.
روایت جنون
✍س.غلامرضاپور
به چشم برهم زدنی باروبندیل بستیم و راهی شدیم. وقتی دوستم گفت در سفر اربعین امسالش دو سه بار و در جاهای مختلف مرا دیده، اصلا فکرش را هم نمیکردم این دیدنهایش سر از اینجا دربیاورد که دستِ دردم را بگیرم و باخودم تا کربلا ببرم.
خورشید داشت بند و بساطش را از صفحه آسمان جمع میکرد و ما داشتیم به سرعت خودمان را به اربعینیها می رساندیم، همین قدر طبیعی.
اگرچه خواهرم میگفت : "دیگه باورت نمیکنم. اگه رفتنت قطعیه پس حتما دردت الکیه ."
خودهم میدانم که درین مسیر خیلی چیزها طبیعی نیست. مثلا همه اوقات سال به هرسمت ایران که میروی مسیر پر است از رستورانهای اکبر جوجه و سفره خانه و کته کبابی و کباب برگ و قزل ماهی و .. که هرچقدر هم بابتشان پول میدهی باز ته دلت میگویی" هیچی غذای خونه نمیشه؛ ساالم، تمیییز، میدونی کی پخته؟ چی پخته؟" اما به سمت مرزهای عراق که میروی عنوان جدید موکبهای سیدالشهدا روی دست عناوین دیگرِ جادهها بلند شده و هرچه در موکبها میدهند حتی آب و نانِ خالی مزه غذای خانگی میدهد. اصلا انگار فرق میکند آشپز، غذا را با چه نیتی پخته باشد. غذا که طعم محبت اهل بیت علیهم السلام میگیرد یعنی معجزه ، یعنی خرق عادت.
طبق برنامه باید تا قبل از ساعت هشت صبح از مرز میگذشتیم. اما گاهی وقتی میخواهند نشانت بدهند که تدبیر سفر دست تو نیست، همه چیز تغییر میکند.
چهل دقیقه به اذان ظهر عراق بود که رسیدیم به آخرین موکب، قبل از پارکینگ درهم و برهم ماشینهای عراقی. ناهار و نماز را همانجا ماندیم. باد کولر همراه با خاک و گرما وارد موکب میشد.
نمیشد بمانیم تا گرمای هوا بشکند .
درست وسط روز، وقتی خورشید به شدت اصرار داشت نوازشمان کند و نسیم هم آن روی دیگر پر از گرد و غبارش را نشانمان میداد، به مقصد کاظمین و سیدمحمد و سامرا سوار ماشین شدیم.
یکساعتی در ون نشستیم تا راننده مسافرانش را تکمیل کند. بازهم خدا خیرش بدهد کولرش را روشن میگذاشت و میرفت دنبال مسافر. ما هم هی برایش صلوات میفرستادیم تا زودتر مسافر پیدا کند.
هر زمان هم که از ذکر غافل میشدیم مسافر پیدا کردنش طول میکشید.
از پشت شیشهی ماشین دارم به آدمهای درحال رفت و آمد نگاه میکنم.
زن و بچه
پیر و جوان
کوچک و بزرگ
صورتها سرخ و ملتهب از گرما
سر و روی خاکی
یکی نیست بگوید این وقت روز در اوج حرارت و گرما وسط این بیابان داغ چه می خواهند؟
اصلا آن طرف مرز چه خبر است؟
نمیشود دوماه دیگر بیایند که هوا قدری خنک تر باشد؟!
اینها همه دیوانهاند.
دیوانهی حسین .
دارند میروند پناهندگیشان را بگیرند.
#شوق_زیارت
#سخت_های_شیرین
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
مجله افکار بانوان حوزوی
#ویژه_خواهران 🔶🔹 سلسله نشستهای «در آستانهی قله» 2⃣ جلسهی دوم: ریشههای ما(۲) 🔰 استاد ارائهدهن
.
توجه توجه
❌به دلیل تداخل برنامه، جلسهی دوم "ریشههای ما" در روز شنبه ۲۷ مرداد ماه لغو گردید، تاریخ تشکیل جلسهی جدید اطلاعرسانی خواهد شد.
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
هدایت شده از خبرگزاری اهلبیت(ع) - ابنا
رویــداد بینالمللی نحن ابنـاء الحسیـن علیهالسلام
🔹 فراخوان شرکت در پویش تولید محتوای تصویری با محوریت ثبت و ضبط جلوههایی از حضور زائران غیرایرانی اربعین
در قالبهای:
عکس، سلفی، عکسنگاشت، کلیپ، مستند، مستند گزارشی، مصاحبه، پادکست، تولید محتوا با هوش مصنوعی
🏅 ۴۰ پلاک طلا برای ۴۰ اثر برتر
🗓 مهلت ارسال آثار ۲۰ شهریورماه
🔹 آثار خود را در پیامرسانهای ایتا و تلگرام به آیدی زیر ارسال فرمایید👇:
@ahlalbayt24
https://eitaa.com/joinchat/468190042Cefd32c839f
.
«نگاه نو به نوکری»
✍زهرا نجاتی
روزی که توی کاخک بودیم در حرم یکی از آقازادگان حضرت باب الحوایج، موسی ابن جعفر علی السلام،
یک اتفاق جالب رخ داد. وسط نماز وارد خرم شدیم و تا رسیدم، الله امبر گفتم غافل از اینکه دوتا دخترا رو خادما چادرای کوچولو بهشون دادن، و فاطمه بی چادر مونده. شروع کرد به گریه کردن🫤
و منی که سیمی برام نمونده بود که متصل بشه و نگران نماز مردم بودم
که یکی از فرشتهها و کارگزارای خداوند روی زمین، ظاهر شد. یه بچه چند ماهه تو بغلش بود و بدون هرطور عجله یا بداخلاقی، با حوصله زیاد رفت و برای فاطمه ساداتم که حالا با سرو وضع شلوغ حاصل تفریح، گریه می، کرد، یه چادر بچگونه کوچولو آورد. نفس راحتی و کشیدم که یک دفعه فاطمه که خسته بود و بهانه گیر، بهانه مهر گرفت. معمولا بچه، ها حواسشون به ایما و اشاره هام، سر نماز هست اما این بار فاطمه اصلا متوجه دستم نبود که داشت به دو سه تا مهر اضافه جلوم رو زمین اشاره میکرد.
دیگه واقعا عطای نماز با حضور قلب رو به لقاش بخشیدم و داشتم فکر میکردم واقعا باید چیکار کنم که همون فرشته مهربون، یه مهر به فاطمه داد و فکر کنم در شرف رکعت دوم یا سوم بود که بالاخره بحران فاطمه سادات تموم شد...
بعد نماز که با اون فرشته بچه بغل مواجه شدم، خیلی ازش تشکر کردم و گفتم بلخشید که بچه بغل اذیت شدید.
که در کمال تعجب گفت:«خواهش میکنم. من برای همین اینجا هستم. اینم بچه من نیست، بچه یکی از خانوماست میخواست نماز بخونه.»
و منی که چند دقیقه طول کشید تا ماجرا رو. تونستم هضم کنم ـ.
🔹الغرض؛ خیلی وقتها ما شعار مبدیم اما در عرصه عمل، لنگ میزنیم.
اما توی مملکتی که ادعای تلاش برای جمعیت دارن، یکی از دلابل خلوتی مساجد غز زدن عده ای و ترس از مواجهه مامانها با اون افراد هست.
ما آدم مومن کم نداریم اما مسجدی کم داریم که یکی از دلایلش این هست. وجود خادم پر به دست برا همه مون جا افتاده اما وجود این خادمها، خیلی جذاب و علاقه مند کننده است.
پ.ن.یکی از قشنگیهای اربعین، کشف ساحتهای جدیدی برای نوکری و خدمت در آستان خدا و اهل بیت علیهم السلام است.
#اربعین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
مجله افکار بانوان حوزوی
#ویژه_خواهران 🔶🔹 سلسله نشستهای «در آستانهی قله» 2⃣ جلسهی دوم: ریشههای ما(۲) 🔰 استاد ارائهدهن
.
توجه توجه
❌به دلیل تداخل برنامه، جلسهی دوم "ریشههای ما" در روز شنبه ۲۷ مرداد ماه لغو گردید، تاریخ تشکیل جلسهی جدید اطلاعرسانی خواهد شد.
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
دلم برای آن شیخ شهید می سوزد؛ در کنج تاریخ روشنفکری، اعدام شد چون اصلاحات زمان قاجار، نیاز به قربانی داشت و از مشروطه مشروعه هم بیزار بود.
از آن روز تا همین دوران کنونی، برای حفظ آبروی اعدام چی ها که سردمدار اصلاحات روشنفکری بودند؛ این شیخ بازهم ترور می شود، زیرا مُهر خدمت غرب نگری در ایران، وابسته به دیوار کوتاه شیخ فضل اللهِ مخالفِ پیشرفت و تحصیل نسوان است!
تنها با گوشه چشمی جستجو در وب سایت ها، هجمه تخریب و تهمت علیه آن شیخ شهید، فهمیده و بلکه باور می شود!
در حالی که، شیخ پژوهان بی مرض بارها گفته اند که او هرگز مخالف تحصیل زنان و پیشرفت نبود و مدرک پشت مدرک هم نشان دادهاند؛ اما چه سود که قلم های حق هم ابتر می شود؛ وقتی قدرت رسانه، در دستان آن عده اهل تزویر باشد!
پ.ن: سند تأييد قاطع آیت الله شيخ فضلالله نوری (ره) نسبت به مدارس جديد (که از آن با تعبیر پرمعنای «خیر جاری بزرگ» یاد کرده است) در اوايل تأسيس و ترويج مدارس جديد.
ایشان مبلغ یکصد تومان هم به این کار کمک کردهاند که در آن زمان مبلغ خوبی بوده است.
منبع: رسائل، اعلاميهها، مکتوبات فضل الله نوری، ص123.
✍🏻 فاطمه شکیبرخ
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
چند قدم مانده...
صدای «مای بارد زائر» در ذهنم میپیچید
به مشامم اما عطر عجیبی میرسید
چشمانم را به آرامی باز کردم
در کنار یک موکب بر روی یک نیمکت چوبی خوابم برده بود
سراسیمه بلند شدم و چادرم را مرتب کردم
دستم را چرخاندم تا کولهپشتیام را پیدا کنم
روی نیمکت بود
همانجایی که چند دقیقهی قبل سرم را گذاشته بودم
گیج و منگ نگاهی به اطراف انداختم
همسفرانم کجا بودن؟!
دست کوچکی مقابل صورتم قرار گرفت و آب خنکی را به دستم داد
آمدم کلمات عربیای که در ذهنم داشتم را بتکانم و به عربی تشکر کنم که او پیشدستی کرد و گفت:«خاله من ایرانیام، اینجا هم موکبمونه»
از لهجهاش فهمیدم اهل کرمان است
تا بیایم کلمات فارسی را ادا کنم برای تشکر، او رفته بود
بلند شدم کولهپشتی را روی شانهام انداختم
چند قدمی که رفتم چشمانم سیاهی رفت و
با صدای «شد شد نشد میرم کربلا، پیش عموم اباالفضل میزنم زیر گریه»ی مداحیای که از هندزفری در گوشم پخش میشد، بیدار شدم
ولی اینبار در خانه و زیر کولر...
✍🏻زهرا کبیریپور
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🔰 #یادداشت |اعتماد مصدق به آمریکا چگونه نهضت ملی شدن صنعت نفت را به شکست کشاند؟ - ۱
✏️ آمنه عسکری منفرد
📝خط رهبری به مناسبت ۲۸ مرداد سالروز وقوع کودتای آمریکایی - انگلیسی علیه دولت ملی دکتر مصدق و سرکوب جنبش ملی شدن صنعت نفت، در این يادداشت روایت تاریخی - تحلیلی حضرت آیتالله خامنهای از این جنبش و زمینهها و علل وقوع کودتا را براساس بیانات ایشان بازخوانی و تبیین میکند.
* ملی شدن صنعت نفت، نقطهٔ عطف تاریخی
🔸 تصویب قانون ملی شدن صنعت #نفت در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹، یکی از نقاط عطف تاریخ مبارزاتی ملت ایران برای کسب حق خود و کوتاهی دست #استعمار پس از پنجاه سال از سرمایه ملی است که بهعنوان روزی تاریخی، در حافظه ملت ایران باقیمانده است:
«این دوران، دورانی است که سلطهٔ قدیمی انگلیسی یک ضربت محکم میخورد و خاطرات حکومت ملی، حکومت مردم و حضور مردم که سالیان درازی بود به کلی از ذهنها شسته و زدوده شده بود باز در ذهنها زنده میشود.»(۲۳/۱۰/۱۳۶۳) البته حرکت ملی این #نهضت «یک درخواست حدّاقلّی بود، دنبال استقلال اقتصادی و استقلال سیاسی و #استقلال همهجانبه نبود. نفت ما دربست در اختیار انگلیسها بود، در نهضت ملّی شدن صنعت نفت، درخواست این بود که نفت را از دست انگلیسیها بگیریم و دست خودمان باشد.» (۱۹/۱۰/۱۳۹۴) اما همین امر بر مستکبران گران آمد، چراکه «انگلیسیها در زمان قاجاریه به ایران آمدند و با رجال خائن آن روز، برای بردن نفت مملکت قراردادی شصتساله بستند!... تا #انگلیس بیاید و نفتی را که آن روز مثل آب خوردن به آن نیاز داشت، ببرد. واقعاً برای انگلیس، نفت ارزشمندترین کالا محسوب میشد… (اینها) سالهای متمادی این گنج را استخراج کردند و خوردند، بیآنکه به روی مبارکشان بیاورند که این غصبِ مالِ ملت ایران است.»(۱۴/۱۱/۱۳۷۳) اما با تصویب این قانون ملی «انگلیسیها آن تودهنی سخت را از ملت ایران خوردند.» (۲۴/۱۲/۱۳۶۳)
* انعکاس سیلی ایران بر گوش انگلیس در ماجرای ملی شدن صنعت نفت
🔹 ماجرای ملی شدن صنعت نفت در ایران سبب شد تا رستاخیزی عظیم در منطقهٔ غرب آسیا اتفاق افتد و فصل جدیدی نهفقط در تاریخ معاصر ایران بلکه در تاریخ معاصر منطقه باشد:
«در دنیای #عرب آنچنان انعکاس سیلی ایران بر بناگوش انگلیسیها عجیب بود که توانست ملتهای عرب را یکی پس از دیگری بیدار کند و در سه چهار سال بعدازآن حادثه در دنیای عرب، سالهای حادثهخیز بود…در هند هم انگلستان تازه شکستخورده بود؛ در مصر هم باروی کار آمدن افسران آزاد و سقوط رژیم سلطنتی فاروق، انگلیسها داشتند میلرزیدند. در یک چنین شرایطی بود که یک ضربهٔ محکم، انگلیسیها در ایران خوردند از ناحیهٔ مردم، از ناحیهٔ احساسات دینی مردم، از ناحیهٔ رهبری دینی و اسلامی مردم، از ناحیهٔ شخص #آیتالله_کاشانی.»(۲۹/۰۴/۱۳۶۳)
ضربه به انگلیس یک بعد ملی شدن صنعت نفت در منطقه بود، علاوه بر آن، این نهضت، سبب تحقق دیگر نهضتها نیز شد:
«#نهضت_ملی... به دنبال خودش... نهضتهای دیگری را هم آورد که یکی از مهمترینش،... نهضت ضد سلطنتی بود که سه – چهار سال بعد در عراق انجام گرفت.»(۲۹/۰۴/۱۳۶۳) حادثه، حادثهٔ بسیار مهمی بود.»(۲۴/۱۲/۱۳۶۳) همان وقت همه میگفتند که قیام مصر بهوسیلهٔ ناصر و قیام عراقیها بهوسیلهٔ آن سران کودتای عراقی، ناشی از حرکت ایران بود.» (۰۵/۰۹/۱۴۰۱)
* عناصر قدرت نهضت ملی صنعت نفت
🔸 در همه حوادثی که در عالم محقق میشود، عناصر و عوامل را باید در کنار هم دید و تحلیل کرد. در نهضت ملی شدن صنعت نفت نیز عناصر مختلف ازجمله، ایمان مردم و حضور در میدان مبارزه، رهبری آیتالله کاشانی و تأثیر جریان فداییان اسلام را میتوان نام برد. در نهضت ملی شدن صنعت نفت نیز، همراهی مردم در سایهٔ رهبری روحانیت بیدار مبارز، حرکت آفرین و تاریخساز گشت:
«در همهى تحولات و جنبشهاى گوناگون اجتماعى بزرگ، نقش مردم…[مهم] است. یعنى گسترش یک تحول، گسترش یک فکر، گسترش نفوذ یک مصلح اجتماعى، وابستهى به این است که با مردم چقدر ارتباط داشته باشد. هرچه ارتباط او و آن جریان و آن جنبش و آن تحول با مردم بیشتر باشد، امکان موفقیت او بیشتر است؛ اگر از مردم منقطع شد، دیرى نخواهد پائید، کارى نخواهد کرد.»(۲۰/۰۷/۱۳۹۰)
🔗ادامه در صفحه نویسنده
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
«انقلاب چادرها»
✍🏻سیده ناهید موسوی
پلکهایم سنگین شد و چشمانم به التماس کردن افتادند،تا بلکه خاموشی زده و سر بر بالین بگذارم. اراده کردم و نباید بدقولی کنم، از طرفی لذت کتابخوانی گاهی استراحت را هم برایم بی معنا میسازد. سه فصل پایانی کتاب را باید همین امشب به پایان برسانم، اصلا به اوج قصه رسیدم، راهی جز خواندن خطوط آخر کتاب در ساعتهای نزدیک به سحر نبود.
دشمن مشترک همه بشریت در طول تاریخ، نظام سرمایه داری بوده است، آنانی که شعار میدادند؛ بدون تانک و موشک بلکه با عقیده به جنگ با عقیده باید رفت. پرواضح بود که با کشتار مسلمانان عقاید آنان تغییر و نابود نمیشود. بلکه با مذهب آنان جنگیدن نتیجه مطلوب نظام استکباری و سرمایهداری حاصل شده و به راحتی فکر و روح بشر رو به اسارت میگرفتند.از حجاب تا برهنگی، ازشبه روشنفکران و نظریه پردازانی که کَمر همت برای دشمنی با حجاب و اسلام بسته بودند.درواقع از مهمترین دلایل پوشش، مبارزه در برابر فرهنگ سرمایهداری و استعماری است.
گرچه نظام پادشاهی در ایران ۲۵۰۰سال استمرار داشت؛ اما وقتی که این نظام درمسیر مبارزه با دین و به ویژه حجاب قرار گرفت، مردم این سرزمین و خصوصا زنان؛ با ارادهای قوی به مبارزه برخاستند و نهایتاً انقلابی آفریدن که در برخی رسانههای جهانی «انقلابِ چادرها» نام گرفت. به عقیده برخی این انقلاب نبود که زنان را با حجاب کرد، بلکه حجاب بود که انقلاب آفرید. بی شک سخن از حجاب، فقط سخن از پوشش نیست بلکه سخن از یک مکتب و چارچوب فکری هست. و فریاد بلندِ چادرهایی که انقلاب کرده بودند این بود که زن در عین پای بندی به فطرت و داشتن پوشش مناسب میتواند در جامعه، نقش بینظیری داشته باشد. دقیقا نقطه مقابل خط فکری سرمایهداران که به مذاق آنان خوش نیامد.
همینطور که صدای کلمات کتاب در ذهنم میپیچد، یاد حرفهای مهمان چند هفته پیش میافتم که برای ادامه تحصیل روسیه را انتخاب کرده بود و از احترام و برخورد فوق العاده مردم روسیه با ایرانیان میگفت، از قوانین رعایت لباسهای پوشیده در کلاس درس و دخترانی که ملزم به رعایت قوانین میشدند. از انسانیت همکلاسی خود که وقتی متوجه روزهدار بودنش میشود روبه دیوار لقمهاش را تمام میکند. همه اینها شاید نقاط مشترک فرهنگ زیبای ایرانی با آن کشور اروپایی بود.فارغ از ملیت، مسلمانان درهمه جای دنیا دارای اُبهت و محترم شمرده میشوند.و این یک نقطه قوت برای مسلمان است، اما ضعف بزرگی برای دشمنان هست.
داستان خوش کتاب با مسلمان شدن دو دختر آمریکایی تبار و محجبه شدن آنها پایان یافت. تا هرگز قدرت دین مبین اسلام و تاثیر حجاب بر درون و فطرت انسانها به ویژه زنان از یادها پاک نشود. هرچند کشورهای اروپایی فراوانی همچون فرانسه و... مخالفان سَرسخت حجاب و محجبهها هستند اما بانوان ایران زمین «پرچمداران» حجاب اصیل اسلامیاند. و در نهایت فراموش نکنیم که «ما به دنیا آمدیم تا قیمت پیدا کنیم، نه اینکه به هر قیمتی زندگی کنیم.»*آیت الله العظمی بهجت.
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI