eitaa logo
تبیین
2.7هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
426 ویدیو
34 فایل
🔺اهداف: 🔹تهذیب نفس 🔹امام شناسی و مهدویت 🔹روشنگری و بصیرت‌افزایی 🔹ارتقاء بینش دینی و سیاسی 🔹دشمن شناسی و جنگ نرم 🔹ارتقاء مهارت‌های تربیتی 🔹و... 🔸هدف ارائه‌ی الگوست؛ با شبکه‌های اجتماعی کسی متفکر نمی‌شود، باید #کتاب خواند.
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🏳🏴🏳🏴🏳🏴🏳🏴 🏳 ✅يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ إِرْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي؛ تو اي روح آرام يافته! به سوي پروردگارت بازگرد، در حالي که هم تو از او خشنودي و هم او از تو خشنود است، پس در سلک بندگانم درآي و در بهشتم وارد شو! 🔺سوره فجر، آیات ۲۷ ـ ۳۰ 💠روايت: ابوبصير از (ع) درباره اين آيه روايت ميکند که حضرت فرمود: مقصود از نفس مطمئنه (ع) است.[۱] از اين رو مشهور است که سوره فجر را سوره (ع) ميخوانند.  ⭕️شرح  🔷سوره فجر سوره اي است که در آن به از اشاره شده است؛ يک دسته مانند فرعون و عاد و ثمود که و خواص اهل باطل هستند. دسته دوم که مشغول دنيا و مال دنيا هستند و فقير و غني هر يک توسط ديگري مورد امتحان قرار ميگيرند. دسته سوم که همان و کساني هستند که در ايمان ثابت قدم و از جمله خواص حقند. به يقين يکي از بزرگترين نمونه هاي (ص) و به خصوص (ع) است و در صحنه بزرگ ، هم حضور داشتند که با آگاهي کامل وارد اين ميدان شده بودند و هم که  و بودند و هم عوام مردم که بيشتر آنها دنبال دنيا و هواهاي نفساني خود بودند و پيرو خواص باطل شدند و تعداد کمي از آنها در روز و پس از سخنان (ع) و ديدن صحنه هاي ظالمانه عليه آل رسول(ص) به جبهه حسينيان پيوستند. همه ی آنها و در رأس شان (ع) بود که لحظه لحظه زندگي اش و آرامش و اطمينان بود و هيچ ترس و غمي نداشتند و به رسيدند و وارد بهشت خدا شدند. ☆[۱] تفسير نورالثقلين، ج ۵، ص ۵۷۷ ☆به کوشش: امين عظيمي ☆منبع مطلب: وبسایت اندیشه قم @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️پیروی از نفس امّاره چه خطراتی را به دنبال دارد؟ 🔹دانشمندان و عالمان علم اخلاق و مفسران با الهام از آيات قرآن، مراحل سه گانه‌اى براى نفس قائل شده اند: ، و . نفس امّاره را اشاره به هوا و هوسهاى سركش مى دانند كه پيوسته انسان را به بدى ها امر مى كند، و نفس لوامه را به حالت ندامت حاصل از گناه، بر اثر پرورش روح تقوا اشاره مى دانند، و نفس مطمئنه به مرحله تكامل روح انسان گفته مى شود، كه به مرحله اى مى رسد كه هوا و هوس‌هاى نفسانى به طور كامل تحت كنترل قرار مى گيرند و سركشى آنها ناممكن مى شود. 🔹امام زين العابدين (ع) در مناجات دوم از مناجات هاى پانزده گانه معروف، نفس امّاره را به روشنى ترسيم كرده و از آن (به عنوان سرمشق دادن به عموم مردم) به پيشگاه خدا اينگونه شكايت مى كند: «خدايا من به سوى تو شكايت مى كنم از نفسى كه مرا همواره به بدى وا مى دارد و به سوى گناه با سرعت مى فرستد، و به نافرمانى هايت حريص است و به موجبات خشمت دست مى آلايد، مرا به راه هايى كه منجر به هلاكت مى شود مى كشاند، و به صورت پست‌ترين هلاك شدگان درمى‌آورد. بيمارى هايش بسيار و آرزوهايش دراز است. اگر ناراحتى به او رسد بى تاب مى شود [و فرياد مى كشد] و اگر خيرى نصيبش گردد بخل مى ورزد. به بازى ها و سرگرمى هاى بيهوده بسيار تمايل دارد و مملوّ از غفلت و سهو است. مرا به سرعت به سوى گناه مى برد و نسبت به توبه امروز و فردا مى كند». 🔹آرى اين است چهره اصلى نفس امّاره. از روايات به خوبى استفاده مى شود كه را در نزد انسان زيبا جلوه مى دهد و خوبى ها را زشت مى نماياند. هنگامى كه انسان مرتكب گناه شد و به عواقب آن گرفتار گشت، پرده ها كنار مى رود و راه بازگشتى هم باقى نمى ماند. امام علی (ع) (طبق نقل غررالحكم) در كلام كوتاهى مى فرمايد: «نفس امّاره فريبكار، همچون منافقان به انسان تملّق مى گويد، و در چهره دوستِ موافقى بروز مى كند تا زمانى كه انسان را فريب دهد و بر او همچون دشمن خطرناكى مسلط گردد و بر او حاكم شود و او را به انواع گناهان بكشاند». [۱] به همين دليل دستور داده اند كاملا مراقب نفس خويش باشيد، مبادا گرفتار فريبكارى هاى اين فريبكارِ خطرناك شويد. 🔹اميرالمومنين امام على (ع) در سخن ديگرى مطابق نقل «غررالحكم» مى فرمايد: «اين نفس، پيوسته انسان را به بدى ها دعوت مى كند، كسى كه آن را ناديده بگيرد او را به انواع گناهان مى كشاند»‌. [۲] در واقع مهم‌ترين ابزار شيطان است، و اگر انسان از شر آن رهايى يابد، از شر شيطان هم رهايى خواهد يافت. درست است كه مؤمنان والامقام و اولياى الهى از مرحله نفس امّاره، به نفس لوّامه و از آنجا به نفس مطمئنه مى رسند، ولى اين بدان معنا نيست كه نفس امّاره مرده باشد، و نبايد به خطرات او انديشيد. لذا امیرالمؤمنین (ع) در بخشی از نامه ۵۳ نهج البلاغه (عهدنامه مالک اشتر) مى فرمايد: «و [امیر المؤمنین] به او [مالک اشتر] فرمان مى دهد كه هواى نفس خويش را در برابر شهوات بشكند و به هنگام سركشى نفس، آن را باز دارد؛ زيرا نفس همواره انسان را به بدى ها امر مى كند مگر آنچه را خداوند رحم كند». 🔹به راستى اگر روح و حالت بازدارندگىِ نفس در انسان زنده شود، و به دنبال آن انسان راه اطاعت الهى و پيروى از دستورات كتاب و سنّت را پيش گيرد و به مبارزه با مفاسد و زشتى ها و توطئه هاى دشمنان، با قلب و دست و زبان برخيزد، و بت هواى نفس را بشكند، چنين انسانى، انسانى كامل است و در واقع مخاطب به خطابِ «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» [۳] خواهد بود. پی نوشت: [۱] غرر الحكم و درر الكلم‏، تميمى آمدى، دارالكتاب الإسلامی، قم، چ‌ دوم‏، ص ۱۲۰، (حکمت ۲۱۲۸) [۲] همان، ص ۲۲۷، (حکمت ۱۱۳) [۳] قرآن کریم، سوره فجر، آيه ۲۷ 📕پيام امام اميرالمومنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلامية، چ اول‏، ج ۱۰، ص ۳۶۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️دشمن درونی انسان (بخش دوم و پایانی) 🔸دشمن حقیقی انسان کیست؟ 🔹اگر گفته می شود، خود را تقویت کن و پرورش بده، مراد است و اگر گفته می شود او را سرکوب و مغلوب و کنترل کن مراد او است. بین این دو «خود» یا دو مرتبه وجودی ، کشمکش دائم وجود دارد. کوشش دارد که خود را با ارضای خواسته ها و تمایلات سازد و راه ترقی و تکامل و صعود الی الله را بر نفس انسانی سد نماید و او را مسخر خود گرداند؛ 🔹برعکس یا مرتبه عالی وجود انسان، همواره در تلاش است کمالات انسانی را طی کند و به مقام برسد. برای نیل به این مقام منیع، باید غرایز و تمایلات حیوانی را کنترل و مهار نماید و به استخدام خود درآورد. اگر و ملکوتی در این مبارزه چیره گردد، زنده می شود و انسان را به مقام شامخ صعود می دهد؛ و اگر غالب گردد، چراغ عقل انسان را خاموش می سازد و او را در وادی و گمراهی ساقط می گرداند. 🔹بر این اساس و با این تحلیل مسأله و نفس اماره، مربوط به و انسان، ولی مرتبه پایین و پست آن همردیف حیوان است، و و والای آن از سنخ «مجردات» و «ملکوتیان» و «فرشتگان» می‌باشد. «نفس اماره» و «نفس لوامه» و «نفس مطمئنه»، در واقع حالات و مراحل یک حقیقت واحدند. 🔹 که در افق حیوانیت و مرتبه پست است و به و زشتی ها فرمان می دهد، با و و به جایی می رسد که هر چند در برخی موارد دچار لغزش و انحراف می گردد، ولی میدان را به کلی به تمایلات و خواهش ها واگذار نکرده، و گاهی بر اوضاع مسلط می گردد و خود را نسبت به گناهان سرزنش و می کند و تصمیم بر جبران خطاها می گیرد و دل و جان را با آب می شوید، و در هر صورت کفه سنگین مبارزه به نفع و است؛ چنین نفسی که به این مرحله راه یافته، یعنی «سرزنشگر» نام دارد. 🔹اگر مردانه وارد میدان مبارزه گردد، پس از و و ، به مرحله ای می رسد که غرائز، رام او می گردند و دیو ، در بند عقل و ایمان اسیر می‌شوند و متعادل می گردند. این همان مرحله آرامش و سکینه است و نفسی که به این مرحله رسیده، نام دارد که از آنِ و مقرب درگاه الهی، مانند پیامبران و اولیاء و رهروان راستین مکتب آنها است. 🔹در به هر سه این مرحله نفس اشاره شده است: ۱) : «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی إِنَّ النَّفْسَ َلأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاّ ما رَحِمَ رَبّی إِنَّ رَبّی غَفُورٌ رَحیمٌ». [یوسف، ۵۳] ۲) : «لا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیامَةِ وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوّامَةِ». [قیامت، ۱و۲] ۳) : «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلی فی عِبادی وَ ادْخُلی جَنَّتی». [فجر، ۲۷-۳۰] برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به: ۱- خودسازی (ابراهیم امینی)، بحث روح انسانی و حیوانی؛ ۲- تعلیم و تربیت در اسلام (مرتضی مطهری)؛ ۳- فلسفه اخلاق (مرتضی مطهری) منبع: وبسایت پرسمان @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️منظور از «معاقبه» كه در جهاد با نفس لازم است چيست؟ (بخش سوم و پایانی) 🔸علماى اخلاق براى امورى را بيان كرده اند كه التزام به آنها لازم است. يكی از اين امور، است كه بعد از «مشارطه» و «مراقبه» و «محاسبه» قرار دارد. بعضى همين چهار مرحله را برشمرده اند، ولى بعضى ديگر مثل مرحوم فيض كاشانى در «محجة البيضاء» دو تاى ديگر يعنى و [توبيخ] را هم اضافه كرده اند، كه شايد بتوان به گونه اى اين دو را در همان ادغام كرد؛ ولى ما به تبع مرحوم فيض اين دو را نيز شرح مى دهيم: 2⃣«معاتبه» (توبيخ نفس) 🔹دانستيم‌كه دشمن‌ترين دشمنان، است و امر كننده به و ميل كننده به شر و فرار كننده از است؛ و از طرفى امر به و كشاندن آن به سوى عبادت پروردگار و خالقش، و نهی از شهواتش شده ايم، و اينكه آن را از لذاتش جدا كنيم. 🔹اگر در اين كار اهمال كنيم كرده، به طورى كه ديگر قابل كنترل نمى باشد، لذا بايد با تازيانه و و هر لحظه بر گرده آن زد، تا از مسير خود منحرف نشود. اگر به اين مقام ملامت رسيد مى شود، كه اگر رشد كند به مقام عالى مى رسد. پس تا به پند و وعظ خود مشغول نشده اى، به پند دادن ديگران مپرداز. 🔹خداوندتعالى به (عليه السلام) وحى فرستاد كه «يَابنَ مَريَمَ عِظْ نَفسَكَ فَاِنْ اِتَّعَظْتَ فَعِظ النَّاسَ وَ اِلَّا فَاستَحىِ مِنِّى» [۱] (اى فرزند مريم، خود را پند ده، وقتى خود پند گرفتى آن وقت مردم را پند ده، و گرنه از من حيا كن!). وقتى را ساختى، هم سريعاً از تو ساخته مى شوند: «وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ». [۲] 🔹پس اى برادر! از متابعت مكن كه پيامبر (صلى الله عليه و آله) فرمود: «الكَيِّسُ مَنْ دَانَ نَفْسُهُ وَ عَمِلَ لِما بَعدَ المَوتِ وَ الاَحمَقُ مَنْ اَتْبَعَ نَفْسَهُ هَوَاهَا وَ تَمَنَّى عَلَى اللهِ الاَمَانِىّ» [۳] ( كسى است كه ضعيف شده، و براى بعد از مرگش عمل مى كند، و و نادان كسى است كه متابعت هواى نفس كرده و از خدا، آرزوها [ی غيرمعقول و دور و دراز] تمنّا مى نمايد). 🔹اگر اين مراحل به خوبى طى شد ديگر جاى تقلّب و دزدى و تكبر و نخوت نيست، و چنان مى شود كه در برابر حق، مثل على بن يقطين صورت بر خاك سياه مى گذارد و از ابراهيم جمال ساربان مى خواهد تا كف كفش خود را بر صورت آن وزير هارون گذارد. 🔹داستانش اين بود كه در اثر بى اعتنايى علی بن يقطين به ابراهيم جمّال - كه يكى از دوستان امام كاظم (عليه السلام) بود - حضرت به او بى اعتنايى كردند و گفتند: بايد رضايت او را حاصل كنى. ابن يقطين براى رضايت ابراهيم جمّال، صورت بر خاك درب خانه او گذارد، و از او خواست براى اين كه امام كاظم (عليه السلام) عذر او را بپذيرد و خداوند از او درگذرد، ته كفش خود را روى صورت وى گذارد، و آن ساربان با اصرار على بن يقطين چنين كرد و على بن يقطين گفت: «اللّهم اشْهَدْ» (خدايا تو شاهد باش [كه بنده ات از من گذشت]). 🔹آرى اگر «دستورات اسلامى» و «گفتار اولياء الهى» عمل شود، پشت وزير را هم خم كرده و صورتش را به خاك تقرب الهى مى گذارد، آن هم وزير كسی مثل هارون كه به ابر مى گفت: «هر كجا مى خواهى ببار، كه از مُلك و سلطنت من خارج نيست!». 🔹آرى با عمل به راهيان اين راه، على بن يقطين تربيت مى شود به طوری كه امام کاظم (عليه السلام) به اصحاب خود مى فرمودند: «اگر مى خواهيد يكى از صحابى رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را ببينيد، در صورت او نظر كنيد» و نيز مى فرمودند: «من شهادت مى دهم كه او اهلِ بهشت است». 🔹خداوند ما را در مسير خود موفق و در عمل به مراحل فوق مؤيّد فرمايد! ان شاء الله تعالى. مرحوم «الهى» آن مست باده معارف در ذيل اين فراز «اِنْ اِسْتَصْعَبَتْ عَلَيهِ نَفْسُهُ فِيمَا تَكرَهُ لَمْ يُعطِهَا سُؤلَهَا فِيمَا تُحِبُّ» چنين گويد: اگر به طاعت سختى افزود - ز نفس، او هم خوشيها دور بنمود ؛؛ دهد كيفر به كار نفس دونش - كند هنگام خواهشها زبونش. پی نوشت‌ها؛ [۱] المحجة البیضاء في تهذيب الاحیاء، فيض کاشانی، مؤسسه انتشارات اسلامی جامعه مدرسين، چ۴، ج۸، ص۱۸۰ [۲] سوره ذاريات، آيه ۵۵ [۳] المحجة البيضاء فی تهذيب الإحياء، همان، ص ۱۸۴ [۴] مرحوم حاج شيخ عباسى قمى در منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل (ع)، جريان على بن يقطين را با رواياتى آورده است. 📕اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: اكبر خادم الذاكرين‏، نسل جوان‏، قم‏، ۱۳۸۵ش، چ۱، ج۲، ص۲۹۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️امام علی (علیه السلام) در خطبه ۱۸۹ نهج البلاغه، «ایمان» را به چند دسته تقسیم نموده است؟ 🔹(عليه السلام) در بخش اوّل خطبه ۱۸۹ ، با اشاره به اقسام مى فرمايد: «فَمِنَ الْاِيمَانِ مَا يَكُونُ ثَابِتاً مُسْتَقِرّاً فِي الْقُلُوبِ، وَ مِنْهُ مَا يَكُونُ عَوَارِيَ بَيْنَ الْقُلُوبِ وَ الصُّدُورِ، إِلَى أَجَلٍ مَعْلُومٍ». (بعضى از ثابت و در دل هاست و بعضى ديگر و عاريتى است در ميان قلبها و سينه ها تا سرآمدى معلوم). تقسيم به و مستقر و و ناپايدار و به بيان ديگر عاريتى، چيزى است كه در احاديث اسلامى به آن اشاره شده است. 🔹در حديثى از (عليه السلام) در تفسير آيه شريفه «وَ هُوَ الَّذِى أَنشَأَكُمْ مِّنْ نَّفْس وَاحِدَة فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ» [۱] اين چنين مى فرماید: «فَالْمُسْتَقَرُّ اَلْإِيمَانُ الثَّابِتُ وَ الْمُسْتَوْدَعُ الْمُعَارُ» [۲] (مستقرّ به معناى است و مستودع، است). در حديث ديگرى از (عليه السلام) در تفسير همان آيه آمده است: «مَا كانَ مِنَ الْإِيمَانِ اَلْمُسْتَقَرِّ فَمُسْتَقَرٌّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ أَبَداً وَ مَا كَانَ مُسْتَوْدَعاً سَلَبَهُ اللهُ قَبْلَ الْمَمَاتِ» [۳] ( كه مستقر باشد تا ابد ادامه خواهد يافت، و اما ، خداوند آن را قبل از ممات مى گيرد). 🔹گرچه در تفسير آيه فوق نظرات مختلفى داده شده است، از جمله اينكه منظور از ، آنهايى هستند كه از قرارگاه رَحِم به دنيا گام نهادند و ، آنهايى هستند كه هنوز در رَحِم مادرانند؛ ولى مانعى ندارد كه يك آيه داراى چند تفسير باشد. به هر حال اگر انسان داراى شود و در اعماقش نفوذ كند، ايمان او است و با دگرگونى شرايط، تهديدها و تطميع ها متزلزل نمى شود؛ ولى اگر نباشد، زوال آن در برابر زر و زور كاملا ممكن است. 🔹عوامل متعدد است؛ از دلايل محكم و ها و ضعف نفس و آلودگى به . هر يك از اينها امورى هستند كه ممكن است در پايان عمر، انسان را متزلزل سازند و سرانجام آدمى بى ايمان از دنيا برود. تعبير به «عَوَارِيَ بَيْنَ الْقُلُوبِ وَ الصُّدُورِ»؛ كنايه از اين است كه هنوز در قلب و آدمى نفوذ نكرده و به همين دليل استقرار نيافته است. درست مانند انسانى كه به كنار ديوار خانه اى مى رسد و وارد آن نمى شود. به يقين چنين شخصى استقرارى ندارد. پی نوشت‌ها؛ [۱] قرآن کریم، سوره انعام، آيه ۹۸ [۲] قرب الإسناد، حميرى، مؤسسة آل البيت(ع)‏، قم‏، چ ۱، ص ۳۸۲ [۳] تفسير نور الثقلين‏، عروسى حويزى، انتشارات اسماعيليان‏، قم‏، ‏چ ۴، ج ‏۱، ص ۷۵۱ 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلامية‏، ۱۳۸۶ش، چ۱، ج۷، ص۲۷۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️چرا «جهاد با نفس» بزرگتر و بالاتر از «جهاد با دشمن» است؟ 🔸از (عليه السلام) نقل شده كه (صلی الله علیه و آله) لشكرى را به جنگى فرستادند وقتى بازگشتند، فرمودند: «مَرحَباً بِقَومٍ قَضَوا الجِهَادَ الاَصغَرَ وَ بَقِىَ عَلَيهِمُ الجِهَادُ الاَكبَرُ فَقِيلَ: يَا رَسُولُ اللهِ مَا الجِهَادُ الاَكبَرُ قَالَ جِهَادُ النَّفسِ» [۱] (آفرين به گروهى كه را تمام كردند و باقى ماند بر آنها ، پس گفته شد: يا رسول الله [اين همه سختى و مشقت و مجروح و كشته در جنگ است چه چيزى بالاتر از اين است] چيست؟ فرمودند: مبارزه و !). 💠در اينجا به اختصار اشاره مى شود به چند جهت كه چرا نسبت به جهاد با دشمن خارجى بزرگتر و اكبر است؟ 1⃣«از جهت مدّت» 🔹از جهت مدّت، بيشتر است. ظاهراً بعد از زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جنگى به عنوان نباشد؛ ولى هست، و بر فرض هم كه بعد از حضرت جهادى باشد، در هر زمان بطور ممتد جهاد خارجى نيست، پس از نظر مدّت بيشتر و اكبر است. 2⃣«از جهت عُدّه» 🔹 يعنى «وسيله». وسيله هاى جنگى در هر زمان محدود است و به تناسب آن زمان بايد اسلحه هایى بدست گرفت؛ ولى جنگ درونى و وسيله مخصوصى ندارد، بايد از كلمات انبياء (عليهم السلام) و اولياء و تاريخ گذشتگان وسيله جنگى براى مبارزه با استخدام كرد هر وسيله اى كه بود: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ». [۲] 3⃣«از جهت عِدّه» 🔹 يعنى «نفرات». در جنگ معمولا جوانها و در سن مخصوصى به جنگ دشمن خارجى مى روند؛ مثلا از پنجاه ميليون، دو ميليون نفر، ولى در جنگ با ، از پنجاه ميليون، پنجاه ميليون نفر جنگ مى كنند. جنگ با هميشه مشكلتر و بزرگتر از جنگ با است؛ هم چنانكه در عتاب‌ها نسبت به كه از داخل مبارزه مى كنند، بيشتر از كفّار است؛ و اين همان است كه (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «دشمن ترين دشمنان، دشمنى است كه بين دو پهلوى تو است، يعنى كه است». 4⃣«جنگ با دشمن داخلى و جهاد نفسانى پشتوانه جهاد خارجى است» 🔹كسى كه بر پيروز است، مبارزه با برايش آسانتر است؛ ولى كسى كه اسيرِ لانه و دانه و همسر است، نمى تواند آن طور كه بايد و شايد با بجنگد. در جنگ آمريكا با ويتنام، آمریکایی ها پانصد هزار نفر سرباز كار كرده وارد عمل كردند، و براى روحيه دادن به آنها با هواپيماها مشروبات الكلى و زنهاى خواننده فرستادند؛ ولى در دوران جنگ تحميلى با عراق ديديم كه چگونه و و به رزمندگان روحيه مى داد! آرى بايد روحيه و پشتوانه از درون و از ميدان باشد نه از برون. 5⃣«اهميت جهاد به اهميت و قدرت دشمن است» 🔹جنگ با يك كشور كوچك آسانتر است تا با يك كشور بزرگ؛ زيرا هر چه قويتر باشد جنگ با آن مشكلتر است، و و هم پيمان آن ، قوی ترين دشمنان عالم هستند. 6⃣«از حيث نتيجه» 🔹نتيجه جهاد با دشمن خارجى يا پيروزى است يا شهادت، كه هر كدام باشد در مسير الهى (اِحدَى الحُسنَيَين) است، ولى نتيجه و پيروزی در آن ميدان، رسيدن به است و رضاى بنده از خدا و رضايت او از بنده «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ - ارْجِعِى إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً - فَادْخُلِى فِى عِبَادِى - وَ ادْخُلِى جَنَّتِى» [۳] (اى [و اى كسى كه به اين مقام رسيده اى] به سوى پروردگارت برگرد، در حالى كه راضى هستى، و از تو راضى است، پس داخل بندگان من شو و داخل من شو). پی نوشت: [۱] منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، ج ‏۶، ص ۱۳۲ [۲] قرآن کریم، سوره انفال، آیه ۶۰ [۳] همان، سوره فجر، آیات ۲۷ الی ۳۰ 📕اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، مكارم شيرازى، تهيه و تنظيم، اکبر خادم الذاکرین، نسل جوان‏، چ ۱، ج ۲، ص ۲۸۲ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel