eitaa logo
زندگی شیرین🌱
52.1هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
8.8هزار ویدیو
0 فایل
کپی بدون لینک ممنوع اینجا کانالی است سرشار از مهر و محبت 😊🥰 به کانال زندگی شیرین خوش آمدید.🌹 پست های تبلیغاتی از نظر ما ن تایید و ن رد می‌شود🔴 https://eitaa.com/joinchat/1558708876Ccdcc3a597e رزرو تبلیغات👆 تبادل انجام نمیدم
مشاهده در ایتا
دانلود
📘 روزی پادشاهی ولخرج هنگام عبور از سرزمینی با دو دوست جوان ملاقات كرد. این دو دوست بینوا كه تا آن زمان با گدایی امرار معاش می‌كردند، همچون دو روی یك سكه جدانشدنی به نظر می‌رسیدند. پادشاه كه آن روز سرحال بود، خواست به آنها عنایتی كند. پس به هر كدام پیشنهاد كرد آرزویی كنند. ابتدا خطاب به دوست كوچك‌تر گفت: به من بگو چه می‌خواهی قول می‌دهم خواسته‌ات را برآورده كنم. اما باید بدانی من در قبال هر لطفی كه به تو بكنم، دو برابر آن را به دوستت خواهم كرد! دوست كوچك‌تر پس از كمی فكر با لبخندی به او پاسخ داد: «یك چشم مرا از حدقه بیرون بیاور..!» 💫@zendegiishirinn💫 شیرین 🍃 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
من توحید هستم…..متولد سال ۴۳یکی از روستاهای شمالی کشورمون……. خلاصه به خونه ی خودمون اسباب کشی کردیم….چون همیشه دورو برم شلوغ بود توی خونه ی خودم دلم گرفت و بعداز یه مدت به هما گفتم:دلم خیلی گرفته…..حس تنهایی میکنم و دلم میخواهد همه ی خانواده باز هم کنار هم بودیم…هما گفت:میخواهی همه رو دعوت کنیم؟؟گفتم:اتفاقا میخواستم همین پیشنهاد رو بهت بدم..یه مهمونی تدارک ببینیم تا همدیگر رو ببینیم…با این مهمونی یه دید و بازدید برای خونه هم میشه منتها همگی باهم….فردای اون روز رفتم خونه ی بابا اینا و همه ی خواهر و برادرامو دعوت کردم…بعدش رفتم خونه ی مش قدرت و کل خانواده ی هما رو هم از طریق مامان و باباش برای مهمونی خبر دار کردم…بعداز مدتها قرار بود دور هم جمع بشیم و من بابتش خیلی خوشحال بودم…توی چند روز کار من شد مراقبت از لعیا تا هما کارای و مقدمات مهمونی رو تدارک ببینه..یه روز قبل از مهمونی به لعیا گفتم:همینجا بشین تا من برم دفتر و قلم بیارم حروف الفبا کار کنیم میدونید لعیا توی همون سن سه سالگی کلی از حروف رو یاد گرفته بود.خودم باهاش کار میکردم تا از هوش و استعدادش استفاده کنه.. ادامه در پارت بعدی 👇 ‎‎‌‌‎ 🖌 _زندگی شیرین 💞 @maryam_sfri 💫@zendegiishirinn💫 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
7.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چه جالب حتما این حکایت رو تا آخر مشاهده کنید 🙏 ‌ 💫@zendegiishirinn💫 شیرین 🍃 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
4️⃣قانون بهبود زندگی مشترک ١ - 🌸 حمايت عامل ناخشنودی همسرتان نباشید ۲ - 🌸 توجه مهم ترین نیازهای عاطفی همسرتان را برطرف کنید. ۳ - 🌸 زمان زمان ویژه ای برای خلوت کردن با همسرتان و توجه کامل به او اختصاص دهید ۴ - 🌸صداقت با همسرتان به طور کامل صادق و روراست  باشید 💫@zendegiishirinn💫 شیرین 🍃 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿--- کپی مطالب فقط با لینک کانال مجاز است ❌
من توحید هستم…..متولد سال ۴۳یکی از روستاهای شمالی کشورمون……. تا خواستم برم برای لعیا قلم ودفتر بیارم لعیا اصرار کرد که خودش میخواهد بره دفتر رو بیاره….از من انکار و از لعیا اصرار تا بالاخره گفتم:باشه بابا جان!!!برو از اتاق دفتر رو بیار اما خیلی احتیاط کن…لعیا خوشحال بلند شد و بسمت اتاق رفت…..به چهار چوب در که رسید یهو بدون اینکه جایی برخورد کنه افتاد زمین و جیغ کشید(آخه هر بار که یه قسمت از استخونش میشکست درد وحشتناکی رو باید تحمل میکرد)…هراسون و نگران دویدم سمتش و بغلش کردم و سریع رسوندم دکتر…..بعداز عکسبرداری مشخص شد ساق پاش شکسته…پای لعیا رو‌گچ گرفتند و‌برگشتیم خونه…اون روز سرم به لعیا گرم شد و فردا هم همش مراقبش بودم….هما بیچاره دست تنها به کارای مهمونی رسید و کم کم مهمونها از راه رسیدند…خوبیش این بود که مهمونها همه خودمونی بودند و با دیدن لعیا و پای شکستش ،،همشون جمع شدند آشپزخونه و قسمتی از کار رو بعهده گرفتند تا هما کمی استراحت کنه آخه هما بخاطر لعیا و اتفاقی که براش افتاده بود حال روحی خوبی نداشت.،،،،،……….. ادامه در پارت بعدی 👇 ‎‎‌‌‎‎ 🖌 _زندگی شیرین 💞 @maryam_sfri 💫@zendegiishirinn💫 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🌺میگن دختر مهربون 💞خوشبختی بی پایان پدر و مادره 🌺خدا وقتی یه نفرو 💞دوست داشته باشـه 🌺بهش دختر میده که تنها نمونه 🌺دختر همون فرشته ای که 💞خـدا آفـرید تا 🌺هیچ مادری بدون همدم 💞هیچ پدری بدون سنگ صبور و 🌺هیچ عروسکی بدون مامان نمونه پیشاپیش روز دختر مبـارک 🌸💐 💫@zendegiishirinn💫 شیرین 🍃 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
💫حکایت های زیبا و آموزنده 💫 ﻋﺘﯿﻘﻪﻓﺮﻭﺷﯽ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺭﻋﯿﺘﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ. ﺩﯾﺪ ﻛﺎﺳﻪﺍﯼ ﻧﻔﯿﺲ ﻭ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺩﺭﮔﻮﺷﻪﺍﯼ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﮔﺮﺑﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺁﺏ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ. ﺩﯾﺪ ﺍﮔﺮ ﻗﯿﻤﺖ ﻛﺎﺳﻪ ﺭﺍ ﺑﭙﺮﺳﺪ ﺭﻋﯿﺖ ﻣﻠﺘﻔﺖ ﻣﻄﻠﺐ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﻗﯿﻤﺖ ﮔﺮﺍﻧﯽ ﺑﺮ ﺁﻥ ﻣﯽﻧﻬﺪ. ﻟﺬﺍ ﮔﻔﺖ : ﻋﻤﻮﺟﺎﻥ ﭼﻪ ﮔﺮﺑﻪ ﻗﺸﻨﮕﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﺁﯾﺎ ﺣﺎﺿﺮﯼ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﻔﺮﻭﺷﯽ؟ ﺭﻋﯿﺖ ﮔﻔﺖ: ﭼﻨﺪ ﻣﯽﺧﺮﯼ؟ ﮔﻔﺖ : ﯾﻚ ﺩﺭﻫﻢ . ﺭﻋﯿﺖ ﮔﺮﺑﻪ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻋﺘﯿﻘﻪ ﻓﺮﻭﺵﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺧﯿﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﯽ . ﻋﺘﯿﻘﻪ ﻓﺮﻭﺵ ﭘﯿﺶ ﺍﺯﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﻧﺴﺮﺩﯼ ﮔﻔﺖ : ﻋﻤﻮﺟﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﮔﺮﺑﻪ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺗﺸﻨﻪﺍﺵ ﺷﻮﺩ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﻛﺎﺳﻪ ﺁﺏ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﻔﺮﻭﺷﯽ . ﺭﻋﯿﺖ ﮔﻔﺖ : ﻗﺮﺑﺎﻥ ، ﻣﻦ با این كاسه ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ پنجاه ﮔﺮﺑﻪ ﻓﺮﻭﺧﺘﻪﺍﻡ، ﻛﺎﺳﻪ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﻧﯿﺴﺖ ، عتیقه است. ﻫﺮﮔﺰ ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﯿﺪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﺣﻤﻘﻨد. 💫@zendegiishirinn💫 شیرین 🍃 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عصرتون بخیر و شادی 💫@zendegiishirinn💫 شیرین 🍃 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
24.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باشید زندگیتون همیشه شاد🌹❤️ ‌ 💫@zendegiishirinn💫 شیرین 🍃 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای همدیگه حال خوب آرزو کنیم حتی اگر بقیه برامون حال خوب نخوان خدا به حرف بقیه نگاه نمیکنه، ولی نگاهش به دل تو بدجور گره خورده آدما نون قلبشونو میخورن، زندگی تو پر میکنه از چیزای خوبی که برای دیگران آرزو کردی...! 💫@zendegiishirinn💫 شیرین 🍃 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿--- کپی مطالب فقط با لینک کانال مجاز است ❌
خواجه ای غلامش را به بازار فرستاد که انگور و انار و انجیر بخرد و زود بیاید. غلام رفت و دیر آمد و انگور تنها آورد... خواجه او را بسیار زد و گفت: چون تو را پی کاری می فرستم باید چند کار کنی و زود بیایی، نه آنکه پی چند کار می روی، دیر بیایی و یک کار کنی. غلام گفت: به چشم، از این به بعد... پس از چند روز اتفاقا خواجه مریض شد و او را پی طبیب فرستاد. غلام رفت و زود برگشت و چند نفر همراه خود آورد. خواجه گفت: اینها چه کسانی هستند؟ گفت: تو با من گفتی چون پی کارت فرستم، چند کار بکن و زود بیا. اکنون این طبیب است که جهت معالجه آورده ام، این غسال است که اگر مردی غسلت دهد، این آخوند است که بر تو نماز خواند، این قبر کن است و این قرآن خوان‌! 💫@zendegiishirinn💫 شیرین 🍃 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿--- ‌ ‌ ‌کپی مطالب فقط با لینک کانال مجاز است ❌
8.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حس ارزشمندی برای رسیدن به خواسته ها رو, در خودتون تقویت کنید❤️💜💚 💫@zendegiishirinn💫 شیرین 🍃 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿--- کپی مطالب فقط با لینک کانال مجاز است ❌