eitaa logo
قرآن و امام حسین ع
982 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
915 ویدیو
432 فایل
مطالب کانال: ارتباط امام حسین ع با قران در موارد مختلف عاشوراء آیات الولایه : آیاتی که در قرآن درباره ی 14 معصوم آمده است. علوم قرانی برای تحکیم ایمان و اعتقاد تلگرام https://t.me/qoranvamamhoosein ایتا http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
مشاهده در ایتا
دانلود
﴿ سورة الناس - سورة ١١٤ -   تعداد آیات ٦ ﴾ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ ﴿١﴾  مَلِکِ النَّاس ِ﴿٢﴾ إلَهِ النَّاسِ ﴿٣﴾مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ ﴿٤﴾ الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ ﴿٥﴾ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ ﴿٦﴾  🍃 آیات🍃 🔹به نام الله که بخشنده به همه و مهربان به خواص است🔹 بگو پناه می برم به مردم1⃣ مردم2⃣ مردم3⃣ از شر گر نهانی4⃣ که در مردم وسوسه می کند5⃣ چه آنها که از جنس هستند و چه آنها که از جنس انسانند6⃣ 🍁 در اين سوره رسول گرامى خود را دستور مى دهد به اينكه از شر خناس، به خدا پناه ببرد، و به طورى كه‌ از روايات وارده در شأن نزول آن استفاده مى شود: ✅ اين سوره در نازل شده ✅بلكه از آن روايات بر مى آيد كه اين سوره و سوره قبليش (فلق) هر دو با هم نازل شده اند. 🍁بیان آیات (۱ _۳) سوره ناس🍁 قل اعوذ برب الناس1⃣ ملك الناس2⃣ اله الناس3⃣ طبع آدمى چنين است كه وقتى به او متوجه مى شود و جان او را تهديد مى كند، و در خود نيروى آن را نمى بيند به كسى مى شود كه نيروى دفع آن را دارد، تا او وى را در رفع آن شر كفايت كند، و انسان در اينگونه موارد به يكى از پناه، پناهنده مى شود: یا ✅ به ربى پناه مى برد كه امر او و او است ، و در تمامى حوائجش از كوچك و بزرگ به او رجوع مى كند، در اين هنگام هم كه چنين شرى متوجه او شده و او را تهديد مى كند به وى پناهنده مى شود تا آن شر را دفع كرده بقايش را تضمين كند، و از ميان آن سه پناهگاه، اين يكى سببى است فى نفسه در سببيت. ✅ دومين پناه، كسى است كه داراى و قوتى كافى باشد، و حكمى داشته باشد، به طورى كه هر كس از هر شرى بدو پناهنده شود و او بتواند با اعمال قدرت و سلطنتش آن را كند، نظير پادشاهان (و امثال ايشان)، اين سبب هم سببى است و در سببيت. ✅ در اين ميان سبب است و آن عبارت است از الهى كه واقعى باشد، چون معبوديت اله و مخصوصا اگر الهى واحد و بى شريك باشد، اين است كه بنده خود را براى خود سازد، يعنى جز او كسى را نخواند و در هيچ يك از حوائجش جز به او مراجعه ننمايد، جز آنچه او اراده مى كند اراده نكند، و جز آنچه او مى خواهد عمل نكند. خدای سبحان مردم و مردم و ایشان است. همچنان كه در كلام خويش اين سه صفت خود را كرده فرموده :  🍁(ذلكم الله ربكم له الملك لا اله الا هو فانى تصرفون )🍁 ⬅️ خدای سبحان در آيه زير به علت و خود اشاره نموده، مى فرمايد: (رب المشرق و المغرب لا اله الا هو فاتخذه وكيلا) و در اين آيه اى كه از نظرت مى گذرد به علت خود اشاره نموده میفرمايد:  (له ملك السموات و الارض و الى الله ترجع الامور) 🍁🍁🍁🍁🍁 پس اگر قرار است آدمى در هنگام خطرهايى كه او را تهديد میكند به ربى پناهنده شود، تعالى تنها رب آدمى است و به جز او ربى نيست، و نيز اگر قرار است آدمى در چنين مواقعى به پادشاهى نيرومند پناه ببرد، الله سبحانه، عالم است، چون ملك از آن او است و حكم هم حكم او است. و اگر قرار است بدين جهت به معبودى پناه ببرد، الله تعالى معبودى واقعى است و به جز او اگر معبودى باشد قلابى و ادعايى است. 🍁🍁🍁🍁🍁 و بنابراين جمله: (قل اعوذ برب الناس )، است به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) به اينكه به خدا پناه ببرد، از اين جهت كه خداى تعالى همه انسانها است و آن جناب هم يكى از ايشان است، و نيز خداى تعالى ملك و اله همه انسانها است و آن جناب هم يكى از ايشان است. 🍃مفهوم ناب عبادت از دیدگاه علامه طباطبایی🍃 مرحله اى است كه در آن بنده عابد ديگر در حوائجش به مراجعه نمى كند، و كارى به ولايت خاص و عام او ندارد، چون عبادت : ناشى از درونى است، نه طبيعت مادى.
🍁 بیان آیات (۱_۳) سوره ناس🍁 ⬅️ از آنچه گذشت روشن شد كه: 1⃣ چرا در ميان همه صفات خداى تعالى خصوص صفت:  ()و ()و () را نام برد؟ و نيز چرا اين سه صفت را به اين ترتيب ذكر كرد: اول ربوبيت، بعد مالكيت، و در آخر الوهيت؟ و گفتيم ربوبيت صفات خدا به انسان است و در آن است، زيرا عنايتى كه خداى تعالى در او دارد، از ساير مخلوقات است. 🍁🍁🍁🍁🍁 علاوه بر اين اصولا ولايت، امرى است مانند پدر كه فرزند را تحت پر و بال ولايت خود تربيت مى كنند. و ملك از ربوبيت و ولايت آن است، همچنان كه در مثل فرزندى كه دارد كارى به پادشاه ندارد، بله اگر سرپرست شد به اداره آن پادشاه مراجعه مى كند، تازه باز دستش به خود شاه نمى رسد، و ولايت هم در اين مرحله تر است. همچنان كه مى بينيم پادشاه ملت را زير پر و بال خود مى گيرد. 🍁🍁🍁🍁🍁 مرحله اى است كه در آن بنده عابد ديگر در حوائجش به مراجعه نمى كند، و كارى به ولايت خاص و عام او ندارد، چون عبادت ناشى از درونى است، نه طبيعت مادى. به همين جهت در سوره مورد بحث از ربوبيت خداى سبحان و سپس از سلطنتش سخن مى گويد، و در آخر ترين رابطه بين انسان و خدا يعنى رابطه را بياد مى آورد. مى فرمايد:  (قل اعوذ برب الناس1⃣ ملك الناس2⃣ اله الناس3⃣ ). 🍁🍁🍁🍁🍁 2⃣ روشن گرديد كه: چرا جمله هاى (رب الناس)، (ملك الناس)، (اله الناس) را و بدون واو عاطفه آورد، خواست تا بفهماند هر يك از دو صفت و سببى در دفع شر است، پس خداى تعالى سبب مستقل شر است، بدين جهت كه است، و نيز سبب مستقل است بدين جهت كه است، و نيز سبب مستقل است بدين جهت كه است، پس او از هر جهت كه اراده شود سبب است. 🍁🍁🍁🍁🍁 3⃣و نيز با اين بيان روشن گرديد كه چرا  (كلمه) ناس بار تكرار شد؟ با اينكه مى توانست بفرمايد: (قل اعوذ برب الناس و الههم و ملكهم )  چون خواست تا به اين وسيله اشاره كند به اينكه اين سه هر يك به تنهايى ممكن است پناهنده قرار گيرد، بدون اينكه پناهنده احتياج داشته باشد  به اينكه آن دو جمله ديگر را كه مشتمل بر دو صفت ديگر است به زبان آورد. 🍁🍁🍁🍁🍁 همچنان كه در قرآن فرموده: خداى تعالى دارد، به هر يك بخواهيد مى توانيد او را بخوانيد. اين بود ما درباره آيات اين سوره. ولى در توجيه هر يك از سوالهاى بالا وجوهى ذكر كرده اند كه دردى را دوا نمى كند.
قسمت سوم 🍁بیان آیات ( ۳ و ۴ ) سوره توحید🍁 لم يلد و لم يولد3⃣ و لم يكن له كفوا احد4⃣ 🔹 اين آيه كريمه از تعالى اين معنا را مى كند كه چيزى را . و يا به عبارت ديگر ذاتش شود، و جزئى از خودش از او گردد. چه به آن معنايى كه درباره تعالى و مى گويند، و چه به آن معنايى كه مذهبان از آلهه خود را سبحان مى پندارند. 🍁🍁🍁🍁🍁 و نيز اين آيه از خداى تعالى اين معنا را مى كنند كه او از چيزى متولد و شده باشد، حال اين تولد و اشتقاق به كه اراده شود، چه به آن كه وثنيت درباره خدايان خود گفته اند، كه بعضى اله و بعضى ديگر اله و بعضى ديگر اله است، و چه به نحوى ديگر. 🍁🍁🍁🍁🍁 و نيز اين معنا را مى كنند كه براى خداى تعالى باشد كه برابر او در و يا در باشد، يعنى خداى تعالى و نمايد، و احدى از صاحبان اديان و غير ايشان قائل به وجود كفوى در خدا نيست، يعنى از دين داران و بى دينان نگفته كه الوجود (عز اسمه ) است، و اما در يعنى تدبير، قائل به آن شده اند، مانند وثنى ها كه براى خدايان خود الوهيت و تدبير شدند، حال چه خداى مانند فرعون و نمرود كه ادعاى الوهيت كردند، و چه . 🍁🍁🍁🍁🍁 و #۲ملاك در بودن در نظر آنان اين است كه براى اله و معبود خود در تدبير قائلند و مى گويند: الله تعالى فلان ناحيه را به فلان واگذار نموده و او مستقل در تدبير آن ناحيه است، همانطور كه خود خداى تعالى در تدبير آن ارباب و آلهه است، و او و اله الالهه است. و اگر در صفات را نشمرديم، براى آن بود كه ، يا صفت است يا صفت ، صفت ذات كه ذات است و صفت فعل هم از فعل مى شود. ، زاده نشدن و نداشتن خدا بر بودن و يگانگى او در و و است. ⬅️ و اين معناى از بودن در آلهه مشركين نيز تصور دارد، نظير كه براى  موجودى از موجودات ممكن بپندارند، اين نيز است براى كفو بودن، چون اين فرض نيز به اين است كه انسان بپندارد مثلا فلان خودش بيمارى ما را شفا مى دهد و در از بيماريمان احتياجى به خداى تعالى نداريم، با اينكه گياه مذكور از هر جهتى به خداى تعالى است، و آيه مورد بحث اين را نيز مى كند. 🍁🍁🍁🍁🍁 بيان اينكه ، زاده نشدن و نداشتن خدا بر صمد بودن و يگانگى او در و و افعال است. و صفات گانه اى كه در اين سوره شده، يعنى شدن چيزى از خدا، و تولد خداى تعالى از ديگر، و داشتن كفو، هر چند ممكن است نفى آنها را بر صفت خداى تعالى كرد، و به وجهى گفت احديت خداى تعالى كافى است در اينكه او هيچ يك از اين صفت را نداشته باشد، و ليكن اين معنا به نظر مى رسد كه بر خدا باشند. 🍁🍁🍁🍁🍁 اما اينكه نشدن چيزى از خدا فرع صمديت او است، اين است كه ولادت كه خود نوعى و قسمت است به هر معنايى كه تفسير شود، بدون تصور ندارد، كسى كه مى زايد و چيزى از او مى شود بايد خودش داراى باشد، و چيزى كه جزء دارد به جزء است، چون بديهى است موجود از چند چيز وقتى آن موجود است كه آن چند جزء را داشته باشد، و خداى سبحان است هر محتاجى در حاجتش به او منتهى مى گردد، و چنين كسى در او تصور ندارد. ⬅️و از جمله كه در باره اين آيه (۴) گفته شده، اين است كه از كفو، است، چون همسر هر كسى او است. و بنابه اين گفتار آيه شريفه همان را مى كند كه آيه (۳) سوره جن (تعالى جد ربنا ما اتخذ صاحبه).(بلند است مقام با عظمت پروردگار ما و او هرگز برای خود همسر (و فرزندی) انتخاب نکرده) افاده مى كند. و ليكن اين حرف .
قسمت چهارم 🍁 بیان آیات (۴) سوره توحید🍁 و لم یکن له کفوا احد4⃣ ⬅️و اما اينكه نداشتنش متفرع بر او است، اين است كه كفو چه اينكه كفو در خداى تعالى فرض شود و چه كفو در او، وقتى تصور دارد كه كفو در عملى كه در آن عمل كفو شده در ذات خود و نياز از خداى تعالى باشد، و گفتيم كه خداى تعالى است و صمد هم هست، يعنى همان كفو فرضى در آن عمل كه كفو فرض شده او است و بى نياز از او نيست، پس كفو هم نيست. 🍁🍁🍁🍁🍁 بنابر اين روشن شد كه در دو آيه، متفرع بر صمديت خداى تعالى است، و مال خداى تعالى و آن به اثبات خدا در و و او است، به اين معنا كه خداى تعالى در ذاتش است و چيزى به او نيست، نه در ذاتش و نه در صفات و افعالش، پس ذات خداى تعالى به ذات خود او و براى ذات خود او است، بدون اينكه بغير خودش باشد و بدون اينكه محتاج باشد، به خلاف خداى تعالى كه در ذات و صفات و افعال خود خداى تعالايند، و او است كه به و ساحت كبريايى و عظمتش موجودى را با صفات و افعال خلق مى كند، پس حاصل مفاد سوره اين است كه، خداى تعالى را به صفت و توصيف مى كند. 🍁 بحث روايتى سوره توحید🍁 🔹در به سند خود از محمد بن مسلم از امام (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: از خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) پرسيدند: مشخصات و و پروردگارت را براى ما بيان كن. آن جناب تا روز پاسخ نداد، تا آنكه  (قل هو الله احد) نازل شد. 🍁🍁🍁🍁🍁 : و در كتاب از امام (عليه السلام) روايت آورده كه فرمود: كننده بن صورياى يهودى بوده، و در بعضى روايات اهل آمده كه عبدالله بن سلام بوده، و اين سؤال را در كرد، و بعد از شنيدن پاسخ آورد، ولى ايمان خود را مى داشت، و در بعضى ديگر آمده از بودند كه اين سؤال را از آن جناب كردند، و در روايات بسيارى از طرق اهل آمده كه اصلا سؤال از ناحيه يهوديان ، بلكه از ناحيه بوده، و به هر حال هر چه بوده از حسب و نسب، و خداى تعالى است. 🍁🍁🍁🍁🍁 و در كتاب به سند خود از بن نباته از (عليه السلام) روايت آورده كه در ضمن فرمود: خداى عزوجل همان (قل هو الله...) است و در كتاب به سند خود از امام (عليه السلام) روايت كرده كه در حديث فرمود: خداى تعالى به آن جناب - يعنى به خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) - فرمود:  (قل هو الله احد) را همانطور كه نازل شده بخوان، كه اين سوره و من است. 🍁🍁🍁🍁🍁 : و نيز به سند خود از بن جعفر روايتى در اين روايت آورده. و در المنثور است كه در كتاب خود از ابن عباس از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) روايت كرده كه فرمود: سوره (قل هو الله احد)  قرآن است. 🍁مؤلف کتاب تفسیرالمیزان می نویسد: و در تفسير كلمه (صمد) معانى ديگرى از ائمه اهل بيت (عليهم السلام) روايت شده، از آن جمله امام (عليه السلام) فرمود: به معناى و است كه سايرين او را كنند، سيدى كه او هيچ و نباشد.
قسمت پنجم 🍁بحث روایتی سوره توحید🍁 ⬅️: روايات از طرق اهل در اين بسيار زياد است، و آن را از عده اى از از قبيل عباس و الدرداء، عمر، ، مسعود، سعيد خدرى، بن انس، ايوب، امامه، و غير نامبردگان از خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) روايت كرده اند، و نيز در عده اى از روايات وارده از امامان (عليهم السلم) آمده، و در توجيه آن مختلف ذكر كرده اند، كه ترين آن اين است كه تمامى معارف قرآنى به اصل بر مى گردد، و و ، و سوره مورد بحث از اين سه اصل اصل را شده، از اول تا به آخرش درباره آن سخن گفته، و آن اصل است. 🍁🍁🍁🍁🍁 و در كتاب از المومنين (عليه السلام) روايت آورده كه فرمود در عالم (عليه السلام) را ديدم، و اين رويا يك شب از جنگ بود، به آن جناب گفتم: از آنچه دارى چيزى به من بده كه بر دشمنان شوم. خضر(ع) گفت: بگو:  ()، همينكه صبح شد، روياى خود را براى خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بازگو كردم، به من فرمود: اى على را ياد گرفتى، و اين كلام در جنگ بدر بر زبانم بود. 🍁🍁🍁 و نيز در آن كتاب آمده كه المومنين على (عليه السلام)  (قل هو الله احد) را خواند، و وقتى شد گفت: (يا هو يا من لا هو الا هو اغفرلى و انصرنى على القوم الكافرين - اى كسى كه نيست او مگر او، مرا بيامرز و مرا بر قوم كافر يارى فرما). و در البلاغه در باره خداى تعالى آمده : (الاحد لا بتاويل عدد - است، اما نه به ). : اين روايت را در هم از حضرت (عليه السلام) نقل كرده به اين عبارت: (احد لا بتاويل عدد). ⬅️ در اصول به سند خود از بن قاسم جعفرى روايت آورده كه گفت: به امام ابى جعفر دوم الائمه (ع) عرضه داشتم: كلمه چه معنايى دارد، فرمود به معناى است، يعنى كه موجودات عالم در كوچك و بزرگ به او ميكنند و اويند. 🍁🍁🍁 : و در كلمه (صمد) معانى ديگرى از اهل بيت (ع) روايت شده، از آن جمله امام (ع) فرمود: به معناى و است كه سايرين او را كنند، سيدى كه او هيچ آمر و ناهى نباشد. و از بن على (ع) روايت شده كه فرموده است: كسى و چيزى را گويند كه ندارد، و نيز به كسى گويند كه ، و همچنين به كسى گفته مى شود كه بوده و لا يزال خواهد بود. و از امام (ع) نقل شده كه فرمود: كسى است كه هر گاه چيزى را كند تنها بگويد: آن چيز موجود شود. و باز صمد به معناى كسى است كه موجودات را الگوى قبلى خلق كرده، آنها را و به مختلف و ازواج خلق كرده، كسى است كه در و نداشتن يگانه است، و نيز در نداشتن شكل و مثل و شريك است. 🍁🍁🍁 و اصل در معناى همان معنايى است كه از جعفر دوم (ع) نقل كرديم، چون در معناى آن از مفهوم قصد گرفته شده بود، و بنابراين، معانى ديگر و اى كه از (ع) نقل شد تفسير به معناى اصلى است، چون همه آنها از لوازم بودن خداى تعالى است، آرى خداى تعالى است كه هر موجودى در هر كه دارد به سوى او رجوع دارد، و خود او دچار حاجتى نمى شود. 🍁🍁🍁 و در كتاب از بن وهب قرشى از امام (ع) از آباى گرامى اش (ع) روايت آورده كه اهل به بن على (ع) اى نوشته، و در آن از كلمه() پرسيدند، حضرت در پاسخشان اين نامه را به ايشان نوشت: بسم الله الرحمن الرحيم اما بعد، مبادا در كريم كنيد. و در آن راه نيندازيد، و بدون و از روى و درباره آن چيزى مگوييد، كه از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) شنيدم كه مى فرمود: كسى كه بدون در باره قرآن سخن بگويد، او پر از خواهد بود، و خداى سبحان كلمه () را تفسير كرده، بعد از آنكه فرمود: (الله احد الله الصمد)، آن را با آيه بعد تفسير نموده، فرمود: (لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفوا احد). 🍁🍁🍁 و باز در آن كتاب در از المومنين(ع) آمده كه فرمود: عزوجل كسى است كه از كسى نشده تا در شريكى داشته باشد، و خود نمى شود تا موروثى از بين رفتنى باشد. و در كتاب در خطبه اى از آن جناب آمده كه فرمود: تعالى از آن است كه داشته باشد تا به آن كفو  شود. : در اين معانى كه تاكنون از روايات نقل كرديم روایات دیگری نیز هست.