#شب_ضربت_خوردن_امیرالمومنین
#شب_نوزدهم
#شب_قدر
#غزل
دوش بر فرق تو شمشیر فرود آمده بود
سنگ بر آینۀ اصل وجود آمده بود
شب تودیع تو از جوش ملک غوغا شد
وحی نازل شده و روح فرود آمده بود
به تمنّای حضور تو ز بام ملکوت
پیک قدسی به سلام و به درود آمده بود
آن شب از سرخی خون تو شفق رنگین شد
فجر حیرت زده با روی کبود آمده بود
جان ما بودی و بدرود جهان می گفتی
آن شب قدر که مسجد به سجود آمده بود
به امید کرمی پیک اجل این همه راه
به گدائی به در خانۀ جود آمده بود
ای گره خورده حیات دو جهان با نفَسَت
مرگ آن شب به سراغ تو چه زود آمده بود
غمت این بود که در خانۀ بی فاطمه باز
محشر تازه ای آن شب به وجود آمده بود
می شنید از گل لب های تو الله الله
شاهد غیب که از بزم شهود آمده بود
ای نماد حرم عشق و محبّت، نجفت
از تو شعر شفق آن جا به نمود آمده بود
#محمدجواد_غفورزاده
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#شب_ضربت_خوردن_امیرالمومنین
#شب_نوزدهم
#شب_قدر
وقت پرواز آسمان شده بود
گوئیا آخر جهان شده بود
کعبه می رفت در دل محراب
لحظه ی گریه ی اذان شده بود
کوفه لبریز از مصیبت بود
باد در کوچه نوحه خوان شده بود
شور افتاد در دل زینب
پی بابا دلش روان شده بود
در و دیوار التماسش کرد
در و دیوار مهربان شده بود
شوق دیدار حضرت زهرا
در نگاه علی عیان شده بود
خار در چشم و تیغ بین گلو
زخم، مهمان استخوان شده بود
سایه ای شوم پشت هر دیوار
در کمین علی نهان شده بود
ناگهان آسمان ترک برداشت
فرق خورشید خون فشان شده بود
در نجف سینه بیقرار از عشق
گفت "لا یمکن الفرار" از عشق
#سید_حمیدرضا_برقعی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#شب_ضربت_خوردن_امیرالمومنین
#شب_قدر
#شب_نوزدهم
#غزل
تا تَرَک خورد سَرَش دُخترش اُفتاد زمین
دست بگذاشت رویِ معجرش اُفتاد زمین
بیشتر تیغ فرو رفت میانِ اَبرو
تا که از ضَرب علی باسرش اُفتاد زمین
به سرش خورد ولی پهلویِ او درد گرفت
دید از ضربه ی در همسرش اُفتاد زمین
کَس نفهمید که عباس چگونه آمد
بارها تا بِرِسَد مَحضَرَش اُفتاد زمین
خواست تا خانه یِ زینب رویِ پا راه رَوَد
دو قدم رفت ولی پیکرش اُفتاد زمین
دخترش دید زمین خوردنِ بابایش را
دخترش دید و....خودش آخرش اُفتاد زمین
چقدر از رویِ تَل تا لبِ گودال دوید
چقدر بینِ همه خواهرش اُفتاد زمین
ذوالجناح آه ببین نیزه ای او را هول داد
از رویِ زین به زمین با سَرَش اُفتاد زمین
دید پایین قدمهاش سَنان می خندید
دید بالایِ سرش مادرش اُفتاد زمین
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#شب_ضربت_خوردن_امیرالمومنین
#شب_نوزدهم
#شب_قدر
#قصیده
ﺷﯿﺮﺵ ﺣﻼﻝ ﺁﻧﮑﻪ ﻣﺮﺍ ﺧﺎﮎ ﭘﺎﺵ ﮐﺮﺩ
ﻧﺎﻧﺶ ﺣﻼﻝ ﺁﻧﮑﻪ ﻣﺮﺍ ﻣﺒﺘﻼﺵ ﮐﺮﺩ
ﻫﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﮐﺮﻣﺶ ﮐﻢ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ
ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺮﯾﻢ ﺑﻠﮑﻪ ﮐﺮﻡ ﺭﺍ ﮔﺪﺍﺵ ﮐﺮﺩ
ﭘﺎﯾﻢ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺟﻬﻨﻢ ﻧﻤﯽ ﺭﻭﺩ
ﺩﺳﺘﻢ ﺗﻮﺳﻠﯽ ﺑﻪ ﺿﺮﯾﺢ ﻋﺒﺎﺵ ﮐﺮد
ﻣﻮﺳﯽ ﻭ ﺧﻀﺮ ﻭ ﯾﻮﺳﻒ ﻭ ﻋﯿﺴﯽ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺧﻮﺩ
ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺸﮑﻼﺕ، ﻧﺒﯽ ﻫﻢ ﺻﺪﺍﺵ ﮐﺮﺩ
ﺗﺼﻮﯾﺮ ﺍﻭﺳﺖ ﻋﮑﺲ ﺗﻤﺎﻡ ﭘﯿﻤﺒﺮﺍﻥ
ﺍﻭ ﺭﺍ ﺧﺪﺍﺵ ﺁﯾﻨۀ ﺍﻧﺒﯿﺎﺵ ﮐﺮﺩ
ﮐﻌﺒﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻣﺪﻧﺶ ﺑﻮﺩ ﻧﻪ ﻃﻮﺍﻑ
ﭘﺲ ﮐﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻗﺪﻭﻣﺶ ﺑﻨﺎﺵ ﮐﺮﺩ
ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﻩ ﺯﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ
ﻫﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﺮﺩ ﭘﻨﺠۀ ﻣﺸﮑﻞ ﮔﺸﺎﺵ ﮐﺮﺩ
ﺩﺭ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺵ ﻧﯿﺰ ﻋﻠﯽ ﻣﺮﺩ ﺟﻨﮓ ﺑﻮﺩ
ﭘﺲ ﺫﻭﺍﻟﻔﻘﺎﺭ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﮔﺮ ﻻﻓﺘﯽ ﺵ ﮐﺮﺩ
ﺩﺭ ﺁﺳﺘﺎﻥ ﯾﮏ ﻧﺦ ﻋﻤﺎﻣۀ ﺳﺮﺵ
ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﻠﻖ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﻓﺪﺍﺵ ﮐﺮﺩ
ﺭﺩ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺍﺯ ﻣﺤﻠﻪ ﯼ ﻣﺎ ﺩُﻟﺪُﻝ ﻋﻠﯽ
ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺳﻨﮓ ﺯﯾﺮ ﺳﻢ ﺍﻭ، ﻃﻼﺵ ﮐﺮﺩ
***
ﺑﺎ ﮔﺮﻳﻪ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩ، ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻧﮕﺎﺵ ﮐﺮﺩ
ﺗﺴﺒﻴﺢ ﺭﺍ ﺑﺪﺳﺖ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﻋﺎﺵ ﮐﺮﺩ
ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﻧﻤﮏ ﮔﻴﺮ ﺯﻳﻨﺐ ﺍﺳﺖ
ﻭﻗﺘﻰ ﺑﺠﺎﻯ ﺷﻴﺮ ﻧﻤﮏ ﺭﺍ ﻏﺬﺍﺵ ﮐﺮﺩ
ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻳﺎﺩ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﭘﺎﻯ ﺑﺮﻫﻨﻪ ﺍﺵ
ﻭﻗﺘﻰ ﻣﻘﺎﺑﻠﺶ ﭘﺪﺭﺵ ﮔﻴﻮﻩ ﭘﺎﺵ ﮐﺮﺩ
ﺍﺯ ﺑﺲ ﺑﻪ ﻭﺻﻞ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﺵ ﺍﺷﺘﻴﺎﻕ ﺩﺍﺷﺖ
ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻮﺩ ﻗﺎﺗﻠﺶ ﺍﻣﺎ ﺻﺪﺍﺵ ﮐﺮد
ﺑﻴﻦ ﺩﻭ ﺳﺠﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻓﺮﻕ ﺳﺮ ﻋﻠﻰ
ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺫﻭﺍﻟﻔﻘﺎﺭ ﺩﻭﺩﻡ ﺷﺪ ... ﺩﻭﺗﺎﺵ ﮐﺮد
ﺷﻤﺸﻴﺮ ﺗﺎ ﻣﻴﺎﻥ ﺩﻭ ﺍﺑﺮﻭﻯ ﺻﻮﺭﺗﺶ
ﻃﻮﺭﻯ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻧﻤﻲ ﺷﺪ ﺟﺪﺍﺵ ﮐﺮﺩ
ﻣﻲ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎ ﺯﺩﻧﺶ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺷﻮﺩ
ﺷﻤﺸﻴﺮ ﺭﺍ ﻣﻴﺎﻥ ﺳﺮﺵ ﺟﺎﺑﺠﺎﺵ ﮐﺮﺩ
ﺍﻯ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ! ﺁﺧﺮ ﻋﻠﻰ ﺭﺍ ﺯﻣﻴﻦ ﺯﺩﻧﺪ
ﺑﺎﻳﺪ ﺍﺯﻳﻦ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺟﮕﺮ ﺭﺍ ﻓﺪﺍﺵ ﮐﺮﺩ
ﻭﻗﺖ ﻭﺻﺎﻝ ﺑﻮﺩ، ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺧﻀﺎﺏ ﮐﺮﺩ
ﻭﻗﺖ ﺧﻀﺎﺏ ﺧﻮﻥ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﺣﻨﺎﺵ ﮐﺮﺩ
ﺑﻴﻦ ﺣﺼﻴﺮ ﭘﺎﺭﻩ ﭘﺪﺭ ﺭﺍ ﺣﺴﻴﻦ ﺑﺮﺩ
ﺗﺎ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺍﺯ ﻗﻀﺎ ﭘﺴﺮﺵ ﺑﻮﺭﻳﺎﺵ ﮐﺮﺩ
#علی_اکبر_لطیفیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#شب_ضربت_خوردن_امیرالمومنین
#شب_نوزدهم
#چارپاره
آمدی خانه ام دلم خوش شد
آفتاب یگانۀ زینب
چقدر خوب شد سری زده ای
دم افطار خانۀ زینب
باز امشب دوباره مثل قدیم
با هم از هر دری سخنی گفتیم
دخترانه تو را بغل کردم
پدری دختری سخن گفتیم
گفتی امشب دگر به شمع سحر
پر پروانۀ تو نزدیک است
از برای وصال فاطمه ام
دخترم خانۀ تو نزدیک است
حرف رفتن زدی دلم خون شد
طاقتم را محک بزن ، باشد
شیر را پس بزن نمک بردار
روی زخمم نمک بزن باشد..
گریه ات بی قرار زهرا کرد..
آسمان و ستاره هایش را
شب آخر چقدر می بویی
تکه ی گوشواره هایش را
خاطرات مدینه تازه شدند
میخ در که گرفت به شالت
یاد آن کوچۀ شلوغی که
مادرم می دوید دنبالت
.... مادرم می دوید، می افتاد
دور او را سر و صدا برداشت
از تو دستش جدا نمی شد که
قنفذ اما قلاف را برداشت
رفتی و آمدی چه آمدنی
حق بده غم مرا عذاب کند
چه کسی اینچنین دلش آمد
صورتت را به خون خضاب کند
پیش من بی رمق به خاک نَیُفت
ای پدر خاک بر سرم پاشو
گوشۀ خانه دق کنم خوب است؟
اسداللهِ مادرم پاشو
زخم فرق تو هم نمی آید
مجتبی هر قدر که می بندد
تا می آیم بلند گریه کنم
ابن ملجم بلند میخندد
صبرم از دست می رود بی تو
پس برای دلم نیایش کن
واجب الاحترامیِ من را
تو به این کوفیان سفارش کن
این طرف نزد خود حسن دارم
آن طرف هم حسین پیش من است
گریۀ من برای بی کسی
قتلگاه و شهید بی کفن است
قاتل آنقدر بددهن شده بود
حرفهای زننده ای می زد
شمر از پشت سر به گردن او
ضربه های کشنده ای می زد
#محمد_جواد_پرچمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#شب_نوزدهم
#غزل
یا لافتی اِلّا علی لاسیف اِلا ذوالفقار
دستانِ قدرَت پُر شده از رحمتِ پروردگار
پیچیده در گوشِ جهان فزت وَ ربٌ الکعبه ات
از ضربتِ شمشیرِ کین اینگونه گشتی رستگار
ای لیلهً القدرِ خدا مولا امیرالمومنین
شانِ نزولِ سوره ی والفجرِ قرآن مبین
ای رشته ی حبل المتین، ای رکنِ پا بر جا علی (ع)
از تارُک منشقٌِ تو لرزیده چرخِ هفتمین!
#هستی_محرابی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#غزل
گریه کن لؤلؤ و مرجان که هوا دم کرده
چاه کوفه هوس چشمه ی زمزم کرده
ذوالفقاریست که سر خم نکند پیش کسی
پشت ابروی تو را خون جگر خم کرده
شانه ای محرم غم نیست که این ابر حزین
رو به چاه آورده پشت به عالم کرده:
- آه! ای چاه! به این "قوم وفادار" بگو
که علی خوبی در حق شما کم کرده؟
- صبر کن صبر علی(ع)! کرب و بلا نزدیکست
مزد خوبی تو را کوفه فراهم کرده
مصحف این بار به شمشیر ورق خوردو علی(ع)
ختم قرآنش را نذر محرم کرده
#مبین_اردستانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه
#غزل
ای فیض بی کرانه ی بی انتها حسین
مشق شب ملائکه از ابتدا حسین
در دانه ی خدایی و ریحان مصطفا
نور علی و زاده ی خیر النسا حسین
تو آشنای هر چه غریبی ، ولی نبود
آقا غریب تر ز تو ای آشنا حسین
باید که پا نهد به مسیر گداییت
آنکس که طالب است رود تا خدا حسین
جان بی تب تو سمت مداوا نمی رود
ای بر تمام درد دو عالم دوا حسین
در کربلا نوای لبم ذکر یا رضاست
ذکر لبم میانه ی صحن رضا حسین
گردیده زائر حرم عرش کبریا
آنکس که زائر حرمت گشت یا حسین
ای تو کریم و ابن کریم و اخ الکریم
بر دوش پاک تو علم مجتبا حسین
مثل حسن تو هم به دلت داغ مادر است
ای چون حسن غمین غم کوچه ها حسین
ای زخمی دوشنبه ، به گودال رفته ای
ای کشته ی مدینه و کرببلا حسین
از ما و از خدای تو بر پیکرت سلام
صد ها سلام بر سر از تن جدا حسین
از روی ذوالجناح تو افتاده ای زمین
سر نیزه خورده ای تو ز بس بی هوا حسین
#ناصر_شهریاری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حماسه_سوم_خرداد
#آزادسازی_خرمشهر
#غزل
خورشیدهای خاکنشین، یادشان به خیر
پلهای آسمان به زمین، یادشان به خیر
آن روزهای روشن و آن قلبهای صاف،
شبهای شور و رزم و کمین، یادشان به خیر
مردان عاشقی که سبکبار رد شدند
از خاکریز شکّ و یقین، یادشان به خیر
دستانِ رو به علقمهی مانده روی خاک،
پاهای بوسه داده به مین، یادشان به خیر
شبهای حمله، شور و مناجات عاشقان
آن یاحسینهای حزین، یادشان به خیر
آنان که از تلاوتشان در میان شب
میریخت اشک روح الامین، یادشان به خیر
اینجا هنوز رو به خدا، ردّ پایشان
پیداست روی خاک، ببین! ... یادشان به خیر
#قاسم_صرافان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حماسه_آزادسازی_خرمشهر
#مثنوی
می رسد بوی وصال از آسمان
می رسد بوی غروری جاودان
می رسد گلبانگ تکبیر خدا
از شکوه عزتی بی انتها
عزتی که نور یک امداد بود
آری آری سوم خرداد بود
حمله ای که رمز آن شد بی عدد
یاعلی بن ابیطالب مدد
ذکریاحیدر به لبهاجاگرفت
خاک جبهه عطری از زهرا گرفت
تا که خون جاری میان شهرشد
تا ابد این شهر خرمشهرشد
یک سفر بادل روم تا کویشان
تاکنم عرض ادب بر عاشقان
زنده این ایام نامت میکنم
ای جهان آرا سلامت میکنم
بادلی تنگ و به این اشک روان
گشته ام امشب زیارت نامه خوان
ای شهیدان خدایی السلام
عاشقان کربلایی السلام
السلام ای لاله های سوخته
السلام ای سینه ی افروخته
السلام ای تکسواران بهشت
ای کفن پوشان سرخ سرنوشت
السلام ای قدسیان سینه چاک
آسمانی های مهمان روی خاک
السلام ای رهروان راه عشق
ای بصیرت پیشگان راه عشق
السلام ای شیر مردان خدا
ای سحرخیزان شب های دعا
ای مناجاتی دلان شب نورد
ای ابرمردان پیکار و نبرد
ای سبک باران افلاکی سرشت
می رسد از خاکتان بوی بهشت
روسپیدان دیار معرفت
لاله های نوبهار معرفت
ای علمداران صاحب اقتدار
سینه چاکان همیشه بیقرار
قبله ی سیار دل های غیور
بر دل غمدیدگان سنگ صبور
دارد این دل اشتیاق گفتگو
سینه ها پر درد و بغضی در گلو
درد ها در سینه و لب ها خموش
وای از این روزگار دین فروش
جایتان خالی چه دنیایی شده
رسم دینداری تماشایی شده
جامعه بوی تغافل می دهد
معصیت راه تکامل می دهد!
شهرمان با آسمان بیگانه شد
خانه ها تبدیل بر بتخانه شد
خانه ها از نور قرآن دور شد
مصحف توحیدیان مهجور شد
هر کسی دنبال مسئولیت است
میزها خالی ز نورانیت است
خدمت مردم اصول راه نیست
آن که دلسوزی کند بر خلق کیست
کو عدالت کو عدالت محوری
کو توجه بر کلام رهبری
کو ترحم بر یتیمان غریب
کو تبسم بر رخ هر غم نصیب
کو تکلم با دل درد آشنا
دستگیری از زمین افتاده ها
هر که مقروض است با حجب و حیا
سوق یابد جانب وام ربا
فقر در خانه ای مأوا کند
صاحبان خانه را رسوا کند
کیست از همسایه اش گیرد خبر
کرده با سیلی رخش را سرخ تر
کیست بنشیند ز سوز و سازها
پای درد غربت جانبازها
مومنین هیهات دینداری چه شد؟
از حقیقت ها طرف داری چه شد؟
ای شهیدان سینه ها سنگین شده
دین فروشی شغل هر بی دین شده
عاشقان آواره و سرگشته اند
خوب ها... از راهتان برگشته اند
با اجانب هم کلامی می کنند
بر شما بی احترامی می کنند
از جگرها کینه بیرون می کنند
قلب آقای زمان خون می کنند
کس به فکر خدمت آیا هست نیست
جز به فکر مال دنیا هست نیست
بهر خدمت هر که نازی می کند
یا که دارد حزب بازی می کند
کس نمی گوید ز نسل مؤمنون
بر منافق ها فأین تذهبون
خاک قبرستان صداتان می کند
بر عذابش مبتلاتان می کند
ریشه یابی گر کنی این درد را
در روایات و کلام اولیا
ریشه اش یک نکته باشد والسلام
وای مردم وای از مال حرام
لحظه ای یک لقمه نان شبهه ناک
می نماید عرشیان را اهل خاک
لیک جبران می شود آن نقص ها
بعد رد دین و رد قرض ها
با نم اشکی به دور از واهمه
بر غریبی های پور فاطمه
اشک ها جاری شود با شور و شین
تا زِ دل آرام می گویی حسین
کیست این آقا همان آب حیات
ذبح لب تشنه لب شط فرات
کیست او دار و ندار زینب است
دلبر نیزه سوار زینب است
سر به نی جسمش به زیر دست و پا
کربلا یا کربلا یا کربلا
#قاسم_نعمتی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حماسه_آزادسازی_خرمشهر
#غزل
به سوگ نخلهای بیسرت گیسو پریشانم
شبیه خانههای خستهات در خویش ویرانم
شب طوفان نباشد، صبح ساحل از صدف خالیست
که من این روزهای سخت را از عشق میدانم
تو رفتی ای قنوتت تشنه با یکریز بارانها
و من چون مشک خالی در کنار رود میمانم
به هرجا ذکر خیر توست با اروند با کارون
به هر موجی روایتهاست از تو ماه تابانم
کدامین صفحۀ قرآن جیبیِ تو ترکش خورد
که عطر یاس و یاسین میدهد امروز قرآنم
من ایمان دارم ای خورشید، بعد از این شب یلدا
به نورت فتح خواهی کرد خونینشهر چشمانم
و خرمشهرها دیدهست با چشمان خود ایران
و خرمشهرها در پیش دارد باز ایرانم
#زهرا_سپهکار
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#غزل
او بر امور عالم ناسوت ناظم است
هرکس که غرق یاد علی نیست نادم است
ما سجده سمت ساقی میخانه می کنیم
زیرا شراب آتش عشقش مداوم است
روح الامین به شوق نجف گریه می کند
جبریل در حوالی آن بقعه خادم است
در ماورای عرش علی سیر می کند
بر راه های عالَم ما نیز عالِم است
وقتی که خال او حجرالاسود دل است
هر مَحرمی که شهر نجف رفته مُحرم است
فرمود ضربه ای زده و ضربه ای زنید
در حیرت از عدالت او ابن ملجم است
جایی که ذوالفقار علی در غلاف نیست
عریان شدن مقابل این تیغ لازم است
تنها به تیغ ابروی او جان نداده ایم
در این قتال وعده ی دیدار مجرم است
زینت گرفت مجلس ما با علی علی
نامش همیشه مایه ی فخر مراسم است
#علی_اصغر_یزدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem