#سياست_زنانه
🔴خصوصیات خانم ها که آقایون دوست ندارند
🔻همیشه و بیش از حد نگران ظاهر شان بودن
🔻وابسته بودن
🔻هپلی و بیمار نما بودن
🔻خود کوچک بین بودن
🔻زنانی که سعی میکنند به جای طرف مقابل تصمیم بگیرند و انتخاب کنند
#همسرداری
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
11.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قلیه اسفناج با مرغ ....
آشپزی در طبیعت
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
#برشی_از_یک_زندگی
#یاسمین
#قسمت_هفدهم🌺
مامان گفت به هر حال حواست باشه، مرده ،تو بايد هواشو داشته باشى،اون زياد متوجه نمى شه.گفتم:باشه مامان جان،مشكلى نداره خوب مى شه.راستيتش خودمم خيلى ناراحت بودم،اون حسين پر جنب و جوش كجا و اين حسين اروم و سر بزير كجا؟خيلى تلاش كردم ولى فايده نداشت،خيلى وقت بود از هم فاصله گرفته بوديم،به غير از مشكل كارش كه با برگشتنمون به تهران حل شده بود، منيژه خانمم مشكل اساسى بود، يه جورايى وقتى مى ديد حسين بيش از حد به من توجه داره، حسوديش مى شد و حرف بارش مى كرد، هميشه ولى حسين حواسش به من بود و هوامو داشت، ولى كلاً حرفهاى منيژه بى تاثير نبود و خودش هم نمى دونست كه با حرفاش داره با زندگيمون بازى مى كنه،برگشتيم تهران، دوباره روز از نو روزى از نو.دانشگاهها باز شدن و دوباره مشغول شدم، اواسط سال بود كه حسين با پدر و مادرش دعواى سختى كرد و گفت من ديگه تو اين خونه نمى مونم،سرمايمم بدين مى خوام مستقل بشم، پدرش سعى كرد مانعش بشه ولى حسين مى گفت كه مى خوايم بريم، هر چى سعى كردم وگفتم حسين جان بمون تا درسم تموم بشه، تحمل كن فايده نداشت،گفت خونه مى گيرم مادرت رو بيار از سارا نگهدارى كنه تا چند ماه ديگه هم درست تموم مى شه.همين طورم شد،خونه ايى كوچيك و يك اتاق خوابه اجاره كرديم و هر چى پول داشتيم، ريختيم تو كار، مادرم هم اومد، تو اون خونه،تنها دلخوشيم درسم بود، و اينكه چند ساعتى از اون محيط تنگ و دلگير دور باشم، ساعت هاى زيادى رو تو كتابخونه مى نشستم و درس هامو مى خوندم، و بعد از ظهرها هم خسته و كوفته مى رسيدم خونه، حسين هم همينطور بدتر از من، همش مى گفت ان شالله كارم زودترراه ميوفته و از اين وضعيت نجات پيدا مى كنيم.خيلى سخت بود،هر كسى براى خودش زندگى مى كرد و براى خودش هدف داشت، من هدفم درسم بود، حسين هدفش كارش بود،مادرمم هدفش بزرگ كردن سارا، حتى به سارا هم مثل قبل نمى رسيدم، پايان نامه هم داشتم كه از همه چى بدتر بود،تو اين وضعيت خيلى كلافه شدم، بازم خواستم برم ورزش ولى حسين همش نا اميدم مى كرد و مى گفت، حالا مثلا رفتى ورزش؟ چى مى شه؟ هيچى.تو همينطورى خوبى،من همه جوره دوست دارم، بابا من تورو ژوليده با لباس گلى لب ساحل پسنديدم،الان كه ديگه روز به روز زيباتر دارمت، سعى كن به سارا برسى و بار مسيوليت رو از رو دوش مامانت وردارى.يكم به خونه زندگيمون برس، ولى بازم هيچ اميدى به هيچى نداشتم، حتى اگر ترم اخرمم نبود شايد درسمو هم ول مى كردم و مى گفتم حالا درس بخونم كه چى بشه؟مى گفتم حسين غذا چى درست كنم؟مى گفت فرق نداره مى گفتم بريم بيرون؟مى گفت بريم.نريم بيرون ؟ نريم!بخوابيم؟ نخوابيم؟ كلا فقط تبديل شده بود به يه اسباب بازى، كه هر كارى مى خواستى باهاش مى كردى!خيلى حوصلم و سر مى برد، منم همش با حسرت به دوستام نگاه مى كردم كه با عشق راجع به دوست پسراشون حرف مى زدن.ياده خودم افتادم اوايل نامزديمون و بعدعروسيمون چقدر از حسين حرف مى زدم! چقدر خوب بود! چقدر زودگذر بود.هميشه به دوستام مى گفتم ازدواج نكنين، زودگذر و خياليه، پوچه. فقط دوست بمونين.من تا بحال دوست پسر نداشتم ولى فهميدم خيلى چيزه شيرينيه.با همه ى اين اوضاع ولى درسم رو تموم كردم و با معدل نوزده فارغ التحصيل شدم.اون روز جشن گرفتيم و با دوستامون رفتيم بيرون و حسابى خوش گذشت، حسين هم اومد و برام كادو گرفته بود و خوشحال بود. همش مى گفت زندگيمون جون مى گيره، ديگه مى تونى بمونى خونه و خودت از دخترمون مراقبت كنى!گفتم حسين اين همه درس خوندم و تلاش كردم و شاگرده اول شدم كه بشينم تو خونه؟حسين هم گفت هر چى صلاحه، دوست دارى برو سر كار، دوست ندارى بمون خونه. اصرارى نيست ولى ما بچه ى كوچيك داريم و من ترجيح مى دم فعلاً كار نكنى! البته صلاحشم همين بود،بمونم تو خونه و از سارا نگهدارى كنم..تصميمم رو گرفتم كه تا وقتى سارا كلاس اول نرفته،از كار و تفريحات خودم سرپوشى كنم و به زندگيم و سارا و حسين برسم.از هيچ تلاشى دريغ نكردم،حسين هم تلاش هاى فراوونش نتيجه داد و يك مغازه هم در تبريز باز كرد،براى همين بيشتر وقت ها در رفت و امد بود،از اين جهت كمتر همديگرو مى ديديم،ولى خوشحال بوديم كه ديگه با شكست روبه رو نشديم،درست برعكس اينكه فكر مى كردم مى تونم مفيد باشم و از درسى كه خونده بودم استفاده كنم و به حساب كتاب هاى حسين رسيدگى كنم،برنامم بهم خورد،چون حسين مى گفت دوست ندارم فكرت درگير كارهاى من بشه، و كارم پر استرسه،تو فقط از زندگيت و با سارا بودن لذت ببر و هر چى كه لازم دارين به من بگو براتون تهيه كنم.مرتب هم به حسابم پول واريز مى كرد كه كم و كسر نداشته باشيم.وقت هايى كه تهران پيشم بود همش با موبايلش درگير بود وكارهاى اونور رو بررسى مى كرد اون طرف هم همينطور بود.
ادامه دارد...
🖌#کانال _زندگی شیرین 💞
@maryam_sfri
💫@zendegiishirinn💫
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
💫حکایت های زیبا و آموزنده 💫
ـ🤍🌼🤍🌼🤍🌼
ـ🌼🤍🌼🤍🌼
🌻"مراد،" ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﻫﺎﻟﯽ روستا ﺑﻪ "ﺻﺤﺮﺍ" ﺭﻓﺖ ﻭ در راه برگشت، به ﺷﺐ خورد و از قضا در تاریکی شب ﺣﯿﻮﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ "ﺣﻤﻠﻪ" ﮐﺮﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﯾﮏ "ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ" ﺳﺨﺖ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﺮ ﺣﯿﻮﺍﻥ "ﻏﺎﻟﺐ ﺷﺪ" ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ "ﮐﺸﺖ" ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﺎ ﮐﻪ ﭘﻮﺳﺖ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽﺭﺳﯿﺪ، ﺣﯿﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ "ﺩﻭﺵ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ" ﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ "ﺁﺑﺎﺩﯼ" ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ.
ﭘﺲ ﺍﺯ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ روستا، ﻫﻤﺴﺎﯾﻪﺍﺵ ﺍﺯ "ﺑﺎﻻﯼ ﺑﺎﻡ" ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ:
«ﺁﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩﻡ، مراد ﯾﮏ شیر ﺷﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩﻩ!»
🌻مراد ﺑﺎ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺍﺳﻢ "ﺷﯿﺮ" ﻟﺮﺯﯾﺪ
ﻭ ﻏﺶ ﮐﺮﺩ."
ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﺴﺖ ﺣﯿﻮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺷﺪﻩ ﺷﯿﺮ ﺑﻮﺩﻩ است.!
ﻭﻗﺘﯽ به هوش آمد از او پرسیدند:
«برای چه از حال رفتی؟»
مراد گفت:
«فکر کردم حیوانی که به من حمله کرده یک "سگ" است!»
🌻مراد بیچاره ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﮐﻪ یک سگ به او حمله کرده است وگرنه ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻭﻝ ﻏﺶ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺯﯾﺎﺩ "ﺧﻮﺭﺍﮎ ﺷﯿﺮ" ﻣﯽﺷﺪ.
👌"ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺍﺳﻢ ﯾﮏ ﻣﺸﮑﻞ ﺑﺘﺮﺳﯿﺪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺑﺠﻨﮕﯿﺪ ﺍﺯ ﭘﺎ ﺩﺭﺗﺎﻥ ﻣﯽﺁﻭﺭﺩ"
📌#داستانهای_عبرت_آموز📖
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینارو هیشکی بهت نمیگه،
امانیاز داری که بشنوی...👌
پس تا آخرش گوش کن..
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐️شب ها آرامشی دارند
🌸از جنس خدا
⭐️پروردگارت همواره
🌸با تو همراه است
⭐️امشب از همان شبهاییست
🌸که برایت یک شب بخیر
⭐️خدایی آرزو کردم
🌸شبتون بخیر و آرامش
⭐️در پناه پروردگار مهربان
🌸به امید طلوعی دیگر
#شب_بخیر❤️
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
5.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
🌸سلام دوستان خوبم😍
🌷صبح تون بخیر و شادی
🌸توأم با عشق و #آرامش
🌷آرامش با ارزشترین
🌸حس دنیاست...
🌷امروزتون پر از بهترینها
✨#صبح_بخیر
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خودت عوضش کن ....
😍🌿
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
6.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مربای بالنگو ....
آشپزی در طبیعت
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
6.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💜در جستجوی زیبایی نباشید
💚زیبا فکر کنید
💛زیبا ببینید
❤️و زیبا بشنوید
💙آنگاه خود، خالق زییایی هستید.
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
🌸 خطاب به #آقایون محترم
#خانمتان_را_خوشحال_کنید🔻
🔹 برخی از کارها خانم خانه را خیلی خوشحال کرده و شما را برایش عزیز میکند!
👈 مثلا گاهی که خانمتان منزل نیست و شما هم خسته نیستین ظرفهای نشسته را بشویید یا خانه را جارو و نظافت کنید.
و یا برخی از کارهای عقب افتادهی همسرتان را انجام دهید.
🔹 این رفتارها باعث میشود تا تصورِ بیخیال بودن شما نسبت به زندگی و زن و بچه، از ذهن همسرتان پاک شود.
👈 اگر همسرتان حس کند که شما به زندگی و او #توجه دارید تحملش را در برابر سختیهای زندگی بیشتر میکند.
#همسرداری 🥀
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---