eitaa logo
زندگی شیرین🌱
52.3هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
9.8هزار ویدیو
0 فایل
کپی بدون لینک ممنوع اینجا کانالی است سرشار از مهر و محبت 😊🥰 به کانال زندگی شیرین خوش آمدید.🌹 پست های تبلیغاتی از نظر ما ن تایید و ن رد می‌شود🔴 https://eitaa.com/joinchat/1558708876Ccdcc3a597e رزرو تبلیغات👆 تبادل انجام نمیدم
مشاهده در ایتا
دانلود
15.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لیفت فوری صورت به روش آسان و سریع‌ 🍃❤️🍃 💫@zendegiishirinn💫 شیرین 🍃 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر چی میری جلو میفهمی زندگی اونقدرا جدی نیست پس سخت نگیر رفیق ❤️ ‌ 💫@zendegiishirinn💫 شیرین 🍃 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫یک شب پر از آرامش 💞یک دل شاد و بی غصه 💫نصیب لحظه‌هات رفیق 💞تک تک شما عزیزان را به 💫دستان قدرتمند و مهربان 💞خداوند بزرگ و بخشنده میسپارم 💫شبتون بخیر و آرامش 💞فرداتون پر از اتفاقات قشنگ 🌹 💫@zendegiishirinn💫 شیرین 🍃 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧡🍁در روز پنجشنبه مهر ماه 🧡🍁براتون آرزومندم 🧡🍁ان شـــاءالله 🧡🍁امروزبهترین روز 🧡🍁زندگیتون باشه 🧡🍁حــال خــوب 🧡🍁دلخوشی فراوان 🧡🍁رزق و برکت بسیار 🧡🍁موفقیت پی درپی و 🧡🍁ونگاه مهربان خدا نصیبتون 🧡🍁درپناه خدای مهربان 🧡🍁روز خوبی پیش رو داشته باشید 🧡🍁تقدیم بـا بهترین آرزوهـا 🧡🍁اخر هفته تـون عـالـی💖 💫@zendegiishirinn💫 شیرین 🍃 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
18.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انرژی این کلیپ انقدر بالاست ک کل روزتو میسازه😍✅ ‌ 💫@zendegiishirinn💫 شیرین 🍃 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
5.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نون آتیشی .... آشپزی در طبیعت 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 💫@zendegiishirinn💫 شیرین 🍃 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
8.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
غم خوبه یا بد؟... ‌ 💫@zendegiishirinn💫 شیرین 🍃 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
delet-oumad-deli-alireza-talischi.mp3
2.57M
🎻 💓 🎙 ✨ 💫@zendegiishirinn💫 شیرین 🍃 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
🌺 الهه راست میگفت ما از نظر علمی خیلی باهم اختلاف و تفاوت داشتیم و این باعث اولین ناسازگاریمون شده بود ولی هر چی که بود من حاضر نبودم خودمو و علایقمو تغییر بدم من از اول بهش گفتم از درس خوندن بیزارم میخواست همون موقع بگه که نمیتونه با این مورد کنار بیاد ..... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اونقدر عصبی بودم که حد نداشت! دلم میخواست آرمینو از وسط نصف کنم! خیر سرم گفتم با یه پولدار ازدواج میکنم زندگیم آروم میشه اما برعکس شد..! انقدر حرص خوردم و خودخوری کردم کم مونده بود سکته رو بزنم! با هر بدبختی که بود نزدیکای صبح خوابم برد... ظهر با تابش نور خورشید از خواب بیدار شدم... خونه سوت و کور بود و آرمین خبر مرگش رفته بود سرکار! لعنت به این زندگی!... تو خونه بابام چقدر آروم و بی دغدغه بودم! اما حالا.... هیییی خدااا خودت رحم کن! بدون اینکه خونه رو مرتب کنم، کلی به خودم رسیدم و سوییچمو برداشتم و رفتم بیرون. میخواستم از لجش برم چند تا کلاس ثبت نام کنم تا دهنش بسته شه! حدود نیم ساعتی تو راه بودم تا به باشگاه رقص رسیدم! عاشق رقص بودم... مخصوصا رقص شافل.. لامصب انرژی آدمو تخلیه میکرد. از مربی خواستم که کلاس خصوصی و فشرده برام برگزار کنه تا سریع تر یاد بگیرم... اونم از خدا خواسته فوری قبول کرد! بعد کلاس رقص، رفتم کلاس زبان انگلیسی و ترکی استانبولی ثبت نام کردم و بعدشم خودمو به یه رستوران توپ دعوت کردم و یه ناهار مفصل برای خودم سفارش دادم...! عزممو جزم کرده بودم که کاری کنم تا دهن آرمینو ببندم و از طرفیم دیگه تو کاراش دخالت نکنم... اصلا هرچقدر بدتر باشی آدمای دورت باهات بهتر میشن!!! تا شب برای خودم بیرون بودم و خرید میکردم... حیف دوست صمیمی چیزی نداشتم تا باهاش خوش بگذرونم! مجبور بودم تنهایی برای خودم خوش باشم... حواسم به ساعت نبود و وقتی به خودم اومدم دیدم ساعت ده شبه!!! هول شده سوار ماشینم شدم و راه افتادم سمت خونه.... عجیب بود که آرمین تا حالا بهم زنگ نزده بود...! دست بردم داخل کیفم تا گوشیمو بردارم اما هر چقدر گشتم نبود!!! با تعجب یه گوشه نگه داشتمو کل ماشینو گشتم، اما نبود که نبود! انگار آب شده بود رفته بود زمین! یکم که فکر کردم تازه یادم اومد من اصلا با خودم گوشی نیاورده بودم!! گوشیمو خونه جا گذاشته بودم..! فوری گازشو گرفتم و رفتم خونه... بخاطر ترافیک سنگینی که تو خیابون بود ساعت یازده به خونه رسیدم!!! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌از استرس داشتم میمردم... دعا دعا میکردم که آرمین سرش به جایی گرم شده باشه و برنگشته باشه خونه اما زهی خیال باطل... خریدامو تو دستم گرفتم و ترسون ترسون سوار آسانسور شدم و رفتم بالا.. قبل از اینکه وارد خونه بشم، صلواتی فرستادمو خودمو زدم به بیخیالی و درو باز کردم و رفتم تو... آرمین مثل برج زهرمار جلوم ظاهر شد و عصبی بهم توپید: کجا بودی به سلامتی؟! با اینکه زهرم داشت میترکید، اما خودمو زدم به کوچه علی چپ و بدون اینکه جوابشو بدم، پشت چشمی براش نازک کردمو از کنارش رد شدم.... عصبی بازومو گرفت و کشید و گفت: با تو بودم..! اه خدا چقدر از این متنفر بودم که یکی بازومو بکشه... خریدامو انداختم زمینو محکم بازومو از دستش بیرون کشیدمو گفتم دستتو بکش... هر جا بودم که بودم..! چرا باید بهت جواب پس بدم؟ مگه من تو رو تا حالا سوال پیچ کردم؟ پوزخندی زد و گفت خوبه... خوووبه! زبون دراوردی! متقابلا پوزخندی زدم و زبونمو دراوردم و گفتم زبون داشتم و دارم... نگاه کن... از زبون تو دراز تره! اما من حرمت سرم میشد و با احترام باهات حرف میزدم... ولی انگاری اشتباه میکردم! با این حرفم جری شد و سیلی محکمی تو گوشم خوابوند... با این کارش عصبی شدم و دستامو روی گوشام گذاشتم و چشامو بستم و دهنمو باز کردم و تا جون داشتم جیغ بنفش کشیدم! آرمین اولش بهت زده نگاهم میکرد و هیچ عکس العملی نشون نمیداد! اما به خودش اومد و محکم دستشو گذاشت رو دهنمو گفت چتهههه؟؟؟ دیوونه شدی مگههه؟ حرصی گاز محکمی به دستش زدم که دادش به هوا رفت و دستشو از روی دهنم برداشت و دوباره به جیغ زدنم ادامه دادم...! آرمین ترسیده دوباره دستشو گذاشت روی دهنمو گفت شیوا .. غلط کردم.... توروخدا جیغ نزن آبرومون رفت... ببخش... تو راست میگی.... غلط کردم زدمت فقط کوتاه بیا.... ادامه ... 🖌 _زندگی شیرین 💞 @maryam_sfri 💫@zendegiishirinn💫 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
28.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گول ظاهر بقیه رو نخورید اینستا و فضای مجازی نود درصدش دروغه نکنید❌ 💫@zendegiishirinn💫 شیرین 🍃 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃گاهی نیاز داریم بیخیال بشیم ..بیخیال گذشته و آینده.. ..بیخیال اگرها و شایدها.. گاهی لازمه بگیم هر چه بادا بادا🍃 💫@zendegiishirinn💫 شیرین 🍃 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---