eitaa logo
قرآن و امام حسین ع
969 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
916 ویدیو
434 فایل
مطالب کانال: ارتباط امام حسین ع با قران در موارد مختلف عاشوراء آیات الولایه : آیاتی که در قرآن درباره ی 14 معصوم آمده است. علوم قرانی برای تحکیم ایمان و اعتقاد تلگرام https://t.me/qoranvamamhoosein ایتا http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت دوم 🍁 بیان آیه 2⃣ و 3⃣سوره کوثر🍁 فصل لربك و انحر2⃣ 🔹از ظاهر و ظاهر اينكه حرف (فاء) بر سر اين جمله در آمده، استفاده مى شود كه امر به و نحر شتر، كه متفرع بر جمله (انا اعطيناك الكوثر) شده، از باب شكر است، و چنين معنا مى دهد، حال كه ما بر تو منت نهاديم و خير كثيرت داديم اين نعمت بزرگ را با و نحر شكرگزارى كن. 🍁🍁🍁🍁🍁 و مراد از () بنا بر رواياتى كه از طرق و از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) و از على (عليه السلام) رسيده، و نيز رواياتى كه شيعه از امام و ساير ائمه اهل بيت (عليهم السلم) روايت كرده، بلند كردن به طرف در هنگام گفتن براى نماز است. 🍁🍁🍁🍁🍁 ولى گفته اند: معنايش اين است كه نماز بخوان، و شتر هم كن، (چون كلمه به معناى سر بريدن شتر به آن نحو است، همچنان كه كلمه به معناى سر بريدن ساير حيوانات است). 🍁🍁🍁🍁🍁 بعضى ديگر گفته اند: معنايش اين است كه براى پروردگارت بخوان، و وقتى سر از بر مى دارى به طور كامل بايست. بعضى ديگر معانى ديگرى هم ذكر كرده اند. 🍁🍁🍁🍁🍁 ان شانئك هو الابتر3⃣ ⬅️كلمه (شانى ء) به معناى ، و كلمه (ابتر) به معناى اجاق كور است، و اين كسى كه  چنين زخم زبانى به آن جناب زده بود بوده. بعضى گفته اند: مراد از منقطع از ، و يا منقطع از است، كه خواننده توجه فرمود اين قول با روايات نمى سازد. 🍁بحث روايتى سوره کوثر🍁 🔹در است كه ابن جرير و حاكم از طريق ابى بشر از سعيد بن جبير از عباس روايت كرده اند كه گفت: كوثر آن است كه خداى تعالى به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) داد. مى گويد: به بن جبير گفتم از مردم معتقدند كه كوثر نام در بهشت است. سعيد گفت نهرى هم كه در بهشت است يكى از خيرهايى است كه خداى تعالى به آن جناب ارزانى داشته. 🍁🍁🍁🍁🍁 رواياتى درباره اينكه از () در (فصلّ لربّك و انحر)  كردن دستها در موقع است. در همان كتاب آمده كه ، حاكم، ابن مردويه، و بيهقى در كتاب خود، از بن ابیطالب روايت كرده اند كه فرموده وقتى اين سوره بر رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) نازل شد، از پرسيد: اين () كه خداى عزوجل مرا بدان فرموده چيست؟ گفت: منظور، نحيرة نيست، بلكه خداى تعالى مأمورت كرده وقتى مى خواهى نماز ببندى دستهايت را كنى، هم در تكبيره الاحرام و هم در هنگام رفتن و هم در موقع سر از ركوع برداشتن، كه اين نماز ما و نماز فرشتگانى است كه در آسمان هستند، و براى هر چيزى است، و زينت نماز دست بلند كردن در هر است. 🍁🍁🍁🍁🍁 ورسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) فرمود: دست بلند كردن يكى از و است كه خداى تعالى (در كفار) فرموده: «فما استكانوا لربهم و ما يتضرعون». ترجمه: (براى پروردگار خود نه استكانت دارند و نه تضرع و زارى). 🍁🍁🍁🍁🍁 : اين روايت را مجمع البيان از از اصبغ بن نباته از آن جناب نقل كرده، سپس گفته و اين روايت را در خود آورده اند. و نيز گفته همه طاهره از آن جناب نقل كرده اند، كه معناى بلند نمودن دست تا گودى زير گلو در هنگام است.
قسمت سوم 🍁بحث روایتی سوره مسد🍁 در البيان از محاربى روايت كرده روزى در بازار ذى المجاز ناگهان به جوانى برخوردم كه صدا مى زد اى مردم بگوييد: (لااله الاالله) تا شويد. ناگهان به مردى برخوردم كه در سر او به او سنگ مى انداخت، و ديدم كه ساق پا و پشت پاشنه او را انداخته بود و صدا مى زد: اى مردم او كذاب است، گوش به سخنش ندهيد.از اشخاص پرسيدم اين مرد کیست؟گفتند: ابولهب است. 🍁بحث روايتى سوره مسد🍁 🔹(چند روايت درباره ابولهب و با رسول اللّه (ص) و سوره مسد) ⬅️ در در آيه شريفه (و انذر عشيرتك الاقربين ) از عباس روايت آورده كه گفت: وقتى اين نازل شد، رسول خدا (ص) بر بالاى رفت و با بلندترين صوتش زد: يك خبر . و قريش بدون دورش جمع شدند، پرسيدند چه شده است مگر؟ فرمود: به نظر شما اگر بدهم كه فردا صبح و يا امروز عصر بر سر شما مى تازد از من مى پذيريد يا نه؟ گفتند: بلى (براى اينكه ما از تو نشنيده ايم). فرمود: هم اكنون شما را و هشدار مى دهم از سخت كه در انتظار شما است. گفت:(- مرگت باد)، براى اين همه ما را صدا زدى و اينجا جمع كردى؟ عزوجل در پاسخ وى اين سوره را نازل كرد. 🍁🍁🍁🍁🍁 : اين روايت را در اين سوره نيز از بن جبير از عباس روايت كرده، ولى در آن كه دعوت بر بالاى هنگام نزول آيه (و انذر عشيرتك...) بوده. 🔹(چند روايت درباره بدرفتارى ابولهب و همسرش با رسول اللّه (ص) و نزول سوره مسد) ⬅️ در به سند خود از بن جعفر (ع) روايت كرده كه در حديثى كه رسول خدا (ص) را بر مى شمارد، فرموده يكى از آنها داستان همسر ابولهب است كه وقتى سوره(تبت يدا ابى لهب ) نازل شد، نزد رسول خدا (ص) آمد در حالى كه پسر نيز در  حضور آن جناب بود، عرضه داشت يا رسول الله، ام جميل است كه با مى آيد، و چه خشمى! گويا قصد تو را دارد، چون به دست گرفته مى خواهد آن را به طرف تو كند. رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: او مرا بيند. اضافه مى كند آمد و از من پرسيد رفيقت كجا است؟ گفتم آنجايى كه خواسته است. گفت: من به سروقت او آمده ام اگر او را ببينم اين را به سويش مى افكنم، چون او مرا كرده، به و سوگند كه من زنى هستم، (و میدانم چگونه كنم، اين را گفت و رفت). ابوبكر از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) پرسيد: راستى او تو را ؟ فرمود: نه، تعالى بين من و او انداخت، و ديدنش شد. : قريب به اين معنا از طريق از طرق اهل روايت شده. 🍁🍁🍁🍁🍁 و در تفسير در ذيل آيه (وامراته الحطب) روايت كرده كه فرمود: ام جميل دختر بود، و عليه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) مى كرد و احاديث و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را براى مى برد.
🍁بحث روایتی سوره مسد🍁 در البيان از محاربى روايت كرده روزى در بازار ذى المجاز ناگهان به جوانى برخوردم كه صدا مى زد اى مردم بگوييد: (لااله الاالله) تا شويد. ناگهان به مردى برخوردم كه در سر او به او سنگ مى انداخت، و ديدم كه ساق پا و پشت پاشنه او را انداخته بود و صدا مى زد: اى مردم او كذاب است، گوش به سخنش ندهيد.از اشخاص پرسيدم اين مرد کیست؟گفتند: ابولهب است. 🔹(چند روايت درباره ابولهب و با رسول اللّه (ص) و سوره مسد) ⬅️ در در آيه شريفه (و انذر عشيرتك الاقربين ) از عباس روايت آورده كه گفت: وقتى اين نازل شد، رسول خدا (ص) بر بالاى رفت و با بلندترين صوتش زد: يك خبر . و قريش بدون دورش جمع شدند، پرسيدند چه شده است مگر؟ فرمود: به نظر شما اگر بدهم كه فردا صبح و يا امروز عصر بر سر شما مى تازد از من مى پذيريد يا نه؟ گفتند: بلى (براى اينكه ما از تو نشنيده ايم). فرمود: هم اكنون شما را و هشدار مى دهم از سخت كه در انتظار شما است. گفت:(- مرگت باد)، براى اين همه ما را صدا زدى و اينجا جمع كردى؟ عزوجل در پاسخ وى اين سوره را نازل كرد. 🍁🍁🍁🍁🍁 : اين روايت را در اين سوره نيز از بن جبير از عباس روايت كرده، ولى در آن كه دعوت بر بالاى هنگام نزول آيه (و انذر عشيرتك...) بوده. ⬅️ در به سند خود از بن جعفر (ع) روايت كرده كه در حديثى كه رسول خدا (ص) را بر مى شمارد، فرموده يكى از آنها داستان همسر ابولهب است كه وقتى سوره(تبت يدا ابى لهب ) نازل شد، نزد رسول خدا (ص) آمد در حالى كه پسر نيز در  حضور آن جناب بود، عرضه داشت يا رسول الله، ام جميل است كه با مى آيد، و چه خشمى! گويا قصد تو را دارد، چون به دست گرفته مى خواهد آن را به طرف تو كند. رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: او مرا بيند. اضافه مى كند آمد و از من پرسيد رفيقت كجا است؟ گفتم آنجايى كه خواسته است. گفت: من به سروقت او آمده ام اگر او را ببينم اين را به سويش مى افكنم، چون او مرا كرده، به و سوگند كه من زنى هستم، (و میدانم چگونه كنم، اين را گفت و رفت). ابوبكر از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) پرسيد: راستى او تو را ؟ فرمود: نه، تعالى بين من و او انداخت، و ديدنش شد. : قريب به اين معنا از طريق از طرق اهل روايت شده. 🍁🍁🍁🍁🍁 و در تفسير در ذيل آيه (وامراته الحطب) روايت كرده كه فرمود: ام جميل دختر بود، و عليه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) مى كرد و احاديث و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را براى مى برد.
قسمت هشتم 🍁بحث روایتی سوره نصر🍁 ✅ حركت اسلام بر سوى و مكه ⬅️ بن حزام و بن ورقاء نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آمدند، و را پذيرفته با آن جناب كردند، وقتى بيعت تمام شد، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آن را پيشاپيش خود روانه به سوى كرد تا ايشان را به سوى دعوت كنند و بدارند هر كس بر كه مكه است داخل بشود است، و هر كس داخل خانه كه در مكه است بشود او نيز ايمن خواهد بود، و هر كس هم خانه خود را بروى خود و دست به نزند ايمن است. 🍁🍁🍁🍁🍁 بعد از آنكه و بن حزام از نزد خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بيرون آمدند و به طرف روانه شدند، رسول خدا ( صلى الله عليه و آله و سلم) بن عوام را به جمعى از نظام مامور فرمود تا خود را در نقطه كه محلى است به نام نصب كند و فرمود از آنجا نكنيد تا من برسم و وقتى خود آن به مكه رسيد، در همين حجون زد، و بن عباده را به سركردگى در اش، و بن وليد را با از مسلمانان و سليم را داد تا به مكه بروند، و خود را در آنجا به خانه ها نصب كنند. 🍁🍁🍁🍁🍁 و به ايشان داد كه به كسى نشوند و با كسى ، مگر آنكه ابتدا به كرده باشد، و داد نفر را هر جا ديدند به برسانند: 1⃣ عبدالله بن سعد بن ابى سرح 2⃣حويرث بن نفيل 3⃣ابن خطل 4⃣ مقبس بن ضبابه و نيز داد كه نفر و خوان را ديدند ، و اينها كسانى بودند كه با خوانيهايشان رسول خدا (ص) را مى گفتند. و فرمود حتى اگر ديدند به دارند در همان حال به برسانند. اين فرمان (ع) بن نفيل و يكى از آوازه خوانها را ، و آن ديگرى شد، و نيز بن ضبابه را در به قتل رسانيد، و خطل را در حالى كه به پرده كعبه داشت كردند، و نفر به وى كردند، يكى بن حريث، و ديگرى بن ياسر، از عمار گرفت و او را به رسانيد. 🍁🍁🍁🍁🍁 با خود را به خدا (ص) رسانيده مركب آن جناب را گرفت و بدان زد، آنگاه گفت: پدر و مادرم به قربانت.آيا نشنيدى كه سعد گفته: 🍃 اليوم يوم الملحمه اليوم تسبى الحرمه🍃 ترجمه: 🍂 امروز حمام خون راه می اندازیم، و زنان را اسیر میکنیم🍂 حضرت به (عليه السلام) دستور داد: به خود را به برسان، و - كه همواره به دست سپرده مى شد - را از او بگير، و تو آن را داخل كن، اما با و مدارا، و على (ع) پرچم را از بن عباده گرفت، و انصار را همانطور كه فرموده بود با رفق و داخل شهر كرد.
یا (قسمت اول) روایت لقاء، امام سجاد(علیه‌السلام) : "مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ وَ قَدْ مَحَا اللَّهُ ذُنُوبَهُ عَنْهُ، فَلْيُوَالِ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(علیه‌السلام)؛ فَإِنَّهُ مِمَّنْ قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: «سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ»." [1] هرکس دوست دارد خدا را ملاقات کند، درحالی‌که خدا گناهانس را محو کرده است، ولایت علی‌بن‌الحسین(علیه‌السلام) را داشته باشد. همانا او از کسانی است که خداوند فرموده: «اثر سجود در چهره‌شان آشکار است.» نزدیک‌ترین راه برای محو ذنوب، سجده است؛ و امام سجاد(علیه‌السلام) بسیار سجده‌کننده بود. پیامبراکرم(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) فرموده‌اند: "مَا مِنْ عَبْدٍ مُسْلِمٍ يَسْجُدُ لِلَّهِ سَجْدَةً، إِلَّا رَفَعَهُ تَعَالَى بِهَا دَرَجَةً وَ حَطَّ عَنْهُ خَطِيئَةً." [2] بندۀ مسلمان برای خدا سجده نمی‌کند، مگر اینکه خدا با آن سجده، درجۀ او را بالا می‌برد و خطایش را محو می‌کند. از امام حسن عسکری(علیه‌السلام) نیز در تفسیر آیۀ 58 سورۀ بقره روایت شده است: "«وَ قُولُوا حِطَّةٌ» أَيْ قُولُوا إِنَّ سُجُودَنَا لِلَّهِ، تَعْظِيماً لِمِثَالِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ(علیهماالسلام) وَ اعْتِقَادُنَا لِوَلَايَتِهِمَا، حِطَّةٌ لِذُنُوبِنَا وَ مَحْوٌ لِسَيِّئَاتِنَا. قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «نَغْفِرْ لَكُمْ» أَيْ بِهَذَا الْفِعْلِ «خَطاياكُمْ» السَّالِفَةَ وَ نُزِيلُ عَنْكُمْ آثَامَكُمُ الْمَاضِيَةَ." [3] «و بگویید حطّه» یعنی بگویید: همانا سجدۀ ما برای خدا، تعظیم مثال محمد و علی(علیهماالسلام) است و اعتقاد ما به ولایت آن‌ها، ازبین‌برندۀ گناهان و محوکنندۀ بدی‌های ماست. خداوند فرمود: با این کار «خطاهای گذشته‌تان را برای شما می‌بخشاییم» و گناهان پیشینتان را زایل می‌کنیم. پس وجود امام و انسان کامل، محو ذنوب است؛ اما عده‌ای امر خدا به سجده را عوض کردند و به ولایت، پشت نمودند. یکی از اهالی ولایت امام سجاد(علیه‌السلام) سعیدبن‌جبیر بود که در زمان حجّاج‌بن‌یوسف می‌زیست. شخصی می‌گوید: شبی حجّاج مرا فراخواند و من وصیت کردم و با ترس و لرز نزدش رفتم. دیدم شمشیر برهنه‌ای در مقابلش است؛ گفت: «نترس که تا فردا ظهر، تو را امان داده‌ام.» آن‌گاه مردی را در غل و زنجیر آوردند. حجّاج گفت: «این مرد می‌گوید حسن و حسین(علیهماالسلام) فرزندان پیامبر(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) هستند؛ اگر برای این مدّعا دلیلی از قرآن نیاورد، گردنش را می‌زنم.» من گفتم: «پس غل و زنجیرش را باز کنید؛ چون یا به هر حال آزاد می‌شود، یا اگر بخواهی گردنش را بزنی، تیغ، این غل و زنجیر را نمی‌بُرد.» غل و زنجیرش را باز کردند و دیدم که سعیدبن‌جبیر است. ناراحت شدم. سعید مهلت خواست و قدری اندیشید. بعد این آیه را خواند: "وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنا وَ نُوحاً هَدَيْنا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسى وَ هارُونَ وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنينَ"؛ و آیۀ بعد را: "وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى وَ عيسى وَ إِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحينَ". آن‌گاه پرسید: «عیسی چه نسبتی با ابراهیم دارد؟» حجّاج گفت: «از فرزندان و ذرّیۀ اوست.» سعید گفت: «عیسی که بدون پدر به دنیا آمده؛ یعنی از طرف مادرش به او منسوب است، اگرچه با واسطه‌های زیاد. پس حسن و حسین(علیهماالسلام) سزاوارترند به اینکه ذرّیۀ رسول‌خدا(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) باشند، با اینکه فرزندان دختر اویند و فاصله‌ای با او ندارند.» حجّاج هم ده‌هزار دینار به سعید داد و او را آزاد کرد. [4] .......... [1] سورۀ فتح، آیۀ 29. [2] نهج‌الحق و كشف‌الصدق، ص432. [3] بحارالأنوار، ج13، ص183. [4] بحارالأنوار، ج43، ص229. ادامه دارد... کانال قرآن و امام حسین علیه السلام http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
یا (قسمت دوم) اما کینۀ حجّاج از سعید، پایانی نداشت؛ تا اینکه دستور قتل او را صادر نمود. وقتی سعید را نزد حجّاج بردند، حجّاج به او گفت: «اسمت چیست؟» پاسخ داد: «سعیدبن‌جُبَیر.» حجّاج گفت: «تو شقی‌بن‌کُسَیر هستی!» سعید گفت: «مادرم نام مرا بهتر از تو می‌دانست!» حجّاج گفت: «تو و مادرت شقی هستید.» سعید هم پاسخ داد: «تو غیب را نمی‌دانی!» حجّاج گفت: «هرآینه تو را در دنیا می‌سوزانم.» سعید گفت: «اگر می‌دانستم که آتش به دست توست، تو را معبود می‌گرفتم!» حجّاج پرسید: «نظرت دربارۀ محمد(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) چیست؟» گفت: «پیامبر رحمت بود.» حجّاج پرسید: «دربارۀ علی(علیه‌السلام) چه می‌گویی؟ در بهشت است یا جهنم؟» گفت: «هرگاه به بهشت و جهنم رفتم و اهل آن دو را شناختم، می‌فهمم چه کسی در بهشت است و چه کسی در جهنم.» حجّاج پرسید: «خلفا چطور؟» سعید هم پاسخ داد: «تو وکیل آن‌ها نیستی!» ببینید یک ولایت‌مدار در مقابل کسی که سزاوار برائت است، چگونه برخورد می‌کند. این ادب برائت است؛ روحیه‌ای است که بسیاری از ما نداریم. ما حتی با کسی که اهل ولایت باشد و فقط به ما ناسزا بگوید، سریع مقابله به مثل می‌کنیم؛ و وقتی با کسانی که ادعا داریم هم‌فکر و همراهیم، بلد نیستیم درست حرف بزنیم و برخورد کنیم، دیگر معلوم است با اهل برائت چگونه‌ایم! حجّاج دستور داد مقدار زیادی جواهر در مقابل سعید بگذارند. سعید گفت: «همۀ این‌ها نگرانی روز قیامت را برطرف نمی‌کند.» سپس به فرمان حجّاج، آلات لهو و موسیقی آوردند و در مقابل سعید نواختند. سعید گریست و گفت: «وای بر کسی که از بهشت دور و به آتش وارد شده است!» حجّاج گفت: «می‌خواهی تو را چگونه بکشم؟» سعید گفت: «خودت انتخاب کن! به خدا سوگند، هرطور مرا بکشی، خدا در آخرت همان‌گونه تو را خواهد کشت!» حجّاج گفت: «پس می‌خواهی تو را ببخشم؟» پاسخ داد: «عفو اگر از جانب خدا باشد، خوب است؛ اما از تو نه!» حجّاج گفت: «او را ببرید و بکشید.» سعید وقتی از در خارج شد، خندید. حجّاج، دلیلش را پرسید. سعید گفت: «در عجبم از جرئت تو بر خدا و از حلم خدا بر تو!» حجّاج دوباره دستور قتل داد. سعید گفت: "كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ". [5] حجّاج دستور داد روی او را از قبله بگردانند. سعید گفت: "فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ". [6] حجّاج دستور داد او را به زمین بزنند. سعید گفت: "مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فيها نُعيدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً أُخْرى". [7] حجّاج گفت گردنش را بزنند. او هم شهادتین خواند و گفت: «خدایا، پس از من او را بر کشتن کسی مسلط نکن.» و سعید به شهادت رسید. [8] .......... [5] سورۀ عنکبوت، آیۀ 57: هر نفسی مرگ را می‌چشد. [6] سورۀ بقره، آیۀ 115: پس هرطرف رو کنید، وجه خدا آنجاست. [7] سورۀ طه، آیۀ 55: شما را از آن [زمین] آفریدیم و در آن بازمی‌گردانیم و دوباره از آن خارجتان می‌کنیم. [8] بهجةالآمال فی شرح زبدةالمقال، ج4، صص354-355. ادامه دارد... کانال قرآن و امام حسین علیه السلام http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
یا (قسمت سوم) یکی دیگر از ولایت‌مداران، حرّه دختر حلیمۀ سعدیه بود که بر حجّاج وارد شد. حجّاج گفت: «می‌گویند تو علی را بر خلفا برتر دانسته‌ای.» حرّه گفت: «دروغ گفته‌اند! من او را نه تنها بر خلفا، بلکه بر آدم، نوح، لوط، ابراهیم، داود، سلیمان و عیسی‌بن‌مریم برتر می‌دانم.» حجّاج گفت: «وای بر تو! اگر دلیل این حرفت را نیاوری، گردنت را می‌زنم.» حرّه گفت: «من علی(علیه‌السلام) را بر این پیامبران برتری نداده‌ام؛ خداست که در قرآن، او را بر آن‌ها برتر دانسته است. در حقّ آدم فرموده: "وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى" [9] و در حقّ علی(علیه‌السلام) فرموده: "وَ كانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُوراً".» [10] حجّاج گفت: «آفرین بر تو حرّه. دلیل برتری او بر نوح و لوط چیست؟» حرّه گفت: «خداوند فرمود: "ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ قيلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلينَ"؛ [11] اما علی(علیه‌السلام) همسرش فاطمه(سلام‌الله‌علیها) دختر رسول‌خدا(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) بود که خدا به رضایش راضی می‌شود و به سخطش خشم می‌گیرد.» حجّاج گفت: «برتری او بر ابراهیم چیست؟» حرّه پاسخ داد: «خداوند فرمود: "وَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ رَبِّ أَرِني كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبي"؛ [12] اما مولایم امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمود: "لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِيناً"، [13] و این کلامی است که احدی نه قبل از او و نه بعد از او نگفته است.» حجّاج پرسید: «چرا از موسی برتر است؟» حرّه گفت: «خداوند دربارۀ موسی فرمود: "فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ"؛ [14] اما علی(علیه‌السلام) در بستر رسول‌خدا(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) خوابید و نترسید، تا آنکه خداوند در حقّش فرمود: "وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ".» [15] .......... [9] سورۀ طه، آیۀ 121: و آدم، پروردگارش را عصیان کرد، پس گمراه شد. [10] سورۀ انسان، آیۀ 22: و سعی شما مورد قدردانی است. [11] سورۀ تحریم، آیۀ 10: خداوند برای کافران، همسر نوح و همسر لوط را مثال زد که تحت دو بندۀ صالح ما بودند؛ پس به آن دو خیانت کردند و چیزی آن‌ها را از خدا بی‌نیاز نکرد. به آن‌ها گفته شد: وارد آتش شوید. [12] سورۀ بقره، آیۀ 260: و هنگامی که ابراهیم گفت: «پروردگارا، به من نشان بده چگونه مردگان را زنده می‌کنی.» خدا فرمود: «مگر ایمان نداری؟» پاسخ داد: «چرا؛ اما برای اطمینان قلبم می‌خواهم.» [13] تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص119: اگر پرده‌ها کنار رود، یقینم افزوده نمی‌شود. [14] سورۀ قصص، آیۀ 21: از آن [شهر] خارج شد، درحالی‌که می‌ترسید و نگران بود. [15] سورۀ بقره، آیۀ 207: و برخی از مردم، نفس و جانشان را به طلب رضای خدا می‌فروشند. ادامه دارد... کانال قرآن و امام حسین علیه السلام http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
یا (قسمت چهارم) حجّاج گفت: «احسنت؛ برتری او بر سلیمان چیست؟» حرّه گفت: «سلیمان از خدا خواست: "هَبْ لي مُلْكاً لايَنْبَغي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدي"؛ [16] اما مولای ما علی(علیه‌السلام) فرمود: "لَا حَاجَةَ لِي فِيكِ قَدْ طَلَّقْتُكِ ثَلَاثاً"؛ [17] تا آنکه خدا درباره‌اش این آیه را نازل کرد: "تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذينَ لايُريدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً".» [18] حجّاج گفت: «از عیسی چرا برتر است؟» حرّه پاسخ داد: «وقتی خدا به عیسی فرمود: "آیا به مردم گفتی تو و مادرت را خدا بگیرند؟" او پاسخ داد: "سبحان‌الله که چیزی بگویم که حق ندارم؛ اگر چنین گفته بودم، تو می‌دانستی... تو دانای غیبی... اگر عذابشان کنی، بندگان تواَند و اگر ببخشایی‌شان، تو عزیز و حکیمی." [19] عیسی کار آنان را به روز قیامت موکول کرد. اما علی(علیه‌السلام) وقتی ادعای خدایی درباره‌اش کردند، مدعیان را کشت و کار را به روز قیامت نینداخت.» آن‌گاه حجّاج، حرّه را تحسین کرد و گفت: «خوب از عهدۀ جواب برآمدی؛ وگرنه تو را می‌کشتم.» سپس او را با جایزه و احترام، به منزلش روانه کرد. [20] این، حفظ قرآن نیست؛ روحیه و آداب ولایت است. قرآن با جان ولایت‌مدار، عجین است و او برای تمام اعتقاداتش دلیل قرآنی دارد. اما چه‌بسا اگر ما جای آن دختر بودیم، از پاسخ این سؤال می‌گریختیم و می‌گفتیم: «مرا بکش، راحت شوم!» غافل از اینکه در آن صورت، خونمان به هدر می‌رفت و ثمره‌ای نداشت. .......... [16] سورۀ ص، آیۀ 35: پروردگارا، مُلکی به من بده که سزاوار احدی پس از من نباشد. [17] نهج‌البلاغه، حکمت 77: ای دنیا، نیازی به تو ندارم؛ سه‌طلاقه‌ات کرده‌ام. [18] سورۀ قصص، آیۀ 83: آن دار آخرت را برای کسانی قرار دادیم که برتری‌جویی و فساد در زمین ندارند. [19] سورۀ مائده، آیات 116 تا 118. [20] بحارالأنوار، ج46، صص134-136. پایان کانال قرآن و امام حسین علیه السلام http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
قسمت دوم 🍁 بیان آیه 2⃣ و 3⃣سوره کوثر🍁 فصل لربك و انحر2⃣ 🔹از ظاهر و ظاهر اينكه حرف (فاء) بر سر اين جمله در آمده، استفاده مى شود كه امر به و نحر شتر، كه متفرع بر جمله (انا اعطيناك الكوثر) شده، از باب شكر است، و چنين معنا مى دهد، حال كه ما بر تو منت نهاديم و خير كثيرت داديم اين نعمت بزرگ را با و نحر شكرگزارى كن. 🍁🍁🍁🍁🍁 و مراد از () بنا بر رواياتى كه از طرق و از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) و از على (عليه السلام) رسيده، و نيز رواياتى كه شيعه از امام و ساير ائمه اهل بيت (عليهم السلم) روايت كرده، بلند كردن به طرف در هنگام گفتن براى نماز است. 🍁🍁🍁🍁🍁 ولى گفته اند: معنايش اين است كه نماز بخوان، و شتر هم كن، (چون كلمه به معناى سر بريدن شتر به آن نحو است، همچنان كه كلمه به معناى سر بريدن ساير حيوانات است). 🍁🍁🍁🍁🍁 بعضى ديگر گفته اند: معنايش اين است كه براى پروردگارت بخوان، و وقتى سر از بر مى دارى به طور كامل بايست. بعضى ديگر معانى ديگرى هم ذكر كرده اند. 🍁🍁🍁🍁🍁 ان شانئك هو الابتر3⃣ ⬅️كلمه (شانى ء) به معناى ، و كلمه (ابتر) به معناى اجاق كور است، و اين كسى كه  چنين زخم زبانى به آن جناب زده بود بوده. بعضى گفته اند: مراد از منقطع از ، و يا منقطع از است، كه خواننده توجه فرمود اين قول با روايات نمى سازد. 🍁بحث روايتى سوره کوثر🍁 🔹در است كه ابن جرير و حاكم از طريق ابى بشر از سعيد بن جبير از عباس روايت كرده اند كه گفت: كوثر آن است كه خداى تعالى به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) داد. مى گويد: به بن جبير گفتم از مردم معتقدند كه كوثر نام در بهشت است. سعيد گفت نهرى هم كه در بهشت است يكى از خيرهايى است كه خداى تعالى به آن جناب ارزانى داشته. 🍁🍁🍁🍁🍁 رواياتى درباره اينكه از () در (فصلّ لربّك و انحر)  كردن دستها در موقع است. در همان كتاب آمده كه ، حاكم، ابن مردويه، و بيهقى در كتاب خود، از بن ابیطالب روايت كرده اند كه فرموده وقتى اين سوره بر رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) نازل شد، از پرسيد: اين () كه خداى عزوجل مرا بدان فرموده چيست؟ گفت: منظور، نحيرة نيست، بلكه خداى تعالى مأمورت كرده وقتى مى خواهى نماز ببندى دستهايت را كنى، هم در تكبيره الاحرام و هم در هنگام رفتن و هم در موقع سر از ركوع برداشتن، كه اين نماز ما و نماز فرشتگانى است كه در آسمان هستند، و براى هر چيزى است، و زينت نماز دست بلند كردن در هر است. 🍁🍁🍁🍁🍁 ورسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) فرمود: دست بلند كردن يكى از و است كه خداى تعالى (در كفار) فرموده: «فما استكانوا لربهم و ما يتضرعون». ترجمه: (براى پروردگار خود نه استكانت دارند و نه تضرع و زارى). 🍁🍁🍁🍁🍁 : اين روايت را مجمع البيان از از اصبغ بن نباته از آن جناب نقل كرده، سپس گفته و اين روايت را در خود آورده اند. و نيز گفته همه طاهره از آن جناب نقل كرده اند، كه معناى بلند نمودن دست تا گودى زير گلو در هنگام است.