eitaa logo
کلبه اندیشه و فرهنگ
550 دنبال‌کننده
242 عکس
797 ویدیو
155 فایل
تاملات و یادداشت های تحلیلی در حوزه فرهنگ، سیاست و حکمرانی @Kolbe_Andishe_Farhang ارتباط باما @mohsenmohammadi63
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 یک ساعت اجرای عدالت، بهتر از هفتاد سال عبادت «در سخنان و ایستارها، بر نفی لیبرال و لیبرالیسم تأکید می شود؛ و منظور لیبرالیسم فرهنگی است – بر حسب تصوّر- ، در صورتی که مشکل اصلی، و انقلاب شکن واقعی، لیبرال های اقتصادی اند، که با حضور و نفوذ آنان و تسلّطشان بر امور، مبارزه با لیبرالیسم فرهنگی – در صورتی که در تشخیص مصداق نیز اشتباهی نباشد – نه ممکن است و نه مُثمِرثَمَر. ام الفساد همان لیبرالیسم اقتصادی است که – بناچار – زاینده لیبرالیسم فرهنگی نیز هست. چگونه ممکن است در جامعه ای لیبرالیسم اقتصادی باشد، و از لیبرالیسم فرهنگی پرهیز شود؟ قرآن کریم، مسئله قارون (مظهر لیبرالیسم اقتصادی) را با اهمیّت و ذکر خصلتها و ویژگی ها یاد می کند، تا خوب شناسانده شود؛ و پس از هشدار درباره طاغوت سیاسی (فرعون)، تنها به ذکر هامان (مظهر لیبرالیسم فرهنگی) بسنده نمی کند، بلکه قارون را نیز می شناساند، و درباره او بسختی و با تأکید هشدار می دهد، و زندگی تفاخرآمیز او را می نکوهد ... . ما بر خلاف مشی قرآنی و انبیایی، همه ترس خود را (درباره تباه شدن انقلاب، و سقوط جامعه، و سرخوردن برخی از جوانان، و بر باد رفتن ایثارها، و افتادن فرصت به دست سودپرستان جانی)، به «لیبرالیسم فرهنگی» منحصر می کنیم، و توجهی که باید به لیبرالیسم اقتصادی(تکاثر و اِتراف) و خطر ویرانگر آن داشته باشیم نداریم، و جامعه را که زیان دیده از عملکرد آن است، هیچ از آن بیم نمی دهیم. برای تبرّک و تنبّه حدیثی از پیامبراکرم(ص) نقل می کنم، و درک عظمت آن را، در ابعاد اجرای عدالت، و ساختن «جامعه قرآنی» و کمک به «رُشد انسانی» به خوانندگان گرامی و بیداردل وا میگذارم: «عَدْلُ ساعَةٍ خَیرٌ مِن عِبادَةِ سَبعینَ سَنَةٍ قیامٌ لَیلها وَ صِیامٌ نَهارها» یک ساعت اجرای عدالت، بهتر است از هفتادسال عبادت، همه شب هایش نماز و همه روزهایش روزه ...» ✍️ استاد محمدرضا حکیمی 📚 جامعه سازی قرآنی، صفحه 186 و 187 @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠مصلحت یعنی شناختن موارد انعطاف 🎥رهبرانقلاب: بنده یک وقتی گفتم نرمش قهرمانانه، بد فهمیده شد هم بعضی ها در خارج بدفهمیدند، در داخل هم بعضی بد فهمیدند مصلحت یعنی شناختن موارد انعطاف. یک جاهایی باید انعطاف داشت . انعطاف منافات با اصول ندارد. حفظ اصول با امکان انعطاف می سازد. @Kolbe_Andishe_Farhang
💠پیروزِ جنگ اراده ها از پاییز ۱۳۹۴ تا بهار۱۴۰۲، هشت سال فاصله است. پاییز ۹۴، عادل الجبیر وزیر خارجه عربستان چند بار گفت "بشار اسد باید برود، ولو با زور"! هشت سال بعد، روند شکست های آمریکا -و به تبع آن عربستان- در منطقه چنان گسترده شده، که حاکمان ریاض ناچار شدند وزیر خارجه خود (فیصل فرحان) را به دمشق بفرستند و پس از ۱۲ سال از رئیس جمهور سوریه برای شرکت در کنشست سران اتحادیه عرب دعوت کنند. عربستان، سرمایه گذار عمده جنگ در سوریه، عراق، لبنان، فلسطین و یمن بود؛ اما فرجام صدها میلیارد دلار هزینه، چیزی جز قدرت گرفتن جبهه مقاومت و هزیمت متحدان آمریکا نبود. این سرشکستگی به آنجا ختم شد که گاو شیرده آمریکا هم ولو در ظاهر، اظهار فاصله گذاری با کابوی های آمریکایی کند. از روزی که آمریکا تسخیر غرب آسیا برای کدخدایی جهان را آغاز کرد، تا روزگاری که مجبور به عقب نشینی شد، دو دهه فاصله است. تغییرات این دو دهه، مرهون مقاومت حکیمانه ودگرگون کردن نقشه دشمنان، از سوی جمهوری اسلامی است؛ راهبری آیت الله خامنه ای و فرماندهی جنگ ضد اشغال و تروریسم از سوی ژنرال سلیمانی که خود را سرباز می نامید. ✍محمد ایمانی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠هیرمند؛ برگ برنده دست کیست؟ بخش اول اگر فلات ایران را که کشورهای افغانستان و ایران در آن واقع شده اند، یک تنه جغرافیایی واحد بگیریم، هیرمند شاهرگ آن است. هیرمند بزرگ‌ترین رودی است که از داخل این فلات شروع می‌شود و در داخل آن به پایان می‌رسد. هیرمند از افغانستان سرچشمه می‌گیرد، در آنجا جاری می‌شود و سرانجام به هامون سیستان می‌ریزد. هیرمند سرچشمه حیات سیستان است، چه بخش افغانستانی سیستان و چه بخش ایرانی آن و این می‌تواند حلقه وصلی باشد بین این دو کشور؛ولی دریغ که مناسبات سیاسی بین دولت‌ها و نقش‌آفرینی شیطنت‌بار بیگانگان و حکومت‌های وابسته به آنان در تعیین مرزها هنگام تقسیم سیستان بین دو کشور، آب هیرمند را به گرهی حل‌نشده میان دو کشور بدل کرده است. آنچه به این گره افزوده ، خشکسال‌های پی‌در پی و طولانی بوده که نگذاشته است بهره‌مندی مردم دو کشور از این رود، به حد کفایت برسد. اخیراً دوباره بحث هیرمند داغ شده است. صرف نظر از مسائل فنی که به عهده کارشناسان است، به نظر می‌رسد که در میان مردم و به ویژه اهل قلم و اهل رسانه دو کشور هم بعضی ابهام‌ها و انتظاراتی وجود دارد که بی‌سبب می‌تواند در تیره‌ساختن مناسبات میان دو ملت اثرگذار باشد. نگارنده کارشناس فنی یا حقوقی موضوع نیست که بتواند در این مورد داوری کند؛ ولی به تبع مطالعات مختصری که چه در کتاب‌ها و چه در سیاست و رسانه در عصر کنونی داشته‌ام، می‌کوشم در مورد بعضی ابهام‌ها توضیح دهم. ۱. یکی از تصوراتی که گاهی در افغانستان وجود دارد، این است که چون هیرمند از این کشورسرچشمه می‌گیرد، آب آن متعلق به همان کشور است و هر میزان آبی که از کشور خارج می‌شود در واقع حقی است که از مردم افغانستان ضایع شده است. این تصور درست نیست، چون از آب رودخانه‌ها، همه کسانی که در طول مسیر از آن بهره می‌برند، حق دارند، چه آنان که در مبدأ هستند و چه آنان که در مصب هستند. میزان بهره‌مندی از این آب را البته کارشناسان حوزه آب و نیز حقوقدانان عرصه سیاست بین‌الملل تعیین می‌کنند. ۲. در مقابل، تصوری که گاهی در ایران وجود دارد، این است که هیرمند چون به هامون می‌ریزد، سهم هامون است؛ولی حقیقت این است که این رودحدود ۱۰۰۰ کیلومتر در داخل افغانستان جریان دارد و حیات بخشی از این کشور، مدیون آن است. این رودخانه نه فقط هامون و اطراف آن، بلکه زمین‌های بسیاری در طول مسیر خود از کوه‌های بابا تا سیستان را سیراب می‌کند و آب شرب و کشاورزی بخش مهمی از کشور افغانستان وابسته به هیرمند است. ✍ محمد کاظم کاظمی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠هیرمند؛ برگ برنده دست کیست؟ بخش دوم ۳. افغانستان را می‌توان منبع آب منطقه دانست. رودهای بسیاری از کوه‌های بلند این کشور سرچشمه می‌گیرند؛ همچون آمو، هریرود، رود کابل، رود مرغاب و… و بیشتر اینها به کشورهای همجوار سرازیر می‌شوند. افغانستان نفت و گاز ندارد، به دریاهای آزاد هم راه ندارد و از بسیاری از مواهب طبیعی بی‌بهره است، اما در عوض این منابع‌ آبی را دارد و طبیعی است که از این ثروت استفاده کند. دولت‌های افغانستان از همین رو با سدسازی‌هایی، کوشیده‌اند که بخش‌هایی از این آب را مهار کنند؛ ولی این نکته قابل توجه است که سیاست آنان در برابر همسایگان یکسان نبوده است. عمدتاً در افغانستان حکومت‌هایی بر سر کار بوده‌اند که با ایران مناسبات نیک نداشته‌اند و آنقدر که در مقابل آب هیرمند و ایران حساسیت داشته‌اند، دربرابر دیگر رودخانه‌ها و دیگر همسایگان نداشته‌اند. ۴. پس این تفکیک میان دولت‌ها و ملت‌ها در این قضیه مهم است. شنیده‌ایم که بعضی‌ها بار این قضیه را بر دوش مهاجرین انداخته‌اند و لزوم سختگیری بر مهاجران افغانستان در ایران را به عنوان یک اهرم فشار بر روی دولت‌های افغانستان مطرح کرده‌اند؛ ولی حقیقت این است که این مهاجران در عمل بیشتر در سمت ایران هستند، هم از نظر حضور در ایران و معاشرت و همزیستی با جامعه ایرانی و هم از این نظر که عمدتاً مخالفان یا حتی طردشدگان حکومت افغانستان بوده‌اند. این که بر مهاجرین بیشتر فشار آورده شود، درعمل حکومتی را که این مردم را رانده است، خوشحال می‌کند. چند نوبت دیگر هم اتفاق افتاده است که فشار بر مهاجرین افغانستان به عنوان اهرمی در مسیر فشارهای سیاسی بر حکومت‌های افغانستان مطرح شده است؛ ولی از این نکته غفلت کرده‌اند که اتفاقاً‌ مهاجرین که در این کشور زندگی می‌کنند، می‌توانند بازوی حمایتی ایران حتی در داخل افغانستان باشند. یعنی اگر بخواهید توازن قوا را به نفع خود به هم بزنید باید مهاجر ین را تقویت و زمینه رشد و فعالیتشان را فراهم کنید ، تا در این معادله همراه و همسوی شما باشد و با نقش‌آفرینی در فرهنگ، سیاست و اقتصاد کشور، سبب‌ساز مناسبات نیک‌تر شود، نه این که در عمل به دامان دشمنان مشترک انداخته شود. ۵. واقعیت این است که هیچ‌کس از این وضع نباید خرسند باشد. در سفر به زابل دیدم که خشکسالی چه بر سر سیستان آورده است.سیستان نگینی در جغرافیا، تاریخ و اسطوره‌های ماست و برای همه مردم دو کشور باید عزیز باشد. خیلی باید مراقب بود که هیاهوهای رسانه‌ای میان دو ملت فاصله نیندازد. به نظرم در این وضع موضوعی که بسیار مهم است، ابتدا پیشبرد جریان به شکل کارشناسی و معقول آن است و دیگری،تبیین درست موضوع در رسانه‌ها. باشد که بحران خشکسالی، کمترین عارضه‌اش را برای دو کشور بگذارد. باشد که هم برف و باران بر کوه‌های هندوکش و بابا ببارد و هم گل و گیاه از همه این سرزمین‌ها بروید، به ویژه از دل‌های دو ملت همزبان و همکیش. ✍ محمد کاظم کاظمی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠آری اینچنین است برادر! ۳ سال پیش یک سرباز در دادگستری بابل سیلی خورد. خدمتش تمام که شد هیچ، مدتی پیش ازدواج کرد و به زودی فرزندش هم به دنیا خواهد آمد. بنده کماکان بعد ۳ سال درگیر انتشار ماجرای آن واقعه‌ام و امروز هم در شعبه ۱۰۲۵ دادگاه کیفری ۲ برای دفاع حاضر شدم. آری اینچنین است برادر! توضیح آنکه بابت پرونده مرتبط با سیلی خوردن سرباز بابلی ۹۱ روز حبس قطعی بریده شده بود و همراه سایر پرونده‌های بنده که احکام قطعی داشتند پیش از عید به اجرای احکام رفت. حالا با تجویز اعاده دادرسی در دیوان مجدد به شعبه هم عرض ارجاع ‌شده و مجددا باید مورد رسیدگی قرار بگیرد. ✍وحید اشتری @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠کسی که کانادا رفت سرمایه دار نبود، رانت خوار بود 🎥مناظره علیزاده و غنی نژاد علیزاده: سرمایه دار ولنگار در ایران می خورد و می چاپد و پول را به کانادا می‌برد. غنی نژاد: آقای علیزاده آدرس غلط ندهید. کسی که کانادا رفت سرمایه دار نبود، رانت خوار بود و رییس بانکی بود که 6 ماه قبل از آن جایزه مدیر ارزشی را گرفت و بعد پول های بانک ملی را به کانادا برد. 99 درصد اختلاس در مملکت ما کار مدیران دولتی است. همه دزدان، مدیران دولتی اند. @Kolbe_Andishe_Farhang
💠گذر از سیستم تاراج لازمه بازگشت عقلانیت و کارامدی به نظام سیاسی و اداری ایران جیمز آبراهام گارفیلد رییس جمهور امریکا در سال ۱۸۸۱ از سوی یکی از طرفداران خود ترور شد دلیل ترور گارفیلد عدم تحقق وعده ای بود که رییس جمهور قبل از انتخابات به متهم داده بود. بلافاصله وودر ویلسون به ریاست جمهوری امریکا انتخاب شد. با تلاش ویلسون در سال ۱۸۸۳ قانون خدمات كشوري (قانون پندلتون) به تصويب رسيد و به موجب آن كمیسيون خدمات كشوري با هدف علمی سازی فرایند استخدام و ارتقا شکل گرفت. ویلسون در سال ۱۸۸۷ در مقاله خود با موضوع "جدایی اداره از سیاست" سیستم انتصابات و نظام حزبی حاکم در امریکا را سیستم تاراج و عمل بر اساس تئوری غنایم جنگی نامید. در سیستم تاراج انگار حزب حاکم در جنگی مغلوبه قدرت را بدست آورده و طی آن یک حزب پس از پیروز شدن در انتخابات شغل‌های اداری مهم را به عنوان جایزهٔ همکاری در راه پیروزی به هواداران، دوستان و خویشاوندان خود می‌دهد. ویلسون با طرح جدایی اداره از سیاست، بین نظام اداری و نظام سیاسی حد و مرزی تعیین و بر اساس آن قانونی تدوین نمود طوری که حزب حاکم تا یک حد مشخصی اجازه تغییر مدیران را داشت. بر این اساس بوروکراتها(مدیران دولتی) به عنوان افراد حرفه ای دست خوش تغییر سیاسی قرار نمی گرفتند و به امور حرفه ای خود می پرداختند. بعد از جنگ جهانی دوم آمریکای دور از تخریبات جنگ، برای توسعه قلمرو نفوذ آمریکا در امور بین الملل و جلوگیری از گسترش نفوذ کمونیسم دو طرح تصویب و اجرا نمود. "طرح مارشال" برای کمک به کشورهای اروپایی اسیب دیده از جنگ و "اصل چهار ترومن" کمکهای فنی به کشورهای در حال توسعه‌. بر اساس برنامه اصل چهار در دهه ۶۰ میلادی مشاوران نظام اداری امریکا به کشورهای جهان سوم از جمله ایران اعزام شدند. به دنبال آن دیوانسالاری در ایران بر مبنای تئوریهای نوین "بخوانید جدایی اداره از سیاست" شکل گرفت. علیرغم گذشت حدود ۷۰ سال از شکل گیری این سیستم در ایران همچنان سیستم تاراج و تئوری غنیمت جنگی در ایران به قوت خود باقی است. پیتر اوانز در تحلیل خود از دولت، دولتها را به دولت چپاول یا غارتگر و دولت توسعه گرا تقسیم نمود. سیستم دولتی حاکم در جهان سوم شبیه دولت غارتگر و سازگار با تئوری غنایم جنگی ویلسون بوده و بر اساس دیدگاه پارسونز دولت غارتگر به مثابه ارگانیسم اجتماعی معلول عمل می کند و توانایی کنترل نهادها و مدیران دولتی حاکم بر ان را ندارد و مدیران دولتی براحتی و در حاشیه امن، خود یا اطرافیان خود به تاسی از انها به چپاول و غارت منابع عمومی می پردازند. بر اساس موارد فوق و در چهارچوب نظام اداری و مدیریت دولتی یکی از راهکارها بازگشت عقلانیت و کارآمدی به نظام سیاسی و دیوانسالاری و گذر از سیستم تاراج و تفکر سنتی وبری، و تبعیت از دولت مدرن و خط مشی گذاری مبتنی بر نظریه های نوین مدیریت دولتی و دیوانسالاری از یک سو و الگو قرار دادن نهادسازی دولت توسعه گرا از سوی دیگر است‌ طوری که نظام دولتی بر اساس نظریه ارگانیسم اجتماعی و کل گرایی سیستمی(کارکرد عقلایی نظام حاکم و نظام های فرعی) توان کنترل اندامهای خدمت رسانی خود را بازیابی، بهبود و توانمندسازی نماید. تحقق این امر در گرو اصلاح دولت، بازسازی ساختار و کارکرد مطلوب اندامهای حکومتی و خدمت رسانی است. ✍دکتر حبیب ابراهیم پور @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠موشک های ایران را ببینید تا بفهمید برد اقتصاد دستوری که دولت پای آن می ایستد تا کجاست؟ 🎥برشی از مناظره علیزاده و غنی نژاد 🔹حمایت دستوری از موشک های نقطه زن و پهپادهای ایران است. جایی که آقای خامنه ای نگذاشت نئولیبرال ها وارد شوند. @Kolbe_Andishe_Farhang
مناظره علی علیزاده ‌و‌ موسی غنی نژاد در شبکه چهار صداوسیما درباره… - علی علیزاده ‌و‌ موسی غنی نژاد.mp3
90.81M
💠لیبرالیسم اقتصادی 🎙مناظره علی علیزاده ‌و‌ موسی غنی نژاد در شبکه چهار صداوسیما، ۳۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲ غنی‌نژاد بر این باور است که سرآغاز رشد و پیشرفت، آزادی دادن به انسان است و دخالت های دولت ارمغانی جز فقر و فلاکت ندارد. در مقابل علیزاده معتقد است مداخله به منظور ایجاد برابری در جامعه لازم است. علیزاده با بیان اینکه تمامی دولت های در حال توسعه از صنعت های نوپای خود حمایت کرده اند تاکید دارد نمی توان از رقابت بین نوازد و یک فرد بالغ حرف زد. در مقابل غنی نژاد با رد این مقایسه وضعیت صنعت خودرو ایران پس از ۵۰ سال حمایت را شاهدی از بی نتیجه بودن سیاست های حمایتی می داند که هزینه آن را مردم می بپردازند. @Kolbe_Andishe_Farhang
💠درباره مناظره غنی نژاد و علیزاده 🔻و نگاهی به افت و خیز جامعه مدنی ایران از مشروطه تا به امروز بگذارید پیش از پرداختن به مباحث مطرح در مناظره غنی نژاد و علیزاده نگاهی به برخی حواشی این اتفاق داشته باشیم. گاه حواشی از اصل می تواند مهم تر باشد. یک- مناظره در حوالی نیمه شب به وقت ایران تمام شد. حوالی ساعت سه سحرگاه وب سایت اکو ایران (مربوط به اخبار اقتصادی) ویدئوی دانلود شدۀ این مناظره را در کانال تلگرامش قرار داد. همان حوالی اوقات سحر (به صبح نرسیده) این فایل در کانال یوتیوب اکو ایران هم قرار گرفته بود. نزدیک ساعت چهار سحرگاه کانال تلگرام روزنامه تجارت فردا چندین بُرش ادیت شده از ویدئوهای این مناظره را در کانالش قرار داد. چه حس می شود؟ یک گفتگوی نظری (که شاید موضوعی "حوصله سربر" به نظر برسد) در فضای فعلی جامعه روشنفکری ایرانی تا به این حد دینامیک (به دقیقه و ساعت) دنبال می شود و انعکاس می یابد. دو- غنی نژاد عمری را در مباحث نظری صرف کرده است. خوانده و تدریس کرده و... ولی از موضعِ هیجان و خشم وارد بحث نمی شود. یک شروع شمرده، متین و آرام. از موضِع نخوت هم وارد گفتگو نمی شود. گمان نمی کند که من بیش از طول عمر این جوان کتاب خوانده ام و مرا با او حرفی نیست. از موضع "بیان" وارد بحثی مهم و نظری می شود. سه- می توان با غنی نژاد مخالف بود (یا موافق). می توان با علیزاده مخالف بود (یا موافق). ولی یک واقعیت نباید از مطمح نظر فراموش شود: آیا گفتگویی در این تراز و در این سطح در فضای روشنفکری عربستان شکل می گیرد؟ در رسانه های عراقی چطور؟ چند سال دیگر باید سپری شود تا محصولات نظام آموزش عالی در افغانستان بتوانند در خصوص مباحث نظری در این تراز به گفتگو/مناظره بنشینند؟ در تاجیکستان امروز آیا چنین مباحثی در رسانه در جریان است؟ بحث، تفاخر به کشورهای اطراف نیست اما ذکر یک واقعیت (fact) است. غنی نژاد خود را ادامه جریان مشروطه می داند. و این امری است صحیح. جریان مشروطه جریانی مبتنی بر آزادی خواهی و روشنفکری بود که در ایران صدوپنجاه سالِ پیش شروع شده و غنی نژادِ امروز، ادامۀ آن هویت است. این نکته نباید فراموش شود که سرزمین ایران (با وجود همه افت و خیزهایش) از صدوپنجاه سال قبل تا به امروز مسیری دشوار پیموده، و سالخورده پیری درسخوانده، همچون غنی نژاد، نمونه و تمثالی از «ادامه» جریان مشروطه است. چهار- بحث غنی نژاد درباره نظریات جان لاک و آدام اسمیت در نُه دقیقه بیان شد. ولی عصاره و فشردۀ یک ترم گفتگوی دانشگاهی را بیان کرد. کاری که به نظر سهل می رسد ولی فقط یک معلم پیر می تواند اینگونه هنرمندانه بحثی چندصدساله را در نه دقیقه با بیانی شمرده به لسان بیاورد. تک به تک واژه ها و کلمات را دقیق و عمیق انتخاب کرد. پنج- علی علیزاده مخالفان بسیار دارد. موافقان و طرفدارانی هم دارد. ولی یک نکته را درباره علیزاده نباید فراموش کرد. او کسی است که خودش رسانه ی خودش را ساخته است. این گزاره ممکن است برای مخالفان علیزاده (که بنده هم از جمله مخالفان دیدگاه هایش هستم) صعب باشد ولی یک واقعیت است. علی علیزاده می توانست با همان مدرک برق شریف روز و روزگار عمر را به کار در یک شرکت مهندسی بگذراند. همچنین می توانست با مدرک فلسفه دانشگاه Middlesex University به تدریس بپردازد. ولی او نه در مسیری که والدین اش می خواستند گام گذاشته و نه به شغلهای متعارف پرداخته. او به سمت رسانه رفته ولی "خود" رسانه ای برای خودش ساخته . علیزاده اشتباه های بسیار داشته (و دارد) ولی یک نکته درباره او را نباید فراموش کرد: او departed است. شش- غنی نژاد می گوید: انسان آزاد است و حق مالکیت انسان، حقی الهی است. او می گوید: به «فلسفه آزادی» باید فکر کنیم. با آزاد گذاشتن انسانها (که حق طبیعی انسان است)، عملکرد (Performance)ی از انسان را شاهد خواهیم بود که «سر ریزِ آن آزادی» ثروت بیشتر و رفاه است. هفت- اینکه در تلویزیون جمهوری اسلامی بیان می شود که: «"مدرنیته" از دلِ اندیشه های مذهبی مسیحیت بیرون آمده» شاید نقطه عطفی در طرح مباحث نظری و دینی به حساب بیاید. در صداوسیمایی که سنتور و سه تار اجازه به تصویر کشیده شدن نداشت، بیان گزاره های مشابه گزاره بالا درباره اندیشه های مذهبی مسیحیت، بدیع و مستبعد است. هشت- «صنعت شکلات سازی» تنها صنعتی است در ایران که دولت در آن دخالت نکرده! این مثالی که غنی نژاد در سخنانش استفاده کرد، گویای حرفهای بسیاری بود. ✍محمدرضا اسلامی @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 آیا درس عبرت می‌شود؟! 🎥محمدصادق شهبازی در یک‌سالگی حذف ارز ترجیحی؛ بازخوانی و عبرت‌آموزی از آن ضروری است؛ تا از یک سوراخ صد بار گزیده نشویم. اتفاقی که سال‌هاست شاهد تکرار آن در موارد مختلف هستیم. ابتدا با بالا و پایین کردن آمارها از حجم قاچاق و رانت و فساد و کسری‌بودجه می‌گویند، بعد به جای حل آن کل صورت‌مسئله را پاک می‌کنند و نسخه گران‌سازی می‌پیچند! این وسط رسانه ملی هم به جای ایجاد فضای گفت‌گو و نقد، به تریبون یک طرفه دولتی تبدیل شد! برخی هم با قبیله‌گرایی یا به عنوان جهاد تببین، این تصمیم دولت را فتح الفتوح اقتصادی معرفی کردند! اما حالا پس از یک سال فرصت خوبی است تا از بانیان،عاملان و حامیان این طرح‌ها بپرسیم نتیجه‌ی واقعی این سیاست‌ها در سفره‌ی مردم چیست؟! لااقل بیایید از دستاوردهایش بگویید؟! تا وقتی تصمیماتی که پیامدهای سهمگین برای مردم دارد، برای متولیان و حامیان آن تصمیم، بی‌هزینه باشد و به‌جای پاسخگویی و پذیرش مسئولیت، فرافکنی کنند، این چرخه معیوب ادامه خواهد داشت. @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠انفجار اطلاعات و زوال تمدن غرب 🎥حسین کچویان، ۳۰ فروردین ۱۴۰۲، پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی اندیشه انحطاط و زوال تمدن غرب، پس از متفکران بزرگی که آن را طرح کردند، در جهان پست‌مدرن کمابیش موضوعیت خود را از دست داد. نظریات پست‌مدرن با طرح «پایان تاریخ» و جایگزین‌کردن آن با طرح انحطاط، رفته رفته به دنبال بازیابی تصویر از دست رفته غرب از خود بودند. سید مرتضی آوینی سال‌ها پیش مقاله‌ای را با عنوان «انفجار اطلاعات» منتشر کرد که پیش‌کشیدن دوباره طرح انحطاط بود. درک این نکته از جانب آوینی نه به عنوان یک نظریه‌پرداز، بلکه از جانب اهل هنر بودن و تجربه خاص‌ او از انقلاب اسلامی بود. حسین کچویان اینجا درباره مقاله آوینی می‌گوید: آنچه آوینی نویدش را سال‌ها پیش می‌داد امروزه به مدد انفجار بیش از پیش اطلاعات برای ما ملموس‌تر شده است. کچویان اهمیت بحث آوینی را در طرح قدرت از جانب انقلاب اسلامی می‌بیند که می‌تواند به مدد امکان‌های خود در به سمت تمدن غرب پیشروی کند. 🔗فیلم کامل: http://www.aparat.com/v/D7jqv @simafekr_com @Kolbe_Andishe_Farhang
💠سعه صدر و نتیجه عملی آن 🔹سعة صدر، يعني آمادگي براي شنيدن هر سخن و راي و عقيده‌اي. يعني اينكه انسان ذهن خود را باز نگه دارد و اين وقتي حاصل مي‌شود كه انسان دو چيز را بپذيرد: 1️⃣ يكي اينكه هر سخني ممكن است حق باشد و ديگر اينكه هر سخني ممكن است باطل باشد. قبول اين سخن خيلي ساده است و شهود انسان آن را همراهي مي‌كند و انسان به‌وضوح مي‌تواند تصديقش كند و به‌محض قبول آن ذهن انسان باز مي‌شود، چون انسان به دو دليل ذهن خود را مي‌بندد، يكي به اين دليل كه فكر مي‌كند سخن ديگران باطل است و محال است كه باطل نباشد، اما اگر گزارة اول را پذيرفته باشد مي‌داند كه ممكن است سخن ديگران حق باشد، بنابراين به سخن ديگري اجازة ورود مي‌دهد. 2️⃣ دليل دوم اين است كه فكر مي‌كند سخنش حق است و محال است كه حق نباشد، اما اگر گزارة دوم را پذيرفته باشد مي‌داند كه ممكن است سخنش باطل باشد و سخن ديگري حق، بنابراين به سخن ديگري اجازة ورود مي‌دهد. اگر انسان در مقام عمل به اين دو نكته ملتزم باشد همواره پروندة آرا و نظرات خود را باز مي‌گذارد؛ گزارة اول براي اين است كه الزماً سخن ديگران را باطل ندانيم و گزارة دوم براي اين است كه الزاماً سخن خود را حق ندانيم. اين را به هركس كه بگوييد تصديق مي‌كند، اما اندكي به آن عمل مي‌كنند و البته كساني كه به آن عمل نمي‌كنند بهانه‌هايي هم درست مي‌كنند، مثلاً مي‌گويند كه آدمهاي شراب‌خوار كه ديگر ممكن نيست سخنشان درست باشد! 🔹نتيجة عملي سعة صدر آمادگي براي گفت‌وگوست. در عالم ذهن و معرفت كفايت مذاكرات معني ندارد و هميشه ممكن است شخص جديدي ظهور كند و حرفي بزند كه انسان مجبور شود در تمام مذاكرات سابق خود تجديدنظر كند. البته گفت‌وگو با جروبحث،‌ گپ زدن، مذاكره و ‌آشتي‌جويي فرق مي‌كند.در واقع، گفت‌وگو يعني نوعي سكوت دروني داشتن و با سكوت دروني وارد دنياي ديگري شدن و جهان را از چشم او ديدن و سپس بازگشتن به عالم خود و داوري كردن. تا اينجا دربارة سعة صدر در برابر ديگران سخن مي‌گفتيم، اما انسان در برابر واقعيتها هم بايد سعة صدر داشته باشد. يعني سعة صدر اقتضا مي‌كند كه به قرائن و شواهد منفي عليه سخن خود توجه كنيم و كافي نيست كه به يكي دو تا واقعيتي كه سخن ما را تأييد مي‌كنند توجه كنيم؛ كدام سخن است كه هيچ واقعيتي آن را تأييد نكند؟ به قول ارسطو، تمام سعة صدر وقتي است كه سخني را بگوييم و از شنونده بخواهيم قرائن و شواهد خلاف آن را پيدا كند و نشان دهد، والا وقتي تعداد جامعة آماري بالا مي‌رود پيدا كردن مورد تأييد براي ادعايي هرقدر هم گزاف چندان دشوار نيست. به لحاظ منطقي هم دليلش واضح است و آن اينكه يك قضية موجبة كليه را يك سالبة جزئيه نفي مي‌كند، اما هزار موجبة جزئيه آن را اثبات نمي‌كنند. 🔹 اگر كسي ادعا كرد كه همة كلاغها سياه‌اند نشان دادن يك كلاغ سفيد براي نفي آن كافي است، اما براي اثبات اينكه همة كلاغها سياه‌اند نشان دادن هزار كلاغ سياه هم كافي نيست. به عبارت ديگر، قدرت سخن از يافتن موارد مثبت نيست، بلكه از نيافتن موارد منفي است. سعة صدر يك ثمرة ديگر هم دارد و آن اين است كه نشان مي‌دهد كه جهان هستي چنان است كه بيش از يك تفسير مي‌پذيرد و بنابراين، اگر همة انسانها هم با صداقت و جديت چشمهاي خود را باز كنند و نگاه كنند لزوماً به يك تفسير نمي‌رسند. فقط متنهاي رياضي و منطقي‌اند كه تنها يك تفسير برمي‌دارند، اما وقتي وارد علوم تجربي طبيعي مي‌شويم سخنان ذوتفاسير مي‌شوند و وقتي وارد علوم تجربي انساني مي‌شويم تفسيربرداري سخنان بيشتر مي‌شود و همين طور دربارة علوم تاريخي، تفسيري، عرفان، ديني و مذهبي و ادبي و هنري كه به نهايت مي‌رسند. در واقع اقتضاي آنها اين طور است. اين نكته را انسان دربارة متون مكتوب و ملفوظ به‌خوبي درك مي‌كنيم، اما دربارة جهان هستي هم همين طور است و اين طور نيست كه اگر انسان خود را از غرض خالي كند و با صداقت و جديت با جهان هستي مواجه شود تفسير واحدي بيابد، اين بدين معناست كه بايد نسبت به سخن ديگران باز بود و به تفسير خود وابسته نبود. تمام اين فضيلتهايي كه به عنوان زيرمجموعة سعة صدر گفتيم با جزم م جمود ناسازگارند. ✍️ مصطفی ملکیان @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠حقیقت‌طلبی، محورِ تربیتِ انسان 🎥علیرضا پناهیان حفظ حقیقت‌طلبی، محور دستورات تربیتی در همهٔ سنین است. حقیقت‌طلبی، راه فاصله گرفتن از کفر و ایمان به خدا! @Kolbe_Andishe_Farhang
💠انحصارطلبی در مسئولیتهای اجتماعی یک شعبه دیگر از انحصارطلبی حاکمان که اهمیت آن و خطر آن کمتر از انحصارطلبی در مال و ثروت و لذت و کام جویی و زیبایی طلبی نیست، عبارت است از انحصارطلبی در مقام و پُست و مسئولیت اجتماعی. حاکم طاغوتی مایل است که کلید همه فعالیت هایی که به عنوان حکومت در جامعه میشود انجام داد، دست خودش باشد. به دیگران اطمینان نمیکند میدان نمیدهد همه چیز را، همه قدرت ها را، همه پست ها و مقامها را برای خود میخواهد. البته خود او به معنای شخص خود او نیست. دوستان او، نزدیکان او، اقربا و خویشاوندان او و خلاصه همه کسانی که در رأس قدرت بودن آنها، به معنای در رأس قدرت بودن شخص خود اوست، با او شریکند. اما اگر کسی با او، مثل خود او نباشد ولو معیارها و ملاکها و ارزشها و صلاحیت های زیادی هم در او وجود داشته باشد از نظر او برای گرفتن مسئولیت اجتماعی صالح نیست. این یک بلای بزرگ اجتماعی در طول تاریخ بوده است که امروز هم در بسیاری از حکومت های طاغوتی دنیا این عیب هست. البته با پیشرفت فرهنگ بشری، در بعضی از اجتماعاتی که با روشهای مدرن حکومت در دنیا اداره میشوند فشار افکار عمومی اجازه نداده است که این وضعیت که در سابق خیلی آشکار بود با آن وضوح و روشنی در این اجتماعات وجود داشته باشد، اما فرهنگ قدرت طلبی و انحصار طلبی در قدرت در همه حکومتهای طاغوتی زمان گذشته و همچنین در بسیاری از حکومتهای طاغوتی زمان ما یک فرهنگ حاکم است. البته فقط این نیست، همان طور که گفتم... به شکلهای مختلف استئثار در قدرت و پست و مقام هست مثل باندهای قدرت، فامیلهای قدرت خویشاوندان و اقربای قدرتمندان باندهایی که هرکدام از افراد آن باندها، انگشتشان، ناخنشان به یک پست مهم اجتماعی متصل بشود و بند بشود، از آن به عنوان یک پایگاهی استفاده میکند که بقیه افراد آن باند را هم دستشان را بند کند، چه معیارها و ارزش ها در آنها باشد یا نباشد این یک شکل زشت منفوری است از نظر اسلام که در جامعه اسلامی و در حکومت اسلامی به هیچ وجه قابل قبول نیست. اسلام نقطه مقابل این منطق و فرهنگ را دارد. اولاً در اسلام، مقام های اجتماعی، پایگاه قدرت و کام جویی نیستند، سنگر مسئولیتند، درست نقطه مقابل آن چیزی که در فرهنگهای طاغوتی وجود دارد یک مسئولیت اجتماعی در اسلام به معنای امتیاز مالی نیست، به معنای یک حرمت اجتماعی منهای معیارهای دیگر نیست. به معنای یک نفوذ بی قید و شرط در همۀ گوشه و کنار جامعه نیست. به معنای یک پستی است، یک سنگری است برای ادای مسئولیتی بزرگ هرچه این مسئولیت بزرگ تر باشد و به قول فرهنگ های طاغوتی این مقام بالاتر باشد، بار آن سنگین تر، زحمتش بیشتر، صبر و حوصله طلبی اش فراوان تر، امتیازات مادی اش کمتر است. و لذاست که در اسلام و با فرهنگ اسلامی، آن کسی که یک مسئولیتی را قبول میکند، این مسئولیت را به عنوان یک تکلیف قبول میکند به عنوان ادای یک مسئولیت و تعهد الهی، اسلامی و اجتماعی در این سنگر قرار میگیرد برای مبارزه با دشمنان انسانیت و با دشمنان ارزشها کمین میگیرد در این پست و مسئولیت اجتماعی. ✍آیت الله سیدعلی خامنه ای @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠مسیح کردستان 🎥 صدای شهید همت درباره‌ی شهید محمد بروجردی «حاج احمد به بروجردی گفتن دعا کنید شهید بشیم ‌و ایشون گفتن ان شاء الله» به مناسبت ایام شهادت شهید بروجردی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠شكاف میان معرفت اخلاقی و عمل اخلاقی 1️⃣ معرفت اخلاقی و عمل اخلاقی وجود دارد، امّا شكافی میان آنها نیست. این رأی سقراط بود كه می‌گفت هركس بداند كه نباید دروغ گفت دروغ نخواهد گفت و اگر دروغ بگوید نمی‌دانسته است كه نباید دروغ گفت، بلكه گمان می‌كرده است كه نباید دروغ گفت. امروزه نیز سقراط‌شناس بزرگی مثل گریگوری بلاسوث (؟) در كتاب خیلی جالبی با عنوان تأملات سقراطی دفاع جانانه‌ای از این رأی می‌كند. 2️⃣ معرفت اخلاقی و عمل اخلاقی وجود دارد، شكاف میان آنها هم هست، امّا این شكاف اختصاصی به معرفت اخلاقی ندارد و میان مابقی معرفتها نیز هست و مثلاً مگر هركس كه می‌داند آب در صد درجه به جوش دارد مطابق معرفت‌اش عمل می‌كند. همۀ اقوال بعدی معتقدند كه معرفت اخلاقی و عمل اخلاقی و شكاف میان آنها وجود دارد و این شكاف هم فقط در معرفت اخلاقی هست، تنها اختلاف در این است كه شكاف از كجا پدید می‌آید: 3️⃣ این شکاف به دلیل ضعف اراده است. این رأی ارسطو است، از این رو به آن ضعف اخلاقی هم می‌گویند. 4️⃣ این شكاف را فریب ایجاد می‌كند؛ نظریه‌ای كه معمولاً در ادیان ابراهیمی به آن تمسك می‌شود و فریبكار را عوامل مختلفی می‌دانند كه تا جایی كه من احصا كرده‌ام عبارتند از نفس، هوا، شیطان، دنیا. 5️⃣ نظیر قول پیشین در ادیان شرقی هست، كه نمی‌گویند موجودی انسان را فریب می‌دهد، بلكه می‌گویند انسان دستخوش مایا است، یعنی توّهم عظیم جهانی؛ كه برخلاف رأی ادیان غربی كه در آن ممكن بود انسان فریب فریبكاری را بخورد یا نخورد، در اینجا گریزی از این توهم نیست و تنها به میزانی كه در انسان كم و كمتر شود انسان اخلاقی‌تر زندگی می‌كند. این دو نظریه خاستگاه دینی و مذهبی دارند و ندیده‌ام كه فیلسوفی از آنها دفاع كند. 6️⃣ این شكاف به دلیل خودفریبی است، كه غیر از رأی پنجم است. خودفریبی بحث بسیار جدی و مهّمی در روانشناسی اخلاق است و من خیلی بر آن تكیه دادم. خودفریبی در اینجا به معنی خود را فریب دادن نیست، بلكه یعنی از خود فریب خوردن، كه بسیاری از روانشناسان اخلاق به این رأی معتقدند. 7️⃣ این شكاف به این دلیل است كه ساختار روانی انسان ساختاری یكدله نیست. یكی از مفاهیم اصلی فلسفۀ كیركگور مفهوم خلوص دل است كه عنوان مهّمترین كتاب او به نظر بسیاری و از جملۀ خود من است. كیركگور معتقد بود كه ساختار انسان طوری است كه فقط یك چیز را نمی‌خواهد و یك سر دارد و هزار سودا، امّا می‌گفت با نوعی سیر و سلوك اخلاقی خاص می‌توان به سوی یكدله شده رفت، امّا این حالت به‌ندرت حاصل می‌شود. یكی از چیزهایی كه انسان طالب آن است معصومیّت است یعنی مرتكب خطای اخلاقی نشدن، امّا این معصومیّت با دیگر خواسته‌های انسان تعارض پیدا می‌كند و چون انسان یكدله نیست باید یكی را ترجیح دهد، كه متأسفانه بیشتر اوقات خواسته‌های دیگر را ترجیح می‌دهد. البتّه كسانی هم رأی كیركگور را نپذیرفته‌اند امّا قبول كرده‌اند كه ساختار روانی انسان چنان است كه طالب مطلوب‌های مختلف است و اخلاقی زیستن هم در عرض آنهاست؛ بنابراین تعارض پیش می‌آید و انسان با مطلوبهای دیگر مبارزه می‌كند و معمولاً هم شكست می‌خورد. 8️⃣ شكاف به دلیل توّهم جمعیّت است. نظریه‌ای در روان‌شناسی هست كه می‌گوید انسان‌ها در حاق واقع تنها هستند و وقتی احساس تنهایی نمی‌كنند دستخوش توّهم‌اند. بحثهای جالبی در اینجا هست چه از سوی كسانی كه در عالم هنر بوده‌اند و چه از سوی فیلسوفان و روانشناسان. این نظریه معتقد است كه اگر انسان در همۀ حالات زندگی خود به تنهایی‌اش وقوف داشت همواره اخلاقی زندگی می‌كرد. بنابراین راه اخلاقی شدن غور هرچه بیشتر در تنهایی عمیق و برطرف‌نشدنی انسان است. این مسئله موضوع كتاب خیلی معروف رایزمن، روان‌شناس معروف اجتماعی، با عنوان ازدحام تنهایان است. از قدیم نیز بعضی از فیلسوفان اخلاق معتقد بودند كه اگر انسان در خود غور كند می‌یابد كه به این دلیل كار غیراخلاقی مرتكّب شده است كه احساس می‌كرده است كس یا كسانی هستند كه از او حمایت كنند. 9️⃣ شكاف به دلیل خودگزینی اجتناب‌ناپذیر آدمیان است و به میزانی كه بتوان از این خودگزینی كاست اخلاقی‌تر می‌توان زیست. ✍️ مصطفی ملکیان @Kolbe_Andishe_Farhang
💠خرمشهر شقایقی خون رنگ خرمشهر شقایقی خون رنگ است که داغ جنگ بر سینه دارد.داغ شهادت؛! ویرانه های شهر را قفسی درهم شکسته بدان که راه به آزادی پرندگان روح گشوده است تا بال در فضای شهر آسمانی خرمشهر باز کند. زندگی زیباست! اماّ شهادت از آن زیباتراست. سلامت تن زیباست! اماّ پرنده ی عشق تن را قفسی می بیندکه در باغ نهاده باشند!. ومگر نه آنکه گردن ها را باریک آفریده اند تا در مقتل کربلای عشق آسان تر بریده شود. ومگر نه آنکه از پسر آدم عهدی ازلی ستانده اندکه حسین را از سر خویش بیشتر دوست داشته باشد. ومگر نه آنکه،خانه ای تن راه فرسودگی می پیمایید تا خانه ای روح آباد شود. ومگر این عاشق بی قرار را براین سفینه ی سرگردان آسمانی -که کره ی زمین باشد- برای ماندن در استبل خواب و خور آفریده اند؟ ومگر از درون این خاک اگر نردبانی به آسمان نباشد،جز کرم هایی فربه و تن پرور برمی آید؟. پس اگر مقصد را نه اینجاست در زیر این سقف های دل تنگ و در پس این پنجره های کوچک که به کوچه های بن بست باز می شود، نمی توان جُست. بهتر آن که پرنده ی روح دل بر قفس نبنند. پس اگر مقصد پرواز است!قفس ویران بهتر! پرستویی که مقصد را در کوچ می بیند،از ویرانی لانه اش نمی هراست! زندگی زیباست.اما از مجید خیاط زاده باز پرس که زندگی چیست؟ اگر قبرستان جایی است که مردگان را در آن به خاک سپرده اند،پس ما قبرستان نشینان عادات و روزمره گی ها را کی راهی به معنای زندگی هست؟ اگر مقصد پرواز است!قفس ویران بهتر! پرستویی که مقصد را در کوچ می بیند،از ویرانی لانه اش نمی هراست! سید صالح موسوی نمی توانست شهادت مجید را ببیند! و ندید.خبر شهادت او را در پرشن هتل آبادان به سید صالح رساندند! اما تو می دانی که هر تعلّقی هرچند بزرگ،در برابر آن تعلّق ذاتی که جان را به صاحب جان پیوند می دهد کوچک است.! مسجد جامع خرمشهر قلب شهر بود که می تپید!و تا بود مظهر ماندن و استقامت بود. مسجد جامع خرمشهر،مادری بود که فرزندان خویش را زیر بال و پر گرفته بود. و در بی پناهی پناه داده بود. و تا بود مظهر ماندن و استقامت بود. و آنگاه نیزکه خرمشهر به اشغال متجاوازان درآمد ومدافعان ناگزیر شدندکه به آن سوی شط خرمشهر کوچ کنندباز هم مسجد جامع مظهر همه ی آن آرزوی بود که جز در باز پس گیری شهر برآورده نمی شد. مسجد جامع همه ی خرمشهر بود. خرمشهر از همان آغاز خونین شهر شده بود. خرمشهر،خونین شهر شده بود،تا طلعت حقیقت از افق غربت و مظلومیت رزم آوران و بسیجیان غرق در خون ظاهر شود.و مگر آن طلعت را جز از منظراین آفاق می توان نگریست؟ آنان در غربت جنگیدند و با مظلومیت به شهادت رسیدند و پیکر هاشان زیر شنی تانک ها (شیطان )تکه تکه شد. و به باد و خاک وآب و آتش پیوست. امّا راز خون آشکار شد. راز خون را جز شهدا در نمی یابند.! گردش خون در رگ های زندگی شیرین است.امّا ریختن آن در پای محبوب شیرین تر است. و نگو شیرین تر!بگو بسیار بسیار شیرین تر است.! راز خون در آنجاست که همه ی حیات به خون وابسته است. اگر خون؛یعنی همه ی حیات و از ترک این وابستگی دشوار تر هیچ نسیت،!پس بیشترین از آن کسی است که دست به دشوار ترین عمل بزند. راز خون در آنجاست که محبوب خود را به کسی می بخشد که این راز را در یابد. کربلا مستقر عشاق است و شهیدسیدمحمدعلی جهان آرا چنین کرد تا جز شایستگان کسی در آن استقرار نیابد. شایستگان آنانند که قلبشان را عشق تا آنجا انباشته است که ترس از مرگ جایی برای ماندن ندارند!. شایستگان جاودانانند. ✍شهید سیدمرتضی آوینی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠چرا می‌تونیم موشک بسازیم، ولی نمی‌تونیم خودرو بسازیم؟ برخی نتیجه می‌گیرند که موفقیت ما در موشک سازی ناشی از مدیریت جهادی-انقلابی‌ست، و اگه خودروسازی هم بجای مدیران نئولیبرال، به مدیران جهادی-انقلابی سپرده بشه، به اندازه موشک سازی کشور موفق خواهد شد. در این پست از دو زاویه، موشک‌سازی و خودروسازی رو مقایسه می‌کنیم: زاویه اول: فرض کنیم قراره ده میلیارد تومن به شما بدهند، تا شما همایشی با موضوع «مدیریت جهادی» برگزار کنید. با اون پول، می‌تونید سالن بزرگ و مجللی اجاره کنید، با غذا و دسر خوب پذیرایی کنید، و با پرداخت پول به سخنرانان، سخنرانان مشهوری رو هم دعوت کنید. احتمالا همایش موفقی اجرا خواهید کرد. البته فرض کردیم که چون آدم سالمی هستید، کل پول رو صرف اجرای همایش می‌کنید و هیچی اختلاس نمی‌کنید. حالا فرض کنیم از شما می‌خواهند همایشی با موضوع «کارآفرینی» برگزار کنید، اما پولی در کار نیست. باید هزینه همایش رو از طریق فروش بلیط به شرکت‌کنندگان در همایش تامین کنید. حالا خیلی سختتر میشه. بخصوص که قراره این همایش رو همزمان با برگزاری چند همایش اقتصادی دیگه برگزار کنید. یعنی شرکت‌کنندگان بالقوه، چند تا همایش دیگه برای شرکت کردن دارند و فقط اگه فکر کنند همایش شما بهترینه، از شما بلیط می‌خرند. تولید موشک از محل بودجه دولتی، شبیه برگزاری همایش «مدیریت جهادی» هست. اما تولید خودرو بیشتر شبیه برگزاری همایش «کارآفرینی» هست. کسی که می‌تونه همایش «مدیریت جهادی» موفقی برگزار کنه، لزوما از عهده همایش «کارآفرینی» برنمیاد. بخش نظامی قرار نیست یک فعالیت سودده داشته باشه. قرار نیست رضایت مشتریان متعدد و متنوعی رو کسب کنه. باید منافع ملی رو تامین کنه، و این توانمندی و تخصصی‌ست که از اساس با کارآفرینی تفاوت داره. نیروی نظامی هیچ کشوری، خودروساز موفقی نمی‌شه. نیروی نظامی قراره امنیت ملی رو تامین کنه. اما برعکس، خودروساز باید بتونه یک خط تولید انبوه رو با حداقل هزینه اداره کنه، مطابق سلیقه مشتریان مختلف محصول تولید کنه، به اونها خدمات پس از فروش ارائه کنه، اقساط وامش رو سر موقع بپردازه، بطور مرتب صورت‌های مالی منتشر کنه، و در نهایت، به سهامداران هم سود بده. نیروی نظامی، هزینه تحقیق و توسعه مهندسی رو از بودجه تامین می‌کنه، در حالیکه خودروساز، باید این هزینه رو از بازار خودرو تامین کنه. زاویه دوم: تولید محصول یک بحثه، و برقراری سیستم یک بحث دیگه. از ایلان ماسک، مدیرعامل خودروسازی تسلا،‌ نقل شده که «تولید یک پروتوتایپ نسبتا ساده‌ست، اما تولید انبوه، خیلی سخته.» این سختی ناشی از چالش برقراری سیستم‌هاست: سیستم تهیه مواد اولیه، خط تولید، سیستم فروش، توزیع، خدمات، تعمیر و غیره‌. مشکل خودروسازی ما این نیست که نمی‌تونیم «یک» خودرو خوب بسازیم. اگه بخواهیم می‌تونیم «یک» خودرو بسازیم بهتر از بنز، اما چه فایده؟ چالش اصلی تولید انبوه «میلیون‌ها» خودروی خوبه. برای تولید انبوه خودرو، نیاز به سیستم‌های پیچیده در شرکت خودروسازی داریم. لازمه برقراری چنان سیستم‌هایی، مدیریت علمی، در بستر سیاستگذاری اقتصادی علمی‌ست. چالش برقراری سیستم‌ها، فقط به خودروسازی ما محدود نیست. همونطور که از تجربه تلخ هواپیمای اوکراینی بر اومد، پدافند کشور هم دچار کاستی‌های سیستمی‌ست. در حمله به عین‌الاسد، مشخص شد که موشک‌های ایرانی حقیقتا نقطه‌زن هستند، اما در خطای سیستمی که به انهدام یک هواپیمای مسافربری منجر شد، مشخص شد که موشک نقطه‌زن برای موفقیت نظامی کافی نیست. غلبه بر چالش مهندسی، بخش آسونه موشک‌سازی و خودروسازیه. چالش اصلی، یک چالش مدیریتیه. چالش مدیریتی بخش نظامی در داشتن سیستم‌هایی‌ست که در شلوغی و استرس یک حمله نظامی، جلوی خطای افسران رو می‌گیرند، تا غیرنظامیان آسیب نبینند. چالش مدیریتی بخش اقتصادی در راضی نگهداشتن مشتری، و سودده نگه داشتن شرکته. در هر دو بخش، چالش مدیریتی به مراتب دشوارتر از چالش مهندسیه. اما جنس چالشهای مدیریتی در بخش نظامی، با جنس چالشهای مدیریتی در بخش اقتصادی متفاوته. لذا یک فرمانده نظامی موفق، لزوما یک خودروساز موفق نخواهد شد. 🔹جمع بندی: موفقیت در موشک‌سازی، به معنی موفقیت در خودروسازی نیست. چرا که چالش اصلی، یک چالش مهندسی نیست. بطور کلی، ساختن «یک چیز» نسبتا آسونه. برقراری سازوکارها و فرایندهایی که بین صدها و هزاران نفر هماهنگی ایجاد می‌کنند، و بدون ممانعت از انجام اقدامات مفید، ریسک خطای این افراد رو کاهش می‌دهند، بسیار دشواره. تازه سودده کردن این سازوکار، خود چالش دیگه‌ایه. در همه عرصه‌های کشور، از اقتصادی تا نظامی، نیازمند رویکرد علمی به مدیریت، و تمرکز بر سیستمها هستیم. ✍پویا ناظران @Kolbe_Andishe_Farhang
💠 نگاهی به چند گزاره راهبردی از رهبر انقلاب در حوزه اقتصاد در مورد مسأله خصوصی‌سازی که بعضی از دوستان گفتند و تکرار کردند و بیرون هم همانها را می‌گویند، این منطق درستی نیست... دولت نمی‌تواند دستگاه‌ها و بنگاه‌های تولیدی بزرگ را اداره کند. دولت نمی‌تواند؛ مشکلات بوجود می‌آید، فساد به وجود می‌آید؛ چقدر در این چند سال این مسائل پیش آمده. راه‌حل این مسائل فقط خصوصی‌سازی بود. مهمترین مشکل اقتصاد ما تصدی‌گری دولتی است. بیشترین توجه ما در دهۀ ۶۰ به این مساله بود که کلید اقتصاد کشور را به دولت بسپریم. این به اقتصاد ما ضربه زد. این مربوط به خود ماست، ما خودمان کردیم... مهمترین مشکل ما «دولتی بودن اقتصاد» است. اصل خصوصی‌سازی نیاز مبرم اقتصاد و کشور ما است و نباید جلوی آن گرفته شود، بلکه باید جلوی لغزشها و خطاها در خصوصی‌سازی گرفته شود. ما آن روزی که همۀ سررشته‌‌ کارها را دست دولت دادیم، به این نیت این کار را کردیم که عدالت اقتصادی برقرار بشود؛ و برقرار نشد. به خطا خیال می‌کردند که اگر چنانچه کلید اقتصاد دست دولت باشد، عدالت اقتصادی به وجود می‌آید؛ این اشتباه بود و چنین چیزی اتفاق نیفتاد. ✍رهبر انقلاب @Kolbe_Andishe_Farhang
💠چرا تنش بین تهران و کابل افزایش یافت؟ 1- طالبان در دوره دوم حکومت خود که از تابستان 2021 آغاز شده است، آمریکا را به‌عنوان یک ابرقدرت شکست داده و برخلاف دوره نخست، بر تمام کشور به راحتی سیطره یافته است. این دو تفاوت بزرگ که البته مورد اول بزرگ‌تر است، باعث شده طالبان از خود برداشتی به‌عنوان یک گروه «غول‌کش» داشته باشد و بر همین مبنا با ‌انگیزه بالایی با دیگران روبرو شود. 2- پشتون‌ها رتبه 24 را در گروه‌های قومی بزرگ جهان دارند اما بزرگ‌ترین قبیله به حساب می‌آیند. بر این اساس آنها کمتر با تحولات جهانی تطبیق پیدا می‌کنند. طالبان همچنین گروهی شبه‌نظامی است که از میان این نظام قبایلی قدیمی برخواسته و به‌شدت از مناسبات فعلی جهانی، دانش و مواردی از این دست محروم است. 3- طالبان فاقد دانش و توان کارشناسی لازم برای اداره یک کشور است. از سوی دیگر توان کارشناسی موجود دولت طالبان نیز براساس ساختارها و کارمندان بازمانده از دولت پیشین است که هم از لحاظ فکر و هم ارتباطات، با قدرت‌های خارجی در ارتباطند. 4- طالبان برای سیستم امنیتی خود دو مسیر را پیش‌رو دارد. یک مسیر بهره‌گیری از مناسبات با آمریکا و متحدان این کشور مانند پاکستان و عربستان و مسیر دیگر ارتباط با چین، روسیه، ایران و کشورهای آسیای میانه. از نگاه طالبان، ‌آنها در همکاری با ائتلاف قدرت‌های شرقی عضوی معمولی بوده و تحت فشار قرار خواهند داشت تا اصلاح گردند اما در صورت ائتلاف با آمریکا، ‌آنها برای مهار قدرت‌های شرقی مورد توجه قرار گرفته و ضمن دریافت کمک، می‌توانند به مرور به قدرتی در منطقه تبدیل شوند. 5- براساس آمارها جمعیت کابل شامل ۴۵ درصد تاجیک و ۲۵ درصد هزاره، ۲۵ درصد مردم پشتون و ۵ درصد از سایر اقوام است. به عبارتی دیگر کابل شهری پشتون به شمار نمی‌رود. رهبران اصلی طالبان اما به مرور درحال کاستن از مرکزیت سیاسی کابل برای از بین بردن مزیت پشتون‌های زدران و همچنین اهمیت دیگر اقوام هستند. 6- از نگاه امارت اسلامی، درگیری‌های مرزی باعث می‌شود این دولت ملی جلوه کرده و از طرفی رقبای بین‌المللی و منطقه‌ای ایران به خاطر دشمنی خود، نسبت به طالبان متمایل گشته و دولتش را به رسمیت بشناسند. این درگیری‌ها همچنین ضامن اتحاد در میان جناح‌های طالبان خواهد بود. 7- در کشوری که گوناگونی اقوام و مذاهب بسیار است و اندیشه‌های فراوانی به دلیل پراکندگی قدرت شکل گرفته‌اند، اجرای شیوه امارت اسلامی آن هم از سوی گروهی کم‌تجربه و کم‌توان از لحاظ مدیریتی، بسیار مخاطره‌آمیز است. 8- طالبان با مدل حکومتی‌اش براساس امارت اسلامی مشکلات ساختاری گسترده‌ای با کشورهای اطرافش دارد. دولت پاکستان سکولار است و نسبت به ادعاهای ارضی از سمت طالبان پشتون در ارتباط با مناطق پشتون‌نشین خود نگرانی دارد. تاجیکستان که دولتی لائیک دارد خود را مدافع جمعیت 25 درصدی تاجیک‌تباران می‌داند. ازبکستان نیز تقریبا وضعیتی مشابه با تاجیکستان دارد. چین به دلیل نگرانی از بروز تهدید از سمت افغانستان نسبت به سین‌کیانگ و روسیه نسبت به امنیت آسیای میانه که التهابات در آن می‌تواند وارد سرزمین‌های مسلمان‌نشین روسیه شده و تا جنوب مسکو را ناامن سازد حساس هستند. 9- اگر با اشتباهات طالبان، اقوام دیگر افغانستانی قدرت گیرند، حکومت یکپارچه طالبان محال خواهد بود. 10- طالبان از آنکه تاکنون از سوی جامعه بین‌المللی و به‌ویژه از سوی همسایگان به رسمیت شناخته نشده کلافه گشته و به دنبال انجام اقداماتی در راستای اعمال فشار است. آنها می‌خواهند به همسایگان بگوید از گذشته خود دست کشیده‌اند و منشا مشکلات امنیتی نخواهند بود اما اگر تصمیم بر عدم پذیرش‌شان باشد، به سمت اقدامات ضدامنیتی متمایل خواهند گشت. 11- مشکلات اقتصادی افغانستان، طالبان را به سمت باج‌گیری و تشدید فعالیت در مسیرهای غیررسمی برای کسب پول واداشته است. طالبان هرچند با بی‌توجهی‌اش به اقتصاد، به وخامت اوضاع دامن زده، اما این معضل دامن‌گیر خود این گروه شده است. ✍سیدمهدی طالبی http://fdn.ir/page/237718 @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠گفتمان انقلاب گفتمان مردمی بود 🎥علی انتظاری، برنامه شیوه مبانی مشروعیت در جمهوری اسلامی چیست؟ نظریات امام و حضرت آقا است، اما یک بخش عظیمی معرفت متفاوتی داریم که با این تفکر همراهی نمی‌کند. گفتمان انقلاب گفتمان مردمی بود. امام می‌گفت ما به دنبال مردم می‌رویم اما سایر جریان‌ها می‌گفتند مردم به دنبال ما بیایند. تفکر مردمی باعث شد که انقلاب اسلامی، کم‌خشونت‌ترین انقلاب مردمی شود. @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠آقای لیبرالیست، عینکت رو کاری تر کن! 🎥شهید بهشتی این آزادی که میگی چیز خوبیه اما برای تو... @Kolbe_Andishe_Farhang
💠 کلید مبارزه با بدحجابی 🔹اقامۀ مُنکَر بدتر از اشاعۀ مُنکَر و ارتکاب مُنکَر است. یک‌‌عدّه‌ای فرهنگ مردم را عوض می‌کنند تا مُنکَر به معروف تبدیل می‌شود. در نتيجه، این آدمی که تا دیروز از گناه بدش می‌آمد حالا خوشش می‌آید! این آدمی که تا دیروز به نظرش می‌آمد که باید باعفّت باشد امروز به نظرش می‌آید که اصلاً حجاب چیست؟! 🔹در اقامۀ بدحجابی، بستری درست می‌کنند که حجاب می‌شود ضدّارزش. و بی‌عفّتی می‌شود ارزش. لذا آن‌کسی که با هفت‌قلم آرایش و بدحجاب می‌کند بيرون می‌آید احساس عزّت و شرافت می‌کند! و در مقابل، آن کسی که می‌خواهد باحجاب باشد، احساس حقارت می‌کند. 🔹بر این اساس، وقتی بی‌حجابی به معروف تبدیل شده باشد، نهی از بی‌حجابی، نهی از معروف قلمداد خواهد شد! 🔹در جامعه‌ای که «معروف بشود مُنکَر و مُنکَر بشود معروف»، دیگر اصلاً نمی‌شود نهی از منکر کنی! در نهی از مُنکَر، انسان اول باید مُنکَر را مُنکَر کند و بعد، از آن نهی کند. مُنکَری که در نگاه جامعه معروف است، چطوری می‌توانی از آن نهی کنی؟! چون به نظر آنها، داری منع از معروف می‌کنی! 🔹راه اصلیِ مبارزه با بدحجابی این است: شما اول باید آن پرچمدارانی که دارند اقامۀ بدحجابی می‌کنند را بزنید و جلوی اقامه را بگیرید، به‌طوری که مُنکَر بشود مُنکَر. و معروف هم بشود معروف. آن‌وقت می‌توانید بگویید اگر یک کسی گناه کرد، او را نهی کنید. ولی وقتی مُنکَر شد معروف، بی‌حجابی هم می‌شود عرف، می‌شود خوبی، اسمش هم می‌شود آزادی! ✍ محمدمهدی میرباقری @Kolbe_Andishe_Farhang
- ناشناس.mp3
35.49M
💠جامعه‌شناسی ایران 🎙گفتگوی سید جواد میری و علی انتظاری، برنامه شیوه، ۶ خرداد ۱۴۰۲ @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠آقای لیبرالیست، عینکت رو کاری تر کن! 🎥شهید بهشتی این آزادی که میگی چیز خوبیه اما برای تو... @Kolbe_Andishe_Farhang
💠 استیصال در مدیریت بودجۀ خانوار در یک تقسیم‌بندی کلی می‌توان سبد هزینۀ خانوارها را به سه بخش تقسیم کرد: ۱. اقلام ضروری، ۲. اوقات فراغت، ۳. تأمین و توسعۀ زندگی. منظور از اقلام ضروری عبارت است از مسکن، خوراک، پوشاک، سلامت، حمل‌ونقل، آموزش. براساس داده‌های درآمد-هزینۀ خانوار، در ایران طی سال‌های اخیر حدود ۸۷ درصد مخارج خانوار صرف اقلام ضروری می‌شود. در کلان‌شهرها به‌دلیل بالابودن سهم مسکن، این نسبت بالای ۹۰ درصد است. از طرفی مخارج فراغت اعم از تفریح و سرگرمی و هتل و رستوران به حدود ۲ درصد رسیده است. طی سال‌های اخیر به‌طور مستمر سهم اقلام ضروری در سبد هزینۀ خانوارها افزایش یافته و درعین‌حال باتوجه به تورم بالا در اقلام مختلف، کم‌و‌کیف سبد مصرفی نیز افت کرده است. برای مثال، درحالی‌که سهم هزینه‌های خوراکی خانوارها روند افزایشی داشته، میزان کالری مصرفی و کیفیت سبد خوراکی افت کرده است. یا درحالی‌که سهم هزینۀ مسکن رو به افزایش بوده، کیفیت سکونت کاهش یافته است. برخی گروه‌های جمعیتی نیز اساساً برخی اقلام ضروری را حذف کرده‌اند. برای مثال، معاون وزارت بهداشت و درمان در سال ۱۳۹۸ و پیش از شیوع کرونا اعلام کردند که مراجعه به مراکز درمانی حدود ۳۰ درصد کاهش داشته که ناشی از افزایش قیمت خدمات درمانی بوده است. براساس این روندها و شواهد عینی، خانوارهای هرچه‌بیشتری در مواجهه با تکانه‌های ریز و درشت اقتصادی کوچک‌ترین ضربه‌گیر و قدرت مانوری ندارند و صرفاً باید از کم‌وکیف اقلام ضروری خود بزنند. پی‌نوشت: وضعیت استاندارد این است که حداکثر ۷۰ درصد مخارج خانوار صرف کم‌وکیف مناسبی از اقلام ضروری شود. برای مثال در کشورهای عضو اتحادیۀ اروپا به‌طور متوسط ۶۰ درصد مخارج خانوار صرف اقلام ضروری می‌شود و نزدیک به ۱۸ درصد مخارج خانوارها به هزینه‌های فراغتی مربوط است (تصویر پیوست را ببینید). بررسی سبد خانوارها در دو مقطع قبل و بعد از کرونا در اتحادیۀ اروپا نشان می‌دهد که در این کشورها خانوارها با کاستن ۲ تا ۳ درصد از هزینه‌های فراغتی خود، افزایش هزینه در سایر نیازها را جبران کرده‌اند. @Kolbe_Andishe_Farhang
💠جامعه پرملال در جست‌وجوی شادی ملال همواره به نوعي با انسان همراه بوده است. كی‌یركگور با يك استعاره‌سازی مي‌گويد: «خدايان ملول بودند، انسان را آفريدند. آدم از تنهايي ملول بود، بنابراين حوا را خلق كردند. از آن زمان ملال وارد جهان شد و درست به همان نسبتی كه جمعيت رشد می‌كرد، ملال بيشتر مي‌شد.» به اعتقاد اسوندنس اين پديده كه در دوران پيشامدرن به اشراف و طبقات خاص محدود بود، از دوران رمانتيسم به تدريج به يكي از ويژگی‌های انسان مدرن تبديل شد. شواهد تاريخ اجتماعي نشان می‌دهد جوامع شرقي، ديرهنگام‌تر از جوامعي كه انقلاب صنعتي و آثار آن را تجربه كرده‌اند، ملال را تجربه كرده و جامعه‌اي شادتر بوده‌اند. تجربه زندگي ايراني نيز نشان مي‌دهد كه همه ما كودكي شادتري را تجربه مي‌كرديم و حتي ميانسالان گذشته ما بيش از امروز شاد بودند و اتفاقا يكي از خصوصيات قابل تامل جامعه اين سال‌هاي ايران نيز اين است كه بدون گذار از روند توسعه اجتماعي، اقتصادي عميق و بدون دست يافتن به دستاوردهاي مثبت مانند رفاه و آزادي، آثار منفي نه تنها مدرنيته بلكه پسامدرن را با خود تجربه مي‌كند. از تغييرات ارزشي پسامدرني گرفته تا ملالت زندگي ماشيني و صنعتي. اين يادداشت قصد يك تبيين فلسفي از ملال به عنوان معناي هستي نوين را ندارد، بلكه مي‌خواهد به تبيين آسيب‌شناسانه و نگران‌كننده از مساله ملال در ايران امروز بپردازد. از طرفی، تم امسال گزارش توسعه انساني سال ۲۰۲۲-۲۱ كه اخيرا منتشر شده، چنين مي‌گويد: عصر نااطميناني، زندگي‌هاي بي‌قرار. اين گزارش به ابعاد نااطمينانی در عصر امروز و پيچيدگي‌هاي آن در قالب نااطمينانی چند بعدي مي‌پردازد و به ابعاد مشكلات سلامت رواني ايجاد شده براي بشر اعم از تشديد نگراني‌ها، استرس‌ها، افسردگي‌ها و اختلالات رواني پرداخته شده است و تكنولوژی به عنوان يك شمشير دو لبه در توسعه مورد تحليل قرار گرفته است. به اعتقاد من، جامعه ايران بنا بر علل و شرايط خاص خود، در سال‌هاي گذشته ناامني رواني تعمیم يافته، زندگي با شادي و نشاط كمتري را تجربه كرده است. جامعه ايران، پس از رخت بركشيدن هژموني جنگ تحميلي و فشارهاي اقتصادي و رواني و نگراني به‌جا مانده از آن، مدام در حال تجربه فراز و نشيب‌هايي از اميد، نشاط، نااميدي و غم اجتماعي است؛ به‌طوري‌كه در سال‌هاي اخير، شرايطي پيش آمده كه ملال و جست‌وجوي اميد و شادي، بخشي از شيوه زندگي شده است. مدت‌هاست در اين زمينه و با هدف فهم اين روند، با افراد مختلف اعم از زن و مرد، نوجوان و بازنشسته و... به گفت‌وگو نشسته‌ام به ‌طور تيتروار مي‌توانم برشمارم: ۱- نداشتن سياست‌گذاری‌های معطوف به نشاط و شادی در جامعه، به‌طوري ‌كه در هيچ يك از سياست‌گذاری‌های بالادستی برنامه‌ريزی‌های اجرايی آثاری از اين نوع سياست‌ها ديده نمی‌شود(اين امر به اندازهاي مهم است كه مفهوم توسعه به مثابه شادی در ادبيات توسعه مطرح هست). ۲- در سال‌هاي متمادي، صدا و سيما، كمتر به توليد برنامه‌های شاد و نشاط‌آور پرداخته است. مجموع توليدات فيلم‌های سينمای ايران نيز حاكی از آن است كه كمتر به مضامين شادي‌آور توجه شده و حتي سينمای روشنفكری ايران نيز در يك رابطه متقابل تاثير و تاثر، از جامعه بيشتر براساس مضامين سياسي و اجتماعي، اقدام به توليد فيلم‌هايی تلخ كرده است. ۳- نزاع‌هاي سياسي داخل كشور مدام پيام‌های نااميد‌كننده، كسالت‌آور و مأيوس‌كننده را به ذهن جامعه تزريق می‌كند. ۴- ادبيات سياسي توليد شده در داخل مبتني بر نفي ديگري بوده و در سياست خارجي نيز نوعي تداوم حالت جنگي و هراس را متبادر ساخته است. دو مقايسه نيز به حالت حرمان ذهني افزوده است: مقايسه نابرابري در داخل مقايسه عقب ماندن از جهان وبه خصوص مقايسه پيشرفت همسايگان. ۵- تداوم زندگي چندگانه و اجبار به زيست دو و يا حتي چندرومآبانه به لحاظ سياست‌هاي فرهنگي و اداري اعمال شده. ۶- فقر مداوم و سختي زندگي در سال‌هاي اخير به خصوص با فشارهاي تحريم به نحوي كه تعادل رواني براي دستيابي به يك زندگي همراه با آرامش را در معرض تهديد قرار داده است. ۷- يكي ديگر از اين عوامل، تشديد منفي‌خواني در جامعه است. اين امر، ناشي از آن است كه سال‌هاست جامعه صداهاي پرخاشگرانه، قطبي‌سازي و تنازعات بيهوده و فشارهاي اجتماعي را در فضاي رسانه‌اي، سياسي و اجتماعي در گوش خود دارد. بدون تردید، بخشی از علل روانی ناآرامی‌های خیابان‌های پاییزی را می‌توان با این نظریه تبیین کرد. ایجاد جامعه‌ای با ثبات، تحول‌خواه و توسعه‌جو نیازمند مردمانی تلاشگر، امیدوار و معتقد به امکان تغییر برای داشتن شرایط بهتر است. ما نیازمند سیاست‌گذاری‌های معطوف به شادی هستیم. سیاست‌های اجتماعی، فرهنگی و رسانه‌ای و حتی پیام‌های عرصه سیاسی نیز باید از این امر پیروی کنند و گام اول، پایان دادن به علل پدیدآورنده چنین شرایطی است. ✍ علی ربیعی @Kolbe_Andishe_Farhang