سیدعلیرضا:
#بسم #الله #الرحمن #الرحیم
دهم #ربیع الاول مصادف با سالروز ازدواج
رسول خدا حضرت #محمدبن عبدالله(ص)
و حضرت #خدیجه(س) است.
درست 25 بهار از عمر گرانبها و پربرکت #پیامبر می گذشت که با #بانوی چهل ساله ای به نام «خدیجه» که برترین بانوی روزگار خویش بود، پیمان زندگی مشترک را امضاء کرد و فصل جدیدی در #زندگی اش آغاز شد
مروری کوتاه به جریان #ازدواج آن دو بزرگوار که "پدر و مادر امت اسلامی" هستند سعی می کنیم بیشتر به ویژگی های این پیوند #مقدس اشاره کنیم که می تواند برای #جوانان جامعه امروز در انتخاب درست همسفران و #همسران خود و ملاک قراردادن آنچه که زندگی را لذت بخش و سعادتمند قرار می دهد کمک و راهنمایی کند
درباره ازدواج حضرت #محمد و #خدیجه کبری
ماجرا از مهمانی در خانه خدیجه (س) آغاز شد. روزی خدیجه (س) در خانه خود مجلسی تشکیل داده بود و از #عالمان #یهودی دعوت کرده بود تا برایش صحبت کنند. در اواسط جلسه جوانی خوش سیما از مقابل خانه #خدیجه (س) گذشت. #دانشمند یهودی از خدیجه (س) خواست که او را به مجلس دعوت کند. پس از پایان مجلس و در هنگام خداحافظی در حالی که شعف از صورت آن عالم #یهودی مشهود بود، رو به خدیجه کرد و گفت: «آن چه من در کتاب های #آسمانی گذشته خوانده ام،
نشان می دهد که او پیامبر #آخرالزمان است. خوشا به سعادت بانویی که چنین #جوانی شوهرش باشد که در این صورت به شرافت، عزت و #شکوه دنیا و آخرت نایل آمده است.». (مناقب ابن شهر آشوب، ج 1، ص 41؛ سید هاشم رسولی محلاتی، درسهایی از تاریخ تحلیلی اسلام (جلد 2)، ص17)
#خدیجه با پیامبر(ص) در جد چهارم از طرف پدر و در جد هشتم از طرف مادر #متحد بودند، به همین دلیل گاهی همدیگر را پسر عمو، دختر عمو می خواندند.
هم #خدیجه (س) تاجر بود، هم #محمد(ص). #تقدیر الهی به گونه ای رقم خورد که اسباب همکاری میان خدیجه (س) و محمد (ص) فراهم شد. از برخوردهای نخست، مهربانی و #ایمانی الهی در رفتار محمد (ص) می دید. روح پاک و #قلب لطیف این دختر #قریشی، پس از سال ها هم کفو خود را پیدا کرده بود. چند بار با این جوان 25 ساله #بنی هاشمی مواجه شده بود و دلش دیگر تاب دوری از وی را نداشت.
بانوی #قریشی حصار غرورش را شکست و جایگاه و #شوکت دنیایی را به خوشبختی ابدی، به آسانی فروخت. تصمیم گرفت که در نخستین مواجهه ، دغدغه ازدواجش با #پیامبر(ص) را مطرح کند.
روز سرنوشت ساز زندگی #خدیجه (س) فرا رسید. پس از سفر #تجاری که پیامبر (ص) سرپرستی آن را به عهده داشتند و برای حضرت خدیجه (س) انجام دادند، فرصت ملاقات فراهم شد. خدیجه با حفظ #حیا مقابل #پیامبر (ص) آمد و گفت: «ای عموزاده من بر اثر خویشی که میان من و تو برقرار است و عظمت و عزتی که در میان #قوم خود داری و امانت و حسن خلقت که شهره همه اهل #مکه است، مایلم که با تو ازدواج کنم.» (سید هاشم رسولی محلاتی، درسهایی از تاریخ تحلیلی اسلام (جلد 2)، ص19-24)
#پیامبر(ص) در پاسخ گفت که این موضوع را با نزدیکان و #بزرگانش در میان می گذارد.
با موافقت #عموی پیامبر (ص) مجلس خواستگاری برگزار شد. در مجلس خواستگاری، #ابوطالب عموی پیامبر(ص) به بیان ویژگی های #پیامبر (ص) پرداخت. نقاط مشترک و هم کفوی #خدیجه (س) و پیامبر (ص) موجب ازدواج این دو شد.
در وصف پیامبر #خاتم (ص) همین بس که وی برترین انسان ها روی زمین بود، اما در خصوص خدیجه روایتی از #عایشه گویای عظمت این همسر پیامبر (ص) است.
#عایشه می گوید: کمتر اتفاق می افتاد که پیامبر (ص) از خانه بیرون رود و #خدیجه را به خیر و خوبی یاد نکند، چندان که یک روز آتش #حسد من مشتعل شد و گفتم: یا #رسول الله، تا کی خدیجه را یاد می کنی؟ او پیرزنی بیش نبوده #خداوند بهتر از او را به تو مرحمت کرد. پیامبر (ص) از سخن من غضبناک شدند و فرمودند:👇👇👇👇👇
نه؛ به خدا #قسم بهتر از خدیجه(س) نصیب من نشده. او به من ایمان آورد، هنگامی که مردم #کافر بودند، و تصدیق #نبوت من نمود در وقتی که مردم مرا تکذیب می کردند، و اموال خود را در اختیار من گذارد، در وقتی که مردم مرا از خود دور می کردند. #خداوند متعال از خدیجه به من فرزندانی روزی کرد، در حالی که تو را #عقیم قرار داد. (ریاحین الشریعه: ج 2 ص 202، 207، 211).
خصوصیات پیامبر #اکرم (ص)
جوانمرد #مکّه دارای ویژگی های خاصّی بود که توجّه خدیجه را به خود جلب نمود، دارای تقوی، #معنویت، پاکدامنی، #عفت، امانت داری، حسن خلق، #راستگویی و صداقت بود که باعث علاقمندی خدیجه شد. وجود این همه فضایل و مکارم #اخلاقی و رفتاری در پیامبر(ص) بود که ثروتمندترین زن قریش آمادگی خود را برای #ازدواج با ایشان اعلام کرد. علّت پیش قدم شدن حضرت خدیجه در ازدواج با پیامبر، وجود آن همه فضیلت اخلاقی، #کرامت، شرافت، اصالت #خانوادگی و...... در وجود مقدس پیامبر بود.
فضیلت های خدیجه از نگاه #قرآن و روایات
ایمان و #فداکاری خدیجه
#خدیجه زنی با فض
حضرت از اول ربیع الاول و در حالی که 28 سال از بهار جوانیش بیشتر نگذشته بود در بستر بیماری افتاد و در 👈8 ربیع به شهادت رسید. نوشته اند در بستر بیماری طلب مصطکی(کندر رومی) نمود؛ حضرت، خادم خود را(که به نام عقید معروف و نیز سیاه چهره بود) صدا کرد و به او فرمود: ای عقید! مقداری آب – به همراه داروی مصطکی – بجوشان و بگذار سرد شود. همین که آب، جوشانیده و سرد شد، ظرف آب را خدمت امام #حسن عسکری علیه السلام آورد تا بیاشامد. موقعی که حضرت ظرف آب را با دست های مبارک خود گرفت ،
لرزه و رعشه بر دست های #حضرت عارض شد، به طوری که ظرف آب بر دندان های حضرت می خورد و نمی توانست بیاشامد. آب را روی زمین نهاد و به خادم خویش فرمود: ای عقید! داخل آن اتاق برو، آن جا #کودکی خردسالی را می بینی که در حال سجده و عبادت می باشد، بگو نزد من بیاید. خادمِ حضرت گفت : چون داخل اتاقی که👈 امام علیه السلام اشاره نمود، رفتم کودکی را در حال سجده مشاهده کردم که انگشت سبّابه خود را به سوی آسمان بلند نموده است ، بر او سلام کردم ، آن حضرت نماز و #سجده را مختصر کرد. پس از پایان نماز عرض کردم که آقای من میفرماید شما نزد او بروید
در همین لحظه ، کنیزی #صقیل نام نزد آن فرزند عزیز آمد و دست کودک را گرفت و پیش پدرش برد. 👈ابوسهل نوبختی گوید: هنگامی که کودک – که بسیار زیبا و همچون ماه نورانی بود موی سرش به هم پیچیده و مجعد است و ما بین دندانهایش گشاده است. – نزد پدر آمد، سلام کرد و همین که چشم پدر به فرزند خود افتاد، گریست و به او فرمود: ای سید #اهلبیت خود مرا آب بده، همانا من به سوی پروردگار خویش میروم. آن کودک قدح آب جوشانیده را به دست خویش گرفت و بر دهان پدر گذاشت و او را سیراب کرد. آنگاه فرمود: مرا آماده کنید که میخواهم نماز بخوانم، پس آن کودک حوله ای را که در کنار پدر بود، روی دامان👈 امام علیه السلام انداخت و سپس پدرش را وضوء داد. و چون حضرت 👈ابومحمّد، امام عسکری علیه السلام نماز را با آن حال مریضی انجام داد، روی به فرزند کرد و فرمود:
پسرم بشارت باد تو را که تویی 👈مهدی و حجّت خدا بر روی زمین و تویی پسر من و منم پدر تو و تویی(م ح م د) ✍بن الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن 👈محمد بن علی بن ابیطالب و پدر توست رسول خدا و تویی #خاتم ائمه طاهرین و نام تو همنام رسول خدا است و این عهدی است به من از پدرم و پدران طاهرین تو صلّی الله علی #اهل البیت ربّنا، انّه حمیدٌ مجید و در همان هنگام به شهادت رسید.(اثبات الهداة: 3/ 415 ح 55 )
آن روز #سامرا یکپارچه ناله و شیون و گریه😭 بود. فَسارَت سَرَّ مَن رَای ضَجَّة وَاحدة و عُطِّلَت الاَسوَاق فَکَانَت سَرّ مَن رَأی یَومَئِذ شَبِیهَا بِالقِیامَة… پس کودکی که صورتی گندمگون داشت و موی سرش مجعد بود و بین دندانهایش فاصله داشت بر او #نماز خواند و #حضرت را در کنار مرقد پدرش به خاک سپرد
#از #صبر #و #شکیبایی #شما #مؤمنان #خدا #سپاسگزارم
#اللهم #عجل #لولیک #الفرج
#خسته #نباشید
#پایان #نشست