قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۴۲۴ 🌾 نقش حلم و عقل در اصلاح انسان امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به د
📝 شرح و تفسیر حکمت ۴۲۴
🌾 نقش حلم و عقل در اصلاح انسان
↩️ البته حلم و بردبارى در مقابل افراد سفيه و نادان فايده بسيار مهم ديگرى نيز دارد كه در چند مورد از كلمات امام(عليه السلام) به آن اشاره شد و آن اين كه وقتى انسان باشخصيتى در مقابل سفيه سكوت آميخته با حلم مى كند مردم به يارى او برمى خيزند حتى در تعبيرى امام(عليه السلام) مى فرمايد: حلم به منزله عشيره و قبيله اى است كه انسان را در مقابل نادان حمايت مى كند.[4]
و براى دفع خطرات هواى نفس دستور مى دهد كه با شمشير عقل با آن مبارزه كن. به يقين خطرناك ترين دشمن انسان ـ همان گونه كه در روايت نبوى(صلى الله عليه وآله) وارد شده است ـ هواى نفس اوست: (أَعْدَى عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِى بَينَ جَنْبَيكَ).[5]
و تنها چيزى كه مى تواند در مقابل اين دشمن بسيار خطرناك بايستد همان عقل است; عقلى كه زيان هاى هوى پرستى را براى انسان تشريح مى كند و عاقبت كار هوس بازان را به او نشان مى دهد. هرقدر اين عقل قوى تر باشد بازدارندگى آن بيشتر است و اگر ضعيف و ناتوان گردد هواى نفس بر آن غلبه مى كند و او را به گوشه اى مى راند و محصور مى سازد و خودش يكه تاز ميدان وجود انسان مى شود.
در حديثى از امام اميرمؤمنان(عليه السلام) مى خوانيم: «مَن أحَبَّ نَيْلَ الدَّرَجاتِ العُلى فَلْيَغْلِبِ الْهَوى; كسى كه دوست دارد به درجات بالاى فضيلت انسانى برسد بايد بر هواى نفس خود غالب گردد».[6]
در حديث ديگرى امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد: «وَ تَوَقَّ مُجَازَفَةَ الْهَوَى بِدَلاَلَةِ الْعَقْل وَ قِفْ عِنْدَ غَلَبَةِ الْهَوَى بِاسْتِرْشَاءِ الْعِلْم; از بيهوده كارى هواى نفس با راهنمايى عقل پرهيز كن و اگر هواى نفس خواست بر تو غالب شود با راهنمايى علم و انديشه در برابر آن بايست»[7]. [8]
*
✍ پی نوشت:
[4]. نهج البلاغه، حكمت 418.
[5]. بحارالانوار، ج 67، ص 64، ح 1.
[6]. غررالحكم، ح 4893.
[7]. بحارالانوار، ج 75، ص 163، ح 1.
[8]. سند گفتار حكيمانه: از كسانى كه قبل از مرحوم سيد رضى اين گفتار حكيمانه را نقل كرده اند مرحوم كلينى در اصول كافى است كه با تفاوت و اضافه اى آن را نقل كرده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 300). اضافه مى كنيم: مرحوم آمدى بخشى از آن را در غرر آورده (غررالحكم، ح 300) و زمخشرى در ربيع الابرار آن را به طور كامل نقل كرده است (ربيع الابرار، ج 3، ص 446) و نويرى (متوفاى 733) همين كلام نورانى را با اضافاتى در نهاية الارب آورده است. (نهاية الارب، ج 6، ص 96)
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#در_محضر_اهل_بیت
۞ بـهشـت میخواهیـد، بـرویـد سـراغ مـادر!
#پیامبر_اکرم (ﷺ) :
✧ الجَنَّةُ تَحتَ أقدامِ الاُمَّهاتِ .
بهشت، زير پاى مادران است.
◌ كنز العمّال :ح۴۵۴۳۹
#رهبر_معظم_انقلاب :
✓ اینکه در روایت دارد که «اَلجَنَّةُ تَحتَ اَقدامِ الاُمَّهات»، «تَحتَ اَقدام» یک کنایه است، تعبیر کنایی است؛ «بهشت زیر پای مادر است» یعنی دم دست مادر است.
شما بهشت میخواهید، بروید سراغ مادر؛ او بهشت را به شما خواهد داد.
💚 به او محبّت کنید، به او مهربانی کنید، به او خدمت کنید، از او اطاعت کنید، به او احترام کنید، او بهشت را به شما خواهد داد.
@Nahjolbalaghe2
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیات ۱۰۱ الی ۱۰۴
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️ بعد از قیام قیامت، نخستین مسأله، مسأله سنجش اعمال است، با میزان مخصوصى که در آن روز براى این کار تعیین شده، گروهى اعمال پروزنى دارند که ترازوى اعمال را سنگین مى کند، درباره این گروه مى فرماید: کسانى که ترازوهایشان سنگین است آنها رستگارانند (فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ).
موازین جمع میزان به معنى وسیله سنجش وزن است، و چنان که قبلاً به طور مشروح گفته ایم، منظور از میزان سنجش اعمال یک ترازوى ظاهرى دو کفه و مانند آن که براى سنجش وزن اجسام به کار مى رود نیست.
بلکه منظور، وسیله مناسبى است که ارزش اعمال آدمى را با آن مى سنجند، و به تعبیر دیگر، میزان مفهوم وسیعى دارد که همه وسائل سنجش را شامل مى شود، و به طورى که از روایات مختلف برمى آید، میزان سنجش اعمال انسان ها و حتى خود انسان ها در آن روز، پیشوایان بزرگ و انسان هاى نمونه اند.
در حدیثى مى خوانیم: اِنَّ أَمِیْرَ الْمُؤْمِنِیْنَ وَ الأَئِمَّهَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ هُمُ الْمَوازِیْنُ: امیر مؤمنان على(علیه السلام) و امامان از دودمان او میزان هاى سنجش اعمالند .(۱)
بنابراین، انسان ها و اعمالشان را با پیامبران بزرگ و اوصیاى آنها مقایسه مى کنند، و در این مقایسه روشن مى شود تا چه اندازه با آنها شباهت دارند.
از همین طریق، افراد و اعمال وزین، از بى وزن و سنگین، از تو خالى و با ارزش، از بى ارزش، و پرمایه ها از بى مایه، تشخیص داده مى شوند.
ضمناً، سرّ ذکر موازین به صورت جمع، نیز روشن مى گردد; چرا که پیشوایان بزرگى که میزان سنجش هستند، متعددند.
این احتمال، نیز وجود دارد که هر یک از پیامبران و امامان، و بندگان خاص خدا به حکم شرائط زندگیشان در یک یا چند جهت الگو بودند و هر کدام در جنبه اى به طور آشکارترى مى درخشیدند، و به این ترتیب، هر یک میزان سنجشى در آن قسمت خواهند بود.
* * *
اما آنها که بر اثر نداشتن ایمان و عمل صالح، میزان اعمالشان سبک (یا بى وزن) است کسانى هستند که: سرمایه وجود خود را از دست داده و زیان کردند و در جهنم جاودانه خواهند بود (وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِی جَهَنَّمَ خالِدُونَ).
تعبیر، به خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ: جان و سرمایه وجودشان را زیان کردند اشاره لطیفى است به این واقعیت که آنها بزرگترین سرمایه، یعنى هستى خویش را در این بازار تجارت دنیا از دست دادند، بى آن که در برابر آن چیز ارزشمندى به دست آورند.
* * *
آیه بعد، بخشى از عذاب هاى دردناک آنها را چنین شرح مى دهد: شعله هاى گرم و سوزان آتش، همچون شمشیر به صورت هاى آنها نواخته مى شود (تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النّارُ).
و آنها از شدت ناراحتى و عذاب، در دوزخ، چهره اى عبوس و در هم کشیده دارند (وَ هُمْ فِیها کالِحُونَ). تَلْفَحُ از ماده لفح (بر وزن فتح) در اصل، به معنى ضربه شمشیر است و از آنجا که شعله هاى آتش، یا نور شدید آفتاب، و باد سموم، همچون شمشیر بر صورت انسان نواخته مى شود، به طور کنایه در این معنى به کار مى رود.
کالح از ماده کلوح (بر وزن غروب) به معنى عبوس شدن و در هم کشیدن صورت است، و بسیارى از مفسران آن را چنین تفسیر کرده اند که: بر اثر شعله هاى آتش پوست صورت آنها در هم کشیده مى شود، به طورى که لب ها از هم باز مى ماند.(۲)
* * *
نکته ها:
۱ ـ آن روز که نسب ها از اثر مى افتد
مفاهیمى که در این جهان در محدوده زندگى مادى انسان ها حکم فرما است غالباً در جهان دیگر، دگرگون مى شود، از جمله، مسأله ارتباطات قبیله اى و فامیلى است که در زندگى این دنیا غالباً کارگشا است، و گاهى خود نظامى را تشکیل مى دهد که بر سایر نظامات جامعه حاکم مى گردد.
اما با توجه به این که ارزش هاى زندگى در جهان دیگر هماهنگ با ایمان و عمل صالح است، مسأله انتساب به فلان شخص، یا طایفه و قبیله، جائى نمى تواند داشته باشد در اینجا اعضاى یک خاندان به هم کمک مى کنند و یکدیگر را از گرفتارى ها نجات مى دهند، ولى در قیامت چنین نیست آنجا نه از اموال سرشار خبرى است، و نه از فرزندان کارى ساخته است: یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ * إِلاّ مَنْ أَتَى اللّهَ بِقَلْب سَلِیم: روزى که نه مال سودى مى بخشد و نه فرزندان * تنها نجات از آن کسى است که داراى قلب سلیم باشد .(۳)
✍ پی نوشت:
۱ ـ بحار الانوار ، جلد ۷، صفحه ۲۵۱ (طبع جدید).
۲ ـ تفسیر قرطبى ـ تفسیر فخر رازى ، جلد ۲۳، صفحه ۱۲۳ ـ تفسیر مجمع البیان ، جلد ۷، صفحه ۱۱۹ و تفسیر المیزان ، ذیل آیات مورد بحث.
۳ ـ شعراء، آیات ۸۸ و ۸۹.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
📝 شرح و تفسیر حکمت ۴۲۴
🌾 نقش حلم و عقل در اصلاح انسان
↩️ البته حلم و بردبارى در مقابل افراد سفيه و نادان فايده بسيار مهم ديگرى نيز دارد كه در چند مورد از كلمات امام(عليه السلام) به آن اشاره شد و آن اين كه وقتى انسان باشخصيتى در مقابل سفيه سكوت آميخته با حلم مى كند مردم به يارى او برمى خيزند حتى در تعبيرى امام(عليه السلام) مى فرمايد: حلم به منزله عشيره و قبيله اى است كه انسان را در مقابل نادان حمايت مى كند.[4]
و براى دفع خطرات هواى نفس دستور مى دهد كه با شمشير عقل با آن مبارزه كن. به يقين خطرناك ترين دشمن انسان ـ همان گونه كه در روايت نبوى(صلى الله عليه وآله) وارد شده است ـ هواى نفس اوست: (أَعْدَى عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِى بَينَ جَنْبَيكَ).[5]
و تنها چيزى كه مى تواند در مقابل اين دشمن بسيار خطرناك بايستد همان عقل است; عقلى كه زيان هاى هوى پرستى را براى انسان تشريح مى كند و عاقبت كار هوس بازان را به او نشان مى دهد. هرقدر اين عقل قوى تر باشد بازدارندگى آن بيشتر است و اگر ضعيف و ناتوان گردد هواى نفس بر آن غلبه مى كند و او را به گوشه اى مى راند و محصور مى سازد و خودش يكه تاز ميدان وجود انسان مى شود.
در حديثى از امام اميرمؤمنان(عليه السلام) مى خوانيم: «مَن أحَبَّ نَيْلَ الدَّرَجاتِ العُلى فَلْيَغْلِبِ الْهَوى; كسى كه دوست دارد به درجات بالاى فضيلت انسانى برسد بايد بر هواى نفس خود غالب گردد».[6]
در حديث ديگرى امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد: «وَ تَوَقَّ مُجَازَفَةَ الْهَوَى بِدَلاَلَةِ الْعَقْل وَ قِفْ عِنْدَ غَلَبَةِ الْهَوَى بِاسْتِرْشَاءِ الْعِلْم; از بيهوده كارى هواى نفس با راهنمايى عقل پرهيز كن و اگر هواى نفس خواست بر تو غالب شود با راهنمايى علم و انديشه در برابر آن بايست»[7]. [8]
*
✍ پی نوشت:
[4]. نهج البلاغه، حكمت 418.
[5]. بحارالانوار، ج 67، ص 64، ح 1.
[6]. غررالحكم، ح 4893.
[7]. بحارالانوار، ج 75، ص 163، ح 1.
[8]. سند گفتار حكيمانه: از كسانى كه قبل از مرحوم سيد رضى اين گفتار حكيمانه را نقل كرده اند مرحوم كلينى در اصول كافى است كه با تفاوت و اضافه اى آن را نقل كرده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 300). اضافه مى كنيم: مرحوم آمدى بخشى از آن را در غرر آورده (غررالحكم، ح 300) و زمخشرى در ربيع الابرار آن را به طور كامل نقل كرده است (ربيع الابرار، ج 3، ص 446) و نويرى (متوفاى 733) همين كلام نورانى را با اضافاتى در نهاية الارب آورده است. (نهاية الارب، ج 6، ص 96)
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
1403.09.28 سخنرانی.mp3
21.05M
#موعظه
✅ نشانه های اهل ایمان
🎙 حجت الاسلام والمسلمین رفیعی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: ششصد و سی 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی " ﻗﺮﺷﻲ " ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 40 " ﺷﻤﺲ ﺍ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: ششصد و سی و یک
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ ﻧﻤﺎﺯ ﺟﺰ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﺩ ﺑﺮ ﺁﻝ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﺳﺨﻦ ﻋﺒﺪﻱ: ﻭ ﻟﺎ ﻳﺘﻢ ﻟﺎﻣﺮﺀ ﺻﻠﺎﺗﻪ ﺍﻟﺎ ﺑﺬﻛﺮﺍﻫﻢ.......
[ جلد چهارم ﺻﻔﺤﻪ 180]
ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﻴﺖ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﻳﻨﻜﻪ، ﻣﺎ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﺩ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻥ ﺑﺮ ﺁﻝ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﺎﻣﻮﺭﻳﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻘﺎﻡ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﻭ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺩﺭ ﺑﻠﺎﻱ ﻛﺘﺐ ﻓﻘﻪ ﻭ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻭ ﺣﺪﻳﺚ ﺗﻮﺍﻥ ﻳﺎﻓﺖ: ﺍﺑﻦ ﺣﺠﺮ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 87 " ﺍﻟﺼﻮﺍﻋﻖ " ﺁﻳﻪ ﺷﺮﻳﻔﻪ: ﺍﻥ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﻣﻠﺎﺋﻜﺘﻪ ﻳﺼﻠﻮﻥ ﻋﻠﻲ ﺍﻟﻨﺒﻲ ﻳﺎ ﺍﻳﻬﺎ ﺍﻟﺬﻳﻦ ﺁﻣﻨﻮﺍ ﺻﻠﻮﺍ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺳﻠﻤﻮﺍ ﺗﺴﻠﻴﻤﺎ. ﺭﺍ ﻳﺎﺩ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺧﺒﺮ ﺻﺤﻴﺢ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻥ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ: ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺩﺭﺑﺎﻩ ﭼﮕﻮﻧﮕﻲ ﺩﺭﻭﺩ ﻭ ﺳﻠﺎﻡ ﺑﺮﺣﻀﺮﺗﺶ ﭘﺮﺳﻴﺪﻧﺪ، ﻭﻱ ﺩﺭﻭﺩ ﺑﺮ ﺁﻝ ﺭﺍ ﻗﺮﻳﻦ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﻓﺮﻣﻮﺩ، ﺳﭙﺲ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﺍﻳﻦ ﺩﻟﻴﻠﻲ ﻇﺎﻫﺮ ﺍﺳﺖ ﺑﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ، ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﺮ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﻭ ﺑﻘﻴﻪ ﺁﻝ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﻧﻴﺰ ﻫﺴﺖ ﭼﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﺒﻮﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﻧﺰﻭﻝ ﺁﻳﻪ، ﺍﺯ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺭﻭﺩ ﺑﺮ ﺁﻝ ﺳﻮﺍﻝ ﻧﻤﻲ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﭘﺎﺳﺦ ﻳﺎﺩ ﺷﺪﻩ ﺭﺍ ﻧﻤﻲ ﺷﻨﻴﺪﻧﺪ ﻭ ﺟﻮﺍﺏ ﻧﻴﺰ ﺩﻟﺎﻟﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺮ ﺁﻧﻜﻪ ﺩﺭﻭﺩ ﺑﺮ ﺁﻝ، ﻣﺎﻣﻮﺭ ﺑﻪ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ
ﺍﻣﺮ ﻗﺎﺋﻢ ﻣﻘﺎﻡ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮﻧﺪ، ﺯﻳﺮﺍ ﻣﻘﺼﻮﺩ ﺍﺯ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﺮ ﺭﺳﻮﻝ (ﺹ) ﻣﺰﻳﺪ ﺗﻌﻈﻴﻢ ﺍﻭﺳﺖ ﻭ ﺑﺰﺭﮔﺬﺍﺷﺖ ﺧﺎﻧﺪﺍﻧﺶ ﻧﻴﺰ ﻣﺰﻳﺪ ﺗﻌﻈﻴﻢ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ، ﻭ ﺑﻬﻤﻴﻦ ﺩﻟﻴﻞ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺁﻥ ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﮔﻔﺘﻴﻢ ﻭﻗﺘﻲ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﺯﻳﺮ ﻛﺴﺎﺀ ﮔﺮﺩ ﺁﻣﺪﻧﺪ، ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﮔﻔﺖ: ﺑﺎﺭ ﺧﺪﺍﻳﺎ، ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺍﺯ ﻣﻨﻨﺪ ﻭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﻳﺸﺎﻧﻢ ﭘﺲ ﺩﺭﻭﺩ ﻭ ﺭﺣﻤﺖ ﻭ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﻭ ﺧﺸﻨﻮﺩﻱ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻣﻦ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ، ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍ! ﻭ ﺍﻳﻦ ﺩﻋﺎ ﻣﺴﺘﺠﺎﺏ ﺷﺪ ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﺩﺭﻭﺩ ﺑﺮ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻧﻴﺰ ﺍﺯ ﻣﻮﻣﻨﻴﻦ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﺮ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺑﺮ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺍﻭ ﻧﻴﺰ ﺩﺭﻭﺩ ﻓﺮﺳﺘﻨﺪ. ﻭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻟﺎ ﺗﺼﻠﻮﺍ ﻋﻠﻲ ﺍﻟﺼﻠﺎﻩ ﺍﻟﺒﺘﺮﺍﺀ:
[ جلد چهارم ﺻﻔﺤﻪ 181] "
ﺑﺮ ﻣﻦ ﺩﺭﻭﺩ ﻧﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﻔﺮﺳﺘﻴﺪ " ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺩﺭﻭﺩ ﻧﺎﺗﻤﺎﻡ ﭼﻴﺴﺖ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﮕﻮﺋﻴﺪ: ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺻﻞ ﻋﻠﻲ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺑﺲ ﻛﻨﻴﺪ، ﺑﻠﻜﻪ ﺑﮕﻮﺋﻴﺪ: ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺻﻞ ﻋﻠﻲ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﻋﻠﻲ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ ﺍﺑﻦ ﺣﺠﺮ ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻧﻘﻞ ﺍﻳﻦ ﺷﻌﺮ ﺍﺯ ﺷﺎﻓﻌﻲ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻪ: ﻳﺎ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺣﺒﻜﻢ ﻓﺮﺽ ﻣﻦ ﺍﻟﻠﻪ ﻓﻲ ﺍﻟﻘﺮﺁﻥ ﺍﻧﺰﻟﻪ ﻛﻔﺎﻛﻢ ﻣﻦ ﻋﻈﻴﻢ ﺍﻟﻘﺪﻳﺮ ﺍﻧﻜﻢ
ﻣﻦ ﻟﻢ ﻳﺼﻞ ﻋﻠﻴﻜﻢ ﻟﺎ ﺻﻠﺎﺓ ﻟﻪ " ﺍﻱ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺤﺒﺖ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻧﻲ ﻛﻪ ﻓﺮﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ، ﻭﺍﺟﺐ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺍﺭﺟﻤﻨﺪﻱ ﺷﻤﺎ ﻫﻤﻴﻦ ﺑﺲ ﻛﻪ ﺁﻧﻜﻪ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺩﺭﻭﺩ ﻧﻔﺮﺳﺘﺪ ﻧﻤﺎﺯﺵ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﻴﺴﺖ " ﻭ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ: ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﻣﻲﺭﻭﺩ ﻛﻪ ﺟﻤﻠﻪ ﺁﺧﺮ ﺷﻌﺮ (ﻟﺎ ﺻﻠﺎﻩ ﻟﻪ) ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﻲ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺻﻠﺎﺕ ﺍﻭ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﻴﺴﺖ، ﺗﺎ ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻪ ﻗﺒﻠﻲ ﺍﻭ ﻛﻪ ﻗﻮﻝ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺏ ﺩﺭﻭﺩ ﺑﺮ ﺁﻝ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺍﺳﺖ، ﺳﺎﺯﮔﺎﺭ ﺁﻳﺪ ﻭ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﻲ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯﺵ ﻛﺎﻣﻞ ﻧﻴﺴﺖ ﺗﺎ ﺑﺎ ﻇﺎﻫﺮ ﻫﺮ ﺩﻭ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻭ ﻣﻮﺍﻓﻖ ﺑﺎﺷﺪ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🎙 حجتالاسلام والمسلمین استاد امینی خواه: 🔴 به وقت شام 🎤 فصل سوم؛ قبیله سلمان 🔹 جلسه : یازدهم
4_5970074785630131708.mp3
33.18M
🎙 حجتالاسلام والمسلمین استاد امینی خواه:
🔴 به وقت شام
🎤 فصل سوم؛ قبیله سلمان
🔹 جلسه : دوازدهم
📝 محور سخنرانی:
⚜️ مسیر حوادث شام؛ 12 گام در دل فتنهها [7:11]
1️⃣ اختلاف الرمحان؛ آغاز جنگ اصهب و ابقع [10:32]
2️⃣ رجفة الشام؛ تلاطم فتنه یا لرزش زمین؟ [11:13]
3️⃣ البراذین الشهب المحذوفة؛ زبانههای جنگ مدرن در دل شام [11:42]
4️⃣ الرایات الصُّفر؛ ورود پرچمهای زرد به آشوب شام [12:07]
5️⃣ صوت فتح از دمشق؛ نوای شادی در میان آتش [12:20]
6️⃣ و 7️⃣ خسف جابیه و حرستا؛ رانش زمین یا جنگ هستهای؟ [12:41]
8️⃣ خروج ترکها؛ سایه مغول بر افق آشوب شام [13:48]
9️⃣ هرجالروم؛ آتش فتنه از شام به سوی غرب زبانه میکشد [14:29]
0️⃣1️⃣ حمله اخوانالترک به جزیرة الشام [15:20]
1️⃣1️⃣ نزول رومیان در رمله [15:39]
2️⃣1️⃣ نبرد قرقیسیا؛ پیروزی سفیانی و حرکت او به سمت کوفه [16:38]
* سفیانی؛ ۱۵ ماه فتنه، محافظ صهیونیسم، قاتل شیعه [18:30]
* خسف حرستا؛ آغازی بر ظهور ابن آکلةالاکباد [25:47]
* مرگ سرخ و سفید؛ نابودی دو سوم از جمعیت زمین [1:03:30]
@Nahjolbalaghe2
✨﴾﷽﴿✨
✅ برنامه روزانه کانال :
✅🌷شنبه، سهشنبه و پنج شنبه شرح 🦋خطبه ها
✅🌹یکشنبه، دوشنبه وچهارشنبه شرح 🌴حکمتها
✅☫روزانهتفسیر قرآن☫
✅🌷شرح متنی و صوتی نامه ها بطور کامل در کانال بارگذاری شده و شرح آخرین نامه جهت سهولت در دسترسی، در اینجا آورده شده و بقیه نامه ها به هم پیوست میباشد⬇️
لینک شرح نامه ۷۹ ( آخرین نامه): https://eitaa.com/Nahjolbalaghe2/24783
✅🍃حکمتها، نامه ها و خطبه های نهجالبلاغه ترجمه محمد دشتی به طور کامل قبلا در کانال بار گذاری شده و لینکهای دسترسی به مطالب در کانال سنجاق شده اند
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیات ۱۰۱ الی ۱۰۴ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ↩️ بعد از قیام
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیات ۱۰۱ الی ۱۰۴
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️ حتى اگر این نسب به شخص پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) برسد، باز مشمول همین حکم است، و به همین دلیل، در تاریخ زندگى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امامان بزرگوار مى خوانیم، که بعضى از نزدیک ترین افراد بنى هاشم را به خاطر عدم ایمان، یا انحراف از خط اصیل اسلام، رسماً طرد کردند و از آنها تنفر و بیزارى جستند.
گر چه در حدیثى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده که فرمود: کُلُّ حَسَب وَ نَسَب مُنْقَطِعٌ یَوْمَ الْقِیامَةِ اِلاّ حَسَبِى وَ نَسَبِى: پیوند هر حسب(۴) و نسبى روز قیامت بریده مى شود جز حسب و نسب من .(۵)
ولى به گفته مرحوم علامه طباطبائى (رحمه الله) در المیزان به نظر مى رسد این همان حدیثى است که جمعى از محدثان اهل تسنن در کتاب هاى خود گاهى از عبداللّه بن عمر و گاهى از خود عمر بن الخطاب و گاهى از بعضى دیگر از صحابه از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل کرده اند.
در حالى که ظاهر آیه مورد بحث، عمومیت دارد و سخن از قطع همه نسب ها در قیامت مى دهد، و اصولى که از قرآن استفاده شده، و از طرز رفتار پیامبر با منحرفان بى ایمان، بر مى آید این است که: تفاوتى میان انسان ها از این نظر نیست.
لذا در حدیثى که صاحب کتاب مناقب ابن شهرآشوب از طاووس (یمانى) از امام زین العابدین(علیه السلام) نقل کرده، مى خوانیم: خَلَقَ اللّهُ الْجَنَّةَ لِمَنْ أَطاعَ وَ أَحْسَنَ وَ لَوْ کانَ عَبْداً حَبَشِیّاً، وَ خَلَقَ النّارَ لِمَنْ عَصاهُ وَ لَوْ کانَ وَلَداً قُرَشِیّاً: خداوند بهشت را براى کسى آفریده که اطاعت فرمان او کند و نیکو کار باشد هر چند برده اى از حبشه باشد، و دوزخ را براى کسى آفریده است که نافرمانى او کند هر چند فرزندى از قریش باشد .(۶)
البته آنچه گفته شد منافات با احترام خاص سادات و فرزندان با تقواى پیامبر(صلى الله علیه وآله) ندارد که این احترام، خود احترامى است به شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله) و اسلام و روایاتى که در فضیلت و مقام آنها وارد شده، نیز ظاهراً ناظر به همین معنى است.
۲ ـ داستان تکان دهنده اصمعى
در اینجا مناسب است داستانى را که غزالى در کتاب بحر المحبة از اصمعى نقل کرده است و شاهد سخنان گذشته و حاوى نکته هاى لطیفى است بیاوریم:
اصمعى مى گوید: در مکّه بودم، شبى بود ماهتابى، به هنگامى که اطراف خانه خدا طواف مى کردم، صداى زیبا و غم انگیزى گوش مرا نوازش داد به دنبال صاحب صدا مى گشتم، چشمم به جوان زیبا و خوش قامتى افتاد که آثار نیکى از او نمایان بود، دست در پرده خانه کعبه افکنده و چنین مناجات مى کرد: یا سَیِّدِى وَ مَوْلاىَ نامَتِ الْعُیُونُ وَ غابَتِ النُّجُومُ، وَ أَنْتَ مَلِکٌ حَىٌّ قَیُّومٌ، لا تَأْخُذُکَ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ، غَلَّقَتِ الْمُلُوکُ أَبْوابَها وَ أَقامَتْ عَلَیْها حُرّاسُها وَ حُجّابُها وَ قَدْ خَلى کُلُّ حَبِیْب بِحَبِیْبِهِ، وَ بابُکَ مَفْتُوحٌ لِلْسّائِلِینَ، فَها أَنَا سائِلُکَ بِبابِکَ، مُذْنِبٌ فَقِیْرٌ، خاطِئِى ٌ مِسْکِیْنٌ، جِئْتُکَ أَرْجُو رَحْمَتَکَ یا رَحِیْمُ، وَ أَنْ تَنْظُرَ اِلَىَّ بِلُطْفِکَ یا کَرِیْمُ!:
اى بزرگ و اى آقاى من! اى خداى من! چشم هاى بندگان در خواب فرو رفته، و ستارگان آسمان یکى بعد از دیگرى سر به افق مغرب گذارده، و از دیده ها پنهان شده اند، و تو خداوند حى و قیومى، هرگز خواب سنگین و خفیف دامان کبریائى تو را نمى گیرد.
✍ پی نوشت:
۴ ـ حسب از نظر لغت به معنى افتخاراتى است که نیاکان و پدر و اجداد انسان داشته اند و گاه به معنى خلق و خوى خود انسان نیز مى آید ولى در اینجا منظور همان معنى اول است (به لسان العرب، ماده حسب مراجعه شود).
۵ ـ مجمع البیان ، جلد ۷، صفحه ۱۱۹، ذیل آیه مورد بحث.
۶ ـ مناقب ابن شهر آشوب ، طبق نقل تفسیر نور الثقلین ، جلد ۳، صفحه ۵۶۴.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه ۱۰۸ بخش اول 📝 صفات خداوند 🔭 خطبه در يك نگاه: اين خطبه از بخش هايى تشكيل يافته:
📝 شرح و تفسیر خطبه ۱۰۸ بخش اول
📝 صفات خداوند
↩️ امروز ثابت شده است که تنها در روى کره زمين ميليونها نوع گياه و حيوان و حشره وجود دارد که هنوز بسيارى از آنها که در اعماق درياها و يا در قلب جنگلها و يا درون کويرهاى دوردست و يا مناطق قطبى زندگى مى کنند، براى انسان کشف نشده است; آفريده هايى با شگفتى هاى حيرت انگيز و طرز زندگى کاملا متفاوت و ساختمان و ترکيب بندى بسيار حساب شده. تمام اينها، ابداعات الهى است و ابداع او يکى از دلايل وجود و علم و قدرت است.
گذشته از همه اينها، مصنوعات بشرى با گذشت قرنها و استفاده کردن از تجربه هاى ديگران تکامل مى يابد، در حالى که مخلوقات خدا چنين نيست و اگر روند تکاملى داشته باشند، از درون خود آن مخلوق سرچشمه مى گيرد، نه با تجربه جديد.
سپس در چهارمين جمله براى توضيح و تفسير گفتار پيشين مى فرمايد: «علم و دانش او، اعماق پرده هاى غيب را شکافته و به عقايد پيچيده و پنهان احاطه دارد» (خَرَقَ عِلْمُهُ بَاطِنَ غَيْبِ السُّتُرَاتِ، وَ أَحَاطَ بِغُمُوضِ عَقَائِدِ السَّرِيرَاتِ).
اگر آفرينش او در اَشکال و کيفيّات بسيار متنوّع و گوناگون نياز به انديشه و الگوى قبلى ندارد; به اين دليل است که علم او بى پايان و نامحدود است. در اعماق همه چيز نفوذ دارد و از عقايد پنهانى هر کس با خبر است. آرى، کسى نياز به انديشه و تفکّر و استفاده از تجارب ديگران دارد، که علمش محدود است و از پشت پرده هاى غيب بى خبر است.
تعبير بالا، در واقع از قبيل ذکر خاص بعد از عام است; يعنى نخست از علم خداوند به باطن تمام اشيا، سخن مى گويد; سپس از علم او به عقايد پنهان آدميان.
****
نکته:
وسعت علم خداوند:
مسئله علم خداوند، هم از نظر معرفتى و هم از نظر آثار اخلاقى و تربيتى از مهمترين مسائل است. مسئله اى است که قرآن مجيد، بحث هاى مهمّى پيرامون آن دارد و گستردگى آن را با مثالهاى زيبايى بيان مى کند. از جمله مى فرمايد: «وَ لَوْ أَنَّ مَا فِي الاَْرْضِ مِنْ شَجَرَة أَقْلاَمٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُر مَا نَفِدَتْ کَلِمَاتُ اللهِ إِنَّ اللهَ عَزِيزٌ حَکِيمٌ; اگر همه درختان روى زمين قلم شود و دريا براى آن مرکّب گردد و هفت دريا بر آن افزوده شود، همه اينها تمام مى شود، ولى کلمات (و معلومات) خدا پايان نمى گيرد! خداوند عزيز و حکيم است».
اگر در عمق اين مثال دقت کنيم و معناى آن را کاملا در ذهن مجسّم سازيم، آنگاه به اين حقيقت پى مى بريم که دامنه علم پروردگار بسيار فراتر از آن است که ما فکر مى کنيم.
بديهى است اين علم نمى تواند علم حصولى و از طريق تصوّر و تصديق باشد; بلکه علم حضورى است. يعنى حضور خداوند در همه جا و در هر زمان و هر مکان و حضور همه اشيا در نزد ذات پاک او ايجاب مى کند که چيزى بر او مخفى و پوشيده نباشد; چرا که حقيقت علم، حضور معلوم نزد عالم است; منتها در علم حصولى، معلوم شخصاً نزد عالم حضور ندارد، بلکه صورتى از آن طريق تصوّر يا تصديق در ذهن عالم، حاضر مى شود; ولى در علم حضورى ذات معلوم نزد عالم حاضر است و تمام اشيا و حوادث در هر زمان و هر مکان، باطن و ظاهر آنها، همه از طريق همين علم حضورى نزد خداوند واضح و آشکار است.
به همين دليل، امام(عليه السلام) در بخش اوّل از خطبه بالا مى فرمايد: علم و دانش او اعماق پرده هاى غيب را شکافته و عقايد پيچيده و پنهان را احاطه کرده است.
ممکن است درک مفهوم علم حضورى براى بعضى مشکل باشد; ولى با يک مثال مى توان آن را روشن ساخت و آن اينکه بى شک علم ما به صورت هاى ذهنى ما و تصوّرها و تصديق هايى که از جهان خارج در ذهن ما ترسيم شده، علم حضورى است; يعنى اين صورت هاى ذهنى نزد روح ما حاضر است و از آن جدا نيست. آرى، علم خداوند به تمام عالم هستى اينگونه است، نه اينکه صور ذهنى داشته باشد; بلکه وجود عينى آنها نزد او است; چرا که مى دانيم او همه جا باماست: «وَ هُوَ مَعَکُمْ ايْنَ مَا کُنْتُمْ». و او از ما به ما نزديکتر است «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مَنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ».
از اينجا روشن مى شود که توجّه به اين علم گسترده و بى پايان، چه آثار مهم تربيتى دارد. زيرا، هنگامى که انسان، عالَم را محضر خدا بداند و علم او را محيط بر اسرار درون و مسايل برون ببيند، به يقين مراقب اعمال و حتى نيّات و افکار خويش خواهد بود.
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
🏷 شیـعـهے مـا !
☀️امام صادق علیه السلام :
✓ «شيعه سه نوع است: دوستدارِ مهر ورز [ نسبت به ما]. چنين شيعهاى از ماست،
و شيعهاى كه خود را به ما مىآرايد و ما مايه آراستگى كسى هستيم كه خود را به ما بيارايد،
و شيعهاى كه ما را وسيله ارتزاق خود قرار مىدهد و كسى كه به وسيله ما ارتزاق كند فقير مىشود».
⁙ «الشِّيعَةُ ثلاثٌ: مُحِبٌّ وادٌّ فهُو مِنّا، و مُتَزَيِّنٌ بنا و نحنُ زَينٌ لِمَن تَزَيَّنَ بنا، و مُستَأكِلٌ بِنَا الناسَ، و مَنِ استَأكَلَ بِنَا افتَقَرَ».
📚 الخصال: ص۱۰۳ ح۶۱
@Nahjolbalaghe2
D1739098T14318944(Web)-mc.mp3
38.76M
#موعظه
✅ جایگاه ادب در نسبت مردم با ولی جامعه
بعضی از آیات قرآن با اینکه درباره امر ولایت که امر اصلی دین هست، صریحاً مطالبی را بیان فرمودهاند اما آیات مشهوری نیستند، چون این آیات در پی اثبات ولایت نیستند.
🎙استاد پناهیان
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: ششصد و سی و یک 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ↩️ ﻧﻤﺎﺯ ﺟﺰ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﺩ ﺑﺮ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: ششصد و سی و دو
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ ﻭ ﻧﻴﺰ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 139 " ﺍﻟﺼﻮﺍﻋﻖ " ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ: " ﺩﺍﺭ ﻗﻄﻨﻲ ﻭ ﺑﻴﻬﻘﻲ " ﺣﺪﻳﺚ ﻣﻦ ﺻﻠﻲ ﺻﻠﺎﻩ ﻭ ﻟﻢ ﻳﺼﻞ ﻓﻴﻬﺎ ﻋﻠﻲ ﻭ ﻋﻠﻲ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺘﻲ ﻟﻢ ﺗﻘﺒﻞ ﻣﻨﻪ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﻭ ﮔﻮﺋﻲ ﻫﻤﻴﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﻣﺴﺘﻨﺪ ﺳﺨﻦ ﺷﺎﻓﻌﻲ (ﺭﺽ) ﺑﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ: " ﺩﺭﻭﺩ ﺑﺮ ﺁﻝ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﻣﺜﻞ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺍﺯ ﻭﺍﺟﺒﺎﺕ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﺳﺖ. ﺍﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﺿﻌﻴﻒ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺴﺘﻨﺪ ﺷﺎﻓﻌﻲ ﻫﻤﺎﻥ ﺣﺪﻳﺚ ﻣﺘﻔﻖ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻗﻮﻟﻮﺍ: ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺻﻞ ﻋﻠﻲ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ. ﻭ ﺍﻣﺮ ﺣﻘﻴﻘﺘﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﻭﺟﻮﺏ ﺍﺳﺖ، ﻋﻠﻲ ﺍﻟﺎﺻﺢ. ﻭ " ﺭﺍﺯﻱ " ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 391 ﺟﻠﺪ 7 " ﺗﻔﺴﻴﺮﺵ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ:
ﺩﺭﻭﺩ ﺑﺮ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﭘﻴﻐﻤﻴﺮ ﻣﻨﺼﺒﻲ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ، ﺑﻬﻤﻴﻦ ﺟﻬﺖ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺗﺸﻬﺪ ﻧﻤﺎﺯ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﮔﻮﻳﻨﺪ: ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺻﻞ ﻋﻠﻲ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﻋﻠﻲ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺍﺭﺣﻢ ﻣﺤﻤﺪﺍ ﻭ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ.
[ جلد چهارم ﺻﻔﺤﻪ 182]
ﻭ ﺍﻳﻦ ﺑﺰﺭﮔﺪﺍﺷﺖ ﺩﺭﺑﺎﻩ ﻏﻴﺮ ﺁﻝ، ﺩﻳﺪﻩ ﻧﻤﻲ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺩﻟﺎﻟﺖ ﺑﺮ ﻭﺟﻮﺏ ﻣﺤﺒﺖ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺹ) ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻧﻴﺰ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ: ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺩﺭ ﭘﻨﺞ ﭼﻴﺰ ﺑﺎ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺑﺮﺍﺑﺮﻧﺪ، ﺩﺭ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺗﺸﻬﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺳﻠﺎﻡ ﻭ ﻃﻬﺎﺭﺕ ﻭ ﺣﺮﺍﻡ ﺑﻮﺩﻥ ﺻﺪﻗﻪ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ، ﻭ ﺩﺭ ﻣﺤﺒﺖ. ﻭ ﻧﻴﺸﺎﺑﻮﺭﻱ ﺩﺭ ﺗﻔﺴﻴﺮﺵ ﺩﺭ ﺫﻳﻞ ﺍﻳﻦ ﻗﻮﻝ ﺧﺪﺍﻱ ﺗﻌﺎﻟﻲ: ﻗﻞ ﻟﺎ ﺍﺳﺌﻠﻜﻢ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﺟﺮﺍ ﺍﻟﺎ ﺍﻟﻤﻮﺩﻩ ﻓﻲ ﺍﻟﻘﺮﺑﻲ. ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ: ﺩﺭ ﺷﺮﻑ ﻭ ﻓﺨﺮ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﻫﻤﻴﻦ ﺑﺲ ﻛﻪ ﺗﺸﻬﺪ ﻫﻤﻪ ﻧﻤﺎﺯﻫﺎ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﻭ ﺩﺭﻭﺩ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﻣﻲﻳﺎﺑﺪ. ﻭ " ﻣﺤﺐ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﻃﺒﺮﻱ " ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 19 ﺫﺧﺎﺋﺮ ﺍﺯ ﺟﺎﺑﺮ (ﺭﺽ) ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻲﮔﻔﺖ: ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯﻱ ﻣﻲﮔﺰﺍﺭﺩﻡ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ، ﺩﺭﻭﺩ ﻧﻤﻲ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻡ ﺁﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ ﻧﻤﻲ ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ. ﻡ- ﻭ ﻗﺎﺿﻲ ﻋﻴﺎﺽ ﺩﺭ ﺷﻔﺎ، ﻣﺮﻓﻮﻋﺎ ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﻣﺴﻌﻮﺩ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻫﺮ ﻛﺲ ﻧﻤﺎﺯﻱ ﺑﮕﺰﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﺮ
ﻣﻦ ﻭ ﺧﺎﻧﺪﺍﻧﻢ ﺩﺭﻭﺩ ﻧﻔﺮﺳﺘﺪ، ﺁﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ. ﻭ ﻗﺎﺿﻲ ﺧﻔﺎﺟﻲ ﺣﻨﻔﻲ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 505 - 500 ﺷﺮﺡ ﺷﻔﺎ، ﺳﺨﻨﺎﻥ ﭘﺮ ﻓﺎﻳﺪﻩ ﺍﻱ ﺩﺭ ﭘﻴﺮﺍﻣﻮﻥ ﺍﻳﻦ ﻣﺴﺎﻟﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺨﺘﺼﺮ ﺗﺼﻨﻴﻒ " ﺍﻣﺎﻡ ﺧﻴﺼﺮﻱ " ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﺴﺎﻟﻪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ " ﺯﻫﺮ ﺍﻟﺮﻳﺎﺽ " ﻓﻲ ﺭﺩ ﻣﺎﺷﻨﻌﻪ ﺍﻟﻘﺎﺿﻲ ﻋﻴﺎﺽ " ﺍﺳﺖ ﻳﺎﺩ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺻﻮﺭﺕﻫﺎﻱ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﻣﺎﺛﻮﺭﻩ ﺑﺮ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮﺍﻥ ﻭ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 187 - 181 ﺷﻔﺎﺀ ﺍﻟﺴﻘﺎﺀ ﺗﻘﻲ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﺳﺒﻜﻲ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺣﺎﻓﻆ ﻫﻴﺜﻤﻲ " ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 163 ﺟﻠﺪ 10 " ﻣﺠﻤﻊ ﺍﻟﺰﻭﺍﺋﺪ " ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﻋﺒﺎﺭﺗﻲ ﻛﻪ ﻳﺎﺩ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺯ ﺑﺮﻳﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﮔﻔﺖ ﺑﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺍﻛﺮﻡ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﻱ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﻣﺎ ﭼﮕﻮﻧﮕﻲ ﺳﻠﺎﻡ ﺑﺮ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﮔﺮﻓﺘﻴﻢ، ﺍﻳﻨﻚ ﺑﮕﻮ ﻛﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺮ ﺗﻮ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﻓﺮﺳﺘﻴﻢ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺑﮕﻮﺋﻴﺪ: ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺍﺟﻌﻞ ﺻﻠﻮﺍﺗﻚ ﻭ ﺭﺣﻤﺘﻚ ﻭ ﺑﺮﻛﺎﺗﻚ ﻋﻠﻲ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ ﻛﻤﺎ ﺟﻌﻠﺘﻬﺎ ﻋﻠﻲ ﺁﻝ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺍﻧﻚ ﺣﻤﻴﺪ ﻣﺠﻴﺪ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2