eitaa logo
احادیث اهل البیت علیهم‌السّلام
5.4هزار دنبال‌کننده
38 عکس
5 ویدیو
0 فایل
 إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ "اَلثَّقَلَيْنِ" مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي "كِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي" وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ اَلْحَوْضَ   ارتباط با خادم کانال: @skhorasani1424
مشاهده در ایتا
دانلود
سخن گفتن سلام‌الله‌علیها با عمر بن سعد ملعون خواهر امام،زينب عليها السلام به درگاه خيمه آمد و عمر بن سعد بن ابى وقّاص را ندا داد: واى بر تو،اى عمر ! آيا ابا عبد اللّه را مى‌كُشند و تو نگاه مى‌كنى‌؟! عمر، پاسخش را نداد. زينب عليها‌السلام بانگ زد: واى بر شما ! آيا مسلمانى ميان شما نيست‌؟! هيچ كس، پاسخى به او نداد. 📚الإرشاد ج۲ ص۱۱۲
وداع جانسوز خاندان پيامبر صلی‌الله‌عليه‌وآله با شهيدان هنگام عبور از قتلگاه ◼️ هنگامى كه نگاه زنان به كشتگان افتاد، صيحه كشيدند و بر صورت خود زدند. راوى مى‌گويد: به خدا سوگند،زينب،دختر على را فراموش نمى‌كنم كه بر حسين عليه السلام ناله مى‌زد و با آوايى اندوهناك و دلى غمين مى‌گفت: «وا محمّدا ! فرمان‌رواى آسمان،بر تو درود بفرستد ! اين،حسين است كه به صحرا افتاده و در خونْ‌ خفته و اعضایش از هم جدا شده. واى [بر منِ‌ مصيبت‌زده] كه دخترانت اسيرند! به خدا شِكوه مى‌برم و نيز به محمّدِ مصطفى و علىِ‌ مرتضى و فاطمۀ زهرا و حمزۀ سيّد الشهدا. وا محمّدا ! اين،حسين است كه در صحرا افتاده و باد صبا بر او مى‌وزد؛ كُشته شده به دست حرام‌زادگان! واى از غم و رنج تو،اى ابا عبد اللّه ! امروز، جدّم پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در گذشت. اى ياران محمّد ! اينان، فرزندان محمّدِ مصطفايند كه آنان را به سان اسيران مى‌رانند». ▪️به خدا سوگند،[زينب عليها السلام ] هر دشمن و دوستى را گرياند. آن گاه سكينه،پيكر [پدرش] حسين عليه السلام را در آغوش گرفت. گروهى از باديه‌نشينان،گرد آمدند و او را از حسين،جدا كردند. 📚الملهوف ص۱۸۰ سلام‌الله‌علیها ☑️ @JAMI_Alahadith‌
سخنرانى (سلام‌الله‌عليها) در ميان كوفيان 🔻به نقل از حَذلَم بن ستير-: زينب دختر على عليهما السلام را ديدم و زن باحيايى سخنورتر از او نديده‌ام، و گويى از زبان [پدرش] امير مؤمنان عليه‌السلام سخن مى‌گفت. او در آغاز به مردم اشاره كرد كه: «ساكت شويد» نَفَس‌ها در سينه‌ها حبس شدند و آواها فرو خفتند. زينب عليها السلام گفت: ⬅️ «ستايش،خدا راست و بر پدرم پيامبر خدا،درود ! امّا بعد،اى كوفيان و اى دغلكاران بى‌وفا ! اشكتان،هرگز خشك مباد! و ناله‌تان هيچ‌گاه فروخفته مباد ! مَثَل شما، «مَثَل زنى است كه رشتۀ تابيده [به دست خويش] را پس از محكم كردن،از هم مى‌گسست.سوگندهايتان را دستاويز فريب يكديگر قرار مى‌دهيد» هان ! آيا جز لافْزنانِ‌ گزافه‌گو و سينه‌هاى كينه‌جو ميان شما هست‌؟ به هنگام ديدار،نرم، و در برابر دشمن،ناتوان،و شكنندۀ پيمان و تباه كنندۀ تعهّديد. چه بد چيزى براى خود، پيش فرستاده‌ايد كه موجب خشم خدا بر شما و عذاب هميشگى مى‌شود! گريه مى‌كنيد؟! آرى به خدا سوگند، بايد فراوان بگِرييد و كم بخنديد، كه به ننگ و عار آن رسيده‌ايد و هرگز از آلودگى آن، پاكيزه نخواهيد شد. نگين مُهر پيامبرى و سَرور جوانان بهشتى، پناهگاه نيكوكارانتان و جان‌پناه پيشامدهايتان و نشانۀ روشن راهتان و نردبان پيروزى‌تان را تنها گذاشتيد و او را كشتيد. چه بد بارى را بر دوش مى‌كشيد! سرنگون و نگونسار باشيد، كه تلاشتان ناكام و دستانتان خالى ماند و بازى را باختيد و در خشم خدا، خانه كرديد و مُهر خوارى و درماندگى بر پيشانى‌تان زده شد ! واى بر شما ! آيا مى‌دانيد چه جگرى از محمّد صلى‌الله‌عليه‌و‌آله دريديد؟! و چه خونى از او ريختيد؟! و چه دُردانه‌اى را از او گرفتيد؟! «بى گمان،كارى ناروا كرديد.نزديك است كه آسمان‌ها از آن بشكافند و زمين، دهانْ‌ باز كند و كوه‌ها فرو ريزند!» .به سانِ‌ احمقان زشتكار، بر سرِ دُردانۀ او ريختيد و زمين و آسمان را از سياهى لشكر، پُر كرديد. آيا از خونْ‌بارشِ‌ آسمان، به شگفت مى‌آييد؟! «عذاب آخرت كه رسوا كننده‌تراست». مهلت خدا، سبُك‌سرتان نكند،كه خدا عجله‌اى ندارد و از دست دادنِ‌ فرصت انتقام، نگرانش نمى‌كند.هرگز! «به درستى كه پروردگارت در كمين است» 🔻آن گاه زينب عليها السلام خاموش شد. مردم را حيران و انگشت به دهان ديدم و پيرمردى گريان را ديدم كه محاسنش خيس شده بود و مى‌گفت: پيرانشان،بهترينْ‌ پيران اند و فرزندانشان به هنگام بر شمردن نسل‌ها، نه خوارند و نه رسوا. 📚الأمالی(مفید) ص۳۲۱ ☑️ @JAMI_Alahadith‌
رويارويى ابن زياد ملعون و حضرت زينب(عليها السلام) 🌑 ابن زياد در كاخ نشست و به همۀ اجازۀ عمومى داد تا در مجلس او حاضر شوند. سر حسين عليه السلام را آوردند و جلويش نهادند و زنان و كودكان حسين عليه السلام را نيز وارد كردند. زينب، دختر على عليهما السلام، ناشناس نشست. ابن زياد، در بارۀ او پرسيد. گفتند: اين،زينب، دختر على است. ابن زياد، به سوى او رو كرد و گفت: ستايش،خدايى را كه رسوايتان ساخت و سخنانتان را دروغ كرد! زينب عليها السلام گفت:«تنها فاسق، رسوا مى‌شود و تنها تبهكار، دروغگو از كار در مى‌آيد، كه آنها هم كسانی ديگر غير از ما هستند». ابن زياد گفت: كار خدا را با برادر و خاندانت چگونه ديدى‌؟ زينب عليها السلام گفت: «جز زيبايى نديدم. اينان، گروهی بودند كه خداوند،كشته شدن را برايشان تقدير كرده بود و آنان هم به سوى قتلگاه خود شتافتند. و به زودى، خداوند، تو و آنان را گِرد هم مى‌آورد و آنان با تو اقامۀ حجّت و برهان مى‌كنند و خواهى ديد كه چه كسى چيره مى‌شود. مادرت به عزايت بنشيند، اى پسر مرجانه!». ⬅️ ابن زياد، خشمگين شد و گويى قصد كشتنش را كرد. عمرو بن حُرَيث به او گفت: اى امير ! او يك زن است و زن به خاطر سخنش مؤاخذه نمى‌شود. ابن زياد به او گفت: خداوند،دل مرا با كشتن حسينِ طغيانگرت و سركشان نافرمان خاندانت خُنك كرد (تسلّى بخشيد)! زينب عليها السلام گفت: «به جانم سوگند كه بزرگم را كُشتى و شاخه‌ام را بُريدى و ريشه‌ام را از بيخ و بُن كندى،و اگر اين،دلت را خُنك مى‌كند، خُنَك شد!». ابن زياد-كه خدا،لعنتش كند-گفت: اين زن،سجع مى‌گويد و به جانم سوگند،پدرت نيز شاعر و سجعگو بود. زينب عليها السلام گفت: «اى ابن زياد ! زن را با سجع گفتن،چه كار؟» ☑️ @JAMI_Alahadith
رويارويى ابن زياد ملعون و امام زين العابدين عليه‌السلام 🌑على بن الحسين (زين العابدين) عليه السلام را در برابر ابن زياد آوردند. به او گفت: تو كيستى‌؟ فرمود: «من على بن الحسين هستم». گفت:مگر خداوند،على بن الحسين را نكشت‌؟ على [بن الحسين] عليه السلام فرمود: «برادرى به نام على داشتم كه مردم،او را كشتند». ابن زياد به او گفت: بلكه خدا، او را كشت. على بن الحسين عليه السلام فرمود: «خداوند، جان‌ها را هنگام مرگشان مى‌گيرد» ابن زياد، خشمگين شد و گفت: تو جرئت پاسخ دادن به من را دارى‌؟! هنوز كسى از شما مانده كه [سخنِ‌] مرا رد كند؟! او را ببريد و گردنش را بزنيد. عمّه‌اش زينب عليها السلام، به او در آويخت و گفت: اى ابن زياد! خون‌هايى كه از ما ريخته‌اى،كافى است. سپس،على [بن الحسين عليه السلام ] را در آغوش گرفت و گفت: به خدا سوگند،از او جدا نمى‌شوم و اگر او را مى‌كشى، مرا هم با او بكش! ابن زياد، کمی به او و على بن الحسين (زين العابدين) عليه السلام نگريست و سپس گفت: شگفتا از پيوند خونى! به خدا سوگند،يقين دارم كه دوست دارد او را همراه وى بكشم.او را رها كنيد كه مريضى‌اش براى او كافى است. آن گاه از جايش برخاست و از كاخ بيرون رفت. 📚الإرشاد ج۲ ص۱۱۶ علیه‌السلام ☑️ @JAMI_Alahadith
🌑 (هنگامى كه اسيران بر يزيد، وارد شدند) مردى شامى به فاطمه، دختر حسين عليه السلام، نگريست و [به يزيد] گفت: اى امير مؤمنان ! اين دختر را به من ببخش. فاطمه به عمّه‌اش گفت: اى عمّه ! يتيم شدم و خدمتكار هم مى‌شوم‌؟! عليها السلام گفت :نه.اين فاسق،چنين حقّى ندارد. مرد شامى گفت:اين دختر،كيست‌؟ يزيد گفت: اين، فاطمه دختر حسين است و او هم عمّه‌اش، دختر على است. مرد شامى گفت: حسين، پسر فاطمه و على، پسر ابو طالب‌؟! گفت:آرى. شامى گفت:اى يزيد ! خدا تو را لعنت كند! آيا خاندان پيامبرت را مى‌كُشى و فرزندانش را اسير مى‌كنى‌؟! به خدا سوگند،من جز اين خيال نكردم كه آنان اسيران روم اند. يزيد گفت: به خدا سوگند، تو را به آنان ملحق مى‌كنم. سپس فرمان داد گردنش را بزنند. 📚الملهوف، ص۲۱۸ ☑️ @JAMI_Alahadith
نامگذاری سلام‌الله‌علیها 🟢 در نقلی آمده: هنگام ولادت حضرت زینب سلام‌الله‌علیها، چون حضرت محمد صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله در مدینه حاضر نبود و در سفر بود، حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها از همسرش علی علیه‌السلام درخواست کرد که نامی برای فرزندشان انتخاب کند. امیرالمؤمنین علیه‌السّلام در جواب فرمود: من بر رسول‌خدا صلّى‌اللّه‌عليه‌و‌آله سبقت نمی‌گیرم، امیدوارم که ان شاءالله به زودی پیامبر از سفر برگردد و برای او نامی انتخاب کند 🔺سه روز نگذشت که رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله از سفرش بازگشت و بنابر عادت همیشگی که داشت به خانه‌ی فاطمه‌ی زهرا علیها‌السلام آمد( زیرا عادت همیشگی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله این بود که هرگاه از سفرش باز می‌گشت اولین کسی که به دیدارش می‌آمد و آن حضرت را زیارت می‌کرد، دخترش فاطمه علیهاالسلام بود) سپس امیرالمؤمنین به پیامبر فرمود: یا رسول الله همانا خداوند به دخترت فاطمه، دختری را بخشیده پس شما برایش اسمی انتخاب فرما رسول خدا صلّى‌اللّه‌عليه‌و‌آله فرمود: فرزندان فاطمه فرزندان من هستند (ولی) خداوند متعال دربارهٔ آنان تصمیم می‌گیرد و من در نام‌گذاری‌اش، منتظر وحی پروردگارم هستم. بعد از آن جبرئیل بر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نازل شد و پیام آورد که: خداوند سلام می‌رساند و تو را به سلام مخصوص داشته و می فرماید: نام این مولود را زینب بگذار که این نام را در لوح محفوظ نوشته‌ام ⬅️ آنگاه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله زینب عليها‌السّلام را به سینه چسبانده و میان دو چشمش را بوسید و فرمود: حاضرین از امتم به غائبین امتم برسانند که این دخترم زینب را احترام کنند، که او مانند خدیجه است 📚الخصائص‌الزینبیه ص۴۱ سلام‌الله‌علیها ☑️ @JAMI_Alahadith
سلام‌الله‌علیها عالمه‌ی غیر معلمه بود 🔻 امام سجاد علیه‌السّلام خطاب به عقیله‌ی بنی هاشم، زینب کبری سلام‌الله‌علیها می‏‌فرمایند: «یا عَمَّةِ ... أنتِ بِحَمدِ اللهِ عالمةٌ غیرُ مُعلَّمَةٍ، و فَهِمَةٌ غیرُ مُفَهَّمَةٍ». عمه جان، تو بحمد الله، عالمی هستی بدون اینکه معلم داشته باشی، و فهمیده‌ای هستی بی آن که کسی مطالب را به تو فهمانده باشد. 📚الاحتجاج ج ۲، ص ۳۰۳ سلام‌الله‌علیها ☑️ @JAMI_Alahadith
مفسّر قرآن‏ 🔰 سید نورالدین جزایری در کتاب «خصایص الزینبیه» چنین نقل می‏‌کند: در برخی مصادر نقل شده که: روزگاری که امیرالمؤمنین علیه السلام در کوفه بود، زینب سلام‌الله‌علیها در خانه‏‌اش مجلسی داشت که برای زنان قرآن تفسیر می‏‌کرد. روزی «کهیعص» (سوره مریم، آیه 1) را تفسیر می‌‏نمود که ناگاه امیرالمؤمنین علیه‌السّلام به خانه ایشان آمدند و فرمودند: ای روشنی دو چشمانم! می‌شنوم که تو در حال تفسیر و توضیح (کهیعص) برای زن‌ها هستی زینب سلام‌الله‌علیها فرمود: آری ای پدرم. دخترت به فدایت. امیرالمؤمنین علیه‌السّلام فرمود: ای نور دو چشمم، همانا این آیه‌ی کریمه رمزی است برای مصائبی و اندوه‌هایی که به شما اهل‌ البیت روی می ‏آورد. سپس، حضرت برخی از مصائب و اندوه‏هایی را که بر آنان واقع خواهد شد را ذکر نمود. پس آن گاه زینب سلام‌الله‌علیها ضجه زدند و با صدای بلندی گریه کردند... 📚الخصائص‌الزینبیه ص ۶۸ سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها ☑️ @JAMI_Alahadith
چند روایت پیرامون «شدّت حُزن و مصیبت» حضرت زهرا سلام‌اللّه‌علیها ... چندین روایت، میزان حزن و اندوه و مصیبتی را که صدیقه‌ی کبری سلام‌اللّه‌علیها بعد از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله متحمّل شد، بیان می‌کند: 1⃣ عَنِ النّبی صلی‌الله‌علیه‌وآله: يا بُنيّة! إنّه لَيسَ مِنّا مِنَ نِساءِ المُسلِمينَ اِمرأةٌ أعظمَ رزيّةٍ مِنك ▪️در مسند سیوطی از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل شده که فرمودند: ای دخترم! هیچ زنی از زنان مسلمان، مصیبت و بلایش بزرگتر از مصائب تو نیست. 📚عوالم العلوم ج ۱۱، ص ۸۹۰ 2⃣ رُوِيَ: أَنَّهَا أَخَذَتْ قَبْضَةً مِنْ تُرَابِ قَبْرِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَوَضَعَتْهَا عَلَى عَيْنَيْهَا وَ أَنْشَدَتْ تَقُولُ - مَا ذَا عَلَى مَنْ شَمَّ تُرْبَةَ أَحْمَدَ أَنْ لاَ يَشَمَّ مَدَى اَلزَّمَانِ غَوَالِيَا صُبَّتْ عَلَيَّ مَصَائِبُ لَوْ أَنَّهَا صُبَّتْ عَلَى اَلْأَيَّامِ صِرْنَ لَيَالِيَا وَ لِمَا سَبَقَ مِنْ أَمْرِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِالنَّوْحَةِ عَلَى حَمْزَةَ . ▪️روایت شده که حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها مقدارى از خاك قبر پيغمبر صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله را گرفته و آن را بر چشمان مبارک خود گذاشتند و اين اشعار را خواندند: كسى كه تربت احمد را بوييد سزاوار است که دیگر در طول روزگار عطرى نبويد. ناگواری ها و مصيبتهايى که بر من وارد شد اگر به‌ روز روشن وارد مى‌شدند، تبدیل به شبِ تار مى‌شدند. 📚مسکّن الفؤاد ج ۱، ص ۱۱۲ 3⃣ عَنِ الصّادقِ عَلَیه‌السلام: إِنَّ اللَّهَ لَمَّا قَبَضَ نَبِیَّهُ دَخَلَ عَلَی فَاطِمَةَ علیهاالسلام مِنْ وَفَاتِهِ مِنَ الْحُزْنِ مَا لَا یَعْلَمُهُ إِلَّا اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ ▪️از امام صادق علیه‌السلام نقل شده: چون رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله از دنیا رفت، بر فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌علیها چنان حزن و اندوهی وارد شد که کسی جز خدای عزّ و جلّ شدّت آن را نمی‌دانست. 📚الکافي ج ۱، ص ۲۴۰ 4⃣ عَن زَينبِ بنتِ عليّ علیهماالسلام: عَدلَتْ إلیٰ قبرِ أبيها رسولِ الله فَألقَتْ نَفسَها علَيه وَ شَكتْ إليه ما فَعَلَه القومُ بِها و بَكتْ حتّي بَلّتْ تُربَتُه بِدُموعِها ▪️از سلام‌اللّه‌علیها روایت شده که فرمودند: مادرم بسوى قبر پدرش رسول خدا صلّى‌الله‌عليه‌و‌آله رفت و خود را بر روی قبر انداخت و از اعمالى كه آن قوم در حقّ‌ وى انجام داده بودند به‌آن حضرت شكوه نمود و آنقدر گريست تا تربت قبر شريف با اشكهاى حضرتش تر شد 📚الأمالي (للمفید) ج ۱، ص ۴۰ 5⃣ عَن فضّة: وَ لَمْ یَکُنْ فِی أَهْلِ الْأَرْضِ وَ الْأَصْحَابِ وَ الْأَقْرِبَاءِ وَ الْأَحْبَابِ أَشَدَّ حُزْناً وَ أَعْظَمَ بُکَاءً وَ انْتِحَاباً مِنْ مَوْلَاتِی فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ علیهاالسلام ▪️فضّه گوید: میان اهل زمین و اصحاب و خویشاوندان و دوستان، کسی نیست که هم اندازه بانوی من فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌علیها حزن و اندوه داشته باشد. 📚بحار الأنوار ج ۴۳، ص ۱۷۵ ☑️ @JAMI_Alahadith
💠 🔻با جستجوی ، میتوانید به راحتی به مطالب مورد نظر خود، دسترسی پیدا کنید. علیه‌السّلام علیه‌السّلام علیه‌السلام علیه‌السلام علیه‌السّلام علیه‌السلام علیه‌السلام علیه‌السلام علیه‌السلام علیه‌السّلام علیه‌السلام علیه‌السلام علیه‌السلام علیه‌السّلام سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها ☑️ @JAMI_Alahadith
خطابه حضرت زينب سلام‌الله‌علیها در دار الاماره ابن زياد 🌑 در کتاب الملهوف نقل شده: ابن زياد در كاخ نشست و به همۀ اجازۀ عمومى داد تا در مجلس او حاضر شوند. سر حسين عليه‌السّلام را آوردند و جلويش نهادند و زنان و كودكان حسين عليه‌السّلام را نيز وارد كردند. زينب، دختر على عليهما‌السّلام، ناشناس نشست. ابن زياد، در بارۀ او پرسيد. _گفتند: اين،زينب، دختر على است. ابن زياد، به سوى او رو كرد و گفت: ستايش، خدايى را كه رسوايتان ساخت و سخنانتان را دروغ كرد! _زينب عليها‌السّلام فرمود:«تنها فاسق، رسوا مى‌شود و تنها تبهكار، دروغگو از كار در مى‌آيد، كه آن هم كسانی ديگر غير از ما هستند». _ابن زياد گفت: كار خدا را با برادر و خاندانت چگونه ديدى‌؟ _زينب عليها‌السّلام فرمود: «جز زيبايى نديدم. اينان، گروهی بودند كه خداوند، كشته شدن را برايشان نوشته بود و آنان هم به سوى خوابگاه[ابدی] خود شتافتند. و به زودى، خداوند، تو و آنان را گِرد هم مى‌آورد و آنان با تو اقامۀ حجّت و برهان مى‌كنند پس بنگر که پیروزی از آن کیست؟ مادرت به عزایت بنشیند ای پسر مرجانه! ⬅️راوی‌ گوید: ابن زياد خشمگين شد آنچنان كه كه گوئی‌ تصميم كشتن زينب را گرفت که عمرو بن حُرَيث به او گفت: اى امير! او يك زن است و زن به خاطر سخنش مؤاخذه نمى‌شود. _ابن زياد به گفت: خداوند، دل مرا با كشتن حسينِ طغيانگرت و سركشان نافرمان خاندانت شفا داد. _زينب عليها‌السّلام فرمود: «به جانم سوگند كه بزرگم را كُشتى و شاخه‌ام را بُريدى و ريشه‌ام را از بيخ و بُن كندى، و اگر شفای‌ دل تو در اين است، پس شفا یافتی [ و دلت خُنَك شد!] ابن زياد ملعون گفت: اين زن، سجع مى‌گويد و به جانم سوگند، پدرت نيز شاعر و سجعگو بود. زينب علیها‌السّلام گفت: «اى ابن زياد! زن را با سجع گفتن، چه كار؟» 📚اللهوف علی قتلی الطفوف ص ۲۰۰ ☑️ @JAMI_Alahadith