eitaa logo
تأملات اجتماعی
174 دنبال‌کننده
279 عکس
88 ویدیو
7 فایل
محمدرضا کرباسچی دانش آموخته ی حوزه ی علمیه ی قم کارشناس ارشد فلسفه ی علوم اجتماعی @mrkarbs
مشاهده در ایتا
دانلود
تأملات اجتماعی
📚 گزارش یک کتاب 🔹این روزها در حاشیه تدریس فلسفه نیم نگاهی هم به تاریخ علم و مراودات آن با فلسفه دار
📌چند نکته: 1. دستیابی به یک نظم فکری کلان برای فهم جهان و توجیه مفاهیم خرد دغدغه همیشگی دانشمندان بوده. از این جهت تفکر فلسفی در هر دوره به شکلی ظاهر شده. 2. اینکه نگرش ما به جهان بر چه اساسی باشد، عقل، طبیعت، جنبه ی مکانیکی طبیعت یا نور و ظلمت در ساخت اجتماع بسیار اثر گذار است. چه بسا مبنایی جامعه را به سمت توحید و مبنایی دیگر به سوی الحاد بکشاند. 3. استاد شهید ره در کتاب "علل گرایش به مادیگری" در فصلی به نام "نارسایی مفاهیم فلسفی" ، ضعف مفاهیم و دلایل فلسفی در غرب را یکی از علل عمده در گرایش مادی و الحادی غرب می داند. 4. این قبیل بحث ها اگرچه از جنبه ی فلسفی و تاریخی شیرینی خاص خود را دارد، اما از جهت امتداد اجتماعی دارای اهمیت بسیار است. 5. جامعه ی ما انسانها ساخته و پرداخته ی عواملی است که گاهی هیچ التفاتی به آنها نداریم، در نتیجه در تحلیل قضایا دچار اشتباه می شویم. مطالعات تاریخ علم برای فهم اجتماع و زمانه خیلی ضروری است. @taamollat
تأملات اجتماعی
📌علوم اجتماعی بر بستر حکمت (بخش ششم) ✅مروری بر ظرفیت های علمی و عملی جهان اسلام در تولید نظریه ی اج
📌علوم اجتماعی بر بستر حکمت (بخش هفتم) ✅ ظرفیت های جهان اسلام برای تولید علوم اجتماعی 2⃣پیوستگی تاریخی 🔹یکی دیگر از ظرفیت های جهان اسلام برای تولید علوم اجتماعی، پیوستگی تاریخی آنست. پیوستگی تاریخی امت اسلامی بدان معناست که امت اسلامی از بدو تولد تاکنون، و در سرزمین های گوناگون دارای هویت مشترک و پیوسته ای بوده و حتی وقایعی چون نفوذ استعمار در برخی مناطق نتوانسته آن هویت یکپارچه را بهم بزند. نتیجه ی این پیوستگی و حفظ هویت در طول تاریخ آنست که می توان به جامعه ی اسلامی بصورت انسانی نگریست که در طول زمانی طولانی و بصورت پیوسته مراحل تکامل خویش را طی کرده و جلو آمده است. نقطه ی مقابل آن انقطاع تاریخی است که ما در آن با وضعیتی مواجه هستیم که جامعه در مقاطع تاریخی گوناگون دارای هویت های گوناگونی بوده و هیچ گاه هویت واحدی نداشته، در نتیجه تکامل هم برای او بی معناست. امت اسلامی با برخورداری از پیوستگی تاریخی و با حفظ همان هویت واحد، فراز و نشیب ها و تجربیات گوناگونی را پشت سر گذاشته و آنها را در درون خود حفظ کرده و با عبرت گیری از آنها به پیش آمده است. همین موضوع یکی از ظرفیت های قابل توجه برای تولید علوم اجتماعی است. @taamollat
تأملات اجتماعی
📌علوم اجتماعی بر بستر حکمت (بخش هفتم) ✅ ظرفیت های جهان اسلام برای تولید علوم اجتماعی 2⃣پیوستگی تا
📌علوم اجتماعی بر بستر حکمت (بخش هشتم) ✅ ظرفیت های علمی جهان اسلام برای تولید علوم اجتماعی 3⃣تولید و تکامل علوم اسلامی 🔹سومین ظرفیت قابل توجه در جهان اسلام تولد و تکامل علوم مختلف در طول سده های مختلف است. این علوم که یک بار منجر به شکل گیری تمدن اسلامی در قرن 4و5 گردیده- در شاخه های مختلف بروز و ظهور یافته است. 🔹 ما در جهان اسلام از ابتدا با گونه ای از حیات عقلی مواجه هستیم که در علومی چون کلام و فقه ظاهر شده و در گذشته کم سابقه یا بی سابقه بوده است. پیوند کلام و فلسفه نیز آغازگر عصری دیگر در حیات تعقلی مسلمانان بود که هم به رشد کلام و هم به رشد فلسفه سرعت بخشید. بنابر گزارش شهید مطهری مسائل فلسفه پس از ورود به جهان اسلام از دویست مسئله به هفتصد مسئله بالغ شد که بسیاری از آنها تاثیر مستقیم بر شکل گیری تفکر اجتماعی داشت و بسیاری دیگر بصورت غیر مستقیم. خلاصه آنکه علوم عقلی -بعنوان پیش نیاز قطعی دانش های اجتماعی- روند تکاملی قابل قبولی را در جهان اسلام پشت سر گذاشته و جلو آمده است. 🔹 همه ی آنچه گفتیم در باب فلسفه های هستی شناختی و معرفت شناختی است، والا فلسفه هایی که مستقیما به تحلیل اجتماع پرداختند -مانند فلسفه فارابی و خواجه نصیر- خود برگ زرین دیگری در فضای علوم اسلامی است که بعدها به آن خواهم پرداخت؛ انشاءالله @taamollat
📌 مسئله ی بنیانی جامعه شناسی ما چیست؟ 🔹عموم نظریات اجتماعی جامعه شناسان اولیه مانند دورکیم، کنت، زیمل، مارکس و... به دنبال ارائه ی تبیینی جامعه شناختی تغییر وضعیت جهان از جهان قدیم به جهان جدید هستند. برخی نوع همبستگی را مبنای تحلیل قرار داده اند (دورکیم) و برخی تغییر مبنای کنش های انسانی (وبر) و برخی حرکت جبری تاریخ را (مارکس) و... . همگی در پی آنند که این تغییر گسترده را توجیه کنند و سپس چارچوبی که شکل داده اند مبنای تحلیل های بعدی توسط جامعه شناسان قرار گرفته است. حال سوالاتی ازین دست در مقابل ماست: مسئله ی امروز جامعه شناسی ما چیست؟ کدام پدیده را می خواهیم تبیین کنیم؟ سیر تاریخ را چگونه می بینیم؟ آیا با تحلیل و علت یابی حوادث خرد و مقطعی چگونه می توانیم به تحلیل کلان جامعه و تاریخ برسیم؟ @taamollat
هدایت شده از بنیاد شهید مطهری
🟢 شهید مطهری: من در تمام عمرم یک افتخار بیشتر ندارم، آن هم همین عمامه و عباست 🔹 یادم هست در حدود هشت سال پیش در دانشگاه شیراز از من برای سخنرانی دعوت کرده بودند (انجمن اسلامی آنجا دعوت کرده بود). در آنجا استادها و حتی رئیس دانشگاه، همه بودند. 🔸 یکی از استادهای آنجا - که قبلًا طلبه بود و بعد رفت آمریکا تحصیل کرد و دکتر شد و آمد و واقعاً مرد فاضلی هم هست - مأمور شده بود که مرا معرفی کند. آمد پشت تریبون ایستاد. یک مقدار معرفی کرد: من فلانی را می‌شناسم، حوزه قم چنین، حوزه قم چنان و... بعد در آخر سخنانش این جمله را گفت: «من این جمله را با کمال جرأت می‌گویم: اگر برای دیگران لباس روحانیت افتخار است، فلانی افتخار لباس روحانیت است». 🔹 از این حرف آتش گرفتم. ایستاده سخنرانی می‌کردم، عبایم را هم قبلًا تا می‌کردم و روی تریبون می‏گذاشتم. مقداری حرف زدم، رو کردم به آن شخص، گفتم: آقای فلان! این چه حرفی بود که از دهانت بیرون آمد؟! تو اصلًا می‌فهمی چه داری می‌گویی؟! من چه کسی هستم که تو می‌گویی فلانی افتخار این لباس است؟ با اینکه من آن وقت دانشگاهی هم بودم و به اصطلاح ذوحیاتین بودم، گفتم: آقا! من در تمام عمرم یک افتخار بیشتر ندارم، آن هم همین عمامه و عباست. من کی‏ام که افتخار باشم؟! این تعارفهای پوچ چیست که به همدیگر می‌کنیم؟! 🔸ابوذر غفاری را باید گفت افتخار اسلام است؛ این اسلام است که ابوذر پرورش داده است. عمّار یاسر افتخار اسلام است؛ اسلام است که عمّار یاسر پرورش داده است. بوعلی سینا افتخار اسلام است؛ اسلام است که نبوغ بوعلی سینا را شکفت. خواجه نصیرالدین افتخار اسلام است، صدرالمتألّهین شیرازی افتخار اسلام است، شیخ مرتضی انصاری افتخار اسلام است، میرداماد افتخار اسلام است، شیخ بهایی افتخار اسلام است. اسلام، افتخار البته دارد؛ یعنی فرزندانی تربیت کرده که دنیا روی آنها حساب می‌کند و باید هم حساب کند، چرا که اینها در فرهنگ دنیا نقش مؤثر دارند. دنیا نمی‌تواند قسمتی از کره ماه را اختصاص به خواجه نصیرالدین ندهد و نام او را روی قسمتی از کره ماه نگذارد، برای اینکه او در بعضی کشفیات کره ماه دخیل است. او را می‌شود گفت افتخار اسلام. 🔹 ماها کی هستیم؟! ما چه ارزشی داریم؟ ما را اگر اسلام بپذیرد که اسلام افتخار ما باشد، اسلام اگر بپذیرد که به صورت مدالی بر سینه ما باشد، ما خیلی هم ممنون هستیم. ما شدیم مدالی به سینه اسلام؟! ماها ننگ عالم اسلام هستیم، اکثریت ما مسلمانها ننگ عالم اسلام هستیم. پس تعارفها را کنار بگذاریم؛ آنها تعارف است. 📗 استاد مطهری، حماسه حسینی، ج۱، ص۱۴۱ ⭕️ کانال رسمی «بنیاد شهید مطهری» در ایتا، تلگرام و سروش👇 eitaa.com/motahari_ir t.me/motahari_ir sapp.ir/motahari_ir
تأملات اجتماعی
📌علوم اجتماعی بر بستر حکمت (بخش هشتم) ✅ ظرفیت های علمی جهان اسلام برای تولید علوم اجتماعی 3⃣تولید
📌 علوم اجتماعی بر بستر حکمت (بخش نهم) ✅ نظریه اجتماعی، تعریف، ویژگیها 🔹 چارچوبی نظری که قابلیت این را دارد که جوامع انسانی گوناگون و متعددی را توصیف و تبیین کند. نظریه اجتماعی باید در درون خود نگاه انسانشناختی، هستی شناختی و جامعه شناختی روشنی داشته باشد تا بر اساس آنها بتواند حوادث خرد را توصیف و تبیین کند. تبیین ها اجتماعی بدون اتکا به یک نظریه ی اجتماعی قاعدتا سر از تناقض در می آورد و با منافع و شرایط زمانه سمت و سو پیدا می کند، چنانکه تحلیل های عرفی نوعا اینگونه اند. 🔹 نظریه ی اجتماعی تضمین کننده ی نوعی نظم روشی در اندیشه ی اجتماعی است. ما در بین متفکران مسلمان کسان زیادی داریم که دیدگاه هایشان قابلیت تبدیل به یک نظریه ی اجتماعی را دارد. برخی از آنان اندیشه ی خود را تا لبه ی نظریه ی اجتماعی پیش برده اند و برخی دیگر در مراحل عقب تر متوقف شده اند. 🔹 به گمان نگارنده اندیشه استاد شهید مرتضی مطهری هم بدلیل وسعت و هم بدلیل عمق، بیش از دیگران ظرفیت تبدیل به یک نظریه ی اجتماعی اسلامی را دارد. اتکا به یک نظام فلسفی هستی شناختی، انسان شناختی و جامعه شناختی متقن، دیدگاه ها و آسیب شناسی های اجتماعی او را بالاتر از دیگران قرار داده است. در این باره بیشتر خواهم نوشت انشالله. @taamollat
تأملات اجتماعی
📌 علوم اجتماعی بر بستر حکمت (بخش نهم) ✅ نظریه اجتماعی، تعریف، ویژگیها 🔹#نظریه_اجتماعی چارچوبی نظ
📌علوم اجتماعی بر بستر حکمت(بخش دهم) ✅ مروری کلی بر نظریه اجتماعی شهید مطهری 🔹 با مروری بر آثار استاد شهید به نظر می رسد که نظریه ی اجتماعی ایشان در چند لایه قابل مطالعه و بررسی است: 1⃣ لایه ی فلسفی: شامل مباحث هستی شناسی جامعه، عاملیت و ساختار و مباحث فلسفه تاریخ 2⃣ لایه ی تجربی: تحلیل کلان وضعیت موجود امت اسلامی به روش میدانی و تبیین (علت یابی) آن 3⃣ لایه ی تجویزی و حل مسئله: تحلیل مسائل خرد و میدانی و ارائه ی راه حل ▪️استاد شهید در هر کدام از این لایه های اندیشه ی خود به قدر کافی مطلب افاده نموده که می توان بر اساس آن ابعاد دیگر نظریه ی اجتماعی او را به دست آورد و بر اساس آن به تحلیل پدیده ها دست زد. در ادامه، به قدر مقدور ابعادی از نظریه ی اجتماعی ایشان را بر اساس آثار منتشر شده بازگو خواهم نمود. @taamollat
📌 فتنه های اجتماعی، در آمیختگی حق و باطل 🔹 در روزهای اخیر بمناسبت حوادث ایام، بحث های روزانه ی کوتاهی داشتم با محتوای "پیچیدگیهای اجتماعی و در آمیختگی حق و باطل" در این سلسله مباحث از این صحبت می کنیم که پیچیدگی مسائل اجتماعی، چگونه موجب آمیخته شدن حق و باطل و در نهایت موجب گمراهی اهل ایمان یا تردید آنها می شود. بحث ها روزانه و پس از نماز ظهر و در یکی از مساجد تهران ارائه می شود. اینجا هم می گذارم. عسی ان ینفعکم. 🌷 @taamollat
تأملات اجتماعی
✅ جلسه دوم 🔹 توضیح روایت "کن فی الفتنة کابن اللبون..." 🔹آمیخته شدن حق و باطل برای عموم و لغزش خواص در عصر کنونی 🔹نمونه ی تاریخی زبیر در تاریخ اسلام
تأملات اجتماعی
📌معرفی کتاب 🔹این کتاب را چند وقت پیش از یکی از اساتید فاضل حوزه علمیه قم هدیه گرفتم؛ خود ایشان از این کتاب بسیار تعریف می کرد. کتابی خواندنی در حوزه ی اقتصاد سیاسی. اقتصاد سیاسی -چنانکه از نامش پیداست- حوزه ای ست میان رشته ای که در واقع نه اقتصاد محض است و نه سیاست محض، بلکه تاثیرات متقابل این دو را بر هم و نتیجه ی هر دو را بر روند توسعه کشورها بررسی می کند. از همین جهت بسیار پرکشش و جذاب است. 🔹فضای کلی کتاب ناظر به مناسبات سیاسی حاکم بر مناطق محتلف دنیاست که آثار خود را در عرصه اقتصاد و توسعه پدیدار کرده. نویسندگان بطور روشنی در فضای حاکمیت های لیبرال و در تضاد و نقد حکومت های متمرکز -خصوصا حکومت های کمونیستی- زیست فکری می کنند و توسعه نقاط توسعه یافته را نتیجه کاهش نقش حاکمیت ها در عرصه های گوناگون معرفی می کنند. شواهد تجربی انبوه از نقاط مختلف جهان راه را برای نقد دیدگاه های نویسنده مشکل می کند، با اینحال رهیافت هایی ارائه می کند که اندیشیدن و موضعگیری درباره ی آنها خیلی مفید است. بطور طبیعی اقتصاد سیاسی زمانی به میدان آمد که به نظر رسید تحلیل های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی صرف برای تحلیل اوضاع کافی نیست، بلکه گاهی سهم سیاست در اقتصاد از خود فاکتورهای اقتصادی به مراتب بیشتر است. از همین روست که نویسندگان اصرار دارند که نظریاتشان در مقابل نظریات تاریخی و اجتماعی شناخته شود. از اینجهت شاید بتوان دیدگاه اقتصاد سیاسی را نقطه ی مقابل دیدگاه های تاریخی و مارکسیستی تلقی کرد. این، فضای جدیدی در عرصه ی نظریه پردازی اجتماعی و نظریات توسعه است و گمان می رود که با توجه به افزایش سهم رسانه ها در تغییرات اجتماعی نظریات نسل بعد از این هم پیچیده تر شوند. بهر حال این واقعیت را باید بپذیریم که برای تحلیل اجتماعی عمیقا نیازمند نظریه ایم و آنچه هم که به آن نیازمندیم بسیار دور از دسترس است و روز به روز هم پیچیده تر می شود. @taamollat