#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#ورودیه_شهر_قم
#مدح
#مسمط_مخمس
دارد قلم هوای تو والا تبار را
خواهد بیان کند کمی از اعتبار را
باید بگوید از تو و یا ذوالفقار را
شاعر بساط کرده چنین نقش یار را
ترسیم کرده جای نگاهت بهار را
عطر تو میوزد به خزان و بهار قم
گلدسته گنبد و حرمت اعتبار قم
تنها نه من امام زمان بیقرار قم
علامه ها حقیر و تویی شاهکار قم
مستی بده ز یک نگهت میگسار را
ای آنکه از وجود تو قلبم جلا گرفت
از یمن مقدمت قم و ایران صفا گرفت
باید که از تو مشهد و هم کربلا گرفت
هر کس به هر روش مددی از شما گرفت
روشن کند ز برق نظر شام تار را
بانو دخیل دامن پاکت تمام شهر
ساییده سر به پای و به خاکت تمام شهر
شد سینه چاکِ سینه ی چاکت تمام شهر
اصلا خراب و مست و هلاکت تمام شهر
لبریز کرده ساغر مهرت خمار را
اخت الرضا تویی و وفا اصل کارتان
تو بیقرارِ یار و جهان بیقرارتان
راهی شدی ز خانه ی خود سوی یارتان
آری کم از عقیله نبود اعتبارتان
تفسیر کرده ای به عمل غمگسار را
معصومه ای و دختر موسی بن جعفری
زینب شناس و زینب کبرای دیگری
آهو منم تو ضامن آهوی محشری
از نسل حیدری و رضا را تو خواهری
درمانده ام سیاهه کنم اعتباررا
تو آمدی که بهر رضا خواهری کنی
با نام فاطمه ز دلم دلبری کنی
اینجا حرم زدی که به ما سروری کنی
قم را دمشق محترم دیگری کنی
زهرا شدی مدینه کنی این دیار را
وقتی که هفته ای ز تو نامش کرامت است
وقتی برای ما قدمت عین رحمت است
وقتی که خادمت به جنان غرق عزت است
وقتی برای ما همه ایل تو نعمت است
باید فدایی ات کنم ایل و تبار را
خاکم اگر ندیده بلا از تو و رضاست
هر کس که رفته کرببلا از تو و رضاست
این لطف و مرحمت ز خدا از تو و رضاست
این اعتبار و عزت ما از تو و رضاست
شاهد گرفته از تو چنین برگ و بار را
#داریوش_جعفری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#ورودیه_شهر_قم
#مثنوی
حرمت خاک بهشت است، تماشا دارد
جلوۀ روشنی از عالم بالا دارد
گنبد زرد تو از پرتو آیات پر است
از حدیث کرم و شرح کرامات پر است
میتوان گفت که سرچشمۀ نور است اینجا
جمعه در جمعه کسی گرم حضور است اینجا
اهل قم جمله بر آناند خراسان اینجاست
مهد آرامش دلهای پریشان، اینجاست
تار و پودت همه دین است، خدا میداند
روشن از نور یقین است، خدا میداند
قلب قم، قلب برازندۀ ایرانی تو
روح عرفانی شیراز و خراسانی تو
روشنای نفس شاهچراغی، آری
با خودت عطر حریم رضوی را داری
چه بگوییم که توصیف تو کامل باشد؟
واژهای نیست که با عشق معادل باشد
پاکی مطلقی ای عشق! چه نامی داری!
پای در عرش نهادی، چه مقامی داری!
نور چشم پدری، یاس معطر شدهای
معنی تازهای از سورۀ کوثر شدهای
پای تا سر همه آیینۀ طاها هستی
تو که یادآور صدیقۀ کبری هستی
قدم پاک تو بیشک قدم فاطمه است
حرمت نیز یقیناً حرم فاطمه است
در کنارِ تو شب و زمزمه را میفهمیم
به خدا رایحۀ فاطمه را میفهمیم
تو روایتگر آن گوهر نابی، بانو!
جلوۀ روشن آیینه و آبی، بانو!
میتوان با تو به آن رایحۀ پاک رسید
پر زد از خاک به اندیشۀ افلاک رسید
میتوان با تو به سرمنزل توحید رسید
از شب تیره گذر کرد، به خورشید رسید
میتوان یک سحر از جرم و خطا عاری شد
مثل امواج روان در حرمت جاری شد
در حریمت همه اندیشۀ طاعت دارند
به شفا آمدگان شوق شفاعت دارند
زائران رایحۀ آه تو را میفهمند
ماجرای غم جانکاه تو را میفهمند
قصۀ آمدنت قصۀ بیتابیهاست
شوق دیدار سحر، قصۀ بیخوابیهاست..
دوری از عشق، چه دلخسته و پیرت کرده
اینچنین راهی این راهِ خطیرت کرده
سختی راه... چه باید بنویسم بانو؟
عمرِ کوتاه... چه باید بنویسم بانو؟
قسمت این است که قم چشمۀ جودت باشد
تو بمانی و پر از عطر وجودت باشد
تو بمانی و قم از مِهر تو آکنده شود
شوق در خاطرۀ خاک پراکنده شود
تا که هر گوشۀ این خاک معطر باشد
قسمت این است که قم مشهد دیگر باشد
ای شفاعتگر محشر! نظری کن ما را
این همه قطرۀ جا ماندۀ از دریا را
نظری کن که شبی زائر کویت باشیم
سائل دائمی صحن نکویت باشیم
شک نداریم پر از نور یقین است اینجا
جلوۀ خاکی فردوس برین است اینجا..
#قاسم_بای
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#ورودیه_شهر_قم
#مربع_ترکیب
این نغمه ها از عالم بالا می آید
باچه شکوهی دختر موسا می آید
دارد به سوی شهر قم زهرا می آید
معصومه دارد با برادرها می آید
صد طاق گل بین مسیر و بین جاده است
دور و برش شکر خدا، مَحرم زیاد است
ای خاک خشک قم ببین باران رسیده
روزی رسان سفرهء ایران رسیده
ای اهل گریه، خواهر سلطان رسیده
با ذوق و شوق و بی سر و سامان رسیده
قربان چشمان تر و شب زنده دارش
جانم فدای آن غم و حال نزارش
گل بود، اما نیمه های راه، پژمرد
بسکه دلش را دوری یارش می آزُرد
او را به روی دست خود، یک شهر می بُرد
از کوچه رد می شد ولی سیلی نمی خورد
در قم، چهل تا قلدر جنگی نمی دید
مثل مدینه کوچهء تنگی نمی دید
شد تار اگر چشم تر او مثل زهرا...
شد آب اگر که پیکر او مثل زهرا...
نشکست هر دو زیور او مثل زهرا
خونی نمی شد بستر او مثل زهرا
داغی مگر بر سینهء او ماند اصلاً
از محرم خود رو نمی گرداند اصلاً
میخ از خجالت ذوب شد، در سوخت ای وای
پرسوخت، پیکر سوخت، مادر سوخت ای وای
سر سوخت، خواهر با برادر سوخت ای وای
بیش از در و اطفال، حیدر سوخت ای وای
این روضه طولانی است، خیلی غم رسیده
دامان این آتش به خیمه هم رسیده
باید به استقبال این غم، سال ها رفت
زینب به جنگ اغلب جنجال ها رفت
خیمه در آتش سوخت و خلخال ها رفت
دست حرامی ها به سوی شال ها رفت
می زد میان کوچه ها فریاد زینب
هرجا کسی افتاد، می افتاد زینب
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
《گوشه ای از قصیده بلند و عرفانی و سخت مضمون حضرت روحالله امام خمینی (ره) در وصف حضرت معصومه سلام الله علیها 》
لَمْ یَلِدم بسته لب وگرنه بگفتم
دختِ خدایند این دو نور مُطهّر
آن یک کون و مکانش بسته به مَقنَع
وین یک ملک جهانش بسته به مِعجر
چادرِ آن یک، حجابِ عصمت ایزد
مِعجَر این یک، نقابِ عفت داور
آن یک بر ملک لایزالی تارک
این یک بر عرش کبریایی افسر
تابشی از لطفِ آن، بهشت مُخَلَّد
سایهای از قهر این، جحیم مُقعَّر
قطرهای از جودِ آن بِحار سماوی
رشحهای از فیض این ذخایر اغبر
آن یک خاک مدینه کرده مزیّن
صفحه قم را نموده این یک انور
خاک قم این کرده از شرافت جنّت
آب مدینه نموده آن یک کوثر
عرصه قم غیرت بهشت برین است
بلکه بهشتش یَساولی است برابر
زیبد اگر خاک قم به عرش کند فخر
شاید گر لوح را بیابد همسر
خاکی عجب خاک، آبروی خلایق
ملجأ بر مسلم و پناه به کافر
گر که شنیدندی این قصیده «هندی»
شاعر شیراز و آن ادیب سخنور
آن یک طوطی صفت همی نسرودی
ای به جلالت ز آفرینش برتر
وین یک قمری نمط هماره نگفتی
«ای که جهان از رخ تو گشته منوّر»
#امام_خمینی_ره
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
#ورودیه_شهر_قم
#مربع_ترکیب
سالروز ورود ملیکه ی ملک عرب و عجم به قم
عاشقی..،نقطه ی پایانی درماندگی است
عاطفه..،مزّه ی شیرینیِ سرزندگی است
عشق..،در مکتبِ توحیدی ما،بندگی است
فِیضِ دارندگی اصلاً به برازندگی است
مثل پرونده ی فقریم که مختومه شدیم
از طفولیّتمان خادم معصومه "س" شدیم
آفتابی است که در ظلمت شب گُم نشود
رود نوری است که درگیر تلاطم نشود
باغ سبزی است که در ذهن تجسم نشود
هیچ جایی حرم فاطمه ی قم نشود...
"السّلام ای حرمت شرح پریشانی ما"
السلام ای نفسِ شاه خراسانی ما
چهره ی زشت زمین با قدمت زیبا شد
جسم بی جان تمامیِّ جهان احیا شد
سند فخر عجم تا به ابد امضا شد
تربت شهر تو تسبیح بهشتی ها شد
آن زمینی که شده لانه ی جبریل"قُم" است
شورهزاری که به دریا شده تبدیل"قُم" است
گنبد زرد تو خورشید فلک گسترمان
آسمانِ حرم ات آرزوی آخرمان
کاش دستی بکشی بر روی بال و پرمان
سایه ی مادری ات کم نشود از سرمان
دومین شافعه ی محشر ما هستی تو
مثل زهرا بخدا مادر ما هستی تو
آه ای شادیِ در حالِ عبور بابا
خنده ات مایه ی لبخندِ سرور بابا
بانیِ دردِدل وادی طور بابا
به خداوند تویی سنگ صبور بابا
"به فداکِ..." مگر از آن لبِ تر می اُفتاد
هر زمان نامه ی تو دست پدر می افتاد
انبیا شیفته ی مبحث خاصَ ات..،بانو
جان فدایِ دلِ توحیدشناس ات بانو
می شود با چه کسی کرد قیاس ات بانو!
مریم و آسیه شاگرد کلاس ات بانو
نمی از قطره ی علم تو خودش یک دریاست
حوزه ی علمیه از برکت تو پابرجاست
جای جای حرم ات جنّت رضوانی هاست
گوشه ی صحن تو خلوتگهِ بارانی هاست
عبد کوی تو شدن اوج مسلمانی هاست
دامنت منشاء رزق همه ایرانی هاست
تشنگان را به لب جوی طهورا بفرست
"چادرت را بتکان روزی ما را بِفِرست"
بَرَکات تو به جانِ عَجَمت می چَسبد
ای کریمه ، چقدر اشک غمت می چسبد
گریه کردن سر خوانِ کرمت می چسبد
"یا رضاااا "داد زدن..،در حَرَمَت می چسبد
زائرت از همه دلگیر شده..،رحمی کن
بخدا مشهد من دیر شده..،رحمی کن
کاش در بین قنوت سحرت یاد شوم
من آلوده ی دلباخته هم شاد شوم
چه هراسی است،اگر طعمه ی صیّاد شوم
مطمئنَّم که به دستان تو آزاد شوم
چون برادر..،به تو هم آمده خوشخو باشی
به گمانم که تو هم ضامن آهو باشی!
خاک ایران شرف عرش مُعلّی دارد
چون دو طوبای بهشتیِ خدا را دارد
مشهدش"حیدر" و قم "حضرت زهرا" دارد
روی دیده قدم آل نبی جا دارد
شُکر..،این خاک دلِ پاکِ ولی را نشکست
شهر قُم حُرمَتِ ناموس علی را نشکست
بی حیایی وسط کوچه ندیده است کسی
ضربه ی سیلی مُهلک نچشیده است کسی
معجر دخترکی را نکشیده است کسی
لاله ی گوش!؟!به قرآن ندریده است کسی
آه ای عمه ی سادات..،چه دیدی در شام
آه ای زینب کبری..،چه کشیدی در شام
#بردیا_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#مقاومت_اسلامی
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
#غزل
مگر نه اینکه همان طفل غزه طفل من است
چرا سکوت کنم سینهام پر از سخن است
برای من اگر انسانم و مسلمانم
جوانِ جان به کف غزه نیز هموطن است
هنوز هم که هنوز است خوننوشتۀ «قدس»
برای پیکر اسلام نقش پیرهن است
به آتشی که برافروختهست باد خزان
چه غنچهها که زبانبسته گرم سوختن است
ببین مقابلۀ تانکها و انسان را
کسی نگفت چرا! این چه جنگ تن به تن است؟
جوان سنگ به دستی به خط زد و دیدیم
به روی شانۀ شهری شهید بیکفن است
مگر پرندۀ ما از قفس چه می خواهد؟
تمام آرزویش لحظۀ رها شدن است
#حسن_زرنقی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#غزل
شکسته شد دلم از دست این و آن بی تو
چگونه پر بکشم تا به آسمان بی تو
چقدر وعدهی فردا چقدر جمعهی بعد
ببین که بر لبم آقا رسیده جان بی تو
قسم به جان عزیزت، عزیز خسته شدم
از این همه سفر تا به جمکران بی تو
برای چشم به راهت تمام ثانیه ها
چه کُند میگذرد صاحب الزمان بی تو
از اینهمه غم و اندوه و بیکسی"الغوث"
از این زمانهی پر فتنه "الامان" بی تو
تمام خرجیام از سفرهی عنایت توست
وگرنه میشودم زهر آب و نان بی تو
بیا و ماذنه را پر کن از صدای خودت
گرفته است دلم موقع اذان بی تو
#محمدحسن_بیات_لو
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
#قدس
#غزل
موسی عصا زده است به دریا ، بلند شو
صبرا به پای خیز و شتیلا بلند شو
ایران ! غیور باش و فلسطین ! صبور باش
طوفان شده است ، مسجدالاقصی بلند شو
تا قدس را ز پنجه ی صهیون درآوری
مسجد ! فرو نریز و کلیسا ! بلند شو
ای غزّه ! کوه باش که آتشفشان شوی
گیرم که اوفتاده ای از پا ، بلند شو
زانو نزن که سرو سراپا مقاوم است
ای ریشه ی مقاومت از جا بلند شو
لبنان ! غرور شیعه تویی ، یا علی بگو
ای اقتدا نموده به زهرا ! بلند شو
هل مِن معین کیست که ما را صدا زده است
لشگر کشیده شمر ، عراقا ! بلند شو
آب این طرف محاصره آن سوی کودکان
فریاد می زنند که سقّا بلند شو
ایران ! یمن ! عراق! مهیّای وصل باش
فصل ظهور آمده ، دنیا ! بلند شو
#محسن_ناصحی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
#@shia_poem
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
#غزل_پیوسته
تقدیم به کودکان مظلوم غزه و همدردی با مردم فلسطین
به یاد کودکان غزه باید، غزلها را پریشانتر بخوانیم
شکوه ردپای سرخشان را، میان خون و خاکستر بخوانیم
تمام شهر را آواره دیدیم، چهقدر آنجا تن صدپاره دیدیم
همین تصویرها باعث شد امروز، شهیدان را گل پرپر بخوانیم
بیا از پیکر در خون تپیده، بیا از نخلهای سربریده
بیا از دست، از انگشت، از چشم، بیا از پا، بیا از سر بخوانیم
بیا از خاطرات دختری که، از اندوه غروب آخرى که
از آشوب نگاه آن سری که، جدا گردیده از پیکر بخوانیم
کمی از اشکهای چشم مردم، کمی از روضههای پرتألم
کمی از روضههای روز هفتم، کمی هم از علیاصغر بخوانیم
پریشان فلسطینم همیشه، به اسرائیل بدبینم همیشه
نمانده چارهای جز این که هر شب، فقط از غربت مادر بخوانیم
#####
کدامین چشم ناپاک است یارب، که دائم در پی این سرزمین است
چه عصیانیست در حال شکفتن، که شیطان پشت درها در کمین است
نه اسم این غزل آتشفشان نیست، زمین که جای قتل کودکان نیست
چنین با غنچهها نامهربان نیست، گمانم این همین نظم نوین است
عروسکها اسیر آه هستند، چهقدر این عمرها کوتاه هستند!
ولی صبر خدا اندازه دارد؛ ولی دست خدا در آستین است
عروس غوطهور در حجلهی خون، به خون غلتیدهای همراه مجنون
نباش این روزها دربند مضمون، همیشه درد مضمونآفرین است..
#روح_اله_گائینی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
🍃🌺 به نیت آزادی فلسطین و نابودی اسرائیل
#إستغاثه_به_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
#مثنوی
وای از، آن ساعتی که عصر غیبت شد شروع
سالهای سختِ بیتابی و غربت شد شروع
ظلم همواره به هر جایِ زمین اُتراق کرد
زخم بر مظلوم زد! صبرِ جهان را طاق کرد
قلبِ تاریخِ زبان بسته کماکان شد حزین
بیشتر آنجا که شد آغاز؛ غصبِ سرزمین
آنکه دائم کارش انکارِ امام ِ غایب است
نامش اسرائیل و فامیلش رژیم غاصب است
آمد و از نقشهٔ ابلیس استقبال کرد
قبله گاهِ اوّلِ اسلام را اِشغال کرد
عشق را با قتلِ عام ِ مستمر؛ محکوم کرد
عده ای را از سکونت در وطن محروم کرد
با جنایت دم به دم انداخت در خون؛ قدس را
با غضب آمد تصاحب کرد صهیون؛ قدس را
هست فنّ و حرفهٔ دیرینه اش کودک کشی
رو به موت است و پس از این هست حالش ناخوشی
میزند آخر به جانش آتشی را شعله ور
آن نمازِ خوانده در آوار و در خون غوطه ور
ظلم؛ مستأصل شد و در امتداد سنگ ها
در طلوعی دلنشین طوفان الاقصی شد به پا
دید با چشمانِ خود آخر قیامی سخت را
دید صهیونیست آری انتقامی سخت را
چونکه حق هرگز نخواهد شد ضعیف و منزوی
شد فلسطین؛ مرد میدان و هر آیینه قوی
کارشان در اوجِ غم؛ صبر و توکل میشود
تا شوند آزاد؛ هنگام توسل میشود
در دلم آشوب...بر لب؛ آهِ سرد آورده است
بغض ِ باران-زا گلویم را به درد آورده است
باز قلبم راهیِ شهر مدینه میشود
یادِ لحظاتِ جسارت غرقِ کینه میشود
چشم هایم در خودش جا داده، داغ کوچه را
اشک می ریزم دوباره اتفاق ِ کوچه را
اتفاقِ جانگدازی که گریزِ روضه هاست
بانیِ بی منّتِ بزم ِ عزیزِ روضه هاست
آسمان، رنگش کبود و خاک، رنگش زرد شد
نبض ِ کوچه ایستاد و دستِ مادر سرد شد
آمد آنکه با قساوت عُلقه و پیوند داشت
آنکه از غصب خلافت بر لبش لبخند داشت
در لباس ِ ظلمت و در قالبِ یک راهزن
راه را نامردِ پستی؛ بست بر أمّ الحسن(ع)
عرش أعلی را گرفت و نُه فلک را غصب کرد
ناجوانمردانه با سیلی فدک را غصب کرد
خورد بر دیوار مادر! قسمتش شد حالِ زار
ضجه زد در هر قدم بر چادرش گرد و غبار
سمتِ خانه داشت برمیگشت با چشمانِ تار
روزگار ای روزگار ای روزگار ای روزگار
خاطراتِ تلخ...حسرت... کاشکی میشد سپر...
غربتِ مادر؛ نخواهد رفت از یادِ پسر
پیر شد! دنیا برایش ذره ای ارزش نداشت
مجتبی(ع) از داغِ مادر یک شب آرامش نداشت
هیچ داغی اینچنین سنگین و بی اندازه نیست
غصب تکراریست! هرگز اتفاقی تازه نیست!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
#@shia_poem
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
#انتفاضه
#غزل_مثنوی
گرچه آرامیم ، گاهی هم هیاهو لازم است
ما اگر طوفان شدیم آن وقت هوهو لازم است
شب به تاریکی فرو رفته است و موسی منتظر
در بیابان نور می خواهیم ، سوسو لازم است
خِیل قالو ربُّنَااللهیم در آغوش نیل
تا عبور از رود یک ثمَّ استقامو لازم است
پای پیمان ایستادن زخم خوردن دارد و
گیرم از ما بشکند هربار پهلو ، لازم است
شهر ، خاک آلودِ اسرائیلیات است ای دریغ
تا غبار از قدس برداریم ، جارو لازم است
*
قبله ی این رود از اول رو به دریا بود و هست
قدس از ما قدس از ما قدس از ما بود و هست
ما به سوی خانه ی خود می رویم این روزها
ما پر از شوریم و با سر می دویم این روزها
روز و شب آماده تر ، هر روز محکم می شویم
یک به یک داریم تهرانی مقدم می شویم
نقشه هاتان یک به یک دارند کوچک می شوند
سنگهای ما ولی دارند موشک می شوند
در کنار یکدگر ماندیم و چون آهن شدیم
ای شب صهیون ! ببین ما احمدی روشن شدیم
از خروش غیرت مردان ایرانی بترس
قاتل سردار ! از خون سلیمانی بترس
چشم وا کن ای سپاه فیل ابابیل آمده
جان پناه اصلا نمی یابی که سجیل آمده
چشم وا کن تا ببینی لشکر این راه را
بیخ گوش خود ببین شمشیر حزب الله را
از یمن تا شام شمشیر شهادت صیقلی است
گوش صد لشگر پی فرمانده اش سیدعلی است
ماجراجویی نکن جایت بمان ، آگاه باش
روز و شب لرزان ز یک فرمان نصرالله باش
غیرت لبنان به جوش آمد اگر ، بیچاره ای
سرزمین دیگر نمی ماند تو را ، آواره ای
هرگز از ایران و لبنان سر نخواهی شد ، بترس
تو حریف غزه هم دیگر نخواهی شد ، بترس
جای خود بنشین که دنیا را به آتش می کشیم
جای خود بنشین که حیفا را به آتش می کشیم
از تلاویو شما ویرانهمی سازیم ما
باز در بیت المقدس خانه می سازیم ما
دیدن قدس از بلندی های جولان ، دیدنی است
اشک شادی گر چکد از چشم لبنان ، دیدنی است
می شود این روزها در شوری بازارتان
بند پوتین سلیمانی طناب دارتان
پای پیمانی که می بندیم ما آماده ایم
یک به یک قاسم سلیمانی و فخری زاده ایم
پهنه ی دنیای ما را عرصه ی قابیل نیست
در میان نقشه ی ما جای اسرائیل نیست
نعره ی جاءالحقیم این دشت غرشگاه ماست
راه ما سرخ است آری پس شهادت راه ماست
*
گیرم از ما ناقه پی کردی ، فسویها که هست
صبح را از ما گرفتی ، ظهر عاشورا که هست
وعده ی عشق است و می دانم که فردا مال ماست
عالمی با ما نمی ماند ؟ خدا با ما که هست
در یمن در شام در بحرین و ایران و عراق
هرچه از میدان مین گفتند ، گفتم پا که هست
لیله الاسرای ما معراج می خواهد ، چه غم
هیبت صهیون شکست و مسجدالاقصی که هست
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
غم ندارم ، کان امر الله مفعولا که هست
#محسن_ناصحی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
#@shia_poem
انا لله و انا الیه راجعون
▶️ مراسم تشییع پیکر مطهر خادمالرضا استاد حاج سید جعفر ماهرخسار
🔘 سه شنبه 25 مهرماه ساعت 8 صبح
مقابل مهدیه مشهد خیابان امام رضا علیهالسلام
🔳 مجلس ترحیم سه شنبه از ساعت 19 الی 20 و سی
🕌 حرم مطهر رضوی ایوان مقصوره
🔰 از آحاد مردم و خصوصا ستایشگران عزیز دعوت می شود در این مراسم حضور بهم رسانند.
◾️ اطلاع رسانی نمایید ◾️