#خاکریز_خاطرات ۸۶
✍ تا حالا رفیقی داشتی که حاضر باشه اینجوری برات جون بده؟
#متن_خاطره
مونده بودیم وسط میدان مین. همه مجروح بودند و خسته. یه رزمنده زخمی چند متر آنطرفتر از من افتاده بود که انگار درد شدیدی داشت. دیدم با آرنج خودش رو کشید جلوتر و داشت از من دور میشد. فکرکردم میخواد از میدانِ مین خارج بشه. بهشگفتم: با اینهمه درد چرا اینقدر به خودت فشار میاری؟ گفت: چند تا مجروحِ دیگه آن طرف هستند، من چند دقیقه بیشتر زنده نیستم، می خوام قمقمهی آبم رو برسونم به اونا ...
📚منبع: کتاب خدمت از ماست82 ، صفحه 179
#رفاقت #دوست #ایثار
#گذشت_و_فداکاری #بی_تفاوت_نبودن
#شهدا
@thaghlain 🌹
۱ فروردین ۱۴۰۰
#خاکریز_خاطرات ۸۸
✍ کجای دنیا دیدی اینجور از خودگذشتگی کنن؟
متن خاطره
چند تا بسیجی داخلِ جیپ بودند. یهو دشمن شیمیایی زد و بسیجی ها باید ماسک میزدند. اما یک ماسک کم بود. به همین خاطر هیچکس راضی نمیشد ماسک بزنه.
تا اینکه یک نفر از اونا، بقیه رو قانع کرد. لحظاتی بعد در حالیکه اون بندهی خدا شدیداً سرفه می کرد ، دوستاش بهش نگاه میکردند و از زیر ماسک اشک میریختند.
📚منبع: سالنامه عطش ظهور 1385
#ایثار #ازخودگذشتگی #گذشت
#رفاقت #بی_تفاوت_نبودن
#شهدا
@thaghlain 🌹
۳ فروردین ۱۴۰۰
#خاکریز_خاطرات ۹۷
✍ ایدهی جالبِ شهیدباکری برای کمک به فقرا
متن خاطره
وقتی شهردارِ ارومیه بود ، 2800 تومان حقوق میگرفت . یک روز بهم گفت: بیا هر چی توی این ماه خرجی داریم رو بنویسیم ، تا اگه چیزی اضافه اومد بدیم به فقرا... همه چیز رو نوشتم. آقامهدی مبلغِ مورد نیازمون رو برداشت ، مابقیِ حقوقش رو هم لوازمالتحریر خرید و داد به یکی از کسانیکه از قبل شناسایی کرده بود و می دانست محتاجند. بعد هم گفت: این هم کفاره ی گناهانِ این ماهمون....
📌خاطرهای از زندگی سردار شهید مهندس مهدی باکری
📚منبع: یاگادران3 « کتاب مهدی باکری » صفحه 14
#کمک_به_فقرا #انفاق #بی_تفاوت_نبودن #خانواده #همسرداری #شهیدمهدی_باکری
#شهدا
@thaghlain 🌹
۱۵ فروردین ۱۴۰۰
#خاکریز_خاطرات ۱۱۸
✍ کارِ جالبِ مدیر مهربانِ مدرسه
متن خاطره
مدیر مدرسه بود. یک شب مقدار زیادی لوازم آورد و گفت: لطفاً کمک کن تا اینها رو ببریم مدرسه...
ساعت ۹ شب رسیدیم مدرسه. محمد وسایل رو برد توی آبدارخانه و داخل نایلونهایی جداگانه گذاشت. ازش پرسیدم: نگفتی اینها برای چیه؟ جواب داد: چند تا شاگرد توی مدرسه داریم که یتیم هستند و وضعیت خوبی ندارند، اینها رو برای آنها تهیه کردهام.
📌خاطره ای از زندگی سردار شهید محمد ابراهیمیان
📚منبع: فرهنگنامه شهدای سمنان، جلد ۱ ، صفحه ۶۳
#یتیم_نوازی #معلم_شهید #کمک_به_فقرا #بی_تفاوت_نبودن #شهیدابراهیمیان
#شهدا
@thaghlain 🌹
۹ اردیبهشت ۱۴۰۰
#خاکریز_خاطرات ۱۳۷
✍ طلبه ی شهیدی که با روش های زیبا به تبلیغ دین می پرداخت...
متن خاطره
با توجه به سرما و یخبندانهایِ شدیدِ مشهد و همچنین حضورِ روسها در کشور، زندگی برای مردم خیلی سخت شده بود. بارها میدیدم که آیت الله سعیدی تویِ صفهایِ طولانیِ نان ایستاده تا برایِ فقرا نان و آذوقه تهیه کند... در همسایگیِ آیت الله سعیدی بنده خدایی زندگی میکرد که وضعِ خوبی نداشت، او می گفت: محلِ سکونتِ ما طبقهی سوم بود. یک روز صدایِ نفسنفس زدنِ یکی را شنیدمکه از پلهها بالا میآمد. وقتی نگاه کردم، دیدم آیت الله سعیدی یک گونیِ ذغال به دوش گرفته و برای ما آورده است.
📌خاطرهای از زندگی روحانی شهید آیت الله سیدمحمدرضا سعیدی
📚منبع: کتاب بَلاغ ( سیره تبلیغی شهدای روحانی) ، صفحات 65 و 69
#ایثار #کمک_به_فقرا #بی_تفاوت_نبودن #شهید_آیت_الله_سعیدی
#شهدا
@thaghlain 🌹
۱۰ خرداد ۱۴۰۰
#خاکریز_خاطرات ۱۴۱
✍شهیدی که سوخت تا کسی فدا نشود...
متن خاطره
نیروها تویِ تاریکیِ شب داشتند جلو میرفتند ، که متوجهِ انفجارِ مین منور شدند. انفجارِ این مین هم مساوی بود با شلیک منوّر، روشن شدنِ منطقه و لو رفتنِ عملیات. اما یکی از بچهها خودش رو انداخت روی مینِ منوّر. حرارت تمام بدنش رو سوزاند. علاوه بر ذوب شدنِ پلاکِ شهید، حتی استخوانهای سینهاش هم از بین رفته بود. اما اجازه نداد منوّر شلیک بشه و عملیات لو بره. چون میدانست که اگر عملیات لو بره ، بچه ها قتلِ عام میشن. برای همین خودش رو فدا کرد ، تا دیگران فدا نشن...
📚منبع: کتاب شهید گمنام، صفحه 155
#شهیدگمنام #ایثار #ازخودگذشتگی #بی_تفاوت_نبودن
#شهدا
@thaghlain 🌹
۱۷ خرداد ۱۴۰۰
#خاکریز_خاطرات۱۶۳
✍ شهیدی که شیعه و سنی عاشقش شده بود...
متن خاطره :
سردار شوشتری حتی به خانوادههای اعدامیان هم خدمت می کرد و میگفت: اگر کسی اعدام شده ، خانواده اش چه گناهی کردهاند؟
ایشون به خانوادۀ فقـرا هم سـرکشی، و مشکلاتشون رو برطرف میکردند، به طوری که بعد از شهادتشون به هر روستایی میرویم ، تا اسم شهید شوشتری آورده میشه ، مردم زار زار گریه میکنند و میگن: ما پـدر خود را از دست دادیم...
📌خاطرهای از زندگی سردار شهید نورعلی شوشتری
📚راوی: سردار جاهد (فرمانده سپاه سیستان و بلوچستان)
#شهیدشوشتری #شهیدوحدت #بی_تفاوت_نبودن #کمک_به_فقرا #مهربانی
#شهدا
@thaghlain 🌹
۱۲ مرداد ۱۴۰۰
#خاکریز_خاطرات ۱۶۴
✍ رتبهی اول دانشگاه تورنتو کانادا بود، اما...
متن خاطره:
به خاطر معدل بالا، با پیشنهاد آموزش و پرورش برای ادامهی تحصیل به کانادا رفت و رتبهی اول دانشگاه تورنتـو کانادا رو بدست آورد. وقتی هم درسش تموم شد، اومد ایران و تصمیم گرفت به جبهه بره. بهشگفتم: شما تازه ازدواج کردی،یه مدت بمون و جبهه نرو. اما گفت: نه مادر! من از امکانات کشور استفاده کردم و رفتمکانادا تحصیل کردم، الان درسمتموم شده و وظیفهی شرعیام اینه که برم جبهه، و به اسلام و مردم خدمت کنم...
📌خاطرهای از زندگی مهندس شهید حسن آقاسی زاده
📚منبع: کتاب خدمت از ماست82 ، صفحه 70
#شهیدآقاسیزاده #نخبه #بی_تفاوت_نبودن #تعهد #عشق_وطن #تکلیف_گرایی
#شهدا
@thaghlain 🌹
۱۶ مرداد ۱۴۰۰
#خاکریز_خاطرات ۱۶۵
✍ آنقدر خونِ دل خورد و زحمت کشید، تا لایق شهادت شد...
متن خاطره
مصطفی اومد بهم گفت: بیا سازمان انرژی اتمی پیش خودمون. گفتم: مگه دیوونهام؟ کجا بیام؟ پول میدن؟ برخوردشون درسته؟ چی داره اونجا؟ مصطفی! تو از انرژی اتمی بیا بیرون بریم یه کار راه بندازیم. مصطفی در جوابم گفت: من ایستادم اینجا رو درست کنم...
هر بار میرفتم نطنز، توی راه برگشت بغض میکردم. غربتی داشت اونجا...
بعد از شهادت مصطفی رفتم نمازخانۀ سایت. پُر بود از رفقایی که خیلیهاشون رو مصطفی با هزار زحمت راضی کرده و آورده بود پایکار. یاد روزهای تنهاییِ مصطفی افتادم و بغضم ترکید...
#کارتمیزفرهنگی #نخبه #بی_تفاوت_نبودن #تعهد #عشق_وطن #تکلیف_گرایی #آتش_به_اختیار #تلاش #شهیداحمدیروشن #شهیدعلم
#شهدا
@thaghlain 🌹
۱۹ مرداد ۱۴۰۰
#خاکریز_خاطرات ۱۹۹
🌺 سادهزیستی شهید بابایی را از این خاطره بفهمید...
متن خاطره
ماه رمضان بود. شهید بابایی با خـانواده منزل ما مهمون بودند. افطار که شد توی سفره خرما، الویه و خورشت گذاشتیم. عباس بهم اعتراض کرد و گفت: آقای رحیمی! شما که الویه درست کردین، دیگه چه نیازی به خورشت بود؟!!! بعد هم با ذکرِ حدیثی تذکر دادند که بیشتر از یک نوع غذا سرِ سفره نباشه ...
.
🌺خاطرهای از زندگی خلبان شهید عباس بابایی
📚منبع: کتاب پرواز تا بینهایت ، صفحه ۱۰۴
.
#روزه #شهیدبابایی #ساده_زیستی #ماه_رمضان #امر_به_معروف #بی_تفاوت_نبودن
#شهدا
@thaghlain 🌹
۱ دی ۱۴۰۰
#خاکریز_خاطرات ۲۳۱
🌺 مگه میشه اینقدر خوب و دوستداشتنی بود😊
متن خاطره
با خانوادهاش که سفر میرفت، حتماً یک خانوادۀ دیگه رو هم با خودش میبرد. میگشت و از بینِ فامیل و دوستان خانوادهای که توانِ مالی مناسبی برای سفر رفتن نداشتند، رو با خودشون همراه میکرد.هم تفریح میکردند و هم تا برگشتن، کلی از مشکلات روحی و روانی اعضـاء آن خانوادهی نیازمند حل شده بود.
🌹خاطرهای از زندگی نخستوزیر شهید محمدجواد باهنر
📚منبع: کتاب « هنر آسمان » ، نوشته مجید تولایی
#شهیدباهنر #بی_تفاوت_نبودن #همدلی #دوستی #کمک_به_دیگران
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان علیهالسلام
#ثقلین #شهید
@thaghlain 🌹
۱ آذر ۱۴۰۱
#خاکریز_خاطرات ۲۴۵
🌺 رفتار عجیب و زیبای شهید در هشت سالگی
متن خاطره
توی خونهی بزرگی که درونِ هر اتاقش یک خانواده بودند، زندگی میکردیم. یک روز گیلاس خریدم. منصور که اون موقع هشت ساله بود، گفت: بابا! همسایهها گیلاس رو دیدند؟
گفتم: بله
گفت: بهشون دادی؟
گفتم: نه! شما بخور؛ خودشون میخرند...
سریع رفت و چند ظرف آورد. گیلاسها رو تقسیم کرد و به همهی خانوادهها داد. بعد اومد و گفت: حالا من هم میتونم بخورم...
🌹 خاطرهای از نوجوانی سردار شهید منصور خادمصادق
📚منبع: کتاب آرزوی فرمانده، صفحه ۱۴
#شهید_خادم_صادق #شهدای_شیراز #مهربانی #بی_تفاوت_نبودن #ایثار #همسایه
#امام_زمان علیهالسلام
#ثقلین
@thaghlain 🌹
۲۵ آذر ۱۴۰۱