eitaa logo
ذره‌بین درشهر
21.7هزار دنبال‌کننده
66.9هزار عکس
10.8هزار ویدیو
229 فایل
ارتباط با ادمین @Zarrhbin_Admin جهت هماهنگی و درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹برخوردِ مردم با تکنولوژی ها...‼️ ▫️صحبت از نوشتن مشق با خودکار بود. چقدر بچّه ها چون با مشق می نوشتند از دست معلّم ها خوردند یا نمره منفی گرفتند. خودکار در دهه ۱۳۳۰ در یزد مثل کامپیوتر در دهه ی ۸۰ _۱۳۷۰ بود. بچّه ها از معلّم ها و آموزش و پرورش جلوتر بودند. ▫️همانطور که حالا در اکثر شهرهای بزرگ کشور و بخصوص در تهران بچّه ها از نظر کاربری کامپیوتر، شناخت نرم افزارها و استفاده از اینترنت از معلّم ها و آموزش و پرورش جلوتر هستند. آموزش و پرورش همیشه از دانش آموزان عقب تر بوده است. در مواردی که آموزش و پرورش خود وسیله ای برای اجرای بعضی اهداف دولت بوده است، مثل همان اهدای شیرخشک یا نفتی کردن بخاری ها. در هر صورت آموزش و پرورش که خود یک ابزار مدرنیزاسیون و نوسازی است در کشور ما، در اکثر موارد خود عقب تر از جامعه حرکت کرده است. ▫️ در شرایط فعلی فشار اقتصادی روی معلّمین، موجب شده است که شان معلّم نزد دانش آموز شکسته شود. دبیری که تاکسی سرویس امثال شاگرد خودش است کجا می تواند پدر روحانی او باشد؟ ▫️اصولا برخورد مردم با تکنولوژی های جدید بسیار جالب است. من به یاد دارم که وقتی آمد و مردم در روضه خوانی خواستند استفاده کنند برخی منبری ها آن را می دانستند و استفاده از آن را نمی شمردند. به یاد دارم(حدود سال های۳۵_۱۳۳۳) تازه خواستند بلندگو را در حسینیه ی پشت باغ به کار گیرند یکی از وعاظ(منبری ها) ۷۰ ساله، سخت مخالف بود. چون حسینیه ی بزرگ بود و حدود ۲۵۰۰ نفر در روضه شرکت می کردند و صدای آن واعظ به همه ی حسینیه نمی رسید شخصی وسط حسینیه حرف های آقا را تکرار می کرد. ولی همان واعظ سال ها استفاده از بلندگو را حرام می دانست. گویا اوّلین منبری سرشناسی که را به استفاده کرده است واعظ مشهور بود. ▫️وقتی داشت عمومی می شد آشیخ علی پسر حاج شیخ غلام رضا قفیه خراسانی رادیو را می دانست نه این که حرف های رادیو را حرام بداند اصلا خودِ را حرام می دانست. برخی از طرفدارانش معتقد بودند که اگر رادیوی مغازه ها را خُرد و خمیر کنند جای آن ها در بهشت خواهد بود. فقط پلیس و دادگستری و به خصوص مخالفت عموم مردم توانست جلو آن ها را بگیرد. ▫️همین افراد و همفکران آنها وقتی آمد استفاده آن را اعلام کردند. سالها پس از تلویزیون استفاده از و به همان بلا دچار بود. در صورتی که با مقاومت و صبر و شکیبایی استفاده ی آن را ساختند. خدا می داند چند ده هزار نفر به خاطر ویدئو پرونده دار شدند و به دادگستری رفتند. حالا چه تعداد از مردم پرونده ی آنتنِ دارند⁉️ مردم ما باید دولت را به زور پشت سر خود بکشند؛ بیچاره این ملّت. از لحاظ استفاده از تکنولوژی های ارتباطی از اول ابتدای تکنولوژی تا سال ۱۳۵۷ دولت از مردم جلوتر بود و از آن به بعد مردم از دولت جلوتر بودند. مردم با دادن خسارت های مادی و معنوی و مقاومت، استفاده از ویدئو را کردند. نوبت به و شدنِ هم می رسد. ولی در این زمینه ها دولت از مردم عقب تر است. ▫️در جلسه ی مدیران گروه های آموزشی جغرافیایی کشور در شیراز بین ۲۱_۱۹ اردیبهشت ۸۱ یک دبیر از شیراز اعلام کرد که مسئول ICT آموزش و پرورش گفته است مایل نیستم که بچّه ها با آشنا شوند چون بدین ترتیب امکان به خارج رفتن آنها برای کار بیشتر می شود. همین نظر را یکی از مسئولین ICT آموزش و پرورش خراسان هم اظهار داشته اند. البته همه ی مسئولین اینطور فکر نمی کنند. یعنی به نظر این گروه کوچک از مسئولان، باید در مرکب بمانند تا باشند. ولی جوان ها راه خود را می یابند. همانطور که نسل ما در دهه ی ۱۳۳۰ استفاده از خودکار را به آموزش و پرورش تحمیل کرد و خود را از دوات های کثیف و قلم نی و قلم فرانسه رهاند. ▫️نسل جدید با تسلط خود بر ، آموزش و پرورش را گیج و مات و مبهوت کرده است و خواهد کرد. آموزش های قدرت این سازمان عریض و طویل که وظیفه اش ساختن افرادِ مطیع و بدون اعتماد به نفس است را دچار معظل خواهد کرد. ▫️ به احتمال زیاد در دهه ی۱۴۰۰ _۱۳۹۰ رایانه، خانواده و فرد را بر آموزش و پرورش و دولت حاکم خواهد نمود. بساط قدرت نمایی آموزش و پرورش را به کسادی خواهد کشاند. به نظر می رسد رایانه ها، آموزش و پرورشِ قدرت گرا را که در اکثر کشورهای جهان سوم کوشش دارد افراد مطیع، مفلوک، حرف شنو و منظم تربیت کند و پرورش دهد تا بعد از دیپلم کارگران و کارمندان نوکر صفت باشند را در هم خواهد شکست. 📚 از کتاب شازده حمام 📩 سمیّه خیرزاده اردکان @zarrhbin
🔘 عاقبت بازنشستگی.... 🍃 در دربند روزی برای گرفتن نان رفته بودم، هنوز جای نانوایی یادم است و هربار که به دربند می روم یاد آن می افتم. منزلی نزدیک نانوایی بود. دیدم دو نفر پلیس دم در یک خانه هستند. مقداری هم اسباب و اثاثیه کنار خیابان ریخته است؛ چندنفری هم دور اثاثیه جمع شده بودند. آن موقع(سال۱۳۳۹) جمعیت خیلی کم بود( جمعیت مملکت حدود ۲۰ میلیون نفر بود) بعد دیدم کارگری یک را پشت کرده و از خانه بیرون آورد و او را در حاشیه ی خیابان اثاث گذاشت. پلیس ها در خانه را بستند و قفل کردند با یکی دونفر دیگر رفتند. 🍂 نانوا و هم با وجودی که تعجب کرده بودند کاری نکردند. من از یکی پرسیدم چه شده است؟ گفتند این پیرمرد دولت است و حدود ۱۵ سال است در این خانه اجاره نشین است؛ او بر اثر سکته فلج شده است مدتی است اجاره ی خانه اش را نداده است. حالا از طرف آمدند او را سر کوچه گذاشتند و خانه را هم خالی کردند و رفتند. از یکی پرسیدم حالا این پیرمرد فلج چه کار می کند؟ نانوا گفت: پیغام داده ایم بی انصافش از شهرستان بیاید و را جمع کند، هنوز نیامده است. نانوا افزود این مرد بوده است و حالا فلج شده است، زنش هم در همین خانه مُرد و تنها فرزندش که ظاهراً مهندس است با او قهر است و سراغش نمی گیرد. این مرد هم هر چه حقوق می گیرد مخارج دکتر و دوا می کند و دیگر چیزی بابت اجاره برایش باقی نمی ماند. 🍃 مردم متفرق شدند. پیش پیرمرد رفتم و سلام کردم او بر اثر سکته درست نمی توانست حرف بزند. آرام آرام از چشمانش فرو می ریخت شماره تلفنی به من داد و حالی ام کرد که به اداره راه همدان تلفن کنم و به پسرش بگویم به تهران بیاید. نانوا به مغازه اش رفته بود و من مسئله ی شماره تلفن را به نانوا گفتم. او گفت من ده بار به پسرش تلفن کردم و آخرین بار گفت شما دیگر زحمت نکشید و به من تلفن نکنید. 🍂 گفتم حالا پیرمرد چه کار باید بکند؛ نانوا گفت: شاطرِ من خودش در خانه ای اجاره نشین است یک اتاق خالی دارد، قرار شده است آخر وقت او را به خانه ی خودش ببرد. از من پرسید تو کجا هستی؟ گفتم اهل و اینجا چند روزی برای استراحت آمده ایم. نانوا گفت همین است که به این مسئله داری. مردم این دوره زمانه مثل شده اند. صاحب این خانه یکی از کشور است و در همین و دربند بیش از ۵۰ دارد؛ حالا وکیلش این بنده ی خدا را سرکوچه گذاشت. این هم کارمندی و . 🍃 من فوری شدم چرا پول هایم را خرج کردم. باید لااقل پول کرایه ی رفتن به یزد را نگه می داشتم. اگر گُم شوم، اگر دعوایم شود و بخواهم فرار کنم و به یزد بروم اگر، اگر پول ندارم‌. البته هر روز به من پول می دادند که کنم ولی آن پول من نبود و حق هم نداشتم از آن پول بردارم. آخر چندین بار آقای پشت باغ گفته بود، اگر کسی پول را بدون اجازه ی آنها بردارد در آن دنیا به می رود و در جهنم چه کار و چه کار با او می کنند. 🍂 من در عالمِ نمی خواستم به جهنم بروم تا در آنجا در حلقم بریزند و گوشتم را کباب کنند و به خورد خودم بدهند یا از موهای سرم آویزان کنند. آخر این حرفها را محل گفته بود و همه می گفتند او هرگز نگفته است. تازه همین حرف ها را پسر آشیخ غلام رضا فقیه خراسانی همان کسی که وقتی در خیابان راه می رفت، مغازه هایی که داشتند از رادیو را می کردند، هم گفته بود. تازه او خیلی بدتر هم می گفت. 🍃 او می گفت: اگر ذره ای از را بدون اذن آنها برداری، باید در آن دنیا به اندازه ی کوهی جریمه پس بدهی؛ چون در آن دنیا پول نداری و پولی نیست پس باید شوی و کیفرهای آشیخ علی خیلی سنگین تر و از کیفرهای آقای پیش نماز مسجد بود. شنیدن کیفرهای آشیخ علی را بر تن آدم سیخ می کرد. حالا با این و حرف ها من که روزی ۵_۴ تومان برای خانه خرید می کردم می توانستم مثلاً ۲ ریال از آن را بردارم یا بگویم جنس ها گران تر بود. امکان نداشت این کار را بکنم. گوشت و مواد خوراکی عمده را خود حاج آقا می خرید. 🍂 خرید نان، ماست، سیب زمینی، پیاز و گاهی بطری لیموناد و غیره به عهده ی من بود و این طور مخارجی برای یک خانواده ۶ نفره در آن زمان ۴ یا ۵ تومان در روز بیشتر نمی شد. جلیل هم برای خودشان خرید می کرد. البته در دربند ما تنها بودیم و خانواده ی پهلوانپور در همان خانه خیابان عباسی مانده بودند. از جهنم چه زمینه ی خوبی را برای بهره کشی انسان ها توسط آدم های فراهم می آورد. @zarrhbin 👇👇👇👇
ذره‌بین درشهر
#استادرحیم‌موذن‌زاده‌ی‌اردبیلی 🌷 👇👇👇👇 @zarrhbin
، رحیم🌷 (۱۳۸۴_۱۳۰۴ه.ش.) موذّن ✅ پدرش ، موذّنِ شهر و سپس مسجد شاه(امام خمینی) تهران، و اذان‌گوی در دهه‌ی ۲۰ بود. ✅ در اردبیل متولد شد، علاوه بر در اردبیل و آموختنِ در دستگاه‌های به قم رفت و پس از سه سال تحصیل در ، به تهران مهاجرت کرد. ✅ آن‌گاه پس از درگذشتِ پدر، در سال ۱۳۲۹ شد. رحیم موذّن‌زاده، در دستگاهِ بیاتِ ترک است که آن را برای خوانده است و از آن به تعبیر می‌شود. ✅ این در سال ۱۳۳۴ در اجرا شد و بیش از است که پخش می‌شود. ✅ در ۸۰ سالگی در تهران بدرود گفت. در سال ۱۳۸۰ در فهرست به ثبت رسید. نام و یادش گرامی و راهش پر رهرو باد... 📚 فرهنگ نامه‌ی نام آوران (آشنایی با چهره‌های سرشناس تاریخ ایران و جهان) 📩 سمیّه خیرزاده اردکان 📌 و این هم جمله‌ای ماندگار از استاد در مورد اذان آسمانی‌اش: "می‌خواستم بگویم که برای فرهنگِ ایران و اسلام، یادگاری ارزنده باشد." و لازم به ذکر که استاد‌ موذن زاده، اذان فاخر و ماندگارش را با زبانِ گفته است. 🗞و در این‌جا اجازه دهید خاطره‌ای از در رابطه با اذان که در روزنامه‌ی اعتماد، مورخ ۱۸ خرداد ۱۳۹۵ منتشر شد، را نقل کنیم: "کمتر کسی یادش می‌آید که اذان موذن‌زاده‌ی اردبیلی در ورژن اصلی‌اش بعد از هر بندی از اذان با صدای آرامتری یک جمله‌ی عربی به تناسبِ آن بند می‌گفت. زمانِ جنگ بود و دربین سنی‌های منطقه تبلیغ کرده بودند، که اذان که آن جملات لای اذان هم جزو اذان شیعه‌ها و ایرانی‌هاست. برای اینکه بیشتر بفهمم به آقای محمد هاشمی زنگ زدم‌، گفت: آشیخ‌ اکبر(اصطلاحی که محمدآقا برای برادرش به کار می‌برد) تازگی سفری به بندرعباس داشته، همین مطلب را در مورد اذان موذن‌زاده گفته‌اند و به این دلیل بخشنامه شد که فقط خالص اذان از رسانه‌ی رادیو و تلویزیون پخش شود." ✅ و در پایان همراهانی که علاقمند هستند از استاد رحیم موذن‌زاده‌ی اردبیلی بیشتر بدانند حتماً با جستجوی کوتاهی در دهکده‌ی جهانی با این تیتر"روح‌الارواح صدایی که آرامش شب‌های رمضان بود" کام تشنه‌ی خود را سیراب کنند./التماس دعا @zarrhbin
ذره‌بین درشهر
‍ 📌آشنایی با مشاهیر و مفاخر ایران و جهان #اسدالله‌ملک (۱۴ مرداد ۱۳۲۰ تهران_۹ بهمن ۱۳۸۰ تهران) 👇👇👇
‍ 📌آشنایی با مشاهیر و مفاخر ایران و جهان (۱۴ مرداد ۱۳۲۰ تهران_۹ بهمن ۱۳۸۰ تهران) نوازنده ، و و بود . 🍁 اسدالله ملک، با لقب " " نوازنده ی چیره دست ویولن در ۱۴ مرداد ۱۳۲۰ در محلهٔ «دروازه دولت» تهران، در خانواده‌ای لشت نشایی متولد شد. در عنفوان کودکي و نوجواني حدود سه سال از محضر بزرگ طلايه دار اين موسيقي "ابولحسن صبا" بهره هاي فراوان جست و بزودي جز شاگردان خاص ايشان محسوب شد. سپس از محضر  اساتيدي چون روح الله خالقي ، هنگ آفرين و علي محمد خادم ميثاق و ... به تکميل  آموخته هاي خويش و تجربه اندوزي مشغول گشت.در همان سالها استاد خالقي ، ايشان را در   که توسط خود ايشان اداره ميشد  پذيرفتند و بدين ترتيب درِ بزرگي به روي پيشرفت و شکوفايي ايشان باز شد. 🍁 بعد از آن سالها "اسدالله" جوان که از هنرستان موسيقي فارغ التحصيل شده بود موفق به دريافت از دانشگاه هنرهاي زيبا گرديد. 🍁 آغاز فعاليتهاي ايشان در مربوط ميشود به سال 1337 که در آن سال با ساختن قطعه " " در مايه دشتي با کوک مخصوص (ر-مي-دو-لا) و قطعه چهارمضرابي در مايه اصفهان با کوک مخصوص(مي-لا-لا-مي) و اجراي آنها با ويولن ، اشتهار فراوان يافتند. از آن هنگام به بعد ايشان با سبک منحصر به فرد خود در نوازندگي و آهنگسازي درهاي بسته بسياري را براي اين موسيقي گشودند. 🍁از جمله خوانندگاني که مرحوم استاد ملک با آنها همکاري داشتند ميتوان به اکبر گلپايگاني، محمود محمودي خوانساري، ايرج، محمدرضا شجريان، کوروس سرهنگ زاده و ... اشاره نمود که ثمره سالها همکاري آنها با استاد ملک آهنگهاي زيبايي چون ، ، ، و ... است که سالها با ذوق و قريحه مردم اين بوم کهن پيوند خورده بودند ... 🍁در سالهاي پس از انقلاب که بسياري از اساتيد خانه نشين شده بودند ايشان مبارزه خود را براي اعتلاي اين موسيقي متوقف نکردند و حتي بسياري از هنرمندان "گلها" را به همکاري مجدد فرا خواندند که ميتوان به اساتيدي چون فضل الله توکل اشاره نمود که به دعوت ايشان پاسخ مثبت دادند. 🍁در همين اواخر ايشان شروع به ضبط آثار ارکستريشان با سازبنديهاي مختلفي (مانند ويلن - عود ، ويلن - سنتور - سه تار ، ويلن - قانون ، ويلن - عود - سنتور و ...) کردند که ميتوان به کاستهاي "نغمه رويايي" ، "سميرا" ، "نغمه ها" و.... اشاره نمود که هر کدامشان سرشار از قطعات زيبايي براي همنوازيست ... 🍁آفتاب عمر اين استاد دوستداشتني در بهمن ۱۳۸۰ در سن ۶۰ سالگی غروب کرد و جامعه بزرگ هنر را در غمي بزرگ فرو برد ...  ▪️روحش شاد و یادش گرامی🌷 🍁بخوانید صحبت‌های اسد‌الله‌ملک در آخرین مصاحبه اش و در روزهای‌پایانی عمرش؛ تعارف را کنار بگذار ، بنشین می‌خواهم برایت بزنم. سازم کوک کوک است. چه قدر تو دختر خوش‌شانسی هستی. کودک دشتی دارد(می،دو،لا). را می‌نوازم و می‌دانم تو هم مثل من شیفته‌ی این قطعه هستی . تو حتی روز تولدم آمدی و در مقابل شاخه گلی که به من دادی گفتی را بنوازم. قطعه‌ای که میدانم تو را خیلی غمزده می‌کند. نکند تو هم مثل من به این باور رسیده‌ای که اسدالله ملک به زودی می‌میرد. نه ، هیچگاه نمی‌میرد، که گفت آتشکده عشق کجا می‌میرد؟ @zarrhbin
ذره‌بین درشهر
‍ 📌 آشنایی با مشاهیر و مفاخر ایران و جهان 👇👇👇👇👇👇
‍ 📌 آشنایی با مشاهیر و مفاخر ایران و جهان ( ۱۲۸۸_۱۳۴۸) 🍂رهی معیری عاشقی که هیچوقت ازدواج نکرد 🖋محمد حسن معیری متخلص به در سال 1288شمسی در تهران و در خانه محمدحسن خان موید خلوت، فرزند معیرالممالک نظام الدوله وزیر خزانه دوره ناصرالدین شاه متولد شد. خانواده اش همگی از بزرگان علم و سیاست بودند. 🖋 دوران تحصیل ابتدایی اش را در مدرسه ثروت در خیابان لاله زار سپری کرد و آنگاه راهی مدرسه شد. را نیز از همان سال های جوانی آغاز کرد و اشعارش در مجلات ادبی آن روزگار چاپ می شد. رباعی زیر اولین تجربه شعری محمد حسن بود: کاش امشبم آن شمع حرف می آمد وین روز مفارقت، به شب می آمد آن لب که چون حسان ماست، دور از لب ماست ای کاش که جان ما به لب می آمد 🖋از حوادث دوران جوانی او یکی هم ماجرای دلدادگی اش به دختری است که سخت بدو دل بسته بود اما او نیز سرنوشتی مشابه داشت. دختر با مردی ثروتمند ازدواج کرد و محمدحسن را با آن شور و شوق جوانی و آشفتگی و التهاب رها کرد. این راز تا 40 سال نهفته بود و تنها وقتی ترانه ی  «سیرم از زندگی» را سرود از راز این عشق و شیفتگی پرده برداشته شد. شاید علت تجردش تا پایان عمر همین سرخوردگی و ناکامی باشد. 🖋معیری را پناه و درمان دردهای پنهان خود می دانست. از انجمن هایی که رهی در آن شرکت می کرد انجمن ادبی حکیم نظامی به مدیریت وحید دستگردی بود. در انجمن های فرهنگستان ایران، انجمن روابط فرهنگی ایران و پاکستان، جامعه باربد، انجمن موسیقی ملی و دیگر انجمن ها نیز همکاری می کرد. در سال 1313 و در 25 سالگی تخلص « » را برگزید. او که اکنون شایعه مطرح روزگار خود بود، حضوری فعال در پیدا کرد و اشعار و او در مجلات ادبی آن روزگار چاپ شد. دو سال نیز مسول صفحه ی شهر اطلاعات هفتگی بود. 🖋رهی پس از فراغت از تحصیل در اداره ثبت، شهرداری تهران، وزارت کار، خدمات اداره ی انتشارات و مطبوعات، وزارت اقتصاد ملی و وزارت پیشه و هنر مشغول خدمات اداری و دولتی بود. پس از انصراف از کارهای دولتی به رفت و تصنیف ها و ترانه ها و آهنگ های بیشماری ساخت. هنوز هم پس از گذشت سالیان، شعر و آوازهای رهی خاطرات تلخ و شیرین مردم را زنده می سازد. 🖋رهی سفرهایی نیز به خارج از ایران کرد. از جمله سفر به ترکیه ، اتحاد جماهیر شوروی شوروی سابق ، انگلستان، ایتالیا و فرانسه ، افغانستان و پاکستان. سرانجام پس از یک دوره بیماری ممتد سرطان معده، علیرغم سفر به انگلستان جهت مداوا پس از 48 ساعت بیهوشی در شامگاه روز پنجشنبه به هوش آمد. خوردنی خواست و سیگاری طلب کرد و اندکی با خداوند مناجات نمود و آیاتی از کلام الهی خواند و پس از ادای این سخنان که «خدایا پناهم تویی و خود را به تو واگذار می کنم» در 58 سالگی در بامداد روز جمعه 24 آبانماه سال 1347 به خواب ابدی فرو رفت. پیکر پاکش پس از تشییع گسترده دوستدارانش در آرامگاه ظهیر الدوله ی به خاک سپرده شد. ▪️روحش شاد و یادش گرامی🥀 🖋رهی جز زیبایی صورت به سیرت زیبا و نیک و مهربانی در میان دوستانش شهره بود. ایمان قوی و بردباری از ویژگی های اخلاقی رهی بود. در طول عمرش هرگز کلامی درشت بر لب نراند، دلی را نیازرد. مثل تخلصش خاک ره و «رهی» بود. همانطور که خود گفته بود. در هوای دوستداران خویشم «رهی» در همه عالم نخواهی یافت مانند مرا 🖋طبعی بلند داشت و از قید مادیات وارسته بود. تنها از مال دنیا داشت که آن را درست یکسال پیش از مرگش به مجلس شورای شورای ملی اهدا کرد. این مجموعه شامل 23 جلد کتاب خطی و 1662 جلد کتاب چاپی بود و این عمل انسان دوستانه گویای عشق فرهنگی و مناعت طبع و بلندنظری او است. 🖋رهی جز قصایدی که در وصف پیامبر و علی بن ابیطالب و حضرت رضا سروده، تلمیحات و اشاراتی به مسائل دینی بخشی از اشعار رهی ستایش نامه های اوست. ستایش استادان ادب،هنرمندان، شاعران گذشته و امروز و .... اشعار رهی در دو مجموعه نام های و چاپ شده است. سایه ی عمر برای نخستین بار در سال 1343 نزدیک ده بار چاپ شده است. و مجموعه شعر دیگر وی به نام آزاده ی پس از مرگ شاعر و با مساعدت برادرش چاپ شد. @zarrhbin
❌❌ ✅ خب چه اتفاق میمون و مبارکی !! پس از پیگیریهای زیست محیطی و میراث ، مسکن ، امنیت خط آب انتقالی ، جلوگیری از اخذ مجوزهای جدید و معدن حوض ولی و D19 و در نداشتن یکی پایگاه مستقل همراه با تجهیزات برای خبرگزاری صداوسیما که مثلا همگی هم به سرانجام رسوندند !!!! حالا فقط مجوز احداث و راه‌اندازی ایستگاه رادیویی در شهر کم بود که آقای نماینده پیگیری کردند . خوشبختانه دیگه همه چی گل و بلبل خواهد شد🤗 منتها اگر ذی نفعی وجود نداشته باشد 😉 و... @zarrhbin