🔰عکسنوشت
🔺پیامبر اکرم(ص) با کلمات الهام گرفته از وحی و سیره عملی به همراه اهلبیت معصوم خود، انسانها را بینیاز از هر نیازی، هدایت و تربیت کرد. اما پس از ارتحال جانسوز پیامبر اعظم(ص)، اداره مسلمانها دستخوش آشوب و از مدار اصلی خود خارج شد.
حوادث دردناک پس از پیامبر(ص) موجب فاصله گرفتن امت از سرچشمه زلال نبوت گردید. دنیاطلبی و کمتوجهی به وصایای پیامبر(ص) موجب محروم شدن دردناک امت از هادیان و حامیان حقیقی قرآن و نبوت شد.
📚 قسمتهایی از یادداشت شهید بر کتاب اطلس لشگر ۴۱ ثارالله
🌹 بهمناسبت #سالروز_ولادت #رسول_اکرم(ص)
#ولادت_پیامبر_اکرم
#ولادت_امام_جعفر_صادق
#شهید_قاسم_سلیمانی
#استوری
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
#روحیات_حاج_احمد : قسمت اول 💟
✔
🌸
«...کمی هم دربارهی روحیات #حاج_احمد بگویم. در پایگاه سپاه مریوان اتاق خیلی کوچکی برای استراحت بود و یک دفتر خیلی معمولی که #حاجاحمد همیشه در آنجا سرپا میایستاد و کارها را انجام میداد. همه هم به آنجا رفتوآمد میکردند. خدا رحتمش کند یا اگر زنده است، انشاءالله خدا سلامتش بدارد!
#آقای_متوسلیان روح بزرگی داشت. در مجموع، رزمندگان کمی داشتیم که چنین روحیات بزرگی داشته باشند و بتوانند با ارادهی قوی و با سرعت عمل لازم، در راه و هدفی که دارند گام بردارند. او بیش از بقیه دوراندیش و نگاهش به آینده خیلی عمیقتر از دیگران بود. خستگیناپذیریِ این سردار بزرگوار زبانزد شد و به دشمن فرصت هیچ کاری نمیداد. دائم در تلاش بود که زمان را از دست دشمن بگیرد. ارادهی قوی و پشتکار داشت. توی کار با تثبیت و تحکیم، فعالیتهایش را پیش میبُرد؛ ولی در روابط عاطفی و اخلاقی و انسانی اینطور نبود. هر فردی که مدتی کنار ایشان میماند، شیفتهی این مرد میشد. در موقعیت کار با هیچ کسی رودربایستی نداشت. حتی یادم هست که در اداره و سازمانهای دولتی اگر تعلل میکردند، با رئیس بیمارستان، فرماندار، بخش یا هر مسئول دیگری که بود، به شدت برخورد میکرد که چرا وظیفهاش را درست انجام نمیدهد. در زمینهی وظیفهشناسی بسیار حساس بود. در اجرای وظیفهی افراد، چهارچوبش این بود که کار باید با صحت و سلامت و دقت انجام شود...»
🌸
✔
- به روایت سردار حسن رستگارپناه برگرفته از کتاب جذاب و عزیز #عروج_از_شاخه_زیتون 🕊 ، صفحه ۱۲۴
☆
♡
#حاج_احمد_متوسلیان
#احمد_متوسلیان
#کتاب_خوب
#کتاب_خوب_معرفی_کنیم
#کتاب_خوب_بخوانیم
@yousof_e_moghavemat
اباهارون می گويد:
روزی به حضور امام صادق(؏)
شرفياب شدم آن حضرت فرمود: اباهارون!
چند روزی است كه تو را نديده ام!
عرض كردم: خداوند متعال به من
پسری عطا فرمود، آن حضرت فرمود:
خدا او را برای تو مبارک گرداند
چه نامی برای او انتخاب كرده ای؟!
گفتم: او را «محمّد» ناميده ام؛
امام صادق(؏) تا نام «محمّد» را شنيد
(به احترام آن حضرت) صورت مباركش
را به طرف زمين خم كرد نزديک بود
گونه های مباركش به زمين بخورد؛
آن حضرت زيرلب گفت:«محمّد، محمّد، محمّد»
سپس فرمود: جان خودم، فرزندانم، پدرم
و جميع اهل زمين فدای رسول خدا(ص) باد!
فرزندت را دشنام مده! كتک نزن!
بدی به او نرسان! بدان!
در روی زمين خانه ای نيست كه در آن
نام «محمّد» وجود داشته باشد مگر اين كه
آن خانه در تمام ايام مبارک خواهد بود ..
بحار الأنوار، ج ۱۷، ص ۳٠
#حدیث_امام_صادق
#ولادت_پیامبر_اکرم
#ولادت_امام_جعفر_صادق
@yousof_e_moghavemat
#اطلاعات_و_عملیات
جزء اطلاعات و عملیات بودن
یعنے بی نام و نشان شدن
یعنے دل ڪندن
یعنے قید همه چیز را زدن
سر دادن و جان دادن
امّا تسلیم نشدن ...
بہ یاد #شهید بے مزار
مهمان حضرت زهرا سلام اللّه علیها
فرمانده گمنام اطلاعات و عملیات
لشگر ۲۷ حضرت محمد رسول اللّه (ص)
#جاویدالاثر
#شهید_سیدمجتبی_حسینی🌷
#شهادت_شلمچه_کربلای۵
#اطلاعات_و_عملیات
#لشکر_۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ
#شهدای_لشکر_۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ
@yousof_e_moghavemat
🔰«دیری نخواهد پایید که جهان از فریاد حقطلبانه همه مستضعفین و محرومین
پُر خواهد گشت، این تقدیر محتومی است که دیر یا زود چه آنان بخواهند و چه نخواهند روی خواهد نمود. هر کس به پیامبر اسلام(ص) گرویده مأموریت استقامت دارد»
🌹#شهید_مرتضی_آوینی
🇮🇷 به مناسبت #هفته_وحدت
@yousof_e_moghavemat
🌸
#خشم_به_زیردستان
🌺عن الامام الهادی علیه السلام
《اَلْغَضَبُ علی مَنْ تَمْلِکُ لَوْمٌ》
خشم به زیردستان از پستی است🌺
بحارالانوار، ج۷۵ ص۳۷۰
#حدیث_امام_هادی
@yousof_e_moghavemat
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی:
ما همگی در حال رفتن هستیم ولی از خدا بخواهیم که توفیقی بدهد که اولاً با #شهادت ما را از این دنیا ببرد،
ثانیاً ما را با دوستان شهیدمان محشور کند...
#شهید_قاسم_سلیمانی
@yousof_e_moghavemat
🌹شهید حاج محمد ابراهیم همت: «در هر صورت، برای تخلیه مجروحین و شهدا امشب همه باید بسیج بشوند.سعید! به بچههای تعاون لشکر بگو همراه تعدادی آمبولانس، بروند پشت خط مستقر بشوند. من از ظهر این مطلب را به مسئولین آنها گفتهام که آمادگی داشته باشند. ضمن اینکه امشب هم تا صبح آسمان مهتابی است؛ طوری که شما بتوانید کار پیدا کردن و جمعآوری زخمیها و شهدا را در شیارها به راحتی انجام بدهید. اگر بتوانیم امشب این کار را انجام بدهیم، خیلی خوب میشود. هر دانه شهیدی را که به عقب تخلیه کنیم، برای پدر و مادر، همسر و فرزند، اعضای خانواده و بستگان و خویشاوندان او، خیلی اهمیت دارد. پس انشاءالله کسی در این مورد کوتاهی نکند.»
📚صفحه 149برشی از 《کتاب به فرماندهی همت》 /انتشارات نشر یازهرا(س)
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
#لشکر_۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ
#شهدای_لشکر_۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
#رساندن_زن_باردار_به_بیمارستان 🧕
√
√
«...روستایی به نام جانوره در جادهی سنندج به مریوان وجود دارد که #حاج_احمد در آنجا عملیاتی انجام میداد و گروههای ضدانقلاب را تعقیب میکرد. در آن زمان، من در مریوان بودم و ماجرایی را به چشم دیدم. #حاجاحمد بعد از پاکسازی جانوره مطلع میشود که در یکی از روستاهای نزدیک آنجا، زن بیماری هست که باید او را به مریوان انتقال بدهند. شب شده بود و عبور از جادهی گاران هم خطرناک بود. آمبولانس سپاه را میآورند که این زن را به مریوان انتقال بدهد. آن زن شرایط وضع حمل داشت و اگر به مریوان نمیرسید، احتمال داشت خودش و فرزندش از بین بروند. خلاصه آن که او را شبانه با آمبولانس سپاه انتقال میدهند. روز بعد که حاجاحمد برای سرکشی و احوالپرسی از آن زن به بیمارستان میرود، به او میگویند: به موقع رسیده و الآن بچهاش به دنیا آمده و حال خودش هم خوب است!
بعد دوباره دستور میدهد که با همان آمبولانس، او را به روستایش برگردانند و روغن و برنج و امکانات به این خانواده بدهند. گویا این زن، همسر یکی از نیروهای حزب کومله بود! خبر این کار به گوش پدر خانواده میرسد. او تعجب میکند و با خودش میگوید که من دارم در کوه با نیروهای جمهوری اسلامی میجنگم و آنها زنِ من را با آمبولانس سپاه به مریوان میبرند و بعد هم او را میآورند و امکانات هم در اختیارش میگذارند!
این جریان روی این فرد اثر میگذارد و با اسلحهاش میآید تسلیم میشود...»
<
>
- به روایت سردار حسن رستگارپناه، برگرفته از صفحات ۱۱۵ و ۱۱۶ کتاب بسیار جذاب و خواندنی #عروج_از_شاخه_زیتون 📚🕊
@
☆
✍ جهت خرید کتاب به صفحهٔ اینستاگرام نشر۲۷ مراجعه بفرمایید.
@entesharate27besat
#حاج_احمد_متوسلیان
#احمد_متوسلیان
#کتاب_خوب
#کتاب_خوب_معرفی_کنیم
#کتاب_خوب_بخوانیم
#باز_نشر
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🌸
#حق_اهلبیت
🌺عن الإمام العسکری علیه السلام:
قَد وَضَعَ بَنو اُمَیَّةَ وبَنُو العَبّاسِ سُیوفَهُم عَلَینا لِعِلَّتَینِ إحداهُما: أنَّهُم کانوا یَعلَمونَ أنَّهُ لَیسَ لَهُم فِی الخِلافَةِ حَقٌّ فَیَخافونَ مِنِ ادِّعائِنا إیّاها وتَستَقِرُّ فی مَرکَزِها وثانیهِما: أنَّهُم قَد وَقَفوا مِنَ الأَخبارِ المُتَواتِرَةِ عَلى أنَّ زَوالَ مُلکِ الجَبابِرَةِ وَالظَّلَمَةِ عَلى یَدِ القائِمِ مِنّا، وکانوا لا یَشُکّونَ أنَّهُم مِنَ الجَبابِرَةِ وَالظَّلَمَةِ، فَسَعَوا فی قَتلِ أهلِ بَیتِ رَسولِ اللّه و إبادَةِ نَسلِهِ طَمَعًا مِنهُم فِی الوُصولِ إلى مَنعِ تَوَلُّدِ القائِمِ عَجَّلَ اللّه ُ فَرَجَهُ أو قَتلِهِ فَأَبَى اللّه ُ أن یَکشِفَ أمرَهُ لِواحِدٍ مِنهُم إلاّ أن یُتِمَّ نورَهُ و لَو کَرِهَ الکافِرونَ. (توبه ۳۲)
بنىامیه و بنىعباس به دو دلیل به قتل و کشتار ما پرداختند: یکى اینکه آنها خود مىدانستند که خلافت، حقّ آنان نیست، لذا مىترسیدند که ما ادعاى خلافت کنیم و خلافت در جایگاه (اصلى) خود استقرار یابد
دوم اینکه آنها، از طریق اخبار متواتر فهمیده بودند که حکومت جباران و ستمگران به دست قائم ما نابود خواهد شد و از طرفى در اینکه آنان از جباران و ستمگران هستند، شک نداشتند. از این رو، در کشتار اهل بیت رسول خدا و نابود کردن نسل او کوشیدند تا بلکه با این کار، مانع تولد قائم شوند یا او را به قتل رسانده باشند. اما خداوند نخواست که قضیّه او (قائم) حتى براى یک نفر از ایشان (خلفاى اموى و عباسى) معلوم شود تا آنگاه که نور خویش را کامل کند، هرچند کافران خوش نداشته باشند🌺
اثبات الهدا، ج۳ ص۵۷۰
#حدیث_امام_حسن_عسکری
#طرح_مهدوی
@yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خاطرهای از شهادت حمید باکری به نقل از #شهید_قاسم_سلیمانی
@yousof_e_moghavemat
آری، تفاوتی نمی کند اينكه تو دانشجو هستی
يا كارمند، كارگر هستی يا كشاورز، طلبه هستی
يا كاسبِ بازار . . . آنچه از همه ی اينها فراتر
می رود انسانيت توست. انسان، اگر انسان باشد
و به وجدانِ خويش رجوع كند، ندایِ "هل من
ناصر" سيدالشهدا را از باطنِ خويش خواهد
شنيد كه ميثاق فطرتش را به او گوشزد می كند.
خداوند سر و جان را نيز همچون اَمانتی به
انسان بخشيده است تا هر دو را فدای امام
حسين [ ع ] کند... (#شهید_مرتضی_آوینی)
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین علیه السلام
#امام_حسین
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
#تیر_خوردن_حاج_احمد_متوسلیان 🕊
☆
♡
«...یک خاطره هم از عملیات تته بگویم. من با آقای یاحی برای کمک به آقای متوسلیان به مریوان رفتیم. ایشان در مریوان نبود. به دزلی و منطقهی تته رفته بود. ما هم با ماشین به آن سمت رفتیم. نرسیده به دزلی، همدیگر را توی راه دیدیم. شروع به روبوسی و احوالپرسی کردیم. زمانی که داشتیم برمیگشتیم، شب بود و یکی از پایگاههای ارتش به ما ایست داد. آقای متوسلیان سریع از ماشینش پیاده شد. ناراحت شد که چرا جلوی ما را گرفتهاند. آنها گفتند: کسی به ما خبر نداده که ماشین سپاه میخواهد به سمت مریوان برگردد. بچههای ارتش به خاطر حضور ضدانقلاب موافق نبودند که شبها در این مسیرها تردد بشود. آقای متوسلیان که میخواست سوار ماشین بشود، اسلحهی کلاشش دستش بود. نمیدانم چه شد که ناخودآگاه دستش روی ماشه رفت و تیری به پایش خورد و مجروح شد. تیر به ماهیچهی پشت ساق پایش خورده بود. از یک طرف رفت و از طرف دیگر درآمد؛ یعنی سوراخ شده بود. ما پیاده شدیم و گفتیم: #حاج_احمد ، چه شد؟»
گفت: هیچی نشده است، برویم.
من دیدم خون از پایش فوران میزند! گفتم: پایت خونریزی دارد!
گفت: چیزی نیست.
گفتم: اجازه بده بالای رانت را ببندم تا سریع به بیمارستان برویم.
گفت: نه، من خودم پشت ماشین مینشینم.
گفتم: خونریزی داری، نمیتوانی! در راه بیهوش میشوی.
به هر جهت سریع بالای رانش را بستیم و من پشت ماشین نشستم. ماشین، وانت بود و دو نفر بیشتر جا نداشت. گفتم: میخواهی در عقب ماشین بخوابی؟
گفت: نه، جلو مینشینم.
خلاصه آنکه در ماشین نشست و سریع او را به بیمارستان مریوان رساندیم و در آنجا زخمش را پانسمان کرد. هرکس دیگری بود، روی زمین میافتاد و آهوناله و دادوبیداد میکرد؛ اما این بندهی خدا اینقدر در مقابل سختیها و حوادث مقاوم بود که با تمام توان و اراده سعی میکرد هیچ ضعفی از خودش نشان ندهد. بعد از اینکه در بیمارستان پانسمان کرد، گفتیم: حالا برو استراحتی کن.
گفت: نه، من همینجا میمانم.
با همان حالت در مریوان ماند و بعد از ۲۴ ساعت که پانسمان و درمان اولیه کرده بود، دوباره در محورها به دنبال فعالیتهای خودش راه افتاد.
- به روایت سردار حسن رستگارپناه، برگرفته از صفحات ۱۲۳ و ۱۲۴ کتاب #عروج_از_شاخه_زیتون 🕊
#حاج_احمد_متوسلیان
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#احمد_متوسلیان
•°•
°•°
#کتاب_خوب
#کتاب_خوب_معرفی_کنیم
#کتاب_خوب_بخوانیم
#باز_نشر
sapp.ir/yousof_e_moghavemat
🌸
#اطاعت_از_فرامین_الهی
🌺عن الامام العصرعلیه السلام
《مَن کان فی حاجةِ الله، کان اللهُ فی حاجَتِهِ》
هرکس در اجرای اوامر خداوند کوشا باشد، خدا نیز وی را در دستیابی به حاجتش یاری می کند🌺
بحارالأنوار ، ج ۵۱ ، ص ۳۳۱
#حدیث_امام_زمان
#السلام_علیک_یا_حجت_ابن_الحسن_المهدی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#طرح_مهدوی
@yousof_e_moghavemat
"جبهه ی عشق"
سربازان روحالله را
عجب نمک گیر کردهبود!
دیگر چه رسد
نان و نمکش را هم
عاشقانه چانه کرده باشند ..
🌴 ستاد پشتیبانی جنگ
دوران #دفاع_مقدس
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
#عروج_از_شاخه_زیتون 🕊
📝
📚
«...برادر بزرگوارمان #شهید_محمد_بروجردی یک آشنایی قبلی با برادر اسیر یا شهیدمان #حاج_احمد_متوسلیان در همین پادگان ولی عصر عج داشت. آن موقع، بنا به شرایطی که در انقلاب پیش میآمد و نیازی که برای کنترل ناآرامیهای غرب کشور بود، نیروها در پادگان ولیعصر عج تجهیز و اعزام میشدند. #حاج_احمد هم یکی از این نیروها بود که خدمت سربازیاش را انجام داده، بعد از خدمت سربازی توسط ساواک دستگیر شده و به زندان رفته بود. خود این شرایط برای آقای متوسلیان و دوستانی که از قبل ایشان را میشناختند، یک ویژگی خاصی را احراز میکرد. از طرفی همواره با لباس نظامی بود. حتی میدیدم که در جلسات به خودش فانسقه و سینهخشاب بسته است. اسلحهاش هم روی دوشش بود و چکمه و پوتینش را محکم میبست. هیچوقت #حاج_احمد را نمیدیدیم که کفش عادی داشته باشد یا اینکه بند چکمههایش بسته نباشد. این قبراقی و آمادگی جسمی و نظامی در شکل ظاهریاش و همچنین و ارتباط روحی و تعاملی که با بچهها داشت، باعث میشد دوستان زیادی دورش جمع شوند. من این را به طور قاطع میگویم که هم در پادگان ولیعصر عج و هم در کردستان هرکسی که برای اولین بار ایشان را میدید، از جمله آقای محمد بروجردی، شیفتهاش میشد. ویژگیهایی که آقای متوسلیان داشت، سبب میشد در پادگان ولیعصر عج به عنوان یک محور قرار بگیرد...»
•°•
°•°
- به روایت سردار پاسدار حسن رستگارپناه؛ از فرماندهان وقت سپاه منطقهی۷ در غرب کشور، برگرفته از کتاب عزیز و دلربای #عروج_از_شاخه_زیتون ، صفحات ۹۷ و ۹۸
☆
♡
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#احمد_متوسلیان
#کتاب_خوب
#کتاب_خوب_معرفی_کنیم
#کتاب_خوب_بخوانیم
#باز_نشر
@yousof_e_moghavemat
.
مصطفای خدا🌸✨
کتاب «مصطفای خدا» شما را به روزهای گرم مرداد سال ۱۳۶۲ میبرد همانجا که شهید مصطفی ردانیپور عروج کرد؛ اما به راستی او که بود؟ ..🙄
نشر شهید هادی در این کتاب از حضور موثر ایشان در عملیاتهای والفجر۱، والفجر۲ و محرم میگوید و از ایام تشکیل تیپ امام حسین (ع) در اصفهان، که جانشین #فرماندهی آن را برعهده گرفت...🌱🌱
✍🏻نویسنده:جمعی از نویسندگان
▫️ناشر:ابراهیم هادی
📖تعداد صفحات:۱۶۸ صفحه
💳 قیمت ۲۹ هزار تومان🍓
برای مشاوره و ثبت سفارش
من اینجام🌱👇
@ketabkhon78
#معرفی_کتاب
#کتاب_شهدایی
#کتاب_خوب
#کتاب_بخوانیم
@yousof_e_moghavemat
🌸
#ضمانت_پیامبر
🌺عن النبی صلی الله عليه و اله وسلم:
《تَقَبَّلُوا لِي بِسِتٍّ أَتَقَبَّلْ لَكُمْ بِالْجَنَّةِ:
إِذَا حَدَّثْتُمْ فَلاَ تَكْذِبُوا
وَ إِذَا وَعَدْتُمْ فَلاَ تَخَلَّفُوا
وَ إِذَا اُؤْتُمِنْتُمْ فَلاَ تَخُونُوا
وَ غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ
وَ اِحْفَظُوا فُرُوجَكُمْ
وَ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ و َأَلْسِنَتَكُمْ》
شش عمل را براي من ضمانت کنید من نیز بهشت را براي شما ضمانت میکنم:
(۱) چون سخني نقل كنيد دروغ نگوييد.
(۲) چون وعده دهيد تخلف نكنيد.
(۳) چون بر چيزي امين شديد خيانت در امانت نكنيد.
(۴) چشمان خود را از نامحرم بپوشيد.
(۵) دامن خود را آلوده نكنيد.
(۶) دست و زبان خود را نگهداريد🌺
امالی شیخ صدوق، ص۱۵۰
خصال، ج۱ ص۳۵۸
#حدیث_پیامبر_اکرم
@yousof_e_moghavemat
🔰 لوح
🔺شهید حاج قاسم سلیمانی: خون فرزندان فلسطین، درخت آزادگی را آبیاری میکند.
#استوری
#شهید_قاسم_سلیمانی
#قدس_خرمشهر_دیگر_میشود
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
#عروج_از_شاخه_زیتون 🕊
☆
♡
«...یک بار ما از پاوه به سمت کرمانشاه میرفتیم. نرسیده به روانسر، نهری از رودخانهی سراب جدا میشد که ماهی هم داشت. آن زمان، گاهی اوقات بچهها که حال و حوصلهای داشتند، در این آب نارنجک میانداختند که ماهی بگیرند؛ چون تور و قلّاب ماهیگیری برای این کار نداشتند. من که داشتم در جاده میرفتم، گفتم: برادر احمد، من در اینجا آبی به سر و صورتم بزنم.
گفت: خوابت گرفته؟
گفتم: نه، همینطوری آبی به سر و صورتم بزنم.
داخل ماشین هم نارنجک و اسلحه بود. من یک نارنجک کشیدم و داخل آب انداختم که چندتا ماهی بگیرم. من که این کار را کردم، یکدفعه #حاج_احمد با حالت عصبانی از ماشین پایین آمد و پیاده رفت. عصبانیتش هم اینطور بود که اصلاً با من حرف نمیزد. من با ماشین راه افتادم و مدام میگفتم: برادر احمد، بیا بالا.
امّا ایشان اصلاً هیچ حرفی نمیزد. نه میگفت میآیم و نه میگفت نمیآیم. حدود یک ربعی پیاده رفت و من هم با ماشین دنبالش میرفتم. فهمیدم که از این کارم حسابی ناراحت شده است. گفتم: چرا اینطور شد؟ چرا یکدفعه عصبانی شدی؟
گفت: بله، عصبانی شدم. تو اصلاً میدانی این چه بود که انداختی؟
گفتم: آره، نارنجک انداختم که ماهی بگیرم.
گفت: #بیت_المال را میاندازند که ماهی بگیرند؟ شما عقل ندارید؟ مگر شما مسلمان نیستید؟
آخر سر ماشین را خاموش کردم و گفتم: اگر میخواهی پیاده بروی، من هم با تو پیاده میآیم.
چند دقیقه بعد آرام شد و دوباره دونفری با ماشین راه افتادیم...»
☆
♡
- برگرفته از کتاب بسیار جذاب و خواندنی #عروج_از_شاخه_زیتون ، نوشتهی استاد جواد کلاته عربی، صفحه ۸۹ و ۹۰
•°•
°•°
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#حاج_احمد_متوسلیان
#احمد_متوسلیان
》
《
》
#کتاب_خوب 📔
#کتاب_خوب_معرفی_کنیم 🎁
#کتاب_خوب_بخوانیم 📚
#باز_نشر
@yousof_e_moghavemat