شلوغ که سگ هم صاحبش را گم میکند!… در حال حاضر هم در کار نوشتن طنز هستم و همکاری با مطبوعات و رادیو تلویزیون. در اطلاعات هفتگی صفحهی طنز و در روزنامهی جام جم ستون روزانهی طنز دارم با عنوان «خنده جام». هنوز هم ازدواج نکردم چون وقت کم میآورم و هرجا که میروم به قصد خواستگاری، چون ترافیک تهران افتضاح است.
#معرفی_شاعر #رضا_رفیع
📜 @sheraneh_eitaa
سلام امیدوارم حالتون خوب باشه
ببخشید من بعضی از شعرایی رو که میذارین چون خوشم میاد علاقه دارم و اینا توی یه دفتری یادداشت میکنم بعد میخواستم بپرسم اشکالی نداره که؟ راضی هستین؟
✍️سلام استفاده غیر تجاری از مطالب کانال مجاز است.برای تعجیل در فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و شادی روح شهدا صلوات
📜 @sheraneh_eitaa
کسی که گوش مرا میکشید مادر بود
کسی که در بغلم میلمید مادر بود
کسی که آب به قنداقه بست من بودم
کسی که زحمت شستن کشید مادر بود
کسی که چهرهی من مینواخت با سیلی
اگر ز بنده صدا میشنید مادر بود
کسی که شیر برایم خرید بابا بود
کسی که شیر مرا سرکشید مادر بود
کسی که پول به دستم سپرد بود پدر
کسی که کفش و جورابی خرید مادر بود
کسی که در عوض پروراندن بنده
فقط به تیپ خودش میرسید مادر بود
کسی که نیمه شب، از جیغ و جار بیوقتم
خطوط چهره به هم میکشید مادر بود
تمام آنچه که گفتم مزاح وشوخی بود
چرا که سوژه شعر جدید مادر بود
چو پخت نان خودش طبع شعر ما فرمود
کسی که بهتر از این نان پزید مادر بود
کسی که خلد برین را بدون سرقفلی
ز محضر خود ایزد خرید مادر بود
#شعر #رضا_رفیع #شعر_طنز
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعرخوانی محمد رسولی در وصف شهید یحیی سنوار
لحظه های آخرت
تلفیق شعر و جنگ بود
ای شهید معرکه
مردن برایت ننگ بود
📜 @sheraneh_eitaa
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بی رحم ترین قطعه پاییز چنین است
بـاران بـزند شـعر بیـاید تـو نبـاشـی
#علی_جعفرزاده #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
آه من ، آخر گریبان تو را خواهد گرفت
گریه هایم ، سوی چشمان تو را خواهد گرفت
با دلم هر کار میخواهی بکن ، اما بترس
از گناهانی که دامان تو را خواهد گرفت
خنده بر لب داری و خنجر به دل ها می زنی
خودنمایی ، دین و ایمان تو را خواهد گرفت
بی گمان حس می کند گرمای دستان مرا
دست نامردی که دستان تو را خواهد گرفت
آتش عشقی که در این سینه روشن کرده ای
شعله اش ، موی پریشان تو را خواهد گرفت
من فقط می ترسم از روزی که عزراییل پاک
عاقبت می آید و جان تو را خواهد گرفت
#محسن_نظری #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
راندی ز نظر، چشم بلا دیدهٔ ما را
این چشم کجا بود ز تو، دیدهٔ ما را
سنگی نفتد این طرف از گوشهٔ آن بام
این بخت نباشد سر شوریدهٔ ما را
مردیم به آن چشمهٔ حیوان که رساند
شرح عطش سینهٔ تفسیدهٔ ما را
فریاد ز بد بازی دوری که برافشاند
این عرصهٔ شطرنج فرو چیدهٔ ما را
هجران کسی، کرد به یک سیلی غم کور
چشم دل از تیغ نترسیدهٔ ما را
ما شعلهٔ شوق تو به صد حیله نشاندیم
دامن مزن این آتش پوشیدهٔ ما را
ناگاه به باغ تو خزانی بفرستند
خرسند کن از خود دل رنجیدهٔ ما را
با اشک فرو ریخت ستمهای تو وحشی
پاشید نمک، جان خراشیدهٔ ما را
#وحشی_بافقی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
هستی و نیستی چو شمع،
پرتویی از خیالِ توست
با شبِ من تو آمدی،
با سحرم تو میروی...
شبتون در پناه حق
#بیدل_دهلوی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
صُبح و صُبحانہ و لَبخند و دِلے دَر تَبِ یار
بَہ چہ آغازِ قَشنگے ست ، در این روزِ قشنگ
| صبحتون پر امید 🌸🍃
#حمیدرضا_یگانه #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
ای عشق تویی بهانه ی هستی من
برشاخه ی تن جوانه ی هستی من
آرامش من نوای روحانی توست
همواره بخوان ترانه ی هستی من
#اکبر_علیرضایی #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa
خوشا آنانکه پا از سر ندونند
مثال شعله ، خشک و تر ندونند
کُنشت و کعبه و بتخانه و دیر
سرایی خالی از دلبر ندونند
#بابا_طاهر #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
فاش می گوییم شما را یک کلام
شده دوران بزن در رو تمام
گر زنید از پشت یک خنجر به ما
صد زنیم از روبرو ما والسلام
#احمد_باقری_نهوجی #شعر #ارسالی_مخاطب #وعده_صادق
📜 @sheraneh_eitaa
جهان جای به تلخی است ، تهی بهر و پر دخت
جز این بود مرا طمع و جز این بودم الچخت
جز این داشتم اومید و جز این داشتم الچخت
ندانستم از او دور گواژه زندم بخت
#شعر #کسایی
📜 @sheraneh_eitaa
چو آمد سر ماه هنگام جنگ
ز پیمان بگشتند و از نام و ننگ
خروشی برآمد ز هر دو سپاه
برفتند یکسر سوی رزمگاه
ز بس ناله بوق و هندی درای
همی آسمان اندر آمد ز جای
هم از یال اسپان و دست و عنان
ز گوپال و تیغ و کمان و سنان
تو گفتی جهان دام نر اژدهاست
وگر آسمان بر زمین گشت راست
نبد پشه را روزگار گذر
ز بس گرز و تیغ و سنان و سپر
سوی میمنه گیو گودرز بود
رد و موبد و مهتر مرز بود
سوی میسره اشکش تیزچنگ
که دریای خون راند هنگام جنگ
یلان با فریبرز کاوس شاه
درفش از پس پشت در قلبگاه
فریبرز با لشکر خویش گفت
که ما را هنرها شد اندر نهفت
یک امروز چون شیر جنگ آوریم
جهان بر بداندیش تنگ آوریم
کزین ننگ تا جاودان بر سپاه
بخندد همی گرز و رومی کلاه
یکی تیرباران بکردند سخت
چو باد خزانی که ریزد درخت
تو گفتی هوا پر کرگس شدست
زمین از پی پیل پامس شدست
نبد بر هوا مرغ را جایگاه
ز تیر و ز گرز و ز گرد سپاه
درفشیدن تیغ الماس گون
بکردار آتش بگرد اندرون
تو گفتی زمین روی زنگی شدست
ستاره دل پیل جنگی شدست
ز بس نیزه و گرز و شمشیر تیز
برآمد همی از جهان رستخیز
ز قلب سپه گیو شد پیش صف
خروشان و بر لب برآورده کف
ابا نامداران گودرزیان
کزیشان بدی راه سود و زیان
بتیغ و بنیزه برآویختند
همی ز آهن آتش فرو ریختند
چو شد رزم گودرز و پیران درشت
چو نهصد تن از تخم پیران بکشت
چو دیدند لهاک و فرشیدورد
کزان لشکر گشن برخاست گرد
#شعر #فردوسی
📜 @sheraneh_eitaa
vahid.gif
8.1K
عمادالدین میرزا محمدطاهر بن میرزا محمدحسین قزوینی، متخلص به وحید، از شاعران،مورخان و سیاستمداران دوران صفوی است.
وی پس از طی مراحل ترقی در سال ۱۰۵۵ هجری قمری مورخ رسمی دربار شاه عباس دوم و مأمور نوشتن تاریخ سلطنت این پادشاه شد. او همچنین بعد از وزارت شیخ علیخان زنگنه یک چند با لقب اعتمادالدوله وزیر اعظم شاه سلیمان گشت و تا جلوس شاه سلطان حسین بر این مسند باقی ماند.
حزین لاهیجی در تذکرهٔ حزین از او با نام «وحید الزمان» یاد کرده و میگوید از تعریف بینیاز است.
بسیاری از ادیبان بعد از وی از جمله رضاقلی خان هدایت، وی را به پرگویی متهم کردهاند و اشعار وی را فاقد ارزش والای ادبی دانستهاند.
برادر وی «محمدیوسف»، مؤلف کتاب تاریخ خلد برین است.
وی دو «شهرآشوب» (کتابهایی در وصف صنوف و مردم شهرها) ساخته است
#معرفی_شاعر #وحیدالزمان_قزوینی
📜 @sheraneh_eitaa
با تار نظاره، رشته ی جان
افتاده بدست شعربافان
دایم باشد دلم دران کو
سرگشته دران به رنگ ماکو
دل را گردید آشیانه
تا رفت به شعرباف خانه
در بار، قماش های تابان
چون قوس و قزح کشیده الوان
مشغول به کار گشته اطفال
مانند پری که واکند بال
موزونی های قد طفلان
چون مصرع های شوخ دیوان
#وحیدالزمان_قزوینی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | با شعر عاطفی کم رابطهام. شعر من، شعر اندیشه است!
#فرزند_ایران
#طاهره_صفارزاده
📜 @sheraneh_eitaa
چون یار به بوسه دادنم بار گرفت
زلفش بگرفتم از من آزار گرفت
چون یاری من یار همی خوار گرفت
زان خواست به دست من هی سار گرفت
#شعر #ابوالفرج_رونی
📜 @sheraneh_eitaa
کنون بشنو ای خال ِ آزاد مرد
که گلشاه دلخواه با او چه کرد
ربیع ابن عدنان چو از پیش اوی
سوی کینهٔ ورقه آورد روی
بپوشید گلشاه دست سلیح
ببر در حسام و به کف در رمیح
یکی خز کوفی به سر در ببست
بجست از بر بارگی برنشست
بسان غلامان تن خویشتن
بیاراست آن لعبت سیم تن
نهان از کنیزان و پیوستگان
نهان از غلامان و دربستگان
ز حی بنی ضبه آمد بدر
به تیره شب آمد به وقت سحر
ببسته به رسم عرب روی خویش
به دستار پوشیده گیسوی خویش
#شعر #عیوقی
📜 @sheraneh_eitaa
نمانده دین و ایمانی پس از آنکه تو را دیدم
نمانده سوبه چشمانم ، ز احوال تو پرسیدم
سپردم من ترا امشب به تنها خالق یکتا
ولی شرمم بود وقت نمازم با تو خندیم
#سمانه_افشاریان #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa