eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
270 دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
3.3هزار ویدیو
43 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
😂 ؟؟؟ 😥 😖 😞 😩 "نصرت الله غریب" ، همان هم بازی دوران کودکی است که اگر کتاب زندگیش را ورق بزنی، پر است از خاطرات دوران جنگ که هر کدام برای خودشان حکایتی دارد. ⬇ "نصرت الله غریب" ، در گفتو گو اختصاصی خود با از دوران زندگی و خاطرات خود با گفت. از ای که  هیچ گاه حتی در شرایط سخت هم از روی لبانش پاک نشد و تا آخرین لحظه در این جنگ باقی ماند. سرانجام در ۱۳ تیر ماه سال ۱۳۶۵ در ، آزادسازی ، شهد شیرین را نوشید. ✅ ⬅ ⬅ نامردها کجا میروید ↘ در ، ، برف سنگینی آمده بود. به بالای ارتفاعات رفتیم. همین طور که مسیر را طی می کردیم، ناگهان احساس کردم که افتاد. دیدم شروع به لرزیدن کرد. انگار غش کرده بود. همه بچه ها نگران و سراسیمه خودشان را بالای سرش رساندند. همه ما نگران که در عین ناباوری ، ه بلند شد و شروع کرد به .😁😁 ما همین طور او را نگاه می کردیم. ✅ این موضوع در کوچه های ذهنمان چند باری تکرار شد. ✅ یک بار دیگر در ، خمپاره ای در اطراف فرود آمد. روی زمین افتاد و شروع کرد به نال و فریاد زدن. بچه ها به واسطه کارهایی که انجام داده بود، باور نمی کردند که زخمی شده باشد. من گفتم: " بچه ها ولش کنید. این دوباره دروغ میگه". اما هم چنان صدای فریاد به گوش می رسید که " نامردها کجا میرید". ما همچنان اهمیتی بهش نمی دادیم. گفتم: "دوباره رضا می خواهد ما را دست بندازد. کارش همین است." اما یکدفعه دیدیم که واقعاً چهار دست و پا راه می آید. برگشتیم، متوجه شدیم که وقتی خمپاره افتاده است، خاک به سر و صورت و چشمانش پاشیده. صورتش دیده نمی شد. من یک آن احساس کردم که  ترکش  به چشمانش اصابت کرده و نابینا شده است. همچنان ناله کنان فریاد می زد، "دیدید نامردا دروغ نمی گم". Https://Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
🔰خواب شهیدحاج همت که تعبیرشد 🔹حاج ابراهیم همت، محسن را خواست و به او گفت: محسن، تو به می‌رسی، محسن كه كمی جا خورده بود گفت: چطور مگه حاجی حاج همت ادامه داد: من ديدم كه تو به شهادت ميرسی، شهادتت هم طوری است كه اول اسيرت می‌كنن و بعد از اينكه و شكنجه‌ات دادن و تو خواسته‌های اونها رو برآورده نكردی، تو رو تيرباران می‌كنند و به شهادت می‌رسی 🔸سه روز بعد خواب تعبير شد، در عمليات والفجر ۳ در مرداد ۶۲و در آزاد سازی ، ماشين تويوتايی كه سرنشينان آن نورانی، برقی، پكوك و چند نفر ديگر از پاسداران لشگر ۲۷ بودند در منطقه به كمين منافقين خورد، پس از آن منافقين ناجوانمردانه سرنشينان تويوتا را به رگبار بستند همه سرنشينان جزء جلوی چشم يكديگر در حاليكه زخمهای عميق گلوله برداشته بودند با تير خلاص، به رسيدند @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
💖💞🌹🌸⚘🌷🚩 . . به یاد پنجمین فرمانده دلاور و سلحشور ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) ✔ 💠 🌸 💠 - ولادت: ۱۳۳۸ ، - ادامه تحصیلات تا اخذ دیپلم - حضور فعال و مبارزاتی علیه رژیم صهیونیستی-آمریکایی پهلوی - دستگیری توسط ساواک روز ۱۴ آبان ۵۷ در حال توزیع اعلامیه حضرت امام رحمت الله علیه - آزادی از زندان طاغوت در دی ماه ۵۷ - عضویت در کمیته استقبال از ورود امام - ورود به مجموعه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ۱۲ آبان ۵۸ - عزیمت به منطقه عملیاتی غرب در دی ماه ۵۸ - آشنایی با سردار در - مسئولیت واحد پرسنلی "سپاه مریوان" به دستور سردار - عزیمت به محورهای عملیاتی سرپل_ذهاب و گیلان غرب به همراه در پاییز ۱۳۵۹ - بازگشت به مریوان و شرکت در اولین عملیات برون مرزی در محور عملیاتی غرب ( پاوه _مریوان) در ۱۲ دی ماه ۱۳۶۰ - مسئولیت واحد پرسنلی ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) در اسفند ۶۰ به دستور - شرکت در عملیات های بزرگ و جاودان و بیت المقدس - عزیمت به لبنان جهت نبرد با رژیم صهیونیستی در تیرماه ۱۳۶۱ - حضور موثر و فعال در عملیات های ، ، ، ، ، ، و با سمت مسئول محور عملیاتی - مسئولیت فرماندهی تیپ ۳ ابوذر ۲۷ به دستور سردار عزیز و بزرگوار - جانشین لشکر در زمان فرماندهی - فرمانده ۲۷_محمد_رسول_الله بعد از شهادت حاج عباس کریمی از اسفند ۱۳۶۳ تا اواسط ۱۳۶۴ - دوباره جانشین لشکر۲۷ با انتصاب سردار محمد کوثری به فرماندهی در نبرد : ۱۳ تیر ۱۳۶۵ ، طی عملیات ، 💖 . . . 🆔 @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🚩 💖 🌸 به یاد پنجمین فرمانده دلاور و سلحشور ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) ✔ 💠 🌸 💠 ولادت: ۱۳۳۸ ، ادامه تحصیلات تا اخذ دیپلم حضور فعال و مبارزاتی علیه رژیم صهیونیستی-آمریکایی پهلوی دستگیری توسط ساواک روز ۱۴ آبان ۵۷ در حال توزیع اعلامیه حضرت امام رحمت الله علیه - آزادی از زندان طاغوت در دی ماه ۵۷ عضویت در کمیته استقبال از ورود امام ورود به مجموعه سپاه پاسداران ۱۲ آبان ۵۸ عزیمت به منطقه عملیاتی غرب در دی ماه ۵۸ آشنایی با در مسئولیت واحد پرسنلی "سپاه مریوان" به دستور سردار عزیمت به محورهای عملیاتی سرپل_ذهاب و گیلان غرب به همراه در پاییز ۱۳۵۹ بازگشت به مریوان و شرکت در اولین عملیات برون مرزی در محور عملیاتی غرب ( پاوه _مریوان) در ۱۲ دی ماه ۱۳۶۰ مسئولیت واحد پرسنلی ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) در اسفند ۶۰ به دستور شرکت در عملیات های بزرگ و جاودان و بیت المقدس عزیمت به لبنان جهت نبرد با رژیم صهیونیستی در تیرماه ۱۳۶۱ حضور موثر و فعال در عملیات های ، ، ، ، ، ، و با سمت مسئول محور عملیاتی مسئولیت فرماندهی تیپ ۳ ابوذر ۲۷ به دستور سردار عزیز و بزرگوار جانشین لشکر در زمان فرماندهی فرمانده ۲۷_محمد_رسول_الله بعد از شهادت حاج عباس کریمی از اسفند ۱۳۶۳ تا اواسط ۱۳۶۴ دوباره جانشین لشکر۲۷ با انتصاب سردار محمد کوثری به فرماندهی در نبرد : ۱۳ تیر ۱۳۶۵ ، طی عملیات ، 💖 @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
💖💞🌹🌸⚘🌷🚩 . . به یاد پنجمین فرمانده دلاور و سلحشور ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) ✔ 💠 🌸 💠 - ولادت: ۱۳۳۸ ، - ادامه تحصیلات تا اخذ دیپلم - حضور فعال و مبارزاتی علیه رژیم صهیونیستی-آمریکایی پهلوی - دستگیری توسط ساواک روز ۱۴ آبان ۵۷ در حال توزیع اعلامیه حضرت امام رحمت الله علیه - آزادی از زندان طاغوت در دی ماه ۵۷ - عضویت در کمیته استقبال از ورود امام - ورود به مجموعه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ۱۲ آبان ۵۸ - عزیمت به منطقه عملیاتی غرب در دی ماه ۵۸ - آشنایی با سردار در - مسئولیت واحد پرسنلی "سپاه مریوان" به دستور سردار - عزیمت به محورهای عملیاتی سرپل_ذهاب و گیلان غرب به همراه در پاییز ۱۳۵۹ - بازگشت به مریوان و شرکت در اولین عملیات برون مرزی در محور عملیاتی غرب ( پاوه _مریوان) در ۱۲ دی ماه ۱۳۶۰ - مسئولیت واحد پرسنلی ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) در اسفند ۶۰ به دستور - شرکت در عملیات های بزرگ و جاودان و بیت المقدس - عزیمت به لبنان جهت نبرد با رژیم صهیونیستی در تیرماه ۱۳۶۱ - حضور موثر و فعال در عملیات های ، ، ، ، ، ، و با سمت مسئول محور عملیاتی - مسئولیت فرماندهی تیپ ۳ ابوذر ۲۷ به دستور سردار عزیز و بزرگوار - جانشین لشکر در زمان فرماندهی - فرمانده ۲۷_محمد_رسول_الله بعد از شهادت حاج عباس کریمی از اسفند ۱۳۶۳ تا اواسط ۱۳۶۴ - دوباره جانشین لشکر۲۷ با انتصاب سردار محمد کوثری به فرماندهی در نبرد : ۱۳ تیر ۱۳۶۵ ، طی عملیات ، 💖 . . . 🆔 @yousof_e_moghavemat
📷👆عکسی که چند لحظه قبل از شهادت از او گرفته شد! 📆ا تیر ماه ‎ 🔹 🌸 آزادسازی ا🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴 📸 یک عکس هم از ما بگیر!😊 🌸 تیرماه برای گرفتن عکس از که منجر به آزادسازی مهران شد، عازم ارتفاعات قلاویزان شدیم. 🌻 در آن منطقه صدایی نظرم را جلب کرد. برگشتم، رزمنده‌ای با خنده گفت: برادر، یک عکس هم از ما بگیر. 🌱 گفتم: شرمنده، تعداد کمی فیلم برایم مانده، دنبال سوژه‌ام. 🌾 گفت: حتماً باید شهید یا زخمی بشیم تا سوژه پیدا کنی؟ 🌿 با شرمندگی صورتش را بوسیدم و گفتم: نه برادر، این چه حرفیست؛ من در خدمتم. 🌼 نشست، چفیه‌اش را به سر بست و با زدن عطر «تی رز» به خودش، صدای خنده بچه‌ها بلند شد. 🌱 عکس را که گرفتم کلّی تشکر کرد. 🌷 هنوز چند قدم از او جدا نشده بودم که خمپاره‌ای کنارمان به زمین خورد. با عجله برگشتم که او را ببینم، دیدم شهید شده... ─ (راوی: عکاس جنگ) @yousof_e_moghavemat
📷👆عکسی که چند لحظه قبل از شهادت از او گرفته شد! 📆ا تیر ماه ‎ 🔹 🌸 آزادسازی ا🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴 📸 یک عکس هم از ما بگیر!😊 🌸 تیرماه برای گرفتن عکس از که منجر به آزادسازی مهران شد، عازم ارتفاعات قلاویزان شدیم. 🌻 در آن منطقه صدایی نظرم را جلب کرد. برگشتم، رزمنده‌ای با خنده گفت: برادر، یک عکس هم از ما بگیر. 🌱 گفتم: شرمنده، تعداد کمی فیلم برایم مانده، دنبال سوژه‌ام. 🌾 گفت: حتماً باید شهید یا زخمی بشیم تا سوژه پیدا کنی؟ 🌿 با شرمندگی صورتش را بوسیدم و گفتم: نه برادر، این چه حرفیست؛ من در خدمتم. 🌼 نشست، چفیه‌اش را به سر بست و با زدن عطر «تی رز» به خودش، صدای خنده بچه‌ها بلند شد. 🌱 عکس را که گرفتم کلّی تشکر کرد. 🌷 هنوز چند قدم از او جدا نشده بودم که خمپاره‌ای کنارمان به زمین خورد. با عجله برگشتم که او را ببینم، دیدم شهید شده... ─ (راوی: عکاس جنگ) @yousof_e_moghavemat
هشتم مرداد ماه / سالروز عملیات والفجر ۳ ، نخستین آزادسازی شهادت ميراث انبياء و اولياء و سالكان راه خداست ... @yousof_e_moghavemat
📷👆عکسی که چند لحظه قبل از شهادت از او گرفته شد! 📆ا تیر ماه ‎ 🔹 🌸 آزادسازی ا🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴 📸 یک عکس هم از ما بگیر!😊 🌸 تیرماه برای گرفتن عکس از که منجر به آزادسازی مهران شد، عازم ارتفاعات قلاویزان شدیم. 🌻 در آن منطقه صدایی نظرم را جلب کرد. برگشتم، رزمنده‌ای با خنده گفت: برادر، یک عکس هم از ما بگیر. 🌱 گفتم: شرمنده، تعداد کمی فیلم برایم مانده، دنبال سوژه‌ام. 🌾 گفت: حتماً باید شهید یا زخمی بشیم تا سوژه پیدا کنی؟ 🌿 با شرمندگی صورتش را بوسیدم و گفتم: نه برادر، این چه حرفیست؛ من در خدمتم. 🌼 نشست، چفیه‌اش را به سر بست و با زدن عطر «تی رز» به خودش، صدای خنده بچه‌ها بلند شد. 🌱 عکس را که گرفتم کلّی تشکر کرد. 🌷 هنوز چند قدم از او جدا نشده بودم که خمپاره‌ای کنارمان به زمین خورد. با عجله برگشتم که او را ببینم، دیدم شهید شده🥀 ─ (راوی: عکاس جنگ) @yousof_e_moghavemat