#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
#مثنوی
باز خواهم عاشقی از سر کنم
شرح میدان رفتن اکبر کنم
اکبر آن شبه رسول کربلا
جرعه نوش باده جام بلا
"خَلقَاً و خُلقَاً" چو ختم المرسلین
در رشادت چون امیرالمؤمنین
در شهامت وارث خیرالنسا
در کرم مثل عمویش مجتبی
اکبر آمد با رخ پیغمبری
با صلابت با شکوه حیدری
گفت شاها آمدم نک سوی تو
تا ببوسم خاک پای کوی تو
تا بگویم راز دل فرصت بده
بهر جانبازی مرا رخصت بده
رخصتی ده جان به قربانت کنم
جان فدای دین و قرآنت کنم
بر شهادت اذن میدانم بده
جان ز تن رفته بیا جانم بده
گفت با فرزند خویش آن شهریار
من تو را قربان کنم از بهر یار
"لَن تَنَالُوا البِرَّ حَتّی تُنفِقُوا"
بهترین ها را بده در راه او
"نیست اندر بزم آن والا نگار
از تو بهتر گوهری بهر نثار"
ای رخ احمد ز رویت منجلی
وی که ممسوسی به ذات حق،علی
تا کنم کسب رضایت از خدا
من تو را قربان کنم ای مه لقا
می فرستم سوی این قوم جهول
یک علی از نسل زهرای بتول
راهی میدان شد آن والا مقام
تا که بذل جان کند بهر امام
تا که منقذ فرق اکبر را شکافت
لشکر از هر طرف سویش شتافت
برون شد از حنجر اکبر کلام
"یا اَبَتا عَلَیکَ مِنّی السَلام"
تا بلند شد بانگ آن فرخنده فر
در حرم آزرده شد قلب پدر
تا شنید بانگ علی را شاه دین
جست از جا و نشست بر روی زین
سوی شهزاده آمد با شتاب
با دلی غمدیده و چشمی پر آب
تا که دید اکبر شده نقش زمین
بر زمین آمد فرود از صدر زین
شد مدینه سرزمین کربلا
بی رمق شد زانوی شاه ولا
دید پاشیده ز هم شیرازه اش
بر تنش جای سنان و نیزه اش
دید دشت کربلا را لاله گون
"اِربَاً اِربا" پیکری را غرق خون
وای از آن ساعت که شاه عدل و داد
بر سر نعش علی اکبر فتاد
چهره اش بر صورت اکبر نهاد
زین مصیبت خاک غم بر سر نهاد
شاه گفتا در رثای آن جوان
بی تو ویرانه بادا این جهان
بس کن ای "مداح" آل بوتراب
زین مصیبت قلب زینب شد کباب
#محمد_رستمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#اصحاب_امام_حسین_علیه_السلام
#شب_چهارم_محرم
#قصیده
من که عبداللهم و ابن عُمیر
تیغ دارم می کشم مثل بُریر
دوش بر دوش حبیب آمده ام
حلقه بر گوش امیرم چو زهیر
دست بر می دارم از عشق مسیح
قائلم بر نیزه رفتن جای دِیر
سر، نمیخواهد تن من بی حسین
سرنوشتم می شود با او به خیر
سر، بلندم می کند بر نیزه ها
روح من در آسمان ها کرده سِیر
دست من نذر حسین بن علی است
تا به خیمه وانگردد دست غیر
می روم جنگ هزاران بولهب
کرده شیرم غیرت ام وهب
وای از این موجِ به ظاهر سر به زیر
وای از این طوفان، میان این کویر
میزنم بر قلب لشکر، وا شود
یک گره از چین ابروی امیر
پشت من گرم از دعای زینب است
کورهء دستم بود شمشیر گیر
تیر گرچه می کشد سر تا به پام
می خورم با خوردن شمشیر، تیر
هم پیاده هم سوار افتاده اند
زیر پا از ناز شست این حقیر
شیعهء عباس بودن محشر است
گرچه من جاماندم از عهد غدیر
یک رجز دارم وَ آن ختم کلام
من مسلمان حسینم والسلام
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_زمان_عج
#اشعار_محرم
#غزل
آمدم با دست خالی؛ حالِ اعلا لطف کن
قلب من مُرده ست! با دستِ خود إحیا لطف کن
بُرده ام میدانم آقا آبرویت را مدام
ظلم کردم سالها در حقّت اما لطف کن-
بینِ خوبانت نیازِ این گدا را هم ببین
پیش از حالِ عزا توفیقِ تقوا لطف کن
ناله و سوزِ صدایم را بخواه از مادرت
این محرم هم نوایِ بینوا را، لطف کن
رقّتِ قلب مرا هر لحظه افزایش بده
قطره قطره اشک هایی مثل دریا، لطف کن
من برای روضه ی جدّت به تو رو میزنم
از تو رزق نوکری میخواهم آقا...لطف کن
میشوم یکبار آیا در حضورت روضه خوان؟!
إذنِ این رؤیایِ شیرین را مُجزّا لطف کن
تا ادا گردد به خوبی حقّ مقتل خوانی ام
یک جواز از حضرتِ أمّ أبیها(س) لطف کن
جان دهم باید برای آن تنِ دور از وطن
رد نکن امسال! پای برگه؛ امضا، لطف کن
آمدم رزقِ شهادت را بگیرم از خودت
بر منِ جامانده امشب جانِ سقا لطف کن!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_علیه_السلام
#شب_اول_محرم
#اشعار_محرم
#مثنوی
خستهام خسته در این شهرِ مسلمان کُشها
میهمانم به مهمانیِ مهمان کُشها
من دعا کردهام اما به اجابت نرسید
هِی نوشتم که نیا حیف جوابت نرسید
فکرِ آوارگیات بُرده توانم چهکنم
آه ؛ شرمندهترین مردِ جهانم چهکنم
یک نفر نیست که گیرد پَرِ طفلانِ مرا
روی دامان بگذارد سرِ طفلانِ مرا
هیچکس نیست که بر این سه نفر جا بدهد
لااقل کاسهی آبی به لبِ ما بدهد
خواب دیدم نفَسِ خواهرشان خواهد رفت
بعدِ من بر لبِ آبی سرشان خواهد رفت
کاش از دور نبینند به دام اُفتادم
دست بسته پُرِ خون از لبِ بام اُفتادم
کاش با باد در این لحظه که سرگردانم
رویِ دروازه نبینند که آویزانم
همهی اهل و عیالم به فدایت برگرد
بچههایم شود آواره به جایت برگرد
آنقدر فکرِ تو هستم که بهم ریختهام
پای قنّاره ببین زیر قدم ریختهام
خواستم نامه نویسم که بمان حیف نشد
یا صدایم برسد گریهکنان حیف نشد
نامه با اشک نوشتم بفرستم دیدم
بِینِ راهی و تو را نیست نشان حیف نشد
رفتهام خانه به خانه زدهام رو ، شاید
که بمانند سرِ بیعتشان حیف نشد
آمدم داد زنم حرمله با شمر رسید
خنجری آمده با تیر و کمان حیف نشد
کاش میگفتم از اول که در این حلقهی چشم
دخترانِ تو ندارند امان حیف نشد
نفَسم بُرد زمین خوردم و گفتم گویم
میزند از نفَسَت خون فوران حیف نشد
تیغ را بر لبِ من زد که نگویم برگرد
چکمهای بر لبم آمد که نگویم برگرد
به دهانم زد و دندان مرا ریخت بهم
یادِ طفلِ تو گریبانِ مرا ریخت بهم
شعله از بام سرم ریخت سرم را سوزاند
ناسزا گفت حرامی جگرم را سوزند
ناسزا گفت و دلم گفت امان از زینب
مُسلمات زیرِ قدم گفت امان از زینب
وای از زینب اگر شهر به حالت خندد
آنکه خندید به حالم به عیالت خندد
ای پریشانِ غمت مویِ سرِ دخترکم
جای من دست بکش رویِ سرِ دخترکم
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_علیه_السلام
#شب_اول_محرم
#دودمه
پرچم حیدر کرار، به دستان من است
کوفه میدان من است
زور بازوی علمدار، به دستان من است
کوفه میدان من است
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#اشعار_محرم
#اول_مجلسی
#غزل
صیحهای فاطمه زد شیونِ عالم برخواست
خیمه از اشک زد و بیرقِ ماتم برخواست
بازهم پیرهن خونیاش آویخته شد
مادرش ناله زد و دادِ محرم برخواست
مُشتی از تربتِ گودال به سر ریخت حسن
از لب فاطمه تا وای حسینم برخواست
نذریِ هرشبِ ما جور شد از لطفِ کریم
دَم حسن داد اگر ذکرِ دمادم برخواست
آستان بوسیِ هر تکیه مقامیست شریف
هرکه زد بوسه بر این خاکِ معظم برخواست
دَم کشیده است نشستم به بساط چایی
که به پیشش به ادب چشمهی زمزم برخواست
رحمتِ واسعهای زیر پرش ما را بُرد
تا حسین از جگرِ مردمِ عالم برخواست
روضهی کرببلا مجلس اجدادی ماست
بینِ این روضه نشست آدم و آدم برخواست
به فدای غمِ او که نفَسِ عاشقی است
هرکه این عشق چشید از جگرش غم برخواست
آی ای قوم ببینید هنوز عریان است
ضجهی خواهری از یک تَنِ درهم برخواست...
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#اشعار_محرم
#غزل
روشن آن چشم که در سوگ تو پُر نم باشد
دلربا، نرگس این باغ به شبنم باشد
تا بدانند کجا بزم عزای تو به پاست
دودِ آهِ دلِ عشّاقِ تو پرچم باشد
دل حسینیه؛ نَفَس نوحه؛ تپش سینهزنیست
دم بگیریم که عمر همه این دم باشد
به خدای حرم و کعبه قسم، ای حُجّاج!
هر که مُحرِم به مُحَرّم شده، مَحرَم باشد
آن که دارد غم عشق تو ندارد غمِ هیچ
که نشاط دل عالم، همه زین غم باشد
خانۀ تنگِ دلم نیست شبی بی مهمان
لحظهای نیست که دل بی غم و ماتم باشد
مطلع «صائب تبریز» به یادم آمد
آنکه در شیوهاش استاد مسلَّم باشد:
«گر صفای حرم کعبه به زمزم باشد
زمزم اهل صفا دیدۀ پُر نم باشد»
#علی_انسانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
🔻 #هلال_ماه_محرم 🔻
▫️ #شب_اول
▫️ #دهه_اول
▫️ #اقامه_عزا
🥀 قيل للصادق عليهالسلام؛ سيدي جعلت فداك ان الميت يجلسون بالنیاحه بعد موته او قتله و أراكم تجلسون انتم و شيعتكم من اول شهر بالماتم و العزاء للحسین علیه السلام
🥀 فقال عليهالسلام: ما هذا اذا هل هلال محرم نشرت الملائكة ثوب الحسين و هو مخرق من ضرب السيوف و ملطخ بالدماء و فنراه نحن و شيعتنا بالبصيرة و لا بالبصر فاذا تنفجر دموعنا
🥀 به امام صادق علیهالسلام عرض شد: آقای من! بفدایتان شوم.. وقتی کسی میمیرد یا کشته میشود جلسه نوحهای برای او میگیرند. اما من مشاهده میکنم که شما و شیعیانتان از اول ماه محرم اقامه جلسه عزا میکنید.
🥀 حضرت فرمودند: این چه سخنی است! هنگامی که هلال ماه محرم دمیده میشود، ملائکه پیراهن امام حسین علیهالسلام را آویزان میکنند، در حالیکه پاره پاره شده از ضربه های شمشیر و آغشته به خون است. ما و شیعیانمان این پیراهن را با چشم دل و نه بصر میبینیم، پس اشک هایمان سرازیر میشود.
📕 ثمراتالاعواد
🆔 @mosibatoratebah
#مقتل #مقتل_شناسی #مقتل_الحسین #مقتل_معصومین #مقتل_مأثور #کتاب #کتاب_شناسی #تاریخ #حدیث #روایت #توسل #زيارت #اشک #بکاء #ندبه #کربلا #نجف #شیعه #امیرالمؤمنین #امام_حسین #اهل_البیت #ثقلین #تربت #تربت_کربلا #المصیبة_الراتبة #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_علیه_السلام
#شب_اول_محرم
#اشعار_محرم
#مربع_ترکیب
ای گرفتاران عالم اسم اعظم ، مسلم است
آن که از دل های مردم می برد غم مسلم است
ذکر بسم الله ِ ما در هر محرم، مسلم است
اولین قربانی سلطان عالم مسلم است
چون ابوفاضل حسابش از همه یاران جداست
اجر گریه در عزایش با عمویش مرتضاست
آن که یاد عاشقان داده هنرها مسلم است
آن که تنها رو به رو شد با نفرها مسلم است
آنکه بوده مَحرم خیرالبشرها مسلم است
آنکه نذر دین حق کرده پسرها مسلم است
اولیاء الله را شان رفیعش آرزوست
خوش به حالش اولین گریه کنش ارباب اوست
نایب ارباب ما دارد تماشا هیبتش
کوفه را یاد علی انداخت کوه غیرتش
یک تنه یک شهر را انداخت از پا همتش
کم نشد با کوچه گردی ذره ای از عزتش
مانده تنها باز اما از حسین دم می زند
عشق او آتش به مکر کل عالم می زند
کرد سنگ حیله از هر سو نشانش ، آه آه
مثل بیدی گشت لرزان ، سرو ِ جانش آه آه
کشت او را کوفه و آهنگرانش آه آه
کرد تیر حرمله قامت ،کمانش آه آه
قدّ ِ یک کوفه مصیبت در دل او جا گرفت
قبل اصغر ، این سه شعبه جان مسلم را گرفت
کوفه شد بازار تیر و نیزه و شمشیرها
کرد در یک شب به قدّ ِ سالها ، تغییرها
می کند شیطان از آیات خدا تفسیرها
گرگ ها را مست گردانده طمع بر شیرها
دین شده قربانی دینارهای بی شمار
پیر مردی گفت می آید عصای من به کار
حرف دنیا ، حرف کینه ، حرف خشم از حیدر است
آنچه مانده بهر مسلم ، خستگی بر پیکر است
روز و شب نُقل محافل ،قیمت هجده سر است
آه ،معجر آخرین قول پدر بر دختر است
کوفه در فکر اسارت بردن آزاده هاست
کعب نی ها تشنه ی دیدار کعبه زاده هاست
باغبان، نخل امیدش گشت ، قربانی ِ سیل
کوفه ظلمت خواه شد ، جای قمر ،جای سهیل
راه باطل را به حق ترجیح داد از روی میل
چه عمودی هست در دست حکیم بن طفیل
تسلیت عباس جان ، بی سر شده هم سنگرت
کار شد دشوارتر ، جان تو ،جان خواهرت
#محمد_حسین_رحیمیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#اشعار_محرم
#اول_مجلسی
#مثنوی
به استعانتِ اشکِ عَلَی الدَّوامِ حسین
شروع می کنم این ماه را به نام حسین
دوباره چشمه ی خون بین عرش جوشیده
تمام عالمِ امکان سیاه پوشیده
هزار شکر عجینیم با غم تو حسین
رسیده ایم به ماه محرم تو حسین
هزار شُکر که درگیر ماتمت شده ایم
دوباره مُحرِم ماهِ مُحَرَّمت شده ایم
قَبای بندگیِ خویش را کفن کردیم
لباس نوکری شاه را به تن کردیم
اجازه داده خدا تا ثواب کسب کنیم
سیاهه های عزا را دوباره نصب کنیم
میان سینه ی ما آهِ تازه..،دم شده است
بساط چایی و اسپند هم علم شده است
چقدر فرش حسینیّه جا به جا کردیم
چقدر پادویی روضه ی تو را کردیم
بقای نوکری از ربَّنای فاطمه است
به روضه آمدن ما دعای فاطمه است
در این حسینیه تحت لوای مولائیم
به زیر سایهی چادر نماز زهرائیم
خوشا به حال دو چشمی که غرقِ دریا شد
کسی که گریهکُنات شد..،عزیز زهرا شد
قسم به کوثر و زمزم،شفاست گریه ی تو
برای هرچه مریضی،دواست گریه ی تو
قسم به تذکرهی قدسی خدای جهان
"حسین"..،راه علاج است..،آی بیماران
اسیر معصیتِ ممتدم نکن ارباب
تو را به جان رقیه ردم نکن ارباب
مرا فقیر نگاهت بدانی ام خوب است
گدای شاه خراسان بخوانی ام خوب است
رکوع اشک شدم،گریهی نماز شدم
به جان دختر تو کربلانیاز شدم
چه می شود که به سمتت قدم قدم برسم
چه می شود که دم اربعین حرم برسم
▪️
▪️
چراغ سرخ دم قتلگاه روشن بود...
هزار نیزهی خونین درون یک تن بود
نفس نفس زدن او به آه بند شده
صدای چکمه ی یک بددهن بلند شده
به خشکی لب آقا لگد نزن ای شمر!
به پیش مادر او حرف بد نزن ای شمر
سنان کشانده عقب جمع نیزهداران را...
خدا بخیر کند حلق شاه عطشان را
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem