eitaa logo
احمد حیدری
149 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
206 ویدیو
4 فایل
سلام ! گاهی برخی احادیث اهل بیت علیهم السّلام دل می برند؛ این کمترین چنین می پندارد که اگر لذّت مطالعه آن را با شما خوبان به اشتراک بگذارد، نیک خواهد بود. آدرس کانال: https://eitaa.com/Ahmadheydari12 انتقاد و پیشنهاد: @AhmadHeydari54
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از پاسخ به شبهات
❓ «امکان علمی» طول عمر انسان؟ ✍️ پاسخ اجمالی: مقصود از «امكان علمى» آن است كه ببینیم برخى از امور كه نمى توان با وسايل امروزي عملى ساخت، از نظر قوانين علمى، مانعی برای وقوع و تحقق آن وجود ندارد. دانشمندان مهمي چون «وايزمن» دانشمند معروف آلمانى، «فلوكر» فيزيكدان معروف، دكتر «كيلور دهاوز» آمريكايى، پروفسور «اتينگر» و «ديمند وبرل» از اساتيد دانشگاه جونس هبكنس و ... طولانی شدن عمر انسان را حتی برای چند صد سال نيز ممکن دانسته اند. ✍️ پاسخ تفصيلی: makarem.ir/maaref/l/0411256 ❓ «امکان فلسفی و منطقی» طول عمر؟ ✍️ پاسخ اجمالی: مقصود از «امكان فلسفى يا منطقى» آن است كه با مراجعه به عقل هيچ گونه مشكل عقلى و فلسفى كه مخالف با نظريه طول عمر باشد وجود نداشته باشد. شكى نيست كه طولانى شدن عمر انسان به هزاران سال از جنبه عقلى و منطقى ممكن است و هيچ گونه اشكال عقلى ندارد و هيچ گاه مستلزم تناقض نخواهد شد؛ زيرا در مفهوم حيات و زندگى، مرگ سريع نهفته نشده است. ✍️ پاسخ تفصيلی: makarem.ir/maaref/l/0411259 _________
هدایت شده از پاسخ به شبهات
قدرت خداوند و عمر طولانی امام زمان(عج) ✍️ پاسخ اجمالی: خداوند بر هر امری که محال ذاتى و وقوعى نباشد، قادر است و محال نيست كه به خاطر مصلحت هایی عمر شخصى را طولانى كرده و او را از آفات مرگ نگه دارد. حيات و طول عمر حضرت مهدی(عج) نیز همراه با معجزه و خرق عادت است و اين امر طبيعتاً محال نيست و علم نمى تواند آن را به طور مطلق نفى كند؛ زیرا اسباب تأثير گذار در عالَم، منحصر در شناخت ظاهرى ما نيست؛ علاوه بر اینکه همین اسباب را نیز بطور کامل کشف نکرده ایم. لذا ممکن است عواملى در فرد یا افرادى از بشر وجود داشته باشد که بتواند عمر او را طولانى سازد به حدى که گاه به هزار یا هزاران سال برسد. ✍️ پاسخ تفصيلی: makarem.ir/maaref/l/0411242 _________
هدایت شده از پاسخ به شبهات
🔶 اهميّت نظام ارزشى هر جامعه‏ يكى از مهم‏ترين چيزهايى كه در سرنوشت اجتماع تأثيرگذار است، نظام ارزشى آن جامعه است. جامعه براى هر چيزى اهميّت قائل شود و آن را ارزش قلمداد كند، مردم به سمت همان چيز مى‏روند تا در جامعه ممتاز شوند. اگر در جامعه‏اى مقام و ثروت، ملاك ارزش شناخته شود، غالب مردم به سوى آن مى‏روند و مسابقه مقام و ثروت برگزار مى‏گردد. ميلياردها تومان هزينه مى‏كنند تا پست مهم و مناسبى اختيار كنند. خانه‏اى مى‏خرند كه چندين ميليارد تومان در آن هزينه شده باشد؛ خانه‏اى در بهترين نقطه شهر، مجهّز به سيستم هوشمند كه حتّى اگر در خارج از كشور باشد و كسى به قصد سرقت وارد خانه‏اش شود، هم صاحب خانه مطّلع مى‏شود و هم پليس در جريان قرار مى‏گيرد! بنابراين، اگر معيار ارزشى جامعه‏اى پول و ثروت باشد همه مردم براى به دست آوردن بيشتر آن دو مسابقه مى‏دهند. امّا اگر در جامعه‏اى شخصيّت در علم و تقوا و ايمان بود مردم هم به سوى اين ارزش‏هاى معنوى سوق پيدا مى‏كنند. كار پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله تغيير نظام ارزشى عصر جاهليّت بود. لذا هنگامى كه قرآن بر آن حضرت نازل شد و پيامبر(ص) اسلام را به مردم عرضه كرد، گفتند: «لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى‏ رَجُلٍ مِّنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ؛ چرا اين قرآن بر مرد بزرگ (و ثروتمندى) از اين دو شهر (مكّه و طائف) نازل نشده است». (زخرف:31) علّت اين نوع برخورد مشركان مكّه، اين بود كه نظام ارزشى آنها پول و مقام بود. و لذا وقتى كه از آن حضرت معجزه خواستند بر همين اساس و ديدگاه تقاضاى خود را مطرح كردند. توجّه فرماييد: «ما هرگز به تو ايمان نمى‏آوريم تا اين كه چشمه جوشانى از اين سرزمين (خشك و سوزان) براى ما خارج سازى، يا باغى از نخل و انگور از آنِ تو باشد؛ و در لابه‏لاى آن نهرها جارى سازى. يا قطعات (سنگ‏هاى) آسمان را آن چنان كه مى‏پندارى، بر سر ما فرود آورى؛ يا خداوند و فرشتگان را در برابر ما بياورى. يا براى تو خانه‏اى پرنقش و نگار از طلا باشد، يا به آسمان بالا روى، و حتّى اگر به آسمان روى ايمان نمى‏آوريم، مگر اين كه نامه‏اى (از سوى خدا) بر ما فرود آورى كه آن را بخوانيم!» بگو: «منزّه است پروردگارم (از اين سخنان بى‏معنا)! مگر جز انسانى فرستاده (از سوى خدا) هستم؟!».(اسرا:90-93) پيامبر(ص) مبعوث شد كه اين نظام ارزشى عصر جاهليّت كه محصول آن ابوسفيان‏ها و ابوجهل‏ها و ابولهب‏ها بودند را عوض كند و نظام ارزشى اسلام را كه محصول آن سلمان‏ها و ابوذرها و مقدادهاست جايگزين آن كند. شيخ بهايى و ترويج نظام ارزشى‏ شيخ بهايى رحمه الله از علماى بزرگ شيعه خدمات زياد و كارهاى مهمّى انجام داد. شاه عبّاس تصميم گرفت به عنوان تقدير و تشكّر از زحمات شيخ جايزه‏اى به وى تقديم كند. در اين زمينه با آن عالم جليل القدر مشورت كرد. شيخ گفت: من هيچ توقّعى از شما ندارم، جز اين كه يك روز اسب مخصوص سلطنتى را در اختيارم بگذارى تا در خيابان چهار باغ سوار بر آن شوم و تو پياده همراه من بيايى!». شاه گفت: اين چه درخواستى است و چه فايده‏اى براى تو دارد؟ شيخ گفت: بعداً آثار آن را خواهيد ديد! شاه عباس موافقت كرد و آن كار انجام شد، و مردم به ارزش و موقعيّت علم و علما پى بردند و علم و دانش از ارزش‏هاى اصيل جامعه شد و اقبال مردم به حوزه‏هاى علميّه زياد شد. پس از يك سال تمام مدارس علميّه اصفهان مملوّ از طلّاب علوم دينيّه شد. آرى هر چيزى كه به عنوان ارزش در جامعه مطرح شود مردم به سوى همان چيز جذب مى‏شوند. لذا بايد نسبت به اين مسأله مهم توجّه كافى و لازم را مبذول داشت كه اگر ارزش‏ها از مسير اصلى خود منحرف شوند جوان‏هاى جامعه نيز به انحراف كشيده مى‏شوند. 📚 منبع: داستان ياران: مجموعه بحث هاى تفسيرى حضرت آيت الله مكارم شيرازى (مدظله)، صص: 159-161. ‏ ____
هدایت شده از پاسخ به شبهات
پاسداشت مقام «انسان» در قرآن «انسان» در توصيف قرآن، گزيده و دردانه مخلوقات و راز سر به مُهر كاروان هستى است. هيچ توصيفى از انسان، بيانگر ماهيت واقعى انسان با همه ابعاد و زواياى گوناگون وى نيست؛ جز آنچه در قرآن آمده است كه با بهترين و والاترين توصيفات او را معرفي مى كند، چونان كه هيچ آفريده اى را جز او بدان گونه توصيف نكرده است. به همين دليل، از آغاز پيدايش، مورد توجه و احترام ويژه خداوند بوده است. اينك به فهرستى از اين صفات و ويژگي‌ها كه او را شايسته اين توجه و تكريم گردانيده بنگريد: 1. خداوند او را با دستان خويش آفريد: «مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَىَّ». 2. از روح خود در وى دميد: «فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ». 3. امانت خود را بدو سپرد: «إِنَّا عَرَضْنَا الْاَمَانَةَ عَلَى السَّمَوَاتِ وَ الْاَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا الْاِنْسَانُ». 4. همه اسماء را به وى آموخت: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْاَسْمَاءَ كُلَّهَا». 5. همه فرشتگان را به سجده بر او واداشت: «وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا». 6. مقام خلافت از خود را در زمين بدو بخشيد: «إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْاَرْضِ خَلِيفَةً». 7. هر آنچه را در آسمانها و زمين بود مسخر وى گردانيد: «وَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِی السَّمَوَاتِ وَ مَا فِي الْاَرْضِ جَمِيعاً». پس آن گاه به خود در اين آفرينش برتر تبريك گفت: «ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَكَ اللهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ». اين ويژگى هاى هفتگانه است كه انسان در اصل آفرينش و آغاز پيدايش بدانها مفتخر شده و بدين سان مخلوق برتر نام گرفته است. 📖 مطالعه تفصیلی: makarem.ir/maaref/l/0419886 ___
هدایت شده از پاسخ به شبهات
تفاوت «خدای قرآن» با خدای «تورات» و «انجيل»؟ نگاهى كوتاه به عهدين كافى است تا بر ميزان سستى توصيفات خدا در تورات دست يابيم، كه او را در حدّ بى ارزش ترين مخلوقات تنزّل مى دهد و در ساحت قدسى و والاى او دست اندازى هايى نامربوط دارد. اين داستان آغاز آفرينش است كه در «سفر تكوين» به گونه اى زشت و تحريف شده آمده است و خداى آفريننده و برتر را در آنجا در رقابتى سخت با مخلوق خود و تلاشى نافرجام مى يابيم: «پس خداوند خدا آدم را گرفت و او را در باغ عدن گذاشت تا كار آن بكند و آن را محافظت نمايد. و خداوند خدا آدم را فرموده گفت از همه درختان باغ بى‌ممانعت بخور؛ اما از درخت معرفت نيك و بد زنهار نخورى؛ زيرا روزى كه از آن خوردى هر آينه خواهى مرد». تورات اين سخن خداوند را دروغى مى داند كه آدم و حوّا را بدان فريب داد تا مانند او آگاه از امور نشوند و در حكومت و حكمرانى بر جهان با او رقابت نكنند؛ اما «شيطان» حقيقت را در اين ماجرا به آنها گفت: «مار به زن گفت هر آينه نخواهيد مرد؛ بلكه خدا مى داند در روزى كه از آن بخوريد چشمان شما باز شود و مانند خدا عارف نيك و بد خواهيد بود»! اما قرآن دليل نهى از خوردن ميوه از درخت را خطر رنج و سختى در زندگى مى داند كه در صورت خوردن از درخت در انتظار آنها بود؛ دستورى ارشادى كه به مصلحت خود آنها بود: «مباد كه شما را از بهشت بيرون كند تا به رنج افتيد [يعنى در سختى ها و مشقت هاى زندگى؛ پس از اين عيش و نوش و آسايش كنونى]». و اين شيطان بود كه به ايشان خدعه زد و دروغى رسوا به كار بست: «شيطان گفت: پروردگارتان شما را از اين منع نكرد، جز براى آن كه مبادا دو فرشته گرديد يا از جاودانان شويد * و براى آن دو سوگند ياد كرد كه من قطعاً از خيرخواهانِ شما هستم * پس آن دو را با فريب به سقوط كشانيد؛ پس چون از آن درخت [ممنوع] چشيدند، برهنگى هاشان بر آنان آشكار شد و به چسبانيدن برگ هاى [درختان] بهشت بر خود آغاز كردند». بنابراين، آن كه دروغ گفت و رسوا شد شيطان بود؛ چنان كه در قرآن آمده است؛ اما تورات عكس اين را مى گويد. تفاوت ديگر اين است كه بنابه گزارش قرآن، آدم و حوّا پيش از آن كه شيطان گمراهشان سازد تا لباسشان را بركَند و عورت هايشان را بديشان بنماياند، تن پوشى داشتند كه آنها را مى پوشاند. به عكس تورات ـ البته تورات ساختگى ـ كه آنها را برهنه فرض مى كند كه خود نيز نمى دانستند برهنه‌اند، و وقتى از درخت خوردند فهميدند، و در پى پوشاندن خود با برگ هاى بهشتى برآمدند. گويا خدا ايشان را چنان آفريده بود كه چونان حيوانات، بى هيچ احساس شرمى، برهنه باشند، و شيطان بود كه آنها را از اين غفلت و بى خبرى به درآورد. تفاوت سوم در اين است كه قرآن خداى را ارج مى نهد كه رحمت او بر سر همه بندگان گسترده است، حتّى بر سر كسانى كه به خويش ستم كرده اند كه نبايد از رحمت او نوميد شوند. قرآن مى گويد: «إِنَّ اللهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ». و آدم را نيز بخشوده و با همه كوتاهى كه در از ياد بردن توصيه خدا و تخلف از آن داشت، او را برگزيده است؛ «ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَ هَدَى». همچنين او را وعده فرموده كه در طول زندگى خود و فرزندانش در زمين مشغول رحمت پيوسته و عاقبت فراگيرشان گرداند؛ «فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ». اين همه به معناى آن است كه بركات الهى بر زمينيان تا ابد ادامه دارد؛ برخلاف آنچه در تورات آمده كه آدم مورد خشم هميشگى خداوند است، و زمين براى آدم و همسر و فرزندانش تا ابد نفرين شده خواهد بود؛ «پس به سبب تو زمين ملعون شد». آرى خداوند در توصيف قرآن، با بندگان خود بخشش و مهربانى و مهرورزى روا مى دارد؛ اما در توصيف تورات با ايشان كينه ورزى و عناد و انتقام دارد. پس كجاست آن همسانى خيالى كه اثبات مى كند سخنان ساختگى يهود منبع اصلى قرآن است؟ 📖 مطالعه تفصیلی: makarem.ir/maaref/l/0419885 __
هدایت شده از پاسخ به شبهات
امام باقر(ع) پایه گذار نهضت بزرگ علمی ✍️ متن اجمالی: امام باقر(ع) سرآمد همه بنی هاشم در علم و زهد و تقوا در زمانه خود بود و دوست و دشمن به مقام علمی و اخلاقی او گواهی می دادند. ایشان با موقعیت شناسی از ضعف خلفای اموی وقت نهایت استفاده را برد و به نشر علوم و معارف الهی پرداخت و بن بست های علمی را گشود و زمینه را برای شکوفایی دانش در زمان امام صادق(ع) مهیا کرد. رجال و شخصیت های علمی آن روز- حتی بزرگان اهل تسنن و تنی چند صحابه رسول خدا که هنوز در قید حیات بودند – همه از محضر علمی ایشان استفاده می کردند. حضرت باقر(ع) شاگردان برجسته اى در زمينه هاى فقه وحديث و تفسير و ديگر علوم اسلامى تربيت كرد كه هر كدام وزنه علمى بزرگى به شمار مى رفت. شخصيت هاى بزرگى همچون: محمد بن مسلم، زراره بن اعين، ابو بصير، بريد بن معاويه عجلى، جابربن يزيد، حمران بن اعين، و هشام بن سالم از تربيت يافتگان مكتب آن حضرتند. ✍️ متن تفصیلی: makarem.ir/maaref/l/0321084 (ع) (ع) (ع) سنت
هدایت شده از پاسخ به شبهات
❓ عوامل پیشرفت دعوت پیامبر(ص)؟ ✍️ پاسخ اجمالی: در واقع، ابزار پيشرفت پيامبر اكرم(ص) در چهار چيز خلاصه شده: نخست، نصيحت و خيرخواهى، به طورى كه مردم باور كرده بودند او براى نجات آنها تلاش مى كند. سپس، اهل عمل بودن كه خود بر طريقه اى گام بر مى داشت كه به آن دعوت كرده بود و سوم، مردمى را كه گرفتار جاهليّت سخت و بلاى نادانى و حيرت و سرگردانى بودند به علم و دانش فرا خواند و سرانجام، به مواعظ حسنه و خطابه هاى عاطفى كه در اعماق قلب نفوذ مى كرد، دعوت نمود. ✍️ پاسخ تفصیلی: makarem.ir/maaref/l/0415830
هدایت شده از پاسخ به شبهات
❓دلیل افضلیت «مداد علماء» نسبت به «خون شهدا»؟ ✍️ پاسخ اجمالی: طبق روایات اسلامی در قیامت ارزش کار علماء سنگین تر از خون شهداء می باشد زیرا: 1- علماء چون با روح مردم سر و کار دارند می توانند با یک قطره مُرکب، جامعه ای را متحول کنند و مانع نفوذ دشمن شوند. 2- این علماء هستند که پیام شهادت را به جهانیان می رسانند و به شهید ابدیت می بخشند. 3- علماء خون شهید را تحلیل می کنند و عوامل و اهداف و پیام شهادت را به مردم می رسانند. 4- جهاد علمی در همه زمانها وجود دارد برخلاف جهاد جسمی که در هر زمان و مکانی امکان ندارد. ✍️ پاسخ تفصیلی: makarem.ir/maaref/l/0401871
هدایت شده از پاسخ به شبهات
کلمات بزرگان اهل سنت درباره امام صادق(ع) ✍️ متن اجمالی: امام صادق(ع) در نزد علما اهل سنت از منزلت والایی برخوردار بود. همانند: ابوعثمان عمرو بن بحر جاحظ می نویسد: «جعفر بن محمّد؛ کسى که علم و فقه اش دنیا را فراگرفته است». هم چنین محمّد بن ادریس می گوید: «جعفر بن محمّد ثقه است و او بى نیاز از تحقیق است». از سوی دیگر عبدالله بن عدى جرجانى معتقد است: «جعفر صادق(ع) سرآمد تمام هم ردیفان خود از اهل بیت بود. او داراى علم بسیار در دین، و زهد فراوان در دنیا، و ورع تام از شهوات و ادب کامل در حکمت بود». (ع) ✍️ متن تفصیلی: makarem.ir/maaref/l/0325209
هدایت شده از پاسخ به شبهات
❗️ منافات علم امامان و اولیای الهی به اعمال مردم، با ستّارالعیوبی خداوند! پرسش: شیعیان عقیده داردند که امامان آنها به اعمال شیعیان و دیگر انسانها علم دارند؛ همچنین معتقد هستند که هر هفته اعمال آنها به امام زمان ارائه می شود؛ از طرفی اعتقاد دارند که بعضی از اولیای الهی علم برزخی یا چشم بصیرت دارند و می توانند ماهیّت واقعی دیگران را ببینند. آیا این عقاید با عقیده قرآنی که می گوید خداوند ستار العیوب است منافات ندارد؟! ✍️ پاسخ اجمالی: اطلاع از اعمال دیگران از دو طریق ممکن است و هیچیک با ستارالعیوبی خداوند منافات ندارد: 1) از طریق عرضه آنها به امامان، که ضروری و برای تربیت نفوس می باشد؛ چنانکه بیمار دکتر را از بیماری خود با خبر می کند. 2) از طریق علم به آثار گناه که در حقیقت انسانها خودشان اولیاء الهی را از کار خود مطلع می کنند. در هر دو طریق حضرات معصومین و اولیای الهی بواسطه ظرفیت اخلاقی و روحی پرده دری نمی کنند و در حقیقت منظور از ستار العیوب بودن خداوند این است که گناه کسی پیش انسانهای معمولی آشکار نمی شود. (ع) ✍️ پاسخ تفصیلی: makarem.ir/maaref/l/0407826
هدایت شده از پاسخ به شبهات
❓ مدعيان «سَلوُنِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي»؟ پرسش: آیا غیر از امام علي(ع) کسی ادعای «سَلوُنِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي» کرده است؟ ✍️ پاسخ اجمالی: به گفته محققان گوینده جمله «سَلوُنِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي»، جز امام علي(ع) کس دیگری نبوده است؛ چرا که آگاهی او بر مسائل گذشته و حال و آینده، به قدری گسترده بود که پاسخ هر سؤالى را از معارف و احكام و حوادث گوناگون آماده داشت و اين علم و دانشى بود كه از پيامبر(ص) آموخته بود. البته مورخان از افرادی مانند ابن جوزي نام برده اند که به دلیل غرور آمیخته با نا آگاهی در اين ميدان گام نهادند و ندای «سَلوُنِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي» سر دادند؛ ولی خيلي زود رسوا شدند و مدّعاى خود را پس گرفتند. ✍️ پاسخ تفصیلی: makarem.ir/maaref/l/0415801
📜 رويشگاه علم و حكمت‏ از نظر امام کاظم عليه السلام امام كاظم عليه السلام مى‏ فرمايد: «يَا هِشَامُ! إِنَّ الزَّرْعَ يَنْبُتُ فِي السَّهْلِ وَ لَا يَنْبُتُ فِي الصَّفَا، فَكَذَلِكَ الْحِكْمَةُ تَعْمُرُ فِي قَلْبِ الْمُتَوَاضِعِ وَ لَا تَعْمُرُ فِي قَلْبِ الْمُتَكَبِّرِ الْجَبَّارِ، لِأَنَّ اللَّهَ جَعَلَ التَّوَاضُعَ آلَةَ الْعَقْلِ وَ جَعَلَ التَّكَبُّرَ مِنْ آلَةِ الْجَهْل».‏(1) ای هشام! زراعت در زمين‏ هاى نرم مى ‏رويد، نه روى سنگ‏ ها. همچنين علم و حكمت تنها در قلب متواضعان جوانه مى ‏زند، نه در قلب متكبران سرکش. چرا که خداوند تواضع را ابزار عقل قرار داده و تكبر را ابزار جهل. شرح كوتاه‏: نخستين گام در راه تحصيل دانش فروتنى است، فروتنى در برابر حق، فروتنى در برابر استاد، و در برابر هركس كه بيشتر از انسان مى ‏داند و مى‏ تواند چيزى به او بياموزد. به همين دليل «جهل» و «تكبّر» معمولًا قرين و همراه يكديگرند، متكبّران حاضر به اعتراف به جهل نيستند، و حتى اگر واقعيّتى با روح غرور و تكبّر آنها نسازد نه تنها آن را انكار مى‏كنند بلكه با آن به مبارزه بر مى‏خيزند، سخن حق را از افراد هم‏رديف يا پايين‏تر از خود نمى ‏پذيرند، و غالباً در جهل مركب مى ‏مانند.(2) 📚 منابع: (1). تحف العقول، ص396، «وصيته (الإمام الكاظم علیه السلام) لهشام و صفته للعقل». (2). يكصد و پنجاه درس زندگى، آيت الله مکارم شيرازی، ص139. @Ahmadheydari12