هدایت شده از حسین ابراهیمی
می روم حلیم بخرم
آن قدر كوچك بودم كه حتی كسی به حرفم نمیخندید. هر چی به بابا و ننه ام میگفتم میخواهم به جبهه بروم محل آدم بهم نمیگذاشتند. حتی در بسیج روستا هم وقتی گفتم قصد رفتن به جبهه را دارم همه به ریش نداشته ام خندیدند. مثل سریش چسبیدم به پدرم كه حتما باید بروم جبهه، آخر سر كفری شد و فریاد زد: «به بچه كه رو بدهی سوارت میشود. آخه تو نیم وجبی میخواهی بروی جبهه چه گِلی به سرت بگیری.»
دست آخر كه دید من مثل كنه به او چسبیده ام رو كرد به طویله مان و فریاد زد: «آهای نورعلی! بیا این را ببر صحرا و تا میخورد كتكش بزن! و بعد آن قدر ازش كار بكش تا جانش در بیاید.»
قربان خدا بروم كه یك برادر غول پیكر بهم داده بود كه فقط جان میداد برای كتك زدن. یك بار الاغ مان را چنان زد كه بدبخت سه روز صدایش در نیامد.
نورعلی دوید طرفم و مرا بست به پالان الاغ و رفتیم صحرا. آن قدر كتكم زد كه مثل نرمتنان مجبور شدم مدتی روی زمین بخزم و حركت كنم!
به خاطر اینكه ده ما مدرسه راهنمایی نداشت، بابام من و برادر كوچكم را كه كلاس اول راهنمایی بود آورد شهر و یك اتاق در خانه فامیل اجاره كرد و برگشت. چند مدتی درس خواندم و دوباره به فكر رفتن به جبهه افتادم. رفتم ستاد اعزام و آن قدر فیلم بازی كردم تا اینكه مسئول اعزام جان به لب شد و اسمم را نوشت. روزی كه قرار بود اعزام شویم صبح زود به برادر كوچكم گفتم: «من میروم حلیم بخرم و زودی بر میگردم.»
قابلمه را برداشتم و دم در خانه آن را زمین گذاشتم و یا علی مدد! رفتم كه رفتم.
درست سه ماه بعد از جبهه برگشتم در حالی كه این مدت از ترس حتی یك نامه برای خانواده نفرستاده بودم. سر راه از حلیم فروشی یك كاسه حلیم خریدم و رفتم طرف خانه. در زدم. برادر كوچكترم در را باز كرد و وقتی حلیم را دید با طعنه گفت: چه زود حلیم خریدی و برگشتی!»
خنده ام گرفت. داداشم سر برگرداند و فریاد زد: «نورعلی! بیا كه احمد آمده» با شنیدن اسم نور علی چنان فرار كردم كه كفشم دم در خانه جا ماند. !
هدایت شده از حسین ابراهیمی
قاى نورانى سوخته
بعد از سه ماه دلم براى اهل و عيال تنگ شد و فكر و خيالات افتاد تو سرم.
مرخصى گرفتم و روانه شهرمان شدم.
اما كاش پايم قلم مى شد و به خانه نمى رفتم.
سوز و گداز مادر و همسرم يك طرف، پسر كوچكم كه مثل كنه چسبيد بهم كه مرا هم به جبهه ببر، يك طرف.
مانده بودم معطل كه چگونه از خجالت مادر و همسرم دربيايم و از سوى ديگر پسرم را از سر باز كنم.
تقصير خودم بود.
هر بار كه مرخصى مى آمدم آن قدر از خوبى ها و مهربانى هاى بچه ها تعريف مى كردم كه بابا و ننه ام نديده عاشق دوستان و صفاى جبهه شده بودند، چه رسد به يك پسربچه ده، يازده ساله كه كله اش بوى قرمه سبزى مى داد و در تب مى سوخت كه همراه من بيايد و پدر صدام يزيد كافر! را دربياورد و او را روانه بغداد ويرانه اش كند.
آخرسر آن قدر آب لب و لوچه اش را با ماچ هاى بادكش مانندش به سر و صورتم چسباند و آبغوره ريخت و كولى بازى درآورد تا روم كم شد و راضى شدم كه براى چند روز به جبهه ببرمش.كفش و كلاه كرديم و جاده را گرفتيم آمديم جبهه.
شور و حالش يك طرف، كنجكاوى كودكانه اش طرف ديگر.
از زمين و آسمان و در و ديوار ازم مى پرسيد.
- اين تفنگ گندهه اسمش چيه؟
- بابا چرا اين تانك ها چرخ ندارند، زنجير دارند؟
- بابا اين آقاهه چرا يك پا ندارد؟
- بابا اين آقاهه سلمانى نمى رود اين قدر ريش دارد؟
بدبختم كرد بس كه سؤال پرسيد و منِ مادرمرده جواب دادم.
تا اين كه يك روز برخورديم به يك بنده خدا كه رو دست بلال حبشى زده بود و به شب گفته بود تو نيا كه من تخته گاز آمدم.
قدرتىِ خدا فقط دندان هاى سفيد داشت و دو حدقه چشم سفيد.
پسرم در همان عالم كودكى گفت: «بابايى مگر شما نمى گفتيد رزمندگان ما همه نورانى هستند؟»
متوجه منظورش نشدم:
- چرا پسرم، مگر چى شده؟
- پس چرا اين آقاهه اين قدر سياه سوخته اس؟
ايكى ثانيه فهميدم كه منظورش چيه؛ كم نياوردم و گفتم: «باباجون، او از بس نورانى بوده صورتش سوخته، فهميدى؟!»
سلام
این فایل هر چند برای سالیانی گذشته است ولی هنوز برای کسانی که تازه در عرصه کتاب و کتابخوانی وارد شده اند و یا در این عرصه فعالیت دارند،جذاب و مفید خواهد بود......از جذابیت های این فایل مصور بودن آن است.از 30 نویسنده برتر کشور معرفی شده در فایل،حداقل یک اثر از 10 نفر آنها خوانده ام.از بین معرفی 120 کتاب هم با ده تا از این کتاب ها اشنا هستم و 28 تا از کتاب های این لیست را خوانده ام.بیشترین آنها مربوط به سید مهدی شجاعی و رضا امیر خانی است....معرفی اجمالی کتاب ها هم از مزیت دیگر این فایل است....با این حال این فایل حدود50 صفحه دارد.این اثر حاصل تلاش دانشجویان انجمن اسلامی دانشگاه شاهد می باشد.
امیدوارم از دیدن و خواندن این فایل لذت ببرید....
#کتاب
#کتاب_بخوانیم
#کتابخوانی
#یادداشت_های_یک_طلبه
@delneveshtetalabe
@pooyanevisi
@anarstory
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
https://www.makarem.ir/maaref/fa/article/index/419710/%D8%B9%D9%84%D9%91%D8%AA-%D9%BE%D9%86%D9%87%D8
دوستان کمک کنند.
پیشنهاد بنده این است که کتابهای معرفتی و معارفی را حتماً توی برنامهتان بگذارید، مثل کتابهای مثل خود قرآن، علی صفایی، همنام گلهای بهاری و ... با توجه به علاقهتان، تاریخی، انسانشناسی و ... و... .
یک پایۀ نوشتن، حرف تازه داشتن است. مضمون و محتوا داشتن است. طرف 500 صفحه کتاب نوشته اما مضمون خاصی را نمیرساند.
اما دربارۀ ادبیات کتابهای فاخر را بخوانید. ادبیات عامه (کتابهای زرد) خوب هستند، ازش یاد بگیرید که چهطور راحت و روان بنویسید.
آقای رحیل یک لیست گذاشتهاند، لیستِ کتابهای خوب. بهنظرم خوب است. اینجا فوروارد میکنم.
اگر منظورتان کتاب برای نوشتن است، عجله نکنید. دو بال قالب(فرم) و مضمون(محتوا) را قوی کنید و شروع کنید به نوشتن. روزی نیم ساعت مستمر و پیوسته.
کمکم دستتان میآید.
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
#باغنار2🎊 #شب_های_قدر🖤 ⚫️به دلیل فرا رسیدن شبهای پرفیض قدر، مجموعهی باغنار2 به مدت پنج شب پخش نمی
دونه دونه میگم
خوشه ی ماه از اعتماد به نفس هیوا خیلیی خوشم وکسی که بین عشق وعقل جدال میکنه معلومه ادم فهمیده ای هست که تاعاشق شو نمیاد بگه عاشقمو ورویا ببافه و رمان خوشه ماه یه رمان تاثیر گذار بیا جوانان هست واین عالیه رمان خوشه ی ماه پراز معنی ومفهونه ازچیزایی عرفانی وشعر و...که بدرد مامیخوره جوانان برای الانشون مانوجونا واسه بعد هامون عبرت میگیرم
واینکه فهم وشعور حسام الدین واقعا قابل تحسینه وسید هاشم که رمان رومعنوی کرده عالیه الان میخوام برم کلاس مجازی دارم میام درمورد رویای وصال هم میگم
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
https://www.makarem.ir/maaref/fa/article/index/419710/%D8%B9%D9%84%D9%91%D8%AA-%D9%BE%D9%86%D9%87%D8
از مریدان خانم هیام....علت علاقه تون به رمانهای خانم هیام چیه؟
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
تَهَدّمَت وَاللّه اَرکانُ الهُدیٰ ...😢🥺 در هنگام ضربت زدن عبدالرحمن بن ملجم بر سر مطهر حضرت علی(عل
کار ما در باغ انار یادگیری قالب است.
ضعف اکثر بچه های مذهبی محتوا زدگی است به نظرم. بیانیه نویسی باید ترک بشود. رمان بیانیه نیست. هنرمند فیلتر است. صافی است. باید اندیشه یک بزرگی را بفهمد و خودش را بگذارد جای آن شخصیت. در موقعیت های مختلف مثل او صغری کبری بچیند. حالا رمانی بنویسید و این شخصیت را هر کجا می خواهد ببرد، ببرد. شخصیت راه خودش را در داستان اش پیدا می کند. دیگر شعارزدگی از بین می رود.
خب اگر کسی سن اش کم است یا تازه با معارف دینی آشنا شده یا دوست دارد کتابی پر محتوا بنویسد پس برَش واجب. است مطالعه زیربنایی.
پیشنهاد من مطالعه آثار حکمت آمیز است.
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
🖤📿 📿 ⇦• #دعـــاۍجــوشـنکـبـیـر 🔹یَا سَیِّدَ السَّادَاتِ یَا مُجِیبَ الدَّعَوَاتِ یَا رَافِعَ الدَ
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
🔷🔹※ #فایل_صوتی_خلاصه #صوت_خلاصه_جلسه_دوم 🔸 ایمان (۲) [کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی درقرآن] 📻 استا
نه بحث محتوا هم هست....ولی مشکل این هست که مخاطبان گروه متنوع هستند و در 100درصد نظراتشون روی محتوا نظر میدن...
وقتی برویم جلوتر حتما بحث های محتوایی کمتر خواهد شد...ولی الان لا مفر...
مثلا رمان خوشه ماه اول شخص هست یا دانای کل؟
شخصیت اصلی درحد تیپ مانده یا شخصیت شده؟
گره ابتدایی داستان یقه مخاطب را می گیرد یا نه؟
کشمکش دارد یا نه؟
نقطه اوجِ کوبنده دارد یا صرفا مخاطب گول زنک است.
ضد قهرمانِ قوی دارد یا نه ...
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
شهید مدافع وطن امیر محسن حسن نژاد شهید یزدی حادثه شب گذشته راسک شهید حسن نژاد پیش از این نیز از مست
و این عادی است...
چون یادگیری قالب بالای سه سال ممکن است طول بکشد....
ولی مثلا یک حدیث جالب زیر سه دقیقه...
و برای نوشتن باید حوصله کرد تا قالب را یاد گرفت...وگرنه آن حدیث اصلش شیرین تر است از یک داستانکِ داستان نشده... و همین داستان نشدن زدگی آورده...مخاطب علاقه ای ندارد به شنیدن کارهای مذهبیِ بعضی نویسنده ها....
چرا امیرخانی و شجاعی موفق بوده اند؟
چرا؟
یک درختِ شیرِ پاک خورده برگ بجنباند.
#نکته
بهزاد دانشگر نویسنده موفقی هست و کاملا مخالف نوعِ قلم امیرخانی و شجاعی....نکته اش چیست؟
درختان شاخه بجنبانند.
حدود صد و ده درصد مخاطبان بعدا ز خواندن رمان روی محتوا نظر می دهند.
ولی تمام عمر آن نویسنده روی یادگیری قالب گذشته.
چه می فهمید از این دو جمله؟ بیان کنید.
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
#باغنار2🎊 #پارت36🎬 بعد بانو سیاهتیری با صدایی بغضآلود ادامه داد: _میگن همهی آشناهاش خلافکار و گن
من یقین دارم از پانزده هزار نفری که عضو کانالشان هستند...البته نمی دانم چه تعدادی رمان را خوانده اند...ولی مطمئنم از پانزده هزار نفر ده نفر هم اینطوری نظر ندادند....
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
عنکبوت روم دخان
خانم هیام این چند خط نظر مخاطب را به همین شکل پرینت رنگی بگیرید و در گوشه ذهنتان نصب کنید... برای رمان نویس مدالی خوش رنگ تر از این ارتباط مخاطب شناسایی نشده تا امروز مورخ 22 مهر 99.
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
🍃💥تیتراژ #باغنار2💥🍃 🆔 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مثل خلبانی و ساخت هواپیما میمونه.
یاد گرفتن محتوا مثل یادگرفتن خلبانی خست. وساخت هواپیما مثل یاد گرفتن قالب.
اگر فرض بگیریم یادگرفتن خلبانی زیر سه دقیقه امکان پذیر باشه ساخت هواپیما چقدرطول می کشد؟
خب اصل نکته اینجاست...شما باید یاد بگیرید هواپیما بسازید.
تا هواپیما نسازید مخاطب نمی تواند با شما پرواز کند در جهانِ داستان با یک خلبانِ بی هواپیما تا سر کوچه هم نمی شود رفت.
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
#شهیدامیرمحسنحسننژاد اللهم ارزقنا شهادةً فی سبیلک
خب اگه قالب هم خیلی جالب بود شاید خیلی زودتر یاد بگیریم
سلام و نور.
برای این تصویر یک داستانک 40 کلمه ای بنویسید. خلاقانه باشد.
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
دل نوشته برود در پادشاه وارونه.
#داستانک
#تمرین37
#تمرین
#بیعت
@anarstory
مکالمه دو جنین در شکم مادر: ⇩
اولی: تو به زندگی بعد زایمان اعتقاد داری؟
دومی: آره حتما. یه جایی هست که
می تونیم راه بریم شاید با دهن چیزی بخوریم.
اولی: امکان نداره.
ما با جفت تعذیه می شیم. طنابشم انقد کوتاهه که به بیرون نمی رسه. اصلا اگه دنیای دیگه هم هست چرا کسی تاحالا از اونجا نیومده بهمون نشون بده.
دومی: شاید مادرمونم ببینیم.
اولی: مگه تو به مامان اعتقاد داری؟
اگه هست پس چرا نمی بینیمش؟!!!
دومی: به نظرم مامان همه جا هست.
دور تا دورمونه.
اولی: من مامانو نمی بینم پس وجود نداره.
دومی: اگه ساکت ساکت باشی صداشو می شنوی و اگه خوب دقت کنی حضورشو حس می کنی….
👈🏻این مکالمه چقدر آشناست….!
تا حالا بودن #خدا را اينطوري به همين
سادگي حس نكرده بودم . . .
#نمونه
#داستانک
#کپی
#نکته
#داستانک
#آموزش
#اعتقادات
#خدا
#کلام
#جنین
@anarstory
هدایت شده از ابزارهای داستان نویسی
📚 #داستان_پینوکیو
چوبی که پینوکیو از آن ساخته شد، بشریت نام داشت
داستان پینوکیو را همه تان شنیده اید. ژپتو (ژوپیتر،خدای خدایان) عروسکی چوبی می سازد شبیه عروسک های خیمه شب بازی، ولی فراموش می کند نخ های آن را نصب کند، و این عروسک به نوعی صاحب "اختیار" می شود (پیکنو به زبان لاتین یعنی دم بریده).
وقتی ژپتوی پیر می خوابد پری مهربان به سراغ پینوکیو می آید و به او جان می دهد. (شب، تاریکی و پری مهربان ماهیت مادینه روانی یا آنیمایی دارند و معنای کلمه آنیما نیز جان یا حیات است).
این گونه است که وقتی ژپتوی پیر از خواب برمی خیزد عروسک ناتمام خود را می بیند که از در و دیوار بالا می رود و کارگاه نجاری اش را به هم می ریزد. ژپتو پسرکی سر به راه می خواهد، بنابراین برای پینوکیو کیف و کتاب و کفش و کلاه می خرد و او را روانهء مدرسه می کند، اما در راه مدرسه روباه مکار و گربه نره در کمین کودکانند. (گربه نره نماد غریزه است و روباه نماد طمع، و این دو از دیدگاه روانشناسی تحلیلی نماد سایه یا shadow هستند).
روباه و گربه بارها پینوکیو را فریب می دهند: یک بار با وسوسهء سیرک، یک بار با وسوسهء شهر بازی، یک بار با طمع جنگلی که در آن پول ها را می کارند و درخت پول سبز می شود؛ و پینوکیو در این مسیر بارها هر چه دارد می بازد و به صفر می رسد.
نقطهء اوج داستان هنگامی است که پینوکیو با مدد فرشتهء مهربان از فریب روباه و گربه رهایی می یابد و به خانه برمی گردد، اما ژپتو (ژوپیتر) را در خانه نمی یابد و به ناچار برای یافتن گمشده اش به سفری دیگر رو می آورد: سفری دریایی ( دریا هم نماد ناخودآگاهی).
پینوکیو در این سفر "یونس وار" به شکم ماهی فرو می رود و فرصت درون نگری میابد.
و این بار پینوکیو با پدر به خانه برمی گردد و از خلقت خود فراتر می رود و "انسان" می شود!
"کارلو کلودی" نویسندهء ایتالیایی در داستان پینوکیو تمام مراحل سفر قهرمانی و آرکه تایپ های یونگی را به کار می گیرد تا در پس داستانی به ظاهر کودکانه و جذاب، درس زندگی بیرونی و درونی را "سینه به سینه" انتقال دهد.
✍داستان سفر بشریت برای رسیدن به سعادت
@storytools
@anarstory
«خط طرح (Plot line)» مسیر داستان و به طور کلی حوادث و رویدادهایی است که از ابتدا تا انتهای داستان روی خواهد داد. خط طرح داستان کوتاه معمولاً بسیار کوتاه و در حد یک پاراگراف یا چند جمله است. این خط طرح موارد ذیل را در بر خواهد داشت:
۱ـ شروع داستان
۲ـ شخصیت اصلی داستان (توصیف اجمالی)
۳ـ حادثهی اصلی داستان
۴ـ پایان داستان
#پلات
#آموزش
#پیرنگ
#طرح
@anarstory
چهار ويژگي براي نوشتن طرح
۱ـ در طرح و هنگام نوشتن پيرنگ ، زمان نوشتار(زمان حال است) متن پيرنگ را با زمان حال مي نويسيم.
۲ـ متن پيرنگ را با زاويه ديد سوم شخص مي نويسيم.
۳ـ هنگام نوشتن طرح يا پيرنگ توالي زماني حوادث را رعايت مي كنيم.
۴ـ در طرح، به وقايع فرعي نمي پردازيم بلكه وقايع كلي و اصلي را به ترتيب يادداشت مي كنيم.
یک فضا سازی مناسب می تواند مخاطب را در طول داستان پیش برده و وی را با محیط مانوس کند. چشمانتان را ببندید و شخصیت هایتان را در مکان هایی همچون بیابان، جنگل، اعماق دریا، مترو و یا هر جای دیگری که می خواهید قرار بدهید و تمام جزییات این مکان ها را مد نظر داشته باشید. این چنین تصوری در متعادل سازی محیط داستانی و حتی شخصیت پردازی ها به شما کمک خواهد کرد. از همان ابتدای داستان می بایست مکانی که شخصیت ها قرار است در آن جا (و یا آن جاها) ایفای نقش کنند برای شما شناخته شده باشد.
فضا سازی شامل زمان، مکان، بافت و ساخت محل مورد نظر و جو یا محیطی که قرار است طرح داستانی در آن شکل بگیرد می باشد.
همیشه به یاد داشته باشید که فضا سازی را همراه با شخصیت پردازی و طرح داستانی در هم ادغام کرده به نوعی که با هم تعامل داشته باشند. می بایست تمام جزییاتی که به خواننده صحنه ی واقعی داستان را نشان می دهد بدانید اما به یاد داشته باشید تنها آن دسته از جزییات را بیاورید که به جلو رفتن داستان کمک می کنند.
طرح داستان وقایعی را که قرار است در داستان روی بدهد را همراه با خط روایی اثر مشخص می کند. بر اساس طرح و پیرنگ، می بایست شرایط و اتفاقات داستانی به همراه نقاط عطف کار مشخص شده و معلوم گردد که شخصیت های داستان در انتها چه کاری انجام خواهند داد.
طرح داستان چینش و انتخاب رویدادها از طرف نویسنده است که می بایست با دقت و گزینشی منطقی صورت بگیرد تا مشخصات دراماتیک و یا زیبایی شناسی کار به مخاطب ارایه شود.
داشتن درکی صحیح از عناصر داستانی که در ذیل به توضیح مختصری درباره ی آن ها خواهیم پرداخت برای پیش بردن حوادث و رویدادهای داستانی مفید بوده و به شما کمک خواهد کرد تا برای داستان های کوتاه خود طرح و پیرنگی منسجم و قابل تامل بسازید.
حادثه : سعی کنید در طرح داستان خود از اتفاقاتی شگرف، متحورانه، هیجان آور، پرتحرک استفاده کنید تا خیلی سریع نظرات مخاطب را جلب کنید.
درگیری: می توانید برای شخصیت های خود درگیری درونی و یا خارجی و یا با شخصیتی دیگر ایجاد نمایید.
شرح ماوقع: پس زمینه ای از زندگی شخصیت داستان همانند زندگینامه اش می بایست به طور کامل برای شما مشخص باشد و قسمت هایی از آن را که برای پیشبرد داستان لازم می بینید ارایه دهید.
پیچیدگی در داستان: می توانید یک یا چند مشکل برای قهرمان داستانتان تدارک ببینید تا وی را از رسیدن به هدفش دور کنید.
فلش بک : یاداوری اتفاقاتی که قبل از شروع و وقوع داستان روی داده و ما آن ها را برای پیشبرد و بهبود بخشیدن داستان به مخاطب ارایه می دهیم.
اتصال دهنده ها: می توانید از تصویرسازی، گفتگوها، پرداختن به جزییات و … برای اتصال پاراگراف های داستانی استفاده کنید.
نقطه ی اوج : زمانی که خط سیر حادثه ای داستان به اوج خود می رسد. مرحله ی بعدی، سقوط داستانی نامیده شده و در این زمان داستان کم کم به گره گشایی خواهد رسید. (البته می توانید در یک داستان گره گشایی صورت نگیرد. مترجم)
چنان چه شما در مورد شکل دهی طرح داستانی خود با مشکلاتی روبرو هستید می توانید از روند “طوفان مغزی” استفاده کنید. برای درک “طوفان مغزی” تصور کنید قهرمان شما مردی است که روزی به خانه می آید و به همسرش می گوید؛ دیگر دوستش ندارد و طلاق می خواهد. خب، این مساله می تواند به عنوان مثال پیامدهای زیر را به دنبال داشته باشد.
۱- زن می تواند به دنبال کار برود و تمام زندگی اش را صرف شغلش کند.
۲- بچه ها بعد از این مساله می توانند دچار افسردگی و ناامیدی شده و اتفاقاتی برای آن ها روی بدهد.
۳- شاید بچه ها بخواهند با پدرشان زندگی کنند.
۴- شاید زن به شهر دیگری برود.
۵- شاید زن تغییر شغل بدهد.
۶- شاید آن ها خانه اشان را بفروشند.
۷- شاید او برای بهبود روحیه اش به سراغ یک روانشناس برود و عاشق او بشود.
۸- شاید مرد پشیمان شده و برگردد و زن ببخشدش.
۹- شاید مرد پشیمان شده و برگردد اما زن او را نبخشد.
۱۰- شاید زن خودکشی کند.
۱۱- شاید مرد خودکشی کند.
۱۲- شاید زن برگردد پیش والدینش.
حالا، کاری که باید انجام دهید انتخاب یکی از احتمالات فوق است و در مرحله ی بعد “طوفان مغزی” را ادامه دهید.
علیرضا میرزایی
#پلات
#آموزش
#پیرنگ
#طرح
@anarstory
وَ واعَدْنا مُوسي ثَلاثينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ ميقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعينَ لَيْلَةً وَ قالَ مُوسي لِأَخيهِ هارُونَ اخْلُفْني في قَوْمي وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبيلَ الْمُفْسِدينَ
#شماره_چهار
💟_شب ها جوونا دور هم جمع میشن و آتیش روشن می کنن تو حلبی ها
لبو فروشی و باقالی فروش
💟_فرفره فروش
💟_کالسکه ها
شلوار های پاچه گشاد
تلگراف
نبود مغازه های فست فود
لباس هایی در سه سطح چادر،کت و دامن،مانتو های بلند🤔
نبود گوشی تلفن همراه،لب تاب
دوربین های با کیفیت
و تمامی عکس ها سیاه و سفید
⭕️آرمینهآرمین:
ایدهها سر ریز میشود.
اگر دوست دارید المانهای بعد را بردارید
اگر دوست دارید المانهای قبل
💟_مهمون خانه هایی با در های کوچیک و تابلو هایی که معمولا یا خیلی قدیمیه یا یه وری شده و داره می افته
💟_زنانی پوشیده وچادری حتی یک تار موهم دیده نمیشده
💟_تاب و سرسره ای فلزی و به شدت بلند
#نکته
⭕️آرمینهآرمین:
عکسها بسیار کمک کننده هستند.
💟_اعلامیه ها
دستگاه های چاپ در مخفیگاه ها
کتاب های جلد شده با روزنامه
بنرهای فیلم های سینمایی
موتور گازی
شلوار دمپا و کبریتی
💟_اون زمان اکثر مردم زیر چادر روسری نداشتن
💟_سبیل مردها.
💟_جوی آب
💟_ماشین های قدیمی
ضدانقلابی ها کراوات پوش
💟_کروات
مشروب فروشی
💟_سکوت شهر از ترافیک و سر و صدای زیاد ماشین ها
💟_دوره زمان شاه که کمتر اپارتمان هوای تمیز اتول های قدیمی
💟_بله پوشش و آرایش.
💟ساواکی ها
💟_سرود شاهنشاهی
💟_کرسی های شب های سوزناک
💟_اره ولی نقاب میزدن که فقط چشماشون پیدابوده
💟_کلاه شاپو
💟_پسرکی که روزنامه در دست دارد و فریاد می زند روزنامه روزنامه
💟_مرد هایی که بساطشون رو پهن کردن و نوار کاست می فروشن
رستوران ها با آهنگ های آرام فرانسوی
💟_چادر ها و پوشیه هاشون به زور از سرش بر می دارن حجاب نداشته باشن
⭕️آرمینهآرمین:
پس شاید شهر خاصی مد نظر شماست.
#نکته
باید نوع دانشگاه و رشته را در آن منطقه تحقیق کنید
💟_ساندویچ فروشی ها که شیشه هایی در ویترینشون دیده می شه
💟_جارجی دم سینما که فیلم جدید رو تبلیغ میکنه
⭕️آرمینهآرمین:
خرداد ۵۹ عملا دانشگاهها تعطیل شد.
مثلا اگر مهران در پلی تکنیک تهران یا دانشگاه مشهد یا ...
در حال تحصیل است وقایع مهم تاریخی و در گیری دانشجویان و گروهکها رو در آن زمان داریم.
💟_کاباره ها 😑
💟_بلیط های اتوبوس که در کنار ایستگاه اتوبوس زمین ریختن
💟_نوشابه های شیشه ای😂
💟_ببخشید من یه نکته رو بگم
اگر زمان پهلوی دوم رو داریم میگیم با قاجاز و پهلوی اول قاطی نکنیم
⭕️آرمینهآرمین:
انقلاب فرهنگی
💟_شیشه های شیر با عکس گاو قرمز و آبی
💟_زور بگیران خیابان حکومت نظامی تهیه نفت
#سوال
⭕️آرمینهآرمین:
کی می دونه پایان انقلاب فرهنگی کی بود؟
💟_از بلندگو های مسجد صدای یک روحانی می آد که فریاد می زنه: آقای شاه من به شما تذکر می دهم.
💟_62(منڟور درخت اینجا تاریخ پایان انقلاب فرهنگی است)
💟_بلندگو های کله دوغی چیه شیپوری شکل
💟به فرمان امام خمینی اعلامیه ها ی که ضد شاه چاپ می شد .
💟_الان میخواستم بگم😂کاباره های که توش اهنگ میخوند ومشروب میخوردن
💟_نه
میگن هرکسی از هر زمانی خواست بگه
زمانش با خودتونه
💟_ارتشی های شیش تیغ
💟_ممنوعیت دستگاه چاپ
💟_تظاهرات کشته شدن عده زیادی برای ازادی کشورمون ارتشی ها ی که جلوی مردم می گرفتن
💟_راستی احتمالا دماوند خیلی خوب دیده می شه
کلا هوا خوبه
آسمون آبیه
💟_از بلندگو های مسجد صدای یک روحانی می آد که فریاد می زنه: آقای شاه من به شما تذکر می دهم.
💟_نه دیگه تا این حد
انقدرام ازادی نبوده
هیج حکومتی نمیذاره علیه اش رسما و آشکارا اقدامی کنن
#شماره_پنج
#سوال
⭕️آرمینهآرمین:
چه اتفاقی افتاد؟
#جوابدرختان↓
💟مذهب تحریم شد؟🤔
💟_ممنو ع شدن تنباکو
💟ممنوع شدن جلسه های مذهبی
گرفتن و کشتن و شکنجه طلبه ها و کسایی که مجالس مذهبی داشتن
⭕️آرمینهآرمین:
سعی شد اساتید و گروههای غرب گرا از دانشگاهها حذف بشن.
وقایع مورد نیاز پیرنگ را بردارید
💟_جریان فیضیه
💟_ممنوع شدن مراسمات مذهبی
💟_شناسایی بهایی ها و اخراجشون
آدم فروشی و انگ زدن شدت گرفت
💟_مراسمات ماه محرم که عذادا ری تعزیه خونی ممنوع شد
💟_جنگ تحمیلی شروع شده بود
💟_پونزده خرداد
💟_مردم در حال کمک رسانی و رفتن به جبهه ها بودن
💟_ورود امام..!
💟_زدن پونز به پیشانی دخترای مردم توسط اکبر پونز😐
💟_سپاه تشکیل شد
⭕️آرمینهآرمین:
😁
یکبار دیگه طرح اولیه رو میگذارم.
زیاد هم دامنه نواسانات پیرنگ را بسط ندهید و از قاجار یا سال ۸۰ سر در نیاورید.
مهران تازه دانشجو شده و در جریان های اول انقلاب سردر گم میشود. عضو یک گروه است و بعد از چند ماه میفهمد که باید برای رییس حزب کاری بکند. و با اعتقاداتش اصلا جور نیست. اگر قبول نکند یک از اعضای خانواده اش را از دست می دهد.
💟_مردم در حال کمک رسانی و رفتن به جبهه ها بودن
💟_آتش سوزی سینما رکس
💟_در مساجد کمکهای مردم بسته بندی می شد
💟_اعتصابات مردمی
💟_عملیات مرصاد
⭕️آرمینهآرمین:
کمی به کلمه اول انقلاب التفات بیشتری بفرمایید.
💟دستگیری رفیقش
💟_ترور شهید مطهری
💟_قبلش باید سخنرانی هاشون رو بگیم
💟_بمب گذاری در مسجد و کشته شدن 72 تن
که حال معلوم شد 71 تن بودن
💟_انتخابات
دستگیری منافقین و اعدامشون
💟_سکونت حضرت امام رحمت الله علیه در مدرسه ی علوی
💟_کشتن مردان ریش دار و زنان چادری و بمب گذاری در بازارها توسط مجاهدین خلق
💟_کشتن مردان ریش دار و زنان چادری و بمب گذاری در بازارها توسط مجاهدین خلق
⭕️آرمینهآرمین:
ابتدای انقلاب
تبعید امام نداشتیم.
امام در میهن بودند یا در شرف آمدن.
۱۲ بهمن ۵۷ امام در مهرآباد بودند.
💟_ترور شخصیت های انقلابی
💟_درگیری انقلابی ها با ضد انقلاب در صدا و سیما .یکبار امام رو نشون میدادن یه بار شاه رو و مردم تکلیفشون رو نمیدونستن
#نکته
⭕️آرمینهآرمین:
هر چه ریز تر بنویسیم دستمان برای ایجاد دستگیرههای داستانی و علت و معلول داستان باز تر است و راحت تر داستان را به سمتی که مایلیم میتوانیم سوق دهیم.
#شماره_شش
#توجه
⭕️آرمینهآرمین:
باید بدانیم که آیا در زمان شاه دانشجو شده یا نه؟ دانشجوییاش تا کجا کش آمده است...
تمام نکات بالا کمک کننده هستند
زیرا بر فضا و حس داستان و همین طور همذات پنداری خواننده با داستان تاثیر گذار است.
همین طور راجع به عقاید و قوانین درون گروهی گروهکهای مورد اشاره در داستان
نیاز به تحقیق داریم..چرا؟
💟_مخفیانه کارایی میکردن
نامه میبردن
بعدا شرایط اماده بشه برا اومدن امام
سخنرانیها
💟_من ترجیح میدم بعد انقلاب باشه و درگیر مجاهدین خلق شده باشه چون دستم بازتره
💟_تا علی معلولی درست پیش بره؟
💟_زمان شاه تحصیل در دانشگاه ها سخت بود
💟_دانشجوها در دانشگاه اعلامیه امام خمینی رو پخش می کردند .
⭕️آرمینهآرمین:
سبدتان را از میوههای باغ پر کنید.
#توجه
حواستان باشد بعضی میوهها برای زمان شما نیست. از آنها دوری کنید.
💟_بعد از کشمکش بین مردم و شاه مرگ برشاه می گفتند
💟_دانشگاها تعطیل شد اوضاع ایران اشفته شد
💟دانشگاه دولتی بوده شهر مهران روستا بوده
فرسنها فاصله داشته
⭕️آرمینهآرمین:
مهران اسم کاراکتر ما بود
💟_خب کسایی بودن که عقیده نداشتن
ولی بیشتریا عقیده شون به امام بوده
⭕️آرمینهآرمین:
همین طور راجع به عقاید و قوانین درون گروهی گروهکهای مورد اشاره در داستان
نیاز به تحقیق داریم..چرا؟
گام بعد👆😁
#نکته
⭕️آرمینهآرمین:
اگر متناسب با واقعیت، داستان را پیش نبریم اولین عکس العمل خوانندهای که در آن زمان گرفتاری مشابه داشته و یا از کسی شنیده، برو بابا و بستن کتاب خواهد بود
۲_مثلا ما نمی توانیم بگوییم خودکار نبود
یا ما را در دانشگاه راه نمی دادند.
۳_ولی میتوانیم مهران را به شهری ببریم که دانشگاه نداشته و شریف به دانشگاه رفته.
یا دانشگاه تهران یا مشهد...
بالاخره دانشگاه آزاد و ...
نبوده.
۴_یا اینکه رییس را فردی قرار بدیم که خودش قانونی گذاشته.
یا خواسته خودش را به مهران تحمیل کرده
۵_گروهکها را بشناسیم و مناسب فضای داستانمان انتخاب کنیم