eitaa logo
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
261 دنبال‌کننده
202 عکس
36 ویدیو
1 فایل
طاهررحیمی هستم، دکترای فلسفه اسلامی مدرس دانشگاه دغدغه ام فرهنگ، دین، خانواده ؛ هنر و سیاست است و به یاری حق در این کانال آنها را با شما به اشتراک خواهم گذاشت. آیدی: @yaser6424 صفحه اینستاگرام: s.y.taherrahimi
مشاهده در ایتا
دانلود
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند حواس دل! بعضی ها فکر می کنند دین داری جلوی و ما رو میگیره اما به نظر من نه تنها اینطور نیست بلکه بعضی حس ها هستند که جز با دین داری نمیشه مزه اونها رو چشید؛ حس هایی مثل حس لطیف مناجات با خدا، حس شیرین کار پنهانی و خالصانه برای خدا، حس لذت بخش گذشتن از لذت های حرام، حس مناعت طبع ناشی از بی نیازی از غیرخدا، حس شورانگیز حقیقی به خدا، حس آرامش و رضایتی که به انسان از انجام تکلیف و مسئولیت دست میده، حس بلندنظری ناشی از پیگیری های متعالی؛ حس های پایدار و پاک؛ و... از همه جالب تر حس دوگانه خوف و رجا است؛ خوف از اینکه گناهان انسان بخشیده نشده باشد یا عمل خیرش مقبول نباشد خوف از عدم عاقبت به خیری و... همه اینها در کنار امید؛ امید به واسعه خدا، به شفاعت اهل بیت ع، امید به ثبات قدم در راه حق، امید به پیروزی و غلبه نهایی جبهه حق؛ واقعا خدا چقدر با این حس دوگانه آدم ها رو رشد میده... همه این حس های ناب فقط و فقط در فضای دین داری تجربه میشن و مزه لطیف اون ها رو افرادی که در دایره دین داران نیستند نمی چشند. اینها رو گفتم تا بگم نوعی از [شادی عمیق و درونی] وجود داره که از جنس همین حس هاست و فقط روزیِ دین داران حقیقی است. شادیِ درونی حجاج در انتهای اعمال یا شادی روزه داران در روز از این نوعه. بعضی ها می خندند که شاد شوند اما برخی چون از درون شادند، می خندند. شادی های ناشی از اگرچه درجای خود لازم است اما چندان عمیق نیستند [مخصوصا خنده های تصنعی] لذا دین، بیشتر به دنبال شادی های عمیق و درونی است. به نظر من یکی از ملاک های خوبی که میتواند میزان دین داری حقیقی خود را با آن بسنجد این است که ببیند چقدر مزه این حس های را درک کرده. خدایا اندکی از لذتِ [برای تو زیستن] را به ما بچشان تا ، لذت، عشق و امید را برای خودمان دوباره معنا کنیم. آمین https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
. یه حبه قند از طلا بودن پشیمان گشته ایم! اصلا کسی از من نپرسید که میخوای توی این دنیا باشی یا نه این ظلم نیست؟ نمی خوام باشم! زوره؟ نه میخوام نه . بله این درسته که ما در خیلی چیزها از جمله در به وجود آمدنمان و اینکه باچه و کجا به دنیا بیاییم اختیاری نداشته ایم اما خوب که فکر کنی میبینی اختیاری بودن این امور نه «ممکن» است نه آنچنان «لازم» است و نه حتی «مطلوب»! ممکن نیست چون: قبل از این که ما خلق شویم و به وجود بیاییم که اصلا نبودیم که بخواهیم درباره بودن یا نبودن یاحتی چگونه بودنمان تصمیم بگیریم لازم نیست چون: که لزوما معادل ظلم نیست. جبر زمانی بد است که انسان به خاطر کاری که اختیارش را نداشته مواخذه ومجازات بشه یا با تبعیض با او برخورد شود[تبعیض با تفاوت، فرق می کند] و می دانیم که خدا چنین نمیکند مطلوب نیست چون: تا حالا نشده که در تصمیم گیری درباره یک موضوع خیلی مهم انقدر مردد بشی که آرزو کنی کاش مجبور نبودی تصمیم بگیری؟ کاش کسی بود که می دونستی حتما تصمیم درست تر و بهتری میگیره و این کار رو به اون واگذار می کردی؟ تا حالا نشده مجبور بشی استخاره بگیری؟ چه کسی از خدا به امورات عالم و آدم آگاه تر و خیرخواه تره که بخواد تصمیم هایی در این حد کلان بگیره؟ ثانیا این ادعا که من اصلا کمال و سعادت رو هم نمی خوام اصلا واقعی نیست؛ کمال گرایی، ذاتی بشره فقط تصور افراد از امر [بهتر] متفاوته حتی کسی که خودکشی میکنه هم اونو بهتر میدونه مشکل، همان تصور است. ما تصویر روشنی از های عمیق وجودمان، مبدا و منبع این محبوبها و کمالات، حیاتی مان در اتصال به آن مبدا خیر و و عمیقی که در این اتصال هست نداریم اگرنه شوق به «کمال» و «خیر» و «محبوب» است و امکان ندارد بشر آن را نخواهد تقرّب به کمال مطلق در واقع معادل رسیدن به همه خواسته های واقعی و کسب [همه بهترین های] قابل تصور است. فقط خالق، حی، واجب الوجود و مالک و... نیست که بگویی خوب با او چه کنم؟ او بی نهایت مهربان، روزی رسان، پرورش دهنده، پناهگاه، زیبای مطلق، انس گیرنده، نزدیک، پاک کننده، کرامت دهنده، خیرخواه، آرامش دهنده، فریادرس، هدایت کننده، آگاهی بخش و... هم هست. تازه خوب که دقت کنی باید یک [تنها] قبل و یک [حقیقی] بعد همه این صفات بگذاریم: تنها بخشنده حقیقی، تنها پناهگاه حقیقی و... آیا می شود نسبت به صفاتی اینچنین و صاحب آن هم بی تفاوت بود؟! تصور محبوب ها و مطلوب ها، عشق آفرین است و ، زاست و همین حرکت یعنی دوری از جهنم و رفتن به سوی بهشت! ما را درست آفریده است https://eitaa.com/taherrahimi
. یه حبه قند از طلا بودن پشیمان گشته ایم! اصلا کسی از من نپرسید که میخوای توی این دنیا باشی یا نه این ظلم نیست؟ نمی خوام باشم! زوره؟ نه میخوام نه . بله این درسته که ما در خیلی چیزها از جمله در به وجود آمدنمان و اینکه باچه و کجا به دنیا بیاییم اختیاری نداشته ایم اما خوب که فکر کنی میبینی اختیاری بودن این امور نه ممکن است نه آنچنان لازم است و نه حتی مطلوب! ممکن نیست چون: قبل از این که ما خلق شویم و به وجود بیاییم که اصلا نبودیم که بخواهیم درباره بودن یا نبودن یاحتی چگونه بودنمان تصمیم بگیریم لازم نیست چون: که لزوما معادل ظلم نیست. جبر زمانی بد است که انسان به خاطر کاری که اختیارش را نداشته مواخذه ومجازات بشه یا با تبعیض با او برخورد شود[تبعیض با تفاوت، فرق می کند] و می دانیم که خدا چنین نمیکند مطلوب نیست چون: تا حالا نشده که در تصمیم گیری درباره یک موضوع خیلی مهم انقدر مردد بشی که آرزو کنی کاش مجبور نبودی تصمیم بگیری؟ کاش کسی بود که می دونستی حتما تصمیم درست تر و بهتری میگیره و این کار رو به اون واگذار می کردی؟ تا حالا نشده مجبور بشی استخاره بگیری؟ چه کسی از خدا به امورات عالم و آدم آگاه تر و خیرخواه تره که بخواد تصمیم هایی در این حد کلان بگیره؟ ثانیا این ادعا که من اصلا کمال و سعادت رو هم نمی خوام اصلا واقعی نیست؛ کمال گرایی، ذاتی بشره فقط تصور افراد از امر [بهتر] متفاوته حتی کسی که خودکشی میکنه هم اونو بهتر میدونه مشکل، همان تصور است. ما تصویر روشنی از های عمیق وجودمان، مبدا و منبع این محبوبها و کمالات، حیاتی مان در اتصال به آن مبدا خیر و و عمیقی که در این اتصال هست نداریم اگرنه شوق به کمال و خیر و محبوب، است و امکان ندارد بشر آن را نخواهد تقرب به کمال مطلق در واقع معادل رسیدن به همه خواسته های واقعی و کسب [همه بهترین های] قابل تصور است. فقط خالق، حی، واجب الوجود و مالک و... نیست که بگویی خوب با او چه کنم؟ او بی نهایت مهربان، روزی رسان، پرورش دهنده، پناهگاه، زیبای مطلق، انس گیرنده، نزدیک، پاک کننده، کرامت دهنده، خیرخواه، آرامش دهنده، فریادرس، هدایت کننده، آگاهی بخش و... هم هست. تازه خوب که دقت کنی باید یک [تنها] قبل و یک [حقیقی] بعد همه این صفات بگذاریم: تنها بخشنده حقیقی، تنها پناهگاه حقیقی و... آیا می شود نسبت به صفاتی اینچنین و صاحب آن هم بی تفاوت بود؟! تصور محبوب ها و مطلوب ها، عشق آفرین است و ، زاست و همین حرکت یعنی دوری از جهنم و رفتن به سوی بهشت! ما را درست آفریده است https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند / کوتاه نوشت های معرفتی
یه حبه قند «خیر خوبی خوشی» 🔅یکی از مفاهیم بسیار پر تکرار در قرآن و یکی از محوری ترین مولفه ها در سبک زندگی انسان مومن ، مفهوم «خیر» است. این کلمه موارد استعمال مختلفی دارد اما عموما به اعمال نیک یا چیزی که مصلحت حقیقی و منفعت نهایی انسان را تأمین می کند اشاره دارد، خداوند منبع و منشاء همه خیرات است (ما عندالله خیر/بیدک الخیر) و بندگان را نیز به سوی خیر هدایت می کند و نه تنها مفاهیم خیر را بلکه حتی انجام دادن خیرات را به بندگان الهام می‌کند(اوحینا الیهم فعل الخیرات) و آنها را به رقابت در کسب خیرات دعوت می کند(فاستبقوا الخیرات). لذا انسان مومن اساسا به دنبال خیر است (رب انّی لما انزلت الیّ من خیر فقیر) 🔅مفهوم خیر، تفاوت مهمی با مفهوم «موفقیت» به معنای مدرن آن دارد موفقیت در تعریف مُدرنش اکتساب حداکثری رفاه، لذت و قدرت است اما در منظومه دینی اش اکتساب حداکثری خیر است و انسان موفق تر کسی است که بیش از دیگران در وجودش و در زمینه و بستر زندگی اش خیر اکتساب، تکثیر و جاری شده است. خیر، معادل لذت نیست ممکن است خیر انسان در تضاد با دوست داشتنی های اولیه و ظاهری او باشد و ممکن است آنچه مطلوب انسان واقع می شود در نهایت برایش شر باشد( عسی آن تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و...) لذت، رفاه و قدرت فی نفسه نه خیر اند و نه شر . خیرند تا جایی که ابزار حرکت و نزدیکی انسان به مقصد نهایی اش باشند و شر اند زمانی که انسان را متوقف کنند و در خود فروبرند. پس مومن دنیا را رها نمی کند اما آن را صرفا به عنوان ابزار توسعه خیر به رسمیت می شناسند و از آن سواری می گیرد، مومن حتی «خوشی» را هم برای «خیرش» می خواهد چه اینکه تفریح می کند که قوّت عبادت و نشاط خدمت داشته باشد 🔅مومن ازدواج و فرزندآوری آوری اش هم بر محور توسعه خیر است اگر چه سختی ها و مشکلات خودش را هم داشته باشد او فرزند می آورد تا خیر و رحمت را در زندگی اش توسعه دهد (طبق روایات، دختران حسناتند و پسران، نعمت) اما انسان مدرن بچه نمی آورد تا خوشی اش هرچند در کوتاه مدت کمتر نشود. 🔅ممکن است کاری در ظاهر «زیبا» یا حتی دارای «حُسن فعلی» باشد اما با نیت خیر انجام نشود لذا اثر و ارزش آن کار کم یا نابود شود. این یعنی هر چند حسن فعلی برای خیر بودن یک فعل مهم و تعیین کننده است اما کافی نیست. پس «خیر» فراتر از لذت، موفقیت، خوشی و حُسن فعلی (فعل خوب) است. حتی هر علمی هم معلوم نیست برای انسان خیر باشد. هر چیزی اگر بخواهد رنگ خیر به خود بگیرد باید با مبدأ خیر نسبتی داشته باشد چون حقیقت خیر فقط یکجاست (ما عندالله خیر/ما آتانی الله خیر/ رزق ربّک خیر) 🔅بی راه نیست اگر بگوییم «فلسفه اخلاق» در زیست مومنانه مبتنی بر مفهوم خیر استوار می شود چون خیر، فی نفسه مطلوب است (وافعلوا الخیر لعلّکم تفلحون ) https://eitaa.com/taherrahimi
یه حبه قند حواس دل! بعضی ها فکر می کنند دین داری جلوی و ما رو میگیره اما به نظر من نه تنها اینطور نیست بلکه بعضی حس ها هستند که جز با دین داری نمیشه مزه اونها رو چشید؛ حس هایی مثل حس لطیف مناجات با خدا، حس شیرین کار پنهانی و خالصانه برای خدا، حس لذت بخش گذشتن از لذت های حرام، حس مناعت طبع ناشی از بی نیازی از غیرخدا، حس شورانگیز حقیقی به خدا، حس آرامش و رضایتی که به انسان از انجام تکلیف و مسئولیت دست میده، حس بلندنظری ناشی از پیگیری های متعالی؛ حس های پایدار و پاک؛ و... از همه جالب تر حس دوگانه خوف و رجا است؛ خوف از اینکه گناهان انسان بخشیده نشده باشد یا عمل خیرش مقبول نباشد خوف از عدم عاقبت به خیری و... همه اینها در کنار امید؛ امید به واسعه خدا، به شفاعت اهل بیت ع، امید به ثبات قدم در راه حق، امید به پیروزی و غلبه نهایی جبهه حق؛ واقعا خدا چقدر با این حس دوگانه آدم ها رو رشد میده... همه این حس های ناب فقط و فقط در فضای دین داری تجربه میشن و مزه لطیف اون ها رو افرادی که در دایره دین داران نیستند نمی چشند. اینها رو گفتم تا بگم نوعی از [شادی عمیق و درونی] وجود داره که از جنس همین حس هاست و فقط روزیِ دین داران حقیقی است. شادیِ درونی حجاج در انتهای اعمال یا شادی روزه داران در روز از این نوعه. بعضی ها می خندند که شاد شوند اما برخی چون از درون شادند، می خندند. شادی های ناشی از اگرچه درجای خود لازم است اما چندان عمیق نیستند [مخصوصا خنده های تصنعی] لذا دین، بیشتر به دنبال شادی های عمیق و درونی است. به نظر من یکی از ملاک های خوبی که میتواند میزان دین داری حقیقی خود را با آن بسنجد این است که ببیند چقدر مزه این حس های را درک کرده. خدایا اندکی از لذتِ [برای تو زیستن] را به ما بچشان تا ، لذت، عشق و امید را برای خودمان دوباره معنا کنیم. آمین https://eitaa.com/taherrahimi
. یه حبه قند از طلا بودن پشیمان گشته ایم! اصلا کسی از من نپرسید که میخوای توی این دنیا باشی یا نه این ظلم نیست؟ نمی خوام باشم! زوره؟ نه میخوام نه . بله این درسته که ما در خیلی چیزها از جمله در به وجود آمدنمان و اینکه باچه و کجا به دنیا بیاییم اختیاری نداشته ایم اما خوب که فکر کنی میبینی اختیاری بودن این امور نه «ممکن» است نه آنچنان «لازم» است و نه حتی «مطلوب»! ممکن نیست چون: قبل از این که ما خلق شویم و به وجود بیاییم که اصلا نبودیم که بخواهیم درباره بودن یا نبودن یاحتی چگونه بودنمان تصمیم بگیریم لازم نیست چون: که لزوما معادل ظلم نیست. جبر زمانی بد است که انسان به خاطر کاری که اختیارش را نداشته مواخذه ومجازات بشه یا با تبعیض با او برخورد شود[تبعیض با تفاوت، فرق می کند] و می دانیم که خدا چنین نمیکند مطلوب نیست چون: تا حالا نشده که در تصمیم گیری درباره یک موضوع خیلی مهم انقدر مردد بشی که آرزو کنی کاش مجبور نبودی تصمیم بگیری؟ کاش کسی بود که می دونستی حتما تصمیم درست تر و بهتری میگیره و این کار رو به اون واگذار می کردی؟ تا حالا نشده مجبور بشی استخاره بگیری؟ چه کسی از خدا به امورات عالم و آدم آگاه تر و خیرخواه تره که بخواد تصمیم هایی در این حد کلان بگیره؟ ثانیا این ادعا که من اصلا کمال و سعادت رو هم نمی خوام اصلا واقعی نیست؛ کمال گرایی، ذاتی بشره فقط تصور افراد از امر [بهتر] متفاوته حتی کسی که خودکشی میکنه هم اونو بهتر میدونه مشکل، همان تصور است. ما تصویر روشنی از های عمیق وجودمان، مبدا و منبع این محبوبها و کمالات، حیاتی مان در اتصال به آن مبدا خیر و و عمیقی که در این اتصال هست نداریم اگرنه شوق به «کمال» و «خیر» و «محبوب» است و امکان ندارد بشر آن را نخواهد تقرّب به کمال مطلق در واقع معادل رسیدن به همه خواسته های واقعی و کسب [همه بهترین های] قابل تصور است. فقط خالق، حی، واجب الوجود و مالک و... نیست که بگویی خوب با او چه کنم؟ او بی نهایت مهربان، روزی رسان، پرورش دهنده، پناهگاه، زیبای مطلق، انس گیرنده، نزدیک، پاک کننده، کرامت دهنده، خیرخواه، آرامش دهنده، فریادرس، هدایت کننده، آگاهی بخش و... هم هست. تازه خوب که دقت کنی باید یک [تنها] قبل و یک [حقیقی] بعد همه این صفات بگذاریم: تنها بخشنده حقیقی، تنها پناهگاه حقیقی و... آیا می شود نسبت به صفاتی اینچنین و صاحب آن هم بی تفاوت بود؟! تصور محبوب ها و مطلوب ها، عشق آفرین است و ، زاست و همین حرکت یعنی دوری از جهنم و رفتن به سوی بهشت! ما را درست آفریده است https://eitaa.com/taherrahimi