.
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرَىٰ
و ما بار دیگر تو را مشمول نعمت خود ساخته بودیم»،
(طه/۳۷)
*
إِذْ أَوْحَيْنَا إِلَىٰ أُمِّكَ مَا يُوحَىٰ
آن زمان که به مادرت آنچه لازم بود الهام کردیم.
(طه/۳۸)
*
أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِّي وَعَدُوٌّ لَّهُ ۚ وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِّنِّي وَلِتُصْنَعَ عَلَىٰ عَيْنِي
که: «او را در صندوقى بیفکن،
و آن را به دریا بینداز، تا دریا آن را به ساحل افکند. تا کسى که هم دشمن من و هم دشمن اوست، آن را برگیرد.» و من محبّتى از خودم بر تو افکندم، تا تحت مراقبت من پرورش یابى.
(طه/۳۹)
*
إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَىٰ مَن يَكْفُلُهُ ۖ فَرَجَعْنَاكَ إِلَىٰ أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ ۚ وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّيْنَاكَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّاكَ فُتُونًا ۚ فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَىٰ قَدَرٍ يَا مُوسَىٰ
در آن هنگام که خواهرت (در نزدیکى کاخ فرعون) راه مى رفت
و گفت: «آیا کسى را به شما نشان دهم که این نوزاد را کفالت کند (و دایه خوبى براى او باشد)؟!» پس تو را به مادرت بازگرداندیم، تا چشمش (به تو) روشن شود. و غمگین نگردد. و تو کسى (از فرعونیان) را کُشتى. امّا ما تو را از اندوه (تعقیب فرعونیان) نجات دادیم. و بارها تو را آزمودیم. پس از آن، سالیانى در میان مردم «مدین» توقف نمودى. سپس بنابر تقدیر الهى (براى فرمان رسالت به این جا) آمدى.
(طه/۴۰)
*
وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي
و من تو را براى خودم پرورش دادم.
(طه/۴۱)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۲۴ الی ۳۶ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ ۵ ـ پیامبر اسل
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۳۷ الی ۴۱
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
💚چه خداى مهربانى!
در این آیات، خداوند به یکى دیگر از فصول زندگانى موسى(علیه السلام) اشاره مى کند که مربوط به دوران کودکى او و نجات اعجازآمیزش از چنگال خشم فرعونیان است، این فصل گرچه از نظر تسلسل تاریخى قبل از فصل رسالت و نبوت بوده، اما چون به عنوان شاهد براى نعمت هاى خداوند، نسبت به موسى(علیه السلام) از آغاز عمر، ذکر شده، در درجه دوم اهمیت نسبت به موضوع رسالت مى باشد.
نخست، مى گوید: اى موسى! ما بار دیگر نیز بر تو منّت گذاردیم، و تو را مشمول نعمت هاى خویش ساختیم (وَ لَقَدْ مَنَنّا عَلَیْکَ مَرَّةً أُخْرى).(۱)
* * *
بعد از ذکر این اجمال، به شرح و بسط آن مى پردازد، و مى گوید: در آن هنگام که به مادر تو وحى کردیم آنچه باید وحى شود (إِذْ أَوْحَیْنا إِلى أُمِّکَ ما یُوحى).
اشاره به این که: تمام خطوطى که منتهى به نجات موسى(علیه السلام) از چنگال فرعونیان در آن روز مى شد، همه را به مادرت تعلیم دادیم،
زیرا به گونه اى که از سایر آیات قرآن، استفاده مى شود، فرعون شدیداً بنى اسرائیل را تحت فشار قرار داده بود، مخصوصاً براى جلوگیرى از قدرت و قوت بنى اسرائیل، شورش احتمالى آنها، و یا به گفته جمعى از مورخان و مفسران براى جلوگیرى از به وجود آمدن فرزندى که پیش بینى کرده بودند از بنى اسرائیل برمى خیزد و دستگاه فرعون را درهم مى کوبد، دستور داده بود، پسران آنها را به قتل برسانند، و دختران را براى کنیزى و خدمتگزارى زنده نگهدارند.
طبعاً جاسوسان فرعون محله ها و خانه هاى بنى اسرائیل را سخت زیر نظر داشتند، و تولد فرزندان پسر را به دستگاه او اطلاع مى دادند، آنها نیز به سرعت براى نابود کردن آنان اقدام مى نمودند.
بعضى از مفسران گفته اند: فرعون از یکسو، مى خواست قدرت بنى اسرائیل را در هم بشکند، و از سوى دیگر، مایل نبود نسل آنها به کلّى منقرض شود; چرا که بردگان و بندگان آماده اى براى او محسوب مى شدند، لذا دستور داده بود یک سال نوزادان آنها را زنده بگذارند، و یک سال پسران را از دم تیغ بگذرانند، اتفاقاً موسى(علیه السلام) در همان سال قتل عام فرزندان پسر متولد شد!
به هر حال، مادر احساس مى کند: جان نوزادش در خطر است و مخفى نگاه داشتن موقتى او مشکل را حل نخواهد کرد، در این هنگام خدائى که این کودک را براى قیامى بزرگ نامزد کرده است، به قلب این مادر الهام مى کند: او را از این بعد به ما بسپار، و ببین چگونه او را حفظ خواهیم کرد؟ و به تو باز خواهیم گرداند؟
* * *
به قلب مادر موسى چنین الهام کرد: او را در صندوقى بیفکن، و آن صندوق را به دریا بینداز ! (أَنِ اقْذِفِیهِ فِی التّابُوتِ فَاقْذِفِیهِ فِی الْیَمِّ).
یَمّ در اینجا به معنى رود عظیم نیل است که بر اثر وسعت و آب فراوان گاهى دریا به آن اطلاق مى شود.
تعبیر به :اقْذِفِیهِ فِی التّابُوتِ: آن را در صندوق بیفکن شاید اشاره به این باشد که: بدون هیچ ترس و واهمه دل از او بردار، و شجاعانه در صندوقش بگذار و بى اعتنا، به شط نیلش بیفکن، و ترس و وحشتى به خود راه مده.
کلمه تابوت به معنى صندوق چوبى و به عکس آنچه بعضى مى پندارند، همیشه به معنى صندوقى که مردگان را در آن مى نهند نیست، بلکه، مفهوم وسیعى دارد که گاهى به صندوق هاى دیگر نیز گفته مى شود همان گونه که در داستان طالوت و جالوت در سوره بقره ذیل آیه ۲۴۸ خواندیم.(۲)
سپس اضافه مى کند: دریا مأمور است که آن را به ساحل بیفکند، تا سرانجام دشمن من و دشمن او، وى را برگیرد (و در دامان خویش پرورش دهد!) (فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ بِالسّاحِلِ یَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِی وَ عَدُوٌّ لَهُ).
جالب این که: کلمه عَدُوّ در اینجا تکرار شده، و این در حقیقت تأکیدى است بر دشمنى فرعون، هم نسبت به خداوند و هم نسبت به موسى و بنى اسرائیل، و اشاره به این که: کسى که تا این حد در دشمنى و عداوت، پافشارى داشت، عاقبت خدمت و پرورش موسى(علیه السلام) را بر عهده گرفت، تا بشر خاکى بداند نه تنها قادر نیست با فرمان خدا به مبارزه برخیزد، بلکه، خدا دشمن او را با دست خودش و در دامانش پرورش خواهد داد.
✍ پی نوشت:
۱ ـ همان گونه که قبلاً نیز گفته ایم: کلمه منّت در اصل از منّ به معنى وزن مخصوصى است که با آن وزن مى کنند، گرفته شده است، به همین جهت، بخشیدن هر نعمت سنگین و گران بهائى را منّت مى گویند، و در آیه فوق، منظور همین معنى است، و این مفهوم، مفهوم زیبا و ارزنده آن است، ولى، اگر کسى کار کوچک خود را با سخن، بزرگ کند و به رخ طرف بکشد، عملى است زشت و مصداق نکوهیده منّت است.
۲ ـ به جلد دوم تفسیر نمونه ، صفحه ۱۷۳ مراجعه فرمائید.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
20.Taha.40.mp3
3.22M
🎙 تفسیر صوتی آیات۳۳ الی ۴۰ سوره مبارکه طه
مفسّر : حجتالاسلاموالمسلمین قرائتی
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۷۵ ❌ نکوهش بیتفاوتی نسبت به منکر ↩️ "آنگاه امام(عليه السلام) در يك نتيجه گيرى
📝شرح و تفسیر حکمت ۳۷۶
🔴 سختی حق و آسانی باطل
🔹عاقبت حق و باطل:
از نوشته بلاذرى در انساب الاشراف استفاده مى شود كه اين كلام را اميرمؤمنان على(عليه السلام) هنگامى بيان فرمود كه عثمان تمام فرمانداران خود را از نقاط مختلف كشور اسلام گردآورى كرده بود تا درباره شكايات مردم از آن ها صحبت كند. از اميرمؤمنان على(عليه السلام) نيز در اين مجلس دعوت به عمل آمد. حضرت خطاب به عثمان اين جمله را بيان فرمود: «حق، سنگين اما گواراست و باطل، سبك اما بلاخيز و مرگ آور است»; (إِنَّ الْحَقَّ ثَقِيلٌ مَرِيءٌ، وَ إِنَّ الْبَاطِلَ خَفِيفٌ وَبِيءٌ).
«مرىء» به معناى گوارا و «وبىء» به معناى وباخيز است كه گاه تفسير به مرگ آور مى شود.
سپس افزود: واى بر تو هرگاه كسى به تو راست بگويد عصبانى مى شوى و اما اگر دروغ بگويد راضى مى گردى: (انك متى تصدق تسخط و متى تكذب ترض).[1]
توضيح اين كه در كتاب الفتوح ابن اعثم كوفى آمده است كه گروهى از اهل شام نزد عثمان آمدند و از معاويه شكايت كردند و جمعى از خوبان كوفه نزد او آمدند و از والى او سعيد بن عاص شكايت داشتند. عثمان گفت: تا كى اين گونه شكايت ها از اين دو نفر به من مى رسد؟ حجاج بن غزيه انصارى گفت: مردم فقط از اين دو نفر شكايت ندارند آن ها از همه عمال و فرمانداران تو شاكى هستند. يك بار به سراغ آن ها فرستادى و احضارشان كردى سپس بار ديگر آن ها را به مقام خود بازگرداندى، اكنون به سراغ آن ها بفرست و آن ها را در حضور اصحاب پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به اين مسجد احضار كن سپس از آن ها عهد و پيمان بگير كه به كسى ظلم نكنند و آن ها را سوگند ده آنگاه آن ها را به جاى خود بازگردان و اگر نپذيرفتند ديگرى را به جاى آن ها بفرست زيرا صالحان مسلمين كم نيستند. بسيارى از مردم نيز همين پيشنهاد را تأييد كردند.
به دنبال اين ماجرا عثمان به سراغ جميع كارگزاران و فرماندارانش فرستاد و آن ها را احضار كرد سپس رو به اصحاب رسول خدا(صلى الله عليه وآله) كرد و گفت: اى مردم! اين ها كارگزاران من اند كه مورد اعتمادم بوده اند اگر دوست داشته باشيد آن ها را عزل مى كنم و آن كس را كه شما دوست بداريد به جاى آن ها مى گذارم.
اين جا بود كه اميرمؤمنان على(عليه السلام) (كه مى دانست عثمان در اين سخن خود پايدار نخواهد ماند) فرمود: اى عثمان! حق، سنگين است (و تلخ) و باطل، سبك است (و شيرين) تو مردى هستى كه اگر به تو راست بگويند خشمگين مى شوى و اگر دروغ بگويند راضى مى گردى. مطالب بسيارى از مردم به تو رسيده كه اگر آن ها را ترك كنى بهتر از آن است كه اصرار بر آن ها داشته باشى. از خدا بپرهيز و از آنچه مردم درباره تونمى پسندند توبه كن.
آنگاه طلحه نيز سخنانى در تأييد سخنان على(عليه السلام) گفت. سرانجام عثمان عصبانى شد و گفت: چرا مرا رها نمى كنيد؟ چرا اين همه سرزنش مى كنيد؟ من كارى نكرده ام. شما اوضاع را بر ضد من دگرگون ساختيد... .[2]
✍پی نوشت:
[1]. الغدير، ج 9، ص 71 به نقل از انساب الاشراف، ج 5، ص 44.
[2]. الفتوح ابن اعثم، ج 2، ص 394-395 .
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
✅ اثر نماز موقع مرگ
☀️ امام صادق عليه السلام فرمودند:
اِنَّ مَلَكَ الْمَوْتِ يَدْفَعُ الشَّيْطانَ عَنِ الْمُحافِظِ عَلَى الصَّلاةِ وَيُلَقِّنُهُ شَهادَةَ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ، وَاَنَّ مُحَمَّدا رَسُولُ اللّهِ فى تِلْكَ الْحالَةِ الْعَظيمَةِ.
✅ فرشته مرگ، #شيطان را از كسى كه مراقب نماز است دور مى كند، و شهادت بر وحدانيّت خدا، و رسالت #پيامبر را در وقت هولناك #مرگ به او تلقين مى كند.
📙وسائل شیعه ج ۳ ص ۱۹
@Nahjolbalaghe2
حجت الاسلام ماندگاري 22-2-403.mp3
28.88M
#موعظه
🎙حجت الاسلام و المسلمین ماندگاری
▫️موضوع: حیا در روابط پسران و دختران مهمترین مانع نفوذ دشمنان خدا است
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و ده 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ✍ ﻗﻴﺲ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﻭ ﻧﻮﺷﺖ ﭘﺲ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: چهارصد و یازده
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﻛﻨﻴﺪ ﺑﻪ ﺟﻠﺪ ﺍﻭﻝ ﻛﺎﻣﻞ ﻣﺒﺮﺩ ﺹ 309 ﺝ 2 ﺍﻟﺒﻴﺎﻥ ﻭ ﺍﻟﺘﺒﻴﻴﻦ ﺹ 68 ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻳﻌﻘﻮﺑﻲ ﺟﻠﺪ ﺩﻭﻡ ﺹ 163، ﻋﻴﻮﻥ ﺍﻟﺎﺧﺒﺎﺭ ﺍﺑﻦ ﻗﺘﻴﺒﻪ ﺟﻠﺪ ﺩﻭﻡ ﺹ 213ﻣﺮﻭﺝ ﺍﻟﺬﻫﺐ ﺟﻠﺪ ﺩﻭﻡ ﺹ 62 ﻣﻨﺎﻗﺐ ﺧﻮﺍﺭﺯﻣﻲ ﺹ 173 ﺷﺮﺡ ﺍﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﺤﺪﻳﺪ ﺟﻠﺪ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﺹ. 15 ﻭ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺟﺎﺣﻆ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ ﺗﺎﺝ ﺹ 109 ﭼﻨﻴﻦ ﺍﺳﺖ: ﻗﻴﺲ ﺑﻪ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﻧﻮﺷﺖ: ﺍﻱ ﺑﺖ ﻭ ﺍﻱ ﺑﺖ ﺯﺍﺩﻩ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺎﻣﻪ ﻣﻲﻧﻮﻳﺴﻲ ﻭ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻣﻲﺧﻮﺍﻫﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻋﻠﻲ ﺟﺪﺍ ﺷﻮﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻃﺎﻋﺖ ﺗﻮ ﺳﺮ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﺵ ﻣﺘﻔﺮﻕ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻣﺮﺍ ﻣﻲﺗﺮﺳﺎﻧﻲ، ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﻱ ﻛﻪ ﺟﺰ ﺍﻭ ﻣﻌﺒﻮﺩﻱ ﻧﻴﺴﺖ، ﺍﮔﺮ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﺟﺰ ﻣﻦ ﻛﺴﻲ ﺑﺎﻗﻲ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺟﺰ ﺍﻭ ﻛﺴﻲ ﺑﺎﻗﻲ ﻧﻤﺎﻧﺪ،
ﻣﺎﺩﺍﻣﻴﻜﻪ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺍﻭﺋﻲ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻣﺴﺎﻟﻤﺖ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺗﺎ ﻫﻨﮕﺎﻣﻴﻜﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺩﺷﻤﻨﻲ ﻣﻲﻭﺭﺯﻱ ﺑﻔﺮﻣﺎﻧﺖ ﺗﻦ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺩ ﻣﻦ ﺩﺷﻤﻦ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺣﺰﺏ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺣﺰﺏ ﺧﺪﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﻢ ﻭ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ.
[جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ ۱۷۷]
ﻳﻚ ﻧﺎﻣﻪ ﺳﺎﺧﺘﮕﻲ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺍﺯ ﻗﻴﺲ ﻭ ﭘﻴﺮﻭﻳﺶ ﻣﺎﻳﻮﺱ ﺷﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺑﺮ ﺍﻭ ﮔﺮﺍﻥ ﺁﻣﺪ ﻛﻪ ﻗﻴﺲ ﺑﺎ ﻋﻠﻲ ﺑﺎﺷﺪ ﻭﺍﺯ ﻃﺮﻓﻲ ﺩﻭﺭﺍﻧﺪﻳﺸﻲ ﻭ ﺩﻟﻴﺮﻱ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺑﻲ ﻣﻲﺩﺍﻧﺴﺖ ﻭ ﻫﺮ ﺣﻴﻠﻪ ﺍﻳﻜﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﻭﺭ ﻧﻤﻮﺩﻥ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻋﻠﻲ (ﻉ) ﺑﻜﺎﺭ ﺑﺮﺩ ﺳﻮﺩﻱ ﻧﺒﺨﺸﻴﺪ ﻧﺎﭼﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﺎﻡ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﮔﻔﺖ: ﻗﻴﺲ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﻫﻤﺪﺍﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﻫﻤﻌﻘﻴﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻴﺮ ﺩﻋﺎ ﻛﻨﻴﺪ ﻭ ﺩﺷﻨﺎﻣﺶ ﻣﺪﻫﻴﺪ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺍﺯﻧﺒﺮﺩ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺑﺎﺯ ﺩﺍﺭﻳﺪ ﺍﻭ ﺍﺯ ﭘﻴﺮﻭﺍﻥ ﻣﺎﺳﺖ ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﻳﺶ ﻛﻪ ﺷﺎﻣﻞ ﺧﻴﺮﺍﻧﺪﻳﺸﻲﻫﺎﻱ ﻧﻬﺎﻧﻲ ﺍﻭﺳﺖ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻣﻴﺮﺳﺪ. ﻣﮕﺮ ﻧﻤﻲ ﺑﻴﻨﻴﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﺷﻤﺎ (ﺍﺯ ﺍﻫﻞ ﺧﺮﺑﺘﺎ) ﻛﻪ ﺩﺭ ﻧﺰﺩ ﺍﻭﻳﻨﺪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻋﻄﺎﻳﺎ ﻭ ﺍﺭﺯﺍﻕ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻲﺩﻫﺪ ﻭ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻴﻜﻲ ﻣﻲﻛﻨﺪ، ﺳﭙﺲ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﻱ ﺍﺯ ﻗﻮﻝ ﻗﻴﺲ ﺳﺎﺧﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺍﻫﻞ ﺷﺎﻡ ﺧﻮﺍﻧﺪ.
ﻣﺘﻦ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﻣﺎ ﻣﺘﻦ ﻧﺎﻣﻪ: ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺍﻟﺮﺣﻴﻢ ﺍﺯ ﻗﻴﺲ ﺑﻦ ﺳﻌﺪ ﺑﻪ ﺍﻣﻴﺮ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺳﻔﻴﺎﻥ: ﺩﺭﻭﺩ ﺑﺮ ﺗﻮ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﺣﻤﺪ ﻭ ﺛﻨﺎﻱ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﻳﻜﻪ ﺟﺰ ﺍﻭ ﺧﺪﺍﺋﻲ ﻧﻴﺴﺖ. ﻣﻦ ﭼﻮﻥ ﻓﻜﺮ ﻛﺮﺩﻡ ﻭ ﺑﺎ ﻣﻴﺰﺍﻥ ﺩﻳﻦ ﺧﻮﺩ ﺳﻨﺠﻴﺪﻡ، ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻦ ﺯﻳﺒﻨﺪﻩ ﻧﻴﺴﺖ ﺍﺯ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻛﻨﻢ ﻛﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﭘﺮﻫﻴﺰﮔﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻲ ﺧﻮﻧﺶ ﻣﺤﺘﺮﻡ ﺑﻮﺩ ﻛﺸﺘﻨﺪ. ﻟﺬﺍ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻱ ﻋﺰﻭ ﺟﻞ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﻣﻲﻃﻠﺒﻢ ﻛﻪ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﻣﺤﻔﻮﻅ ﺑﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻣﺮ ﺩﻳﻨﻤﺎﻥ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﺎﺷﻴﻢ. ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﻭ ﺳﺎﺯﺵ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺍﻋﻠﺎﻡ ﻣﻲﻛﻨﻢ ﻭ ﺩﺭ ﻧﺒﺮﺩ ﺑﺎ ﻛﺸﻨﺪﮔﺎﻥ ﭘﻴﺸﻮﺍﻱ ﻣﻈﻠﻮﻡ " ﻋﺜﻤﺎﻥ " (ﺭﺽ) ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺷﻤﺎﻳﻢ. ﭘﺲ ﻫﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﺳﺎﺯ ﻭ ﺑﺮﮒ ﻭ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺟﻨﮕﺠﻮ ﻛﻪ ﺻﻠﺎﺡ ﻣﻲﺩﺍﻧﻲ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﻣﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻩ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺷﺘﺎﺏ ﺑﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﻘﺼﻮﺩ ﻣﻲﭘﺮﺩﺍﺯﻡ. ﻭ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۳۷ الی ۴۱ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی 💚چه خداى مهربانى!
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۳۷ الی ۴۱
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️ و هنگامى که او اراده نابودى گردن کشان ستمگر را کند آنها را با دست خودشان نابود مى کند، و با آتشى که خودشان برافروخته اند، مى سوزاند، چه قدرت عجیبى دارد!
و از آنجا که موسى(علیه السلام) باید در این راه پر نشیب و فراز که در پیش دارد در یک سپر حفاظتى قرار گیرد، خداوند پرتوى از محبت خود را بر او مى افکند آن چنان که هر کس وى را ببیند دلباخته او مى شود، نه تنها به کشتن او راضى نخواهد بود که راضى نمى شود موئى از سرش کم شود!، آن چنان که قرآن در ادامه این آیات مى گوید: و من محبتى از خودم بر تو افکندم (وَ أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِنِّی).
چه سپر عجیبى، کاملاً نامرئى است، اما از فولاد و آهن محکم تر!
مى گویند: قابله موسى از فرعونیان بود، و تصمیم داشت گزارش تولد او را به دستگاه جبار فرعون بدهد، اما نخستین بار که چشمش در چشم نوزاد افتاد گوئى برقى از چشم او جستن کرد، اعماق قلب قابله را روشن ساخت، و رشته محبت او را در گردنش افکند، و هر گونه فکر بدى را از مغز او دور ساخت!
در این زمینه در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم: هنگامى که موسى(علیه السلام)متولد شد و مادر دید نوزادش پسر است رنگ از صورتش پرید، قابله پرسید: چرا این گونه رنگت زرد شد؟
گفت: از این مى ترسم که سر پسرم را ببرند، ولى قابله گفت: هرگز چنین ترسى به خود راه مده: وَ کانَ مُوسى لایَراهُ أَحَدٌ إِلاّ أَحَبَّهُ!: موسى چنان بود که هر کس او را مى دید دوستش مى داشت .(۳)
و همین سپر محبت بود که او را در دربار فرعون نیز کاملاً حفظ کرد.
در پایان این آیه، مى فرماید: هدف این بود که در پیشگاه من و در برابر دیدگان (علم) من پرورش یابى (وَ لِتُصْنَعَ عَلى عَیْنِی).
بدون شک ذره اى در آسمان و زمین از علم خدا پنهان نیست، و همه در پیشگاه او حاضرند اما این تعبیر در اینجا اشاره به عنایت خاصى است که خدا نسبت به موسى و تربیت او داشت.
گر چه، بعضى از مفسران جمله وَ لِتُصْنَعَ عَلى عَیْنِی را محدود به مسأله دوران شیرخوارى موسى(علیه السلام) و مانند آن دانسته اند ولى پیدا است: این جمله معنى وسیعى دارد، و هر گونه پرورش، تربیت و ساخته شدن موسى(علیه السلام) را براى حمل پرچم رسالت با عنایت خاص پروردگار شامل مى شود.
* * *
از قرائن موجود در این آیات، و آیات مشابه آن در قرآن مجید، و آنچه در روایات و تواریخ آمده، به خوبى استفاده مى شود: مادر موسى(علیه السلام) سرانجام با وحشت و نگرانى صندوقى را که موسى در آن بود به نیل افکند، امواج نیل آن را بر دوش خود حمل کرد، و مادر که منظره را مى دید در تب و تاب فرو رفت اما خداوند به دل او الهام کرد: اندوه و غمى به خود راه مده، ما سرانجام او را سالم به تو باز مى گردانیم.
کاخ فرعون بر گوشه اى از شطّ نیل ساخته شده بود، و احتمالاً شعبه اى از این شط عظیم از درون کاخش مى گذشت، امواج آب، صندوق نجات موسى را با خود به آن شعبه کشانید، در حالى که فرعون و همسرش در کنار آب، به تماشاى امواج مشغول بودند، ناگهان این صندوق مرموز، توجه آنها را به خود جلب کرد، مأمورین را دستور داد، تا صندوق را از آب بگیرند، هنگامى که در صندوق گشوده شد، با کمال تعجب نوزاد زیبائى را در آن دیدند، چیزى که شاید حتى احتمال آن را نمى دادند.
فرعون متوجه شد: این نوزاد باید از بنى اسرائیل، باشد که از ترس مأموران به چنین سرنوشتى گرفتار شده است و دستور کشتن او را صادر کرد، ولى همسرش که نازا بود، سخت به کودک دل بست و شعاع مرموزى که از چشم نوزاد جستن نمود در زوایاى قلب آن زن نفوذ کرده، او را مجذوب و فریفته خود ساخت.
دست به دامن فرعون زد، و در حالى که از این کودک به نور چشمان (قرة عین) تعبیر مى نمود، تقاضا کرد از کشتن او صرف نظر کند، حتى بالاتر از آن درخواست کرد، به عنوان فرزند خویش و مایه امید آینده شان او را در دامان خود پرورش دهند، و بالاخره با اصرار موفق شد، سخن خود را به کرسى بنشاند.
اما از سوى دیگر، کودک گرسنه شده و شیر مى خواهد، گریه مى کند و اشک مى ریزد، گریه و اشکى که قلب همسر فرعون را به لرزه آورده، چاره اى نبود جز این که مأموران هر چه زودتر به جستجوى دایه اى بروند، ولى هر دایه اى آوردند، نوزاد پستان او را نگرفت; چرا که خدا مقدّر کرده بود تنها به مادرش برگردد، مأمورین باز به جستجو برخاستند و در بدر به دنبال دایه تازه اى مى گشتند.
✍ پی نوشت:
۳ ـ نور الثقلین ، جلد سوم، صفحه ۳۷۸.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۳ بخش اول ✅علم امام علی علیه السلام ↩️ "ابن ابى الحدید» در ذیل خطبه مورد بحث
📝 شرح و تفسیر خطبه ۹۳ بخش دوم
🔴 فتنه خطرناک بنى اميّه!
امام(عليه السلام) در بخش اوّل اين خطبه، گوشه اى از حوادث تلخ آينده و فتنه هايى که به مسلمانان روى مى دهد خبر داد و در ادامه آن، در اين بخش: اوّلا، به يک قانون کلّى درباره فتنه ها اشاره مى کند; قانونى که آگاهى بر آن مى تواند خطر فتنه ها را تا حدّ زيادى تقليل دهد و ثانياً، انگشت روى يک فتنه خاص - که در واقع مهمترين فتنه ها بوده است - مى گذارد و مردم را نسبت به آن هشدار مى دهد و آن، فتنه بنى اميّه است که امام در اين کلام کوتاه، بسيارى از ويژگى هاى آن را بر شمرده است.
نخست مى فرمايد: «هنگامى که فتنه ها روى آورند خود را به لباس حق در مى آورند و هنگامى که پشت مى کنند (مردم را از ماهيّت خود) آگاه مى سازند». (إِنَّ الْفِتَنَ إِذَا أَقْبَلَتْ شَبَّهَتْ، وَ إِذَا أَدْبَرَتْ نَبَّهَتْ).
در واقع، به هنگام روى کرد، اغفال کننده است و به هنگام پشت کردن، بيدار کننده.
سپس به نکته اى که در حقيقت علّت اين موضوع است اشاره کرده، مى فرمايد: «آنها در حال روى آوردن ناشناخته اند و به هنگام پشت کردن شناخته مى شوند». (يُنْکَرْنَ مُقْبِلاَت، وَ يُعْرَفْنَ مُدْبِرَات).
اين، يک نکته بسيار مهمّ اجتماعى و سياسى است، که فتنه گران و سود جويانِ تبهکار، ماهيّت خود را در چهره ساختگى حق به جانب، پنهان مى دارند تا مردم را به دنبال خود بکشند; ولى هنگامى بر مرکب مراد سوار شدند، چهره واقعى خود را نشان مى دهند و همين امر، تدريجاً سبب نابودى آنها مى شود. اين قانون و قاعده اى است براى تمام اعصار و قرون; به همين دليل طرفداران حق بايد هميشه با دقّت و هشيارى به حوادث نگاه کنند، مبادا فريب چهره هاى حق به جانب دروغين را بخورند و غافلگير شوند. هرگونه سطحى نگرى و حسن ظنّ بى دليل در اين گونه موارد، جز زيان و خسران به بار نمى آورد.
در ادامه اين سخن به اين نکته اشاره مى فرمايد که فتنه ها هميشه فراگير نيستند; بلکه «مانند گردبادها به بعضى از شهرها اصابت مى کنند و از کنار بعضى مى گذرند!» (يَحُمْنَ(1) حَوْمَ الرِّيَاحِ، يُصِبْنَ بَلَداً و يُخْطِئْنَ بَلَداً).زيرا زمينه هاى ظهور و بروز فتنه ها در همه شهرها يکسان نيست; بلکه عوامل متعدّد و پيچيده اى دارد که در جايى هست و در جايى ديگر نيست. بنابراين، اگر آثارى از فتنه در شهرهايى ديده نشد، نبايد فريب خورد; اى بسا شهر خاصّى را به خاطر آمادگى هايش هدف قرار دهد.
در ادامه اين سخن، به سراغ فتنه بنى اميّه مى رود و مى فرمايد: «آگاه باشيد! وحشتناکترين فتنه ها از نظر من براى شما، فتنه بنى اميّه است; چرا که فتنه اى است کور و تاريک». (أَلاَ وَ إِنَّ أَخْوَفَ الْفِتَنِ عِنْدِي عَلَيْکُمْ فِتْنَةُ بَنِي اُمَيَّةَ، فإِنَّهَا فِتْنَةٌ عَمْيَاءُ مُظْلِمَةٌ).
فتنه هاى کور و تاريک فتنه هايى است که هيچ کس و هيچ چيز را به رسميّت نمى شناسد و همه ارزشها را پايمال مى کند و نيکان را بدون توجّه به سوابق و شخصيّت آنها درهم مى کوبد و فتنه بنى اميّه براستى چنين بود!! در عصر حکومت آنها، ارزش هاى عصر جاهليّت، ناگهان زنده شد و بازماندگان کثيف و آلوده آن زمان، پست هاى حسّاس حکومت اسلامى را اشغال کردند و نيکان و پاکان از صحنه اجتماع عقب رانده شدند و آنها که مقاومت کردند، نابود گشتند.سپس به يکى از ويژگى هاى اين فتنه اشاره کرده، مى فرمايد: «حکومت آن فراگير است (و همه تحت فشار آن حکومت ظالم هستند) و بلاى آن ويژه گروهى است; هر کس در آن فتنه بصير و بينا باشد (و با آن ستيزه جويى کند) بلا دامان او را مى گيرد و هر کس در برابر آن نابينا باشد، بلايى به او نمى رسد». (عَمَّتْ خُطَّتُهَا(2)، وَ خَصَّتْ بَلِيَّتُهَا، وَ أَصَابَ الْبَلاَءُ مَنْ أَبْصَرَ فِيهَا، وَ أَخْطَأَ الْبَلاءُ مَنْ عَمِىَ عَنْهَا).
بديهى است آثار شوم فتنه سرانجام دامان همه اجتماع را خواهد گرفت و تعبير به «عَمَّتْ خُطَّتُهَا» ممکن است اشاره به همين معنا باشد; ولى لبه تيز آن، متوجّه آگاهان مجاهد و مبارز است. ولى ناآگاهان و آگاهان بى مسئوليّت و بى درد، از بلاهاى خاص در امان مى مانند.
✍ پی نوشت:
1. «يَحمن» از مادّه «حوم» (بر وزن قوم) به معناى چرخيدن است.
2. «خُطّه» از مادّه «خطّ» به معناى علامت گذاردن است و واژه «خطّه» به معناى حالت و موضوع مى آيد.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️ امام صادق عليه السلام:
كَم مِن طالِبٍ لِلدُّنيا لَم يُدرِكها، ومُدرِكٍ لَها قَد فارَقَها ، فَلا يَشغَلَنَّكَ طَلَبُها عَن عَمَلِكَ ، وَالتَمِسها مِن مُعطيها ومالِكِها، فَكَم مِن حَريصٍ عَلَى الدُّنيا قَد صَرَعَتهُ، وَاشتَغَلَ بما أدرَكَ مِنها عَن طَلَبِ آخِرَتِهِ ، حَتّى فَنِيَ عُمُرُهُ وأدرَكَهُ أجَلُهُ
چه بسيار دنياطلبانى كه به آن نرسيدند و چه بسيار كسانى كه به دنيا رسيدند و از آن جدا شدند [و رفتند]! پس مبادا كه طلب دنيا ، تو را از عمل كردن[براى آخرت] باز بدارد . و دنيا را از دهنده آن و مالكش (خداوند) بخواه. اى بسا آزمندِ به دنيا كه دنيا او را به خاك افكنْد و به جهت آنچه از دنيا به دست آورْد، از طلب آخرتش بازمانْد، تا آن كه عمرش سپرى شد و مرگش فرا رسيد!
الكافی جلد۲ صفحه۴۴۵
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#موعظه
✅ بهداشت و اهمیت به نظافت از آثار تربیتی نماز
🎥حجت الاسلام والمسلمین بهشتی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و یازده 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ↩️ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﻛﻨﻴﺪ ﺑﻪ ﺟﻠﺪ ﺍ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: چهارصد و دوازده
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ ﺍﺯ ﻋﺎﺩﺍﺕ ﻫﻤﻴﺸﮕﻲ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ، ﻫﻤﻴﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﺳﺎﺯﻳﻬﺎ ﻭ ﻧﺎﻣﻪ
ﺟﻌﻞ ﻛﺮﺩﻧﻬﺎ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﺟﻌﻠﻲ ﻭ ﺩﺭﻭﻏﻴﻦ، ﺩﺭ ﻣﺪﺡ ﺑﻨﻲ ﺍﻣﻴﻪ ﻭ ﻗﺪﺡ ﺑﻨﻲ ﻫﺎﺷﻢ ﺷﺎﻳﻊ ﺷﺪ. ﻛﻴﺴﻪﻫﺎﻱ ﭘﺮ ﺍﺯ ﻃﻠﺎ ﻭ ﻧﻘﺮﻩ، ﺑﻪ ﺭﻭﺳﻴﺎﻫﺎﻥ ﻣﺰﺩﻭﺭ ﻣﻲﺑﺨﺸﻴﺪ ﺗﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﻭﺍﻳﺎﺗﻲ ﺑﺪﺭﻭﻍ ﺩﺭ ﻣﺪﺡ ﺍﻭ ﺑﺴﺎﺯﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺧﺪﺍ (ﺹ) ﻧﺴﺒﺖ ﺩﻫﻨﺪ، ﺑﻪ ﺳﻤﺮﻩ ﺑﻦ ﺟﻨﺪﺏ ﺻﺪ ﻫﺰﺍﺭ ﺩﺭﻫﻢ ﻣﻲﺑﺨﺸﺪ ﺗﺎ ﺭﻭﺍﻳﺘﻲ ﺟﻌﻞ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ: " ﻭ ﻣﻦ ﺍﻟﻨﺎﺱ ﻣﻦ ﻳﺸﺮﻱ ﻧﻔﺴﻪ ﺍﺑﺘﻐﺎ ﻣﺮﺿﺎﺕ ﺍﻟﻠﻪ " ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﺍﺑﻦ ﻣﻠﺠﻢ ﺷﻘﻲ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ. ﻭ ﺁﻳﻪ: ﻭ ﻣﻦ ﺍﻟﻨﺎﺱ ﻣﻦ ﻳﻌﺠﺒﻚ ﻗﻮﻟﻪ ﻓﻲ ﺍﻟﺤﻴﺎﻩ ﺍﻟﺪﻧﻴﺎ ﻭ ﻳﺸﻬﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻲ ﻣﺎ ﻓﻲ ﻗﻠﺒﻪ ﻭ ﻫﻮ ﺍﻟﺪ ﺍﻟﺨﺼﺎﻡ. ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﻋﻠﻲ (ﻉ) ﻧﺎﺯﻝ ﮔﺸﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﻭﻟﻲ ﺳﻤﺮﻩ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﻜﺮﺩ. ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﻭﻳﺴﺖ ﻫﺰﺍﺭ ﺩﺭﻫﻢ ﺑﺨﺸﻴﺪ، ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﻜﺮﺩ، ﺩﺭ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺳﻮﻡ ﭼﻬﺎﺭ ﺻﺪ ﻫﺰﺍﺭ ﺩﺭﻫﻢ ﺑﺪﻭ ﺑﺨﺸﻴﺪ ﻭ ﻗﺒﻮﻝ ﻛﺮﺩ. ﻭ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻗﺒﻴﻞ ﺟﻨﺎﻳﺎﺕ ﻭ ﺧﻴﺎﻧﺎﺕ ﺍﺯ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﭘﺲ، ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺩﺭﻭﻍ ﺑﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺧﺪﺍ (ﺹ) ﺑﺪﻫﺪ، ﻭ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻣﻴﺮ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ﻣﻄﺎﻟﺒﻲ ﻧﺸﺮ ﺩﻫﺪ، ﺑﻌﻴﺪ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻗﻴﺴﻲ ﺍﻓﺘﺮﺍ ﺑﺒﻨﺪﺩ ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﻱ ﺍﺯ ﻗﻮﻝ ﺍﻭ ﺑﺴﺎﺯﻱ ﻭ ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﻭ ﺷﺨﺼﻴﺘﻬﺎﻱ ﭘﺎﻙ ﺑﻨﻲ ﻫﺎﺷﻢ ﻧﺴﺒﺘﻬﺎﻱ ﻧﺎﺭﻭﺍﺋﻲ
ﺑﺪﻫﺪ ﻛﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻧﺴﺒﺘﻬﺎ ﻣﻨﺰﻫﻨﺪ. [ ﺻﻔﺤﻪ 179] ﺑﻠﻲ، ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﻧﻨﮓ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺵ ﻭ ﻣﻨﺶ ﻧﻜﻮﻫﻴﺪﻩ ﺭﺍ، ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺗﺎﺭﻳﻚ ﺗﺴﻠﻂ ﻭ ﺍﻗﺘﺪﺍﺭﺵ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﻭ ﻫﻤﻜﺎﺭﺍﻧﺶ ﻧﻬﺎﺩ، ﻭ ﻛﻴﺶ ﻭﻋﺎﺩﺗﺶ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻦ ﺟﺎﺭﻱ ﮔﺮﺩﻳﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺭﺍﻭﻳﺎﻧﻲ ﺧﺪﺍ ﻧﺎﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﻭ ﺑﺪﻣﻨﺶ ﭘﻴﺪﺍ ﺷﺪﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺟﻌﻞ ﺍﺣﺎﺩﻳﺚ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻨﺪ، ﻭ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﻣﺠﻌﻮﻝ ﺯﻳﺎﺩ ﺷﺪ. ﻭ ﭼﻪ ﻣﺸﻜﻠﺎﺗﻲ ﺩﺭ ﺳﺮ ﺭﺍﻩ ﻣﺤﻘﻘﻴﻦ ﻭ ﺭﺍﻭﻳﺎﻥ ﺣﺪﻳﺚ ﺑﻮﺟﻮﺩ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﺧﻮﺏ ﻭ ﺑﺪ ﺭﺍﺍﺯ ﻫﻢ ﺟﺪﺍ ﺳﺎﺯﻧﺪ. ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺵ ﻧﺎﭘﺴﻨﺪ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻳﺎﻓﺖ ﺗﺎ ﺑﺤﺪﻱ ﻛﻪ ﻛﻮﺩﻛﺎﻥ ﺩﺭ ﻳﻚ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﺤﻴﻄﻲ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﺰﺭﮔﺴﺎﻟﺎﻥ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﻣﺒﻨﺎ ﺑﻪ ﭘﻴﺮﻱ ﺭﺳﻴﺪﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﻳﻦ ﺳﻴﺎﺳﺖ ﻧﻨﮕﻴﻦ ﺑﻐﺾ ﻭ ﺩﺷﻤﻨﻲ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ (ﻉ) ﺩﺭ ﺩﻟﻬﺎ ﺟﺎﻳﮕﺰﻳﻦ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺪﻋﺖ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺩﺍﻳﺮ ﺑﺮ ﻟﻌﻦ ﻭ ﺩﺷﻨﺎﻡ ﺑﺮ ﻋﻠﻲ (ﻉ) ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯ ﺟﻤﻌﻪ ﻭ ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﺋﻴﻜﻪ ﺑﻪ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ ﻣﻴﺸﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺑﺎﻟﺎﻱ ﻣﻨﺎﺑﺮ ﺩﺭ ﺷﺮﻕ ﻭ ﻏﺮﺏ ﻛﺸﻮﺭ ﺍﺳﻠﺎﻣﻲ ﻣﻌﻤﻮﻝ ﮔﺸﺖ ﻭ ﺣﺘﻲ ﺩﺭ ﭘﺎﻳﮕﺎﻩ ﻭﺣﻲ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ (= ﻣﺪﻳﻨﻪ ﻣﻨﻮﺭﻩ) ﭼﻨﻴﻦ ﻋﻤﻞ ﻣﻲﺷﺪ. ﺣﻤﻮﻱ ﺩﺭ ﺝ 5 ﺹ 38 " ﻣﻌﺠﻢ ﺍﻟﺒﻠﺪﺍﻥ " ﮔﻮﻳﺪ: ﻟﻌﻦ ﺑﺮ ﻋﻠﻲ (ﺭﺽ)، ﺩﺭ ﺑﺎﻟﺎﻱ ﻣﻨﺎﺑﺮ ﺩﺭ ﺷﺮﻕ ﻭ ﻏﺮﺏ ﻛﺸﻮﺭ
ﺍﺳﻠﺎﻣﻲ ﺍﺟﺮﺍ ﮔﺮﺩﻳﺪ ﻭﻟﻲ ﺩﺭ ﻣﻨﺒﺮ ﺳﺠﺴﺘﺎﻥ، ﺟﺰ ﻳﻜﺒﺎﺭ ﺍﻳﻦ ﻋﻤﻞ ﻧﺎﺭﻭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﮕﺮﻓﺖ، ﻣﺮﺩﻡ ﺁﻥ ﺳﺎﻣﺎﻥ، ﺍﺯ ﺍﺟﺮﺍﻱ ﺍﻳﻦ ﺑﺪﻋﺖ ﻛﺜﻴﻒ ﺑﻨﻲ ﺍﻣﻴﻪ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﻱ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ. ﺣﺘﻲ ﻣﻘﺮﺭ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺮ ﻣﻨﺎﺑﺮ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻫﻴﭽﻜﺲ ﻟﻌﻦ ﻧﮕﺮﺩﺩ. ﻭﻩ ﭼﻪ ﺷﺮﺍﻓﺘﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﺼﻴﺐ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﮔﺸﺘﻪ ﻭ ﺍﺯ ﻟﻌﻦ ﻋﻠﻲ (ﻉ) ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ (ﺹ) ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﻱ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﺩﺭ ﻣﻨﺎﺑﺮ ﺩﻭ ﺣﺮﻡ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﺴﻠﻤﻴﻦ ﻣﻜﻪ ﻭ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﻟﻌﻦ ﻣﻲﺷﺪ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2