eitaa logo
کلبه اندیشه و فرهنگ
555 دنبال‌کننده
247 عکس
815 ویدیو
166 فایل
تاملات و یادداشت های تحلیلی در حوزه فرهنگ، سیاست و حکمرانی @Kolbe_Andishe_Farhang ارتباط باما @mohsenmohammadi63
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠چقدر می‎توانستیم با هم خوب باشیم! 🎥 رضا امیرخانی: آقای خاتمی، جایی گفته بود اگر مثلا من در سال ۱۳۸۸ بودم، فردای صبح دوم خرداد به ناطق‌‌نوری (رقیب سال ۱۳۷۶) زنگ می‌زدم و می‌گفتم شما یک سوم آرا را کسب کردید و طبیعی است در یک سوم انتصاب‌ها نقش داشته باشید! ببینید، چقدر می‎توانستیم با هم خوب باشیم! 🔗پ.ن: آقای خاتمی، الان نمی‌تواند به پزشکیان اصلاح‎طلب، بگوید که ۴۵ درصد کابینه، سهم سعید جلیلی است؟! می توانند از وزارت خارجه هم شروع کند ... @Kolbe_Andishe_Farhang
💠دیکتاتورهای کوتوله! ..‌. اینها نیامده کارزار اخراج جلیلی از شعام، انحلال دولت سایه و کارزار اخراج زاکانی شهردار تهران را کلید زدند. شاید هم چندی بعد زندانی و تبعید کردن همه اعضای جبهه انقلاب. این دیکتاتورهای کوتوله آب ندیدید وگرنه شناگرهای خوبی هستند @Kolbe_Andishe_Farhang
34.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠پاسخی به آقای جلیل محبی و جلیل محبی ها 🎥علی علیزاده آقای جلیل محبی در توییتی کنایه آمیز نوشت که مرکز اسناد انقلاب اسلامی باید در تاریخ ثبت کند که آقای جلیلی دو انتخابات را به اصلاحطلبان واگذار کرد. این جمله حاکی از نگاه بالا به پایین ایشان در ساختار دموکراسی است. @Kolbe_Andishe_Farhang
💠اصولگرایان و فاجعه تبلیغات و بازاریابی سیاسی این روزها به برخی عوامل شکست اصولگرایان نظیر آرای قومیتی توجه میشود، که من معتقدم تبیین کننده بخشی از ماجراست، اما نه تمام آن. راستش در این انتخابات اصولگرایان از جهت بازاریابی سیاسی فاجعه بودند و هشدارهایی که داده شد، را نشنیدند و در نهایت انتخابات را به رقیبی باختند، که علی رغم احترام، برگ برنده بزرگی نداشت. ابتدا توضیح دهم که انتخابات مدرن یک شعبه از بازاریابی سیاسی است و مثل سایر اشکال بازاریابی تابع قواعد این دانش یا فن است. اینجا هم محصولاتی به جامعه عرضه می شود و باید با استفاده از راهبردهای بازاریابی مشتری (رای دهندگان) را به خود جذب کند. به خصوص در جامعه ما که ساختارهای حزبی بشدت ضعیف است، اهمیت طراحی یک کمپین انتخاباتی قوی حتی از ایالات متحده آمریکا بیشتر میشود. ۱- حضور چند نامزد و اختلاف راهبرد میان آنها: اصولگرایان در نتیجه نوع تایید صلاحیت ها، با چهار نامزد در دور اول شرکت کردند تا با یک رقیب رقابت کنند. برخلاف ظاهر ماجرا، این تعدد نامزدها یک ضعف محسوب میشود چون توان آنها را پراکنده و توان رقیب را منسجم کرد. به طوری که مثلا در حوزه اقتصاد، از بازارگرایان نئولیبرال تا نهادگرایان و حتی برخی سوسیالیست ها پشت آن تک نامزد مجتمع شدند. ۲- منازعات درونی: اصولگرایان هرگز نتوانستند بر سر اینکه آیا اصالت ایدئولوژیک باید اولویت اصلی باشد یا کارآمدی اجرایی به توافق برسند. در نتیجه در دور اول به جای آنکه با جناب پزشکیان رقابت کنند تا روز آخر بر سر این موضوع در حال رقابت شدید با هم بودند. این منازعات سبب شد نامزد پیروز دور اول ، از جدال نخست زخمی بیرون بیاید و دیگر نتواند آن بخش از حامیان غیرایدئولپژیک جناب قالیباف را جذب کند. ۳- افسانه ائتلاف یا اتحاد: بزرگان اصولگرا بر این باور بودند که می‌توانند مثل سال۱۳۹۲ با یک ائتلاف در دور اول یا دوم به پیروزی برسند اما گزینه آنها کسی بود که اقبال عمومی کمتری داشت و به نظر خودشان رقابت پذیری بیشتر با حریف اصلاح طلب. در نهایت آنها نتوانستند جناب جلیلی را که تقریبا در همه نظرسنجی ها جلو بود را مجاب به کناره گیری کنند، اما در عوض بخش قابل توجهی از توان ستاد هر دو نامزد را مصروف این درگیری کردند و از رقابت اصلی منحرف نمودند. ۴- اشتباه گرفتن پالیسی با پالتیک: جناب جلیلی به شکل عجیبی بعد از یک عمر فعالیت سیاسی هنوز متوجه نشده که میدان سیاست عرصه پالتیک است و میدان اداره عرصه پالیسی!!! وی توجه ندارد که اگر مثلا بهترین برنامه خدمات درمانی را داشته باشد تا آن را به یک محصول یا نماد سیاسی مثل اوباماکر تبدیل نکند، چندان ارزشی برای عموم مردم ندارد. وی تقریبا چهار مناظره از پنج مناظره خود را مصروف توضیح برنامه هایی کرد که ارزشی نداشت، حال آنکه مثلا حسن روحانی با یک عبارت "هم چرخ زندگی بچرخد و هم سانتزیفوژ" در سال۹۲ بسی بیش از این ارزش افزوده سیاسی خلق و مردم عادی را جذب کرد. ۵- ضعف پیام منفی و ابهام در پیام مثبت و ایجابی: پیام انتخاباتی تلفیقی از پیام منفی برای ترساندن مردم از رقیب و پیام مثبت برای جذب آنهاست. در حالی که وجه منفی و ترساننده پیام اصولگرایان یعنی «نه به دولت سوم روحانی» توسط همراهان جناب جلیلی، یعنی قاضی زاده و زاکانی، برجسته شده بود ، پیام ایجابی آنها یعنی «تداوم دولت رئیسی» بشدت نچسب بود. اولا مردم آن قدر که اصولگرایان گمان داشتند از دولت سوم روحانی نمی ترسیدند و ثانیا هیچ یک از نامزدها به خصوص جناب جلیلی واقعا نمی توانست مدعی تداوم دولت رئیسی باشد. به این ترتیب ابهام در پیام انتخاباتی تا روزهای آخر مشهود بود و تنها در دو سه روز آخر تبلیغات استعاره «حرم در برابر قفس» طرح شده که دیگر فرصت نشر و اشاعه اش فراهم نبود. ۶- ناتوانی در ارتباط با اقشاری از جامعه به خصوص طبقه متوسط شهری: با توجه به مقایسه آرای جناب جلیلی و رییسی مشخص است که وی نتوانست ۱۸میلیون رای سال۱۴۰۰ را جذب کند. طرح تبلیغات جناب جلیلی در طراحی پیام و شیوه ارتباط با مردم شهری به ویژه طبقه متوسط ضعیف بود. منظور طبعا گروهی از افراد نیستند که از نظام ناراضی شده اند و اگر بخواهند رای اعتراضی بدهند سراغ رقیب می روند. بلکه این تبلیغات فاقد یک تصویرسازی از جناب جلیلی بود که بتواند با طبقه متوسط شهری غیرایدئولوژیک اما همسو با نظام هم ارتباط قوی برقرار کند. این ضعف از تصویر خود ایشان تا محتوای پیام هایشان را شامل می‌شد. به خصوص تمرکز جناب جلیلی بر دو محور وجوه ایدئولوژیک و خط مشی ها(پالیسی ها) تبدیل به مانع ارتباطی جدی شد. اشکالات بازاریابی اصولگرایان در این انتخابات در این مجال نمی گنجد و بهتر است آن را جدی بگیرند وگرنه تقریبا به هر رقیبی خواهند باخت. ✍سیدآرش وکیلیان @Kolbe_Andishe_Farhang
💠 از رئیس جمهور منتخب چه بخواهیم؟! دکتر عبدالکریمی -از حامیان او که روی استقلال ایران خوب ایستاده است- از او در مقابل آمریکا خواست.۱ دکتر مومنی و راغفر -از حامیان و هردو از مخالفان سیاست های تعدیل اقتصادی و گران سازی ارز و انرژی و...- از او تحقق بخشی از وعده هایش را خواستند!۲ از نادر نامزدهایی بود که صریحا از حق بودن(مقابل کالایی شدن) آموزش و بهداشت گفت ؛ گرچه در نظر مشاوران طرفدار سیاست بازار آزادش اینها هم استثناء از بازار آزاد نیستند! مطالبه تحقق این وعده ها و هم وعده های مربوط به محرومان و مستضعفان، عاقلانه ترین و بهنگام ترین کار است؛ قبل از اینکه سیاستهای تعدیل بازتولید و ادامه یابد؛ و قبل از اینکه کابینه دولت آینده همه از اقتصاددان های بازار آزاد سرمایه داری و طرفداران تعدیل اقتصادی بسته شود. چنانچه دیدیم دکتر پزشکیان، بالاجمالی است که تفصیل دهنده هایش او را تعیّن می دهند و خود از آن تعبیر به: "من متخصص نیستم هرچه متخصصین گفتند"؛ می کرد. آنهایی که در سلب، افراط نکرده و الان هم مشغول مقصر کیست؟ نیستند؛ زودتر -حتی ۵۰٪ رای نداده- را دریابند! ۱. https://t.me/Kolbe_Andishe_Farhang/6512 ۲. https://fa.shafaqna.com/news/1837945/ ✍محسن قنبریان ۱۸تیر۱۴۰۳ @Kolbe_Andishe_Farhang
💠وعده هایی که دکتر پزشکیان داد برخی وعده های مهمی که دکتر پزشکیان در انتخابات که گردنش را در گرو آنها گذاشت.برخلاف برخی که او را بی برنامه نامیدند او چنین جهت گیری ها و برنامه هایی داشته است و مردم با اعتماد به صداقت و توان ایشان به امید تحقق آنها رای دادند: هرگز اجازه نخواهد داد کسی در گوشه و کنار کشور، سر گرسنه بر بالین نهد.«من نخواهم گذاشت فقرا و محرومین گرسنه سر را به بالین بگذارند» من از پولدارها خواهم گرفت و به محرومان خواهم داد. «در ارتباط با یارانه‌ها طبیعی است نباید به من و آدم‌هایی که ماشین آنچنانی سوار می‌شوند یارانه بدهند. باید از اینها که پولدارند بگیرند و به محرومان بدهند.» در دولت من همه مردم از امکانات اقتصادی و آموزشی و رفاهی برابر برخوردار خواهند بود. «در آموزش و بهداشت باور دارم باید همه از امکانات برابر و عادلانه برخوردار باشند.» الان تورم کشور 60 درصد است و قول داد که حقوق همه کارکنان دولت را مطابق با تورم سالانه افزایش خواهد داد. هیچ تغییری در قیمت بنزین و آب و برق و گاز نخواهد داد و تصریح کرد: «دروغ بزرگ افزایش قیمت بنزین برای تخریب آرای سرنوشت‌ساز شما مردم عزیز طراحی شده است.» «ارزش پول ملی را افزایش خواهد داد.» در مساله مسکن تصریح کرد: «نه تنها راه شهید رئیسی در مسکن را پیگیری می‌کنم؛ بلکه آمایش سرزمینی را هم که در سیاست‌های مقام معظم رهبری هست به شدت پیگیری می‌کنم. اگر آمایش سرزمینی را دنبال نکنیم آینده تهران با فاجعه روبرو خواهد شد.» او این قانون که اجازه واردات خودروهای خارجی دست دوم را می‌دهد، خلاف کرامت و عزت و شأن مردم دانست و وعده داد: «من واردات خودرو را آزاد می‌کنم» «بازنشسته‌ها بدون هزینه باید خدمات درمانی داشته باشند و باید بر اساس تورم حقوق بازنشستگان را افزایش دهیم.» «از اول گفتیم که سیاست‌های کلی مقام معظم رهبری را طی خواهیم کرد. در نتیجه امکان ندارد که ما قانون را اجرا نکنیم.» «من تعهد می‌کنم تلاش کنم هیچ خانواده ایرانی نگران فرزند خود نباشد.» او دائماً و کرارا بر صادق بودن خود با مردم تاکید کرد و گفت هرگز به مردم دروغی نگفته و وعده دروغی هم نداده است و حتماً به همه وعده‌هایش عمل خواهد کرد. ✍فرزاد جهان بین @Kolbe_Andishe_Farhang
💠منع دخالت نمایندگان مجلس در انتصابات دولتی بیانات رهبر انقلاب پیرامون منع دخالت نمایندگان مجلس در انتصابات دولتی، اختصاصی به دولت خاص ندارد. مرور آن بیانات در آستانه تشکیل دولت جدید خالی از لطف نیست. یکی از آسیب‌ها ورود نمایندگان در مسائل اجرائی است؛ فرض بفرمایید وارد شدن در اینکه مدیرکلّ فلان تشکیلات در شهر ما یا در استان ما مثلاً فرض کنید که چه کسی باشد، چه کسی نباشد؛ استاندار، فرماندار و از این قبیل. حالا یک وقت در مواردی یک حالت اضطراری ممکن است رخ بدهد که آن موارد استثنائی را من کاری ندارم امّا به طور معمول نمایندگان محترم از این مسائل اجرائی باید کناره بگیرند، وارد شدن در این مسائل و با مسئول اجرائی در این زمینه گفتگو کردن و توافق کردن و امثال اینها خطراتی دارد؛ از این بایستی اجتناب بشود. یکی از آسیب‌ها بی‌احتیاطی در استفاده‌ی از تریبون و بلندگویی است که در اختیار شما است. فرمایشات شما به طور مستقیم پخش میشود در کشور، یا بعداً به وسیله‌ی رسانه‌ها منتشر میشود؛ این امکان در اختیار همه نیست، در اختیار نماینده است؛ مراقب باشید که در استفاده‌ی از این امکان بی‌احتیاطی نشود و در [ارائه‌ی] نقدهای خود، نظرات خود [دقّت کنید]... یکی از آسیب‌ها این است که نماینده از اوّلی که وارد مجلس میشود، نقشه‌ی رسیدن به فلان پستِ مثلاً اجرائی را در سر خودش بپروراند -که وزیر بشود، مدیر بشود، فلان [مسئول] بشود- نه، این وظیفه‌ی نمایندگی بسیار مهم است. اگر انسان برای خدا کار بکند و درست کار بکند، از وظایف اجرائی اهمّیّتش بیشتر است، یا لااقل در مواردی به قدر آنها اهمّیّت دارد. این جور نباشد که ما تا وارد مجلس شدیم، به فکر بیفتیم که خب حالا چه کار کنیم که مثلاً در مرحله‌ی بعد یا در فلان دولت به فلان پست [برسیم]. ✍رهبر انقلاب اسلامی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠به توده مردم تکیه کنید فرمود: وَ اِنَّما عِمادُ الدّینِ وَ جِماعُ المُسلِمینَ وَ العُدَّةُ لِلاَعداءِ العامَّةُ مِنَ الاُمَّة. «عِمادُ الدّین» یعنی تکیه‌گاه دین. شما جامعه‌ی اسلامی هستید؛ امیرالمؤمنین [این را] به ملّت خودش میفرماید، خطاب به ما هم هست. خیلی خب، جامعه‌ی اسلامی هستید، تکیه‌گاه اسلامتان امّتند، بدنه‌ی مردمند. «جِماعُ المُسلِمین» یعنی آن بدنه‌ی اصلی جامعه، بدنه‌ی اصلی این اجتماع مسلمانی. وَ العُدَّةُ لِلاَعداء؛ «عُدَّة» یعنی ذخیره‌ی روز مبادا؛ آن چیزی که نگه میداریم برای روز مبادا. وَ العُدَّةُ لِلاَعداء؛ این ذخیره‌ی در مقابل دشمن، چه کسانی هستند؟ اَلعامَّةُ مِنَ الاُمَّة؛ یعنی توده‌ی مردم. من یک وقتی چند سال قبل از این، یک تکّه‌هایی از این نامه را برای مسئولین مطرح کردم که آنجا حضرت مقایسه میکند بین خاصّه و عامّه؛ «خاصّه» یعنی نورچشمی‌ها، «عامّه» یعنی توده‌ی مردم. بیانات عجیبی درباره‌ی خاصّه ذکر میکند، بیانات عجیبی درباره‌ی عامّه ــ توده‌ی مردم ــ ذکر میکند. تکیه‌ی حضرت به این است که به توده‌ی مردم تکیه کنید. وقتی یک رئیس‌جمهوری با توده‌ی مردم اُنس میگیرد، حرف میزند، کار میکند، میرود در دل مردم، یک عدّه‌ای از آنجا بلند میشوند میگویند «این پوپولیسم است»! اهانت میکنند. نه، این مردم‌داری است؛ این نشان گرفتن نقطه‌ی اصلی است. توده‌ی مردم همه‌کاره‌اند. البتّه کیفیّت کار کردن با توده‌ی مردم یک هنر بزرگی است؛ آن به جای خود محفوظ. ✍رهبر انقلاب اسلامی، ۱۴۰۲/۱۰/۱۹ @Kolbe_Andishe_Farhang
💠چرا انتخاب اصحاب امام‌حسین(ع) یک انتخاب آگاهانه بود؟ امام‌ حسین(ع) در شب عاشورا با زبان خاصی با آنها صحبت می‌کند: آنها به احدی از شما کاری ندارند. اهل بیت من در این صحرا کسی را نمی‌شناسند. هر فردی از شما با یکی از اهل بیت من خارج شود و برود. من اینجا خودم هستم تنها. چرا؟ رهبری که می‌خواهد از ناراحتی و نارضایتی مردم استفاده کند که چنین حرفی نمی‌زند؛ همواره از تکلیف شرعی می‌گوید. البته تکلیف شرعی هم بود و امام حسین(ع) از گفتن آن نیز غفلت نکرد اما می‌خواست آن تکلیف شرعی را در نهایت آزادی و آگاهی انجام بدهند. خواست به آنها بگوید دشمن، شما را محصور نکرده، از ناحیه دشمن اجبار ندارید. اگر از تاریکی شب استفاده کنید و بروید، کسی مزاحمتان نمی‌شود. دوست هم شما را مجبور نمی‌کند. اگر فکر می‌کنید که مسئله‌ بیعت برای شما تعهد و اجبار به وجود آورده است، بیعت را هم برداشتم. یعنی فقط انتخاب و آزادی. باید در نهایت آگاهی و آزادی و بدون اینکه کوچکترین احساس اجباری از ناحیه دشمن یا دوست بکنید، مرا انتخاب کنید. این است که به شهدای کربلا ارزش می‌دهد والّا طارق بن زیاد در جنگ اسپانیا، وقتی که اسپانیا را فتح کرد و کشتی‌های خود را از آن دماغه عبور داد، دستور داد که آذوقه به اندازه ۲۴ ساعت را نگه دارند و زیادتر از آن را هر چه هست آتش بزنند و کشتی‌ها را هم آتش بزنند. بعد سربازان و افسران را جمع کرد، اشاره کرد به دریای عظیمی که در آنجا بود، گفت: ایهاالنّاس! دشمن روبروی شما و دریا پشت سر شماست. اگر بخواهید فرار کنید جز غرق شدن در دریا راه دیگری ندارید، کشتی‏ای دیگر وجود ندارد. غذا هم جز برای ۲۴ ساعت ندارید، بعد از آن خواهید مرد. غذای شما در چنگ دشمن است. راهی جز این ندارید. یعنی برایشان اجبار به وجود آورد. این سرباز اگر تا آخرین قطره خونش نجنگد، چه بکند؟ اما امام حسین(ع) با اصحاب خودش بر ضد طارق بن زیاد عمل کرد، نگفت: دشمن اینجاست، از این طرف بروید شما را از بین می‌برد، از آن طرف هم بروید شما را نابود می‌کند. بنابراین دیگر راهی نیست غیر از اینکه روغن چراغ ریخته را باید نذر امامزاده کرد. شما که به هر حال کشته می‌شوید؛ حالا که کشته می‌شوید، بیایید با من کشته شوید. آن‌گونه شهادت ارزش نداشت. یک سیاستمدار این‏جور عمل می‌کند. اما امام گفت که نه دوست تو را اجبار می‌کند و نه دشمن، هر کدام را که می‌خواهی انتخاب کن؛ در نهایت آزادی. پس انقلاب امام حسین(ع) در درجه اول یک انقلاب آگاهانه است. ✍ شهید آیت‌الله مطهری، حماسه حسینی، ج۱، ص۱۲۶-۱۲۵ @Kolbe_Andishe_Farhang
💠آیا خودموثرپندارها از خواب ناز بیدار می‌شوند؟! وسط همه‌ی اتفاقای انتخاباتی توی پنجاه روز اخیر، یه چیزی که خیلی توجهم رو جلب کرد، اختلاف فاحش بین انتخاب "بدنه جبهه انقلاب" و "قشر خودموثرپندار" این جبهه در دور اول انتخابات بود. راستش، کم‌تر کسی فکر می‌کرد که بعد از اتحاد بی‌سابقه خودموثرپندارها در نهادهای حاکمیتی و سهم‌خواهی‌های گسترده‌شون و خرج کردن از همه چی و همه کس توی نظام، نماینده لاکچری‌شون فقط و فقط یک سوم آرای نماینده مستقل جبهه انقلاب، رای داشته باشه. کاندیدای مستقلی که تمام رسانه‌های چپ و راست برای تخریبش بسیج شده بودن، ولی خب با انتخاب شدنش توی دور اول، آرزوهای خیلی از خودموثرپندارها رو نقش بر آب کرد. حالا تو این نوشته قصد ندارم راجع به خوب و بد بودن کاندیدای خودموثرپندارها و کاندیدای منتخب بدنه جبهه انقلاب حرف بزنم. نکته اصلی من توی این یادداشت، توجه به تمایز شناختی بدنه جبهه انقلاب و قشر خودموثرپندار در این جبهه است. درواقع، مسئله اینجاست که بدنه جبهه انقلاب در دور اول انتخابات نشون داد که فارغ از خوب یا بد بودن انتخابش، قادره تا فکر و تحلیل مستقل خودش رو نسبت به جریان‌های سیاسی حاکم داشته باشه و کنش مستقل و مسئولانه خودش رو انجام بده. این یعنی چی؟ یعنی اینکه ممکنه تو صاحب گسترده‌ترین امکانات اقتصادی، رسانه‌ای و امنیتی باشی و به واسطه‌ی همه‌ی اینا خودت رو "موثر" بدونی، اما نهایتا با انتخاب و کنش متفاوتی در جامعه مخاطبت مواجه بشی که فرسنگ‌ها با محاسبات و مصلحت‌اندیشی‌های تو فاصله داره. اما یه گام جلوتر، بحث اصلی اینه که حالا چه تصمیمی داری؟ آیا بعد از ده روز، این اختلاف رو به رسمیت می‌شناسی و دست از رویای خودموثرپنداریت برمی‌داری و بدنه جبهه انقلاب رو در کشف و تبیین منطق مصلحت‌اندیشی‌هات شریک می‌کنی؟ یا باز هم می‌خوای با روایت‌سازی جعلی از جلسات و وعده و وعید دادن به رسانه‌ها و شیوخ هدیه‌بگیر و شیر کردنشون برای کتمان اختلاف فاحش انتخاب جبهه انقلاب با انتخاب خودموثرپندارها، برای سه چهار سال دیگه توی باد پول و امکاناتت بخوابی و دم یه انتخابات دیگه، با یه سیلی اساسی‌تر از اونچه توی دور اول انتخابات ریاست جمهوری اخیر نوش‌جون کردی، از خواب ناز خودموثرپنداری بیدار شی؟! انتخاب با شماست... ✍محمدحسین شیرخدایی @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 مسئله آزادی، تداوم‌بخش انقلاب اسلامی 🎥 دکتر شریف لک‌زایی آزادی در ذات انقلاب اسلامی نهفته است. اساسا این انقلاب با آزادی متولد شده و با آزادی نیز تداوم پیدا کرده است. بزرگترین مدافع آزادی انقلاب اسلامی و رهبران و متفکران آن بودند. @Kolbe_Andishe_Farhang
💠درباره وضعیت دینداری مردم، قبل و بعد از انقلاب بخش اول ۱. اساسا مقایسه دینداری مردم در این زمان با دوره پهلوی غیر فنی و غلط است. محمدرضا پهلوی با دینداری مخالف نبود، بلکه خود اظهار دینداری می‌کرد. او از دین فردی حمایت می‌کرد و آنچه با آن می‌جنگید، ورود دین به عرصه اجتماعی و سیاسی بود. این در حالی بود که جامعه جهانی نیز هنوز دچار ابتذال امروزین خود نشده بود و آنگونه که امروز، استکبار جهانی تمام سلول‌های دینداری چه فردی و چه اجتماعی را در سراسر دنیا هدف قرار داده، در آن روزگار چنین ستیزی نداشت. ۲. در زمان شاه، مردم در انتخاب بین اسلام فردی و اجتماعی مخیر بودند، اما امروز دستگاههای تبلیغاتی جهانی مردم را در دو راهی دینداری و بی‌دینی قرار داده‌اند و روش‌های بی‌دینی را به اشکال مختلف ارائه می‌کنند. ۳. گرچه در آن‌دوره نیز، رسانه‌هایی برای ترویج فساد وجود داشت، اما تعصب‌های خانوادگی مردم ایران که دین را نیز به شکل سنتی‌اش دارا بود، از چنین رسانه‌هایی پرهیز داشت، به علاوه که خیلی از مردم از تمکن مالی لازم برای بهره‌مندی از این امکانات برخوردار نبودند. اما امروز، موج گسترده‌ای از اشاعه بی‌دینی و هجمه به مقدسات و ترویج فساد، با حمایت مالی عجیب و غریب استکبار جهانی، از طریق صدها شبکه‌ ماهواره‌ای و هزاران صفحه در شبکه‌های اجتماعی ترویج می‌شود و تقریبا هیچ خانواده و فردی نیست که در معرض این طوفان نباشد. ۴. در دوره پهلوی دوم، جهان تازه به انقلاب جنسی قدم گذاشته بود تا به پندار خود، برای زنان آزادی به ارمغان آورد. اما وضعیت دنیای غرب در روزگار ما به‌گونه‌ای شده که به سوی هم‌جنس‌گرایی می‌تازد. از این‌رو آثار مخرب این رویکرد جهانی در ایران نیز اثرگذار است. ۵. در آن دوره پدیده‌ای به نام اسلام‌هراسی، در شمایل امروزینش متولد نشده بود. گرچه شاه، روحانیت را ارتجاع سیاه می‌نامید، اما رسانه‌های حکومتی به ترویج وعاظ و روحانیون حامی پهلوی که تنها مناسک فردی را ترویج می‌کردند می‌پرداخت و محمدرضا پهلوی نیز برای مرجعیت نجف پیام تسلیت می‌فرستاد. ۶. اگر در این روزگار شاهد کاهش حدودا ۵ تا ۱۰ درصدی التزام به مناسک فردی هستیم، این امر در برابر حرکت شتابنده جامعه جهانی به سوی ناباوری به خدا و معنویت بسیار ناچیز است. آن هم با همه ستیزی که رسانه‌های وابسته به جبهه استکبار با دینداری دارند و به آن اشاره شد. ۷. از سوی دیگر، با وقوع انقلاب اسلامی، مناسک اجتماعی پا به عرصه وجود گذاشت و گستره خود را از محله و شهر و کشور، به عرصه بین‌المللی کشاند و به ستیز با موج جهانی بی‌دینی پرداخت. تاریخ ایران اسلامی تا این اندازه توجه به عبادت‌های اجتماعی را به خود ندیده است و حتی در دوره پهلوی که منصب امامت جمعه مورد حمایت دربار بود، در همین شهر تهران نماز جمعه برگزار نمی‌شد. چه رسد به اعتکاف و احیاء ماه رمضان و پیاده‌روی اربعین و... که وضعیت امروزین آن نیاز به توصیف ندارد. ۸. بسیاری از قضاوت‌های ناصحیح ما ناشی از بی‌اطلاعی از تاریخ است. تاریخ گواه است که مساجد در دوره پهلوی جای نوجوان و جوان نبود و پیوندی میام این قشر با روحانیت و مسجد وجود نداشت. از این‌رو با شروع نهضت، در تهران تنها سه چهار مسجد و هیئت بود که پذیرای نوجوانان شد و سر و صدا و البته حساسیت سیاسی در پی داشت. این را مقایسه کنیم با رشد حضور نوجوانان و جوانان در اعتکاف‌های امروز و هیئات‌ مذهبی، و شکل‌گیری جریان سرودهای آیینی توسط کودکان و نوجوانان، با وجود دستهای پیدا و پنهان برای دور ساختن این نسل از ارزش‌ها. ✍حمید سبحانی صدر @Kolbe_Andishe_Farhang
💠درباره وضعیت دینداری مردم، قبل و بعد از انقلاب بخش دوم ۹. بر همه اینها بیفزایید: دینداری در دوره پهلوی، امری سنتی و سطحی بود و این امر جای انکار ندارد. چنین بود که با شروع نهضت، روحانیون در خط امام با هدف تعمیق دینداری مردم، بر رسانه منبر تأکید ورزیدند و مطالب بنیادین دینی توسط شخصیتهایی چون آیت‌الله مطهری و آیت‌الله خامنه‌ای و دیگر شاگردان امام مطرح شد. این چنین بود که فضاهایی چون حسینیه ارشاد شاخص شد و حتی سخنرانیهای دکتر شریعتی مورد استقبال قرار گرفت. با وقوع انقلاب اسلامی، و به ویژه در این زمان، عمق باورهای اعتقادی جمعیت متدین کشور به هیچ وجه قابل مقایسه با دوره‌های گذشته نیست و این را باید از دستاوردهای انقلاب اسلامی دانست. ۱۰. به علاوه آنکه رابطه جامعه ایمانی با روحانیت که یک روز در مقیاس فردی تعریف می‌شد، امروز بر مدار حقیقتی با عنوان ولایت شکل گرفته که این نیز از دستاوردهای بی‌بدیل انقلاب اسلامی است. دینداری فردی در دوره پهلوی به دینداری اجتماعی در دوران نهضت امام تبدیل شد و اکنون گامی به بلندی تمدن اسلامی برداشته است.۱۱. در دوره پهلوی آموزش دینداری وجود نداشت و عموم مردم تنها بر باورهای دینی موروثی خود تکیه داشتند و برخلاف تصور رایج، رابطه چندانی با جامعه روحانیت برای اخذ دینداری نداشتند، به جز جمع کوچکی از مردم متدین. در زمان پهلوی، روحانیت به طور کلی مطرود و حتی منفور بود، جز تعداد انگشت شماری از علما، آن هم در مناطق و محلاتی خاص، و این قاعده شامل حال تمامی حوزه و روحانیت نمی‌شد. ۱۲. در همین راستا توجه به این نکته حائز اهمیت است که یکی از دلایل اینکه حوزه علمیه در دوره پهلوی مجتهد پرور بود آن است که روحانیت هیچگونه مشغله‌ای جز تحصیل علم در کنج حجره‌ها و مدارس علمیه نداشت و اتفاقا زمینه برای ورود طلاب به عرصه تبلیغ و وعظ، آنگونه که بعد از انقلاب پدیدار شد وجود نداشت. از این‌رو طلاب ممحض در تحصیل می‌شدند. پس از پیروزی انقلاب، باز شدن فضای تبلیغ در جای‌جای کشور، طلاب مستعد امر تبلیغ را از میانه راه تحصیل و پیش از احراز اجتهاد به سوی تبلیغ برد و به این ترتیب نسبت به جمعیت ورودی حوزه‌ها، از تعداد مجتهدین کاسته شد. این را صرفا مذمتی برای حوزه و روحانیت نپنداریم، بلکه این امر نشان دهنده روی آوردن جامعه به کسب تعالیم دینی پس از پیروزی انقلاب است که البته حوزه و روحانیت در این زمینه کارنامه خوبی دارد؛ هرچند نباید موازنه تبلیغ و تحصیل اجتهاد بهم بخورد. ۱۳. بر اساس تمام آنچه ذکر شد و آنچه دیگر مجال بیانش نیست، انقلاب اسلامی در امر دینداری کارنامه درخشانی دارد و توانسته است در برابر هجمه‌های بی‌دینی غرب که احدی از آن مصون نیست، مقاومت شگرفی از خود نشان دهد و این با وجود کم‌کاری‌های برخی مسئولین کشور است که می‌تواند بر عمق فاجعه بیفزاید. ۱۴. در پایان، از این مسأله غفلت نکنیم که بخشی از حوزه و روحانیت در حرکتی که با انقلاب اسلامی آغاز شد، و دگرگونی‌های اجتماعی و شیوه‌های ارتباطی پدید آمده، در کمیت و کیفیت، آرایشی متناسب اتخاذ نکرد و اگر در پایش‌های صورت گرفته شاهد افزایش آمار جدایی مردم از روحانیت هستیم، باید برای درمان آن چاره‌ای عاجل اندیشید. ✍حمید سبحانی صدر @Kolbe_Andishe_Farhang
💠مناسک گرایی و خطای نواندیشان معمولا با فرارسیدن موسم مناسک مذهبی، مانند ماه محرم، پاره ای از کشمکش فکری و فرهنگی میان مناسک گرایان و نو اندیشان دینی داغتر می شود و نو اندیشان در نقد ظاهر گرایی دست به قلم می شوند که کجایید که جامعه از شاخصه ها واهداف دین فاصله‌ گرفت و پوسته دین جای هسته آن را نیز گرفت و... مناسک گرایان نیز طبق معمول بر نواندیشان می تازند و آنها را به بی دینی و لا ابالی گری متهم می کنند. این دو‌گروه در واقع در تعیین معیار ها و شاخصه های دینداری با یکدیگر اختلاف مبنایی دارند و بدون توجه به این مبانی نمی توان در این خصوص به گفتگو نشست. برخی از پژوهشگران نو اندیش با تکیه بر منابع اصلی دین، جدول هایی را از شاخصه های دینداری ترسیم کرده و مناسک و ظواهر را در مراتب پایین تر آن جای داده اند. ولی مناسک گرایان اگر جدولی هم داشته باشند سهم مناسک را بر راس آن قرار می دهند و کارکر دین را بیشتر در در بیرون و پوسته افراد انسانی جستجو می کنند و تنها کسانی را دیندار راستین می شناسند ‌که در زیر پرچم دین قرار گیرند و در "یونیفرم" ویژه ای در آیند. نو اندیشان معمولا بهبود رفتار انسان ها، و ارتقاء معنویت و اخلاق و فرهنگ آنها را از دینداران انتظار دارند و بر این باورند که اگر مناسک دینی نتواند شاخصه های مهم دینداری را مانند خداشناسی، مبارزه با نفس، امانتداری، راستگویی، ویا شاخصه های عقیدتی"شیعه بودن" مانند عدالت ورزی و عقلگرایی را تقویت کند هیچ ارزشی ندارد. نکته مهم این است که برخی از نو اندیشان دچار نوعی"توهم وحدت"‌ هستند و گمان می کنند با مناسک گرایان در مبانی و شاخصه های دینداری موافقند و تنها در روش و روحیه و سلیقه با آنها اختلاف دارند در حالی که اینگونه نیست و بسیاری از مناسک گرایان اساساً میوه دین و‌مذهب را در همین برجسته سازی مناسک و مانورها خلاصه کرده اند و تظاهر و اختلاف را عامل هویت ساز برای شیعه تلقی می کنند و از همین رو است که هرسال شدیدتر از قبل برطبل توسعه ی بی رویه مناسک می کوبند. آرمان وآرزوی مناسک گرایان از همان روزهای نخست انقلاب نیز در همین حد و اندازه بوده و منظورشان از حاکمیت اسلام، غربت زدایی از این مناسک است و طبیعی است که از روند مناسک آفرینی سال های اخیر بسیار خرسند باشند و اهداف انقلاب و مذهب را با این مناسک تحق یافته بدانند. آنها منحرف نشده اند و طبق برنامه های خود پیش می روند بلکه این نو اندیشان هستند که تاکنون نسبت به مناسک گرایان گمان دیگری داشتند. ✍سید زین العابدین صفوی @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠مردم به دین مدیرانشان هستند! 🎥 حاج قاسم «الناس علی دین ملوکهم» را چه زیبا تفسیر می‌کند: مدیر نقشش از یک منبر بالاتر است. 🔹 حرکت جامعه به سمت صلاح یا غیر صلاح به مدیران در درون جامعه برمی‌گردد. مدیر قله‌‌ای هست که دامنه‌ها را متأثر می‌کند. دینداری و امانتداری مدیران بر دینداری و امانتداری جامعه اثر دارد. 🔹 مدیر رهبر یک جامعه است و اثرش یک اثر جمعی است. استاندار، امام جمعه، فرماندار یا فرمانده سپاه شخص عادی نیستند، هر مسئولیتی باشد، اینها بر جامعه اثر دارند. 🔹 مگر می‌شود من به عنوان یک فرمانده، در درون جامعه‌ای فاقد معنویت باشم و انتظار داشته باشم جامعه معنویت داشته باشد؟ «الناس علی دین ملوکهم»! مردم از رهبرانشان تبعیت می‌کنند. 🔹 رهبران فقط رهبریِ در بالا نیست؛ در هر سطحی در جامعه خودمان به نوعی نقش رهبری داریم. اگر می‌خواهیم جامعه‌ی ما یک جامعه‌ی مقاوم بشود، شرطش این است که مدیران باید متناسب با چنین جامعه‌ای باشند و بشوند. @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠روحانیت مسئول دینداری مردم! 🎥رهبر انقلاب، ۱۵سال پیش: ۲۰_۳۰سال آینده، دنیایی بدون هیچ شباهت با امروز در امکان اثر گذاری و تسخیر دلها خواهد بود! 🔹سؤال اساسی: دهه اخیر فضای مجازی، "جهان اجتماعیِ جدیدی" ساخته یا صرفا مضامین ناپسندی را با پلتفرم های بیگانه منتشر می کند؟! 🔹جهان اجتماعی، به نوعی "افکار عمومی مشترک" و "آستانه شوق و تحریک مشترک" است. فیلتر فلان پلتفرم و نگهداشت ایتا و روبیکا و... الزاما مسئولین دینداری مردم(روحانیت) را مثل جهان اجتماعی پیشا مجازی، نمی کند! در همین پلتفرم های داخلی هم از کانال های سرگرمی و زرد عقب می مانند! 🔹روحانیت در فضای مجازی "غایب" نیست اما دچار "" است! "ظهور دینداری در فضای مجازی" شرط در آمدن از "این غیبت" است! و دینداریِ مجازی چیزی بیشتر از روحانیتِ مجازی و تولید محتوا و لشکر سایبری و فیلترینگ می خواهد؛ تصرفاتی ایمانی(نه فقط قضایی) در "تکنولوژی مجازی" و "بعثتی متناسب" با آن جهان اجتماعی -هردو باهم- می خواهد! بسیاری از ما عادت کرده ایم مسأله ها را ساده کنیم تا حل کنیم! ✍محسن قنبریان @Kolbe_Andishe_Farhang
💠علل تضعیف دینداری در دهه های اخیر قسمت اول این روزها شواهد روشنی از تضعیف دینداری از جهان متعدد دیده میشود که قابل کتمان نیست. از بی حجابی آشکار و روزه خواری پنهان که بگذریم، تغییر در اقشار فرهنگی مرجع، گسترش محتواهای رسانه ای غیردینی و نظایر آن هم مشهود است. البته این به معنای نفی وجوه تقویت شده دینداری نظیر بعد مناسکی و آیینی هم نیست. یعنی نمی توان گفت یک پدیده پیچیده نظیر دینداری همزمان از همه جهات تضعیف شده. این نوشته با این مقدمه می کوشد تا این وضعیت را تحلیل کند و فرضیات اصلی آن را برشمارد: ۱- فرضیه سکولاریزاسیون: این فرضیه کلاسیک جامعه شناختی مدعی است دینداری در جریان گذار به مدرنیته در همه جوامع کم و بیش تضعیف میشود و علت آن است که نهادهای مقوم دینداری و انتقال ارزشهای فرهنگی نظیر خانواده در فرایند مدرنیزاسیون تدریجا ضعیف شده و کارکردشان را از دست می دهند و نهادهای مدرن نظیر مدرسه و دانشگاه و رسانه ارزش های جهان جدید را توسعه می دهد. البته مخالفان این فرضیه که قایل به دی سکولاریزاسیون هستند این تصور را ساده انگارانه می دانند و با ارایه مستندات و شواهد جوامعی را ذکر میکنند که گونه های جدیدی از دینداری در آن رونق گرفته. به هر حال این موضوع یک جدال جامعه شناختی است که از پیتر برگر تا اولیویه روآ در موردش قلم زده اند و در ایران هم دغدغه جامعه شناسی دین بوده است. ۲- فرضیه ناسازی نهاد دین و دولت در ایران: برخلاف فرضیه اول که ادعای جهانشمولی دارد این فرضیه بر شرایط خاص ایران تمرکز کرده است. از منظر این فرضیه نهاد دولت در ایران دچار مشکلات تاریخی نظیر فساد و ناکارآمدی است و زمانی که نهاد دین مدعی دولت می شود و مقامات روحانی مسیولیت آن را میپذیرند تدریجا این آسیب به نهاد دین سرایت می کند. این فرضیه عمدتا توسط جبهه مشارکت در دهه ۸۰ صورت‌بندی شد و تجویزش تفکیک نهاد دین و دولت برای حفظ تقدس و سلامت نهاد دین بوده است. در مقابل، برخی مخالفان این فرضیه درآمیزی نهاد دین و دولت در ایران را کاملا امری تاریخی می دانند و جدایی این دو در دوره پهلوی را بدعت تاریخی برمی شمارند. برخی دیگر نیز، طرح دولت دینی شیعی مبتنی بر ولایت فقیه را ابتکار امام خمینی می دانند و می گویند اگر این امر رخ نداده بود ، وضع بسی بدتر شده بود و نهاد دولت مدرن ، بشدت دین را تضعیف کرده بود. ۳- فرضیه دیگر پیگیری طرح توسعه غربی در دولت جمهوری اسلامی را عامل اصلی مشکل بر می شمارد. به این معنا که علی رغم وقوع انقلاب اسلامی، نرم افزار دولت همچنان همان ایده های غربی باقی ماند و سازمان برنامه با قوت آن را پیش برد و دولت به توصیه های مجامع جهانی از اجماع واشنگتن تا طرح ۲۰۳۰ بیش از فرمایشات رهبران انقلاب پایبند بوده است. کتاب اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی تا حدی این وضعیت را از زبان تدوین‌گران و مجریان برنامه توسعه در جمهوری اسلامی توضیح می دهد. این فرضیه از جهاتی با فرضیه اول اشتراک دارد که فرایند مدرنیزاسیون رایج را در جهت سکولاریزاسیون می داند اما برخلاف آن قابل به ضرورت مدرنیزاسیون نبوده و می‌گوید باید نسخه بومی پیشرفت تدوین و اجرا گردد که مبتنی بر مبانی دینی باشد. شاید بتوان سند نقشه مهندسی فرهنگی را تا حدی تحقق این انتظار برشمرد گرچه در اجرا عملا دستاوردی حاصل نشده. ۴- فرضیه فساد مقامات به اسم دین: این فرضیه که از سوی طرفداران عدالت‌خواه و ارزشی نظام جمهوری اسلامی مطرح میشود عامل دین گریزی مردم را بی تقوایی و فساد مقامات ارشد می داند. این فرضیه مشابه فرضیه دوم قایل به چالش ناسازواری دین و دولت در دهه های اخیر است اما برخلاف آن، این ناسازگاری را ضرورت تاریخی نمی داند بلکه ناشی از بی کفایتی ، جهالت و خیانت مقامات در اجرای حکومت علوی و قانون اساسی و فرمایشات رهبران انقلاب می بیند. ۵- فرضیه تهاجم فرهنگی: این فرضیه چالش های دینداری را امری اساسا داخلی بلکه ناشی از تاثیرات فرهنگی اقدامات دشمن از جمله برنامه های ماهواره ای و رسانه های اجتماعی می داند. از منظر اصحاب این فرضیه هرچه میزان ارتباط ایران با غرب کاهش یابد و رسانه ها مسدود شود از تهاجم فرهنگی جلوگیری میشود و دینداری مردم کما فی السابق محفوظ می ماند. برخی مخالفان این فرضیه نظیر سید مرتضی آوینی آن را بشدت تدافعی و در تعارض با روح انقلاب اسلامی می دانند و مخالفان نوگرا نیز آن را در تعارض با الزامات زندگی مدرن برمی شمارند. گرچه کتمان اصل تاثیر هدفمند رسانه های بیگانه بر فرهنگ بومی ناممکن است و کاپیتالیسم از این ابزار به مثابه ارتش های سده نوزدهمی برای گشایش بازار کشورها و تضعیف مقاومت های محلی بهره میگیرد، با این حال فقدان طرح جایگزین ضعف این رویکرد تدافعی است. ✍سیدآرش وکیلیان @Kolbe_Andishe_Farhang
💠علل تضعیف دینداری در دهه های اخیر قسمت دوم ۶- ناکارآمدی و عقب ماندگی نهاد دین در مواجهه با چالش های زمان نوین: این فرضیه در مبانی تا حدی با داروینیسم اجتماعی قرابت دارد و از سویی دوران مدرن جهان را واجد خصایصی می داند که دینداری با شیوه سابق در آن ناممکن است. در نتیجه در مذاهبی نظیر مسیحیت کاتولیک که کلیسا در نوسازی خود متناسب با نیاز این جهان ضعیف بوده ، از دینداری مردم کاسته شده یا آنکه تغییر مذهب داده اند در مقابل در مواردی مثل مسیحیت پروتستان اونجلیکال که روزامدسازی مذهبی رخ داده، اتفاقا موفقیت در جذب باورمندان هم زیاد بوده است. از این منظر طی سی سال اخیر، برخلاف چند دهه پیش از آن نهاد دینی شیعه نتوانسته خود را روزامد کند و هنوز مهمترین فرآورده مذهبی آن رساله های عملیه عهد قجر است. ۷- فرضیه سوپرمارکتی شدن دین یا هویت چهل تکه: این فرضیه هویت انسان سده بیست و یکم را نامنسجم می داند و معتقد است در مدرنیته سیال ، انسان ها عناصر معرفتی و رفتاری مختلف را حسب شرایط گزینش میکنند. مثلا برخی باورها را از دین میگیرند و با باورهای جهان مدرن جمع میکنند و آیین ها را نیز از مکاتب مختلف اخذ میکنند. از این منظر انتظار راست کیشی به شیوه گذشته مغایر با واقعیت عینی زندگی بشر امروز است. ۸- فرضیه فتنه: این فرضیه می گوید که خداوند نمی خواهد دینداری امری بدون چالش باشد و طبق نص قرآن مکرراً مردم مورد آزمون قرار میگیرند تا میزان خلوص و تعهد آنها مشخص گردد. اگر گناهانی بزرگ مرتکب شده باشند یا نتوانند از این آزمونها سربلند درآیند خداوند نعمت دینداری را از آنها میگیرد. از این منظر برخی مظالم و مفاسد بزرگ و عینی در جامعه و بخصوص نهادهای قدرت و ثروت در ایران وجود دارد که در مکافات آن توفیق دیندارانه راست کیشانه و خالصانه از مردم سلب شده است. ۹- فرضیه طرح انتظارات فراتر از ظرفیت دین: برخی طرفداران نگرش سنتی به دین و مخالفان رویکرد ایدیولوژیک معاصر میگویند که انتظارات مطرح شده در بدو تأسیس جمهوری اسلامی نظیر «هم دین دهد هم دنیا به ما» فراتر از ظرفیت تاریخی و طبیعی دین بوده است و این انتظار که هم دستاوردهای تمتع دنیوی مدرن و هم دستاوردهای معنویت دینی با هم محقق شود یک التقاط نظری است که تدریجا یا منجر به اختلال عملی می شود و اموری غیردینی با توجیه دینی رواج می یابد و یا منجر به ناامیدی مردم از دین در نتیجه ناتوانی در حل مشکلات دنیوی شان می‌شود. در نتیجه سرکنگبین ، صفرا می فزاید و جمهوری اسلامی که قرار بود عامل رونق دینداری آن شود، ناخواسته اسباب کم رونقی اش می شود. ۱۰- فرضیه ابطال تجربی آموزه های دینی و بی نیازی به امداد الهی: این گزاره که مبتنی بر ابطال گرایی است آموزه های دینی نظیر خلقت و معاد را اسطوره هایی می داند که ناسازگار با علم تجربی بشر است و در نتیجه توسعه علم تجربی تدریجا این آموزه ها ابطال می‌شود و با توسعه فناوری ها نیاز انسان به خدای رخنه پوش مرتفع می شود در نتیجه انسان مدرن در همه جا از جمله ایران نیاز اعتماد بسیار کمتری به آموزه های دینی و نیاز بسیار کمتری به امداد های الهی دارد و این سبب تضعیف دینداری میشود. ✍سیدآرش وکیلیان @Kolbe_Andishe_Farhang
💠مسلمان ماندن در آمریکا آیا می‌توان در آمریکا مسلمان بود؟ بلی. آیا می‌توان به مسجد رفت و در رمضان روزه گرفت؟ بلی. آیا می‌توان حجاب را رعایت کرد؟ این هم بله، گرچه ممکن است هر از چند گاهی به شما چپ چپ نگاه کنند یا متلک بگویند. دوستان زیادی دارم که در غرب زندگی می‌کنند و در عین حال تلاش می‌کنند اخلاقیات و مسائل شرعی اسلام را رعایت کنند. خدا قوتشان بدهد ان‌شالله و روز به روز بر ایمانشان بیافزاید. البته یک انتقاد که به این نوع دینداری می‌شود این است که اگرچه می‌توان در غرب به دستورات فردی اسلام عمل کرد، اما دستورات اجتماعی چطور؟ به عنوان مثال به دادگاهی که بر مبنای دستورات شرعی حکم نمی‌دهد مراجعه کرد و یا به دولت غیر مسلمان مالیات پرداخت کرد؟ (با توجه به اینکه مقدار قابل توجهی از مالیات برای جنگ افروزی در کشورهای اسلامی استفاده می‌شود). بگذریم. در این نوشتار نمی‌خواهم به این موضوع ها بپردازم. بلکه می‌خواهم در مورد همان هدف اولیه صحبت کنم. آیا می‌توان در آمریکا مسلمان بود و "مسلمان ماند"؟ منظور از مسلمان ماندن این است که با گذر زمان انسان دچار استهلاک نشود. مثلا این طور نباشد که انسان در سال‌های اول همه‌ی نمازهایش را بخواند و اخلاقیات را رعایت کند ولی سال به سال و دهه به دهه تضعیف شود تا جایی که پس از گذر دو سه دهه وسط ماه رمضان دوست دخترش را برای نوشیدن ویسکی دعوت کند! و یا اینکه خودش مسلمان باشد ولی فرزندانش حضرت محمد (ص) را مسخره کنند. امروز که جراید دنیا را مرور می‌کردم، به یک مقاله‌ی جالب در اکونومیست رسیدم که آماری از مسلمانان در آمریکا ارائه می‌دهد که به نظر جای فکر دارد: https://goo.gl/chXiDV طبق این مقاله: 1. حدود یک چهارم فرزندان مسلمانان در آمریکا، نهایتا اسلام را به طور کلی ترک می‌کنند. 2. تنها حدود نیمی از مسلمان‌های پیر در آمریکا همه‌ی نمازهایشان را می‌خوانند. 3. فقط یک سوم (۳۳%) از مسلمان‌های جوان در آمریکا همه‌ی نمازهایشان را می‌خوانند. من این آمار را در این نوشتار به صورت خام در اختیار خوانندگان می‌گذارم. مخصوصا همان آمار اول: اگر شما مسلمانِ معتقدی باشید و در آمریکا بچه‌هایتان را با آموزش‌های اسلامی بزرگ کنید، احتمال اینکه آنها بزرگ شوند و این دین را به طور کلی کنار بگذارند و بگویند ما مسلمان نیستیم حدودا ۱/۴ است. آیا این آمار خوبی است؟ من قضاوت نمی‌کنم، خودتان به آن فکر کنید. ✍علیرضا بازارگان @Kolbe_Andishe_Farhang
💠حکومت ناقص اسلامی وقتی آمدیم فرانسه، هر روز که گذشت بیشتر با ساختار سیاسی اجتماعی آن آشنا شدم (البته خیلی مطالعه کردم ) و در کنارش با مردم و سبک و کیفیت زندگی شان به شکل میدانی. کشوری که خیلی پیش از ما مردمش بخاطر ظلم رژیم پادشاهی و سیستمی که نه بر اساس نظر مردم که بر اساس زور، قدرت را از خود به فرزند بعد خود اعطا می کرد، انقلاب کردند. و البته کشوری که تجربه های بسیار تلخ اختلافات مذهبی و کشت و کشتارهای شدید کارش را به جایی رساند که راه حل را با حذف صورت مساله، جدایی نمایندگان اجرای دستورات الهی از حکومت داری ببیند. حالا کاری نداریم که بخشی از مشکل حقیقتا در دینی بود که به دلیل دستکاری، دین حقیقی نبود و لذا تناقضاتش نجات بخش و حلال مشکلات نمی شد... اما همان دین ولو ناقص، سد محکمی بود در به سمت تباهی نرفتن انسانها بر اساس هوا و هوس و القائات شیاطین جن و انس. اما این طرح هم موفق نبود چرا که راه حل جدایی دستورات الهی از حکومت داری، راه حل مساله نبود. با فرض اعلام بی طرفی حکومت به مسائل دینی و با وضع قوانین و اعلام جدیت در اجرای آن برای ساختن یک مدینه فاضله با شعار آزادی، برابری و برادری، کار شروع شد اما ناگزیر، رها شدن مردم در انتخاب آنچه در آن نیاز به مدیریت و هدایت داشتند، جامعه شناسان و روان شناسان و عالمان دینی را با پدیده های غم انگیزی از وضعیت زندگی مردم جامعه روبه رو ساخت. شراب خواری و مستی و لایعقل بودن انسانها و گوشت خوکی که در کتب مقدس خودشان حرام بود آزاد شد، کنترل روابط نامشروع برداشته شد، روابط دو همجنس که در تمام ادیان حرام و کاری قبیح یاد شده بود آزاد و حتی قانونی شد، مراقبت از رعایت حد در پوشش زنان رها شد و سقط جنین، یعنی نابودی یک انسان زنده، محصول همان روابط نامشروع آزاد و قانونی شد... رسانه ی بدون فیلتر در اختیار کوچک و بزرگ جامعه قرار گرفت که مقید به رعایت بسیاری از موازین انسانی الهی نبود و موثرترین ابزار برای ترغیب به گرایش های اینچنینی جامعه شده بود که همچنان ادامه دارد... حالا هر روز فرانسه، قوانین سخت گیرانه تری برای کنترل اجتماع منهای نیروی کمکی قدرت بازدارندگی ایمان به خدا و دستورات الهی وضع می کند اما هر روز به اعلام آمارهای رسمی خودشان وضع بدتر از بد می شود. از بین رفتن خانواده ها، از دست رفتن دختران، آسیب های جدی جسمی و روحی به دلیل مصرف مشروبات الکلی، بیماری های جسمی و روحی به دلیل مصرف گوشت خوک و مشکلات متعدد دیگر فقط به دلیل کنار گذاشتن دستورات و باورهای دینی که می توانست مردم را بی نیاز از زور قانون و اجبار بیرونی پاک و مطهر و در سلامت روانی حفظ کند و امروز و آینده ای به مراتب بهتر از آنچه وضعیت فعلی است بسازد. دوستی می گفت: اگر تلویزیون این کشورها فقط 24 ساعت قطع شود، سانسورها برداشته شود و دست مردم به اخبار حقیقی دنیا و دین اسلام برسد، ظرف همین بیست و چهار ساعت اکثر افراد مسلمان می شوند. استادی می گفت: اگر فقط گوشت خوک و مشروب و روابط نامشروع از یک کشور حذف شود، بدون هیچ برنامه دیگری دل ها و قلب های این مردمان به شکل فطری به حق و معنویت و انسانیت الهی گرایش پیدا می کند و خودشان به دنبال حق راه خواهند افتاد... اینها را گفتم که از ارزش یک انقلاب مردمی که امروز بیش از هر زمان درکش می کنم بگویم. باید از ایران خارج شوید، در کشورهای دیگر زندگی کنید نه فقط سفر، زندگی کنید چند سال، تا دقیق بتوانید این حرفها را درک کنید و تصدیق نمایید. و ارزش همین حکومت که به شکل ناقص توانسته است نقش ایفا کند را درک کنید. دوازده فروردین، روز بزرگی است. خیلی بزرگ... بزرگی اش را هم زمانی می شود فهمید که بهترین جوانان این سرزمین از عزیزترین داشته خود که جانشان باشد، برای حفظش برای سایرین، گذشتند و این جانبازی تا امروز ادامه دارد... ✍ یک دانشجوی ایرانی در فرانسه @ninfrance @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠عامل بی دینی مردم حکومت اسلامی است؟! 🎥پس از انتشار و شهرت گسترده ویدیویی که در آن از مردم ترکیه مبپرسیدند نماز صبح چند رکعته و نصف مردم اشتباه پاسخ می دادند، حالا از مردم ترکیه می‌پرسند که ۳ اسم خداوند رو در اسلام نام ببرید که شاهد پاسخ های اشتباه و عجیب اکثر مردم هستیم، از جمله عبدالله، عمر، حسن، ابوطالب، محمد، ابراهیم، بیت الله و ...! 🔹ظاهرا برخی در ترکیه تفاوت اسماالحسنی الهی با اسامی پیامبران را متوجه نمی شوند! @Kolbe_Andishe_Farhang
💠چرا این حرفها باید توییت شده و پشت بلند گو عنوان شود؟ گویا گوش برخی پیرمردها سنگین است! اما گوش آقای پزشکیان که سنگین نیست! بزرگواران سعی کنند از شهوت حضور و شهوت مداخله‌ی خود بکاهند تا نیاز به استفاده از بلندگوی رسانه‌ای نباشد! بسیاری از هواداران جناب پزشکیان که آبرو و حیثیت خود را پیش مردم گرو گذاشته‌اند "مدافع منتقد" او هستند. اگر خدای ناکرده به‌جای تصمیمات روشمند و علمی لابی پیرمردها بخواهد تصمیم سازی پشت درهای بسته را رقم بزند، منتظر تخریب رقیب مخرب نخواهند ایستاد. ایشان خود اساسا کوتاه نخواهند آمد و در همین قدم اول عامل به عمل شده و طعم شیرین پيروزی را عوض خواهند کرد. ✍یاسر عرب @Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠سیاست آمریکایی؛ فراتر از منافع 🎥مناظره اول ترامپ و بایدن،۲۰۲۴ بایدن و ترامپ در شدت و چگونگی حمایت از اسرائیل با هم مسابقه می‌دهند تا ثابت کنند چه کسی بیش از دیگری برای دفاع از اسرائیل تلاش کرده است. این رقابت در انتخابات رقم می‌خورد. انتخابات جایی است که نامزدها باید از خود چیزی نشان دهند که آراء بیشتری را از آن خود کنند و طرفداران رقیب را ناامید سازند. صحبت از مسأله اسرائیل در میانه‌ی کارزار انتخاباتیِ کشوری که هزاران کیلومتر از منطقه ما فاصله دارد، بیش از هر چیز نشان می‌دهد که در جنگ فلسطین و رژیم صهیونیستی، امری سرنوشت‌ساز برای هویت آمریکا نهفته است؛ امری که با دفاع متعصبانه رهبران رقیب آمریکایی به نظر نمی‌رسد قابل تقلیل به منافع بالفعل آمریکا باشد؛ گویا آمریکا می‌خواهد مسئولیت جهان را به عهده بگیرد. کسی که بتواند به معنیِ پیوند هویت آمریکایی و پروژه اسرائیل پی ببرد، احتمالا خواهد دانست که چرا دشمنیِ آمریکا با ایران و جبهه مقاومت از راه مذاکره حل نخواهد شد. @simafekr_com @Kolbe_Andishe_Farhang
💠انعطاف آری، انفعال نه! یکی از مهم‌ترین موضوعات در بخش‌های ابتدایی بیانیه، انعطاف‌پذیر بودن انقلاب و عدم تجدیدنظرپذیری است. رهبر معظم انقلاب در این بیانیه در بیان ویژگی‌های انقلاب اسلامی می‌فرمایند: «انعطاف‌پذیر و آماده تصحیح خطاهای خویش است؛ اما تجدیدنظرپذیر و اهل انفعال نیست.» انعطاف‌پذیری و عدم تجدید‌نظرپذیری دقیقاً دو مفهومی هستند که برخی جریان‌های سیاسی، احزاب، گروه‌ها و افراد مختلف نسبت به آنها همواره دچار افراط و تفریط می‌شوند. به کمک عقلانیتی همراه با ایمان و اراده می‌توان مرز میان انعطاف‌پذیری و تجدیدنظرطلبی را فهم و درک کرد. مفهوم انعطاف‌پذیربودن، در روش‌ها و تاکتیک‌های رسیدن به اهداف و آرمان‌های انقلاب اسلامی است؛ اما تجدیدنظرطلبی در راستای عبور و تخطی از ارزش‌ها، اهداف و آرمان‌های انقلاب اسلامی است. افراد و شخصیت‌های زیادی وجود دارند که در برهه‌های گوناگون انقلاب اسلامی موضع‌گیری‌های متفاوت و بعضاً متضادی به برخی اصول و آرمان‌های انقلاب اسلامی داشته‌اند که با هدف تجدیدنظرپذیری در اصول انقلاب اسلامی صورت گرفته است. یکی از مهم‌ترین موضوعات برای تجدیدنظرطلبی در عرصه سیاست خارجی است. در حوزه سیاست خارجی، عادی‌سازی روابط با دشمنان انقلاب اسلامی یکی از اصول مهمی است که تجدیدنظرطلبان به ویژه بعد از سال 1376 بر آن تأکید کرده‌اند و تلاش برای نزدیک شدن به غرب را در دستور کار خود قرار داده‌اند؛ بنابراین وقتی تأکید می‌شود انقلاب اسلامی تجدیدپذیر نیست، دقیقاً در سیاست خارجی در تقابل با غرب‌گرایان و کسانی است که به دنبال بزک کردن سیاست‌های آمریکا و چهره خشونت‌طلب آن کشور هستند؛ اما وقتی رهبر معظم انقلاب در مذاکرات هسته‌ای بر نرمش قهرمانانه تأکید داشته‌اند، این امر نشان‌دهنده مفهوم اولی یعنی انعطاف‌پذیری انقلاب در روش‌ها و تاکتیک‌های مقابله با آمریکاست. برخی افراد و گروه‌های سیاسی با تفکرات التقاطی سعی دارند مفهوم انعطاف‌پذیری و تجدیدنظرطلبی را یکسان بدانند و زمانی که نرمش قهرمانانه از سوی رهبر معظم انقلاب مطرح شد، آن را به معنی تجدیدنظر در اصول سیاست خارجی معنی کنند. در موضوعات گوناگونی مانند اقتصاد مقاومتی، اصل 44 قانون اساسی برای خصوصی‌سازی و مفاهیمی مثل آزادی، اخلاق، استقلال و... دیگر مقوله‌هایی هستند که گرفتار همسان‌پنداری بین انعطاف و تجدیدنظر شده‌اند. برای نمونه فهم استقلال یکی از مهم‌ترین این مفاهیم است. در حالی که جمهوری اسلامی ایران استقلال کشور را به معنی سلطه‌پذیر نبودن در مقابل قدرت‌های بیگانه تعریف کرده و در عرصه‌های مختلف نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی تلاش نموده است تا از بازیچه شدن توسط قدرت‌های بیگانه اجتناب کند، مخالفان انقلاب اسلامی استقلال کشور را به معنی رابطه داشتن یا نداشتن با کشورهای خارجی تعریف می‌کنند. همچنین روابط ایران با روسیه و چین برای خنثی کردن سیاست‌های خصمانه آمریکا را نوعی انعطاف و تجدیدنظر در اصول مربوط به استقلال کشور دانسته و درصدد چنین روابطی با آمریکا و متحدانش هستند. چنین مثال‌هایی نشان می‌دهند که دو مفهوم انعطاف‌پذیری و عدم تجدیدنظرطلبی از سوی انقلاب اسلامی ایران دقیقاً به معنی انعطاف در تاکتیک‌ها و روش‌ها و ثبات قدم و پایبندی به اصول و ارزش‌های انقلاب اسلامی ایران است. وقتی موضوع دفاع از مستضعفان و مقابله با استکبار جهانی مطرح می‌شود یا زمانی که برای تحقق عدالت در کشور و در سطح جهانی مطرح می‌شود، دقیقاً هدف مورد نظر انقلاب اسلامی و اصولی که به آن پایبند است، غیرقابل خدشه و تجدید نظر است؛ اما رسیدن به هر یک از این اصول و آرمان‌ها نیازمند تاکتیک‌ها و روش‌هایی است که ممکن است در زمان‌ها و مکان‌های گوناگون انعطاف‌پذیر باشند و شکل‌ها و روش‌های مختلفی برای رسیدن به آنها وجود داشته باشد. نوع حضور ایران در کشورهایی مانند عراق، سوریه، یمن، بحرین، لبنان و... دقیقاً نشان‌دهنده تفاوت جدی میان انعطاف در روش‌ها و پایبندی به اصول و عدم تجدیدنظر در آنهاست. اینکه ایران در بحرین و یمن مانند سوریه و عراق حضور پررنگی ندارد، به معنی تجدید نظر در اصول سیاست خارجی خود نیست، بلکه انعطاف در روش‌ها و تاکتیک‌ها بنا به مقدورات و محذورات زمانی و مکانی است و درک این تفاوت برای هر انقلابی پایبند به اصول جمهوری اسلامی ایران ضروری است. تفکیک میان انعطاف و تجدیدنظر از ضرورت‌های جدی به شمار می‌آید که آیندگان انقلاب اسلامی آن را بیشتر درک خواهند کرد. ✍حسن خدادی @Kolbe_Andishe_Farhang
💠انحطاط متحجّرانه؛ انعطاف‌پذیری متفکّرانه 🔹معنای تحجر چیست؟ با توجه به آیه شریفه قرآن کریم (ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ ؛ سوره بقره، آیه 74) قلب مؤمنین معجزه‌دیده، قلب مؤمنین آب‌دیده در طوفان حوادث و قلب مؤمنین مشاهده‌کنندۀ آیات خدا ممکن است مانند سنگ بشود. به این تحجّر می‌گوییم. این جالب است که مؤمنین بعد از اینکه این معجزات الهی را دیدند قسی‌القلب و متحجر می‌شوند. تحجر ممکن است تحجر فکری یا تحجر قلبی باشد. البته تحجر فکری هم وابسته به تحجر قلبی است. این که طرف یک حرف منطقی بزند و دیگری محکم می‌گوید نه نمی‌خواهم! نمی‌پذیرم! این تحجر فکری است، ببین قلبش چه خبر است؟! تحجر فکری ناشی از تحجر قلبی است. 🔹اهمیت دور ماندن از تحجر کسی که خدا بخواهد او را هدایت کند «يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ» سینۀ او را گشاده می‌کند برای اسلام «وَمَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ» و کسی را بخواهد گمراه کند، یعنی از دستش ناراحت است، می‌خواهد گمراهش کند، یک چیزی از او دیده و می‌خواهد نابودش کند؛ «يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا»، خدا سینۀ او را تنگ و سخت قرار می‌دهد و مثل سنگ می‌کند. «كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاءِ» انگار می‌خواهد از شدت فشار منفجر شود و به آسمان برود. اهمیت این بحث به چیست؟ در آیه بعد می‌فرماید: «وَهَذَا صِرَاطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيمًا(انعام، 126)» این شرح صدر آن صراط مستقیم است. 🔹دین یک جریان انعطاف‌پذیر و سیال است دین آن چیزی نیست که مجموعه‌ای از دستورات را بدهند و بعد کورکورانه بروی و این دستورات را اجرا کنی. باید دقت کنی که هر لحظه باید از کدام دستور دینی، دست برداری و کدام دستور را نسبت به کدام دستور ترجیح بدهی؟ هر دفعه کدام بی‌دینی را سخت‌ بگیری و کدام بی‌دینی را سخت نگیری؟ دین، انعطاف‌پذیر است. دین یک جریان سیال است که اگر سیالیتش را درک نکنی با خود دین دچار قساوت می‌شوی، مثل سنگ می‌شوی. 🔹تحجر، عامل بیشتر دین‌گریزی‌ها در جامعه واقعاً برخی از برداشت‌ها از دین غلط است و عامل بیشتر دین‌گریزی‌ها و تنفرها از دین در جامعۀ ما همین تحجر است! آنقدر که متحجرین حال بقیۀ را از دین به هم می‌زنند، هیچکس حال بقیه را از دین به هم نمی‌زند. دین خدا زیباست، جذاب و دوست‌داشتنی است، عشق است، آسان است، اصلاً دین خیلی فوق‌العاده است. 🔹غرور به حقانیت، عامل تحجر است از نظر زمانی ما بیشتر در معرض غرور نسبت به حقانیت هستیم. غرور نسبت به حقانیت، تصلّب و تحجّر ایجاد می‌کند. و دیگه نمی‌توان اطراف و اسرار پیچیدۀ همان حق را درک کرد؛ مخصوصاً وقتی که علم با دین آمیخته بشود. اهل علم به نوعی در معرض تکبر و تحجر هستند، اهل دین هم به نوعی دیگر در معرض تکبر هستند. عُجب یکی از وجوهِ تکبر است. عُجب آفت عبادت است و انسان طرفدار حق، عُجب پیدا می‌کند. 🔹تحجر، مسأله‌ای فراگیر و عمومی ما باید مسئلۀ تحجر را یک مسئلۀ فراگیر و برای هرکسی بدانیم که با یک حقی آشنا می‌شود. ما باید با معنای توسعۀیافتۀ تحجر ارتباط برقرار کنیم. یکی از ایرادهای شناختی ما اساساً این است که فکر می‌کنیم تحجر حتماً برای قوم مخصوصی بوده که آدم‌های عجیب و غریبی بوده‌اند. این مسأله، عام‌البلوی است. چنانکه وقتی صحبت از کفر و بت‌پرستی می‌شود، ما هم در معرض این خطرها هستیم. 🔹تأثیر تقوا بر دوری از تحجر قرآن کریم روشی دارد که همه را به تقوا دعوت می‌کند ولی خود تقوا و رسیدن به آن مبهم است. طرح واقعاً فوق‌العاده‌ای است. مثلاً می‌فرماید روزه بگیرید، شاید به تقوا برسید. اگر شما اهل عبادت بشوی، لزوماً اهل تقوایی؟ نه! معلوم نیست. اگر در مسائل اجتماعی، عدالت‌خواه بشویم، تمام است؟ نه! صبر کن. «اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‌(مائده، 8)» عدالت بورزید، این به تقوا نزدیک‌تر است. آن تقوا چیست؟ آن را به ما بگو! با انجام کلی عبادت، روزه و کار خوب، می‌فرماید ان‌شاءالله که با تقوا بشوی! من اگر نمازخوان دیدم نمی‌تونم قاطعانه بگویم این حتماً با تقوا است. این رویکرد به تقوا یعنی چی؟ یعنی خدا عنصری را نگه داشته که تو هیچ‌وقت مغرور نشوی. بعد می‌فرماید: «إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ(مائده، 27)» خدا از باتقواها قبول می‌کند. خب ما الآن این کار را انجام دادیم چی؟ می‌فرماید آن که معلوم نیست بر اساس تقوا بوده است یا نه. غرورت را می‌شکند، توی دلت، ترس می‌اندازد. این ترس تو را همیشه به بازنگری خودت وادار می‌کند و مانع تحجر می‌شود. ✍علیرضا پناهیان، هیئت میثاق با شهدا، محرم۱۴۰۳ @Kolbe_Andishe_Farhang
💠تحجر جاده صاف کن غرب زدگی جوانان امام خمینی استفاده از فضای آزاد کشور پس از انقلاب توسط جوانان و بیان اندیشه های شان را خوش بینانه تحلیل و بخاطر تپیدن دل آنها برای اسلام می شمارد و از انگ زنی به آنها (التقاطی و منحرف خواندن) منع می کند. تصحیح انحرافات احتمالی آنها باید توسط روحانیت با الفت و پدری کردن و دوری از پرخاشگری و کنار زدن آنها باشد. حتی اگر قبول نکردند، هم مایوس نشوند و از خطاها و اشتباهات کوچک آنها بگذرند. یکبار یکی از فقهای شورای نگهبان یکی از همین جوانان را کمونیست خواند، امام نه برای او، بلکه برای کل شورای نگهبان نامه زد و این کار را مغایر شأن شورای نگهبان خواند و از منبری پرخاشگوی شدن آقایان حذر داد.۱ https://t.me/ghanbrian_rasane/31 امام رعایت نکردن این تذکر از سوی علماء و روحانیون را موجب اتفاقی بدتر از التقاط می داند: افتادن در دام لیبرالها و ملی گراها و یا چپ و منافقین! اگر درصدی از جوانان مان به دام غربزدگی افتادند حق نداریم بپرسیم سهم پرخاشگری برخی روحانیون تریبون دار و مناصب خاص در کنار زدن و انگ زدن چقدر است؟! وقتی رسانه های معاند برخی تعابیر ناسزا و غیر دقیق را ضریب داده از برخی علماء، منبری پرخاشگوی به جامعه معرفی کرده و شکاف با جوانان را می افزاید؛ آیا نباید تذکرات (حتی از متعلقین به بیت رهبری) در تصحیح رویه ها اثر کند؟! ۱.https://farsi.rouhollah.ir/library/sahifeh-imam-khomeini/vol/21/page/612 ✍محسن قنبریان @Kolbe_Andishe_Farhang
💠حکومت اسلامی را به سلطنت تبدیل کردند بنی امیه خلافت اسلامی را به سلطنت تبدیل کردند و از نگاه آقا سید روح الله –امام خمینی- این مصیبت بزرگ جهان اسلام بود. وجهی از دردناکی این مصیبت در خلق و خوی شاهان و سلاطین بود که این بار از منبر رسول خدای پای بر گرده‌ی مردمان می‌گذاشتند. عصاره‌ی عرق و خون و رنج و زحمت مردم معمولی را می‌مکیدند و در کام خود آن را به شیر و عسل گوارا بدل می‌ساختند. در این موقعیت اسلامی رقم می‌خورد که در آن بلندای بی‌حیای کاخ‌ها و قدکشیدگی مناره‌‌ی مسجدها زانو به زانوی هم داشتند و زبان در دهان هم. از اینجا به بعد دعوا، دعوای اسلام و کفر نبود. ستیز اسلام با اسلام بود و مسجد با مسجد و عالم با عالم و قرآن خوان با قرآن خوان و مجاهد با مجاهد. اسلام امویان هم مسجد پر رونق داشت هم قاری قرآن شب‌زنده‌دار، هم عالم دینی مسلط به فقه و حدیث و هم مجاهد پر فتوح کشورگشا. در نگاه امام انحراف در این بود که همه‌ی اینها مسجد و قرآن و فقه جهاد به خدمت سرمایه و سلطنت درآمده بود. نه عدالت و قسط. این بود که آقا سید روح الله درباره‌ی ساخت مصلای تهران بر این نکته پافشاری داشت که : «سادگی مصلا باید یادآور سادگی محل‌‎ ‌‏عبادت مسلمانان صدر اسلام باشد. و شدیداً از زرق و برق ساختمانهای مساجد اسلام‌‎ ‌‏امریکایی جلوگیری شود.» حفظ اسلام ناب از انحرافات اموی اما آسان آسان نیست. توجیهات اموی پلیدی و شومی خود را میان تراکمی از مصلحت و خیرخواهی و دنیادیدگی و عقلانیت پنهان می‌کنند: شکوه اسلام مهم است؛ مقامات کشورهای خارجی باید شکوه اسلام را ببینند. مهم البته کارآمدی است. زندگی فقیرانه و مستضعفانه آدم را احمق می‌کند. هم‌نشینی با مستضعفان افق دید آدم را محدود می‌کند. باید با بزرگان نشست تا بزرگ و بزرگ‌تر برخاست. مهم البته تعلق نداشتن به دنیاست. اسلام و انقلاب را پیش از آنکه خون شهدا حفظ کرده باشد مال ثروتمندان و سرمایه‌داران حفظ کرده است. با شهدایتان بر سر ما منت مگذارید. جان متاعی است که هر بی‌سر و پایی دارد. مهم مال و سرمایه است که قلیلی از افراد جامعه دارند. سیره‌ی بزرگان ما نیز البته چنین بوده است. ما اسلامیم و منتقدان ما منحرف و ملتقط. آقا سید روح‌الله اینها را هم دیده بود که می‌گفت: « شما باید نشان دهید که چگونه مردم، علیه ظلم و بیداد، تحجر و واپسگرایی قیام‌‎ ‌‏کردند و فکر اسلام ناب محمدی را جایگزین تفکر اسلام سلطنتی، اسلام سرمایه داری،‌‎ ‌‏اسلام التقاط و در یک کلمه اسلام امریکایی کردند.‏ شما باید نشان دهید که در جمود حوزه های علمیۀ آن زمان که هر حرکتی را متهم به‌‎ ‌‏حرکت مارکسیستی و یاحرکت انگلیسی می کردند، تنی چند از عالمان دین باور دست‌‎ ‌‏در دست مردم کوچه و بازار، مردم فقیر و زجر کشیده گذاشتند و خود را به آتش و خون‌‎ ‌‏زدند و از آن پیروز بیرون آمدند.‏ باید به روشنی ترسیم کنید که در سال 41، سال شروع انقلاب اسلامی و مبارزۀ‌‎ ‌‏روحانیت اصیل در مرگ آباد تحجر و تقدس مآبی چه ظلمها بر عده ای روحانی پاکباخته‌‎ ‌‏رفت، چه ناله های دردمندانه کردند، چه خون دلها خوردند، متهم به جاسوسی و بی دینی‌‎ ‌‏شدند ولی با توکل بر خدای بزرگ کمر همت را بستند و از تهمت و ناسزا نهراسیدند و‌‎ ‌‏خود را به توفان بلا زدند و در جنگ نابرابر ایمان و کفر، علم و خرافه، روشنفکری و‌‎ ‌‏تحجرگرایی، سرافراز ـ ولی غرقه به خون یاران و رفیقان خویش ـ پیروز شدند» ریشه‌داری انقلاب خمینی در عاشورای حسینی همین جا بود. همین.‌ ✍مرحوم مسعود دیانی، سرمقاله برنامه سوره قسمت۹ ‌@Kolbe_Andishe_Farhang
💠مردم چیست؟ نگاهی به انتخابات از دریچه انتظار سیاستمداران از مردم بخش اول درباره انتخابات ۱۴۰۳ تحلیل‏های مختلفی از چشم‏اندازهای گوناگون می‏توان نوشت. اما شاید یکی از کانونی‏ترین و بغرنج‏ترین آنها که کنشگران و تحلیل‏گران را به تأمل واداشته مفهوم «مردم» است. مردم چیست یا کیست؟ جریان‏های سیاسی و بلوک‏های قدرت در ایران چه تصویری از مردم دارند؟ گرچه می‏توان به عقب بازگشت و در گذشته نیز نشانه‏هایی از این فهم‏های متفاوت از مردم را در فضای سیاسی ایران جستجو کرد اما اکنون این تفاون‏ها صراحت بیشتری یافته است. بر اساس سه درک از مفهوم مردم می‏توان به سه جریان سیاسی و پیامد آن به سه گونه از اقتصاد سیاسی در ایران اشاره کرد. البته طبعاً باید توجه داشت این سه گونه بر اساس نحوی سنخ‏شناسی آرمانی صورت‏بندی شده و لزوماً قابل تطبیق بر فرد فرد کسانی نیست که خود را ذیل هر یک از این سه گونه معرفی می‏کنند. ۱. مردم به مثابه ارباب رجوع: می‏توان غالباً اصولگرایان از جمله برخی نهادهای حاکمیتی، سپاه پاسداران، سازمان روحانیت و طیفی از تجار و بازاریان سنتی را به عنوان شکل‏دهندگان اصلی این بلوک قدرت در نظر گرفت. آنها در خوش‏بینانه‏ترین حالت مردم را همچون ارباب رجوع می‏پندارند یا به عبارت بهتر فرودستانی که به خاطر ضعف و ناتوانی‏شان باید به آنان خدمت و تر و خشکشان کرد. به عبارت امروزین به او یارانه داد، تا جای ممکن از هزینه‏های خدمات عمومی‏اش مانند آب و برق و گاز و انرژی و... کاست تا فشار را از روی گرده‏اش بردارد. به خاطر او تحریم‏ها را دور می‏زند، تلاش می‏کند تا عدالت توزیعی را مراعات کند و البته در این میان کسانی که با آموزه‏های عقیدتی و ایدئولوژیک آنها نزدیک‏تر باشند از منزلت بیشتری هم برخوردار می‏شوند. بسیاری از اینان را می‏توان در چهره مدیرانی نالایق یا فرصت‏طلب در بدنه نهادی اصولگرایی شناسایی کرد. آن عده‏ از مدیران و چهره‏های توانمند در میان اصولگرایان نیز مانند قله‏هایی بی‏دامنه یا قهرمانانی هستند که قرار است یک تنه بر کوه مشکلات فائق آیند. در انتخابات ۱۴۰۳ قالیباف نماد چنین شخصیتی بود؛ مدیری با کارنامه‏ای پر از موفقیت و توانمندی اجرایی کم‏نظیر. فارغ از صحت و سقم تمامی حواشی پیرامونش مهم‏ترین ویژگی قالیباف این است که هیچ گاه نتوانست نیروی سیاسی فعالی را با خود همراه کند بلکه بیشتر تکیه بر لجستیک سپاه و تأیید نهاد روحانیت داشت. شاید اگر اصولگرایی می‏توانست به جای توان تکنیکی سپاه و مرجعیت سنتی روحانیت به نحوی از مرجعیت علمی معاصرت‏یافته تکیه کند به لحاظ اجتماعی نیز فرم و بافتار متفاوتی می‏یافت. اقتصاد سیاسی این جریان نیز یا به واسطه سهم آنها در بخشی از فضای تجارت ایران از پیش از انقلاب و در بُعد فراگیرتری پس از انقلاب است و یا حاصل توانمندی‏های فنی بزرگ‏مقیاسی است که عمدتاً ریزبافت اقتصادی-اجتماعی قابل توجهی ندارد. ۲. مردم به مثابه رعیت: شاید روایتی که از مردم در این دستة دوم وجود دارد قدری با تصور اولیه و عمومی فاصله داشته باشد اما با توضیح تطورات این جریان می‏توان درک کرد که چرا مفهوم رعیت می‏تواند توضیح‏دهنده درک آنها از مردم باشد. در فضای پس از جنگ تحمیلی ایده توسعه‏گرایی که پس از سقوط پهلوی رو به افول نهاده بود با طرحی از ادغام در نظام تقسیم کار جهانی قوت گرفت؛ این یعنی آغاز شکاف میان گفتار سیاسی- ایدئولوژیک و اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی چرا که اقتصاد سیاسی مقبول ایران از سوی نظم جهانی موجود در این سه امر خلاصه می‏شود: خام‏فروشی، بازار مصرف انبوه و نیروی کار ارزان‏قیمت برای صنایع مونتاژی. آنها که در دولت چپ‏گرای دهه اول انقلاب سودای آزادی و برابری از مسیر تحقق عدالت توزیعی داشتند در برابر این شکل از توسعه اقتصادی قرار گرفتند اما دیری نپایید که با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی چونان تکیه‏گاه نظری و سیاسی و مبدأ طرح آنها از حقیقت نیز فروریخت. اما وفاداری به ایده آزادی موجب شد تا این شعار در چهره یک آزادی لیبرالیستی و در قالب طرحی از توسعه سیاسی به صحنه بازگردد. در آن سال‏ها هنوز جریان تکنوکرات‏های حزب کارگزاران سازندگی تمایز صریح خود را از آنچه اکنون اصول‏گرایی می‏نامیم نشان نداده بود بنابراین در لایه گفتار سیاسی مورد نقد اصلاح‏طلبان واقع شد زیرا آنها آزادی را بر توسعه(در معنای اقتصادی) مقدم می‏داشتند. اما با نگاهی به کابینه دولت خاتمی می‏توان به راحتی تشخیص داد که خاتمی بخش‏های اقتصادی کابینه خود را از ابتدا یا به تدریج به کارگزاران واگذار کرد. گویی صورتی از واسازی مناسبات منورالفکران با دیکتاتوری پهلوی در حال رخ دادن بود که در سودای تجدد به دنبال تحقق آزادی به مدد استبداد بودند اما این بار عمل‏گرایانه‏تر، منعطف‏تر و پوشیده‏تر. ✍علیرضا بلیغ @Kolbe_Andishe_Farhang
💠مردم چیست؟ نگاهی به انتخابات از دریچه انتظار سیاستمداران از مردم بخش دوم در روند تدریجی استحاله و ادغام ایده آزادی در توسعه بود که جریان کارگزاران به رهبری هاشمی رفسنجانی اصلاحات را زیر پر و بال خود گرفت و اوج این ادغام در انتخابات سال ۸۸ آشکار شد؛ هنگامی که احمدی‏نژاد با زبانی صریح و همه‏فهم این پوشیدگی را افشا کرد. اگرچه اصلاحات هنوز شعار اروپایی آزادی بیان و حقوق بشر را یدک می‏کشید اما آنچه در حجاب رسانه‏های فراگیر داخلی و خارجی این جریان پنهان می‏ماند تصویر آنان از مردم همچون رعیت بود. هرچه از ادغام اصلاحات در کارگزاران می‏گذشت طرح آزادی روح که در چارچوب سیاست‏ورزی هویت یافته بود جای خود را به آزادی غرایز می‏داد و این گونه مردم را همچون رمه‏ای می‏خواست که آزادی را به مصرف ترجمه می‏کند. اقتصاد سیاسی گفتار توسعه‏گرا به رغم نامش از خام‏فروشی آغاز و به واردات از طریق مصرف پترودلارها ختم می‏شد و مکان‏یابی اقتصاد ایران در جهان نیز تنها از این طریق ممکن بود. ۳. مردم به مثابه ملت: شاید کمتر مفهومی به اندازه «ملت» بار معنای اراده سیاسی را افاده کند. ایرانیان چه بسا تنها قومی در تاریخ باشند که چندین بار در قامت ملت برپا ایستادند، با خاک یکسان شدند و دوباره از خاک برخاستند. ایران بود که در تجربه ملت بودنش رنگ‏ها، نژادها، طوائف و قبائل رنگ باختند. هگل در اشاره به تأسیس نخستین امپراتوری در تاریخ به دست ایرانیان به نوعی به همین تجربه ملت اشاره دارد. انقلاب اسلامی آخرین تجربه ایرانیان از دوباره ملت شدن است و شاید هیچ یک از تجربیات قبلی اینچنین اراده‏مندی انسان ایرانی را به ظهور نرسانده بود. تداوم این اراده‏مندی در گرو حیات امر سیاسی است و حیات امر سیاسی محتاج خروج از فرم اقتصاد سیاسی‏ای است که از زمان پهلوی دوم تا کنون در ایران حاکم بوده است. وجه مشترک دو گفتار اول و دوم که روایت شد در این است که هر دو موقعیت تعریف شده برای ایران در نظام تقسیم کار جهانی را پذیرفته‏اند؛ یکی بر اساس گشودگی و ادغام کامل در این نظم و دیگری با فروبستگی و انزوا در برابر این نظم ولو به قیمت دور زدن تحریم‏ها. اما آنچه در این گشودگی و فروبستگی غایب است طرحی از استقلال است و استقلال تنها از مسیر بر هم زدن نظم موجود و ساخت یک جغرافیای سیاسی و یک اقتصاد سیاسی جدید میسر است. تولید مفهوم کلیدی این نظم نوین است؛ تولید جغرافیا و توج دارد؛ اراده‏ای که باید سازمان یابد. تجربة جنگ را به یاد آوریم. آیا جمهوری اسلامی به استقبال اراده مردم نرفت؟ آری. اما آیا آن را سازمان نداد چنان که اکنون سپاه و بسیج میراث همان سازمان‏یافتگی است؟ اگر چه این میراث وجه معاصرت خود با اکنون را تا حد زیادی از دست داده و تجربه‏های سازمان‏دهی جدیدی که خاصه پس از سال۸۸ انجام شد گواه این مدعاست. احمدی‏نژاد در سال۸۴ بدل به نماینده آن اراده‏ای شد که می‏خواست به رسمیت شناخته شود، شخصیت داشته باشد و نه رعیت باشد نه ارباب رجوع. اما شاید در روایتی مجمل او هم فریب دلارهای نفتی را خورد و تصور کرد می‏توان با اتکا به این درآمدها و حتی توزیع آن در میان مردم توده‏های مردم را نمایندگی کند؛ سیمایی از رابین‏هود که اموال به یغما رفته محرومان را از ثروتمندان ستانده و به آنها بازمی‏گرداند. در واقع او به جای این که در نقطه ائتلاف با مردم و سازمان‏دهی اراده سیاسی آنها بایستد تبدیل به قهرمان توده‏ها شد با این تفاوت که می‏خواست بی اتکا به لجستیک بلوک‏های قدرت این کار را انجام دهد. حال آن که دیدیم چگونه پس از آن که از ریاست جمهوری کنار رفت دیگر در سیاست ایران موقعیتی ایجابی را از آن خود نکرد بلکه تنها امکانی برای مشارکت منفی مردم را پدید آورد؛ یعنی شاهدیم که در نظرسنجی‏ها همچنان محبوب‎ترین چهره سیاسی ایران است اما در موقعیت‏هایی که تحت فشارهای بلوک‏های قدرت قرار گرفت هرگز اراده‏ای از میان توده‏ها به جانبداری از او برنخاست. ✍علیرضا بلیغ @Kolbe_Andishe_Farhang
💠مردم چیست؟ نگاهی به انتخابات از دریچه انتظار سیاستمداران از مردم بخش سوم احیاء طبقه متوسط؛ طرحی از برپاداشت ملت رییسی شاید تنها شخصیتی بود که به دلایل مختلفِ فردی و نهادی امکان استقلال نسبی از بلوک‏های قدرت را داشت. در واقع او بر اساس تجربه خودش خصوصاً در دستگاه قضا و با نگاه به سرنوشت احمدی‏نژاد از میان تنش بلوک‏های قدرت عبور کرد و حتی به نوعی بر فراز آنها ایستاد. فارغ از پرسش‏ها و ظن و گمان‏ها درباره شهادتش به هرحال فقدان او به عنوان کسی که می‏توانست آغازی دوباره برای سازمان دادن به اراده سیاسی مردم باشد دوباره صحنه‏ای پدید آورد تا طرح‏های از پیش موجود به دنبال پر کردن صحنه بیفتند و پیش از آن که استعدادی تازه در این صحنه جان بگیرد و به فعلیت برسد آن را عقیم کنند. در این میان سعید جلیلی در فرآیند انتخابات و خصوصاً پس از رفتن انتخابات به دور دوم نماینده جریانی شد که بلوک‏های قدرت از آن روگردان بودند. شاید او از عهده صورتبندی‏گفتاری سیاسی که راوی موقعیتش باشد برنیامد و شاید حتی به واسطه لحن کارشناسی و نه سیاسی و حتی نحوه حضور در صحنه سیاست هنوز کمتر از آن بود که مسئولیت این نمایندگی را بپذیرد اما نقطه‏ای که در این لحظه تاریخی در آن ایستاده بود نمایندگی نیروهای اراده‏مندی به جامانده از مردان انقلابی۵۷ بود که هنوز به استقلال و شخصیت جمهوری اسلامی باور داشتند و می‏خواستند فی‏الجمله از روی خودآگاهی پای کار جمهوری اسلامی بایستند. این نیرویی است که می‏توان آن را طبقه متوسط جمهوری اسلامی نامید. طرح طبقه متوسط بیش از هر زمان در دوره اصلاحات و ذیل ادبیات توسعه سیاسی رواج یافت اما همانطور که با فروپاشی شوروی ایده کمونیستی از حقیقت، جریان چپ دهه ۶۰ در ایران را نابود کرد، صورت دگردیسی‏یافته آن -که در دهه ۷۰ و ۸۰ به سوی لیبرالیسم چرخیده بود- با ضعف و فتور اروپا در برابر امریکا طرح مندرس حقیقت که تکیه‏گاه نظری و سیاسی این جریان بود نیز به محاق رفت و عملاً طبقه متوسط به مثابه حاملان این حقیقت به محاق رفت. طبقه متوسط فی‏الواقع نه یک طبقه بلکه نیرویی برآمده از تنش میان فرادستان و فرودستان است که فرصتی برای اندیشیدن به محدودیت‏های فرودستانه‏اش و اراده‏ای برای فرارفتن از آن دارد یعنی نه آنچنان درخودمانده و ناتوان است که اندیشه و اراده‏اش عقیم شده باشد و نه آنچنان فربه و برخوردار که نیازی به امید و آینده داشته باشد. به عبارت دیگر طرح حقیقت و امید دست یافتن به آن در افق آینده سازنده شخصیت طبقه متوسط است. ترجمه طبقه متوسط در ادبیات جمهوری اسلامی همان مستضعفانند. مستضعفان منظلم نیستند بلکه ضعیف نگاه داشته شدند در حالی که سرشار از استعداد و اراده و امیدند و اگر چنین نبود خداوند در قرآن کریم وعده آینده جهان را به ایشان نمی‏داد. نیروی مولد در میان همین مستضعفان پرورش می‏یابد و چه بسا خیزش آنان انگیزه‏ای است برای فرودستان تا آنان نیز بر پای خویش بایستند. به این معناست که طبقه متوسط یا همان مستضعفان مردم را چونان ملت برپامی‏دارند و اراده سیاسی آنان را تعین می‏بخشند. اقتصاد سیاسی یک «ملت» گرچه در تعامل با پیرامون است اما همچون مرکز در نسبت پیرامون خویش در تعامل است نه این که محصول ایستادنی لغزان در میانه تعادل‏های فاسد نظم موجود منطقه و جهان باشد. آنچه امروز در منطقه با اراده این مستعضفان به تولید جغرافیای مقاومت انجامیده باید تکیه بر فرمی از یک اقتصاد سیاسی مولد داشته باشد تا بتواند شکاف میان اقتصاد سیاسی واگرا و پیرامونی جمهوری اسلامی با گفتار سیاسی مقاومت در بیان او را ترمیم کند. تولید در معنای سیاسی خود که بیش از ده سال است که به ظاهر دستور کار جمهوری اسلامی است تمهیدی است بر اقتصاد سیاسی درون‏زا و برون‏گرا. سعید جلیلی اگر متفطن موقعیتی که در قالب این چشم‏انداز قرار گرفته باشد می‏تواند رهبر این نیروی مستعد باشد و برای این کار باید بیش از آن چیزی باشد که تا کنون بوده است. این که چه کاستی‏هایی در او هست مسأله‏ای است که باید در مجالی دیگر بدان پرداخت. اما اگر این موقعیت را درنیافت یا این نیرو فروخواهد نشست و باید این را پایانی بر جمهوری اسلامی دست کم با شعار استقلال و آزادی قلمداد کرد و یا از او عبور خواهد کرد تا دوباره خود را در آینه شخصیت سیاسی دیگری جستجو کند. گفت پیغمبر که نفحت‏های حق اندرین ایام می‏آرد سبق گوش و هش دارید این اوقات را در ربایید این چنین اوقات را ✍علیرضا بلیغ @Kolbe_Andishe_Farhang