🔘 میدون توت.....⁉️
🍃 روستای #توت از توابع بخش #خرانق اردکان در فاصله ی ۶۰ کیلومتری شمال شرق شهر #اردکان قرار دارد. این روستا در افواه به میدان توت معروف است از طرف جنوب و شرق با روستای انجیرآوند، شرق و شمال شرقی به روستای پتکستان، گزستان و کپو و از طرف غرب به حاشیه ی کویر #سیاه_کوه متصل می گردد.
🍃 "موقعیت جغرافیایی آن عبارت است از: ۵۴ درجه و ۲۵ دقیقه طول و ۳۲ درجه و ۳۲ دقیقه عرض جغرافیایی ارتفاع آن از سطح دریا ۱۳۱۰ متر می باشد" [ تاریخ اردکان، ج۲، ص۲۴۹]
🍃 وجه تسمیه ی نام روستای #توت، به درخت مقدسی باز می گردد که قرن هاست برای آن داستان ها نقل می کنند... نگارنده در منابع #مکتوب و شفاهی نامی جز #توت نیافته و به احتمال نام روستا، برگرفته شده از همان درخت کهنسال قدیمی یا درختان توت دیگر است
🍃 اگر پیدایش و رونق #حسینیه_توت را به عصر #صفوی نسبت می دهیم بیراهه نرفته ایم چرا که قدیمی ترین #موقوفه ی حسینیه به سال ۱۱۷۸ شمسی باز می گردد. اما به راستی پیش از صفویه نام روستا توت بوده یا نام دیگری، جای تامل و #پژوهش بیشتری نیاز دارد.
🍃 در منابع مکتوب به جز چند موقوفه حسینیه، سندی دال بر چگونگی عزاداری و رونق آن تا سال ۱۳۱۷ شمسی وجود ندارد.
🍃 در دوره ی #پهلوی اول و پس از جریان #کشف_حجاب، حکومت وقت به شدت با #عزاداری سالار شهیدان و روضه خوانی برخورد می کند بنابراین در همان مقطع از زمان، بخشدار خرانق گزارشی به فرمانداری یزد ارسال می کند و توضیح می دهد که در روستای توت #تعزیه و روضه خوانی رونق دارد و در صورت نیاز برای جلوگیری از مراسم اقدامی انجام دهیم.
🍃 او در این نامه چنین می نویسد: "اداره ی فرمانداری یزد؛ گزارش به عرض می رساند که در محل توت ۸ فرسخی #خرانق حسینیه ای می باشد که از طرف #بلوک_اردکان_و_رستاق جمعیت زیادی می آیند به عنوان #زیارت اگر باید #جلوگیری شود دستور دهید تا اقدام شود.بخشدار رباطات ۱۳۱۷/۱/۲۴"[ مجموعه اسناد و مکتوبات اردکان،ج۱،ص۹۹]
🍃 در سال ۱۳۳۵ شمسی نیز رئیس انجمن وقت ده توت نامه ای به فرماندار اردکان می نگارد و در خصوص رونق این آیین و #نذورات زیاد مردم اشاره و در این خصوص از اظهار نگرانی می کند.
🍃 گویا همواره مردم به #حسینیه_توت در دوره های مختلف تاریخی توجه داشته اند و حتی نظر حضرت آیت الله بهجتی(ره) در خصوص حسینیه ی توت برای نگارنده جالب بود؛ حضرت آیت الله بهجتی(ره) #شفق در سال ۱۳۷۹ نامه ای به استاندار وقت جهت مساعدت به بنای جدید حسینیه می نویسد و حسینیه ی توت را نظر کرده می خواند و می نویسد: " در تاریخ فوق بازدیدی از حسینیه ی #نظرکرده روستای توت معروف به میدان توت داشتم...بسیار دلگشا و مورد توجه مردم اردکان و اطراف است که البته ساختمان قدیمی داشته که کوچک بوده است و به خاطر توجه بسیار مردم و داشتن #زوار بسیار فراوان در ایام دهه ماه صفر در حال بازسازی و توسعه است این حسینیه حوائج بسیاری از گرفتاران را برطرف کرده و می کند و لذا در مناطق ما زبانزد است."[ مجموعه ی اسناد و مکتوبات اردکان، ج۱،ص۹۹]
🍃 قدیمی ترین #سندی که فعلاََ در خصوص هیئت امنای حسینیه ی روستای توت و جود دارد مربوط به تاریخ ۱۳۳۶/۱۱/۱۵ شمسی است که از طرف اداره ی اوقاف اردکان، آقایان حسین رحمانی، حسین قانعی، نوروزعلی کریمی زاده، حاج علی طالبی، حسین طاقداری، حسین راستی فیروزآبادی و حسن قطب زاده جهت هیئت امنای روستای توت به #فرمانداری اردکان معرفی شده اند اما پس از آن در آرشیو اداره ی اوقاف اردکان و فرمانداری اردکان تا تاریخ ۱۳۴۹/۲/۱۴ سندی در خصوص مراسم حسینیه ی توت و یا هیئت امنای روستا وجود ندارد.
🍃 اردیبهشت ۱۳۴۹ فرمانداری وقت اردکان برای بازدید به روستای توت می رود و شاهد مراسم اواخر ماه صفر بوده، او پس از مشاهده حجم نذورات و ارادت مردم به حسینیه دستور به تشکیل هیئت امنای حسینیه جهت ساماندهی نذورات می دهد و پس از انتخاب ۵ نفر از معتمدین دستور به باز کردن حساب پس انداز مشخص جهت حسینیه ی توت صادر می کند آنگونه که از منابع #شفاهی بر می آید، #آیین روستای توت قرنهاست که مورد توجه اردکانی هاست و هر ساله گروههای زیادی برای حضور در مراسم توت با پای پیاده و چهارپا، خود را به روستای توت می رساندند؛
@zarrhbin
👇👇👇👇
🔴🔴#تفاوت_میان_عقیده_و_اندیشه_____چیست؟🔴 مانظرمیدهیم زیرا میخواهیم در #جامعه؛ #حضور؛داشته باشیم و......🔴🔴
این پرسشی است که ممکن است برای هر صاحب اندیشه یا دستکم علاقمند به صاحب اندیشه یا عقیده بودن پیش بیاید!ممکن است بر این باور باشید که زمانی که عقیده یا نظر در زمینه #دینی باشد آنرا بتوان برابر #باور_به_جزمیات دانست، باوری که از قضا محتاج #اندیشه و #تعقل نیست.حال آنکه در زمینه #غیر_دینی؛ نظر و عقیده؛ نوعی #باور_فکر_نشده است.حتما قبول دارید که بیشتر اوقات؛ ما بسرعت و درباره خیلی چیزها و رویدادها #نظر میدهیم.این نظریات نتیجه #شرایط_اجتماعی ماومتاثر از #پیشداوری_های همیشگی ماست. #فی_الواقع ؛نظر و عقیده در #سطح حرکت می کنند.این نظریات در #ناخودآگاه ما ریشه داشته و بلافاصله با جبرمحیط اجتماعی و حالات و گفتارهای روزمره ما، درهم آمیخته و بیان می شود. در این #نظریات؛ #اندیشه نیست زیرا با #فکر و #تحقیق و #پرسش و #روح_انتقادی همراه نیست. آیا نظری که بیان می کنیم؛ نتیجه #فکر ماست یا از #باورهای_رایج در #محیط_اجتماعی و #شغلی و #دینی بیرون آمده است؟ البته نظر؛ میتواند به اندیشه تبدیل شود ولی این امر به #روند_اندیشه_گرا یا #فرایند_خردورزانه وابسته است.بگذارید تعارف را کنار بگذاریم؛ ما نظر میدهیم زیرا میخواهیم در #جامعه؛ #حضور؛داشته باشیم و از #شک_گرایی می گریزیم و #میل و #خشم و #فریاد و #عقده_درونی ما؛ #موتور_گفتاری ما هستند.قطعا در زندگی روزمره به کرات تجربه داشته اید که ما سریع و بلافاصله #نظر می دهیم، ولی نظردهی ما با روند #انتقاد و #تحقیق و #پرسش_متضاد همراه نیست و به #اندیشه تبدیل نشده است و در اغلب موارد اگر با پرسش متضاد از سوی مخاطب روبرو شویم برآشفته میشویم.به عبارت روشن تر؛ #نظردهی؛ #اندیشه نمی کند.ببینید؛ #عقاید ما؛ اغلب؛ #نظر؛ هستند و بطور کلی از #اندیشه و #تفکر؛ بدور می باشند.
متاسفانه در فرهنگ تاریخی ما ایرانیان؛ نظر و عقیده زیاد است ولی #اندیشه_گری و #پژوهش و #تفکر؛ #ضعیف می باشد.در جامعه به شدت سنتی ما، #حاشیه_نویسی و #نظردهی و #تفسیر_توجیهی یا حتی #فقدان_نظر؛ بسیار است ولی کتاب #پژوهشی و کار #تحقیقاتی ناچیز است.اغلب تحقیقات در باره تاریخ هخامنشیان و زرتشت و تاریخ اسلام و رابطه دین با جامعه،؛ توسط #متفکران_غربی و به اعتبار #روش_آکادمیک و با #حوصله_زمانی نگاشته شده است؛ و همین چند روز پیش بود که استاد شفیعی کدکنی به این موضوع اشاره ای کردند.براستی ریشه این رفتار ذهنی ما در چیست؟محیط #استبدادی، #فرهنگ_تعبدی_دینی، #فقدان_تربیت_مدرن_آکادمیک، #ایدئولوژی_زدگی و فقدان تربیت #نقد و #گفتگوی_متضاد، #رفتار_ذهنی و #تربیت_کلامی ما را آماده کرده است.البته ناگفته پیداست که این پدیده نظردهی فقط متعلق به ایرانیان نیست بلکه با ریشه های متفاوت در جهان موجود است.نمونه بارز آن؛ پدیده پستوریته یا #فراحقیقت است که در کمتر از دو سال گذشته؛ با توجه به رفتار ریاست جمهوری آمریکا، #دونالدترامپ، به #پدیده_جهانی تبدیل شد.می توان با مبارزه علیه #واقعیت؛ یک نظر و موضع را به #حقیقت کاملا قابل قبول برای عوام تبدیل نمود،حقیقتی تازه که همچون یک #واقعیت؛ با شکوه تمام جلوه گری می کند.بنابراین #دروغ به #حقیقت تبدیل می شود. بگذارید برای روشن تر شدن این فرضیه سخت فهم؛ به چند مثال در عالم سیاست و اقتصاد رو بیاوریم.#ترامپ بناگاه بعد از اینکه صبحانه مفصلی خورده بود در محوطه کاخ سفید و زیر آفتاب دلپذیر واشنگتن حاضر شد و دست در جیبش کرد و سپس به زبانش اشاره کرد و بدون هیچگونه دانش و اشرافی گفت:#گرامایش_زمین؛ #غیرواقعی و توسط #چینی_ها ساخته شده است و بدنبال آن بسیاری از آمریکایی ها این نظر را #پذیرفتند یا #هیتلر گفته بود #یهودی_ها همچون #میکروب هستند و توده آلمانی #پذیرفت که #کشتار_یهودی؛ طبیعی است یا #استالین؛ #مخالفان خود را #جاسوس و #عمال بورژوازی معرفی کرد و آنها را به سیبری فرستاد و میلیونها کمونیست آنرا #قبول کردندو..در این زمان درست در بیخ گوش ما دابسمش های دشمن دشمن کردن در همین ردیف هستند به قسمی که بسیاری از توده های احساسی و سطحی نگر مردم به آن ایمان راسخ آوردهاند.بهر حال این نوشتار را به اینجا ختم میکنیم که #پوپولیستهای #چپ و #راست در سراسر دنیا؛ دارای #منطق_نظردهی_ساده_لوحانه_اند و قربانیان آنها افرادی هستند که متاسفانه بر پایه #احساس و #دریافت_نظر، قابل #بسیج می باشند و همچون #سربازان_مطیع؛ عمل می کنند.#شکستها و #پشیمانیهای ما اغلب ناشی از #عقیده و #نظردهی است زیرا #ناتوان از رفتن به عرصه #اندیشه هستیم؛ گرچه ژرفای اندیشه هم ممکن است آزادی اندیشه و سبکسری ذهنی را محدود کند و این منتهی شود به غیر جاودانگی اندیشه!!....
✍️ ا.مروتی
بیست و ششم دیماه ۱۳۹۷
@zarrhbin
تقدیم به اهالی محترم #آموزشوپرورش و کسانی که نقشی در تعلیم و تربیت دارند.💐
📨 نامه به مدیر مدرسهی پسرم
جناب آقای حسن محمدی، مدیر خوشفکر دبیرستانِ "علم سلیم-مدرسه زندگی"
با سلام،
از ما خواستهاید تا پیش از شروع سال تحصیلی #توقعاتمان را از مدرسه بیان کنیم. دوستتر داشتم بجای پر کردن آن فرم، خواستههایم را در نامهای برایتان بنویسم:
از پسرم کار بخواهید. چون او را هتل نمیآورم، به اولین سال دبیرستان میفرستم. اجازه دهید بریدههای کاغذ و تراشههای چوب را زمین بریزد اما خودش هم جمع کند. به بابای مدرسه بگویید مدیون من است اگر بجای پسرم چیزی را جارو کند. کاش ماهی یکبار از بچهها بخواهید شیشهها را تمیز کنند، خاک نیمکتهای کلاسشان را بگیرند. به پسرم نوبت دهید تا درختها و گلدانهای مدرسه را آب دهد و برگهای زردشان را بگیرد. کاش صبحانه را در مدرسه بخورند و از پسرم بخواهید سفره پهن کند، چای دم کند، نان خرد کند و آخرش هم به همراه بچههای دیگر جمع کنند و بشویند.
ای کاش همین اول سال قلمو و رنگ و اسپری دهید تا کلاسشان را خودشان رنگآمیزی کنند. روی دیوارهایش به سلیقهی روزآمدشان چیزهایی بنویسند، خطهایی بیندازند. شاید نشانی از فیلمها، انیمیشنها، فوتبالیستها و ترانههایی که دوست دارند بر دیوار بیفتد و دیوار کلاس، پنجره رهایی باشد.
بیشترِ سرویسهای بهداشتی عمومی کشور ما بهداشتی نیستند! هر کاری لازم است بکنید تا پسرم و همهی بچهها سرویسهای مدرسه را مثل سرویس خانههایشان نگه دارند.
از پسرم بخواهید شما را نقد کند، رفتار و برنامههای دبیران و مشاوران و معاونان را. نترسد از گفتن. توبیخ نشود از فکر کردن. از او بخواهید برای حرفهایش دلیل بیاورد و تا قانع نشد دست نکشد. از مدرسه شما توقع دارم #گفتوگو سکهی رایج باشد. رفتارهای پسرم را هم ارزیابی کنید و بخواهید در فضای امن گفتوگوی همکلاسیها از دوستانش راه حلهای کارآمد بگیرد. این کار موثرتر از تذکر و توبیخ دبیران است.
لطفا به دبیران مدرسه بگویید جواب سوالهای پسرم را ندهند. هر وقت سوال پرسید، کمکش کنند تا خودش دنبال پاسخ بگردد. بعد از صبحگاه و قبل از شروع اولین زنگ، پنج دقیقه را اختصاص دهید تا هر کسی در مدرسه است #کتاب بخواند. از خود شما گرفته تا تک به تک عوامل اجرایی و دبیران و دانشآموزان، کسی با کسی صحبت نکند و هر کس کتابی که دوست دارد بخواند. مدرسه بشود یک کتابخانه بزرگ. کتابهای درسی نشوند همه دنیایش. دنیایش را بزرگ کنید.
آقای محمدی عزیز، از پسرم بخواهید داستان بنویسد، شعر بگوید، مقاله بنویسد. بخواهید برای پژوهش فیلم بسازد، عکس بیندازد. برود در آزمایشگاه خطر کند. به او بگویید #پژوهش فقط در کتابخانه نیست. برود وسطِ #شهر جستجو کند، سوال بتراشد. از پسرم بخواهید در کارگاه با چوب و فلز و چکش و اره وسیله بسازد، اختراع کند. از آنها بخواهید اپلیکیشن بازی طراحی کنند، انیمیشن تولید کنند. در بوفهی مدرسه پسرم را دخالت دهید تا در کنار مسئول بزرگسال بوفه شیوهی کاسبی را یاد بگیرد، حساب و کتاب و طرز برخورد با مشتری را، بگذارید خوراکیها را در قفسه بچیند. بار خالی کند و بعد کارتونها و مقواها را در سطل مخصوص بازیافتیها بیندازد.
هنگام مراسم نماز یا صبحگاه فضایی شکل نگیرد که به زور و با خوابآلودگی، پسر 13 ساله با خدا مناجات کند. لحظاتی را شکل دهید که وقتی پسرم با #خدا خلوت میکند بداند که خدا نزدیکترین است و ارتباط قلبی او با خدا برای خودش تعالی میآورد نه اینکه دل مدیر و مربی پرورشی را راضی کند و کارت امتیاز بگیرد. به او و بچههای دیگر اجازه دهید نیایشهایی را که به زبان خودشان نوشتهاند بخوانند. نیایشهای ساده که خواستههای واقعی خودشاناند و با صداقت هستند.
از معلمهایتان بخواهید قوانین کلاسها را تنهایی وضع نکنند. از بچهها کمک بگیرند و #باهم "قانون" بگذارند. چون این قوانین را بچهها باید اجرا کنند. به پسرم حالی کنید بجای آنکه از ضعف و نمرهی کمِ همکلاسیهایش خوشحال شود، احساس بد کند. کاری کنید تا به جای احساس کمبود از نمره پایینِ خودش از کمک نکردن به دوستانش شرمنده باشد.
از پسرم نخواهید در همهی درسها و مهارتها نفر اول باشد. راستش او هم مثل بقیه بچهها در خیلی کارها کماستعداد است. به او بگویید همه آدمها برای همهی کارها ساخته نشدهاند، راه خودت را پیدا کن.مدیر محترم، به پسرم اجازه دهید اشتباه کند، خراب کند، گَند بزند. بگذارید بارها ویران کند و بسازد. اشتباه کردن را امتیاز بدهید. بگویید فقط یک اشتباه نابخشودنی وجود دارد و آن هم هیچ کاری نکردن و بالتبع اشتباه نکردن است.
آقای محمدی نازنین، چون از پیش میدانستم مدرسه زندگی ساختهاید پیشنهادهای بعضاً عجیبم را نوشتم؛ حرفهای تکراریام را ببخشید!
با آرزوی خوبی و زیبایی
#علی_اکبر_زین_العابدین
۳۱ شهریور ۹۸
@zarrhbin