#ینگه_دنیا
امنیت در چین
اینجا همه مردم و حرکاتشون شدیدا تحت کنترل هست و همه جا دوربین وجود داره. شاید یکی از دلایل امنیت اینجا هم همین باشه. در ایستگاه های مترو، کیف شما باید از زیر اشعه ایکس رد بشه. اینجا یک کشور نظامیه و به قولی، حراستی ها با لباس فرم همه جای دانشگاه هستند و بیست و چهار ساعته پست میدن. حتی وقتی که می خوایم با اتوبوس دانشگاه از یک پردیس به پردیس دیگه بریم، کارت های شناسایی دانشگاهی ما توسط یک نگهبان ایستگاه اسکن میشه تا مشخص بشه در فلان ساعت در فلان اتوبوس از یک مبدا به مقصد مشخص چه کسانی حضور داشتند. حتی در هنگام ورود و خروج اتوبوس، نگهبان دم درب احترام نظامی میذاره.
هر کودکستان چهار پنج تا نگهبان با چوب و چماق داره ولی من باهاش راحتم چون امنیت رو بالا می بره. اینجا یک میلیارد و خورده ای جمعیت داره و به نظرم جور دیگه هم نمیشه کنترلش کرد.
▪️محمد از شانگهای
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
#داستان_دنباله_دار
عبور از مه (۱)
معصومه تاوان
آسمان هنوز تاریک بود. خروس ها نمی خواندند و صدای ماق کشیدن گاوها نمی آمد فقط تک و توک صدای پارس چند سگ بود که توی کوچه پس کوچه های ده از پی هم می دویدند و سکوت وهم انگیز خیالات شهربانو را پاره می کردند. شهربانو تکیه به دیوار، چشم هایش را بسته بود و زیر سیاهی پلک هایش داشت دنیایی را زیر و رو می کرد که نمی دانست کجاست و در آن جا چه می گذرد. دنیایی که دیر یا زود باید به آنجا قدم می گذاشت و سرنوشتی که باید به دنبالش می دوید. سوز نصفه و نیمه پاییزی از زیر شکاف در و پنجره ها خودش را تو می داد و سر و صورت را می سوزاند. بلند شد لحاف کهنه و رنگ ورو رفته ای را برداشت و پهن کرد زیر شکاف در. هانی کنارش خواب بود. صورت مخملی شش ساله اش زیر سرما و سوز پاییزی یخ کرده بود و گل انداخته بود، لحاف را تا زیر چانه پسرش بالا کشید و به اخم نمکینی که روی ابروهایش نشسته بود خیره شد...
این داستان زیبا را میتوانید در کانال زن روز بخوانید.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
به نام خدای بخشنده مهربان
🖤 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🖤
سلام! صبح تون به خیر، روزتون نورانی و پربرکت
امام زین العابدین (ع) فرمودند: «زمین کربلا، در روز رستاخیز، چون ستاره مرواریدی میدرخشد و ندا در میدهد که من زمین مقدس خدایم، زمین پاک و مبارکی که پیشوای شهیدان و سالار جوانان بهشت را در بر گرفته است.» (کامل الزیارات، ص ۲۸۹)
@zane_ruz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#هنر_درخانه
🎥با پوست ذرت گل بسازید
@zane_ruz
#عطارباشی
تاثیر بابونه بر بیماری آسم
یکی از بیماری هایی که در طب سنتی و با مصرف داروهای سنتی به خوبی قابل کنترل است، بیماری آسم یا تنگی نفس و در اصطلاح طب سنتی، بیماری «ربو» است. استفاده از گیاه بابونه به صورت دم نوش و استنشاق بخار دم کرده بابونه، بسیار در باز شدن مجاری تنفسی و کاهش علائم آسم مؤثر است.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
#مذهبی
راز اقتدار یک ملت
امام خامنهای
من خانوادههای بسیاری را دیدم که احساس حضرت زینب(س) در آنها هم بود؛ میگفتند:«ما رأینا الّا جمیلا». اینهاست که به یک ملت اقتدار میدهد؛ در یک ملت اعتماد بهنفس بهوجود میآورد و تهدیدهای قدرتهای مادی دنیا، عربدههای مستانه دولتهای مستکبر دنیا دل آنها را نمیلرزاند.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
#یار_مهربان
معرفی کتاب «تونل سوم»
تونل سوم اولین رمان «فاطمه الیاسی» توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شده و به بازار نشر عرضه خواهد شد. این اثر که به بازنمایی مبارزات نیروهای انقلاب در سال ۵۷ پرداخته، بخشی از تلاش این نیروها برای مبارزه با رژیم شاه در کرمانشاه را پوشش می دهد.
«تونل سوم» یک رمان نوجوان خواندنی با درون مایه بلوغ شخصیت و پر از خرده ماجراهای جذاب است. فاطمه الیاسی می کوشد در این رمان نوجوان به مقابله با تحریف تاریخ پهلوی پرداخته و نشان دهد چگونه این رژیم با خراب کاری های مختلف سعی در بدنام کردن نیروهای مبارز انقلاب داشته است. همچنین این رمان جزو آثار راه یافته به مرحله نهایی جشنواره داستان انقلاب می باشد.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
هفتهنامه زن روز
#کدبانوگری
سوپ فلفل دلمهای
👩🍳مواد لازم:
قرص عصاره سبزیجات: ۲ عدد
فلفل دلمه ای قرمز: ۵ عدد
چیلی قرمز: ۱ عدد
فیله گوجه فرنگی: ۵ عدد
پیاز خردکرده: ۲ عدد
سیر خردکرده: ۲ حبه
روغن زیتون: ۱ قاشق سوپ خوری
نمک و فلفل: به میزان لازم
پودر مرزنجوش: به میزان لازم
آب: ۱ لیتر
👩🍳طرز تهیه
فر را با دمای ۲۰۰ درجه سانتی گراد یا ۴۰۰ درجه فارنهایت روشن کنید تا گرم شود. برای شروع باید ابتدا فلفل ها را بشویید و به ۴ قسمت تقسیم کنید. دانه های داخل آن را خارج کنید و الیاف سفید وسط آن را بیرون بیاورید. از سمت پوست، فلفل ها را روی سینی فر قرار دهید تا به مدت ۱۰ تا ۱۵ دقیقه در فر بمانند و برشته شوند. بعد از برشته شدن و خنک شدن فلفل ها آن ها را به مدت ۵ دقیقه داخل کیسه های پلاستیکی قرار دهید و کیسه را ببندید. بعد از ۵ دقیقه فلفل ها را از کیسه خارج کنید و پوست آن را به راحتی بگیرید. در مرحله بعد تابه ای را روی حرارت ملایم قرار دهید و مقداری روغن زیتون داخل آن بریزید تا گرم شود. سپس فلفل چیلی را خرد کنید و در روغن تفت دهید. بعد از تفت دادن فلفل چیلی، پیاز و سیر خرد شده را به آن اضافه کنید و تفت دهید تا پیازها طلایی رنگ شوند. بعد فیله گوجه فرنگی ها را اضافه کنید و همه مواد را به مدت ۵ دقیقه با حرات ملایم تفت دهید. بعد از ۵ دقیقه تفت این مواد فلفل دلمه ای های پوست گرفته شده را اضافه کنید و تفت کوچکی بدهید. حرارت را خاموش کنید تا سبزیجات تفت داده شده کمی خنک شوند. بعد آن ها را داخل دستگاه مخلوط کن یا غذاساز بریزد و مخلوط کنید تا مواد به صورت پوره شوند. مخلوط پوره شده گوجه فرنگی و فلفل را در یک قابلمه بریزید و با یک لیتر آب و عصاره سبزیجات روی حرارت قرار دهید تا به جوش بیاید. و بعد ۵ دقیقه با حرارت کم بجوشند و در آخر نمک، فلفل و پودر مرزنجوش را در سوپ بریزید و سوپتان را در ظرف مورد نظرتان بریزید.
@zane_euz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
#هاج_و_واج
پرچمی متفاوت
پرچم کشور نپال تنها پرچم ملی در دنیاست که به شکل مستطیل نیست. شکل آن ترکیب دو پرچم سه گوش است و رنگ سرخ آن مربوط به گل ملی این کشور، گل صدتومنی است. همچنین نشانه پیروزی در جنگ است. رنگ آبی این پرچم نیز نشان صلح است. تا سال ۲۰۰۸ ماه و خورشید به شکل صورت انسان بر روی نمونه سلطنتی این پرچم وجود داشت و بعد از لغو رپیم سلطنتی تغییر پیدا کرد.
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97
#پای_درس_شهدا
دست نوازش امیرالمؤمنین علیهالسّلام
«سردار حاج داوود عسگری» راننده، همکار، دوست و مشاور شهید بروجردی بود. یکبار میگفت با شهید بروجردی صحبتی شد از فقر استخوانسوزی که بعضی بچّهها به آن دچار بودند. شهید بروجردی برایم از «توسّل به ائمّه علیهمالسّلام» و اینکه «شیعه صاحب دارد و تنها نیست» حرف زد و به همین مناسبت خاطرهای را از خودش نقل کرد. مضمون کلامش این بود: پدرم را خیلی زود از دست دادم و یتیم شدم. سه برادر و دو خواهر بودیم. مادرم با زحمت بسیار کار میکرد، خرج خانه را درمیآورد و ما را اداره میکرد. از لرستان که به تهران آمدیم، مادرم مرا مدرسه گذاشت. لباسهایم ناقص و کوتاه و کهنه و فرسوده بود، کفش درستوحسابی هم نداشتم. بچّههای مدرسه مرا مسخره کردند. دلم شکست. چارهای هم نداشتم و میدانستم مادرم امکانی ندارد تا بتواند برایم لباس نو بخرد. تا برسم خانه، توی محلّه هم بچّههای محل به خاطر سرووضعم چند تیکه و متلک بارم کردند. وقتی رسیدم خانه، خیلی ناراحت بودم و در همان حال خوابم برد و در خواب حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام را دیدم که دست نوازشی به سرم کشید و مرا دلداری داد و گفت: «نگران نباش! این چیزها درست میشود.» از خواب که بیدار شدم، اصلاً خوشحال بودم که آن زخمزبانها، کنایهها و طعنهها و تمسخرها سبب شده بود حضرت علی علیهالسّلام را به خواب ببینم. دیدن حضرت علی علیهالسّلام در خواب برایم خیلی قیمتی بود. دیگر از تیکهانداختن بچّهها ناراحت نمیشدم. خیلی راحت و قانع و آرام شده بودم
@zane_ruz
ارتباط با ادمین:
@zaneruz97