eitaa logo
بُت شناسی
2.1هزار دنبال‌کننده
432 عکس
374 ویدیو
23 فایل
🖎نقد و آگاهی در زمینه فِرق انحرافی از ثقلین، نقد تصوف و غلات، نقد مخربین اعتقادی شیعه. بدون خط قرمز در چهارچوب ثقلین instageram.com/botshenasi↩ ❎برای حمایت از کانال خارج نشید.❎
مشاهده در ایتا
دانلود
| اهل تصوف و کرامت تراشی مرحوم طباطبایی میگوید: پس از ارتحال مرحوم قاضی، روزی مشغول نماز بودم اما تحت الحنکم را (که گشودن آن مستحب است) باز نکرده بودم؛ ناگاه دیدم اقای قاضی تشریف اوردند و در همان حال که من به نماز ایستاده بودم تحت الحنکم را باز کردند و رفتند!!! نجابت نیز نقل میکند: در ایام نوروز با چند تن از دوستات به زیارت مرقد اقای قاضی میرفتیم. یکی از ما خطاب به روح آقای قاضی‌ گفت: نوروز است و ما از شما عیدی میخواهیم. ناگهان در همان بیداری مشاده کردیم که جسم ایت الله قاضی با عمامه و عبا و ابریقی از گلاب بیرون آمد و بر کف دست ما از آن گلاب ریخت و فرمود: من از خدا خواسته ام جسمم در برزخ در اختیار خودم باشد!! فاطمی نیا نقل میکند: هنوز هم مرحوم قاضی به خانهء شاگرد شاگردان خود می آید و به آنها دستورات سلوکی می دهد. اقلیم وجود ص ۲۹ @BotShenasi
| موسوی مطلق برای توجیه چهره تصوف که تشت رسوایی اش افتاده است متوسل به دروغ شده است. این شخص که تشرف داشته اسمش چیست؟ چرا نامش را نمیگویی؟ مدعی تشرف به محضر امام زمان هر کس باشد دروغگوست @BotShenasi
| توحید قاضی علامه طباطبایی میگوید: مرحوم قاضی مریض بود، کسالتشان پا درد بود، به حدی که دیگر پا جمع نمی شد و حرکت نمیکرد. در این حال بین دو طایفه ذُکِرت و شِمِرت در نجف اشرف جنگ بود، بام ها را سنگر کرده بودند و پیوسته از روی بام ها به یکدیگر تیر اندازی میکردند، و از این طرف شهر با طرف دیگر شهر باهم دیگر میجنگیدند.‌ در پشت بام ایشان نیز طایفه شمرتها سنگر گرفته بودند و از روی بام به ذکرت ها میزدند. مرحوم قاضی در ایوان نشسته بودند و تماشا میکردند.: ذکرت ها غلبه کردند، بر این پشت بام آمدند و دو نفر از شمرتی ها در روی بام کشتند و چون ذکرتی ها بام را تصرف کردند، آمدند در حیاط خانه و خانه را تصرف کردند، و دو نفر از شمرتی ها را در ایوان کشتند، و دو نفر دیگر را در صحن خانه کشتند، که مجموعاً شش نفر در خانه کشته شدند، از ناودان مثل باران همینطور خون پایین می آمد و من همینطور نشسته ام بر جای خود و هیچ حرکتی هم نکردم. بعد از این ذکرتی ها ریخته بودند در داخل اتاق ها و هرچه به درد خور آنها بود، برده بودند. بله میگفت: از ناودان خون میریخت و در ایوان دو کشته افتاده بود، و در صحن حیاط نیز دو کشته افتاده بود، (و لطفش این بود که میگفت:) من حرکت نکردم، نشسته بودم و تماشا می کردم. این حالات را در توحید میگویند، که در آن حال شخص غیر از خدا چیزی را نمی نگرد، و تمام حرکات و افعال را جلوهء حق مشاهده میکند. اقلیم وجود ص ۳۰ @BotShenasi
| ذکر قاضی سید محمد علی قاضی نیا فرزند اقای قاضی میگوید: خیلی از اوقات ایشان را مشغول ذکر و عبادت بودند و من یادم هست همیشه میگفتند: لا هُو الا هُو و ما صدای ایشان را از اتاقشان میشنیدیم. آن موقع که یک کبوترهایی در نجف مرسوم بود که به آنها یاهُو میگفتند، آقای قاضی از آنها خیلی خوشش می آمد و آنها را گذاشته بود در راهرو و بین بیرونی و اندرونی. کشمیری میگوید: منزوی از خلق بود و بع فنای الهی رسیده بود!! اقلیم وجود صفحه ۳۴ @BotShenasi
| کرامت تراشی صاحب المیزان برای خود علامهء طباطبایی در این سیرهء توحیدی پرورش میابد که میگوید: روزی من در مسجد کوفه نشسته بودم و مشغول ذکر بودم، در آن بین یک حوریهء بهشتی از طرف راست من آمد و یک جام شراب بهشتی در دست داشت و برای من آورده بوده بود و خود را به من ارائه می نمود. همین که خواستم به او توجه کنم، ناگهان یاد حرف استاد افتادم لذا چشم پوشیده و توجهی نکردم. آن حوریه برخاست و از طرف چپ من آمد و آن جام را تعارف کرد. من نیز توجهی ننمودم و روی خود را برگرداندم و آن حوریه رنجید شده و رفت !! علامه طباطبایی میگوید: دو، سه روز است در این فکرم که اگر در بهشت نگذارند ما نماز بخوانیم چه کنیم؟ همچنین استادم (قاضی) میگفت: گاهی طلبکار به در منزل می آید و در خانه چیزی نیست تا بدهم. از هر طرفی در فشارم، ولی در نماز به برکت خود خدا مثل این که نه زن دارم و نه بچه و نه قرضی؛ مشغول نماز که میشوم آهنگ افلاک را میشنوم. از خدا خواسته ام که این را از من بر ندارد.!! اقلیم وجود صفحه ۳۵ و ۳۶ @BotShenasi
| داستانهای شاخدار!! نجابت میگوید: شیخ محمد علی بروجردی اول مجتهد و اول متقی نجف بود. برای ما مثل گوهر بود. یک سال قبل از رحلتشان ایشان قصه ای برای ما نقل کرد که از خود آقای قاضی شنیدع بودم. گفت: من هفت سال همه چیز را تعطیل کردم. مدام در محضر اقای قاضی بودم. قشنگ جانم در کالبدم قرار گرفت. حسابی داشتم آدم می شدم. خدا رحمت کند ایشان را در عمرش برنج درسته نخورد. مگر چند روز اخر حیاتش‌، آن هم خیلی کم. ایشان گفت: یک وقت از عجایب خدای جلیل پول مفصلی برای ما رسیده بود. لذا از ناحیهء بی پولی هیچ مشکلی نداشتم. سرکیف هم بودم. با زن و بچه نهایت ادب را خرج میدادم. با آنها تندی نمیکردم! نشسته بودم با زن و بچه مشغول سخن گفتن، پلو هم که داشتم، زندگیم هم که مرتب بود. یک دفعه احساس کردم قلبم راکد است. مضطرب شدم، اصلا قرار از من رفت. شبهایی که بی پول بودم، مشکل فراوان داشتم. اصلا این طور نمیشدم. دیدم نه میل نشستن دارم، نه میل حرف زدن. نه میل طالعه، نه خواب. سر تا پایم را بی قراری و اضطراب گرفت. گفتم بروم طرف حرم امیرالمومنین علیه السلام شاید از ناحیهء ایشان شفا پیدا کنم. از در سلطانی وارد شدم. رفتم بالای سر، دیدم حالم هیچ فرقی نکرد، کمی تامل کردم، دیدم قلبم مرا میل میدهد طرف بازار بزرگ. بی اختیار و با نهایت اضطراب متوجه بازار بزرگ شدم، قلبم، نفسم، فهمم همه مرا متوجه بازار بزرگ کرد، صحن را طی کردم به سمت بازار بزرگ، در آخر بازار، یک دفعه دیدم اقای قاضی دارند تشریف می آورند. تاچشمم افتاد به اقای قاضی مثل جوجه ای که ترسیده باشد چطور خودش را به سرعت به آغوش مادر و زیر بال و پر مادرش قرار میدهد، بنده هم با سرعت مثل برق خودم را رساندم به اقای قاضی، دست ایشان را گرفتم و بوسیدم، عرض کردم: اقا خیر است ان شاء الله. اقای قاضی گفت: البته خیر است، علویه از من انگور خواسته، من هم از خدا انگور خواستم، گفت: بی اختیار دستم رفت توی جیبم، همهء پولم را در آوردم و تقدیم کردم به اقای قاضی، ایشان یک بیست دیناری برداشت و گفت: همین مقدار برای انگور خریدن بس است. برو به دست خدا. حالا من از وقتی به اقای قاضی رسیدم اصلا خودم و حالم را فراموش کردم. همان موقع که اقای قاضی گفت: برو به دست خدا، متوجه خودم شدم، دیدم حالم خوش است، اصلا آن بی قراری و اضطراب و‌‌‌.. همه رفته است. پ.ن: سبحان الله! ایا میشود کسی وارد حرم امیرالمومنین علیه السلام بشود و هَم و غم او برطرف نشود؟ زیارت نامه امیرالمومنین علیه السلام میفرماید: هر کس تو را زیارت کند غم از او برداشته میشود و حاجتش روا میشود! این نشان میدهد مکتب اهل تصوف چقدر از اهل بیت علیهم السلام دور است. اقلیم وجود صفحه ۴۴ @BotShenasi
| فرزند مُرده!! سید محمد باقر که نابغهء خانواده قاضی است در سن ۱۳-۱۴ سالگی با برق گرفتگی از دنیا میرود. مادرش خیلی جزع و فزع میکند که بچه ام جوان بود، باهوش بود و بدجوری مُرد! اقای قاضی به ایشان میگوید: توچرا این قدر برای بچه گریه میکنی؟ فرزندت الان اینجا پیش من نشسته! و مادر بعد این حرف آرام میشود! به نقل از سید محمد حسن قاضی اقلیم وجود ص ۴۵ @BotShenasi
|قاضی : در فلسفه از دین خبری نیست. عرفان متعالی / 34 @BotShenasi
☀️وارستگی از دنیا! ... سید مهدی قاضی طباطبایی فرزند استاد العارفین و مراد السالکین مرحوم آیت الله آقا سید علی قاضی طباطبایی ... برای من تعریف کردند: .... پدرم مردی عیالوار بود و به خاطر شیوه سلوکی خود اعتنایی به زخارف دنیوی نداشت و لذا زندگی ما به سختی می گذشت و حتی برای امرار معاش روزانه خود غالبا با دشواری مواجه بودیم و غذای معمولی ما هنگام ناهار ترید نان خشک و دوغ بود .... مرحوم پدرم زیاد سیگار می کشیدند و از پستوی حجره خود برای ریختن آشغال های سیگار استفاده می کردند ... 📚در محضر لاهوتیان، محمد علی مجاهدی (پروانه) ، انتشارات مستجار، چاپ اول، تابستان 1386، ج1، ص425 جالب است به ادعای نویسنده قاضی برای بی اعتنایی به دنیا خانواده اش را سختی می داده با این که قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏: مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ‏ يَعُولُ‏. (الكافي؛ دار الکتب الإسلامية ؛ ج‏4 ؛ ص12) عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ: أَرْضَاكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَسْبَغُكُمْ عَلَى عِيَالِهِ. (الكافي؛ دار الکتب؛ ج‏4 ؛ ص11) و روایات به این مضمون متواتر است. ولی برای بی اعتنایی به دنیا حاضر نبوده سیگار را ترک کند! پولی که باید خرج عیال کند صرف دود و دم میکرده! @botshenasi
13.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| با تز فکری چه کسی میخواهی حضرت زهرا سلام الله علیها را بشناسی؟ دنبال شُعرا عده ای گمراه راه می افتند!! @BotShenasi
| خطر تصوف و لمپنیسم در هیئات امروزه یکی از خطرهای جدی که جوانان ما کاملا به آن آغشته شده اند، نفوذ تصوف در اعتقادات آنها است. خیلی از مبانی تصوف امروزه در جامعه ما خریدار دارد و اصلا آگاه نیستند که این مبانی خلاف ثقلین است. یکی از دلایل آن مداح محوریِ مجالس است. در گذشته مردم به عشق اباعبدالله علیه السلام و کسب معارف اصیل شیعه پای در مجالس عزاداری میگذاشتند. مجالس برپایهء روحانیت بود‌‌. مردم وارد مجالس میشدند. روحانی بر منبر اعتقادات و احکام را میگفت. مردم کسب دانش میکردند و روضه خوانده میشد، مردم در مصائب اهل بیت علیهم السلام اشک میریختند. اما حدود دو دهه است که مجالس مداح محور شده است! مبنای حضور در جلسات مداح است. اگر شما به رفیقت بگویی بیا به مجلس روضه برویم اولین سوال او این است که مداح کیست؟ هر چی مداح معروفتر، جلسات شلوغتر! مادحین در گذشته افراد پا به سن گذاشته و مسلط به روضه به خوانی بودند. مادحین کتاب تاریخ معصومین علیهم السلام و مقاتل را مطالعه میکردند. اما امروز یک جوان کم سن، بدون مطالعه، بدون استاد، با یک تی شرت میرود بالا، هم در اشعارش فساد عقیدتی دیده میشود، هم شان معصومین علیهم السلام را پایین می آورند. هم غلو میکنند. معجونی ساخته اند که خود نمیدانند! اگر شخصی هم از سر دلسوزی بیاید و تذکری بدهد، سریع ژست عالم پنداری میگیرد و میگوید: تو چه میفهمی؟ تو عشق میدانی؟ وادی عشق جای فقه نیست؟ امام حسین (علیه السلام) در فقه و احکام نمیگنجد! این مادحین با گسترش شبکه های اجتماعی تبدیل به سلطان و ارباب و عشق و حضرت جان و... ملقب شده اند! عده ای صفحات اینستاگرام هم تولید شده اند که با تیترهای جنجالی که قم را لرزاند! امشب ترکوند! چه میکنه این پسر؟ سلطان وارد میشود؟ پدر شور، پدر شیرین و... تبلیغات آنها را میکند، روز به روز مشهور تر میشوند و روز به روز مجالس را آغشته به انحراف! ان شاء الله به تک تک موارد آنها میپردازیم و انحراف را بدون ذکر نامی میگوییم. باید با کمک یکدیگر مجالس را مطابق امر معصومین سلام الله علیهم برگزارکنیم. مجالس بر پایه فرمایشات معصومین علیهم السلام و بدون انحراف برگزار شود! @BotShenasi
| تغییر جلسات!! در قدیم الایام جلسات اینگونه برگزار میشد که روحانی جلسه بالای منبر میرفت و سخنرانی میکرد. بعد از اتمام سخنرانی که جمعیت فراوانی پای منبر بودند گریزی میزد و روضه را شروع میکرد، بعد از آن روضه خوان کنار منبر مینشست و روضه را آغاز میکرد، بعد از اتمام روضه روضه خوان کنار منبر می ایستاد و شروع به خواندن اشعار و سینه زنی میکرد، اشعاری سنگین و دارای مضامین اعتقادی و برگرفته از روایت! مداح با یک عبا بر روی دوش شروع به خواندن میکرد. اما امروز موقع سخنرانی (که نقدی بر سخنرانها ارائه میشود) که جمعاً پنجاه نفر نشسته اند. بعد از اتمام سخنرانی یک جوان که انگار میخواهد وارد عروسی شود، قبل از جلسات ارایشگاه رفته و به سر و وضع خود رسیده است، یک تی شرت آستین بلند پوشیده، می اید! بالای منبر میرود، شروع به روضه خواندن، بدون آگاهی و مطالعه مقاتل میخواند، بعد یکی کنار منبر می ایستد با حرکاتی نا متعارف، دست کنار گوش میگذارد، گردنش را چپ و راست و بال و پایین میبرد با یک حالت عجیب شروع به حسین حسین( که هیچ شباهتی به نام حسین ندارد) میکند. آن مداح هم بالای منبر، بالا و پایین میپرد و یک سری شعر بی سر و ته و الگو برداری از مطربین با آهنگ های بندری و شاد، فاقد مضامین روایی، با انواع مستی و شراب و ... میخواند، مستمع هم چون اشعار ندیده، میگه به به و شروع میکنند به قول خودشان مستی کردن و بالا و پایین پریدن! (فکر میکنند هروله میکنند) یک بار با چشم خودم دیدم که یک شخصی به اسم هروله چنان پرید بالا که پایش از عقب خورد به شکم نفر پشت سرش و آن بنده خدا به ستون خورد! با ادبیاتی سخیف و دون شان معصومین علیهم السلام به زعم خودشان مداحی میکنند. خدا نکند که یک مداح بگوید من سگ امام حسین علیه السلام هستم! دویست نفر صدای پارس سگ‌ در می آوردند، یک عده که خیلی معرفتشان بالا است، قلاده به گردن انداخته و پارس میکنند! اگر هم تذکر بدهی، میشوی عمر بن سعد و شمر! تکفیر میشوید، لعن میشوید، متهم به تضعیف عزاداری هم میشوید! خیلی از این مادحین اصلا کتاب مقتل نخوانده اند، یک روایت با چشم ندیده اند! آخر جلسه مثلا مدح امیرالمومنین علیه السلام را میخوانند، انقدر هو هو میکنند و سر تکان میدهند که انگار خانقاه است و موقع رقص سماع! این جلسات را در یک ترازو قرار دهید، یک طرف جلسه مثلا عزاداری و طرف دیگر کلام معصوم، اگر مورد رضایت اهل بیت علیهم السلام است که انجام دهید، اگر نیست ترک کنید و به کلام اهل بیت علیهم السلام رجوع کنید. @BotShenasi