eitaa logo
شهدا و ایثارگران صفادشت
218 دنبال‌کننده
21.5هزار عکس
4.7هزار ویدیو
9 فایل
این کانال بمنظور ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا، و تجلیل از ایثارگران به ویژه خانواده محترم و معزز شهدا تشکیل شده است. آدرس کانال در تلگرام https://t.me/shohadasafadasht ارتباط با ادمین: @shohadayad72
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️🇮🇷❤️🇮🇷❤️🇮🇷❤️🇮🇷❤️🇮🇷 در لشکر #محمد_رسول_الله برادری بود که عادت داشت #پیشانی_شهدا را ببوسد. وقتی #شهید شد بچه‌ها تصمیم گرفتند پیشانی‌اش را ببوسند ولی جنازه بی سرش #قلب همه را #آتش زد.😭 هفدهم اسفندماه سالروز شهادت این شهید والامقام سردار حاج #محمد_ابراهیم_همت گرامی باد🌹 #شادی_روحش_صلوات @shohadasafadasht97
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 چهار پنج ماهی هست که رو می شناسم خوش چهره و مهربان ، با یه ته ریش زیبا و چفیه دور گردنش که خیلی چهره اش رو بیشتر کرده زن و زندگی رو رها کرده و برای دفاع از مقدساتش به اومده ... این یکی دو ماه آخر خیلی روزا با همیم و صفا میکنیم دیشب رفته بود ؛ وقتی برگشت خیلی شده بود ، با بچه ها حسابی اذیتش کردیم که چیه ؟! زیر سرت بلند شده وسط ؟! و از این حرفا خواستیم بخوابیم دیدم دراز کشیده و داره با موبایلش یواش و آروم حرف میزنه ، دوباره شروع کردیم به دست انداختنش که دیدی گفتیم ، امروز سر و صورت رو صفا دادی خبراییه و ... گفت : بابا اذیت نکنید 25 روزه خونه نرفتم و رو ندیدم و دلم براش تنگ شده . ما هم دل داریم خوب تا ساعت 3 صبح توی رختخواب داشت با حرف میزد و نخوابید ساعت 5 صبح و بالا گرفت صدای داره میاد ... و با خود گرفته بود ... 🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴
🌴🌹🕊🌷🕊🌹🌴 او همیشه قبل از در آینه خود را می نگریست و محاسنش را شانه می کرد این بار برای مدتی در آینه خیره شد و گفت : داداشی شدم ، یقین دارم ساعتهای آخره ... اینو که گفت پشتم کشید ، مطمئن بودم که این پیش بینی های محسن درست از آب در می آید. حاج احمد متوسلیان بیسیم زد و گفت برید کمک عباس شعف ، بی ریخته . کار آنقدر شده بود که در نهایت حاج احمد مجبور شده بود محسن وزوایی علمدار رشید خود را برای حل مشکل گردان میثم که نیروهای آن از هر سو زیر شدید توپ خانه قرار گرفته بودند روانه خط مقدم کند . با روشن شدن هوا ، اوضاع منطقه بسیار تر از ساعت های اولیة حمله شد ، چرا که هواپیما های دشمن بر فراز غرب کارون و سر پل تصرف شده توسط تیپ 27 محمد رسول الله به در آمده بودند و نیروهای در حال تردد را بمباران می کردند. محسن وزوایی همچنان برای رهایی گردان میثم در تلاش بود که گلوله توپی در کنار او شد . یکی از نیروهای پیام تیپ 27 می گوید : «از پشت بیسیم شنیدیم عباس شعف فرمانده گردان میثم می خواهد با حاج صحبت کند .» حاج همت گفت : «احمد سرش شلوغ است کارت را به من بگو » عباس شعف گفت : « نه ! باید مطلب را به خود حاجی منتقل کنم » همین موقع حاج احمد گوشی بیسیم را از گرفت . صدای را شنیدم که می گفت : « حاجی ... آتیش سنگینه ... آقا محسن ... » صدای اش بلند شد و دیگر نتوانست حرف بزند. دیدم توی صورت حاج احمد از خون دویده است . گوشی را توی مشت خود فشرد . چشمان حاجی به اشک نشست یک نفس عمیق کشید و زیر لب گفت : « محسن ، خوشا به ! »‌ 🌹 🕊 شادی روح و کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🇮🇷🌼🌺🍀🌺🌼🇮🇷 در جنازه‌ی من ، پرچم آمریکا را به بکشید تا مردم بدانند من و تابع هستم . . کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht