eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
462 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
193 ویدیو
32 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
😭🤦🏻 به پیشگاه گفتیم ................ از آتش کینه و جهنم گفتیم از توطئه و هوای آدم گفتیم او چشمه ی نور و از زلالی سرشار ما ظلمت و از ماه، چه مبهم گفتیم شد به یُمن مقدمش زایشگاه ما بیشتر از و گفتیم چرخیده زبانمان به دورش کمتر ـ آنگونه که از گفتیم! در مکه ی لب تشنه، دلش دریا بود صد حیف از او به قدر شبنم گفتیم مولا به بزرگی خودت می بخشی از کم گفتیم هرقدر نگفته ایم از او... اما شکر از و دمادم گفتیم هرقدر نگفته ایم از او... اما شکر از و از گفتیم گودال چه بر سر دل ما آورد!؟ از غارت و جنگ نامنظم گفتیم از نیزه و آن سر پریشانی که شد یکتنه در مسیر، پرچم گفتیم بازار چه با کرد آن روز ای وای که روضه مجسّم گفتیم از هم باید گفت اینگونه که از شام بلا هم گفتیم قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🤦🏻 به پیشگاه گفتیم ................ از آتش کینه و جهنم گفتیم از توطئه و هوای آدم گفتیم او چشمه ی نور و از زلالی سرشار ما ظلمت و از ماه، چه مبهم گفتیم شد به یُمن قدمش زایشگاه ما بیشتر از و گفتیم چرخیده زبانمان به دورش کمتر ـ آنگونه که از گفتیم! در مکه ی لب تشنه، دلش دریا بود صد حیف از او به قدر شبنم گفتیم مولا به بزرگی خودت می بخشی از کم گفتیم هرقدر نگفته ایم از او... اما شکر از و دمادم گفتیم هرقدر نگفته ایم از او... اما شکر از و از گفتیم گودال چه بر سر دل ما آورد!؟ از غارت و جنگ نامنظم گفتیم از نیزه و آن سر پریشانی که شد یکتنه در مسیر، پرچم گفتیم بازار چه با کرد آن روز ای وای که روضه مجسّم گفتیم از هم باید گفت اینگونه که از شام بلا هم گفتیم قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🤦🏻 به پیشگاه گفتیم ................ از آتش کینه و جهنم گفتیم از توطئه و هوای آدم گفتیم او چشمه ی نور و از زلالی سرشار ما ظلمت و از ماه، چه مبهم گفتیم شد به یُمن قدمش زایشگاه ما بیشتر از و گفتیم چرخیده زبانمان به دورش کمتر ـ آنگونه که از گفتیم! در مکه ی لب تشنه، دلش دریا بود صد حیف از او به قدر شبنم گفتیم مولا به بزرگی خودت می بخشی از کم گفتیم هرقدر نگفته ایم از او... اما شکر از و دمادم گفتیم هرقدر نگفته ایم از او... اما شکر از و از گفتیم گودال چه بر سر دل ما آورد!؟ از غارت و جنگ نامنظم گفتیم از نیزه و آن سر پریشانی که شد یکتنه در مسیر، پرچم گفتیم بازار چه با کرد آن روز ای وای که روضه مجسّم گفتیم از هم باید گفت اینگونه که از شام بلا هم گفتیم قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤😭 پیشکش به مرا به خود آورد ........................... مرا به خود آورد مرا به خود آورد زدم از تو دمادم، خوشا به حال خودم بودم و هر «» مرا به خود آورد همینکه آمدم از تو دور شوم دوباره مرا به خود آورد چقدر ، داده!؟ نگاه خیره‌ی مرا به خود آورد خدا کند که ببینم تو را به زودیِ زود گذشتم از و این مرا به خود آورد به تو رفتم به وقت گریه‌ی ابر مرا به خود آورد چگونه از تو تشکر کنم که مرا به خود آورد و نوحه‌های مرا گرفت از خود و شورهای مرا به خود آورد قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
برای و در ................ برای ما معنا کن بودن را نمی از آن دریای غریب بودن را عجب شبی بود آن شب، که نشانتان داد و بودن را اینجا باشد کسی نمی‌خواهد بی‌نصیب بودن را کجاست آنکه بفهمد میان این مردان برای رفتن بودن را کجاست آنکه بپرسد برای دادن دلیلِ این میزان بودن را کجاست آنکه ببوسد را همینکه دم می‌گیری بودن را کجاست آنکه ببیند به زانوان سرِ رضا دادن را، نجیب بودن را (چقدر دلتنگیم ای خدا! به حق نگیری از ما بودن را) بگو که از روی نیزه‌های غروب «چگونه» دیدی بودن را!؟ تو خوانده روی بگو دمی با ما بر بودن را قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15