#بخش_سوم: "توسعه" و "پیشرفت"
🔰 دنیای مدرن ماهیتا مبتنیِ بر #سودجویی، #کمیت_انگاری و #سوداگری است. در واقع انگیزه ی دائمیِ پیشرفت که در #انسان_مدرن بصورت یک دغدغه درآمده است، یکی از ارکانِ روح و تفکر مدرن است که صورتِ تئوریزه ی اقتصادی-اجتماعیِ آن همانا طرح نظریه ی #توسعه است.
🔰 #هایلبرونر، اقتصاددان محقق آمریکایی می گوید: "تا آنجا که می دانیم انگیزه ی #سودجویی با پیدایشِ #انسان_مدرن پدید آمده است. حتی امروز هم اندیشه ی سودطلبی به خاطر سود، برای بسیاری از مردم جهان بیگانه است و غیبتِ آن در بیشترِ طول تاریخِ مدون محسوس و آشکار است. این سودجویی، این فکر که هر کس باید مُدام در پیِ بهبودِ زندگیِ مادی خودش باشد، فکری است که برای بیشتر مردمانِ طبقات پایین و متوسط در مصر، یونان و روم ناآشنا و با فرهنگِ قرون وسطی کاملا بیگانه بوده است و فقط در دوره ی #رنسانس و دوره ی اصلاحات در همه جا پراکنده شده، در حالیکه غیبتِ آن در بین اکثر #تمدن_های_شرقی محسوس است. مشخصه اجتماعی که در همه جا خودنمایی می کند، چیزی شبیه "صنعت چاپ" کاملا تازه است. نبودنِ فکر سودجویی بصورتی که راهنمای عادیِ روزانه باشد، موجب شده است که بین دنیای بیگانه قرن های دهم تا شانزدهم با دنیایی که پس از آن آغاز شد، تفاوت فاحشی پیدا شود."
🔰 ما؛ مخالف با آبادانی و بهروزی در زندگیِ #دنیا نیستیم، بحث بر سر این است که؛ آیا ساحتِ ملکوتی و معنویِ وجودِ آدمی غالب است و عقل و ادراک وی را به فعالیت وا می دارد و هدف، قُرب به حقیقت است یا اینکه ساحتِ نفسانی غلبه یافته و هدف صرفا ارضاء اهوای آدمی، بی اعتنا به تکامل وجودی و قُرب به حقیقت است.
🔰 بنابراین؛ #مدل_های_توسعه که از نیمه ی قرن بیستم مطرح گردید، چیزی نیست مگر بیانِ #اقتصادی و تئوریکِ تحققِ دنیایی بر مبنای #عقل_منقطع_از_وحی و دائرمداریِ بشر و #سوبژکتیویسم و حاکمیّتِ نفس امّاره.
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
🆔️ @taammolatenazari
📚 کتابِ #تاریخ_عقائد_اقتصادی [دادگر]، فصل چهارم، بخش اول
🔰در این فصل که به لحاظ زمانی تقریبا از سال ۱۵۰۰ م تا ۱۷۷۶ را پوشش می دهد، به مکاتب اولیه ی #علم_اقتصاد؛ یعنی #مرکانتیلیستها [سوداگرایان]، #فیزیوکرات ها که پیشگامانِ #اقتصاد_کلاسیک می باشند، می پردازیم. زمینه های اصلیِ سرمایه داری به دلائل گوناگون در دوره #رنسانس شکل گرفت. اگر عناصری مانند نفع شخصی، مالکیت خصوصی، آزادی اقتصادی، فردگرایی، رقابت، مکانیسم عرضه و تقاضا و حتی اخلاق کار پروتستانی به صورت نهادهای اقتصاد سرمایه داری مدرن بروز می کنند، ریشه در تحولاتِ رنسانس دارد.
🔰سوداگرایان [مرکانتیلیستها] و عقائد آنها
🔸️شکل گیری پدیده #دولت_ملتها، زمینه های گسترش تولیداتِ صنعتی، توسعه زندگی شهری، تقویت بازرگانی و مهاجرت از روستاها به شهرها را مهیا نمود و این امر موجباتِ ظهورِ سوداگرایان را فراهم آورد. البته نمی توان مکتب سوداگرایی را دارای اندیشه ی منسجم و یکنواخت دانست، بلکه منعکس کننده ی اندیشه های پراکنده و متنوعی است. گذشته از این، دغدغه های اقتصادیِ این دوره بیشتر بحثِ #عمل بود تا اندیشه و #تئوری_پردازی.
🔸️ اجمالا اهمِّ اندیشمندانِ مکتبِ سوداگرایی عبارتند از: توماس مان، ژان باتیست کلبر، جرالد مالینه، چارلز داوینه، ویلیام پتی، جان لاک، جیمز استیوارت، برناندو ماندویل، ريچارد کانتیون و جان لا و غیره. برخی از صاحب نظران اقتصاد سیاسی، مورخان اقتصادی و حتی بازرگانان حرفه ای نیز در مجموعه ی #اقتصاددانان_سوداگرایی ذکر می شوند.
🔰 برخی ویژگی های بارز #مکتب_سوداگرایی [مرکانتیلیسم]
1️⃣ منبع اصلیِ ثروت؛ مساویِ با انباشتِ هر چه بیشتر فلزاتِ قیمتی بویژه #طلا و #نقره است.
2️⃣ دخالتِ وسیعِ #دولت در امور اقتصادی، بویژه برای کنترل صادراتِ فلزات قیمتی از کشور است. بدین صورت که دولت، صادرات طلا و نقره را به شدت ممنوع می کرد و وارداتِ آنها را کاملا آزاد می گذاشت.
3️⃣ سیاست های سوداگرایان نسبت به محصولاتِ داخلی، حالت #حمایت_گرایانه داشت. آنها عوارضِ واردات را افزایش، ولی عوارض صادرات را حذف می کردند.
4️⃣ سوداگرایان معتقد به رشد جمعیت، تشویق به ازدواج و دادنِ جایزه به خانوارهای پرجمعیت بودند. آنها همچنین معتقد بودند که در صورتِ بروز مشکلِ مازادِ جمعیت، امکان حل آن از طریق مهاجرت وجود دارد.
5️⃣ سوداگرایانِ اولیه عقیده داشتند: افزایش دستمزد به بالاتر از سطحِ حداقل معیشت، باعث کاهش عرضه کار خواهد شد. برای این دیدگاه شان توجیه اخلاقی هم داشتند! به این شکل که؛ به عقیده آنها پرداختِ بیش از سطحِ حداقل معیشت، باعث تنبلی نیروی کار و روی آوردن او به فساد خواهد شد.
6️⃣ به نظر ژان بدن، دلیل اصلیِ افزایش قیمت ها به مقدار طلای در گردش پیوند داشت. پس از او، جان هیلز و برناندو داوان زاتی به تکمیلِ #نظریه_مقداری_پول پرداختند. در افکار سوداگرایان، همچنین نرخ بهره، قیمت و هزینه پول به حساب می آمده و تعیین نرخ بهره به عرضه و تقاضای پول مربوط بود. به همین جهت آنها راه حل مبارزه با #ربا را گسترش حجم پول می دانستند. به نظر آنها کاهشِ نرخ بهره و حذفِ ربا، باعث افزایش سرمایه گذاری و تولید خواهد شد. سوداگرایانِ اولیه، مبادله را عاملِ گسترش ثروت و سود می دانستند. یعنی گسترش سود را در فرآیند فعالیت های غیر تجاری -مثل کشاورزی و صنعت- نمی دیدند. در ضمن گروه زیادی از سوداگرایان، به اهمیت #تولید و #عرضه در اقتصاد اعتقاد چندانی نداشتند و عمده دشواری های اقتصادی را مربوط به بخش #تقاضا می دانستند.
💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇
🆔️ @taammolatenazari