قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر خطبه ۱۰۷ ✅ تشویق مبارزان "من ازشما چنين عقب نشينى را انتظار نداشتم و برازنده و شايست
📝 شرح و تفسیر خطبه ۱۰۸ بخش اول
📝 صفات خداوند
🔭 خطبه در يك نگاه:
اين خطبه از بخش هايى تشكيل يافته: در نخستين بخش، مانند بسيارى از خطبه ها، سخن از حمد و ثناى الهى و اوصاف جلال و جمال او و دلايل اثبات وجود مقدس اوست. در دومين بخش، -مانند بسيارى از خطبه هاى ديگر- سخن از پيامبراكرم صلى الله عليه و آله و فضايل و كمالات اوست.
در سومين بخش، از يك طبيب سيّار روحانى كه به دنبال بيمارانش مى گردد و تمام وسايل درمان را فراهم كرده، سخن به ميان آورده، كه بسيارى از شارحان نهج البلاغه آن را اشاره به خود حضرت مى دانند و بعضى آن را ناظر به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دانسته اند.
در بخش چهارم، به سرزنش ياران سست و بى تحرّك خود پرداخته و به آنها گوشزد مى كند كه اين سستى و پراكندگى و بى تفاوتى عاقبت دردناكى دارد؛ دشمنان بر شما مسلّط مى شوند و چنان شما را در هم مى كوبند كه چيز قابل توجّهى باقى نمى ماند.
و در پنجمين بخش، كه قسمت مهمّى از خطبه را تشكيل مى دهد، به نصيحت و اندرز آنها مى پردازد و در ششمين و آخرين بخش، حوادث سخت آينده را پيشگويى مى كند كه بركات زمين و آسمان از مردم قطع مى شود؛ زشتى ها پديدار مى گردد؛ معروف، منكر و منكر، معروف، و حقايق اسلام تحريف مى شود.
تجلّى خدا بر بندگان:
امام(عليه السلام) در آغاز اين خطبه، به سراغ حمد و ستايش پروردگار و ذکر جمال و جلال او و براهين ذات مقدّسش مى رود. در عباراتى کوتاه و زيبا و دلنشين، به مهمترين دلايل توحيد اشاره مى کند. نخست مى فرمايد: «ستايش مخصوص خداوندى است که با آفرينش خود، بر انسان ها تجلى کرده است!». (الْحَمْدُللهِِ الْمُتَجَلِّي لِخَلْقِهِ بِخَلْقِهِ).
و اين، در واقع اشاره به «برهان نظم» است که در جاى جاى قرآن مجيد آمده است. گاه دست انسان را مى گيرد و به آسمان ها مى برد و سيّارات و ثوابت و کهکشان هاى با عظمت را به او نشان مى دهد و گاه به اعماق اتم مى کشاند و ساختمان شگفت انگيز آن را به انسان ارائه مى دهد. گاه عجايب خلقت پرندگان، گاه شگفتى هاى جهان حيوانات و جانداران، گاه اسرار آفرينش نباتات، گاه عجايب اعماق درياها. آرى، به وسيله مخلوقات، خالق را به خلقش نشان داده است و اين داستان عجيب و طولانى دارد که هرگز تمام نمى شود. از يک سو، هر قدر در عظمت عالم آفرينش بينديشيم، به جايى نمى رسيم و از سويى ديگر، در اسرار خلقت آنها و نظم حاکم بر آنها.
از تفسير بالا روشن شد که خلق در «لِخَلْقِهِ» اشاره به انسان ها است و در «بِخَلْقِهِ» اشاره به تمامى مخلوقات است. يکى خاص، و ديگرى عام است.
سپس در ادامه اين سخن، اشاره به «برهان فطرت» مى کند و مى فرمايد: «خداوندى که با حجّت و دليل خود، بر قلب بندگان آشکار شده است!» (وَ الظَّاهِرِ لِقُلُوبِهِمْ بِحُجَّتِهِ).
چه حجّتى از اين بالاتر که وقتى انسان به قلب و روح خود باز مى گردد، بانگ توحيد و خداشناسى را از هر گوشه آن مى شنود و به همين دليل، هر قدر شياطين در انکار ذات پاکش بکوشند و براى منحرف ساختن بندگان تلاش کنند، هنگامى که فشارها برچيده شد، و ابرهاى ظلمانى وساوس شيطانى کنار رفت، فطرت توحيدى تجلّى مى کند و باز انسان به سوى خدا بر مى گردد.
در سومين جمله، اشاره به دليل سومى مى کند که مى توان آن را «برهان ابداع» نام نهاد. مى فرمايد: «آفريده ها را بدون نياز به فکر و انديشه آفريد; چرا که انديشه مخصوص کسانى است که داراى روح و ضمير باطن هستند و او چنين نيست!» (خَلَقَ الْخَلْقَ مِنْ غَيْرِ رَوِيَّة، إِذْ کَانَتِ الرَّوِيَّاتُ لاَ تَلِيقُ إِلاَّ بِذوِي الضَّمَائِرِ(1)، وَ لَيْسَ بِذِي ضَمِير فِي نَفْسِهِ).
مى دانيم تمام مصنوعات انسانى بازگشت به تفکّر و برنامه ريزى و نقشه کشى هاى قبلى مى کند و اين تفکّر و برنامه ريزى نيز بازگشت به مخلوقات و مصنوعات جهان آفرينش دارد. يعنى هر چه انسان مى سازد، شبيه و مانندى براى آن در جهان خلقت ديده; و گاه اشکال مخلوقات گوناگون را به هم ترکيب مى کند و از آن چيزى درست مى کند; صنعت کشتى را از مرغان دريايى، و هواپيما را از خلقت پرندگان، ومراکب ديگر را از مراکب صحرايى آموخته است. بنابراين، اوّلا در مصنوعات خود نياز به انديشه و تفکّر دارد و ثانياً نياز به پيروى و تقليد و الگو گرفتن از موجودات اطراف خويش. آن کس که تمام افعالش ابداع است، نه انديشه اى لازم دارد و نه الگويى، تنها خداست.
✍ پی نوشت:
1. «ضمائر» جمع «ضمير» از مادّه «ضمور» (بر وزن قبول) گرفته شده، که در اصل به معناى لاغر و باريک شدن است و از آنجا که اسرار درون انسان نيز باريک و دقيق است، واژه ضمير به باطن انسان اطلاق شده است.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
#در_محضر_اهل_بیت
☀️ امیرالمومنین امام على عليهالسلام:
أَفْضَلُ اَلذِّكْرِ اَلْقُرْآنُ بِهِ تُشْرَحُ اَلصُّدُورُ وَ تَسْتَنِيرُ اَلسَّرَائِرُ.
✅ بهترين ذكر(سخن) قرآن است؛ با قرآن است كه سينهها فراخ مىشود و درونها نورانى مىگردد.
📚 غررالحکم، ج۱، ص۲۰۹
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#موعظه
✅ اهمیت به نماز علامه طباطبایی
🎥 استاد قرائتی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: ششصد و بیست و نه 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی ↩️ ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﺷﺎﻓﻌﻲ ﺩﺭ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: ششصد و سی
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
" ﻗﺮﺷﻲ " ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 40 " ﺷﻤﺲ ﺍﻟﺎﺧﺒﺎﺭ " ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﺧﻮﺍﺭﺯﻣﻲ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 39 " ﺍﻟﻤﻨﺎﻗﺐ " ﺍﺯ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻋﻠﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻱ ﻋﻠﻲ
[جلد چهارم ﺻﻔﺤﻪ 179]
ﺍﮔﺮ ﺑﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﺑﻪ ﻣﺪﺗﻲ ﻛﻪ ﻧﻮﺡ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻗﻮﻡ ﺧﻮﻳﺶ ﻣﺎﻧﺪ، ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﺘﺶ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻛﻮﻩ ﺍﺣﺪ ﻃﻠﺎ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﺑﺒﺨﺸﺪ، ﻭ ﻋﻤﺮﺵ ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﺩﺭﺍﺯ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﺑﻪ ﺣﺞ ﺭﻭﺩ، ﺳﭙﺲ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺮﻭﻩ ﻭ ﺻﻔﺎ ﻣﻈﻠﻮﻡ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﻮﺩ، ﻭ ﺗﺮﺍ، ﺍﻱ ﻋﻠﻲ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﺑﻮﻱ ﺑﻬﺸﺖ ﻧﺸﻨﻮﺩ ﻭ ﺩﺍﺧﻞ ﺁﻥ ﻧﮕﺮﺩﺩ. ﻭ ﺍﺯﺍﻡ ﺳﻠﻤﻪ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ (ﺹ) ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻱﺍﻡ ﺳﻠﻤﻪ ﺁﻳﺎ ﻭﻱ ﺭﺍ ﻣﻲﺷﻨﺎﺳﻲ؟ ﮔﻔﺘﻢ ﺁﺭﻱ، ﺍﻳﻦ ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺍﺑﻲ ﻃﺎﻟﺐ ﺍﺳﺖ. ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺧﻮﻱ ﺍﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﻱ ﻣﻦ ﻭ ﺧﻮﻥ ﺍﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﻥ ﻣﻦ ﻳﻜﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﮔﻨﺠﻴﻨﻪ ﺩﺍﻧﺶ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ، ﺑﺸﻨﻮ ﻭ ﮔﻮﺍﻩ ﺑﺎﺵ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺑﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ، ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﻴﻦ
ﺭﻛﻦ ﻭ ﻣﻘﺎﻡ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻛﻨﺪ، ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺑﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﻋﻠﻲ ﻭ ﻋﺘﺮﺗﻢ ﺑﻪ ﻣﻠﺎﻗﺎﺕ ﺧﺪﺍﻱ ﺍﻱ ﻋﺰﻭﺟﻞ ﺭﻭﺩ، ﺧﺪﺍﻱ ﺗﻌﺎﻟﻲ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺭﺳﺘﺎﺧﻴﺰ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﻭﺩﺭ ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﺩﻭﺯﺥ ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ. " ﺣﺎﻓﻆ ﮔﻨﺠﻲ " ﺑﻪ ﺍﺳﻨﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ " ﺣﺎﻓﻆ ﺍﺑﻲ ﻓﻀﻞ ﺳﻠﺎﻣﻲ " ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﺳﭙﺲ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ: ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺜﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺳﻨﺪ ﺁﻥ ﺩﺭ ﻧﺰﺩ ﺍﻫﻞ ﻧﻘﻞ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺑﻦ ﻋﺴﺎﻛﺮ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﻳﺨﺶ ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﻣﺴﻨﺪ ﺍﺯ ﺟﺎﺑﺮ ﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ (ﺹ) ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻳﺎ ﻋﻠﻲ ﺍﮔﺮ ﺍﻣﺖ ﻣﻦ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺭﻭﺯﻩ ﺑﮕﻴﺮﺩ ﺗﺎ ﮔﻮﮊ ﭘﺸﺖ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ ﺗﺎ ﭼﻮﻥ ﺯﻩ ﻛﻤﺎﻥ ﻟﺎﻏﺮ ﺷﻮﺩ، ﻭﺗﺮﺍ ﺩﺷﻤﻦ ﺩﺍﺭﺩ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺎﺗﺸﺶ ﺩﺭ ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ. ﺍﻳﻦ ﺣﺪﻳﺚ ﺭﺍ " ﮔﻨﺠﻲ " ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 179 " ﺍﻟﻜﻔﺎﻳﻪ " ﻳﺎﺩ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺍﺑﻦ ﻣﻐﺎﺯﻟﻲ ﻓﻘﻴﻪ ﻧﻴﺰ ﺩﺭ ﺍﻟﻤﻨﺎﻗﺐ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻭ ﻗﺮﺷﻲ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 33 " ﺷﻤﺲ ﺍﻟﺎﺧﺒﺎﺭ " ﺍﺯ ﻗﻮﻝ ﺍﻭ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺷﻴﺦ ﺍﻟﺎﺳﻠﺎﻡ ﺣﻤﻮﺋﻲ ﻧﻴﺰ ﺩﺭ ﺑﺎﺏ ﺍﻭﻝ " ﺍﻟﻔﺮﺍﺋﺪ " ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﻳﻦ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﺩﺭ ﻭﻟﺎﺀ ﺍﻣﻴﺮ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ﻭ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﺠﺎﻝ ﺫﻛﺮ ﺁﻥ ﻧﻴﺴﺖ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🎙 حجتالاسلام والمسلمین استاد امینی خواه: 🔴 به وقت شام 🎤 فصل سوم؛ قبیله سلمان 🔹 جلسه : دهم 📝 مح
4_5967652166377151046.mp3
24.03M
🎙 حجتالاسلام والمسلمین استاد امینی خواه:
🔴 به وقت شام
🎤 فصل سوم؛ قبیله سلمان
🔹 جلسه : یازدهم
📝 محور سخنرانی:
📌 محور دوم: محک در فتنهها؛ چگونه عبور کنیم و چه بر سرمان خواهد آمد؟
* محبت امام زمان (علیهالسلام)، جادهای پر از گردنههای امتحان [1:40]
* راستیِ بینقاب؛ در مسلخ صداقت چه کسی تاب میآورد؟ [5:11]
* مرگ، آینه صدق ایمان؛ آیا آماده رفتن هستیم؟ [7:21]
* اصحاب امام زمان (علیهالسلام)؛ فراتر از فتنهها، پرواز در افق شهادت [12:13]
* آنگاه که منبع حقیقت را به بهانه حقالناس تنها گذاشتند [15:59]
* بهشتِ دیگران، جهنمِ خود؛ حکایت علمای آخرالزمان [19:57]
* قائم ما؛ تولدی چون موسی، غیبتی چون عیسی، صبری چون نوح (علیهمالسلام) [34:48]
* از صبر نوح تا انتظار قائم؛ فرجی که درختانش دیر به بار مینشینند [39:57]
* صبر نوح و میوههای آزمون؛ تنها خالصترینها نجات یافتند [44:10]
* فرج، ثمرهای برای دلهای خالص، نه همراهان ظاهری [48:46]
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیات ۱۰۱ الی ۱۰۴ 📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی ♨️ گوشه اى از م
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیات ۱۰۱ الی ۱۰۴
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️ بعد از قیام قیامت، نخستین مسأله، مسأله سنجش اعمال است، با میزان مخصوصى که در آن روز براى این کار تعیین شده، گروهى اعمال پروزنى دارند که ترازوى اعمال را سنگین مى کند، درباره این گروه مى فرماید: کسانى که ترازوهایشان سنگین است آنها رستگارانند (فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ).
موازین جمع میزان به معنى وسیله سنجش وزن است، و چنان که قبلاً به طور مشروح گفته ایم، منظور از میزان سنجش اعمال یک ترازوى ظاهرى دو کفه و مانند آن که براى سنجش وزن اجسام به کار مى رود نیست.
بلکه منظور، وسیله مناسبى است که ارزش اعمال آدمى را با آن مى سنجند، و به تعبیر دیگر، میزان مفهوم وسیعى دارد که همه وسائل سنجش را شامل مى شود، و به طورى که از روایات مختلف برمى آید، میزان سنجش اعمال انسان ها و حتى خود انسان ها در آن روز، پیشوایان بزرگ و انسان هاى نمونه اند.
در حدیثى مى خوانیم: اِنَّ أَمِیْرَ الْمُؤْمِنِیْنَ وَ الأَئِمَّهَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ هُمُ الْمَوازِیْنُ: امیر مؤمنان على(علیه السلام) و امامان از دودمان او میزان هاى سنجش اعمالند .(۱)
بنابراین، انسان ها و اعمالشان را با پیامبران بزرگ و اوصیاى آنها مقایسه مى کنند، و در این مقایسه روشن مى شود تا چه اندازه با آنها شباهت دارند.
از همین طریق، افراد و اعمال وزین، از بى وزن و سنگین، از تو خالى و با ارزش، از بى ارزش، و پرمایه ها از بى مایه، تشخیص داده مى شوند.
ضمناً، سرّ ذکر موازین به صورت جمع، نیز روشن مى گردد; چرا که پیشوایان بزرگى که میزان سنجش هستند، متعددند.
این احتمال، نیز وجود دارد که هر یک از پیامبران و امامان، و بندگان خاص خدا به حکم شرائط زندگیشان در یک یا چند جهت الگو بودند و هر کدام در جنبه اى به طور آشکارترى مى درخشیدند، و به این ترتیب، هر یک میزان سنجشى در آن قسمت خواهند بود.
* * *
اما آنها که بر اثر نداشتن ایمان و عمل صالح، میزان اعمالشان سبک (یا بى وزن) است کسانى هستند که: سرمایه وجود خود را از دست داده و زیان کردند و در جهنم جاودانه خواهند بود (وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِی جَهَنَّمَ خالِدُونَ).
تعبیر، به خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ: جان و سرمایه وجودشان را زیان کردند اشاره لطیفى است به این واقعیت که آنها بزرگترین سرمایه، یعنى هستى خویش را در این بازار تجارت دنیا از دست دادند، بى آن که در برابر آن چیز ارزشمندى به دست آورند.
* * *
آیه بعد، بخشى از عذاب هاى دردناک آنها را چنین شرح مى دهد: شعله هاى گرم و سوزان آتش، همچون شمشیر به صورت هاى آنها نواخته مى شود (تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النّارُ).
و آنها از شدت ناراحتى و عذاب، در دوزخ، چهره اى عبوس و در هم کشیده دارند (وَ هُمْ فِیها کالِحُونَ). تَلْفَحُ از ماده لفح (بر وزن فتح) در اصل، به معنى ضربه شمشیر است و از آنجا که شعله هاى آتش، یا نور شدید آفتاب، و باد سموم، همچون شمشیر بر صورت انسان نواخته مى شود، به طور کنایه در این معنى به کار مى رود.
کالح از ماده کلوح (بر وزن غروب) به معنى عبوس شدن و در هم کشیدن صورت است، و بسیارى از مفسران آن را چنین تفسیر کرده اند که: بر اثر شعله هاى آتش پوست صورت آنها در هم کشیده مى شود، به طورى که لب ها از هم باز مى ماند.(۲)
* * *
نکته ها:
۱ ـ آن روز که نسب ها از اثر مى افتد
مفاهیمى که در این جهان در محدوده زندگى مادى انسان ها حکم فرما است غالباً در جهان دیگر، دگرگون مى شود، از جمله، مسأله ارتباطات قبیله اى و فامیلى است که در زندگى این دنیا غالباً کارگشا است، و گاهى خود نظامى را تشکیل مى دهد که بر سایر نظامات جامعه حاکم مى گردد.
اما با توجه به این که ارزش هاى زندگى در جهان دیگر هماهنگ با ایمان و عمل صالح است، مسأله انتساب به فلان شخص، یا طایفه و قبیله، جائى نمى تواند داشته باشد در اینجا اعضاى یک خاندان به هم کمک مى کنند و یکدیگر را از گرفتارى ها نجات مى دهند، ولى در قیامت چنین نیست آنجا نه از اموال سرشار خبرى است، و نه از فرزندان کارى ساخته است: یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ * إِلاّ مَنْ أَتَى اللّهَ بِقَلْب سَلِیم: روزى که نه مال سودى مى بخشد و نه فرزندان * تنها نجات از آن کسى است که داراى قلب سلیم باشد .(۳)
✍ پی نوشت:
۱ ـ بحار الانوار ، جلد ۷، صفحه ۲۵۱ (طبع جدید).
۲ ـ تفسیر قرطبى ـ تفسیر فخر رازى ، جلد ۲۳، صفحه ۱۲۳ ـ تفسیر مجمع البیان ، جلد ۷، صفحه ۱۱۹ و تفسیر المیزان ، ذیل آیات مورد بحث.
۳ ـ شعراء، آیات ۸۸ و ۸۹.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
📝 شرح و تفسیر حکمت ۴۲۴ 🌾 نقش حلم و عقل در اصلاح انسان امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به د
📝 شرح و تفسیر حکمت ۴۲۴
🌾 نقش حلم و عقل در اصلاح انسان
↩️ البته حلم و بردبارى در مقابل افراد سفيه و نادان فايده بسيار مهم ديگرى نيز دارد كه در چند مورد از كلمات امام(عليه السلام) به آن اشاره شد و آن اين كه وقتى انسان باشخصيتى در مقابل سفيه سكوت آميخته با حلم مى كند مردم به يارى او برمى خيزند حتى در تعبيرى امام(عليه السلام) مى فرمايد: حلم به منزله عشيره و قبيله اى است كه انسان را در مقابل نادان حمايت مى كند.[4]
و براى دفع خطرات هواى نفس دستور مى دهد كه با شمشير عقل با آن مبارزه كن. به يقين خطرناك ترين دشمن انسان ـ همان گونه كه در روايت نبوى(صلى الله عليه وآله) وارد شده است ـ هواى نفس اوست: (أَعْدَى عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِى بَينَ جَنْبَيكَ).[5]
و تنها چيزى كه مى تواند در مقابل اين دشمن بسيار خطرناك بايستد همان عقل است; عقلى كه زيان هاى هوى پرستى را براى انسان تشريح مى كند و عاقبت كار هوس بازان را به او نشان مى دهد. هرقدر اين عقل قوى تر باشد بازدارندگى آن بيشتر است و اگر ضعيف و ناتوان گردد هواى نفس بر آن غلبه مى كند و او را به گوشه اى مى راند و محصور مى سازد و خودش يكه تاز ميدان وجود انسان مى شود.
در حديثى از امام اميرمؤمنان(عليه السلام) مى خوانيم: «مَن أحَبَّ نَيْلَ الدَّرَجاتِ العُلى فَلْيَغْلِبِ الْهَوى; كسى كه دوست دارد به درجات بالاى فضيلت انسانى برسد بايد بر هواى نفس خود غالب گردد».[6]
در حديث ديگرى امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد: «وَ تَوَقَّ مُجَازَفَةَ الْهَوَى بِدَلاَلَةِ الْعَقْل وَ قِفْ عِنْدَ غَلَبَةِ الْهَوَى بِاسْتِرْشَاءِ الْعِلْم; از بيهوده كارى هواى نفس با راهنمايى عقل پرهيز كن و اگر هواى نفس خواست بر تو غالب شود با راهنمايى علم و انديشه در برابر آن بايست»[7]. [8]
*
✍ پی نوشت:
[4]. نهج البلاغه، حكمت 418.
[5]. بحارالانوار، ج 67، ص 64، ح 1.
[6]. غررالحكم، ح 4893.
[7]. بحارالانوار، ج 75، ص 163، ح 1.
[8]. سند گفتار حكيمانه: از كسانى كه قبل از مرحوم سيد رضى اين گفتار حكيمانه را نقل كرده اند مرحوم كلينى در اصول كافى است كه با تفاوت و اضافه اى آن را نقل كرده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 300). اضافه مى كنيم: مرحوم آمدى بخشى از آن را در غرر آورده (غررالحكم، ح 300) و زمخشرى در ربيع الابرار آن را به طور كامل نقل كرده است (ربيع الابرار، ج 3، ص 446) و نويرى (متوفاى 733) همين كلام نورانى را با اضافاتى در نهاية الارب آورده است. (نهاية الارب، ج 6، ص 96)
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#در_محضر_اهل_بیت
۞ بـهشـت میخواهیـد، بـرویـد سـراغ مـادر!
#پیامبر_اکرم (ﷺ) :
✧ الجَنَّةُ تَحتَ أقدامِ الاُمَّهاتِ .
بهشت، زير پاى مادران است.
◌ كنز العمّال :ح۴۵۴۳۹
#رهبر_معظم_انقلاب :
✓ اینکه در روایت دارد که «اَلجَنَّةُ تَحتَ اَقدامِ الاُمَّهات»، «تَحتَ اَقدام» یک کنایه است، تعبیر کنایی است؛ «بهشت زیر پای مادر است» یعنی دم دست مادر است.
شما بهشت میخواهید، بروید سراغ مادر؛ او بهشت را به شما خواهد داد.
💚 به او محبّت کنید، به او مهربانی کنید، به او خدمت کنید، از او اطاعت کنید، به او احترام کنید، او بهشت را به شما خواهد داد.
@Nahjolbalaghe2
📝تفسیر سوره مبارکه حج آیات ۱۰۱ الی ۱۰۴
📖 منبع: تفسیر «نمونه» آیت الله مکارم شیرازی
↩️ بعد از قیام قیامت، نخستین مسأله، مسأله سنجش اعمال است، با میزان مخصوصى که در آن روز براى این کار تعیین شده، گروهى اعمال پروزنى دارند که ترازوى اعمال را سنگین مى کند، درباره این گروه مى فرماید: کسانى که ترازوهایشان سنگین است آنها رستگارانند (فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ).
موازین جمع میزان به معنى وسیله سنجش وزن است، و چنان که قبلاً به طور مشروح گفته ایم، منظور از میزان سنجش اعمال یک ترازوى ظاهرى دو کفه و مانند آن که براى سنجش وزن اجسام به کار مى رود نیست.
بلکه منظور، وسیله مناسبى است که ارزش اعمال آدمى را با آن مى سنجند، و به تعبیر دیگر، میزان مفهوم وسیعى دارد که همه وسائل سنجش را شامل مى شود، و به طورى که از روایات مختلف برمى آید، میزان سنجش اعمال انسان ها و حتى خود انسان ها در آن روز، پیشوایان بزرگ و انسان هاى نمونه اند.
در حدیثى مى خوانیم: اِنَّ أَمِیْرَ الْمُؤْمِنِیْنَ وَ الأَئِمَّهَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ هُمُ الْمَوازِیْنُ: امیر مؤمنان على(علیه السلام) و امامان از دودمان او میزان هاى سنجش اعمالند .(۱)
بنابراین، انسان ها و اعمالشان را با پیامبران بزرگ و اوصیاى آنها مقایسه مى کنند، و در این مقایسه روشن مى شود تا چه اندازه با آنها شباهت دارند.
از همین طریق، افراد و اعمال وزین، از بى وزن و سنگین، از تو خالى و با ارزش، از بى ارزش، و پرمایه ها از بى مایه، تشخیص داده مى شوند.
ضمناً، سرّ ذکر موازین به صورت جمع، نیز روشن مى گردد; چرا که پیشوایان بزرگى که میزان سنجش هستند، متعددند.
این احتمال، نیز وجود دارد که هر یک از پیامبران و امامان، و بندگان خاص خدا به حکم شرائط زندگیشان در یک یا چند جهت الگو بودند و هر کدام در جنبه اى به طور آشکارترى مى درخشیدند، و به این ترتیب، هر یک میزان سنجشى در آن قسمت خواهند بود.
* * *
اما آنها که بر اثر نداشتن ایمان و عمل صالح، میزان اعمالشان سبک (یا بى وزن) است کسانى هستند که: سرمایه وجود خود را از دست داده و زیان کردند و در جهنم جاودانه خواهند بود (وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِی جَهَنَّمَ خالِدُونَ).
تعبیر، به خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ: جان و سرمایه وجودشان را زیان کردند اشاره لطیفى است به این واقعیت که آنها بزرگترین سرمایه، یعنى هستى خویش را در این بازار تجارت دنیا از دست دادند، بى آن که در برابر آن چیز ارزشمندى به دست آورند.
* * *
آیه بعد، بخشى از عذاب هاى دردناک آنها را چنین شرح مى دهد: شعله هاى گرم و سوزان آتش، همچون شمشیر به صورت هاى آنها نواخته مى شود (تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النّارُ).
و آنها از شدت ناراحتى و عذاب، در دوزخ، چهره اى عبوس و در هم کشیده دارند (وَ هُمْ فِیها کالِحُونَ). تَلْفَحُ از ماده لفح (بر وزن فتح) در اصل، به معنى ضربه شمشیر است و از آنجا که شعله هاى آتش، یا نور شدید آفتاب، و باد سموم، همچون شمشیر بر صورت انسان نواخته مى شود، به طور کنایه در این معنى به کار مى رود.
کالح از ماده کلوح (بر وزن غروب) به معنى عبوس شدن و در هم کشیدن صورت است، و بسیارى از مفسران آن را چنین تفسیر کرده اند که: بر اثر شعله هاى آتش پوست صورت آنها در هم کشیده مى شود، به طورى که لب ها از هم باز مى ماند.(۲)
* * *
نکته ها:
۱ ـ آن روز که نسب ها از اثر مى افتد
مفاهیمى که در این جهان در محدوده زندگى مادى انسان ها حکم فرما است غالباً در جهان دیگر، دگرگون مى شود، از جمله، مسأله ارتباطات قبیله اى و فامیلى است که در زندگى این دنیا غالباً کارگشا است، و گاهى خود نظامى را تشکیل مى دهد که بر سایر نظامات جامعه حاکم مى گردد.
اما با توجه به این که ارزش هاى زندگى در جهان دیگر هماهنگ با ایمان و عمل صالح است، مسأله انتساب به فلان شخص، یا طایفه و قبیله، جائى نمى تواند داشته باشد در اینجا اعضاى یک خاندان به هم کمک مى کنند و یکدیگر را از گرفتارى ها نجات مى دهند، ولى در قیامت چنین نیست آنجا نه از اموال سرشار خبرى است، و نه از فرزندان کارى ساخته است: یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ * إِلاّ مَنْ أَتَى اللّهَ بِقَلْب سَلِیم: روزى که نه مال سودى مى بخشد و نه فرزندان * تنها نجات از آن کسى است که داراى قلب سلیم باشد .(۳)
✍ پی نوشت:
۱ ـ بحار الانوار ، جلد ۷، صفحه ۲۵۱ (طبع جدید).
۲ ـ تفسیر قرطبى ـ تفسیر فخر رازى ، جلد ۲۳، صفحه ۱۲۳ ـ تفسیر مجمع البیان ، جلد ۷، صفحه ۱۱۹ و تفسیر المیزان ، ذیل آیات مورد بحث.
۳ ـ شعراء، آیات ۸۸ و ۸۹.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
📝 شرح و تفسیر حکمت ۴۲۴
🌾 نقش حلم و عقل در اصلاح انسان
↩️ البته حلم و بردبارى در مقابل افراد سفيه و نادان فايده بسيار مهم ديگرى نيز دارد كه در چند مورد از كلمات امام(عليه السلام) به آن اشاره شد و آن اين كه وقتى انسان باشخصيتى در مقابل سفيه سكوت آميخته با حلم مى كند مردم به يارى او برمى خيزند حتى در تعبيرى امام(عليه السلام) مى فرمايد: حلم به منزله عشيره و قبيله اى است كه انسان را در مقابل نادان حمايت مى كند.[4]
و براى دفع خطرات هواى نفس دستور مى دهد كه با شمشير عقل با آن مبارزه كن. به يقين خطرناك ترين دشمن انسان ـ همان گونه كه در روايت نبوى(صلى الله عليه وآله) وارد شده است ـ هواى نفس اوست: (أَعْدَى عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِى بَينَ جَنْبَيكَ).[5]
و تنها چيزى كه مى تواند در مقابل اين دشمن بسيار خطرناك بايستد همان عقل است; عقلى كه زيان هاى هوى پرستى را براى انسان تشريح مى كند و عاقبت كار هوس بازان را به او نشان مى دهد. هرقدر اين عقل قوى تر باشد بازدارندگى آن بيشتر است و اگر ضعيف و ناتوان گردد هواى نفس بر آن غلبه مى كند و او را به گوشه اى مى راند و محصور مى سازد و خودش يكه تاز ميدان وجود انسان مى شود.
در حديثى از امام اميرمؤمنان(عليه السلام) مى خوانيم: «مَن أحَبَّ نَيْلَ الدَّرَجاتِ العُلى فَلْيَغْلِبِ الْهَوى; كسى كه دوست دارد به درجات بالاى فضيلت انسانى برسد بايد بر هواى نفس خود غالب گردد».[6]
در حديث ديگرى امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد: «وَ تَوَقَّ مُجَازَفَةَ الْهَوَى بِدَلاَلَةِ الْعَقْل وَ قِفْ عِنْدَ غَلَبَةِ الْهَوَى بِاسْتِرْشَاءِ الْعِلْم; از بيهوده كارى هواى نفس با راهنمايى عقل پرهيز كن و اگر هواى نفس خواست بر تو غالب شود با راهنمايى علم و انديشه در برابر آن بايست»[7]. [8]
*
✍ پی نوشت:
[4]. نهج البلاغه، حكمت 418.
[5]. بحارالانوار، ج 67، ص 64، ح 1.
[6]. غررالحكم، ح 4893.
[7]. بحارالانوار، ج 75، ص 163، ح 1.
[8]. سند گفتار حكيمانه: از كسانى كه قبل از مرحوم سيد رضى اين گفتار حكيمانه را نقل كرده اند مرحوم كلينى در اصول كافى است كه با تفاوت و اضافه اى آن را نقل كرده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 300). اضافه مى كنيم: مرحوم آمدى بخشى از آن را در غرر آورده (غررالحكم، ح 300) و زمخشرى در ربيع الابرار آن را به طور كامل نقل كرده است (ربيع الابرار، ج 3، ص 446) و نويرى (متوفاى 733) همين كلام نورانى را با اضافاتى در نهاية الارب آورده است. (نهاية الارب، ج 6، ص 96)
✔️ پایان
@Nahjolbalaghe2
1403.09.28 سخنرانی.mp3
21.05M
#موعظه
✅ نشانه های اهل ایمان
🎙 حجت الاسلام والمسلمین رفیعی
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
. 📝ترجمه کتاب الغدیر ✅ قسمت: ششصد و سی 🔷#واقعهغدیرخم #علامهامینی " ﻗﺮﺷﻲ " ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 40 " ﺷﻤﺲ ﺍ
.
📝ترجمه کتاب الغدیر
✅ قسمت: ششصد و سی و یک
🔷#واقعهغدیرخم
#علامهامینی
↩️ ﻧﻤﺎﺯ ﺟﺰ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﺩ ﺑﺮ ﺁﻝ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﺳﺨﻦ ﻋﺒﺪﻱ: ﻭ ﻟﺎ ﻳﺘﻢ ﻟﺎﻣﺮﺀ ﺻﻠﺎﺗﻪ ﺍﻟﺎ ﺑﺬﻛﺮﺍﻫﻢ.......
[ جلد چهارم ﺻﻔﺤﻪ 180]
ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﻴﺖ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﻳﻨﻜﻪ، ﻣﺎ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﺩ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻥ ﺑﺮ ﺁﻝ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﺎﻣﻮﺭﻳﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻘﺎﻡ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﻭ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺩﺭ ﺑﻠﺎﻱ ﻛﺘﺐ ﻓﻘﻪ ﻭ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻭ ﺣﺪﻳﺚ ﺗﻮﺍﻥ ﻳﺎﻓﺖ: ﺍﺑﻦ ﺣﺠﺮ ﺩﺭ ﺻﻔﺤﻪ 87 " ﺍﻟﺼﻮﺍﻋﻖ " ﺁﻳﻪ ﺷﺮﻳﻔﻪ: ﺍﻥ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﻣﻠﺎﺋﻜﺘﻪ ﻳﺼﻠﻮﻥ ﻋﻠﻲ ﺍﻟﻨﺒﻲ ﻳﺎ ﺍﻳﻬﺎ ﺍﻟﺬﻳﻦ ﺁﻣﻨﻮﺍ ﺻﻠﻮﺍ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺳﻠﻤﻮﺍ ﺗﺴﻠﻴﻤﺎ. ﺭﺍ ﻳﺎﺩ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺧﺒﺮ ﺻﺤﻴﺢ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻥ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ: ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺩﺭﺑﺎﻩ ﭼﮕﻮﻧﮕﻲ ﺩﺭﻭﺩ ﻭ ﺳﻠﺎﻡ ﺑﺮﺣﻀﺮﺗﺶ ﭘﺮﺳﻴﺪﻧﺪ، ﻭﻱ ﺩﺭﻭﺩ ﺑﺮ ﺁﻝ ﺭﺍ ﻗﺮﻳﻦ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﻓﺮﻣﻮﺩ، ﺳﭙﺲ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﻭ ﺍﻳﻦ ﺩﻟﻴﻠﻲ ﻇﺎﻫﺮ ﺍﺳﺖ ﺑﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ، ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﺮ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﻭ ﺑﻘﻴﻪ ﺁﻝ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﻧﻴﺰ ﻫﺴﺖ ﭼﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﺒﻮﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﻧﺰﻭﻝ ﺁﻳﻪ، ﺍﺯ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺭﻭﺩ ﺑﺮ ﺁﻝ ﺳﻮﺍﻝ ﻧﻤﻲ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﭘﺎﺳﺦ ﻳﺎﺩ ﺷﺪﻩ ﺭﺍ ﻧﻤﻲ ﺷﻨﻴﺪﻧﺪ ﻭ ﺟﻮﺍﺏ ﻧﻴﺰ ﺩﻟﺎﻟﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺮ ﺁﻧﻜﻪ ﺩﺭﻭﺩ ﺑﺮ ﺁﻝ، ﻣﺎﻣﻮﺭ ﺑﻪ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ
ﺍﻣﺮ ﻗﺎﺋﻢ ﻣﻘﺎﻡ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮﻧﺪ، ﺯﻳﺮﺍ ﻣﻘﺼﻮﺩ ﺍﺯ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﺮ ﺭﺳﻮﻝ (ﺹ) ﻣﺰﻳﺪ ﺗﻌﻈﻴﻢ ﺍﻭﺳﺖ ﻭ ﺑﺰﺭﮔﺬﺍﺷﺖ ﺧﺎﻧﺪﺍﻧﺶ ﻧﻴﺰ ﻣﺰﻳﺪ ﺗﻌﻈﻴﻢ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ، ﻭ ﺑﻬﻤﻴﻦ ﺩﻟﻴﻞ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺁﻥ ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﮔﻔﺘﻴﻢ ﻭﻗﺘﻲ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﺯﻳﺮ ﻛﺴﺎﺀ ﮔﺮﺩ ﺁﻣﺪﻧﺪ، ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﮔﻔﺖ: ﺑﺎﺭ ﺧﺪﺍﻳﺎ، ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺍﺯ ﻣﻨﻨﺪ ﻭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﻳﺸﺎﻧﻢ ﭘﺲ ﺩﺭﻭﺩ ﻭ ﺭﺣﻤﺖ ﻭ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﻭ ﺧﺸﻨﻮﺩﻱ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻣﻦ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ، ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍ! ﻭ ﺍﻳﻦ ﺩﻋﺎ ﻣﺴﺘﺠﺎﺏ ﺷﺪ ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﺩﺭﻭﺩ ﺑﺮ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻧﻴﺰ ﺍﺯ ﻣﻮﻣﻨﻴﻦ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﺮ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺑﺮ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺍﻭ ﻧﻴﺰ ﺩﺭﻭﺩ ﻓﺮﺳﺘﻨﺪ. ﻭ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻟﺎ ﺗﺼﻠﻮﺍ ﻋﻠﻲ ﺍﻟﺼﻠﺎﻩ ﺍﻟﺒﺘﺮﺍﺀ:
[ جلد چهارم ﺻﻔﺤﻪ 181] "
ﺑﺮ ﻣﻦ ﺩﺭﻭﺩ ﻧﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﻔﺮﺳﺘﻴﺪ " ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺩﺭﻭﺩ ﻧﺎﺗﻤﺎﻡ ﭼﻴﺴﺖ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﮕﻮﺋﻴﺪ: ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺻﻞ ﻋﻠﻲ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺑﺲ ﻛﻨﻴﺪ، ﺑﻠﻜﻪ ﺑﮕﻮﺋﻴﺪ: ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺻﻞ ﻋﻠﻲ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﻋﻠﻲ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ ﺍﺑﻦ ﺣﺠﺮ ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻧﻘﻞ ﺍﻳﻦ ﺷﻌﺮ ﺍﺯ ﺷﺎﻓﻌﻲ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻪ: ﻳﺎ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺣﺒﻜﻢ ﻓﺮﺽ ﻣﻦ ﺍﻟﻠﻪ ﻓﻲ ﺍﻟﻘﺮﺁﻥ ﺍﻧﺰﻟﻪ ﻛﻔﺎﻛﻢ ﻣﻦ ﻋﻈﻴﻢ ﺍﻟﻘﺪﻳﺮ ﺍﻧﻜﻢ
ﻣﻦ ﻟﻢ ﻳﺼﻞ ﻋﻠﻴﻜﻢ ﻟﺎ ﺻﻠﺎﺓ ﻟﻪ " ﺍﻱ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺤﺒﺖ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻧﻲ ﻛﻪ ﻓﺮﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ، ﻭﺍﺟﺐ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺍﺭﺟﻤﻨﺪﻱ ﺷﻤﺎ ﻫﻤﻴﻦ ﺑﺲ ﻛﻪ ﺁﻧﻜﻪ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺩﺭﻭﺩ ﻧﻔﺮﺳﺘﺪ ﻧﻤﺎﺯﺵ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﻴﺴﺖ " ﻭ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ: ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﻣﻲﺭﻭﺩ ﻛﻪ ﺟﻤﻠﻪ ﺁﺧﺮ ﺷﻌﺮ (ﻟﺎ ﺻﻠﺎﻩ ﻟﻪ) ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﻲ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺻﻠﺎﺕ ﺍﻭ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﻴﺴﺖ، ﺗﺎ ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻪ ﻗﺒﻠﻲ ﺍﻭ ﻛﻪ ﻗﻮﻝ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺏ ﺩﺭﻭﺩ ﺑﺮ ﺁﻝ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺍﺳﺖ، ﺳﺎﺯﮔﺎﺭ ﺁﻳﺪ ﻭ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﻲ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯﺵ ﻛﺎﻣﻞ ﻧﻴﺴﺖ ﺗﺎ ﺑﺎ ﻇﺎﻫﺮ ﻫﺮ ﺩﻭ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻭ ﻣﻮﺍﻓﻖ ﺑﺎﺷﺪ.
↩️ ادامه دارد...
@Nahjolbalaghe2
قرآن و نهجالبلاغه 🌸🌸
🎙 حجتالاسلام والمسلمین استاد امینی خواه: 🔴 به وقت شام 🎤 فصل سوم؛ قبیله سلمان 🔹 جلسه : یازدهم
4_5970074785630131708.mp3
33.18M
🎙 حجتالاسلام والمسلمین استاد امینی خواه:
🔴 به وقت شام
🎤 فصل سوم؛ قبیله سلمان
🔹 جلسه : دوازدهم
📝 محور سخنرانی:
⚜️ مسیر حوادث شام؛ 12 گام در دل فتنهها [7:11]
1️⃣ اختلاف الرمحان؛ آغاز جنگ اصهب و ابقع [10:32]
2️⃣ رجفة الشام؛ تلاطم فتنه یا لرزش زمین؟ [11:13]
3️⃣ البراذین الشهب المحذوفة؛ زبانههای جنگ مدرن در دل شام [11:42]
4️⃣ الرایات الصُّفر؛ ورود پرچمهای زرد به آشوب شام [12:07]
5️⃣ صوت فتح از دمشق؛ نوای شادی در میان آتش [12:20]
6️⃣ و 7️⃣ خسف جابیه و حرستا؛ رانش زمین یا جنگ هستهای؟ [12:41]
8️⃣ خروج ترکها؛ سایه مغول بر افق آشوب شام [13:48]
9️⃣ هرجالروم؛ آتش فتنه از شام به سوی غرب زبانه میکشد [14:29]
0️⃣1️⃣ حمله اخوانالترک به جزیرة الشام [15:20]
1️⃣1️⃣ نزول رومیان در رمله [15:39]
2️⃣1️⃣ نبرد قرقیسیا؛ پیروزی سفیانی و حرکت او به سمت کوفه [16:38]
* سفیانی؛ ۱۵ ماه فتنه، محافظ صهیونیسم، قاتل شیعه [18:30]
* خسف حرستا؛ آغازی بر ظهور ابن آکلةالاکباد [25:47]
* مرگ سرخ و سفید؛ نابودی دو سوم از جمعیت زمین [1:03:30]
@Nahjolbalaghe2