eitaa logo
زندگی شیرین🌱
50.9هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
9هزار ویدیو
0 فایل
کپی بدون لینک ممنوع اینجا کانالی است سرشار از مهر و محبت 😊🥰 به کانال زندگی شیرین خوش آمدید.🌹 پست های تبلیغاتی از نظر ما ن تایید و ن رد می‌شود🔴 https://eitaa.com/joinchat/1558708876Ccdcc3a597e رزرو تبلیغات👆 تبادل انجام نمیدم
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عصرتون بخیر و شادی 💫@zendegiishirinn💫 شیرین 🍃 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
24.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باشید زندگیتون همیشه شاد🌹❤️ ‌ 💫@zendegiishirinn💫 شیرین 🍃 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای همدیگه حال خوب آرزو کنیم حتی اگر بقیه برامون حال خوب نخوان خدا به حرف بقیه نگاه نمیکنه، ولی نگاهش به دل تو بدجور گره خورده آدما نون قلبشونو میخورن، زندگی تو پر میکنه از چیزای خوبی که برای دیگران آرزو کردی...! 💫@zendegiishirinn💫 شیرین 🍃 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿--- کپی مطالب فقط با لینک کانال مجاز است ❌
خواجه ای غلامش را به بازار فرستاد که انگور و انار و انجیر بخرد و زود بیاید. غلام رفت و دیر آمد و انگور تنها آورد... خواجه او را بسیار زد و گفت: چون تو را پی کاری می فرستم باید چند کار کنی و زود بیایی، نه آنکه پی چند کار می روی، دیر بیایی و یک کار کنی. غلام گفت: به چشم، از این به بعد... پس از چند روز اتفاقا خواجه مریض شد و او را پی طبیب فرستاد. غلام رفت و زود برگشت و چند نفر همراه خود آورد. خواجه گفت: اینها چه کسانی هستند؟ گفت: تو با من گفتی چون پی کارت فرستم، چند کار بکن و زود بیا. اکنون این طبیب است که جهت معالجه آورده ام، این غسال است که اگر مردی غسلت دهد، این آخوند است که بر تو نماز خواند، این قبر کن است و این قرآن خوان‌! 💫@zendegiishirinn💫 شیرین 🍃 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿--- ‌ ‌ ‌کپی مطالب فقط با لینک کانال مجاز است ❌
8.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حس ارزشمندی برای رسیدن به خواسته ها رو, در خودتون تقویت کنید❤️💜💚 💫@zendegiishirinn💫 شیرین 🍃 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿--- کپی مطالب فقط با لینک کانال مجاز است ❌
عالمي مشغول نوشتن با مداد بود. کودکي پرسيد: چه مي نويسي؟ عالم لبخندي زد و گفت: مهم تر از نوشته هايم، مدادي است که با آن مي نويسم، مي خواهم وقتي بزرگ شدي مثل اين مداد بشوي! پسرک تعجب کرد! چون چيز خاصي در مداد نديد! عالم گفت پنج خصلت در اين مداد هست.سعي کن آن ها را بدست آوري اول : مي تواني کارهاي بزرگي کني، اما فراموش نکني دستي وجود دارد که حرکت تو را هدايت مي کند و آن دست خداست! دوم : گاهي بايد از مداد تراش استفاده کني، اين باعث رنج مداد مي شود، ولي نوک آن را تيز مي کند. پس بدان رنجي که مي بري از تو انسان بهتري مي سازد! سوم : مداد هميشه اجازه مي‌دهد براي پاک کردن اشتباه از پاکن استفاده کني ، پس بدان تصحيح يک کار خطا، اشتباه نيست! چهارم : چوب مداد در نوشتن مهم نيست ،مهم مغز مداد است که درون چوب است،پس هميشه مراقب درونت باش که چه از آن بيرون مي آيد! پنجم : مداد هميشه از خود اثري باقي مي گذارد،پس بدان هر کاري در زندگي ات ميکني ،ردي از آن به جا ميماند،پس در انتخاب اعمالت دقت کن 💫@zendegiishirinn💫 شیرین 🍃 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿--- کپی مطالب فقط با لینک کانال مجاز است ❌
من توحید هستم…..متولد سال ۴۳یکی از روستاهای شمالی کشورمون……. اونروز به لعیا مسکنهای قوی تزریق کرده بودند تا درد شکستگی کمتر اذیتش کنه برای همین وسط پذیرایی یه تشک پهن کرده بودم و اونجا خواب بود…یعنی قبل از اینکه مهمونها برسند خوابش برده بود…با مهمونها و خواهر و برادرام سرگرم حرف زدن بودم که دیدم لعیا اروم چشمشو باز کرد..من کنارش نشسته بودم تا حواسم بهش باشه که بچه ها موقع بازی باهاش برخورد نکنند..لعیا تا چشمشو باز کرد و بچه هارو دید ذوق زده شد و با خنده دستهاشو اورد بالاو‌گفت:هوراااا…..هوراااا…یهو جیغش رفت هوا…همه بسمتش اومدند…. با استرس گفتم:چی شد بابا!!؟؟لعیا کتفشو نشون داد و دوباره ناله اش بلند شد…سریع لباس پوشیدم و مهمونهارو ول کردم و با داداشم تورج که ماشین داشت سریع بردیمش بیمارستان…در حالیکه هنوز از شکستگی پاش یک روز هم نگذشته بود کتفش هم شکست….بستند و برگشتیم خونه…اون شب از مهمونی هیچی نفهمیدم نه من نه هما و نه حتی بقیه…..حال منو هما بد و بدتر شد…توی بیمارستان دکتر گفت:وقتی بچه خوشحالی میکرده کتفش شکسته….. ادامه در پارت بعدی 👇 ‎‎‌‌‎‎🖌 _زندگی شیرین 💞 @maryam_sfri 💫@zendegiishirinn💫 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
پادشاهی در زمستان به نگهبان گفت: سردت نیست؟ گفت:نه عادت دارم پادشاه گفت: میگویم برایت لباس گرم بیاورند و فراموش کرد صبح جنازه نگهبان را دیدند که روی دیوار  نوشته بود: به سرما عادت داشتم اما وعده لباس گرمت مرا از پای دراورد... مواظب وعده هایمان باشیم👌🏻 💫@zendegiishirinn💫 ‌ شیرین 🍃 کپی مطالب فقط با لینک کانال مجاز است ❌ ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرگز برای هیچ روزی از زندگیت پشیمون نباش روزای خوب خوشحالی میارن روزای بد تجربه بدترین روزها درس عبرت و بهترین روزها خاطره... 💫@zendegiishirinn💫 شیرین 🍃 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿--- ‌ ‌ ‌کپی مطالب فقط با لینک کانال مجاز است ❌
💫حکایت های زیبا واموزنده💫 حکایت خواجة بخشنده و غلام وفادار درويشي كه بسيار فقير بودو در زمستان لباس و غذا نداشت. هرروز در شهر هرات غلامان حاكم شهر را مي‌ديد كه جامه‌های زيبا و گرانقيمت بر تن دارند و كمربندهاي ابريشمين بر كمر مي‌بندند. روزي با جسارت رو به آسمان كرد و گفت خدايا! بنده نوازي را از رئيس بخشندة شهر ما ياد بگير. ما هم بندة تو هستيم. زمان گذشت و روزي شاه خواجه را دستگير كرد و دست و پايش را بست. مي‌خواست بيند طلاها را چه كرده است؟ هرچه از غلامان مي‌پرسيد آن ها چيزي نمي‌گفتند. يك ماه غلامان را شكنجه كرد و مي‌گفت بگوييد خزانة طلا و پول حاكم كجاست؟ اگر نگوييد گلويتان را مي‌برم و زبانتان را از گلويتان بيرون مي‌كشم. اما غلامان شب و روز شكنجه را تحمل مي‌كردند و هيچ نمي‌گفتند. شاه انها را پاره پاره كرد ولي هيچ يك لب به سخن باز نكردند و راز خواجه را فاش نكردند. شبي درويش در خواب صدايي شنيد كه مي‌گفت: ای مرد! بندگي و اطاعت را از اين غلامان ياد بگير. 📌📖 💫@zendegiishirinn💫 شیرین 🍃 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿--- کپی مطالب فقط با لینک کانال مجاز است ❌
من توحید هستم…..متولد سال ۴۳یکی از روستاهای شمالی کشورمون……. برای همین اون شب حالمون بد و بدتر شد که چرا دخترم حتی نتونه خوشحالی کنه..؟؟چون منو هما اصلا حال و روز خوبی نداشتیم مهمونا زودتر رفتند تا ما بتونیم استراحت کنیم….روزهای خوبی نبود و خیلی سختی میکشیدیم…..لعیا دختر عزیزم تقریبا همش توی رختخواب بود و دراز میکشید…این دختر علاوه بر اینکه باهوش بود و استعداد داشت خیلی هم مشتاق آموزش بود و مرتب از من میخواست باهاش کار کنم و بهش نوشتن و خوندن یاد بدم…بطوری که وقتی ۴ساله شد تونست هم بخونه و هم بنویس..همیشه حسرت میخوردم و با خودم میگفتم:چقدر لعیا با این همه استعداد حیف شده و نمیتونه توی اجتماع باشه و باید همیشه تو خونه بمونه….یه روز که به همین موضوع فکر میکردم به خودم گفتم:الهی بمیرم برای دخترم که حتی مدرسه هم نمیتونه بره.یعنی تا ۷سالگی خوب میشه یا استخوناش بدتر میشه؟؟اون لحظه یهو جرقه ایی توی ذهنم زد و با خودم گفتم:چطوره از همین الان ببرمش مدرسه و معرفیش کنم و بهشون بگم که توی این سن در حد یه ۷-۸ساله سواد داره،،،ببینم چی میگند؟؟؟شاید بصورت متفرقه ازش امتحان بگیرند….. ادامه در پارت بعدی 👇 ‎‎‌‌‎‎ 🖌 _زندگی شیرین 💞 @maryam_sfri 💫@zendegiishirinn💫 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
محبت عجیب است اگر آن را به رفیق هدیه کنی، احساس آرامش میکند اگر آنرا به دشمنی تقدیم کنی، شرمنده وپشیمان خواهد شد واگر آنرا به ناشناسی هدیه دهی سخاوت پیشه کرده ای 💫@zendegiishirinn💫 شیرین 🍃 ‌ ‌ ‌---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿--- کپی مطالب فقط با لینک کانال مجاز است ❌