🙏🌷 برای مدینه و امام مجتبی (ع)
انگورِ شهادت
........................
ای غریب دو جهان! شب شده... با شب بنشین
که دلم لک زده لبخند تو را... ماه ترین!
غافل از نور تو بودم همه ی سال اما
رو زدم تا به تو...! هر آینه دیدم تسکین
ما که بودیم!؟ همان قومِ به حج رفته ی خواب
آن خوارج که نبودند شبی توّابین
در رکاب حسن از جنگ جمل سیر شدیم
با معاویه نشستیم سر سفره ی دین
بزنم آه گریزی به در خانه ی وحی
آن دری که... شد از آغوش خدا عطرآگین
آتش آمد که به غارت ببرد باغی را
آتشی سخت که پشت تبری کرد کمین
به هوا رفت صدای علی از ضربه ی کین
مادر افتاد زمین و پسر افتاد زمین
بگذریم از دل این کوچه ی بی رحم، حسن
روز تشییع تنت را کمی از دور ببین
تیرها زوزه کشان سمت تو می آیند... آه
زخم هر تیر شده روی رکاب تو، نگین
هر که آمد به بقیع تو کبوتر شد و گفت
که فضای حَرمت بود عمیقاً سنگین
کاش این جمعه، ظهور پسرت باشد و کاش
از حرم طرح جدیدی بزند روح الامین ۱
شاعران از تو بگویند غزل پشتِ غزل
بیت بیتش بشود بر سر ایوان، آذین
مستِ انگور شهادت شدی و باید که
بر ضریحت بزند فرشچیان نقش، چنین: ۲
«رشته ی تاک چنان بر پر و پایم پیچید
که جهان، سبز شد و آدمیان، حورالعین»
ما گدایان توایم، از همگان دل کندیم
دلخوشیم ای پسر فاطمه... تنها به همین
العجل! ذکر، مگر هست از این بالاتر؟
ما دعا کرده و او گفت به جامان آمین
#محمد_عابدی
#اشعار_حسنی_مهدوی
قم المقدسه
..................................................
۱. نقاش معاصر استاد حسن روح الامین
۲. نقاش معاصر استاد محمود فرشچیان
🆔 @Abedi_Aaeini
🙏🏻🌷 به ساحت غریب مدینه #امام_حسن_مجتبی (ع)
پُر از دریا
................
آرامشت را در نماز شب، سجاده و محراب فهمیدند
امنیت شهر تو را ای نور، نخل و شب مهتاب فهمیدند
وا بود درب خانه ات هر روز، فرصت نمی دادی به سائل ها
جود و کرم را آن جماعت که، کردند دق الباب فهمیدند!
دستت کویری که پر از دریاست؛ آنها که از چشمت گذر کردند
معنای بخشش را سرِ سفره، از کاسه و بشقاب فهمیدند
دردا که در آن برهه ی حساس، از بین اندکْ جمعِ یارانت
هوش سیاسیِ تو را تنها، چندین تن از اصحاب فهمیدند
شمشیرها بیدارِ بیدارند، برعکسِ غافل ها که در خوابند
آن دسته که حق و حقیقت را، یک شب میان خواب فهمیدند
وای از کج اندیشان بی منطق، که انحراف و ظلم و فحشا را
تا خرخره وقتی فرو رفتند در باور مرداب، فهمیدند
آتش بیار معرکه بودند آنها که مشعل داشتند اما
حال تو را در بیت الاحزانت، ای سایه ی بی تاب فهمیدند!؟
امثال مختار و سلیمان ها، بعد از قیام سرخ عاشورا
ظلمی که رفته بر شماها را، در قالب توّاب فهمیدند
در کوچه های شهر بعد از تو، زن های از گودال جامانده
داغی که رفته بر حسینت را، از گریه قصاب فهمیدند
شب ها حواست بود ظرفی آب، باشد کنار حضرت ارباب
از کربلا چیزی نمی گویم! یک عده گفتم آب، فهمیدند!
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🤦🏻👌🏻😭 تقدیم به #قاسم_بن_الحسن_ع
نامه
................
نامه ای دارم عمو از آنکه دارد دوستت
نامه ای دارم عمو از آنکه داری دوستش
#محمد_عابدی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
💚❤️ به ساحت #امام_حسن (ع) و #امام_حسین (ع)
دو پسر
.................
بودند پس از #شیرخدا آن دو پسر، شاه
خورشیدتر از منظره و ماه تر از ماه
خورشید، #حسین است و #حسن، ماهِ شبِ تار
#عباس، همان ماهِ زمین خورده ی در چاه
ما سایه ی تاریک و نبی، چشمه ی نور است
با نام علی، سنگ...؛ شد آیینه ی #الله
شد اشکِ خُم از غربت و اندوه #علی، خشک
شد #کرب_و_بلا...! با لبِ تاول زده گفت: آه
چشمان شما قطب نما بود و دل ما
در موجِ پریشانِ جهان، ماند در این راه
#تکلیف شما بود به یک چیز، #ولایت!
او در پی #صلح آمد و تو در پی #اصلاح
#محمد_عابدی
#اشعار_حسنی_حسینی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
🖤😭 به پیشگاه #امام_حسن_مجتبی (ع)
عود
...................
در کویرِ خشکسالی ها، خدای جود بود
او که دریا بود و دستانش همیشه رود بود
کوه ها...! از چشمه ی احسان او لبریز شد
همچنان اما #حسن، خاکی ترین موجود بود
دست او بخشید و چشمش، عشق را فریاد زد
روز و شب بارید؛ این میخانه، نامحدود بود
پله ی منبر به پایش بوسه زد در کودکی
گاه در محراب، محو صورتِ #محمود بود
رفت از دوش #نبی بالا و یک لبخند چید
ساعتی از روز را اینگونه او خشنود بود
او #نبی بود و #علی بود و #حسین و #فاطمه
در #حسن، چیزی فراتر از #حسن مشهود بود
از هزاران حُسن خُلقش، این یکی را قاب کن
«در عمل، او بیشتر از آنچه می فرمود... بود»
آه... ابراهیم شد! بت ها به دست او شکست
انتخابِ این گلستان، آتش نمرود بود
چادری آتش گرفت و بوی غربت پخش شد
#فاطمه، شمعِ شبستان و #حسن چون عود بود
بعدِ #مادر زندگی سخت است... #مادر، زندگی ست!
سخت بود اما به هر زحمت که می شد بود، بود
دَلوْ را انداخت تا آبی به خواهرها دهد
سر به چاهِ خانه برد و گفت #مادر، زود بود!
عزمِ مسجد کرد تا آرام گیرد لحظه ای
پیش چشمش کوچه اما دود بود و دود بود
ریخت او در تشتِ رسوایی کمی از روضه را
سال ها در انتظار جامِ زهرآلود بود
#محمد_عابدی
#اشعار_حسنی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
👌😭 برای #حسن_بن_علی (ع)
تحریم
..............
از #صلح تو گفتیم ولی... در شبِ تحریم
آنگونه که باید نشد #اصلاح تو تکریم
تو گوهر جان بودی و ما در پی دنیا
گفتیم و نگفتیم چه ها کرد زر و سیم!
سهم تو نبوده ست به جز غربت و غربت
حتی نظر لطف ندارد به تو تقویم
در باب تو ای صبح دل انگیز، همین بس
شد روزیِ هر پنجره با دست تو تقسیم
بگذار بیایم به شب سرد مدینه
تا بگذرم از کوچه و آن مردم و اقلیم
ای با خبر از حال بدِ مردمِ این شهر
باید کند احوال تو را آه... که ترسیم!؟
خواندی رجز از منبر و گفتی که ولی کیست
دادی همه را از خطر تفرقه ها بیم
لعنت به بزرگان و شیوخ متعصب
آنها که گرفتند به جای همه تصمیم
امروز همان ها به تو ایراد گرفتند
آنها که نگفتند به جز سازش و تسلیم
ما را #حَسنیون به #حُسینیه کشاندند
تا سبز شویم و نفسی عشق ببخشیم
از شور تو «#قاسم» شده شیرینِ شهادت
با «همت» تو شعر و شعائر شده تعظیم
دیشب تنم از یاد تنت شد پُرِ ترکش
گفتم که #حسن جان، همه ی من به تو تقدیم
تیر آمد و خوابید صدای نفس شهر
نام تو می آمد ولی از حنجرِ بی سیم
#محمد_عابدی
#اشعار_حسنی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
💚 برای #امام_حسن (ع)
خاطرات کوچه 😭
.....
زندگی را می توان با خنده ای از سر گرفت
آه... اما نه در آنجا که عزیزی پر گرفت
خاطراتِ کوچه را می زد قدم با اضطراب
سال ها در خانه ی خود، روضه مادر گرفت
وای از آن روزی که غافلگیر شد با ازدحام
دور تا دورِ جهانش را چهل کافر گرفت
جنگ با دشمن فقط در بین میدانگاه نیست
گاه باید در میان کوچه ها سنگر گرفت
رد شد از روی سرش، دستانِ سنگین کسی
سیلیِ ملعون، تمام کوچه را در بر گرفت
این ولی کافی نبود! آتش به جان دین زدند
هیزم آوردند و از این... کار بالاتر گرفت
با لگد کوبید #زهرا را به دیواری که ریخت
انتقام غزوه ها را از #علی، آخر گرفت
باغبان خسته تا مسجد رسید و شوکه بود
او که یاسی کاشت و یک مشت، خاکستر گرفت
روضه ها را بارها کردم مرور و گفته ام
مزد خدمت کردنش را خوب، #پیغمبر گرفت
تا بماند بعدِ پروازِ پرستو، روی پا
#مجتبی از آسمان، یک فرصت دیگر گرفت
با برادر، انس و الفت داشت و با دیدنش
از عطش لبریز شد! تا... چشم های تر گرفت
#کربلا را گاه می دید و صدا می زد: «#حسین -
قلبم از گودالِ آه و... کُندیِ خنجر گرفت»
تا نباشد حس غربت در دل معصومشان
دست #عبدالله و #قاسم را #علی_اکبر گرفت
آنقدَر فریاد زد صلح و سلوک و عشق را
که صدای بی قرارش روی هر منبر گرفت
سال ها از #صلح گفت و... #جنگ را مغلوبه کرد
درس زیبایی از او... آن روزها خواهر گرفت
آتشش زد جعده با زخم زبان و بعد از آن
جام زهر آورد و جانش را به یک ساغر گرفت
تیر آمد روی تیر و زخم آمد روی زخم
روز تشییع تنش، باران تندی درگرفت
#محمد_عابدی
#اشعار_حسنی_فاطمی
قم المقدسه
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15