فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 دونالد هافمن - استاد #علوم_شناختی دانشگاه کالیفرنیا، ایروین - در این گفتگو از #مسئله_دشوار آگاهی میگوید و نه فقط در عمل (in practice) ، بلکه علیالاصول (in principle) هم یافتن راه حلی برای این مسئله را با رویکرد #علوم_اعصاب_شناختی ناممکن میبیند.
این در برابر اعتقاد بسیاری از پژوهشگران علوم شناختی است که حل و فصل مسئله دشوار آگاهی را به چشمانداز سالها و دهههای آینده این علم ارجاع میدهند.
🔻 محققانی مانند دونالد هافمن و دیوید چالمرز اما بر این باورند که رویکرد سومشخص کشف همبستههای نورونی، هرچند بسیار ارزشمند و دارای کاربردهای علمی است، اما نمیتواند گزینهای برای حل مسئله #آگاهی_پدیداری و جنبه اولشخص تجربیات درونی، پیش روی ما بگذارد و این مانع با گذر زمان و اکتشافات بیشتر مرتفع نمیشود.
🔻 این در واقع بیانی علمی-تجربی از آزمون فکری اتاق مری است که فرنک جکسون مطرح کرده. مری، دانشمند فرضی علوم اعصاب که تمام واقعیتهای علمی و مغزی مربوط به ادراکات حسی را با تمام جزئیات میداند، اما تمام عمرش را در یک اتاق سیاه و سفید زندگی کرده و تجربهای از مواجهه با رنگها نداشته است.
حال به یکباره و پس از سالها از اتاق بیرون آورده میشود و در برابر چمنزار سبز قرار میگیرد. چیزی که او اکنون از ادراک بصری رنگ سبزی احساس میکند، علاوه بر تمام دانش پیشین او درباره این ادراک است. بنابراین چیزی بیش از واقعیتهای سومشخص و ابجکتیو (همبستههای نورونی و ...) درباره #ادراک_حسی وجود دارد که در علوم اعصاب مورد بررسی قرار نمیگیرد.
@PhilMind
#معرفی_کتاب
📚 هندبوک دانشگاه کمبریج با موضوع «هوش مصنوعی» که چاپ اول آن در سال ۲۰۱۴ و ۴۳۰ صفحه منتشر شده را میتوان از بهترین منابع مقدماتی این حوزه بشمار آورد.
📕 کتاب در مقدمه تأکید دارد که مخاطب را نه فقط پژوهشگران #هوش_مصنوعی و #علوم_شناختی، بلکه فیلسوفان و دانشپژوهان علوم انسانی نیز در نظر گرفته است.
ضمن اینکه سطح مباحث در حد متوسط حفظ شده تا برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی و پژوهشگران تازهوارد به این عرصه مفید باشد.
📘 هر فصل توسط یکی از محققان پیشرو آن مبحث نوشته شده و بدینترتیب نویسندگان را مجموعهای از اساتید مطرح دانشگاههای آمریکا و انگلستان و ... شکل میدهند.
📗 فصل اول به مباحث بنیادین در سه بخش تاریخچه، بنیادهای فلسفی، و چالشهای فلسفی اختصاص دارد که برای علاقمندان به فلسفه هوش مصنوعی توصیه میشود.
📙 فصل دوم به سه بخش رویکرد دیجیتال سنتی (GOFAI)، پیوندگرایی (شبکههای نورونی)، و شناخت بدنمند میپردازد که برای درک مباحث تئوریک هوش مصنوعی ضروری است.
📒 فصل سوم بر یادگیری ماشین (در شش بخش) تمرکز دارد و بالاخره فصل چهارم را امتداد مباحث در حیات مصنوعی و اخلاق هوش مصنوعی شکل میدهد.
@PhilMind
💥 در تاریخ #فلسفه_غرب جدید، مهمترین دیدگاه دوئالیستی، همان نظریه «تأثیر متقابل» بوده است که توسّط رنه #دکارت در اثر مهمش، «تأمّلات در فلسفه اولی» ارائه گردید.
☄ هرچند که پیشینه این اعتقاد در مکتوبات فلسفی، به نظریه #افلاطون باز میگردد. طبق دیدگاه او، هرکدام از ما یک #روح دارد که بسیط، الهی، تغییرناپذیر و غیر همسنخ با بدنمان است؛ بدنهایی که مرکّبشده از اجزاء و #فناپذیر هستند.
☄ در واقع، قبل از آنکه ما در این جهان متولّد شویم، روحمان در حالتی خالص و غیربدنمند، وجودی پیشینی داشتهاند.
این ایده، علّت آنکه هریک از ما دارای #آگاهی و عقلانیت هستیم را تبیین میکند. به بیان دقیقتر، هرکدام از ما «دارای» یک روح نیستیم؛ بلکه هرکدام از ما یکی از همین روحها هستیم. این نگرش است که چه بسا همچنان بصورت دیدگاه عامیانه بین مردم دیندار رواج دارد.
💥 دکارت هرچند در صدد اثبات #روح_مجرد بسیط #فناناپذیر بر میآمد، ولی مانند #بوعلی و برخلاف افلاطون، نفس را #حادث به همراه بدن (و نه #قدیم و ازلی) میدانست؛ #ابن_سینا به این مطلب تصریح داشت و از ظاهر برخی سخنان دکارت نیز همین دیدگاه برداشت میشود.
مثلاً در رساله گفتار در روش به کار بردن عقل، پس از آنکه به کارکردهای مختص به بدن اشاره میکند و آن را بین انسان و سایر حیوانات مشترک میداند، به صفت یا کارکرد «اندیشیدن» میپردازد که فقط در انسانها یافت میشود. آنگاه میافزاید: «من فرض کردهام که خداوند، نفس ناطقه را خلق میکند و آن را به شیوهای خاص که توضیح دادهام، به بدن ملحق میسازد». (Descartes, 2006, p.39.)
💥 دیدگاه شیخالرئیس و دکارت در اینباره، گونهای تبعیت از ایده ارسطویی درباره حادث بودن نفس است که در مقابل نظریه افلاطونی پیرامون ازلی بودن نفس قرار داشت.
💥 ابنسینا و فیلسوفان مشّاء، نفس را حادث به همراه بدن مادّی معرّفی میکنند. این البته با ماهیّت روحانیبودن نفس در نگاه ایشان، منافات ندارد و در نتیجه نفس، #روحانیة_الحدوث و روحانیة البقاء خواهد بود.
بدین ترتیب، تعلّق به یک بدن خاص هم جزو عوارض و ملحقّات ذات روحانی نفس تلقّی میشود. شیخ اشراق نیز در آثار خویش، در چارچوب همین دیدگاه سخن گفته است.
🔥 در واقع قول به "حدوث" روحانی نفس، ناشی از اشکالاتی بود که "ازلیت" نفس روحانی را به چالش میکشید.
هرچند که #حدوث_روحانی نفس نیز بعدها توسّط منتقدین بوعلی و بویژه خواجه طوسی و صدرالمتألّهین، با اشکالات مهمّی مواجه گشت و دیدگاه #حدوث_جسمانی نفس مطرح گردید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بحث_مقدماتی
در این کلیپ👆 توضیحاتی درباره تقسیمبندی حالات ذهنی ارائه کرده و بر این اساس، به تمایز بین حالات پدیداری/ #آگاهی_پدیداری با حالات گزارهای/ #آگاهی_دسترس پرداختهام.
در نهایت شرح دادهام که #مسئله_دشوار در ادبیات #فیزیکالیسم به چه جنبهای از ذهنمندی مربوط میشود.
@PhilMind
🕒 مباحث ذیل #فلسفه_هوش_مصنوعی را میتوان به دو حوزه کلّی تفکیک کرد:
1) موضوعات مربوط به #اخلاق_هوش_مصنوعی (مانند مسئولیت پیامد تصمیمات و رفتار #هوش_مصنوعی، حق مالکیت خلاقیتهای هنری یا علمی هوش مصنوعی، تأثیر روباتها بر تعاملات بشری، جواز و نحوه محدودکردن هوش مصنوعی، جواز پاداش و تنبیه روباتها، ...) که بیشتر در حوزه $فلسفه_اخلاق قرار میگیرند.
2) موضوعات مربوط به «وجودشناسی هوش مصنوعی» یا #متافیزیک_هوش_مصنوعی (مانند امکان بالقوهی #آگاهی_ماشین، چشمانداز #هوش_مصنوعی_قوی، ماهیت و حیطهی #آگاهی_مصنوعی، میزان قابلیت رویکرد کلاسیک محاسباتی و رویکردهای #پیوندگرایی و #بدن_مندی در تولید #آگاهی_پدیداری، ...) که عمدتاً در حوزه #فلسفه_ذهن بررسی میشوند.
🕓 برخی مهندسان و پژوهشگران فنّی هوش مصنوعی اما علاقه چندانی به دسته دوم مباحث فوق ندارند و در بین مباحث فلسفی هوش مصنوعی، دسته نخست را به دلیل آنکه اوّلاً کاربردیتر مییابند و ثانیاً توانایی هوش مصنوعی و امکان تحقّق چشماندازهای آتی را به چالش نمیکشد، ترجیح میدهند.
ضمن اینکه برخی چشماندازهای معاصر هوش مصنوعی نیز از وعدههای دهه 60 و 70 میلادی مبنی بر تولید شخص (person) با تمام حالات آگاهانه و ویژگیهای پدیداری کوتاه آمده و بعضاً تحقّق اهدافی صرفاً کاربردی و جزئی را دنبال میکنند.
🕔 این اتفاق البته در میان محققان و مهندسان هوش مصنوعی در داخل کشورمان بنحوی شایعتر و جدیتر وجود دارد و تعاملات بینارشتهای فلسفی – فنّی که بین برخی دپارتمانها و دانشمندان غربی در حوزه هوش مصنوعی مشاهده میشود در کشور ما تقریباً هیچ نمونهای (ولو تقلیلیافته) ندارد.
🕕 هندبوک هوش مصنوعی که چاپ اوّل آن در سال 2015 توسط انتشارات دانشگاه کمبریج به چاپ رسیده و اساتید مطرح بینالمللی در فصول مختلف آن قلم زدهاند، چهار فصل کلّی دارد که فصل اول آن به «بنیادهای فلسفی» و «چالشهای فلسفی» میپردازد و فصول تکنیکال بعدی نیز مکرّراً در لابلای مباحث GOFAI و پیوندگرایی و بدنمندی و #حیات_مصنوعی (Artificial Life) و حتی #یادگیری_ماشین، به مسائل فلسفی ارجاع میدهد و تأملاتی دوطرفه را پیش روی مخاطب میگذارد. (See: The Handbook of Artificial Intelligence, 2015, Cambridge University Press)
درباره ضرورت توجه به مباحث وجودشناسی هوش مصنوعی لااقل از دو منظر میتوان سخن گفت که در پستهای آینده بدانها اشاره خواهد شد.
@PhilMind
🔍 درباره یکی بودن ذهن و بدن
↔️ نظریه "اینهمانی نوعی"، از جمله نظریات فیزیکالیستی بود که در پی یافتههای #علوم_اعصاب شناختی، به منظور تبیین #ماهیت_ذهن و رابطه آن با بدن ارائه شد.
اینهمانی نوعی، یک تئوری تحویلگرایانه است که میخواهد نشان دهد هر ویژگی/حالت ذهنی در واقع با یک ویژگی/حالت فیزیکی یکی است و در نتیجه، ذهن یک امر صرفاّ مادی و فیزیکی است.
🔁 همبستهبودن حالات نورونی با #حالات_ذهنی، طرفداران این دیدگاه را بر آن داشت تا اینهمانی ذهن و بدن را بعنوان #بهترین_تبیین برای این همبستگی معرفی نمایند.
🔄 در واقع، علوم اعصاب نشان داد که یک رابطه همبستگی بین حالت ذهنی الف (مثلا درد) و حالت مغزی ب (مثلا شلیک عصب ج) وجود دارد. در اینجا "تبیینخواه" عبارتست از:
رابطهی همبستگی «حالت ذهنی الف رخ میدهد، اگر و تنها اگر حالت مغزی ب اتفاق بیفتد».
و "تبیینگر" عبارتست از: «الف = ب».
#⃣ به این استدلال انتقاداتی وارد شده، از جمله اینکه مشکل استنتاج منطقی بین تبیینخواه و تبیینگر وجود دارد و نمیتوان با گامهای منطقی از اولی به دومی رسید. (See: Kim, 2005, Physicalism or Something Near Enough, p. 135.)
🔀 و از جمله اینکه گزارههای اینهمانی، گزارههایی منطقاّ ضروریاند؛ یعنی اینهمانی الف با ب (که مستلزم همبستگی آنها هم هست)، باید در تمام جهانهای ممکن، صادق باشد. در حالی که جهانهای ممکنی با قوانین طبیعی متفاوت از قوانین طبیعی جهان ما قابل تصور است که در آنها الف بدون ب رخ میدهد و بالعکس. (See: Kripke, 1980, Naming and Necessity.)
مکلافلین - از فیلسوفان لیدر تئوری اینهمانی - انتقاد فوق را پذیرفته و اذعان دارد یک دفاع خوب از اینهمانی نوعی، نیازمند پاسخی مناسب به کریپکی است.
🔃 و از جمله اینکه برای تبیین نظمهای بدون استثناء در جهان، به قوانین ضروری در علوم متوسل میشویم. یعنی میگوییم بهترین تبیین برای همبستگی رخداد بین الف و ب اینست که «یک قانون ضروری وجود داشته باشد که الف رخ میدهد، اگر و تنها اگر ب اتفاق بیفتد».
حال پرسش اینست که چرا از #قوانین_طبیعی و ضروری بین حالت ذهنی الف و حالت مغزی ب فراتر رفته و اینهمانی آنها مطرح شده است؟
مهمترین مباحث فلسفی درباره ذهن/نفس و علوم شناختی را اینجا ببینید:
@PhilMind
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✴️ این کلیپ با ترجمه اختصاصی، درباره نگاهی توضیح میدهد که #آگاهی را قابل تبیین یا تعریف با واقعیتهای بنیادینتر نمیداند؛ بلکه برای آن هم یک جایگاه بنیادین در جهان قائل است.
✴️ به اعتقاد برتراند #راسل و برخی دیگر از فیلسوفان (که امروزه در حال جلب توجهات آکادمیک است)، علم #فیزیک صرفاً ویژگیهای بیرونی و نسبی اشیاء را آشکار میسازد؛ اما چیزی درباره ویژگیهای درونی و ماهیت ذاتی اشیاء نمیگوید و نمیتواند بگوید.
✴️ راسل این دیدگاه را مطرح کرد که اصلاً در دنیای واقعی، فقط یک سنخ رویداد وجود دارد که گاه بصورت فیزیکی و گاه بصورت ذهنی انعکاس مییابد.
بدین ترتیب نوعی #یگانهانگاری (#مونیسم) مطرح شد که ویژگیها/حقایق غیرفیزیکی را نیز به رسمیت میشناخت و ذهن را با این قبیل ویژگیها تبیین میکرد.
✴️ #یگانهانگاری_راسلی البته در نسخه خام خود (یگانهانگاری خنثی) طرفداران چندانی ندارد؛ اما نسخههای به روز شده آن - از جمله یگانهانگاری راسلی پدیداری (Phenomenal Russelian Monism) - که توسط دیوید #چالمرز ارائه شده و مبنای نظریه #همه_روان_انگاری (Panpsychism) قرار گرفت، توجهات و حمایتهای روزافزونی برانگیخت.
@PhilMind
🔥 مدرسه تابستانی فلسفه ذهن 🔥
🗓 دوشنبه ۸ شهریور
🕚 ساعت ۱۳-۱۱: کلیات حالات ذهنی و رویکردهای فلسفی
دکتر همتیمقدم (دانشگاه علوم و تحقیقات)
🕑 ساعت ۱۶-۱۴: دوگانهانگاری جوهری و رفتارگرایی
دکتر ساداتمنصوری (پژوهشکده علوم شناختی)
🕓 ساعت ۱۸-۱۶: نظریات اینهمانی
دکتر لهراسبی (پژوهشکده علوم شناختی)
🗓 سهشنبه ۹ شهریور
🕚 ساعت ۱۳-۱۱: نظریات کارکردگرایی
دکتر غیاثوند (دانشگاه خوارزمی)
🕑 ساعت ۱۶-۱۴: نظریات محاسباتی و بدنمندی
دکتر همازاده (پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی)
🕓 ساعت ۱۸-۱۶: فلسفه اسلامی و مسئله ذهن-بدن
دکتر ذاکری (دانشگاه تهران)
🗓 چهارشنبه ۱۰ شهریور
🕚 ساعت ۱۳-۱۱: علیت ذهنی
دکتر همازاده (پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی)
🕑 ساعت ۱۶-۱۴: حیث التفاتی؛ برونگرایی و درونگرایی
دکتر محمود مروارید(IPM)
🕓 ساعت ۱۸-۱۶ مسئله دشوار آگاهی و استدلال تصورپذیری
دکتر محمود مروارید(IPM)
🗓 پنجشنبه ۱۱ شهریور
🕚 ساعت ۱۳-۱۱: استدلال معرفت
دکتر ذاکری(دانشگاه تهران)
🕑 ساعت ۱۶-۱۴: دیدگاههای بازنمودگرایانه در باب آگاهی
دکتر قهار (پژوهشکده علوم شناختی)
🕓 ساعت ۱۸-۱۶: اراده آزاد
دکتر مهاجری(IPM)
💵 هزینه ثبتنام: ۸۰ هزار تومن
💠 میر سید شریف در حواشی حکمۀ العین به این نکته توجّه میداد که هر یک از نفس و بدن در دیدگاه #دوئالیسم کلاسیک، تحت یک جنس جداگانه قرار میگیرند (یکی جوهر مجرّد و دیگری جوهر مادی) و در نتیجه وقوع ترکیب و اتحاد حقیقی بین آنها امکان ندارد.
💠 #صدرالمتألهین در پاسخ به اشکال فوق، بر این نکته خاص خویش تأکید میکند که نفس را نمیتوان از ابتدا و در حین پیدایش، مجرّد محض دانست؛ بلکه از آنجا که صورت جسم طبیعی است و همراه با بدن، یک نوع مادّی تشکیل میدهد، حدوثی مادّی و ابتدائاً وجودی مادّی دارد.
💠 طبق دیدگاه صدرا تعلّق و تصرّف در بدن، امری ذاتی برای نفس است (چرا که نحوه وجود نفس اینچنین است) و نه امری عارضی برای آن.
حال آنکه طبق نظر بوعلی، تعلّق به بدن و تصرّف در آن، امری عارض بر ذات نفس مجرد بود. مؤسس #حکمت_متعالیه تأکید دارد که عرضی دانستن این صفت، با تعریف و تصویر ارسطویی نفس بعنوان صورت جسم طبیعی، منافات جدّی دارد.
💠 ضمن اینکه جوهر مجرد الذّات، ابتدائاً و ذاتاً تعلّقی به مادّه و بدن ندارد و محال است که «امر ذاتی» بعداً (در اثر ارتباط با بدن) زائل شود و چیزی که در ذات جوهر مجرد نبوده، بر آن عارض گردد.
💠 به بیان ملاصدرا:
« #بدن [و نه جسد] در تحقّق خویش، محتاج وجود مطلق نفس است و #نفس نیز از حیث تعیّن وجود شخصی و شکلگیری هویّت نفسیاش، محتاج بدن میباشد.» (اسفار اربعه، ج8، ص382)
💠 حال آنکه به تعبیر او، نظر بوعلی به این میانجامد که نسبت #نفس_مجرد با بدن مادّی، همانند نسبت سنگ در کنار انسان (بدون هیچگونه ارتباط ذاتی و الزامی) باشد. صدرالمتألّهین تأکید دارد که ابزاریّت بدن برای نفس، مانند ابزاریّت ارّه برای نجّار و کشتی برای ناخدا نیست که اگر بخواهد، آن را بهکار گیرد و اگر نخواهد، واگذارد. (ن.ک: همان، صص384-383)
💠 در نتیجه #ملاصدرا برای نفس انسانی در بدو پیدایش، حقیقتی صرفاً مادّی قائل شد که البته در میانه راه، به نوعی #تجرّد ناقص (#تجرد_مثالی) میانجامد.
روشن است که این تصویر از #نفس_ناطقه، کاملاً بر خلاف نظر #بوعلی میباشد. دوئالیسم سینوی، #تجرد_نفس را در همان لحظه #حدوث_نفس، تامّ و کامل میدانست و نفس را در زمره عقول مفارق قرار میداد.
شأن و رتبتی که طبق دیدگاه صدرایی، پس از #حرکت_جوهری و کسب کمالات وجودی، در حیات پس از #مرگ برای نفس حاصل میشود.
💠 در این دیدگاه، نفس دارای درجاتی است که ابتدا از مادّیترین مرتبه شروع میشود و تکوّن مییابد. به بیان دیگر حدوث نفس، صرفاً مادّی و جسمانی است که تدریجاً و در طول زمان با حرکت جوهری خویش، واجد جنبه مجرّد و کمالات ذومراتب آن میشود.
@PhilMind
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆 #همه_روان_دار_انگاری (#Panpsychism) دیدگاهی است که ذهنمندی را بنیاد جهان طبیعت و فراگیر در همهجا میداند. این دیدگاه در سنتهای فلسفی شرق و غرب دارای سابقهای طولانی است و اخیراً در فلسفه تحلیلی احیا شده است.
🔆 همه رواندار انگاری برای طرفدارانش یک راه میانهی جذاب بین #فیزیکالیسم از یک سو و #دوئالیسم از سوی دیگر است.
نگرانی در #دوگانه_انگاری این بود که تصویری کاملاً مجزا از ذهن و بدن ترسیم میکرد و درک نحوه تعامل متقابل ایندو را مشکل میساخت. #فیزیکالیسم هم یک دیدگاه ساده از جهان ارائه میداد که در ارائه تبیینی قانعکننده برای #آگاهی انسان و حیوان، با #مسئله_دشوار مواجه بود.
🔆 در این میان نظریاتی ارائه شد که سعی داشتند مزایای هریک از دو دیدگاه فوق را دارا باشند و نواقصشان را نیز جبران کنند.
همه رواندار انگاری از جمله این نظریات است که وعده یک فرضیه مقبول از ذهن انسان را در قالب چارچوبی کلان درباره طبیعت و کل جهان هستی میدهد.
🔆 این نظریه هرچند با توصیف قرآنی از وجود درک و آگاهی در هر آنچه روی زمین و آسمانهاست، سازگاری بیشتری دارد، اما دیدگاه رایج در #فلسفه_اسلامی، آگاهی را در حد انسان و حیوان مقید ساخته و آیات مذکور را تأویل میبرد.
🔆 البته همه رواندار انگاری نیز بموازات جلب نظر برخی فیلسوفان بزرگ و اقامه استدلال به سودش، انتقادات مختلفی را از سوی دیگر فیلسوفان برانگیخته است.
این فرضیه اما بیش از آنکه مستدل به براهین باشد، یک تصویر منسجم از جهان ارائه میدهد که در کنار سایر تصویرها از جهان، میتواند بعنوان یک کاندیدای نظری باقی بماند.
@PhilMind
📚 #معرفی_کتاب
📙 «درآمدی به نظام حکمت صدرائی» در ۳ جلد و به قلم عبدالرسول عبودیت از سال ۱۳۹۱ به بازار نشر عرضه شده است.
جلد سوم این مجموعه که به #انسان_شناسی فلسفی اختصاص دارد، آراء #ملاصدرا در باب #علم_النفس را گردآوری و تحلیل کرده است.
📗 نویسنده در جایجای کتاب، سیر تاریخی مباحث را از زمان #ابن_سینا و فلسفه مشاء پی میگیرد و در نهایت با بررسی آثار مختلف #حکمت_متعالیه به جمعبندی میرسد. این روش البته از آنجا که بسیاری از آراء صدرالمتألهین در باب نفس، سلباً یا ایجاباً ناظر به آراء بوعلیست، لازم و پرفایده مینماید.
📕 جلد سوم درآمدی به نظام حکمت صدرائی، در ۴۶۰ صفحه و ۱۱ فصل تنظیم شده که عناوین فصول عبارتند از:
مزاج، وجود نفس، چیستی نفس، تجرد نفس، قوای نفس، مراتب نفس، حدوث نفس، بدن و نفس، انفعال نفس، خلاصه انسانشناسی سینوی، خلاصه انسانشناسی صدرائی.
📘 از مزایای مهم کتاب اینست که نویسنده صاحبنظر آن، صرفاً در مقام گزارش دقیق و روان دیدگاه صدرا نشسته و در صدد دفاع یا نقد آن نیست. اشراف علمی و جامعیت تتبعات نویسنده، ماحصل را در زمره مهمترین منابع فارسی علمالنفس قرار داده است.
@PhilMind
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔐 ند بلاک یافتههای #علوم_اعصاب در کشف همبستههای نورونی را برای تبیین #آگاهی_پدیداری کافی نمیداند. چرا که بنظر وی هیچیک از مفاهیم نورولوژیک یا محاسباتی که اکنون در دسترس ماست، ظرفیت تبیین #تجربه_پدیداری (مانند درد داشتن یا لذت تماشای دریا) را ندارند.
🔐 وی درباره یافتههای عصبشناختی فرانسیس کرِک و کریستوف کوخ میگوید هیچکس قادر نیست پیشنویسی برای تبیین چگونگی ارتباط این نوسانات عصبی با آگاهی پدیداری ارائه دهد:
«چرا باید نوسان آگاهی پدیداری، بین ۳۵ تا ۷۵ هرتز باشد؛ و نه ۵ هرتز یا ۱۰۰ هرتز؟ بعلاوه، چگونه یک نوسان خاص (مثلاً ۴۰ هرتز)، تبیین میکند که چرا یک حالت آگاهانه خاص، به شیوهای خاص ادراک میشود و نه به گونهای دیگر؟ فعلاً در علم عصب – فیزیولوژی چیزی در دست نیست تا کلیدی برای پاسخگویی به این سؤالات باشد.» (Block, 2007, Consciousness, Function, and Representation, MIT Press, pp. 129-130.)
🔐 او همانند بسیاری دیگر، از این فاصله بزرگ میان اکتشافات #نوروساینس با تبیین حالات پدیداری، به #شکاف_تبیینی یاد میکند.
🔐 کریپکی برای توضیح تفاوت اینهمانی "آب و ساختار H2O" با "حالات پدیداری و همبسته نورونی" میگوید:
اگر حالت ذهنی M (مثلاً درد) = حالت نورونی N (مثلاً شلیک عصب c)، این رابطه ضرورتاً (در تمام جهانهای ممکن) صادق است.
ولی جهانهای ممکنی (با قوانین طبیعی متفاوت) تصورپذیر است که درد با حالت عصبی دیگری همبسته باشد.
در حالیکه مایع سیرابکننده با ساختار مولکولی XYZ در آن جهان ممکن، دیگر آب نیست و آب همواره با H2O اینهمان است.
پس درد همان شلیک عصب c نیست.
@PhilMind
🖥 برخی مهندسان و پژوهشگران #هوش_مصنوعی علاقه چندانی به مباحث وجودشناختی AI ندارند و در بین مباحث #فلسفه_هوش_مصنوعی ، حداکثر مسائل #اخلاق_هوش_مصنوعی را بدلیل آنکه اوّلاً کاربردیتر مییابند و ثانیاً توانایی هوش مصنوعی و امکان تحقّق چشماندازهای آتی را به چالش نمیکشد، ترجیح میدهند.
🖥 این اتفاق البته در میان مهندسان #علوم_کامپیوتر در کشورمان بنحوی شایعتر و جدیتر وجود دارد و تعاملات بینارشتهای فلسفی – فنّی که بین برخی دپارتمانها و دانشمندان غربی در حوزه هوش مصنوعی مشاهده میشود در کشور ما تقریباً هیچ نمونهای (ولو تقلیلیافته) ندارد.
🎖درباره ضرورت توجه به متافیزیک هوش مصنوعی میتوان به تأثیر متقابل علمی و تئوریک اشاره کرد. تأملات فلسفی چه در زمانی که رویکرد کلاسیک دیجیتال در پی برنامهنویسیهای کامپیوتری بود و چه در زمانی که نظریات محاسباتی جدید در #پیوندگرایی یا تئوریهای #بدن_مندی به کار گرفته شد، در هر دو جنبه ارائه تئوریهای ایجابی برای ساخت هوش مصنوعی و هم در نقد و نقض آنها فعال بودهاند.
🎖نظریه محاسباتی کلاسیک ذهن (CCTM) که بعدها توسط فودور – فیلسوف ذهن دانشگاه راتگرز - با نظریه بازنمودگرایی تلفیق گردید، زمینه و پایه تولیدات فنّی و پژوهشهای دهه 70 پیرامون هوش مصنوعی را شکل داد.
کما اینکه تأملات و انتقادات امثال هابرت #دریفوس (درباره حسّ عمومی و مرتبط بودن) و #جان_سرل (درباره درک زبانی)، چالشهایی جدّی پیش روی تئوریها و تکنیکهای ساخت هوش مصنوعی قرار داد.
این تعاملات فلسفی – فنّی با زمستان هوش مصنوعی در دهه 80 و ورشکستگی کمپانیها تکمیل شد و دوره جدیدی را با تئوریهایی متفاوت رقم زد.
🎖در دوره جدید نیز تئوریهای پیوندگرایی و بدنمندی با چالشهایی جدی از سوی فیلسوفان مواجه بودهاند. دریفوس در دهه 70 و در مقاله پر ارجاع What Computers Can't Do استدلال میکرد که توانایی ما در تعامل با دیگران، یک نوع مهارت غیر توصیفی و تجربهای از سنخ دانستنِ چگونگی (know how) و دانستنِ گزارهای است که قابل تقلیل به کدگذاریهای گزارهای در برنامهنویسی نیست.
🎖او در سال 1999 و در کتاب What Computers Still Can't Do توانایی شبکههای نورونی پیوندگرا که بر پایه دستهبندی رفتارها برنامهریزی میشود را نیز به چالش کشید.
دستگاههای پیوندگرا قادر به تعمیم هستند و هرگاه با یک الگوی ورودی جدید - که از نوع الگوی تمرینشده قبلی است – مواجه میشوند، خروجیای مشابه تولید خواهند کرد. دریفوس و حامیانش اما اشکال مرتبط بودن را در اینجا نیز تکرار میکنند: «از یک نوع بودن» در دستهبندی و تعمیم رفتارها را چه چیزی مشخّص میکند؟
به اعتقاد اینها مدلسازی نمیتواند جلوی تعمیمهای ناجور و بیجا را بگیرد. کما اینکه اشکال اتاق چینی سرل درباره درک زبانی کامپیوترهای دیجیتال، در برابر شبکههای پیوندگرا نیز قابل بازسازی است و پاسخ روبات وی (Robot Reply) هم در برابر رویکرد بدنمندی.
🎖توجه به مباحث فلسفی هوش مصنوعی نه تنها اشکالات و نواقص نظریههای رایج در ساخت روباتها را گوشزد میکند، بلکه حتی میتواند به رویکردهای جدیدی در تولید #آگاهی_مصنوعی بینجامد. از جمله نظریه #حدوث_جسمانی آگاهی در #علم_النفس #ملاصدرا که زمینه را برای امکان و بلکه شیوه تولید #آگاهی در شبکههای نورونی مصنوعی متناسب با شبکههای نورونی طبیعی، فراهم میآورد.
@PhilMind
📚 #معرفی_کتاب
📙 «آگاهی، کارکرد و بازنمایی» نام مجموعه مقالاتی از نِد بلاک - فیلسوف ذهن شناختهشده دانشگاه نیویورک - است که در ۶۱۷ صفحه توسط انتشارات MIT و در سال ۲۰۰۷ بچاپ رسیده است.
📕 این مجموعه در ۵ فصل (مشتمل بر ۲۷ مقاله) گردآوری شده که در فصل اول به تبیین نظریه #کارکردگرایی و نقد آن میپردازد. فصل دوم به تعریف و تفکیک مفاهیم #آگاهی اختصاص دارد که نقد تئوری #دنیل_دنت در باب آگاهی را نیز شامل میشود. در فصل سوم رویکردهای تجربی به آگاهی مورد بررسی قرار میگیرند و #شکاف_تبیینی در پس اکتشاف همبستههای نورونی در #علوم_اعصاب به بحث گذاشته میشود. فصل چهارم، امکان فقدان #کوالیا (#امکان_زامبی) را به بحث میگذارد و از «مسئله دشوارتر» آگاهی میگوید. و بالاخره فصل پنجم دیدگاه #بازنمودگرایی (رایجترین رویکرد تقلیلگرای دو دهه اخیر به آگاهی) را از جنبههای مختلف نقد میکند.
📗 بلاک با اینکه خود فیزیکالیست تقلیلگراست، اما در این مجموعه مقالات، انتقادات مختلفی به سایر دیدگاههای فیزیکالیستی (مانند کارکردگرایی و بازنمودگرایی) مطرح کرده است.
اشکالات فیلسوفانی مانند دیوید چالمرز و ندبلاک همواره مورد توجه و ارجاعات گسترده در ادبیات #فلسفه_ذهن بوده است.
@PhilMind
🏵 فرض کنید ویژگی ذهنی M (مثلا درد) که در زمان t1 اتفاق میافتد، با ویژگی فیزیولوژیک P1 (مثلا شلیک عصب c) همبسته است و فرض کنید ویژگی ذهنی M، ویژگی فیزیولوژیک P2 (مثلا فریادزدن) را باعث میشود (شکل فوقانی). آیا P1 نیز میتواند علیت بر روی P2 داشته باشد؟
تأیید علیّت M برای P2 در زمان t و انکار علیّـت P1 در همان زمان، نقض آشکار «اصل بستهبودن علّیت در قلمرو فیزیکی» (Physical closure) است. ضمن اینکه با شواهد قطعی علوم اعصاب منافات دارد.
اما تأیید علیت برای ویژگی P1، این پرسش را بدنبال دارد که: چه عملیات علّیای برای مشارکت M باقی میماند؟ بدینگونه ما با علیتی بیش از آنچه نیاز داریم (تعیّن علّی مضاعف)، رو به رو هستیم و بنظر میرسد #علیت_ذهنی در معرض محرومیّت علّی (Causal Exclusion) قرار میگیرد و علیّتی که قرار است اِعمال نماید، قبلاً توسط علت فیزیکی انجام شده است.
🏵 به باور کیم، معضل عمیق از قاعده بستار فیزیک ناشی میشود که میگوید: جهان فیزیکی برای ارائه یک تبیین علّی از تمام رویدادهای خودش کافیست و اگر زنجیره علّی ماقبل و مابعد هر رویداد فیزیکی را پی بگیریم، به بیرون از قلمرو فیزیک هدایت نخواهیم شد. قبلاً در این کلیپ/کپشن:
https://eitaa.com/PhilMind/22
درباره اصل بستار توضیح دادهایم.
🏵 طبیعتاً یک راه حل برای دیدگاه دوئالیستی این بود که ویژگی ذهنی M را علت ویژگی نوروفیزیولوژیک P1 بدانند و سپسP1 را علت P2 در نظر بگیرند (شکل تحتانی). این تبیین هرچند مشکل تعین علّی مضاعف را حل میکرد، اما همچنان با مانع بستار فیزیکی روبهروست و در نتیجه محرومیت علّیM را بدنبال دارد.
🏵 اصل بستار البته بعدها توسّط بيكِر در 1993 به چالش کشیده شد که علوم فیزیکی را ناتوان از حمایت قاعده مذکور و بلکه نافی آن معرفی کرد. هِندري در 2006 نشانههایی از علیّت رو به پایین (غيرفيزيك به فيزيك) در علم شیمی پیدا کرد؛ همزمان استَپ در 2005، شواهدی از علم فیزیک جمعآوری کرد که یک شکاف علّی در جهان فیزیکال إلقاء مینمود.
🏵 کرِین نیز عدم امکان تعین علّی مضاعف را ناشی از تلقّیای معرفی کرد که مکانیزم تأثیرگذاری علّتهای غیرفیزیکی را از سنخ علّتهای فیزیکی میداند. آنگونه که تايلر بِرج اضافه کرد، اینگونه اندیشیدن درباره علل ذهنی، درواقع آنها را در یک چارچوب فیزیکال میبرد تا نیرویی اضافه بر روی معلول، إعمال نمایند.
🏵 کرین – که خود یک فیلسوف فیزیکالیست است - میگوید: «تمایل بسیاری از فیزیکالیستها برای سخنگفتن از علیّت ذهن با این تعابیر که "علّتها مستلزم اِعمال نیرو هستند"، نشان میدهد آنها بنحو پیشینی در یک چارچوب مفهومی خاص درباره علیّت ذهن میاندیشند که میتواند عمیقاً گمراهکننده باشد». یک سطح از واقعیّت فرافیزیک، ممکن است طی الگوهایی بسیار غیر شبیه به فرمولهای فیزیکی، دخالتهای علّی خویش را اِعمال نماید.
🏵 با وجود تضعیف اشکال فوق (عدم امکان علیت ذهنی، براساس نگرش دوئالیستی)، اما همچنان ابهام درباره «نحوه و چگونگی» اِعمال علیت دو طرفه فیزیکی – غیرفیزیکی بعنوان یکی از مهمترین پرسشها پیش روی #دوئالیسم مطرح میشود.
@PhilMind
📌 دکتر آرنولد در بخشی از نامه خود به پدر مِرسن و در نقد #دوئالیسم دکارتی، به "مکانمندی" احساس درد اشاره میکند.
به بیان او اگر ما یک جوهر مجرّد و غیر ممتد هستیم، چگونه میتوانیم درد را در نقطه خاصّی از بدن احساس کنیم؟ وقوع احساسات و سایر حالات ذهنی در جوهر مجرّد و مجزا (آنگونه که دوئالیسم کلاسیک میگفت)، نمیتواند در یک موضع مکانی خاص از بدن تجربه شود.
💨 البته #دکارت تلاش کرده بود بوسیله #روح_بخاری (روح حیوانی) و از طریق رگهای بزرگ (شریانها)، ارتباط نفس با بخشهای مختلف بدن را توضیح دهد.
طبق نظر وی، روح حیوانی - که یک بخار رقیق یا جسم لطیف است - از طریق رگهای فراوانی که غدّه صنوبری را احاطه کرده، بدان وارد میشود. همچنین شریانهای مذکور، عامل انتقال روح حیوانی از غدّه صنوبری به اعضاء و جوارح مختلف بدن هستند. (Descartes, 1649, The Passions of the Souls,)
🥊 اما تبیین دکارت - گذشته از اشکالات متعدّد حاصل از کشفیات علم تجربی درباره کارکرد نواحی مختلف مغز - در توضیح مکانمندی احساس درد هم چندان موفّق ظاهر نشد.
نهایت دستاورد تبیین دکارت – با اغماض از اشکالات علمی تجربی – این بود که علائم عصبی مرتبط با احساسات، از اعضاء مختلف بدن به غدّه صنوبری مغز منتقل شود و بالعکس.
اما چرا نفس مجرّد – بعنوان یک جوهر فرافیزیکی و غیرمکانمند – احساس درد را در نقطه خاصّی از بدن (انگشت شصت پا) تجربه میکند؟ مرکز احساسات باید غدّه صنوبری و بالتبع نفس مجرّد باشد و اینها هیچکدام در مکان انگشت پا واقع نشدهاند.
🥁 بعدها #ملاصدرا یکی از وجوه امتیاز تئوری خویش را همین تبیین مکانمندی #احساسات_بدنی معرفی کرد. به هرحال اگر بدن نیز مرتبهای از نفس باشد و با آن یک ترکیب اتحادی هایلومورفیستی را شکل بدهد، تبیین #مکان_مندی محل ادراک احساسات بدنی نیز با دشواریهای کمتری روبهرو خواهد بود.
🎹 کما اینکه دیدگاه #بازنمودگرایی برونگرا - بعنوان پرطرفدارترین تئوری دو دهه اخیر در اردوگاه #فیزیکالیسم برای تبیین #آگاهی - نیز بازنمایی ویژگی آسیب بافتی در انگشت پا را عامل احساس پدیداریِ درد معرفی میکند و تبیین مکانمندی احساسات بدنی را از مزایای تئوری خویش میداند.
مهمترین مباحث فلسفی درباره ذهن/نفس و علوم شناختی را اینجا ببینید:
@PhilMind
Overview - Dr Hemmati.mp3
47.39M
صوت جلسه اول👆 مدرسه تابستانی فلسفه ذهن (8 شهریور 1400) / «رویکردهای کلی در فلسفه ذهن»، دکتر احمدرضا همتی مقدم
@PhilMind
Dualism - Dr SadatMansoori.mp3
39.63M
صوت👆و اسلاید👇جلسه دوم مدرسه تابستانی فلسفه ذهن (8 شهریور 1400) / «دوگانه انگاری»، دکتر محمد سادات منصوری
@PhilMind