👆👆👆
💭در ارومیه راننده تاکسی شد . برای قوم و خویش رانندگی میکرد و به ازای هر یک تومان کرایه ، ۳.۵ ریال حقّ شوفری میگرفت . داییها میآمدند و میرفتند . عموها و خالهها اندک محبتی میکردند. در دوره و زمانهای که همه گرفتار کاروبار خویشاند ، تمام امیدهای مادر به #امید بود. سرانجام امید با کلی قرض و وام ، صاحب تاکسی شد . نصف درآمد صرف بازپرداخت اقساط و بدهیها میشد. #افسانه روزبهروز بزرگتر میشد. چهرهای زیبا و گلگون داشت . افسانه مثل تمام دختران کرد #باشرم و #حیا بود . نمونهی کامل یک دختر کرد و ترک بود.
💭با ملاحت ، زیبا، عفیف، پاکدامن و غیرتی بود. مدرسه میرفت ، اما کمک کار مادر بود . در خیاطی به او کمک میکرد. مهربان بود و به برادر معلولش میرسید. امید خیلی مواظب خواهرش بود. افسانه را بسیار دوست میداشت. برای او هم برادر بود و هم پدر . افسانه به شانزده سالگی رسیده بود و امید ۲۱ سال داشت . روزی مادر به امید گفت امروز عصر مهمان دارند و باید برای پذیرایی خرید کند . امید از مادرش پرسید :" مهمانها چه کسانی هستند؟" مادر گفت :" داییها..." پسر پرسید :" چهخبر است ؟ چرا عصر میآیند ؟ خوب شام بیایند!" مادرگفت :" آنها با مردی میآیند . مردی که برای #خواستگاری میآید !" امید برآشفت و گفت :" خواهرم محصل است. درست است که پدر نیست ، من که هستم !"
💭رگ همت کُردی و ترکیاش به جوش آمد و به مادرش گفت به مهمانان بگوید افسانه ازدواج نمیکند . مادر گفت که نمیتواند روی حرف برادرانش حرف بزند. سرانجام مهمانها عصر آمدند. داییها #داماد را معرفی کردند : مردی ۵۵ ساله ! امید و مادرش ابتدا فکر کردند او پدر داماد است ، اما معلوم شد خواستگار است. آن مرد سخت شیفتهی افسانه شده و با خودش فکر کرده بود خانوادهاش به سبب شرایط سخت اقتصادی ، او را ارزان میفروشند. امید و مادرش به سختی مخالفت کردند. افسانه به شدت گریه کرد. مهمانی به هم خورد. داییها پیغام دادند که ما قول دادهایم. #سبیل_گرو_گذاشتهایم .
💭از داییهای ناتنی اصرار و از امید و مادرش انکار . وقتی پدر نیست ، دختر صدتا بزرگتر پیدا میکند . قوم و خویشها برای امید، مادرش و افسانه از بیگانهها بدتر بودند. داییها رگهای گردنشان را کلفت میکردند و ناسزا میگفتند. معلوم نبود چرا اصرار داشتند این وصلت انجام شود.
💭مادر و امید دو بار خانه را عوض کردند. ولی مگر در شهر ارومیه چقدر طول میکشد تا خانهی کسی پیدا شود. امید راننده تاکسی بود . در خیابانها میچرخید. خیلی راحت میشد او را پیدا کرد. افسانه به مدرسه میرفت. پیدا کردنش راحت بود. دخترک میترسید . میلرزید . گاه در گوشهی اتاق کِز میکرد. از خانه بیرون نمیرفت . گاه چند روز به مدرسه نمیرفت . التماس و خواهش مادر و برادرش هم فایدهای نداشت. فشارها تبدیل به #تهدید و حرفها تبدیل به #مزاحمت شد. دخترک داشت روانی میشد. زن درمانده شده بود. التماس و زاری فایدهای نداشت. امید نزد داییها خواهش و تمنا کرد که از این وصلت دست بردارند، اما حرفهایش تاثیری نداشت. هیچچیز کارگر نبود. داییها اصرار داشتند که حتما باید افسانه با مرد ۵۵ ساله ازدواج کند.
💭سرانجام امید تصمیم مهمی گرفت. #مهاجرت! فکر مهاجرت در ذهنش خطور کرد . اما به فکر این جوان ۲۱ ساله نرسید که به یکی از شهرهای کشور خودش مهاجرت کند. به تهران مهاجرت کند. به تهران که دریاست. به اصفهان یا بندرعباس و یا کرمان مهاجرت کند . کرمان جایی بود که هنوز مادرش دوستان و آشنایانی را در آنجا داشت. او با چند نفر از دوستانش مشورت کرد. آنها او را به یک قاچاقچی انسان معرفی کردند. در نهایت با یک قاچاقچی کُرد صحبت کرد. مردی که دوستانش او را خوب می شناختند . اگر چه مرد قاچاقچی بود ، اخلاق کُردها را داشت. در کارش صادق بود. نامرد نبود . قولش قول بود . حرفش حرف بود . دوستان امید میدانستند که کارش حرف ندارد . دلّال و قاچاقچی است ، ولی روی حرفی که میزند ، میایستد . قاچاقچی پیشنهاد کرد امید و خانوادهاش به نروژ بروند. مرد دلال گفت : "آنجا کردها زیاد هستند . #نروژ هم پناهنده میپذیرد ." قاچاقچی گفت تهیهی پاسپورت و ویزا برای چهارنفر ۲۰ میلیون تومان هزینه دارد. امید چانه زد. مرد گفت کمتر از شانزده میلیون تومان نمیشود.
💭 سال ۱۳۸۵ بود . امید تاکسی اش را فروخت . مقداری از وسایل خانه را فروختند . مرد چهار عدد پاسپورت را آورد . پاسپورتها متعلق به کشور #ترکیه بود . مرد گفت هر چهار نفر با هم رهسپار نشوند. قرار شد امید با برادر معلولش پرواز کند و چهل روز بعد مادرش و افسانه بروند.
#ادامهدارد...
📚شازدهحمام جلد چهارم
✍ #دکتر_محمدحسین_پاپلییزدی
@zarrhbin
👆👆👆
در مجمعالجزایری به وسعت دو برابر خاک بلژیک با ۲۵۰۰ نفر جمعیت زندانی شده بود. در جزیرهی خرسهای سفید گیر افتاده بود . جزایری که تعداد خرسهای سفیدش دو برابر تعداد آدمهاست.
🔗وای از دست این روابط اجتماعی ما ... وای از دست این فرهنگ مداخلهگر ما ... آیا ما معنای حمایت ، دخالت و تسهیل را میدانیم و میفهمیم ؟ کسی نیست از داییها بپرسد چه کار به کار این پدرمردهها داشتید ؟ به جایآنکه آنها را یاری دهید ،چه کردید؟ چرا برای دختر شانزدهساله خواستگار ۵۵ ساله آوردید؟ چرا برای این مرد ۵۵ ساله #سبیلگروگذاشتید ؟ سبیل گرو گذاشتن شما ، گرو گذاشتن " #امید" در اقیانوس منجمد قطب شمال بود. ما باید فرهنگ خودمان را نقد کنیم . فرهنگ پر از تضاد؛فرهنگ معرفتهای انسانی؛ فرهنگ تخریبها؛ فرهنگ حمایتهای زورکی و فرهنگ دخالتها.
🔗امید هر روز مریضتر میشد . مادرش نبود که قربان صدقهاش برود. خواهرش نبود که برایش آشی بپزد. هیچ #همزبانی نبود. امید فهمید که در این جزیره چند نفر ایرانی ساکن هستند . نام آنها را از #شهرداری پرسید . سه برادر به نامهای اسماعیل ، ناصر و مهران ضیایی ، اهل شیراز . به امید گفته شد که آنها بیش از هجدهسال است که در جزیره ساکناند. رانندهی راهنمای من ، اسم یکی از آنها را "احمدرضاگورایی" عنوان کرد( شاید نام مستعاری باشد!). امید خانهی آن سه برادر را پیدا کرد فقط یک برادر چند کلمه با او صحبت کرد. گفت : " نمیخواهیم هیچ ایرانی را ببینیم !" امید حدس زد آنها فراریان سیاسی هستند. به احتمال زیاد آنها هم چون او ، در جزیره گیر افتاده بودند. این #سیاست که چه نمیکند!؟ آتشفشان انقلاب گدازههایش را در اقصینقاط جهان پراکنده است . آنها به امید کمکی نکردند. حتی حاضر نشدند با او حرف بزنند. چنان که چند صفحه قبل نوشتم ، رانندهی راهنما مرا به درِ خانه این سه برادر برد. بعد از ده دقیقه که برگشت ، گفت سرایدار ساختمان گفته آنها از جزیره رفتهاند. بهگمانم آنها در جزیره بودند ، ولی نمیخواستند مرا ببینند .
همانطور که حاضر نشدند امید را ببینند .
🔗امید به تمام دکانهای جزیره سر زد. هیچجا کاری برایش نبود . در ساختمانسازی کار بود ، اما هیچچیز از آن نمیدانست. آنجا کارگر ساده نمیخواستند . داشت از درد استخوان میمرد. پدرش به #سرطان پوکی استخوان مبتلا شده و جانش را از دست داده بود. نگرانی سراسر وجودش را فراگرفته بود . با خودش گفت نکند او هم به بیماری پدرش مبتلا شده است.
امید از همهجا ناامید بود .پیش خودش گفت :" به ترمسو برمیگردم . پلیس هم اگر مرا بگیرد و به زندان بیندازد ، از این #اسارت بهتر است ." تصمیم گرفت آخرین تلاشش را بکند . اگر موفق نشد ، با پای خود راهی #زندان شود .
🔗عصر بود . عصری که شب نداشت . خود را به صاحب کافه معرفی کرد . کافهی خانوادگی . کافهی زنها. خود را به خانم TOVE EIED معرفی کرد.
مدیر کافه FRUENE KAFEE BAK زنی مهربان بود . او به حرفهای امید ، به طور کامل گوش داد. امید خودش را معرفی کرد و گفت جوان است و به زندگی امیدوار . سپس از خانم کافهدار خواست او را ناامید نکند . گفت اگر به او کار و پناه ندهد ، در آن ماشین آهنی یخ میزند و میمیرد . مدیر کافه به او گفت کافه را زنها اداره میکنند . اسم کافه FRUENE به معنای زن است. در عین حال آن زن به او گفت که تا دو روز دیگر به او پاسخ میدهد . نور امیدی در دل جوان کُرد #کورسو زد.
🔗با امید از کافه خارج شد. هنوز به آن قفس آهنی نرسیده بود که تلفنش زنگ زد. خانم مدیر کافه بود. گفت او را به عنوان #کارگر میپذیرد. امید به #کافه برگشت . خانم گفت باید یک هفته به صورت #آزمایشی کار کند تا بعد درباره استخدام او تصمیم بگیرد . امید به سرعت مشغول کار شد . نیروی جدیدی گرفته بود . در آن کافه سرپناهی یافت . کافه در یک مجموعه تجاری بود. هوایش گرم بود و با آن زندان آهنی خیلی فرق داشت . صاحب کافه به کارگرانش محل اسکان هم میداد . امید را به خوابگاهی هدایت کردند. آپارتمانی چهار اتاقه. یک اتاق به امید اختصاص یافت. توالت ، حمام ، هال و آشپزخانه مشترک بود. اما هرکسی اتاق جداگانه داشت. امید در اتاقی گرم جای گرفت. روز در مکانی گرم کار میکرد و شب در اتاقی گرم میخوابید. اندکی هم وضعیت تغذیهاش بهتر شد. با وجود این ، نگران بود اگر خانم TOVE بعد از یک هفته او را نخواهد ، چه کند؟ روز سوم خانم TOVE به او گفت :" در امتحان قبول شدی . تو را میپذیرم." سپس با او قرارداد بست ماهانه پانزدههزار کرون خالص ، با پرداخت مالیات ، به او بپردازد. از این مبلغ پنجهزار کرون را باید بابت خانه میپرداخت.
ده هزار کرون هم برایش میماند. پول بدی نبود. میتوانست ماهی پنجهزارکرون برای مادرش بفرستد.
#ادامهدارد....
📚شازدهحمام ، جلد چهارم
✍ #دکتر_محمدحسین_پاپلییزدی
@zarrhbin
#حدیث_بزرگان
✍حضرت رسول اکرم (ص) می فرمایند:
✨ #امید برای امت من #رحمت است
چون اگر امید نبود هیچ مادری فرزند خود را شیر نمی داد
و هیچ باغبانی درخت نمی کاشت.
📚بحار الأنوار_ ج14
@zarrhbin
📌آشنایی با مشاهیر و مفاخر ایران و جهان
#مهدیاخوانثالث (1369شهریور _1307 اسفند)
🖋مهدی اخوان ثالث در دهم اسفند ماه سال ۱۳۰۷ هجری شمسی در مشهد متولد شد، پدر او که علی نام داشت، یکی از سه برادری بود که از استان یزد به مشهد نقل مکان کرد و از این رو آنان نام خانوادگیشان را #اخوانثالث به معنی برادران سهگانه گذاشتند. نام مادرش مریم بود. پدر مهدی به شغل داروهای گیاهی و سنتی مشغول بود. #اخوان به هنگام تولد، با یک چشم نابینا به دنیا میآید، اما بعد از مدتی چشم دیگرش نیز به جهان باز میشود و وقایع جهان را موبهمو میبیند.
🖋خود اخوان ثالث در باب زندگی و بیماریاش در دوره کودکی گفته است: پدر من عطار - طبیب بود و مادر هم کارش خانهداری و بعدها هم دعاگویی و نماز و طاعت و زیارت امام رضا و از این قبیل. بعد از مدتی با درمانهای پدر و دعاهای مادر و نذر و نیازهایش آن چشم دیگر را هم به دنیا گشودم. خدا به من رحم کرد وگرنه حالا دنیا را با یک چشم میدیدم. اما حالا با دو چشم میبینم.
مهدی اخوان ثالث تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاه خود به پایان رساند و #فارغالتحصیل هنرستان صنعتی شد.
🖋وی از کودکی و دور از چشم پدرش به #موسیقی گرایش داشت.
مهدی از نوجوانی #شاعری را آغاز کرد و چیزی نگذشت که سر از انجمن ادبی خراسان درآورد و با بزرگان شعر آن روزگار از نزدیک آشنا شد.
🖋اخوان ثالث در سال ۱۳۲۷ ساکن تهران شد و به خدمت آموزش و پرورش درآمد و به #معلمی در اطراف تهران مشغول شد.
او در ادامه به همکاری با مطبوعات، شرکت در کارهای سینمایی و نویسندگی و کار برای برنامههای رادیویی و بنیاد فرهنگ ایران پرداخت.
مدتی وظیفهاش نظارت بر برنامههای ادبی بود، وی همچنین به کار صدا برگردانی ( #دوبله) فیلمهای مستند در استودیو گلستان نیز پرداخت. پس از مدتی ایرج گرگین از اخوان دعوت کرد تا مسئولیت مستقیم برنامههای ادبی را برعهده گیرد، با اینکه اخوان تجربه لازم را برای این کار نداشت، اما با موفقیت برنامهها را اداره کرد.
🖋مهدی اخوان ثالث پس از کودتای ۱۳۳۲ مانند بسیاری از #اهلقلم دستگیر و روانه زندان و پس از مدتی آزاد شد.
وی در سال ۱۳۶۰ بازنشسته شد، زندگی اخوان در سالهای پس از انقلاب بیشتر در خلوت و انزوا گذشت. نه حادثهی مهمی در زندگی او اتفاق افتاد نه شعر خارقالعادهای سروده شد و مهمترین رویداد فرهنگی، سفر او به خارج از ایران بود. اخوان که در تمام طول زندگیاش حتی برای یکبار نیز به خارج سفر نکرده بود، در سال پایانی عمر خود از طرف خانه فرهنگ معاصر آلمان دعوت شد. در این سفر وی به فرانسه، انگلیس، آلمان، دانمارک، سوئد و نروژ رفت. شعر خواند و از سوی فرهنگ دوستان ایرانی مورد استقبال قرار گرفت. سفر اخوان در سال ۱۳۶۹ به اروپا زمینه را برای تجدید دیدار با دوستان قدیمی فراهم کرد.
🖋با این اوصاف، اخوان ثالث آنقدر کار درخشان در کارنامه دارد که یکی از برجستهترین شاعران ایران در تاریخ ادبیات معاصر است.
🖋ثالث درباره #تخلص خود چنین تعریف میکند: در خراسان وقتی که تازه به شاعری رو کرده بودم (سالهای ۲۳- ۲۴) به یک انجمن ادبی دعوت شدم که استاد به نام نصرت منشی باشی در صدر آن بود. هر وقت شعر مرا میشنید میپرسید تخلص شما چیست؟ او واجب میدانست که هر شاعری تخلص داشته باشد و من نام دیگری نداشتم، سرانجام خودش نام #امید را به عنوان تخلص بر من نهاد.
🖋اخوان ابتدا شعرهایی در قالبهای سنتی، مثل قصیده، رباعی و… میسرود و از نظر زبانی احیاگر سبک خراسانی بود اما در اثر آشنایی با نیما یوشیج، به سرودن #شعرنو روی آورد.
🖋اخوان ثالث مدتی پس از بازگشت از خانه فرهنگ آلمان در بستر بیماری افتاد و سرانجام چهارم شهریور ماه سال ۱۳۶۹ در تهران از دنیا رفت.
پیکر مهدی اخوان ثالث طبق وصیت خودش در توس در کنار آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شد.
▪️روحش شاد و یادش گرامی🥀
🪴در گذرگاه زمان
خیمه شب بازی دهر
با همه تلخی و شیرینی خود می گذرد
عشق ها می میرند
رنگ ها رنگ دگر می گیرند
و فقط خاطره هاست
که چه شیرین و چه تلخ....
دست ناخورده به جا می مانند...
#مهدیاخوانثالث
@zarrhbin
📌جمهوریت نظام مورد تهدید جدی قرار گرفته است!
سیدمحمد خاتمی در پیامی به دومین کنگره سراسری حزب توسعه ملی ایران اسلامی تصریح کرد: “مهمتر و تأسف آورتر از محروم ماندن بخشهای مهمی از جامعه و جریانهای مختلف از داشتن نامزد مطلوب خود آن است که میزان بودن رأی مردم و مبنا بودن آن برای نظام سیاسی نفی میشود.”
متن کامل این پیام بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
با اظهار خوشوقتی از برگزاری دومین نشست سراسری حزب توسعه ملی ایران اسلامی، موفقیت همگان و گشایش در کار احزاب و جریانهایی که خیر ملت و کشور را میخواهند و با کمال تأسف راههای تأثیرگذاری آنان در جامعه تنگ است را از خداوند منان خواهانم.
#انتخابات واقعی نماد نظامهایی است که #مردم_سالاری را پذیرفتهاند و به نوبه خود استحکامبخش اصل زرین «حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش» است.
اگر دستآورد بزرگ انقلاب اسلامی، «جمهوری اسلامی» است که در آن #رأی آزادانه مردم اصل و میزان است، طبعاً باید انتخابات فرصت و زمینهای باشد برای حضور هرچه بیشتر مردم با گرایشهای مختلف در صحنه، و #امید و اطمینان یافتنِ مردم به اینکه با رأی خود راه رسیدن به آرمانها را کوتاهتر و امکان تحقق و برآورده شدن خواستها و نیازهایشان را بیشتر میکنند.
آنچه این روزها در جریان معرفی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری رخ داده است، ناشی از رویکرد، برداشت و اقدامی است که پیش از این هم عرصه را بر انتخاب مردم تنگ کرده و اینبار بیپردهتر و بیپرواتر ظهور و بروز داشته است.
مهمتر و تأسفآورتر از محرومماندن بخشهای مهمی از جامعه و جریانهای مختلف از داشتن نامزدِ مطلوبِ خود آن است که میزان بودنِ رأی مردم و مبنا بودنِ آن برای نظام سیاسی نفی میشود و در واقع جمهوریت نظام که مبتنی بر رأی آزاد ملت است و روز به روز هم کمرنگتر شده است، مورد تهدید جدیتر قرار گرفته است و هیچ جریانی با هر وابستگی و رویکردی که دارد نمیتواند و نباید نسبت به این خطر بزرگ بیتفاوت باشد!
سیدمحمدخاتمی
پنجم خردادماه ۱۴۰۰
@zarrhbin
هدایت شده از سرود شهرستان اردکان🇵🇸
6.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تماشا_کنید
#تیزر
🔺️به زودی نماهنگ امید😍
#پیشنهاد_دانلود
💠اثری متفاوت از گروه فرهنگی هنری شمیم آسمان
🔰با همکاری چادرملو
📺به زودی پخش از شبکه های سراسری
🔶ارسال و استوری یادت نره😉
#امید #تیزر
#استوری_واجب🙂
#تیزر #چادرملو_اردکان
#گروه_فرهنگی_هنری_شمیم_آسمان
#گروه_سرود_نوجوانان_شمیم_آسمان
@Shamim_e_aseman
هدایت شده از سرود شهرستان اردکان🇵🇸
22.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تماشا_کنید😍
#پیشنهاد_دانلود
🎥نماهنگ #امید😍
✅با همکاری چادرملو
💠کاری از #گروه_فرهنگی_هنری_شمیم_آسمان
🎶اجرا:
#گروه_سرود_نوجوانان_شمیم_آسمان
📝شعر و 🎼موسیقی
#صادق_آتشی
🎹تنظیم
#هادی_کولیوند
🎶ضبط و 🎧میکس:
#استدیو_روشنا
🖥تدوین:
#محمدحسین_چهارمیرزایی
🎵تهیه_کننده و سرپرست:
#محمد_محمودی
📺به زودی پخش از شبکه های سراسری
📍برای مشاهده کیفیت های بهتر به آدرس آپارات زیر مراجعه کنید👇🏻
https://www.aparat.com/v/ez8y2
#امید😍
#انتخابات #مشارکت
#با_همکاری_چادرملو
#گروه_فرهنگی_هنری_شمیم_آسمان
#گروه_سرود_نوجوانان_شمیم_آسمان
@Shamim_e_aseman
📌 طرح صیانت با روح قانون اساسی مغایر و موجب نارضایتیِ بهحقِ مردم است
✍سیدمحمد خاتمی در واکنش به “طرح صیانت از کاربران در فضای مجازی” با تأکید بر این که روی سخنش با کسانی نیست که در این توهم به سر میبرند که حکومت باید شهروندانش را بهزور به بهشت ببرد گفت: “این طرح با روح قانون اساسی مغایر است و در کوتاه مدت حاصل آن نارضایتیِ به حقِّ مردم و خللِ بیشتر در زندگیِ تحتفشار آنان است و هزینههای بیفایده، بلکه پرضرر برای کشور و ملت و دولت دارد”
متن کامل اظهار نظر #سیدمحمدخاتمی درباره #طرح_صیانت از کاربران در #فضای_مجازی بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
تحول در کار عالم و آدم چنان است که جهان امروز، ما را کاملاً با آنچه بشر در گذشته در آن بهسرمیبرد متفاوت کرده است و این تفاوت را از جمله در آنچه در ساحت ارتباطهای شبکه، #اینترنت و دنیای مجازی رخ داده است میتوان دید.
#حکمرانی_خوب (و حتی برخورداری از زندگی مناسب انسانی) در این جهانِ متفاوت، در درجه اول مستلزم شناخت درست واقعیتها (چه خوب و چه بد) و آنگاه چارهجویی برای یافتن راههای زندگی بهتر و ایجاد زمینهٔ برخورداری #مردم از زندگی رضایتبخشتر از سوی حکومت است.
روی سخن من با کسانی نیست که در این #توهم به سر میبرند که حکومت باید شهروندانش را بهزور به بهشت ببرد و اصولاً با زور نه کسی به بهشت میرود و نه به زور از جهنم باز داشته میشود. بلکه سخن با آنان است که واقعاً نگران ایراناند و انسان را آزاد و مختار می دانند و برای او حق و حرمت قائلاند و در احقاق حقوق مردم و حفظ کرامت آنان و برخوردار کردنشان از زندگی خوب مسؤول میدانند.
آنچه این روزها در مجلس گذشت و میگذرد علاوه بر ناسازگاریِ آن با حقوق مدنی و شهروندی و شرایط حکمرانیِ خوب، باید گفت در این وانفسای زندگی و بیکاری و فشارهای سنگین که بر مردم وارد آمده و موجب ناامیدی و بیکاری وخشم انبوهی از آنان شده است، آنچه از این تصمیم نادرست و دارای هزینه سنگین مادی و معنوی حاصل خواهد شد، نه کارساز است و نه مفید. تنها نتیجه فوری آن پوشاندن ناتوانی در یافتن و ارائه راههای منطقی و معقول برای بهبود بخشیدن به زندگی مردم است و موجب بیکاری انبوهی از نیروهای کارآمد و بازماندن از خدمترسانی به مردم است.
خوشبختانه بسیاری از مردم، نخبگان و افراد صاحب نظر، خیرخواه و مسؤول از همهٔ جریانها و جناحها حتی در خود مجلس مخالفت خود را با این اقدام اعلام کردهاند.
امیدواریم مجلس با شناخت درست واقعیت و جستجوگری برای راههای مناسب بهبود بخشیدن به امور و گوش فرادادن به ندای خیرخواهانه بخش قابل توجهی از مردم از این طرح که با روح #قانون_اساسی مغایر است و در کوتاه مدت حاصل آن نارضایتیِ به حقِّ مردم و خللِ بیشتر در زندگیِ تحتفشار آنان است و هزینههای بیفایده، بلکه پرضرر برای کشور و ملت و دولت دارد منصرف شود و مسؤولان عالیرتبه برای جلوگیری از افزایش فاصلهٔ میان مردم و مسؤولان چارهای بیندیشند.
امید است که برخلاف آنچه تجربه کردهایم، اینبار #امید و #اعتماد آسیبدیده مردم ولو اندکی ترمیم شود.
سیدمحمد خاتمی
مردادماه ۱۴۰۰
@zarrhbin
🖋 متن پیام #سیدمحمدخاتمی به مناسبت نوروز ۱۴۰۱
به نام خداوند #بهار آفرین
بار دیگر #نوروز، نه تکراری ملالآور، که نشانهٔ نو شدن #طبیعت و لزوم نو شدن #اندیشه و احساس و افزودن بر #امید به بهبود اوضاع آدم و عالم، بهرغم همه عواملی که در برابر این بهبودخواهی و بهبودجویی در کار است، و تلاش برای کمال بخشیدن به جان کمال جوی آدمی که آن را نهایت و منتهایی نیست.
اگر در همه جا کم و بیش خشونت و زور و سرکوب و تبعیض و فریب و اهانت به انسان و انسانیت به گونههای مختلف حاکم است، آنچه در نهایت تعیینکننده #سرنوشت است، آگاهی، اختیار، اراده و قدرت #انتخاب #انسان در برابر عوامل پلشت بازدارنده از حرکت به سوی زندگی خوب است. راه به سوی کمال مطلق گشوده است؛ اگر خواست و همت یاری کند.
در مقابله با خشونت و زور و بیداد، نه اعمال خشونت متقابل، که تصمیم به تنندادن به خشونتِ تحمیل شده و تلاش برای #اصلاح است، بخصوص با نیرومند کردن و گسترش دادن گفتمان #صلح و #عدالت و #آزادی و کوشیدن تا این گفتمان، گفتمان غالب و برانگیزانندهٔ ارادههای آزاد باشد.
همزمانی #عید امسال با سالروز میلاد مسعود #امام_مهدی عدالت گستر (ع) امید به بهبودی اوضاع را بیشتر می کند.
عید نوروز را به همه ایرانیان عزیز و انبوه مردمانی که نوروز را گرامی میدارند و سالروز میلاد #مهدی_موعود (عج) را به همهٔ آنان که جانشینی صلح و اصلاح را به جای بیداد و فریب و زور منتظرند شادباش میگویم.
سیدمحمد خاتمی
آغاز #سده_پانزدهم
@zarrhbin
🎙 اگر نمی خواهیم یا نمی توانیم تقاضاهای نسل جدید را برآورده کنیم، دست کم ذهنیت، #امید و #اعتراض آنها را بفهمیم
📌سیدمحمد خاتمی در دیدار با جمعی از خیراندیشان مطلع و علاقمند به مسائل #سیستان_و_بلوچستان خاطرنشان کرد:
🇮🇷 ایران عزیز این روزها حال خوشی ندارد و جسم مجروح و روح آزردهٔ آن چشم به #آینده بهتر دوخته است.
⚫️ افسوس و درد و دریغ از جان باختن دهها انسان که در میان آنها کودک و نوجوان کم نیست و آنچه این روزها بر میهن و ملت می گذرد!
⚫️ عرض #تسلیت به ملت شریف، بخصوص بازماندگان و آرزوی سلامتی برای آسیب دیدگان
🔘 بر مسؤولان فرض است که علاوه بر تحلیل ها و گزارش هایی که از مجاری رسمی می رسد از طریق مجاری بیطرف و خیرخواه گزارشهای جامع و آسیب شناسانه را هم دریافت کنند
🔘 در مورد سیستان و بلوچستان مظلوم و عزیز در برخورد با مقصران هم سرعتی به خرج داده شود که متأسفانه در برخورد با معترضان شد و همه مسببان و برنامه ریزان و تخلف کنندگان مورد بازخواست و برخورد قرار گیرند.
🔘 در وطن خواهی و نجابت مردم بزرگوار سیستان و بلوچستان و بخصوص قوم اصیل و محترم بلوچ تردیدی نیست و لازم است هرچه زودتر مردم مورد استمالت قرار گیرند
🔘 ریشهٔ حوادث تلخ را باید در درون جستجو کرد و آنرا ناشی از سازوکار و شیوه پر اشتباه و نادرست حکمرانی دانست و چاره کار شناخت ویژگی های حکمرانی خوب و تن دادن به آن است
🔘 از جمله مهمترین ویژگی های حکمرانی خوب به رسمیت شناختن حقوق ملت و رعایت آزادی های اساسی بخصوص زمینه سازی اعمال حقوق شهروندی است
🔘 ندیدن یا انکار وضع بدی که به نام زندگی بر مردم تحمیل می شود نارضایتی را از بین نمی برد!
🔘 اینکه هر اعتراضی، اغتشاش معرفی شود و برخورد خشن و سخت با آن توجیه گردد مشکل را بیشتر می کند
🔘 براندازی نه ممکن است نه مطلوب؛ ولی ادامهٔ وضع کنونی هر لحظه زمینه های فروپاشی اجتماعی را پهن تر و بیشتر می کند
🔘 کم هزینه ترین و پرفایده ترین راه کار که نتیجه آن ثبات و پیشرفت و بازسازی #اعتماد از دست رفته بخش مهمی از #جامعه از حکومت است، خود اصلاحی نظام است، هم در ساختار، هم رویکرد و هم رفتار؛ امری که همواره از سوی خیرخواهان گفته و پیشنهاد شده است ولی ظاهراً حتی نیاز به شنیده شدن آن احساس نمی شود چه رسد به عمل کردن آن.
🔘 در #اعتراضات اخیر آنچه چشم گیر است حضور #زنان، #جوانان و حتی #نوجوانان معترض در عرصه است.
🔘 بخش بزرگی از جامعه در اصل نارضایتی با معترضان شریکند و دل نخبگان و انبوهی از نیروهایی که بر خشونت پرهیزی و اعتراض مدنی تاکید داشته اند با آنها همراه است
🔘 اعتراض گرچه با مرگ ناگوار خانم #مهسا_امینی آغاز شد ولی رنگ و بوی قومی و مذهبی نگرفت و صدای تجزیه طلبی از آن شنیده نشد.
🔘 نسل جدید که جهان ویژه خود را دارد سرمایه بزرگ امروز و فردای ایران است. اگر نمی خواهیم یا نمی توانیم تقاضاهای او را برآورده کنیم دست کم ذهنیت، امید و اعتراض او را بفهمیم. فهمیدن گام نخست تفاهم و حرکت به سوی همدلی و اقناع متقابل است.
@zarrhbin
#امید
۶ سال پیش شنیدیم سرطان داره
قلبمون له شد ولی گفتیم سرطان دیگه ترسناک نیست خوب میشی
اما رفته رفته بدتر شد دیگه چیزی ازش نمونده بود، همه ناامید شدیم، حتی بعضیا میگفتن چرا تموم نمیشه راحت شه؟ اخه خیلی درد میکشید
وسط شیمی درمانی با موهای نیمه ریخته پسری عاشقش شد، اینم استقبال کرد
ولی باباش مخالف بود می گفت شدنی نیست دخترم مسافر امروز و فرداست انصاف نیست پسرِ مردم بدبخت شه
ولی پسر هر بار یک جمله رو تکرار میکرد
"بدون فاطمه میمیرم"
باباش کم کم کوتاه اومد میگفت خودش از شرایط خسته میشه، عشق از سرش میفته میزاره میره
ولی پسر قلب شده بود تو سینه فاطمه میتپید،
این تپش هر روز فاطمه رو قوی تر و پسر رو مصمم تر میکرد!
یه روز دکتر بعد از کلی آزمایشات گفت فعلا بیماری مهار شده ولی احتمال برگشت هست! البته دیگه هیچ وقت نمیتونه مادر شه!
نمیدونم واسه یه عاشق این چیزا چقدر مهمه؟ واسه اینا که اصلا مهم نبود!
بدون ترس از آینده ازدواج کردن، از برگشت سرطان خبری نشد که هیچ، ۴ سال بعدش پسرشونم به دنیا اومد.
@zarrhbin🕊
#حدیث_بزرگان
✍امير المؤمنين عليه السلام در خطبه روز عيد قربان فرمود:
🔹إنَّ هَذَا يَوْمٌ حُرْمَتُهُ عَظِيمَةٌ وَ بَرَكَتُهُ مَأْمُولَةٌ وَ اَلْمَغْفِرَةُ فِيهِ مَرْجُوَّةٌ فَأَكْثِرُوا ذِكْرَ اَللَّهِ تَعَالَى وَ اِسْتَغْفِرُوهُ وَ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ اَلتَّوّٰابُ اَلرَّحِيمُ
🔸#حرمت امروز زياد و آرزوى #بهرهورى از بركات آن بجا و #اميد مغفرت الهى در آن پسنديده است. پس #ذكر خداى بزرگ را زياد گوييد و #استغفار كنيد و #توبه نماييد كه او توبه پذير و مهربان است.
📗من لا یحضره الفقیه ، ج1 ، ص518
@zarrhbin🕊