eitaa logo
قرآن و امام حسین ع
973 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
915 ویدیو
432 فایل
مطالب کانال: ارتباط امام حسین ع با قران در موارد مختلف عاشوراء آیات الولایه : آیاتی که در قرآن درباره ی 14 معصوم آمده است. علوم قرانی برای تحکیم ایمان و اعتقاد تلگرام https://t.me/qoranvamamhoosein ایتا http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت دوم‌ 🍁بیان آیه (۲) سوره توحید🍁 الله الصمد2⃣ 🔹اصل در معناى كلمه ( كردن و يا قصد كردن با است، وقتى گفته مى شود: (صمده، يصمده، صمدا) معنايش اين است كه فلانى فلان كس يا فلان چيز را كرد،  در حالى كه بر او اعتماد كرده بود. از اين كلمه را - كه است - به معانى تفسير كرده اند كه بيشتر آنها به معناى زير است:  ( و بزرگى كه از به جانبش مى كنند تا حوايجشان را برآورد) و چون در آيه مورد بحث آمده همين معنا را  مى دهد، پس خداى تعالى سيد و بزرگى است كه عالم در تمامى او را قصد مى كنند. 🍁🍁🍁🍁🍁 آرى وقتى تعالى پديد آورنده همه عالم است، و هر چيزى كه داراى است هستى را خدا به او داده، پس هر چيزى كه نام () صادق بر آن باشد، در و و آثارش به خدا است، و در رفع حاجتش او را مى كند، همچنان كه خودش فرموده:  (الا له الخلق و الامر)، و نيز به طور فرموده:  (و ان الى ربك المنتهى )، پس خداى تعالى در هر كه در عالم وجود تصور شود است، يعنى چيز قصد هيچ چيز ديگر نمى كند مگر آنكه مقصدش او است و بر آمدن حاجتش به وسيله او است. 🍁🍁🍁🍁🍁 از اينجا روشن مى شود كه اگر و بر سر كلمه () در آمده، منظور است، مى فهماند خداى تعالى صمد است، به كلمه (احد) كه الف ولام بر سرش در  نيامده، براى اينكه اين كلمه با معناى كه افاده مى كند در جمله بر احدى غير خداى تعالى اطلاق نمى شود، پس حاجت نبود كه با آوردن الف و لام حصر را در جناب حق تعالى افاده كند، و يا احديت از بين احديت ها را برساند. ⬅️و اما اينكه چرا كلمه () ذكر شد، با اينكه ممكن بود بفرمايد: (قل هو الله احد و صمد)؟ اين تكرار براى اشاره به اين معنا بوده كه هر يك از جمله (هو الله احد) و (الله الصمد)  كافى در خداى تعالى است، چون ، مقام معرفى خدا به وسيله است كه خود او باشد، پس معنا چنين است كه به خداى تعالى حاصل مى گردد چه از جمله (هو الله احد) و چه از شنيدن (الله الصمد) چه آنجور و شود و چه اينجور. 🍁🍁🍁🍁🍁 و اين آيه شريفه در عين حال هم به وسيله صفات ، خداى تعالى را كرده، و هم به وسيله صفات . جمله (الله احد)  را به صفت توصيف كرده، كه احديت ذات است. و جمله (الله الصمد) او را به صفت توصيف كرده كه صفت است، چون گفتيم  صمديت عبارت از اين است كه هر چيزى به سوى او مى شود. 🍁🍁🍁🍁🍁 از گفته اند: كلمه () به معناى هر چيز است كه جوفش نباشد، و در  نتيجه نه و نه و نه و نه بياورد و نه از كسى شود. كه بنابر اين ، جمله (لم يلد و لم يولد) تفسير كلمه () خواهد بود. سوره خداى تعالى را به و بازگشت ما سوى الله در حوائج وجوديش به سوى او و نيز به اينكه احدى نه در و نه در و نه در شريك او نيست مى ستايد، و اين توحيد قرآنى، توحيدى است كه به خود قرآن كريم است، و معارف (اصولى و فروعى و اخلاقى) اسلام بر اين پى ريزى شده است.
قسمت سوم 🍁بیان آیات ( ۳ و ۴ ) سوره توحید🍁 لم يلد و لم يولد3⃣ و لم يكن له كفوا احد4⃣ 🔹 اين آيه كريمه از تعالى اين معنا را مى كند كه چيزى را . و يا به عبارت ديگر ذاتش شود، و جزئى از خودش از او گردد. چه به آن معنايى كه درباره تعالى و مى گويند، و چه به آن معنايى كه مذهبان از آلهه خود را سبحان مى پندارند. 🍁🍁🍁🍁🍁 و نيز اين آيه از خداى تعالى اين معنا را مى كنند كه او از چيزى متولد و شده باشد، حال اين تولد و اشتقاق به كه اراده شود، چه به آن كه وثنيت درباره خدايان خود گفته اند، كه بعضى اله و بعضى ديگر اله و بعضى ديگر اله است، و چه به نحوى ديگر. 🍁🍁🍁🍁🍁 و نيز اين معنا را مى كنند كه براى خداى تعالى باشد كه برابر او در و يا در باشد، يعنى خداى تعالى و نمايد، و احدى از صاحبان اديان و غير ايشان قائل به وجود كفوى در خدا نيست، يعنى از دين داران و بى دينان نگفته كه الوجود (عز اسمه ) است، و اما در يعنى تدبير، قائل به آن شده اند، مانند وثنى ها كه براى خدايان خود الوهيت و تدبير شدند، حال چه خداى مانند فرعون و نمرود كه ادعاى الوهيت كردند، و چه . 🍁🍁🍁🍁🍁 و #۲ملاك در بودن در نظر آنان اين است كه براى اله و معبود خود در تدبير قائلند و مى گويند: الله تعالى فلان ناحيه را به فلان واگذار نموده و او مستقل در تدبير آن ناحيه است، همانطور كه خود خداى تعالى در تدبير آن ارباب و آلهه است، و او و اله الالهه است. و اگر در صفات را نشمرديم، براى آن بود كه ، يا صفت است يا صفت ، صفت ذات كه ذات است و صفت فعل هم از فعل مى شود. ، زاده نشدن و نداشتن خدا بر بودن و يگانگى او در و و است. ⬅️ و اين معناى از بودن در آلهه مشركين نيز تصور دارد، نظير كه براى  موجودى از موجودات ممكن بپندارند، اين نيز است براى كفو بودن، چون اين فرض نيز به اين است كه انسان بپندارد مثلا فلان خودش بيمارى ما را شفا مى دهد و در از بيماريمان احتياجى به خداى تعالى نداريم، با اينكه گياه مذكور از هر جهتى به خداى تعالى است، و آيه مورد بحث اين را نيز مى كند. 🍁🍁🍁🍁🍁 بيان اينكه ، زاده نشدن و نداشتن خدا بر صمد بودن و يگانگى او در و و افعال است. و صفات گانه اى كه در اين سوره شده، يعنى شدن چيزى از خدا، و تولد خداى تعالى از ديگر، و داشتن كفو، هر چند ممكن است نفى آنها را بر صفت خداى تعالى كرد، و به وجهى گفت احديت خداى تعالى كافى است در اينكه او هيچ يك از اين صفت را نداشته باشد، و ليكن اين معنا به نظر مى رسد كه بر خدا باشند. 🍁🍁🍁🍁🍁 اما اينكه نشدن چيزى از خدا فرع صمديت او است، اين است كه ولادت كه خود نوعى و قسمت است به هر معنايى كه تفسير شود، بدون تصور ندارد، كسى كه مى زايد و چيزى از او مى شود بايد خودش داراى باشد، و چيزى كه جزء دارد به جزء است، چون بديهى است موجود از چند چيز وقتى آن موجود است كه آن چند جزء را داشته باشد، و خداى سبحان است هر محتاجى در حاجتش به او منتهى مى گردد، و چنين كسى در او تصور ندارد. ⬅️و از جمله كه در باره اين آيه (۴) گفته شده، اين است كه از كفو، است، چون همسر هر كسى او است. و بنابه اين گفتار آيه شريفه همان را مى كند كه آيه (۳) سوره جن (تعالى جد ربنا ما اتخذ صاحبه).(بلند است مقام با عظمت پروردگار ما و او هرگز برای خود همسر (و فرزندی) انتخاب نکرده) افاده مى كند. و ليكن اين حرف .
قسمت دوم 🍁بیان آیه 2⃣ 🍁 و رايت الناس يدخلون فى دين اللّه افواجا2⃣ راغب در می گويد: كلمه (فوج) به معناى است كه به سرعت عبور كنند، و اين كلمه (افواج) مى آيد.معناى (داخل شدن مردم در دين خدا افواجا) اين است كه جماعتى از جماعتى ديگر به اسلام در آيند، مراد از دين اللّه همان است، چون خداى تعالى به حكم آيه(ان الدين عنداللّه الاسلام) از اسلام را دین نمیداند. 🍁بيان آیه 3⃣ 🍁 فسبح بحمد ربك و استغفره انه كان توابا3⃣ 🔹از آنجايى كه اين نصرت و فتح خداى تعالى نسبت به ، و است و به عبارتى ديگر اين نصرت و فتح باطل و حق بود، مناسب بود كه از جهت اول _ سخن از و تنزيه خداى تعالى برود، و از جهت - كه نعمت بزرگى است - سخن از و ثناى او برود، و به همين جهت به آن جناب دستور داد تا خدا را با تسبيح گويد. 🍁🍁🍁🍁🍁 البته در اين ميان براى توجيه و مناسبت اين دستور هست، و آن اين است كه حق عزوجل كه رب عالم است، بر بنده اش اين است كه او را با ذكر كند و بياد نقص و حاجت خود بيفتد، و چون باعث شد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) از گرفتاريهايى كه در از بين بردن و ريشه داشت حاصل كند، دستورش داد که از این به که بيشتر است، به جلال خدا - كه او است - و - كه حمد او است و و حاجت خودش، كه است - بپردازد، و استغفار در مثل رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) كه آمرزيده هست، درخواست است، چون به مغفرت از نظر مثل احتياج به مغفرت است، (دقت فرماييد). و اين استغفار از ناحيه آن جناب شكرگزارى است. 🍁🍁🍁🍁🍁 (انه كان توابا) - اين جمله به استغفار را مى كند، و در حال تشويق و هم هست. 🍁 بحث روايتى سوره نصر🍁 ✅چند مربوط به سوره نصر  🔹در از روايت كرده كه گفت: وقتى اين سوره شد، خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آن را بر قرائت كرد، اصحاب همه خوشحال گشته به يكديگر مى دادند، ولى وقتى آن را شنيد كرد، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) پرسيد: چرا مى گريى ؟ عرضه داشت: من خيال مى كنم اين سوره تو را به تو مى دهد، يا رسول الله. حضرت فرمود: اين سوره همان را مى گويد كه تو ، و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بعد از نزول اين سوره از سال زندگى نكرد، و از آن به بعد هم ديگر كسى او را و خوشحال نديد. 🍁🍁🍁🍁🍁 : اين در از روايات با عباراتى آمده. و بعضى در دلالت سوره بر خبر آن جناب چنين گفته اند كه: اين سوره دارد بر اينكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) از انجام رسالات خود شده، آنچه بود انجام دهد انجام داده، و دوران تلاش و مجاهدتش به رسيده، و معلوم است كه طبق مثل معروف عند الكمال يرقب الزوال، هر چيزى كه به رسيد بايد منتظر بود. 🍁🍁🍁🍁🍁 و در كتاب از روايت كرده كه گفت: خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در عمرش نمى ايستاد و نمى نشست و نمى آمد و نمى رفت، اينكه مى گفت: سبحان الله و بحمده و استغفر الله و اتوب اليه. ما اين معنا را پرسيديم، فرمود: من بدين عمل شده ام، آنگاه اين سوره را مى خواند: (اذا جاء نصر الله و الفتح ). 🍁🍁🍁🍁🍁 : و در اين روايات يكى دو تا ، البته در آنها در اينكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) چه مى گفته هست. 🔹در از بن خالد از حضرت (عليه السلام) روايت آورده كه گفت: من از پدرم شنيدم كه از پدرش (عليه السلام) حديث كرد كه: سوره اى كه از قرآن شد سوره (بسم الله الرحمن الرحيم اقرا باسم ربك ) بود، و سوره اى كه شد سوره بود.