قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۲۴ الی ۳۶ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ✔️ نکته ها: ۱ ـ
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۲۴ الی ۳۶
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️ ۵ ـ پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و تکرار خواسته هاى موسى(علیه السلام)
از روایاتى که در کتب دانشمندان اهل سنت و تشیع وارد شده، استفاده مى شود پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نیز همین مسائل را که موسى(علیه السلام) براى پیشبرد اهدافش از خدا خواسته بود، تمنا کرد، با این تفاوت که: به جاى نام هارون ، نام على (علیه السلام) را نهاده، چنین عرض کرد: أَللّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بِما سَأَلَکَ أَخِى مُوسى أَنْ تشْرَحَ لِى صَدْرِى ، وَ أَنْ تُیَسِّرَ لِى أَمْرِى، وَ أَنْ تُحَلَّ عُقْدَةً مِنْ لِسانِى، یَفْقَهُوا قَوْلِى وَ اجْعَلْ لِى وزِیراً مِنْ أَهْلِى، عَلِیّاً أَخِى، أُشْدُد بِهِ أَزْرِى، وَ أَشْرِکْهُ فِى أَمْرِى، کَى نُسَبِّحَکَ کَثِیْراً وَ نَذْکُرَکَ کَثِیْراً، إِنَّکَ کُنْتَ بِنا بَصِیْراً:
پروردگارا! من از تو همان تقاضا مى کنم که برادرم موسى تقاضا کرد، از تو مى خواهم: سینه ام را گشاده دارى، کارها را بر من آسان کنى، گره از زبانم بگشائى، تا سخنانم را درک کنند، براى من وزیرى از خاندانم قرار دهى، برادرم على(علیه السلام) را، خداوندا پشتم را با او محکم کن، و او را در کار من شریک گردان تا تو را بسیار تسبیح گوئیم، و تو را بسیار یاد کنیم که تو به حال ما بصیر و بینائى .
این حدیث را سیوطى در تفسیر درّ المنثور و مرحوم طبرسى در مجمع البیان و بسیارى دیگر از دانشمندان بزرگ سنى و شیعه با تفاوت هائى نقل کرده اند.(۵)
مشابه این حدیث، حدیث منزله است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) به على(علیه السلام) فرمود: أَلا تَرْضى أَنْ تَکُونَ مِنِّى بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى، إِلاّ أَنَّهُ لَیْسَ نَبِىٌّ بَعْدِى:
آیا راضى نیستى که نسبت به من همانند هارون نسبت به موسى باشى، جز این که پیامبرى بعد از من نخواهد بود .
این حدیث که در کتب درجه اول اهل تسنن آمده، و به گفته محدث بحرانى (طبق نقل تفسیر المیزان) در کتاب غایة المرام از یک صد طریق از طرق اهل سنت و هفتاد طریق از طرق شیعه نقل شده است، آن قدر معتبر مى باشد که جاى هیچ گونه انکار ندارد.
ما درباره حدیث منزلة، در جلد ششم تفسیر نمونه ذیل آیه ۱۴۲ اعراف (صفحه ۳۴۳) به قدر کافى بحث کرده ایم.
اما آنچه ذکر آن را در اینجا ضرورى مى دانیم این است که: بعضى از مفسران (مانند آلوسى در روح المعانى) با قبول اصل روایت، در دلالت آن ایراد کرده، گفته است: جمله: وَ أَشْرِکْهُ فِى أَمْرِى: او را شریک در کار من بنما چیزى را جز شرکت در امر ارشاد و دعوت مردم به سوى حق، اثبات نمى کند.
ولى پیدا است مسأله شرکت در ارشاد و به تعبیر دیگر امر به معروف و نهى از منکر، و گسترش دعوت حق، وظیفه فرد فرد مسلمانان است و این چیزى نبوده است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) براى على(علیه السلام) بخواهد، این یک توضیح واضح است که هرگز نمى توان دعاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) را به آن تفسیر کرد.
از سوى دیگر، مى دانیم: منظور شرکت در امر نبوت هم نبوده است، بنابراین، نتیجه مى گیریم: مقام خاصى بوده غیر از نبوت و غیر از وظیفه عمومى ارشاد، آیا این، جز مسأله ولایت خاصه، چیزى خواهد بود؟
آیا این همان خلافت (به مفهوم خاصى که شیعه براى آن قائل است) نیست؟ و جمله وَزِیْراً نیز آن را تأیید و تقویت نمى کند؟
به تعبیر دیگر، وظائفى وجود دارد که کار همه افراد نیست و آن حفظ آئین پیامبر(صلى الله علیه وآله) از هر گونه تحریف، انحراف، و تفسیر هر گونه ابهامى که در محتواى آئین براى بعضى رخ دهد، و رهبرى امت در غیبت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و بعد از او، و کمک بسیار مؤثر در پیشبرد اهداف او.
اینها همان چیزى است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) با گفتن جمله أَشْرِکْهُ فِى أَمْرِى از خدا براى على(علیه السلام) خواست.
و از اینجا روشن مى شود، وفات هارون قبل از موسى(علیه السلام) مشکلى در این بحث ایجاد نمى کند; زیرا خلافت و جانشینى گاهى در زمان غیبت رهبر است آن گونه که هارون در غیبت موسى داشت، و گاهى بعد از وفات او است، آن گونه که على(علیه السلام) بعد از وفات پیامبر(صلى الله علیه وآله) داشت، هر دو داراى یک قدر مشترک و جامع واحد است هر چند مصداق ها متفاوت بوده است (دقت کنید).
✍پی نوشت:
۵ ـ در تفسیر آیه انما ولیکم اللّه و... (مائده، آیه ۵۵).
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
ترجمه و شرح حکمت 375 نهج البلاغه: ❌ نکوهش بیتفاوتی نسبت به منکر 🖤 قلب هاى واژگونه! اين كلام نورا
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۷۵
❌ نکوهش بیتفاوتی نسبت به منکر
↩️ "آنگاه امام(عليه السلام) در يك نتيجه گيرى پرمعنا مى فرمايد: «كسى كه حتى با قلبش از نيكى ها طرفدارى و با منكرات مبارزه نكند قلبش واژگونه مى شود، بالاى آن پايين و پايين آن بالا قرار مى گيرد»; (فَمَنْ لَمْ يَعْرِفْ بِقَلْبِهِ مَعْرُوفاً، وَ لَمْ يُنْكِرْ مُنْكَراً، قُلِبَ فَجُعِلَ أَعْلاَهُ أَسْفَلَهُ وَ أَسْفَلُهُ أَعْلاَهُ).
معلوم است كه منظور از «قلب» در اين جا آن عضو صنوبرى كه وسيله رسانيدن خون به تمام اعضاى بدن است نمى باشد بلكه قلب در اين جا به معناى عقل و حس تشخيص است زيرا يكى از معانى قلب در لغت، همان عقل است. اشاره به اين كه انسان حس تشخيص نيك و بد را در چنان محيطى از دست مى دهد و به تدريج نيكى ها در نظرش زشت و زشتى ها در نظرش زيبا خواهد شد.
در حديثى پرمعنا و پيشگويانه از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) چنين مى خوانيم: «كَيفَ بِكُمْ إِذَا فَسَدَتْ نِسَاؤُكُمْ وَ فَسَقَ شَبَابُكُمْ وَ لَمْ تَأْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ لَمْ تَنْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ فَقِيلَ لَهُ وَ يكُونُ ذَلِكَ يا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ نَعَمْ وَ شَرٌّ مِنْ ذَلِكَ كَيفَ بِكُمْ إِذَا أَمَرْتُمْ بِالْمُنْكَرِ وَ نَهَيتُمْ عَنِ الْمَعْرُوفِ فَقِيلَ لَهُ يا رَسُولَ اللَّهِ وَ يكُونُ ذَلِكَ قَالَ نَعَمْ وَ شَرٌّ مِنْ ذَلِكَ كَيفَ بِكُمْ إِذَا رَأَيتُمُ الْمَعْرُوفَ مُنْكَراً وَ الْمُنْكَرَ مَعْرُوفاً; چگونه خواهيد بود هنگامى كه زنان شما فاسد شوند و جوانان شما فاسق و امر به معروف و نهى از منكر را ترك كنيد؟ كسى عرض كرد: اى رسول خدا(صلى الله عليه وآله)! آيا چنين امرى واقع مى شود؟ پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: آرى و بدتر از اين واقع خواهد شد. چگونه خواهيد بود هنگامى كه امر به منكر مى كنيد و نهى از معروف؟ عرض كردند: اى رسول خدا(صلى الله عليه وآله)! آيا چنين چيزى واقع خواهد شد؟ فرمود: آرى و بدتر از اين روى مى دهد. چگونه خواهيد بود هنگامى كه معروف را منكر و منكر را معروف (و زيبايى ها را زشت و زشتى ها را زيبا) خواهيد ديد؟».[2]
در قرآن مجيد نيز آمده است كه يكى از كارهاى شيطان اين است كه زشتى ها را در نظر انسان زيبا نشان مى دهد: «(وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لاَ يَهْتَدُونَ); و شيطان اعمالشان را در نظرشان جلوه داده، و آن ها را از راه بازداشته; و ازاين رو هدايت نمى شوند!».[3]
اين كار مخصوص شياطين جن نيست بلكه شيطان هاى انسان نما نيز اين كار را انجام مى دهند.[4]"
✍پی نوشت:
[2]. كافى، ج 5، ص 59، ح 14.
[3]. نمل، آيه 24.
[4]. سند گفتار حكيمانه: در مصادر چنين آمده است كه اين كلام نورانى را قبل از سيد رضى على بن ابراهيم قمى در تفسيرش و قاضى قضاعى در كتاب دستور معالم الحكم با تفاوتى آورده اند. همچنين سيد ابوطالب يحيى بن الحسين الحسنى (متوفاى 424) در امالى خود آن را به صورت مسند ذكر كرده و (بعد از سيد رضى) ابو حامد غزالى در احياء العلوم آن را با تفاوتى آورده است و نيز روايت آمدى در غررالحكم تفاوتى با روايت سيد رضى و روايت ديگران دارد و نشان مى دهد هركدام آن را از منبع خاص خود گرفته اند. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 277)
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🎙شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه 🔷 حکمت های: ۳۶۹ الی ۳۷۱ @Nahjolbalaghe2
شرح_صوتی_حکمت_۳۷۲_و_۳۷۳_و_۳۷۴_و_۳۷۵.mp3
10.43M
🎙شرح صوتی حکمت های نهج البلاغه
🔷 حکمت های: ۳۷۲ الی ۳۷۵
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️ امام علی علیهالسلام فرمودند:
از مرگ راه فرار و گریزی نیست، کسی که کشته نشود (بالاخره) خواهد مُرد، (آری) بهترین مرگ و میرها کشته شدن در راه خداست.
@Nahjolbalaghe2
حجت الاسلام مومنی 21-02-403.mp3
34.36M
#موعظه
🎙 حجت الاسلام و المسلمین مومنی
📝موضوع: ولادت حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و نه 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ✍ﻗﻴﺲ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﻭ ﻧﻮﺷﺖ ﻧﺎﻣ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: چهارصد و ده
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
✍ ﻗﻴﺲ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﻭ ﻧﻮﺷﺖ
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺣﻤﺪ ﻭ ﺛﻨﺎﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ: ﺷﮕﻔﺘﻲ ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺴﺖ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺍﻱ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﻧﻈﺮﻳﻪ ﻣﺮﺍ ﻣﺮﺩﻭﺩ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﻭ ﺑﻜﻠﻲ ﺳﺎﻗﻂ ﻛﺮﺩﻱ ﻭ ﭼﺸﻢ ﻃﻤﻊ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﻭﺧﺘﻪ ﺍﻱ (ﺍﻱ ﺑﻲ ﭘﺪﺭ) ﻛﻪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺩﺍﻳﺮﻩ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻭ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﺁﻧﻜﺲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺳﺰﺍﻭﺍﺭﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﻫﺒﺮﻱ ﻭ ﺯﻣﺎﻣﺪﺍﺭﻱ ﻭ ﺭﺍﺳﺘﮕﻮﺗﺮﻳﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﻭ ﻋﺎﻟﻴﺘﺮﻳﻦ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎ ﻭ ﻧﺰﺩﻳﻜﺘﺮﻳﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﺮﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻳﻢ ﻭ ﺗﺤﺖ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﻲ ﺗﻮ ﺩﺭﺁﻳﻢ ﺁﺭﻱ ﺗﻮ ﻫﻤﺎﻥ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﻲ ﺍﻳﻦ ﻣﻘﺎﻡ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻛﺴﻲ ﺑﻲ ﻟﻴﺎﻗﺖ ﺗﺮ ﻫﺴﺘﻲ ﺯﻳﺮﺍ ﺗﻮ ﮔﻔﺘﺎﺭﺕ ﺍﺯ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﻴﻬﻮﺩﻩ ﻭ ﻧﺎﺭﻭﺍﺗﺮ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻛﺲ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﺗﺮ ﻭ ﺩﻭﺭﺗﺮﻳﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻫﺴﺘﻲ ﺑﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ، ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﺮﺩﻣﺎﻧﻲ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻭﮔﻤﺮﺍﻩ ﻛﻨﻨﺪ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻳﻚ ﺑﺘﻲ ﺍﺯ ﺑﺘﻬﺎﻱ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﻭ ﺍﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻨﺖ ﻛﻪ ﻣﺼﺮﺭﺍ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺷﻮﺭﺍﻧﻴﺪﻩ ﻭ ﺗﻤﺎﻣﻲ ﺍﻳﻦ ﻛﺸﻮﺭ ﺭﺍ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺳﭙﺎﻩ ﻭ ﻟﺸﻜﺮ ﻭ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﻭ ﺳﻮﺍﺭ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺗﻬﺪﻳﺪ ﺗﺮﺳﺎﻧﻴﺪﻩ ﺍﻱ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﻲ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺭﺍ ﺗﻮﺍﻧﻲ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺩ ﻭﺍ ﮔﺬﺍﺭﻡ ﻭ ﻛﺎﺭﻱ ﺑﺘﻮ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ،
ﻭ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ. ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻃﺒﺮﻱ ﻋﺒﺎﺭﺗﺶ ﭼﻨﻴﻦ ﺍﺳﺖ: ﺑﺨﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺍﮔﺮ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺤﺎﻝ ﺧﻮﺩ ﻭﺍ ﻧﮕﺬﺍﺭﻡ ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺣﻔﻆ ﺟﺎﻧﺖ ﻣﻬﻤﺘﺮﻳﻦ ﻫﺪﻑ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ ﺳﺨﻦ ﺗﻮ ﺭﺍﺳﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ. ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺍﺯ ﻗﻴﺲ ﻧﺎﺍﻣﻴﺪ ﺷﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﻮﺷﺖ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺣﻤﺪ ﻭ ﺛﻨﺎﻱ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ: ﺗﻮ ﺍﻱ ﻗﻴﺲ ﻳﻬﻮﺩﻱ ﻭ ﻳﻬﻮﺩﻱ ﺯﺍﺩﻩ ﻫﺴﺘﻲ ﺍﮔﺮ ﺁﻧﻜﺲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﺳﭙﺎﻩ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﻮﺭﺩ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ ﭘﻴﺮﻭﺯ ﺷﻮﺩ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻛﺎﺭ ﺑﺮﻛﻨﺎﺭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻓﺮﺩ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺭﺍ ﺑﺠﺎﻱ ﺗﻮ ﻣﺎﻣﻮﺭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﻴﻜﻪ ﻣﻦ ﻛﻪ ﻣﺒﻐﻮﺽ ﺗﺮﻳﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻧﺰﺩ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻢ ﻛﺎﻣﻴﺎﺏ ﮔﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﺳﺘﺮﺳﻲ ﺑﺘﻮ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﻨﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻛﺸﺖ ﻭ ﮔﻮﺵ ﻭ ﺑﻴﻨﻴﺖ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﺮﻳﺪ ﭘﺪﺭﺕ ﻧﻴﺰ ﻛﻤﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺯﻩ ﻛﺮﺩ ﻭﻟﻲ ﺑﺪﻭﻥ
[ جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ ۱۷۶]
ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺗﻴﺮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻛﻮﺷﻴﺪ ﻭﻟﻲ ﺑﻪ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻧﺮﺳﻴﺪ ﻳﺎﺭﺍﻧﺶ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﻨﻬﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺑﺴﺮﺵ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺣﻮﺭﺍﻥ ﺗﻨﻬﺎ ﻭ ﺑﻲ ﻛﺴﻲ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﻓﺖ، ﻭ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ. ﻗﻴﺲ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﻧﻮﺷﺖ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺛﻨﺎﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ: ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺗﻮ ﺑﺖ ﻭ ﺑﺖ ﺯﺍﺩﻩ ﻫﺴﺘﻲ ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﺍﻛﺮﺍﻩ ﻭ ﺑﺰﻭﺭ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﮔﺸﺘﻲ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺁﻥ
ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺍﺯ ﺩﻳﻦ ﺧﺎﺭﺝ ﮔﺸﺘﻲ ﭼﻴﺰﻱ ﺑﺮ ﺍﻳﻤﺎﻧﺖ ﻧﮕﺬﺷﺖ ﻭ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﺳﺎﺑﻘﻪ ﺩﺍﺭ ﻧﻴﺴﺘﻲ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﻄﺮﻑ ﻧﻔﺎﻕ ﻭ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮﺯﻱ ﺗﻮ ﺗﺎﺯﮔﻲ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﺁﺭﻱ ﭘﺪﺭﻡ ﻛﻤﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺯﻩ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻫﺪﻑ ﺗﻴﺮﺍﻧﺪﺍﺯﻱ ﻛﺮﺩ ﻭﻟﻲ ﻛﺴﻲ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺣﻤﻠﻪ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍﺍﺯ ﭘﺎﻱ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ ﻛﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﺧﺎﻙ ﭘﺎﻱ ﺍﻭ ﻧﻤﻲ ﺭﺳﻴﺪ ﻭ ﻫﻴﭻ ﻟﻴﺎﻗﺖ ﻭ ﻋﺮﺿﻪ ﺍﻱ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻣﺎ ﻳﺎﺭﺍﻥ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﻳﻨﻲ ﻫﺴﺘﻴﻢ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪﻩ ﺍﻱ ﻭ ﺑﺎ ﺩﻳﻨﻲ ﻛﻪ ﺗﻮ ﻭﺍﺭﺩ ﺁﻥ ﮔﺸﺘﻪ ﺍﻱ ﺩﺷﻤﻦ ﻫﺴﺘﻴﻢ، ﻭ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
.
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرَىٰ
و ما بار دیگر تو را مشمول نعمت خود ساخته بودیم»،
(طه/۳۷)
*
إِذْ أَوْحَيْنَا إِلَىٰ أُمِّكَ مَا يُوحَىٰ
آن زمان که به مادرت آنچه لازم بود الهام کردیم.
(طه/۳۸)
*
أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِّي وَعَدُوٌّ لَّهُ ۚ وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِّنِّي وَلِتُصْنَعَ عَلَىٰ عَيْنِي
که: «او را در صندوقى بیفکن،
و آن را به دریا بینداز، تا دریا آن را به ساحل افکند. تا کسى که هم دشمن من و هم دشمن اوست، آن را برگیرد.» و من محبّتى از خودم بر تو افکندم، تا تحت مراقبت من پرورش یابى.
(طه/۳۹)
*
إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَىٰ مَن يَكْفُلُهُ ۖ فَرَجَعْنَاكَ إِلَىٰ أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ ۚ وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّيْنَاكَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّاكَ فُتُونًا ۚ فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَىٰ قَدَرٍ يَا مُوسَىٰ
در آن هنگام که خواهرت (در نزدیکى کاخ فرعون) راه مى رفت
و گفت: «آیا کسى را به شما نشان دهم که این نوزاد را کفالت کند (و دایه خوبى براى او باشد)؟!» پس تو را به مادرت بازگرداندیم، تا چشمش (به تو) روشن شود. و غمگین نگردد. و تو کسى (از فرعونیان) را کُشتى. امّا ما تو را از اندوه (تعقیب فرعونیان) نجات دادیم. و بارها تو را آزمودیم. پس از آن، سالیانى در میان مردم «مدین» توقف نمودى. سپس بنابر تقدیر الهى (براى فرمان رسالت به این جا) آمدى.
(طه/۴۰)
*
وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي
و من تو را براى خودم پرورش دادم.
(طه/۴۱)
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۲۴ الی ۳۶ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ ۵ ـ پیامبر اسل
📝تفسیر سوره مبارکه طه آیات ۳۷ الی ۴۱
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
💚چه خداى مهربانى!
در این آیات، خداوند به یکى دیگر از فصول زندگانى موسى(علیه السلام) اشاره مى کند که مربوط به دوران کودکى او و نجات اعجازآمیزش از چنگال خشم فرعونیان است، این فصل گرچه از نظر تسلسل تاریخى قبل از فصل رسالت و نبوت بوده، اما چون به عنوان شاهد براى نعمت هاى خداوند، نسبت به موسى(علیه السلام) از آغاز عمر، ذکر شده، در درجه دوم اهمیت نسبت به موضوع رسالت مى باشد.
نخست، مى گوید: اى موسى! ما بار دیگر نیز بر تو منّت گذاردیم، و تو را مشمول نعمت هاى خویش ساختیم (وَ لَقَدْ مَنَنّا عَلَیْکَ مَرَّةً أُخْرى).(۱)
* * *
بعد از ذکر این اجمال، به شرح و بسط آن مى پردازد، و مى گوید: در آن هنگام که به مادر تو وحى کردیم آنچه باید وحى شود (إِذْ أَوْحَیْنا إِلى أُمِّکَ ما یُوحى).
اشاره به این که: تمام خطوطى که منتهى به نجات موسى(علیه السلام) از چنگال فرعونیان در آن روز مى شد، همه را به مادرت تعلیم دادیم،
زیرا به گونه اى که از سایر آیات قرآن، استفاده مى شود، فرعون شدیداً بنى اسرائیل را تحت فشار قرار داده بود، مخصوصاً براى جلوگیرى از قدرت و قوت بنى اسرائیل، شورش احتمالى آنها، و یا به گفته جمعى از مورخان و مفسران براى جلوگیرى از به وجود آمدن فرزندى که پیش بینى کرده بودند از بنى اسرائیل برمى خیزد و دستگاه فرعون را درهم مى کوبد، دستور داده بود، پسران آنها را به قتل برسانند، و دختران را براى کنیزى و خدمتگزارى زنده نگهدارند.
طبعاً جاسوسان فرعون محله ها و خانه هاى بنى اسرائیل را سخت زیر نظر داشتند، و تولد فرزندان پسر را به دستگاه او اطلاع مى دادند، آنها نیز به سرعت براى نابود کردن آنان اقدام مى نمودند.
بعضى از مفسران گفته اند: فرعون از یکسو، مى خواست قدرت بنى اسرائیل را در هم بشکند، و از سوى دیگر، مایل نبود نسل آنها به کلّى منقرض شود; چرا که بردگان و بندگان آماده اى براى او محسوب مى شدند، لذا دستور داده بود یک سال نوزادان آنها را زنده بگذارند، و یک سال پسران را از دم تیغ بگذرانند، اتفاقاً موسى(علیه السلام) در همان سال قتل عام فرزندان پسر متولد شد!
به هر حال، مادر احساس مى کند: جان نوزادش در خطر است و مخفى نگاه داشتن موقتى او مشکل را حل نخواهد کرد، در این هنگام خدائى که این کودک را براى قیامى بزرگ نامزد کرده است، به قلب این مادر الهام مى کند: او را از این بعد به ما بسپار، و ببین چگونه او را حفظ خواهیم کرد؟ و به تو باز خواهیم گرداند؟
* * *
به قلب مادر موسى چنین الهام کرد: او را در صندوقى بیفکن، و آن صندوق را به دریا بینداز ! (أَنِ اقْذِفِیهِ فِی التّابُوتِ فَاقْذِفِیهِ فِی الْیَمِّ).
یَمّ در اینجا به معنى رود عظیم نیل است که بر اثر وسعت و آب فراوان گاهى دریا به آن اطلاق مى شود.
تعبیر به :اقْذِفِیهِ فِی التّابُوتِ: آن را در صندوق بیفکن شاید اشاره به این باشد که: بدون هیچ ترس و واهمه دل از او بردار، و شجاعانه در صندوقش بگذار و بى اعتنا، به شط نیلش بیفکن، و ترس و وحشتى به خود راه مده.
کلمه تابوت به معنى صندوق چوبى و به عکس آنچه بعضى مى پندارند، همیشه به معنى صندوقى که مردگان را در آن مى نهند نیست، بلکه، مفهوم وسیعى دارد که گاهى به صندوق هاى دیگر نیز گفته مى شود همان گونه که در داستان طالوت و جالوت در سوره بقره ذیل آیه ۲۴۸ خواندیم.(۲)
سپس اضافه مى کند: دریا مأمور است که آن را به ساحل بیفکند، تا سرانجام دشمن من و دشمن او، وى را برگیرد (و در دامان خویش پرورش دهد!) (فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ بِالسّاحِلِ یَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِی وَ عَدُوٌّ لَهُ).
جالب این که: کلمه عَدُوّ در اینجا تکرار شده، و این در حقیقت تأکیدى است بر دشمنى فرعون، هم نسبت به خداوند و هم نسبت به موسى و بنى اسرائیل، و اشاره به این که: کسى که تا این حد در دشمنى و عداوت، پافشارى داشت، عاقبت خدمت و پرورش موسى(علیه السلام) را بر عهده گرفت، تا بشر خاکى بداند نه تنها قادر نیست با فرمان خدا به مبارزه برخیزد، بلکه، خدا دشمن او را با دست خودش و در دامانش پرورش خواهد داد.
✍ پی نوشت:
۱ ـ همان گونه که قبلاً نیز گفته ایم: کلمه منّت در اصل از منّ به معنى وزن مخصوصى است که با آن وزن مى کنند، گرفته شده است، به همین جهت، بخشیدن هر نعمت سنگین و گران بهائى را منّت مى گویند، و در آیه فوق، منظور همین معنى است، و این مفهوم، مفهوم زیبا و ارزنده آن است، ولى، اگر کسى کار کوچک خود را با سخن، بزرگ کند و به رخ طرف بکشد، عملى است زشت و مصداق نکوهیده منّت است.
۲ ـ به جلد دوم تفسیر نمونه ، صفحه ۱۷۳ مراجعه فرمائید.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
20.Taha.40.mp3
3.22M
🎙 تفسیر صوتی آیات۳۳ الی ۴۰ سوره مبارکه طه
مفسّر : حجتالاسلاموالمسلمین قرائتی
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۳۷۵ ❌ نکوهش بیتفاوتی نسبت به منکر ↩️ "آنگاه امام(عليه السلام) در يك نتيجه گيرى
📝شرح و تفسیر حکمت ۳۷۶
🔴 سختی حق و آسانی باطل
🔹عاقبت حق و باطل:
از نوشته بلاذرى در انساب الاشراف استفاده مى شود كه اين كلام را اميرمؤمنان على(عليه السلام) هنگامى بيان فرمود كه عثمان تمام فرمانداران خود را از نقاط مختلف كشور اسلام گردآورى كرده بود تا درباره شكايات مردم از آن ها صحبت كند. از اميرمؤمنان على(عليه السلام) نيز در اين مجلس دعوت به عمل آمد. حضرت خطاب به عثمان اين جمله را بيان فرمود: «حق، سنگين اما گواراست و باطل، سبك اما بلاخيز و مرگ آور است»; (إِنَّ الْحَقَّ ثَقِيلٌ مَرِيءٌ، وَ إِنَّ الْبَاطِلَ خَفِيفٌ وَبِيءٌ).
«مرىء» به معناى گوارا و «وبىء» به معناى وباخيز است كه گاه تفسير به مرگ آور مى شود.
سپس افزود: واى بر تو هرگاه كسى به تو راست بگويد عصبانى مى شوى و اما اگر دروغ بگويد راضى مى گردى: (انك متى تصدق تسخط و متى تكذب ترض).[1]
توضيح اين كه در كتاب الفتوح ابن اعثم كوفى آمده است كه گروهى از اهل شام نزد عثمان آمدند و از معاويه شكايت كردند و جمعى از خوبان كوفه نزد او آمدند و از والى او سعيد بن عاص شكايت داشتند. عثمان گفت: تا كى اين گونه شكايت ها از اين دو نفر به من مى رسد؟ حجاج بن غزيه انصارى گفت: مردم فقط از اين دو نفر شكايت ندارند آن ها از همه عمال و فرمانداران تو شاكى هستند. يك بار به سراغ آن ها فرستادى و احضارشان كردى سپس بار ديگر آن ها را به مقام خود بازگرداندى، اكنون به سراغ آن ها بفرست و آن ها را در حضور اصحاب پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به اين مسجد احضار كن سپس از آن ها عهد و پيمان بگير كه به كسى ظلم نكنند و آن ها را سوگند ده آنگاه آن ها را به جاى خود بازگردان و اگر نپذيرفتند ديگرى را به جاى آن ها بفرست زيرا صالحان مسلمين كم نيستند. بسيارى از مردم نيز همين پيشنهاد را تأييد كردند.
به دنبال اين ماجرا عثمان به سراغ جميع كارگزاران و فرماندارانش فرستاد و آن ها را احضار كرد سپس رو به اصحاب رسول خدا(صلى الله عليه وآله) كرد و گفت: اى مردم! اين ها كارگزاران من اند كه مورد اعتمادم بوده اند اگر دوست داشته باشيد آن ها را عزل مى كنم و آن كس را كه شما دوست بداريد به جاى آن ها مى گذارم.
اين جا بود كه اميرمؤمنان على(عليه السلام) (كه مى دانست عثمان در اين سخن خود پايدار نخواهد ماند) فرمود: اى عثمان! حق، سنگين است (و تلخ) و باطل، سبك است (و شيرين) تو مردى هستى كه اگر به تو راست بگويند خشمگين مى شوى و اگر دروغ بگويند راضى مى گردى. مطالب بسيارى از مردم به تو رسيده كه اگر آن ها را ترك كنى بهتر از آن است كه اصرار بر آن ها داشته باشى. از خدا بپرهيز و از آنچه مردم درباره تونمى پسندند توبه كن.
آنگاه طلحه نيز سخنانى در تأييد سخنان على(عليه السلام) گفت. سرانجام عثمان عصبانى شد و گفت: چرا مرا رها نمى كنيد؟ چرا اين همه سرزنش مى كنيد؟ من كارى نكرده ام. شما اوضاع را بر ضد من دگرگون ساختيد... .[2]
✍پی نوشت:
[1]. الغدير، ج 9، ص 71 به نقل از انساب الاشراف، ج 5، ص 44.
[2]. الفتوح ابن اعثم، ج 2، ص 394-395 .
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
✅ اثر نماز موقع مرگ
☀️ امام صادق عليه السلام فرمودند:
اِنَّ مَلَكَ الْمَوْتِ يَدْفَعُ الشَّيْطانَ عَنِ الْمُحافِظِ عَلَى الصَّلاةِ وَيُلَقِّنُهُ شَهادَةَ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ، وَاَنَّ مُحَمَّدا رَسُولُ اللّهِ فى تِلْكَ الْحالَةِ الْعَظيمَةِ.
✅ فرشته مرگ، #شيطان را از كسى كه مراقب نماز است دور مى كند، و شهادت بر وحدانيّت خدا، و رسالت #پيامبر را در وقت هولناك #مرگ به او تلقين مى كند.
📙وسائل شیعه ج ۳ ص ۱۹
@Nahjolbalaghe2
حجت الاسلام ماندگاري 22-2-403.mp3
28.88M
#موعظه
🎙حجت الاسلام و المسلمین ماندگاری
▫️موضوع: حیا در روابط پسران و دختران مهمترین مانع نفوذ دشمنان خدا است
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: چهارصد و ده 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ✍ ﻗﻴﺲ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﻭ ﻧﻮﺷﺖ ﭘﺲ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: چهارصد و یازده
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﻛﻨﻴﺪ ﺑﻪ ﺟﻠﺪ ﺍﻭﻝ ﻛﺎﻣﻞ ﻣﺒﺮﺩ ﺹ 309 ﺝ 2 ﺍﻟﺒﻴﺎﻥ ﻭ ﺍﻟﺘﺒﻴﻴﻦ ﺹ 68 ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻳﻌﻘﻮﺑﻲ ﺟﻠﺪ ﺩﻭﻡ ﺹ 163، ﻋﻴﻮﻥ ﺍﻟﺎﺧﺒﺎﺭ ﺍﺑﻦ ﻗﺘﻴﺒﻪ ﺟﻠﺪ ﺩﻭﻡ ﺹ 213ﻣﺮﻭﺝ ﺍﻟﺬﻫﺐ ﺟﻠﺪ ﺩﻭﻡ ﺹ 62 ﻣﻨﺎﻗﺐ ﺧﻮﺍﺭﺯﻣﻲ ﺹ 173 ﺷﺮﺡ ﺍﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺍﻟﺤﺪﻳﺪ ﺟﻠﺪ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﺹ. 15 ﻭ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺟﺎﺣﻆ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ ﺗﺎﺝ ﺹ 109 ﭼﻨﻴﻦ ﺍﺳﺖ: ﻗﻴﺲ ﺑﻪ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﻧﻮﺷﺖ: ﺍﻱ ﺑﺖ ﻭ ﺍﻱ ﺑﺖ ﺯﺍﺩﻩ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺎﻣﻪ ﻣﻲﻧﻮﻳﺴﻲ ﻭ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻣﻲﺧﻮﺍﻫﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻋﻠﻲ ﺟﺪﺍ ﺷﻮﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻃﺎﻋﺖ ﺗﻮ ﺳﺮ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﺵ ﻣﺘﻔﺮﻕ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻣﺮﺍ ﻣﻲﺗﺮﺳﺎﻧﻲ، ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﻱ ﻛﻪ ﺟﺰ ﺍﻭ ﻣﻌﺒﻮﺩﻱ ﻧﻴﺴﺖ، ﺍﮔﺮ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﺟﺰ ﻣﻦ ﻛﺴﻲ ﺑﺎﻗﻲ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺟﺰ ﺍﻭ ﻛﺴﻲ ﺑﺎﻗﻲ ﻧﻤﺎﻧﺪ،
ﻣﺎﺩﺍﻣﻴﻜﻪ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺍﻭﺋﻲ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻣﺴﺎﻟﻤﺖ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺗﺎ ﻫﻨﮕﺎﻣﻴﻜﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺩﺷﻤﻨﻲ ﻣﻲﻭﺭﺯﻱ ﺑﻔﺮﻣﺎﻧﺖ ﺗﻦ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺩ ﻣﻦ ﺩﺷﻤﻦ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺣﺰﺏ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺣﺰﺏ ﺧﺪﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﻢ ﻭ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ.
[جلد سوم ﺻﻔﺤﻪ ۱۷۷]
ﻳﻚ ﻧﺎﻣﻪ ﺳﺎﺧﺘﮕﻲ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺍﺯ ﻗﻴﺲ ﻭ ﭘﻴﺮﻭﻳﺶ ﻣﺎﻳﻮﺱ ﺷﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺑﺮ ﺍﻭ ﮔﺮﺍﻥ ﺁﻣﺪ ﻛﻪ ﻗﻴﺲ ﺑﺎ ﻋﻠﻲ ﺑﺎﺷﺪ ﻭﺍﺯ ﻃﺮﻓﻲ ﺩﻭﺭﺍﻧﺪﻳﺸﻲ ﻭ ﺩﻟﻴﺮﻱ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺑﻲ ﻣﻲﺩﺍﻧﺴﺖ ﻭ ﻫﺮ ﺣﻴﻠﻪ ﺍﻳﻜﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﻭﺭ ﻧﻤﻮﺩﻥ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻋﻠﻲ (ﻉ) ﺑﻜﺎﺭ ﺑﺮﺩ ﺳﻮﺩﻱ ﻧﺒﺨﺸﻴﺪ ﻧﺎﭼﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﺎﻡ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﮔﻔﺖ: ﻗﻴﺲ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﻫﻤﺪﺍﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﻫﻤﻌﻘﻴﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻴﺮ ﺩﻋﺎ ﻛﻨﻴﺪ ﻭ ﺩﺷﻨﺎﻣﺶ ﻣﺪﻫﻴﺪ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺍﺯﻧﺒﺮﺩ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺑﺎﺯ ﺩﺍﺭﻳﺪ ﺍﻭ ﺍﺯ ﭘﻴﺮﻭﺍﻥ ﻣﺎﺳﺖ ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﻳﺶ ﻛﻪ ﺷﺎﻣﻞ ﺧﻴﺮﺍﻧﺪﻳﺸﻲﻫﺎﻱ ﻧﻬﺎﻧﻲ ﺍﻭﺳﺖ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻣﻴﺮﺳﺪ. ﻣﮕﺮ ﻧﻤﻲ ﺑﻴﻨﻴﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﺷﻤﺎ (ﺍﺯ ﺍﻫﻞ ﺧﺮﺑﺘﺎ) ﻛﻪ ﺩﺭ ﻧﺰﺩ ﺍﻭﻳﻨﺪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻋﻄﺎﻳﺎ ﻭ ﺍﺭﺯﺍﻕ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻲﺩﻫﺪ ﻭ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻴﻜﻲ ﻣﻲﻛﻨﺪ، ﺳﭙﺲ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﻱ ﺍﺯ ﻗﻮﻝ ﻗﻴﺲ ﺳﺎﺧﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺍﻫﻞ ﺷﺎﻡ ﺧﻮﺍﻧﺪ.
ﻣﺘﻦ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﻣﺎ ﻣﺘﻦ ﻧﺎﻣﻪ: ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺍﻟﺮﺣﻴﻢ ﺍﺯ ﻗﻴﺲ ﺑﻦ ﺳﻌﺪ ﺑﻪ ﺍﻣﻴﺮ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﺳﻔﻴﺎﻥ: ﺩﺭﻭﺩ ﺑﺮ ﺗﻮ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﺣﻤﺪ ﻭ ﺛﻨﺎﻱ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﻳﻜﻪ ﺟﺰ ﺍﻭ ﺧﺪﺍﺋﻲ ﻧﻴﺴﺖ. ﻣﻦ ﭼﻮﻥ ﻓﻜﺮ ﻛﺮﺩﻡ ﻭ ﺑﺎ ﻣﻴﺰﺍﻥ ﺩﻳﻦ ﺧﻮﺩ ﺳﻨﺠﻴﺪﻡ، ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻦ ﺯﻳﺒﻨﺪﻩ ﻧﻴﺴﺖ ﺍﺯ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻛﻨﻢ ﻛﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﭘﺮﻫﻴﺰﮔﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻲ ﺧﻮﻧﺶ ﻣﺤﺘﺮﻡ ﺑﻮﺩ ﻛﺸﺘﻨﺪ. ﻟﺬﺍ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻱ ﻋﺰﻭ ﺟﻞ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﻣﻲﻃﻠﺒﻢ ﻛﻪ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﻣﺤﻔﻮﻅ ﺑﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻣﺮ ﺩﻳﻨﻤﺎﻥ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﺎﺷﻴﻢ. ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﻭ ﺳﺎﺯﺵ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺍﻋﻠﺎﻡ ﻣﻲﻛﻨﻢ ﻭ ﺩﺭ ﻧﺒﺮﺩ ﺑﺎ ﻛﺸﻨﺪﮔﺎﻥ ﭘﻴﺸﻮﺍﻱ ﻣﻈﻠﻮﻡ " ﻋﺜﻤﺎﻥ " (ﺭﺽ) ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺷﻤﺎﻳﻢ. ﭘﺲ ﻫﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﺳﺎﺯ ﻭ ﺑﺮﮒ ﻭ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺟﻨﮕﺠﻮ ﻛﻪ ﺻﻠﺎﺡ ﻣﻲﺩﺍﻧﻲ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﻣﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻩ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺷﺘﺎﺏ ﺑﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﻘﺼﻮﺩ ﻣﻲﭘﺮﺩﺍﺯﻡ. ﻭ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2