#تفسیر_قرآن
#تفسیر_سوره_کوثر قسمت دوم
#تفسیر_المیزان
🍁 بیان آیه 2⃣ و 3⃣سوره کوثر🍁
فصل لربك و انحر2⃣
🔹از ظاهر #سياق و ظاهر اينكه حرف (فاء) بر سر اين جمله در آمده، استفاده مى شود كه امر به #نماز و نحر شتر، كه متفرع بر جمله (انا اعطيناك الكوثر) شده، از باب شكر #نعمت است، و چنين معنا مى دهد، حال كه ما بر تو منت نهاديم و خير كثيرت داديم اين نعمت بزرگ را با #نماز و نحر شكرگزارى كن.
🍁🍁🍁🍁🍁
و مراد از (#نحر) بنا بر رواياتى كه از طرق #شيعه و #سنى از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) و از على (عليه السلام) رسيده، و نيز رواياتى كه شيعه از امام #صادق و ساير ائمه اهل بيت (عليهم السلم) روايت كرده، #دست بلند كردن به طرف #گردن در هنگام #تكبير گفتن براى نماز است.
🍁🍁🍁🍁🍁
ولى #بعضى گفته اند: معنايش اين است كه نماز #عيد_قربان بخوان، و شتر هم #قربانى كن، (چون كلمه #نحر به معناى سر بريدن شتر به آن نحو #خاص است، همچنان كه كلمه #ذبح به معناى سر بريدن ساير حيوانات است).
🍁🍁🍁🍁🍁
بعضى ديگر گفته اند: معنايش اين است كه براى پروردگارت #نماز بخوان، و وقتى سر از #ركوع بر مى دارى به طور كامل بايست.
بعضى ديگر معانى ديگرى هم ذكر كرده اند.
🍁🍁🍁🍁🍁
ان شانئك هو الابتر3⃣
⬅️كلمه (شانى ء) به معناى #دشمن_خشمگين، و كلمه (ابتر) به معناى اجاق كور است، و اين كسى كه چنين زخم زبانى به آن جناب زده بود #عاصى_بن_وائل بوده.
بعضى گفته اند: مراد از #ابتر منقطع از #خير، و يا منقطع از #قوم_خويش است، كه خواننده توجه فرمود اين قول با روايات #شان_نزول نمى سازد.
🍁بحث روايتى سوره کوثر🍁
🔹در #الدرالمنثور است كه #بخارى ابن جرير و حاكم از طريق ابى بشر از سعيد بن جبير از #ابن عباس روايت كرده اند كه گفت:
كوثر آن #خيرى است كه خداى تعالى به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) داد. #ابوبشر مى گويد: به #سعيد بن جبير گفتم #جمعى از مردم معتقدند كه كوثر نام #نهرى در بهشت است. سعيد گفت نهرى هم كه در بهشت است يكى از خيرهايى است كه خداى تعالى به آن جناب ارزانى داشته.
🍁🍁🍁🍁🍁
رواياتى درباره اينكه #مراد از (#نحر) در (فصلّ لربّك و انحر) #بلند كردن دستها در موقع #اداء_تكبير است.
در همان كتاب آمده كه #ابن_ابى_حاتم، حاكم، ابن مردويه، و بيهقى در كتاب #سنن خود، از #على بن ابیطالب روايت كرده اند كه فرموده وقتى اين سوره #کوثر بر رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) نازل شد، از #جبرئيل پرسيد: اين (#نحيرة) كه خداى عزوجل مرا بدان #مامور فرموده چيست؟
گفت: منظور، نحيرة نيست، بلكه خداى تعالى مأمورت كرده وقتى مى خواهى #احرام نماز ببندى دستهايت را #بلند كنى، هم در تكبيره الاحرام و هم در هنگام #ركوع رفتن و هم در موقع سر از ركوع برداشتن، كه اين نماز ما و نماز فرشتگانى است كه در #هفت آسمان هستند، و براى هر چيزى #زينتى است، و زينت نماز دست بلند كردن در هر #تكبير است.
🍁🍁🍁🍁🍁
ورسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) فرمود: دست بلند كردن يكى از #مظاهر_استكانت و #التماس است كه خداى تعالى (در #مذمّت كفار) فرموده: «فما استكانوا لربهم و ما يتضرعون».
ترجمه: (براى پروردگار خود نه استكانت دارند و نه تضرع و زارى).
🍁🍁🍁🍁🍁
#مؤلف: اين روايت را #صاحب مجمع البيان از #مقاتل از اصبغ بن نباته از آن جناب نقل كرده، سپس گفته #ثعلبى و #واحدى اين روايت را در #تفسيرهاى خود آورده اند. و نيز گفته همه #عترت طاهره از آن جناب نقل كرده اند، كه معناى #نحر بلند نمودن #دو دست تا #محاذى گودى زير گلو در هنگام #نماز است.
#تفسیر_قرآن
#تفسیرسوره_المسد قسمت سوم
#تفسیرالمیزان
🍁بحث روایتی سوره مسد🍁
در #مجمع البيان از #طارق محاربى روايت كرده روزى در بازار ذى المجاز ناگهان به جوانى برخوردم كه صدا مى زد اى مردم بگوييد: (لااله الاالله) تا #رستگار شويد. ناگهان به مردى برخوردم كه در #عقب سر او به او سنگ مى انداخت، و ديدم كه ساق پا و پشت پاشنه او را #خون انداخته بود و صدا مى زد: اى مردم او كذاب است، گوش به سخنش ندهيد.از اشخاص پرسيدم اين مرد کیست؟گفتند: ابولهب است.
🍁بحث روايتى سوره مسد🍁
🔹(چند روايت درباره #بدرفتارى ابولهب و #همسرش با رسول اللّه (ص) و #نزول سوره مسد)
⬅️ در #مجمع_البيان در #ذيل آيه شريفه (و انذر عشيرتك الاقربين ) از #ابن عباس روايت آورده كه گفت: وقتى اين #آيه نازل شد، رسول خدا (ص) بر بالاى #صفا رفت و با بلندترين صوتش #فرياد زد: يك خبر #مهم.
و قريش بدون #درنگ دورش جمع شدند، پرسيدند چه شده است مگر؟ فرمود: به نظر شما اگر #خبرى بدهم كه فردا صبح و يا امروز عصر #دشمنى بر سر شما مى تازد از من مى پذيريد يا نه؟ #همه گفتند: بلى (براى اينكه ما از تو #دروغى نشنيده ايم).
فرمود: هم اكنون شما را #انذار و هشدار مى دهم از #عذابى سخت كه در انتظار شما است.
#ابولهب گفت:(#تبالك- مرگت باد)، براى اين همه ما را صدا زدى و اينجا جمع كردى؟ #خداى عزوجل در پاسخ وى اين سوره را نازل كرد.
🍁🍁🍁🍁🍁
#مؤلف: اين روايت را در #تفسير اين سوره نيز از #سعيد بن جبير از #ابن عباس روايت كرده، ولى در آن #نيامده كه دعوت بر بالاى #صفا هنگام نزول آيه (و انذر عشيرتك...) بوده.
🔹(چند روايت درباره بدرفتارى ابولهب و همسرش با رسول اللّه (ص) و نزول سوره مسد)
⬅️ در #قرب_الاسناد به سند خود از #موسى بن جعفر (ع) روايت كرده كه در حديثى #طولانى كه #معجزات رسول خدا (ص) را بر مى شمارد، فرموده يكى از آنها داستان #ام_جميل همسر ابولهب است كه وقتى سوره(تبت يدا ابى لهب ) نازل شد، نزد رسول خدا (ص) آمد در حالى كه #ابوبكر پسر #ابوقحافه نيز در حضور آن جناب بود، عرضه داشت يا رسول الله، ام جميل است كه با #خشم مى آيد، و چه خشمى! گويا قصد #اذيت تو را دارد، چون #سنگى به دست گرفته مى خواهد آن را به طرف تو #پرتاب كند. رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: او مرا #نمى بيند.
#ابوبكر اضافه مى كند #ام_جميل #نزديك آمد و از من پرسيد رفيقت كجا است؟
گفتم آنجايى كه #خدا خواسته است. گفت: من به سروقت او آمده ام اگر او را ببينم اين #سنگ را به سويش مى افكنم، چون او مرا #هجو كرده، به #لات و #عزى سوگند كه من زنى #شاعر هستم، (و میدانم چگونه #هجوش كنم، اين را گفت و رفت).
ابوبكر از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) پرسيد: راستى او تو را #نديد؟ فرمود: نه، #خداى تعالى #حجابى بين من و او انداخت، و #مانع ديدنش شد.
#مؤلف: قريب به اين معنا از #چند طريق از طرق اهل #سنت روايت شده.
🍁🍁🍁🍁🍁
و در تفسير #قمى در ذيل آيه (وامراته الحطب) روايت كرده كه #امام فرمود: ام جميل دختر #صخر بود، و عليه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) #سخن_چينى مى كرد و احاديث و #سخنان رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را براى #كفار مى برد.
#تفسیر_قرآن
#تفسیر_سوره_تبت #قسمت_سوم
#تفسیر_المیزان
🍁بحث روایتی سوره مسد🍁
در #مجمع البيان از #طارق محاربى روايت كرده روزى در بازار ذى المجاز ناگهان به جوانى برخوردم كه صدا مى زد اى مردم بگوييد: (لااله الاالله) تا #رستگار شويد. ناگهان به مردى برخوردم كه در #عقب سر او به او سنگ مى انداخت، و ديدم كه ساق پا و پشت پاشنه او را #خون انداخته بود و صدا مى زد: اى مردم او كذاب است، گوش به سخنش ندهيد.از اشخاص پرسيدم اين مرد کیست؟گفتند: ابولهب است.
🔹(چند روايت درباره #بدرفتارى ابولهب و #همسرش با رسول اللّه (ص) و #نزول سوره مسد)
⬅️ در #مجمع_البيان در #ذيل آيه شريفه (و انذر عشيرتك الاقربين ) از #ابن عباس روايت آورده كه گفت: وقتى اين #آيه نازل شد، رسول خدا (ص) بر بالاى #صفا رفت و با بلندترين صوتش #فرياد زد: يك خبر #مهم.
و قريش بدون #درنگ دورش جمع شدند، پرسيدند چه شده است مگر؟ فرمود: به نظر شما اگر #خبرى بدهم كه فردا صبح و يا امروز عصر #دشمنى بر سر شما مى تازد از من مى پذيريد يا نه؟ #همه گفتند: بلى (براى اينكه ما از تو #دروغى نشنيده ايم).
فرمود: هم اكنون شما را #انذار و هشدار مى دهم از #عذابى سخت كه در انتظار شما است.
#ابولهب گفت:(#تبالك- مرگت باد)، براى اين همه ما را صدا زدى و اينجا جمع كردى؟ #خداى عزوجل در پاسخ وى اين سوره را نازل كرد.
🍁🍁🍁🍁🍁
#مؤلف: اين روايت را در #تفسير اين سوره نيز از #سعيد بن جبير از #ابن عباس روايت كرده، ولى در آن #نيامده كه دعوت بر بالاى #صفا هنگام نزول آيه (و انذر عشيرتك...) بوده.
⬅️ در #قرب_الاسناد به سند خود از #موسى بن جعفر (ع) روايت كرده كه در حديثى #طولانى كه #معجزات رسول خدا (ص) را بر مى شمارد، فرموده يكى از آنها داستان #ام_جميل همسر ابولهب است كه وقتى سوره(تبت يدا ابى لهب ) نازل شد، نزد رسول خدا (ص) آمد در حالى كه #ابوبكر پسر #ابوقحافه نيز در حضور آن جناب بود، عرضه داشت يا رسول الله، ام جميل است كه با #خشم مى آيد، و چه خشمى! گويا قصد #اذيت تو را دارد، چون #سنگى به دست گرفته مى خواهد آن را به طرف تو #پرتاب كند. رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: او مرا #نمى بيند.
#ابوبكر اضافه مى كند #ام_جميل #نزديك آمد و از من پرسيد رفيقت كجا است؟
گفتم آنجايى كه #خدا خواسته است. گفت: من به سروقت او آمده ام اگر او را ببينم اين #سنگ را به سويش مى افكنم، چون او مرا #هجو كرده، به #لات و #عزى سوگند كه من زنى #شاعر هستم، (و میدانم چگونه #هجوش كنم، اين را گفت و رفت).
ابوبكر از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) پرسيد: راستى او تو را #نديد؟ فرمود: نه، #خداى تعالى #حجابى بين من و او انداخت، و #مانع ديدنش شد.
#مؤلف: قريب به اين معنا از #چند طريق از طرق اهل #سنت روايت شده.
🍁🍁🍁🍁🍁
و در تفسير #قمى در ذيل آيه (وامراته الحطب) روايت كرده كه #امام فرمود: ام جميل دختر #صخر بود، و عليه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) #سخن_چينى مى كرد و احاديث و #سخنان رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را براى #كفار مى برد.
#تفسیر_قرآن
#تفسیر_المیزان
#تفسیر_سوره_النصر قسمت هشتم
🍁بحث روایتی سوره نصر🍁
✅ حركت #لشكر اسلام بر سوى #مكه و #فتح مكه
⬅️ #حكيم بن حزام و #بديل بن ورقاء نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آمدند، و #اسلام را پذيرفته با آن جناب #بيعت كردند، وقتى #مراسم بيعت تمام شد، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آن #دو را پيشاپيش خود روانه به سوى #قريش كرد تا ايشان را به سوى #اسلام دعوت كنند و #اعلام بدارند هر كس بر #خانه_ابوسفيان كه #بالاى مكه است داخل بشود #ايمن است، و هر كس داخل خانه #حكيم كه در #پايين مكه است بشود او نيز ايمن خواهد بود، و هر كس هم #درب خانه خود را بروى خود #ببندد و دست به #شمشير نزند ايمن است.
🍁🍁🍁🍁🍁
بعد از آنكه #ابوسفيان و #حكيم بن حزام از نزد #رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بيرون آمدند و به طرف #مكه روانه شدند، رسول خدا ( صلى الله عليه و آله و سلم) #زبير بن عوام را به #سركردگى جمعى از #سواره نظام #مهاجرين مامور فرمود تا #بيرق خود را در #بلندترين نقطه #مكه كه محلى است به نام #حجون نصب كند و فرمود از آنجا #حركت نكنيد تا من برسم و وقتى خود آن #جناب به مكه رسيد، در همين حجون #خيمه زد، و #سعد بن عباده را به سركردگى #كتيبه_انصار در #مقدمه اش، و #خالد بن وليد را با #جمعيتى از مسلمانان #قضاعه و #بنى سليم را #دستور داد تا به #پايين مكه بروند، و #پرچم خود را در آنجا #نرسيده به خانه ها نصب كنند.
🍁🍁🍁🍁🍁
و به ايشان #دستور داد كه به #هيچ_وجه #متعرض كسى نشوند و با كسى #نجنگند، مگر آنكه ابتدا به #جنگ كرده باشد، و #دستور داد #چهار نفر را هر جا ديدند به #قتل برسانند:
1⃣ عبدالله بن سعد بن ابى سرح
2⃣حويرث بن نفيل
3⃣ابن خطل
4⃣ مقبس بن ضبابه
و نيز #دستورشان داد كه #دو نفر #مطرب و #آوازه خوان را #هر_جا ديدند #بكشند، و اينها كسانى بودند كه با #آوازه خوانيهايشان رسول خدا (ص) را #هجو مى گفتند. و فرمود حتى اگر ديدند #دست به #پرده_كعبه دارند در همان حال به #قتلشان برسانند. #طبق اين فرمان #على (ع) #حويرث بن نفيل و يكى از #دو آوازه خوانها را #كشت، و آن ديگرى #متوارى شد، و نيز #مقبس بن ضبابه را در #بازار به قتل رسانيد، و #ابن خطل را در حالى كه #دست به پرده كعبه داشت #پيدا كردند، و #دو نفر به وى #حمله كردند، يكى #سعيد بن حريث، و ديگرى #عمار بن ياسر، #سعيد از عمار #سبقت گرفت و او را به #قتل رسانيد.
🍁🍁🍁🍁🍁
#ابوسفيان با #شتاب خود را به #رسول خدا (ص) رسانيده #ركاب مركب آن جناب را گرفت و بدان #بوسه زد، آنگاه گفت: پدر و مادرم به قربانت.آيا نشنيدى كه سعد گفته:
🍃 اليوم يوم الملحمه
اليوم تسبى الحرمه🍃
ترجمه:
🍂 امروز حمام خون راه می اندازیم، و زنان را اسیر میکنیم🍂
حضرت به #على (عليه السلام) دستور داد: به #عجله خود را به #سعد برسان، و #پرچم - كه همواره به دست #فرمانداران سپرده مى شد - را از او بگير، و تو #خودت آن را داخل #شهر كن، اما با #رفق و مدارا، و على (ع) پرچم #انصار را از #سعد بن عباده گرفت، و انصار را همانطور كه فرموده بود با رفق و #مدارا داخل شهر كرد.
#سعید یا #شقی (قسمت اول)
روایت لقاء، امام سجاد(علیهالسلام) :
"مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ وَ قَدْ مَحَا اللَّهُ ذُنُوبَهُ عَنْهُ، فَلْيُوَالِ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(علیهالسلام)؛ فَإِنَّهُ مِمَّنْ قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: «سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ»." [1]
هرکس دوست دارد خدا را ملاقات کند، درحالیکه خدا گناهانس را محو کرده است، ولایت علیبنالحسین(علیهالسلام) را داشته باشد. همانا او از کسانی است که خداوند فرموده: «اثر سجود در چهرهشان آشکار است.»
نزدیکترین راه برای محو ذنوب، سجده است؛ و امام سجاد(علیهالسلام) بسیار سجدهکننده بود. پیامبراکرم(صلّیاللهعلیهوآله) فرمودهاند:
"مَا مِنْ عَبْدٍ مُسْلِمٍ يَسْجُدُ لِلَّهِ سَجْدَةً، إِلَّا رَفَعَهُ تَعَالَى بِهَا دَرَجَةً وَ حَطَّ عَنْهُ خَطِيئَةً." [2]
بندۀ مسلمان برای خدا سجده نمیکند، مگر اینکه خدا با آن سجده، درجۀ او را بالا میبرد و خطایش را محو میکند.
از امام حسن عسکری(علیهالسلام) نیز در تفسیر آیۀ 58 سورۀ بقره روایت شده است:
"«وَ قُولُوا حِطَّةٌ» أَيْ قُولُوا إِنَّ سُجُودَنَا لِلَّهِ، تَعْظِيماً لِمِثَالِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ(علیهماالسلام) وَ اعْتِقَادُنَا لِوَلَايَتِهِمَا، حِطَّةٌ لِذُنُوبِنَا وَ مَحْوٌ لِسَيِّئَاتِنَا. قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «نَغْفِرْ لَكُمْ» أَيْ بِهَذَا الْفِعْلِ «خَطاياكُمْ» السَّالِفَةَ وَ نُزِيلُ عَنْكُمْ آثَامَكُمُ الْمَاضِيَةَ." [3]
«و بگویید حطّه» یعنی بگویید: همانا سجدۀ ما برای خدا، تعظیم مثال محمد و علی(علیهماالسلام) است و اعتقاد ما به ولایت آنها، ازبینبرندۀ گناهان و محوکنندۀ بدیهای ماست. خداوند فرمود: با این کار «خطاهای گذشتهتان را برای شما میبخشاییم» و گناهان پیشینتان را زایل میکنیم.
پس وجود امام و انسان کامل، محو ذنوب است؛ اما عدهای امر خدا به سجده را عوض کردند و به ولایت، پشت نمودند.
یکی از اهالی ولایت امام سجاد(علیهالسلام) سعیدبنجبیر بود که در زمان حجّاجبنیوسف میزیست. شخصی میگوید: شبی حجّاج مرا فراخواند و من وصیت کردم و با ترس و لرز نزدش رفتم. دیدم شمشیر برهنهای در مقابلش است؛ گفت: «نترس که تا فردا ظهر، تو را امان دادهام.» آنگاه مردی را در غل و زنجیر آوردند. حجّاج گفت: «این مرد میگوید حسن و حسین(علیهماالسلام) فرزندان پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) هستند؛ اگر برای این مدّعا دلیلی از قرآن نیاورد، گردنش را میزنم.» من گفتم: «پس غل و زنجیرش را باز کنید؛ چون یا به هر حال آزاد میشود، یا اگر بخواهی گردنش را بزنی، تیغ، این غل و زنجیر را نمیبُرد.» غل و زنجیرش را باز کردند و دیدم که سعیدبنجبیر است. ناراحت شدم. سعید مهلت خواست و قدری اندیشید. بعد این آیه را خواند: "وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنا وَ نُوحاً هَدَيْنا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسى وَ هارُونَ وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنينَ"؛ و آیۀ بعد را: "وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى وَ عيسى وَ إِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحينَ". آنگاه پرسید: «عیسی چه نسبتی با ابراهیم دارد؟» حجّاج گفت: «از فرزندان و ذرّیۀ اوست.» سعید گفت: «عیسی که بدون پدر به دنیا آمده؛ یعنی از طرف مادرش به او منسوب است، اگرچه با واسطههای زیاد. پس حسن و حسین(علیهماالسلام) سزاوارترند به اینکه ذرّیۀ رسولخدا(صلّیاللهعلیهوآله) باشند، با اینکه فرزندان دختر اویند و فاصلهای با او ندارند.» حجّاج هم دههزار دینار به سعید داد و او را آزاد کرد. [4]
..........
[1] سورۀ فتح، آیۀ 29.
[2] نهجالحق و كشفالصدق، ص432.
[3] بحارالأنوار، ج13، ص183.
[4] بحارالأنوار، ج43، ص229.
ادامه دارد...
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام
http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
#سعید یا #شقی (قسمت دوم)
اما کینۀ حجّاج از سعید، پایانی نداشت؛ تا اینکه دستور قتل او را صادر نمود. وقتی سعید را نزد حجّاج بردند، حجّاج به او گفت: «اسمت چیست؟» پاسخ داد: «سعیدبنجُبَیر.» حجّاج گفت: «تو شقیبنکُسَیر هستی!» سعید گفت: «مادرم نام مرا بهتر از تو میدانست!» حجّاج گفت: «تو و مادرت شقی هستید.» سعید هم پاسخ داد: «تو غیب را نمیدانی!» حجّاج گفت: «هرآینه تو را در دنیا میسوزانم.» سعید گفت: «اگر میدانستم که آتش به دست توست، تو را معبود میگرفتم!» حجّاج پرسید: «نظرت دربارۀ محمد(صلّیاللهعلیهوآله) چیست؟» گفت: «پیامبر رحمت بود.» حجّاج پرسید: «دربارۀ علی(علیهالسلام) چه میگویی؟ در بهشت است یا جهنم؟» گفت: «هرگاه به بهشت و جهنم رفتم و اهل آن دو را شناختم، میفهمم چه کسی در بهشت است و چه کسی در جهنم.» حجّاج پرسید: «خلفا چطور؟» سعید هم پاسخ داد: «تو وکیل آنها نیستی!»
ببینید یک ولایتمدار در مقابل کسی که سزاوار برائت است، چگونه برخورد میکند. این ادب برائت است؛ روحیهای است که بسیاری از ما نداریم. ما حتی با کسی که اهل ولایت باشد و فقط به ما ناسزا بگوید، سریع مقابله به مثل میکنیم؛ و وقتی با کسانی که ادعا داریم همفکر و همراهیم، بلد نیستیم درست حرف بزنیم و برخورد کنیم، دیگر معلوم است با اهل برائت چگونهایم!
حجّاج دستور داد مقدار زیادی جواهر در مقابل سعید بگذارند. سعید گفت: «همۀ اینها نگرانی روز قیامت را برطرف نمیکند.» سپس به فرمان حجّاج، آلات لهو و موسیقی آوردند و در مقابل سعید نواختند. سعید گریست و گفت: «وای بر کسی که از بهشت دور و به آتش وارد شده است!» حجّاج گفت: «میخواهی تو را چگونه بکشم؟» سعید گفت: «خودت انتخاب کن! به خدا سوگند، هرطور مرا بکشی، خدا در آخرت همانگونه تو را خواهد کشت!» حجّاج گفت: «پس میخواهی تو را ببخشم؟» پاسخ داد: «عفو اگر از جانب خدا باشد، خوب است؛ اما از تو نه!»
حجّاج گفت: «او را ببرید و بکشید.» سعید وقتی از در خارج شد، خندید. حجّاج، دلیلش را پرسید. سعید گفت: «در عجبم از جرئت تو بر خدا و از حلم خدا بر تو!» حجّاج دوباره دستور قتل داد. سعید گفت: "كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ". [5] حجّاج دستور داد روی او را از قبله بگردانند. سعید گفت: "فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ". [6] حجّاج دستور داد او را به زمین بزنند. سعید گفت: "مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فيها نُعيدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً أُخْرى". [7] حجّاج گفت گردنش را بزنند. او هم شهادتین خواند و گفت: «خدایا، پس از من او را بر کشتن کسی مسلط نکن.» و سعید به شهادت رسید. [8]
..........
[5] سورۀ عنکبوت، آیۀ 57: هر نفسی مرگ را میچشد.
[6] سورۀ بقره، آیۀ 115: پس هرطرف رو کنید، وجه خدا آنجاست.
[7] سورۀ طه، آیۀ 55: شما را از آن [زمین] آفریدیم و در آن بازمیگردانیم و دوباره از آن خارجتان میکنیم.
[8] بهجةالآمال فی شرح زبدةالمقال، ج4، صص354-355.
ادامه دارد...
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام
http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
#سعید یا #شقی (قسمت سوم)
یکی دیگر از ولایتمداران، حرّه دختر حلیمۀ سعدیه بود که بر حجّاج وارد شد. حجّاج گفت: «میگویند تو علی را بر خلفا برتر دانستهای.» حرّه گفت: «دروغ گفتهاند! من او را نه تنها بر خلفا، بلکه بر آدم، نوح، لوط، ابراهیم، داود، سلیمان و عیسیبنمریم برتر میدانم.» حجّاج گفت: «وای بر تو! اگر دلیل این حرفت را نیاوری، گردنت را میزنم.» حرّه گفت: «من علی(علیهالسلام) را بر این پیامبران برتری ندادهام؛ خداست که در قرآن، او را بر آنها برتر دانسته است. در حقّ آدم فرموده: "وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى" [9] و در حقّ علی(علیهالسلام) فرموده: "وَ كانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُوراً".» [10]
حجّاج گفت: «آفرین بر تو حرّه. دلیل برتری او بر نوح و لوط چیست؟» حرّه گفت: «خداوند فرمود: "ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ قيلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلينَ"؛ [11] اما علی(علیهالسلام) همسرش فاطمه(سلاماللهعلیها) دختر رسولخدا(صلّیاللهعلیهوآله) بود که خدا به رضایش راضی میشود و به سخطش خشم میگیرد.»
حجّاج گفت: «برتری او بر ابراهیم چیست؟» حرّه پاسخ داد: «خداوند فرمود: "وَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ رَبِّ أَرِني كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبي"؛ [12] اما مولایم امیرالمؤمنین(علیهالسلام) فرمود: "لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِيناً"، [13] و این کلامی است که احدی نه قبل از او و نه بعد از او نگفته است.»
حجّاج پرسید: «چرا از موسی برتر است؟» حرّه گفت: «خداوند دربارۀ موسی فرمود: "فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ"؛ [14] اما علی(علیهالسلام) در بستر رسولخدا(صلّیاللهعلیهوآله) خوابید و نترسید، تا آنکه خداوند در حقّش فرمود: "وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ".» [15]
..........
[9] سورۀ طه، آیۀ 121: و آدم، پروردگارش را عصیان کرد، پس گمراه شد.
[10] سورۀ انسان، آیۀ 22: و سعی شما مورد قدردانی است.
[11] سورۀ تحریم، آیۀ 10: خداوند برای کافران، همسر نوح و همسر لوط را مثال زد که تحت دو بندۀ صالح ما بودند؛ پس به آن دو خیانت کردند و چیزی آنها را از خدا بینیاز نکرد. به آنها گفته شد: وارد آتش شوید.
[12] سورۀ بقره، آیۀ 260: و هنگامی که ابراهیم گفت: «پروردگارا، به من نشان بده چگونه مردگان را زنده میکنی.» خدا فرمود: «مگر ایمان نداری؟» پاسخ داد: «چرا؛ اما برای اطمینان قلبم میخواهم.»
[13] تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص119: اگر پردهها کنار رود، یقینم افزوده نمیشود.
[14] سورۀ قصص، آیۀ 21: از آن [شهر] خارج شد، درحالیکه میترسید و نگران بود.
[15] سورۀ بقره، آیۀ 207: و برخی از مردم، نفس و جانشان را به طلب رضای خدا میفروشند.
ادامه دارد...
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام
http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
#سعید یا #شقی (قسمت چهارم)
حجّاج گفت: «احسنت؛ برتری او بر سلیمان چیست؟» حرّه گفت: «سلیمان از خدا خواست: "هَبْ لي مُلْكاً لايَنْبَغي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدي"؛ [16] اما مولای ما علی(علیهالسلام) فرمود: "لَا حَاجَةَ لِي فِيكِ قَدْ طَلَّقْتُكِ ثَلَاثاً"؛ [17] تا آنکه خدا دربارهاش این آیه را نازل کرد: "تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذينَ لايُريدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً".» [18]
حجّاج گفت: «از عیسی چرا برتر است؟» حرّه پاسخ داد: «وقتی خدا به عیسی فرمود: "آیا به مردم گفتی تو و مادرت را خدا بگیرند؟" او پاسخ داد: "سبحانالله که چیزی بگویم که حق ندارم؛ اگر چنین گفته بودم، تو میدانستی... تو دانای غیبی... اگر عذابشان کنی، بندگان تواَند و اگر ببخشاییشان، تو عزیز و حکیمی." [19] عیسی کار آنان را به روز قیامت موکول کرد. اما علی(علیهالسلام) وقتی ادعای خدایی دربارهاش کردند، مدعیان را کشت و کار را به روز قیامت نینداخت.»
آنگاه حجّاج، حرّه را تحسین کرد و گفت: «خوب از عهدۀ جواب برآمدی؛ وگرنه تو را میکشتم.» سپس او را با جایزه و احترام، به منزلش روانه کرد. [20]
این، حفظ قرآن نیست؛ روحیه و آداب ولایت است. قرآن با جان ولایتمدار، عجین است و او برای تمام اعتقاداتش دلیل قرآنی دارد. اما چهبسا اگر ما جای آن دختر بودیم، از پاسخ این سؤال میگریختیم و میگفتیم: «مرا بکش، راحت شوم!» غافل از اینکه در آن صورت، خونمان به هدر میرفت و ثمرهای نداشت.
..........
[16] سورۀ ص، آیۀ 35: پروردگارا، مُلکی به من بده که سزاوار احدی پس از من نباشد.
[17] نهجالبلاغه، حکمت 77: ای دنیا، نیازی به تو ندارم؛ سهطلاقهات کردهام.
[18] سورۀ قصص، آیۀ 83: آن دار آخرت را برای کسانی قرار دادیم که برتریجویی و فساد در زمین ندارند.
[19] سورۀ مائده، آیات 116 تا 118.
[20] بحارالأنوار، ج46، صص134-136.
پایان
کانال قرآن و امام حسین علیه السلام
http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
#تفسیر_قرآن
#تفسیر_سوره_کوثر قسمت دوم
#تفسیر_المیزان
🍁 بیان آیه 2⃣ و 3⃣سوره کوثر🍁
فصل لربك و انحر2⃣
🔹از ظاهر #سياق و ظاهر اينكه حرف (فاء) بر سر اين جمله در آمده، استفاده مى شود كه امر به #نماز و نحر شتر، كه متفرع بر جمله (انا اعطيناك الكوثر) شده، از باب شكر #نعمت است، و چنين معنا مى دهد، حال كه ما بر تو منت نهاديم و خير كثيرت داديم اين نعمت بزرگ را با #نماز و نحر شكرگزارى كن.
🍁🍁🍁🍁🍁
و مراد از (#نحر) بنا بر رواياتى كه از طرق #شيعه و #سنى از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) و از على (عليه السلام) رسيده، و نيز رواياتى كه شيعه از امام #صادق و ساير ائمه اهل بيت (عليهم السلم) روايت كرده، #دست بلند كردن به طرف #گردن در هنگام #تكبير گفتن براى نماز است.
🍁🍁🍁🍁🍁
ولى #بعضى گفته اند: معنايش اين است كه نماز #عيد_قربان بخوان، و شتر هم #قربانى كن، (چون كلمه #نحر به معناى سر بريدن شتر به آن نحو #خاص است، همچنان كه كلمه #ذبح به معناى سر بريدن ساير حيوانات است).
🍁🍁🍁🍁🍁
بعضى ديگر گفته اند: معنايش اين است كه براى پروردگارت #نماز بخوان، و وقتى سر از #ركوع بر مى دارى به طور كامل بايست.
بعضى ديگر معانى ديگرى هم ذكر كرده اند.
🍁🍁🍁🍁🍁
ان شانئك هو الابتر3⃣
⬅️كلمه (شانى ء) به معناى #دشمن_خشمگين، و كلمه (ابتر) به معناى اجاق كور است، و اين كسى كه چنين زخم زبانى به آن جناب زده بود #عاصى_بن_وائل بوده.
بعضى گفته اند: مراد از #ابتر منقطع از #خير، و يا منقطع از #قوم_خويش است، كه خواننده توجه فرمود اين قول با روايات #شان_نزول نمى سازد.
🍁بحث روايتى سوره کوثر🍁
🔹در #الدرالمنثور است كه #بخارى ابن جرير و حاكم از طريق ابى بشر از سعيد بن جبير از #ابن عباس روايت كرده اند كه گفت:
كوثر آن #خيرى است كه خداى تعالى به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) داد. #ابوبشر مى گويد: به #سعيد بن جبير گفتم #جمعى از مردم معتقدند كه كوثر نام #نهرى در بهشت است. سعيد گفت نهرى هم كه در بهشت است يكى از خيرهايى است كه خداى تعالى به آن جناب ارزانى داشته.
🍁🍁🍁🍁🍁
رواياتى درباره اينكه #مراد از (#نحر) در (فصلّ لربّك و انحر) #بلند كردن دستها در موقع #اداء_تكبير است.
در همان كتاب آمده كه #ابن_ابى_حاتم، حاكم، ابن مردويه، و بيهقى در كتاب #سنن خود، از #على بن ابیطالب روايت كرده اند كه فرموده وقتى اين سوره #کوثر بر رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) نازل شد، از #جبرئيل پرسيد: اين (#نحيرة) كه خداى عزوجل مرا بدان #مامور فرموده چيست؟
گفت: منظور، نحيرة نيست، بلكه خداى تعالى مأمورت كرده وقتى مى خواهى #احرام نماز ببندى دستهايت را #بلند كنى، هم در تكبيره الاحرام و هم در هنگام #ركوع رفتن و هم در موقع سر از ركوع برداشتن، كه اين نماز ما و نماز فرشتگانى است كه در #هفت آسمان هستند، و براى هر چيزى #زينتى است، و زينت نماز دست بلند كردن در هر #تكبير است.
🍁🍁🍁🍁🍁
ورسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) فرمود: دست بلند كردن يكى از #مظاهر_استكانت و #التماس است كه خداى تعالى (در #مذمّت كفار) فرموده: «فما استكانوا لربهم و ما يتضرعون».
ترجمه: (براى پروردگار خود نه استكانت دارند و نه تضرع و زارى).
🍁🍁🍁🍁🍁
#مؤلف: اين روايت را #صاحب مجمع البيان از #مقاتل از اصبغ بن نباته از آن جناب نقل كرده، سپس گفته #ثعلبى و #واحدى اين روايت را در #تفسيرهاى خود آورده اند. و نيز گفته همه #عترت طاهره از آن جناب نقل كرده اند، كه معناى #نحر بلند نمودن #دو دست تا #محاذى گودى زير گلو در هنگام #نماز است.