eitaa logo
ذره‌بین درشهر
21.7هزار دنبال‌کننده
66.7هزار عکس
10.8هزار ویدیو
229 فایل
ارتباط با ادمین @Zarrhbin_Admin جهت هماهنگی و درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 امّا نمی خواهم دراینجا قصّه ی ناامیدی ها را برایت به نگارش در آورم و روایت کنم امّا بدان با تمام سیاهی هایی که دارد، حرف اوّل را می زند و در این میان نباید از نقش زن و شوهر در غافل شد، آنها مانند دو خطی هستند که به موازت هم مسیر زندگی را طی می کنند که ممکن است در طی این مسیر، با نیز روبرو شوند، که در اینجا نه تنها عقل بلکه هم حکم می کند که برای تدوام زندگی، باید یکی به خاطرِ دیگری خود را و برای نجاتِ از خودگذشتگی ها کند، مادری می گفت: همسرم مدّتی بود که به دامِ گرفتار شده بود و هر روز هر کسی، یا از روی غرض ورزی یا از روی دلسوزی به من خبر می داد که "فلانی، را دیدم که به فلان خانه ای رفت و آمد می کند!" که بعد از شنیدن این خبرها، دنیا به روی سرم می شد، تصمیم گرفتم که حُجّت را با او تمام کنم، زیرا از یک طرف دلواپس آینده ی فرزندانم بودم و از طرف دیگر، همسرم را با جان و دل داشتم، یک شب که به منزل آمد در خلوت به دور از چشم فرزندانم با او حرف زدم و از خواستم، از حال و روزش برایم بگوید تا ببینم صحت حرفها در چه حدی است؟ اما او طفره می رفت و واقعیت را نمی گفت، که خودم سرِ صحبت را باز کردم، گفتم: هر کاره ای هستی به خودت مربوط است! اما بدان که سرنوشتِ من و تو به واسطه ی انتخابمان به هم گِره خورده و باید آینده ی فرزندانمان را بسازیم، از تو می خواهم قبل از هر چیز خودت را به کمپهای ترک اعتیاد معرفی کنی و با هم را جشن بگیریم و اگر نتوانستی و نمی توانی که آن را ترک کنی، را خودم برایت فراهم می آورم تا در به دور از چشم فرزندانمان به خودت بِرَسی!، اما نمی خواهم با رفت و آمد به خانه ی هرکس و ناکسی خود و آبروی مرا زیر سئوال ببری. همسرم در حالیکه اشک دور چشمانش حلقه زده بود، لب به اعتراف گشود و پیشنهادهای مرا پذیرفت و از آن روز به بعد شوهرم، شریک زندگیم، پدر بچّه هایم دوباره شده بود خودم و من به خاطر ، نه با کسی قهر کردم و نه میدان را خالی نمودم، بلکه را از یاد نبردم و در این موازات زندگی، خود را شکستم تا باهم بودنمان دوباره رنگِ به خود بگیرد. ✍ سمیّه خیرزاده اردکان 🔹 این هم برگی بود از همان چاپ نشده، که هر چند تلخی هایش بیشتر به چشم می آمد، اما متاسفانه واقعیتهایی را مطرح نمود که زیر پوست شهر در جریان است و نباید به سادگی از کنار آن گذشت. @zarrhbin
🍃 اندیشه های ناب... 💠 عظمت ایران.... ✅ من نه برای جنگیدم نه برای ، تنها من در زندگی‌ام، استقلال و عظمت بود و حتی از اینکه امروز در گوشۀ اظهار می کنم اندکی تاسف ندارم...! @zarrhbin
🔘 عاقبت بازنشستگی.... 🍃 در دربند روزی برای گرفتن نان رفته بودم، هنوز جای نانوایی یادم است و هربار که به دربند می روم یاد آن می افتم. منزلی نزدیک نانوایی بود. دیدم دو نفر پلیس دم در یک خانه هستند. مقداری هم اسباب و اثاثیه کنار خیابان ریخته است؛ چندنفری هم دور اثاثیه جمع شده بودند. آن موقع(سال۱۳۳۹) جمعیت خیلی کم بود( جمعیت مملکت حدود ۲۰ میلیون نفر بود) بعد دیدم کارگری یک را پشت کرده و از خانه بیرون آورد و او را در حاشیه ی خیابان اثاث گذاشت. پلیس ها در خانه را بستند و قفل کردند با یکی دونفر دیگر رفتند. 🍂 نانوا و هم با وجودی که تعجب کرده بودند کاری نکردند. من از یکی پرسیدم چه شده است؟ گفتند این پیرمرد دولت است و حدود ۱۵ سال است در این خانه اجاره نشین است؛ او بر اثر سکته فلج شده است مدتی است اجاره ی خانه اش را نداده است. حالا از طرف آمدند او را سر کوچه گذاشتند و خانه را هم خالی کردند و رفتند. از یکی پرسیدم حالا این پیرمرد فلج چه کار می کند؟ نانوا گفت: پیغام داده ایم بی انصافش از شهرستان بیاید و را جمع کند، هنوز نیامده است. نانوا افزود این مرد بوده است و حالا فلج شده است، زنش هم در همین خانه مُرد و تنها فرزندش که ظاهراً مهندس است با او قهر است و سراغش نمی گیرد. این مرد هم هر چه حقوق می گیرد مخارج دکتر و دوا می کند و دیگر چیزی بابت اجاره برایش باقی نمی ماند. 🍃 مردم متفرق شدند. پیش پیرمرد رفتم و سلام کردم او بر اثر سکته درست نمی توانست حرف بزند. آرام آرام از چشمانش فرو می ریخت شماره تلفنی به من داد و حالی ام کرد که به اداره راه همدان تلفن کنم و به پسرش بگویم به تهران بیاید. نانوا به مغازه اش رفته بود و من مسئله ی شماره تلفن را به نانوا گفتم. او گفت من ده بار به پسرش تلفن کردم و آخرین بار گفت شما دیگر زحمت نکشید و به من تلفن نکنید. 🍂 گفتم حالا پیرمرد چه کار باید بکند؛ نانوا گفت: شاطرِ من خودش در خانه ای اجاره نشین است یک اتاق خالی دارد، قرار شده است آخر وقت او را به خانه ی خودش ببرد. از من پرسید تو کجا هستی؟ گفتم اهل و اینجا چند روزی برای استراحت آمده ایم. نانوا گفت همین است که به این مسئله داری. مردم این دوره زمانه مثل شده اند. صاحب این خانه یکی از کشور است و در همین و دربند بیش از ۵۰ دارد؛ حالا وکیلش این بنده ی خدا را سرکوچه گذاشت. این هم کارمندی و . 🍃 من فوری شدم چرا پول هایم را خرج کردم. باید لااقل پول کرایه ی رفتن به یزد را نگه می داشتم. اگر گُم شوم، اگر دعوایم شود و بخواهم فرار کنم و به یزد بروم اگر، اگر پول ندارم‌. البته هر روز به من پول می دادند که کنم ولی آن پول من نبود و حق هم نداشتم از آن پول بردارم. آخر چندین بار آقای پشت باغ گفته بود، اگر کسی پول را بدون اجازه ی آنها بردارد در آن دنیا به می رود و در جهنم چه کار و چه کار با او می کنند. 🍂 من در عالمِ نمی خواستم به جهنم بروم تا در آنجا در حلقم بریزند و گوشتم را کباب کنند و به خورد خودم بدهند یا از موهای سرم آویزان کنند. آخر این حرفها را محل گفته بود و همه می گفتند او هرگز نگفته است. تازه همین حرف ها را پسر آشیخ غلام رضا فقیه خراسانی همان کسی که وقتی در خیابان راه می رفت، مغازه هایی که داشتند از رادیو را می کردند، هم گفته بود. تازه او خیلی بدتر هم می گفت. 🍃 او می گفت: اگر ذره ای از را بدون اذن آنها برداری، باید در آن دنیا به اندازه ی کوهی جریمه پس بدهی؛ چون در آن دنیا پول نداری و پولی نیست پس باید شوی و کیفرهای آشیخ علی خیلی سنگین تر و از کیفرهای آقای پیش نماز مسجد بود. شنیدن کیفرهای آشیخ علی را بر تن آدم سیخ می کرد. حالا با این و حرف ها من که روزی ۵_۴ تومان برای خانه خرید می کردم می توانستم مثلاً ۲ ریال از آن را بردارم یا بگویم جنس ها گران تر بود. امکان نداشت این کار را بکنم. گوشت و مواد خوراکی عمده را خود حاج آقا می خرید. 🍂 خرید نان، ماست، سیب زمینی، پیاز و گاهی بطری لیموناد و غیره به عهده ی من بود و این طور مخارجی برای یک خانواده ۶ نفره در آن زمان ۴ یا ۵ تومان در روز بیشتر نمی شد. جلیل هم برای خودشان خرید می کرد. البته در دربند ما تنها بودیم و خانواده ی پهلوانپور در همان خانه خیابان عباسی مانده بودند. از جهنم چه زمینه ی خوبی را برای بهره کشی انسان ها توسط آدم های فراهم می آورد. @zarrhbin 👇👇👇👇
🍃 اندیشه‌ های ناب... 💠 ارزش‌های والای دانش....⁉️ ✅ ای کمیل، بهتر از است. زیرا "علم"، نگهبان تو است، و "مال" را باید تو نگهبان باشی. "مال" با بخشش پذیرد امّا "علم" با بخشش گیرد؛ و مقام وشخصیتی که با مال به دست آمده با نابودی مال، نابود می‌گردد. ای کمیل‌بن زیاد! شناختِ ، آیینی است که با آن پاداش داده می‌شود و انسان در دوران زندگی با آن، را اطاعت می‌کند. و پس از مرگ، به یادگار گذارد. ، فرمانروا، و فرمانبر است. 📚 نهج البلاغه، بخشی از حکمت ۱۴۷ @zarrhbin
📜 اندیشه های ناب... 💠 حقِ مال...⁉️ ✅ حقِ بر تو این است که آن را: 1⃣ از راهِ به دست آوری. 2⃣ و در ، آن را به دست آوری. 3⃣ کسی که قدر و منزلت تو را نمی‌داند، در اختیارِ آن . 4⃣ و آن را وسیله‌ای از برای اطاعتِ قرار بدهی. 5⃣ در ، بُخل نورز که باعثِ حسرت و پشیمانی می‌شود. 🍃 هیچ قدرتی جز به وجود ندارد. 📚 صحیفه‌ی سجادیه، رساله حقوق ✍ @zarrhbin
📜 اندیشه‌های ناب... 💠 خدمت...⁉️ ✅ از بالاترین عبادت‌هاست. ✅ به مردم، توفیق الهی است که بهایش را تعهد کرده است. ✅ در اصل برای انجام عمل صالح و آفریده شده است. ✅ خدمت به خلق خدا از برترین اعمال صالحه است و اگر انسان می‌خواهد در طریقِ قرار بگیرد، بهترین راهش این است که خود را حل شده در بداند. ✅ لازم نیست حتماً در مصدر مقام باشیم تا خدمت کنیم. هر کس در هر موقعیتی که هست وظیفه‌ی خود را در قبال دین و انجام دهد. ✅ هیچ مقامی برای انسان در پیشِ بهتر از این نیست که کند و گره از کار مردم گشاید. ✅ خدمت به خلق اقسامی دارد اما بالاترین آن حفظ و و مسلمانان است. 📚 روح باران(فرهنگ گفتار)، صفحه ۱۴۰ ✍ @zarrhbin
✍ امير المؤمنين (علیه السلام) فرمودند: ✨ شيعيان مرا به دو خصلت كنيد كه اگر داراي اين دو خصلت بودند ، : 💥 به نماز در اوّل وقت و برادران ديني خود با ، اگر اين دو در آن‌ها نبود، پس از ما دورند، دورند و دورند! 📚 جامع الاخبار، ص ۳۵ @zarrhbin
✍امام رضا (عليه السّلام): ✨کسى كه به حلال اندك، راضى شود، مخارجش سبك مى شود، خانواده اش برخوردار مى گردند، خداوند او را به درد و درمان دنيا بينا مى كند و او را سالم و بى گناه از دنيا به دارالسلام بهشت بيرون مى برد. 📗 مسند امام رضا _ ج۱ _ ص۲۶۹ @zarrhbin
✍حضرت علی (ع) : ✅چهار چيز برای چهار مقصد ديگر آفريده شده اند : 1⃣ برای خرج کردن در احتياجات زندگی نه برای نگهداری 2⃣ برای عمل کردن به آن نه جدال و کشمکش و بحث 3⃣ برای بندگی و اطاعت از خدا نه خوشگذرانی و معصيت 4⃣ برای جمع آوری توشه آخرت نه غفلت از آخرت و آباد ساختن دنيا 📚‌ نصايح ، صفحه ۱۷۹ @zarrhbin
✍امام على عليه السلام: ✨ ، براى صاحب خود است، مگر آنچه كه [براى آخرتش ] پيش فرستد 📚غررالحكم‌ ، حدیث1957 @zarrhbin