eitaa logo
درسهایی از قران کریم ( ترجمه و آموزش و روخوانی و تجوید و دائره المعارف ....... )
2.9هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
5.5هزار ویدیو
18 فایل
آنچه که از قران کریم می دانیم کپی مطالب آزاد و فقط یه صلوات به روح پدر و مادرم بفرست 💗💗💗
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽📚🕥 (ع) پاك زيستى ابراهيم عليه‏السلام‏ روزى ابراهيم عليه‏السلام وقتى كه صبح برخاست (به آيينه نگاه كرد) در صورت خود يك لاخ موى سفيد ديد كه نشانه پيرى است، گفت: الحمدُ للهِ الَّذِى بَلَغنى هذا المَبلَغَ وَ لَم اَعصِى اللهَ طَرفَةَ عَينٍ؛ حمد و سپاس خداوندى را كه مرا به اين سن و سال رسانيد كه در اين مدت به اندازه يك چشم به هم زدن گناه نكردم. مهمان‏دوستى ابراهيم عليه‏السلام و لقب خليل براى او 1 - روزى پنج نفر به خانه ابراهيم عليه‏السلام آمدند (ان‏ها فرشتگان مأمور خدا همراه جبرئيل، به صورت انسان‏ نزد ابراهيم عليه‏السلام آمده بودند). ابراهيم با اين كه آن‏ها را نمى‏شناخت، گوساله‏اى را كشت و براى آن‏ها غذاى لذيذى فراهم كرد و جلو آن‏ها نهاد، آن‏ها گفتند: از اين غذا نمى‏خوريم، مگر اين كه به ما خبر دهى كه قيمت اين گوساله چقدر است؟! ابراهيم گفت: قيمت اين غذا آن است كه در آغاز خوردن بسم‏الله و در پايان الحمدلله بگوييد. جبرئيل به همراهان خود گفت: سزاوار است كه خداوند اين مرد را به عنوان خليل (دوست خالص) خود برگزيند. 2 - روزى ديگر، گروهى بر ابراهيم عليه‏السلام وارد شدند، در خانه غذا نبود، ابراهيم با خود گفت: اگر تيرهاى سقف خانه را بيرون بياورم و به نجار بفروشم، تا غذاى مهمانان را فراهم كنم، مى‏ترسم بت‏پرستان از آن تيرها، بت بسازند. سرانجام مهمانان را در اطاق مهمانى جاى داد و پيراهن خود را برداشت و از خانه بيرون رفت، تا به محلى رسيد و در آن جا مشغول نماز شد، پس از خواندن دو ركعت نماز، ديد پيراهنش نيست، دانست كه خداوند اسباب كار را فراهم نموده است، به خانه بازگشت، همسرش ساره را ديد كه سرگرم آماده نمودن غذا است، پرسيد: اين غذا را از كجا تهيه نمودى؟ ساره گفت: اين غذا از همان مواد است كه توسط مردى فرستادى، معلوم شد كه خداوند لطف فرموده و با دست غيبى خود آن غذا را به خانه ابراهيم عليه‏السلام فرستاده است. 3 - امام صادق عليه‏السلام فرمود: ابراهيم عليه‏السلام پدر مهربانى براى مهمانان بود، هرگاه به او مهمان نمى‏رسيد، از خانه بيرون مى‏آمد و به جستجوى مهمان مى‏پرداخت. روزى براى پيدا كردن مهمان از خانه خارج شد و در خانه را بست و قفل كرد و كليد آن را همراه خود برد، پس از ساعتى جستجو، به خانه بازگشت ناگاه مردى يا شبيه مردى را در خانه خود ديد، به او گفت: اى بنده خدا! با اجازه چه كسى وارد اين خانه شدى؟ آن مرد گفت: با اجازه پروردگار اين خانه، اين سخن سه بار بين ابراهيم عليه‏السلام و آن مرد تكرار شد، ابراهيم دريافت كه آن مرد جبرئيل است، خداوند را شكر و سپاس نمود. در اين هنگام جبرئيل گفت: خداوند مرا به سوى يكى از بندگانش كه او را خليل (و دوست خالص) خود كرده، فرستاده است. ابراهيم فرمود: آن بنده را به من معرفى كن، تا آخر عمر خدمتگزار او گردم. جبرئيل گفت: آن بنده تو هستى. ابراهيم گفت: چرا خداوند مرا خليل خوانده است؟ جبرئيل گفت: زيرا تو هرگز از احدى چيزى را درخواست نكردى و هيچ كس هنگام درخواست از تو جواب منفى نشنيد. .................................. کانال 👇 @Targomeh
۱۷ دی ۱۴۰۰
﷽📚🕥 (ع) رحمت وسيع خدا در مقايسه با مهمان خواهى ابراهيم عليه‏السلام‏ روايت شده: تا مهمان به خانه ابراهيم عليه‏السلام نمى‏آمد، او در خانه غذا نمى‏خورد، وقتى فرا رسيد كه يك شبانه روز مهمان بر او وارد نشد، او از خانه بيرون آمد و در صحرا به جستجوى مهمان پرداخت، پيرمردى را ديد، جوياى حال او شد، وقتى خوب به جستجو پرداخت فهميد آن پيرمرد، بت پرست است، ابراهيم گفت: افسوس، اگر تو مسلمان بودى، مهمان من مى‏شدى و از غذاى من مى‏خوردى. پيرمرد از كنار ابراهيم عليه‏السلام گذشت. در اين هنگام جبرئيل بر ابراهيم عليه‏السلام نازل شد و گفت: خداوند سلام مى‏رساند و مى‏فرمايد اين پيرمرد هفتاد سال مشرك و بت پرست بود، و ما رزق او را كم نكرديم، اينك چاشت يك روز او را به تو حواله نموديم، ولى تو به خاطر بت‏پرستى او، به او غذا ندادى. ابراهيم عليه‏السلام از كرده خود پشيمان شد و به عقب بازگشت و به جستجوى آن پيرمرد پرداخت، تا او را پيدا كرد و به خانه خود دعوت نمود، پيرمرد گفت: چرا بار اول مرا رد كردى، و اينك پذيرفتى؟ ابراهيم عليه‏السلام پيام و هشدار خداوند را به او خبر داد. پيرمرد در فكر فرو رفت و سپس گفت: نافرمانى از چنين خداوند بزرگوارى، دور از مروت و جوانمردى است. آن گاه به آيين ابراهيم عليه‏السلام گرويده شد و آن را پذيرفت و بر اثر خلوص و كوشش در راه خدا پرستى، از بزرگان دين شد. ┄┅─✵💝✵─┅┄ کانال 👇 @Targomeh
۱۸ دی ۱۴۰۰
﷽📚🕥 (ع) ملاقات ابراهيم عليه‏السلام با ماريا عابد سال‏خورده‏ در عصر حضرت ابراهيم عابدى زندگى مى‏كرد كه گويند 660 سال عمر كرده بود، او در جزيره‏اى به عبادت اشتغال داشت، و بين او و مردم درياچه‏اى عميق فاصله داشت، او هر سه سال از جزيره خارج مى‏شد و به ميان مردم مى‏آمد و در صحرايى به عبادت مشغول مى‏شد، روزى هنگام خروج و عبور، در صحرا گوسفندانى را ديد كه به قدرى زيبا و براق و لطيف بودند گويى روغن به بدنشان ماليده شده بود، در كنار آن گوسفندان، جوان زيبايى را كه چهره‏اش همچون پاره ماه مى‏درخشيد مشاهده نمود كه آن گوسفندان را مى‏چراند، مجذوب آن جوان و گوسفندانش شد و نزد او آمد و گفت: اى جوان اين گوسفندان مال كيست؟ جوان: مال حضرت ابراهيم خليل الرحمن است. ماريا: تو كيستى؟ جوان: من پسر ابراهيم هستم و نامم اسحاق است. ماريا پيش خود گفت: خدايا مرا قبل از آن كه بميرم، به ديدار ابراهيم خليل موفق گردان. سپس ماريا از آن جا گذشت، اسحاق ماجراى ديدار ماريا و گفتار او را به پدرش ابراهيم خبر داد، سه سال از اين ماجرا گذشت. ابراهيم مشتاق ديدار ماريا شد، تصميم گرفت او را زيارت كند، سرانجام در سير و سياحت خود به صحرا رفت، و در آن جا ماريا را كه مشغول عبادت و نماز بود ملاقات كرد، از نام و مدت عمر او پرسيد، ماريا پاسخ داد، ابراهيم پرسيد: در كجا سكونت دارى؟ ماريا: در جزيره‏اى زندگى مى‏كنم. ابراهيم: دوست دارم به خانه‏ات بيايم و چگونگى زندگى تو را بنگرم. ماريا: من ميوه‏هاى تازه را خشك مى‏كنم و به اندازه يك سال خود ذخيره مى‏نمايم، و سپس به جزيره مى‏برم و غذاى يك سال خود را تأمين مى‏نمايم، ابراهيم و ماريا حركت كردند تا كنار آب آمدند. ابراهيم: در كنار آب، كشتى و وسيله ديگر وجود ندارد، چگونه از آن آب خليج عبور مى‏كنى، و به جزيره مى‏رسى؟ ماريا: به اذن خدا بر روى آب راه مى‏روم. ابراهيم: من نيز حركت مى‏كنم شايد همان خداوندى كه آب را تحت تسخير تو قرار داده، تحت تسخير من نيز قرار دهد. ماريا جلو افتاد و بسم‏الله گفت و روى آب حركت نمود، ابراهيم نيز بسم‏الله گفت و روى آب حركت نمود، ماريا ديد ابراهيم نيز مانند او بر روى آب حركت مى‏كند، شگفت زده شد، و همراه ابراهيم به جزيره رسيدند، ابراهيم سه روز مهمان ماريا بود، ولى خود را معرفى نكرد، تا اين كه ابراهيم به ماريا گفت: چقدر در جاى زيبا و شادابى هستى، آيا مى‏خواهى دعا كنى كه خداوند مرا نيز در همين جا سكونت دهد تا همنشين تو گردم؟ ماريا: من دعا نمى‏كنم! ابراهيم: چرا دعا نمى‏كنى؟ ماريا: زيرا سه سال است حاجتى دارم و دعا كرده‏ام خداوند آن را اجابت ننموده است. ابراهيم: دعاى تو چيست؟ ماريا ماجراى ديدن گوسفندان زيبا و اسحاق را بازگو كرد و گفت: سه سال است كه دعا مى‏كنم كه خداوند مرا به زيارت ابراهيم خليل موفق كند، ولى هنوز خداوند دعاى مرا مستجاب ننموده است. ابراهيم در اين هنگام خود را معرفى كرد و گفت: اينك خداوند دعاى تو را اجابت نموده است، من ابراهيم هستم. ماريا شادمان شد و برخاست و ابراهيم را در آغوش گرفت، و مقدم او را گرامى داشت. طبق بعضى از روايات، ابراهيم از ماريا پرسيد چه روزى سخت‏ترين روزها است؟ او جواب داد: روز قيامت. ابراهيم گفت: بيا با هم براى نجات خود و امت از سختى روز قيامت دعا كنيم، ماريا گفت: چون سه سال است دعايم مستجاب نشده، من دعا نمى‏كنم... پس از آن كه ماريا فهميد دعايش با ديدار ابراهيم به استجابت رسيده، با ابراهيم عليه‏السلام در مورد نجات خداپرستان در روز سخت قيامت دعا كردند، و خوشبختى خود و آن‏ها را در آن روز مكافات، از درگاه خداوند خواستند به اين ترتيب كه ابراهيم دعا مى‏كرد و عابد آمين مى‏گفت. ابراهيم بسيار خرسند بود كه دوستى تازه پيدا كرده كه دل از دنيا كنده و دل به خدا داده و به عشق خدا، همواره مناجات و راز و نياز مى‏كند. •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• کانال 👇 @Targomeh
۲۰ دی ۱۴۰۰
﷽📚🕥 (ع) تابلوى ديگرى از عشق سرشار ابراهيم به خدا ابراهيم عليه‏السلام در عين آن كه عابد، پارسا و شيفته حق بود، مرد كار و تلاش بود، هرگز براى خود روا نمى‏دانست كه بى كار باشد، بخشى از زندگى او به كشاورزى و دامدارى گذشت، و در اين راستا پيشرفت وسيعى كرد، و صاحب چند گله گوسفند شد. بعضى از فرشتگان به خدا عرض كردند: دوستى ابراهيم با تو به خاطر آن همه نعمت‏هاى فراوانى است كه به او عطا كرده‏اى؟ خداوند خواست به آن‏ها نشان دهد كه چنين نيست، بلكه ابراهيم خدا را به حق شناخته است، به جبرئيل فرمود: در كنار ابراهيم برو و مرا ياد كن جبرئيل كنار ابراهيم آمد ديد او در كنار گوسفندان خود است، روى تلى ايستاد و با صداى بلند گفت: سبُّوح قُدُّوس ربُّ الملائِكةِ و الرُّوحِ؛ پاك و منزه است خداى فرشتگان و روح! ابراهيم تا نام خدا را شنيد، آن چنان شور و حالى پيدا كرد و هيجان زده شد كه زبان حالش اين بود: اين مطرب از كجاست كه بر گفت نام دوست تا جان و جامه نثار دهم در هواى دوست دل زنده مى‏شود به اميد وفاى يار جان رقص مى‏كند به سماع كلام دوست ابراهيم به اطراف نگريست و شخصى را روى تلى ديد نزدش آمد و گفت: آيا تو بودى كه نام دوستم را به زبان آوردى؟ او گفت: آرى. ابراهيم گفت: بار ديگر از نام دوستم ياد كن، يك سوم گوسفندانم را به تو خواهم بخشيد. او گفت: سبُّوح قُدُّوس ربُّ الملائِكةِ و الرُّوحِ ابراهيم عليه‏السلام با شنيدن اين واژه‏ها كه ياد آور خداى يكتا و بى همتا بود، چنان لذت مى‏برد كه قابل توصيف نيست، نزد آن شخص رفت و گفت: يك بار ديگر نام دوستم را ياد كن، نصف گوسفندانم را به تو خواهم بخشيد. آن شخص براى بار سوم، واژه‏هاى فوق را تكرار كرد، ابراهيم نزد او رفت و گفت: يك بار ديگر از نام دوستم ياد كن، همه گوسفندانم را به تو خواهم بخشيد. آن شخص، آن واژه‏ها را تكرار كرد. ابراهيم گفت: ديگر چيزى ندارم، خودم را به عنوان برده بگير، و يك بار ديگر نام دوستم را به زبان آور! آن شخص نام خدا را به زبان آورد، ابراهيم نزد او رفت و گفت: اينك من و گوسفندانم را ضبط كن كه از آن تو هستم. در اين هنگام جبرئيل خود را معرفى كرد و گفت: من جبرئيلم، نيازى به دوستى تو ندارم، به راستى كه مراحل دوستى خدا را به آخر رسانده‏اى، سزاوار است كه خداوند تو را به عنوان خليل (دوست خالص) خود برگزيند. •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• کانال 👇 @Targomeh
۲۱ دی ۱۴۰۰
﷽📚🕥 (ع) آرزوى ابراهيم خليل عليه‏السلام‏ شب بود، جمعى از اصحاب، در محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نشسته بودند و از بيانات آن بزرگوار، بهره‏مند مى‏شدند، آن بزرگوار در آن شب اين جريان را بيان كرد و فرمود: آن شب كه مرا به سوى آسمان‏ها به معراج مى‏بردند (يعنى در شب 17 يا 21 ماه رمضان سال 10 يا 12 بعثت) هنگامى كه به آسمان سوم رسيدم، منبرى براى من نصب نمودند، من بر عرشه منبر قرار گرفتم و ابراهيم خليل در پله پايين عرشه، قرار گرفت و ساير پيامبران در پله‏هاى پايين قرار گرفتند. در اين هنگام على عليه‏السلام ظاهر شد كه بر شترى از نور، سوار بود و صورتش مانند ماه شب چهارده مى‏درخشيد، و جمعى چون ستارگان تابان در اطراف او بودند، در اين وقت، ابراهيم خليل به من گفت: اين (اشاره به على عليه‏السلام) كدام پيامبر بزرگ و يا فرشته بلندمقام است؟ گفتم: او نه پيامبر است و نه فرشته، بلكه برادرم و پسرعمويم و دامادم و وارث علمم، على بن ابى طالب عليه‏السلام است. پرسيد: اين گروهى كه در اطراف او هستند، كيانند؟ گفتم: اين گروه، شيعيان على بن ابى طالب عليه‏السلام هستند. ابراهيم علاقمند شد كه جزء شيعيان على عليه‏السلام باشد، به خدا عرض كرد: پروردگارا! مرا از شيعيان على بن ابى طالب عليه‏السلام قرار بده. در اين هنگام جبرئيل نازل شد و اين آيه (81 سوره صافات) را خواند: وَ اءنّ مَن شيعَتِهِ لَاِبراهِيمَ؛ و از شيعيان او (در اصول اعتقادات) ابراهيم است. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به اصحاب فرمود: هرگاه بر پيامبران پيشين صلوات فرستاديد، نخست به من صلوات بفرستيد، سپس به آن‏ها، جز در مورد ابراهيم خليل كه هرگاه خواستيد به من صلوات بفرستيد، نخست به ابراهيم خليل صلوات بفرستيد، پرسيدند: چرا؟ فرمود: به همين دليل كه بيان كردم (او آرزو كرد تا از شيعيان على بن ابى طالب باشد.) •┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈• کانال 👇 @Targomeh
۲۲ دی ۱۴۰۰
﷽📚🕥 (ع) گوشه‏اى از دعاى ابراهيم عليه‏السلام‏ از ويژگى‏هاى ابراهيم اين بود كه بسيار دعا مى‏كرد، و بسيار مناجات و راز و نياز با خدا مى‏نمود، از اين رو در آيه 75 سوره هود مى‏خوانيم: اءنّ ابراهيمَ لَحَليم اوَّاه مُنيبٌ؛ همانا ابراهيم بسيار بردبار، و بسيار ناله كننده به درگاه خدا و بازگشت كننده به سوى خدا بود. به عنوان نمونه؛ بخشى از دعاهاى ابراهيم بعد از ساختن كعبه چنين بود: پروردگارا! اين شهر (مكه) را شهر امنى قرار ده! و من و فرزندانمن را از پرستش بتها دور نگه دار! پروردگارا! آن‏ها (بتها) بسيارى از مردم را گمراه ساختند! هر كس از من پيروى كند از من است و هر كس نافرمانى من كند، تو بخشنده و مهربانى. پروردگارا! من بعضى از فرزندانم را در سرزمين بى آب و علفى در كنار خانه‏اى كه حرم توست، ساكن ساختم، تا نماز را بر پا دارند، تو دلهاى گروهى از مردم را متوجه آن‏ها ساز، و از ثمرات به آن‏ها روزى ده، شايد آنان شكر تو را به جاى آورند. پروردگارا! تو مى‏دانى آن چه را ما پنهان يا آشكار مى‏كنيم، و چيزى در زمين و آسمان بر خدا پنهان نيست. •┈┄┅✾❀🕊💠🕊❀✾┅┄┈• کانال 👇 @Targomeh
۲۳ دی ۱۴۰۰
﷽📚🕥 (ع) رحلت آرام و شاد ابراهيم عليه‏السلام‏ روزى عزرائيل نزد ابراهيم آمد تا جان او را قبض كند، ابراهيم مرگ را دوست نداشت، عزرائيل متوجه شد و عرض كرد: ابراهيم، مرگ را ناخوش دارد. خداوند به عزرائيل وحى كرد: ابراهيم را آزاد بگذار چرا كه او دوست دارد زنده باشد و مرا عبادت كند. مدتها از اين ماجرا گذشت، تا روزى ابراهيم پيرمرد بسيار فرتوتى را ديد كه آن چه مى‏خورد، نيروى هضم ندارد و آن غذا از دهان او بيرون مى‏آيد، ديدن اين منظره سخت و رنج آور، موجب شد كه ابراهيم ادامه زندگى را تلخ بداند، و به مرگ علاقمند شود، در همين وقت، به خانه خود بازگشت، ناگاه يك شخص بسيار نورانى را كه تا آن روز چنان شخص زيبايى را نديده بود، مشاهده كرد، پرسيد: تو كيستى؟ او گفت: من فرشته مرگ (عزرائيل) هستم. ابراهيم گفت: سبحان الله! چه كسى است كه از نزديك شدن به تو و ديدار تو بى علاقه باشد، با اين كه داراى چنين جمالى دل آرا هستى. عزرائيل گفت: اى خليل خدا! هر گاه خداوند خير و سعادت كسى را بخواهد مرا با اين صورت نزد او مى‏فرستد، و اگر شر و بدبختى او را بخواهد، مرا در چهره ديگر نزد او بفرستد. آن گاه روح ابراهيم را قبض كرد. به اين ترتيب ابراهيم در سن 175 سالگى با كمال دلخوشى و شادابى، به سراى آخرت شتافت. در روايت ديگر از اميرمؤمنان عليه‏السلام نقل شده فرمود: هنگامى كه خداوند خواست ابراهيم را قبض روح كند، عزرائيل را نزد او فرستاد، عزرائيل نزد ابراهيم آمد و سلام كرد، ابراهيم جواب سلام او را داد و پرسيد: آيا براى قبض روح آمده‏اى يا براى احوالپرسى؟ عزرائيل: براى قبض روح آمده‏ام. ابراهيم: آيا دوستى را ديده‏اى كه دوستش را بميراند؟ عزرائيل بازگشت و به خدا عرض كرد: ابراهيم چنين ميگويد، خداوند به اون وحى نمود به ابراهيم بگو: هَل رَأيتَ حبيباً يَكرَهُ لقاءَ حبيبِهِ، اءنّ الحَبيبَ يُحبُّ لِقاءَ حَبيبِهِ؛ آيا دوستى را ديده‏اى كه از ديدار دوستش بى علاقه باشد، همانا دوست، به ديدار علاقمند است. ابراهيم به لقاى خدا، اشتياق يافت و با شور و شوق، دعوت حق را پذيرفت و در سن 175 سالگى به لقاء الله پيوست. 👈پايان داستان‏هاى زندگى حضرت ابراهيم عليه‏السلام ═ೋ❅🖋🦋❅ೋ═ کانال 👇 @Targomeh
۲۴ دی ۱۴۰۰
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 بسم الله الرحمن الرحيم 🌹 🌹 📚 : گفتگوی اهل کتاب درباره حضرت ابراهیم علیه السلام 🌸 يَا أهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَآجُّونَ فِى إِبْراَهِيمَ وَمَآ أُنِزلَتِ الْتَّوْرَاةُ وَ الْإِنْجِيلُ إِلَّا مِنْ بَعْدِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ‏ 🍀 ترجمه: اى اهل كتاب! چرا درباره‏ى ابراهیم گفتگو و نزاع مى‏ كنید؟ در حالى كه تورات وانجیل، پس از او نازل شده است، چرا تعقّل نمى‏ كنید؟ 🌷 : منظور يهود و نصارا است. 🌷 : از محاجه به معنی حجت و دلیل آوردن می آید در اینجا به معنی نزاع و گفتگو است. 🌷 أنزلت: نازل شده 🌸 : منظور از اهل کتاب یهود و نصارا هستند. هر یک از یهود و نصارا، ابراهیم علیه السلام را از خود مى‏ دانستند نزد پیامبر اسلام اجتماع کردند و به نزاع پرداختند یهود می گفتند: ابراهیم یهودی بوده و او تابع کتاب تورات بوده نصارا می گفتند: ابراهیم مسیحی بوده و او تابع کتاب انجیل بوده که آیات 65تا68سوره آل عمران نازل شد. 🌸 قبل از موسی و عیسی به دنیا آمده بود و در زمان ابراهیم دین یهودیت و مسیحیت وجود نداشت و دین یهود و مسیحیت بعدها به وجود آمد. اين آیه 65 سوره آل عمران آنها را در ادعاهای بی اساس و غیر منطقی تکذیب کرد. قرآن می فرماید: 《یا أهل الكتاب لم تحآجّون فى إبراهيم و مآ أنزلت التوراة و الإنجيل إلا من بعده أفلا تعقلون: اى اهل کتاب چرا درباره ابراهیم گفتگو و نزاع می کنید؟ در حالی که تورات و انجیل پس از او نازل شده است، چرا فکر نمی کنید؟》 چگونه شما ابراهیم را كه قبل از و بوده، تابع آن دو كتاب مى‏ دانید؟ كتابى كه هنوز نازل نشده بود، پیرو ندارد. آیا حاضر نیستید این مقدار هم فكر كنید كه لااقل حرف شما با تاریخ منطبق باشد. 🔹 پيام های آیه65سوره آل عمران 🔹 ✅ هنگام ، از القاب متین وعناوین فرهنگى مخاطبین استفاده شود. «یا اهل الكتاب» ✅ و ، از چنان ارزشى برخوردارند كه منسوبین به آن نیز محترمند. اهل‏كتاب، اهل قلم، اهل علم. «یا اهل الكتاب» ✅ سعى نكنید با انتساب شخصیّت‏ها به خود، خود را اثبات كنید. «لِمَ‏تحاجّون فى ابراهیم» به جاى نزاع در انتساب شخصیّت‏هاى والا، از فكر آنان پیروى كنید. ✅ ادّعاهاى خود را مستند و هماهنگ با منطق و فطرت و قرار دهید. کانال 👇 @Targomeh
۲۳ مرداد ۱۴۰۱
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 بسم الله الرحمن الرحيم 🌹 🌹 🌸 مَا كَانَ إِبْرَهِيمُ يَهُودِيّاً وَلَا نَصْرَانِيّاً وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفاً مُّسْلِماً وَ مَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ‏ 🍀 ترجمه:ابراهیم نه یهودى بود و نه نصرانى، بلكه او فردى حق‏گرا و تسلیم خدا بود و هرگز از مشركان نبود. 🌸 موضوع این آیه در ادامه آیات 65و66سوره آل عمران و در پاسخ گفتگوی یهودی ها و نصارا است که هر کدام را پیرو دین خود می دانستند که قرآن می فرماید: ما کان إبراهيم يهوديا و لا نصرانياً ولكن كان حنيفا مسلماً و ما كان من المشركين: ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی بلکه او فردی حق گرا و تسلیم خدا بود و هرگز از نبود. «حَنَف»، به معناى گرایش به حقّ است بنابراین «حَنیف» به كسى گفته مى‏ شود كه در مسیر باشد، ولى بت‏ پرستان آن را در مورد خود به كار مى‏ بردند و مشركان نیز «حُنفاء» خوانده مى‏ شدند. 🌸 این آیه، با آوردن كلمه‏ى «مسلماً» در كنار كلمه‏ى «حنیفاً»، هم دامن ابراهیم را از شرک پاک كرده است و هم دامن این كلمه‏ى مقدّس را از مشركان. امام صادق‏ علیه السلام در تفسیر عبارت «حنیفاً مسلماً» فرمودند: «خالصاً مخلصاً لیس فیه شى‏ء من عبادة الاوثان» یعنى شخصى خالص و برگزیده بود كه در او ذره‏اى از پرستش بت‏ها نبود. حضرت على‏ علیه السلام فرمودند: دین ابراهیم همان دین محمّدصلى الله علیه و آله بود. 🔹 پیام های آیه67سوره آل عمران🔹 ✅ علیه السلام فردی حق گرا و یکتاپرست و تسلیم خدا بود. کانال 👇 @Targomeh
۲۵ مرداد ۱۴۰۱
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 🌹 🌹 بخش ۲ 🔴 این آیات همانند سایر آیات سوره انعام در مکه نازل شده است. ترجمه آیات و کلمات در جلسه قبلی بیان شد در این جلسه به شرح آیات می پردازیم. 🌸 از آنجا كه جنبه مبارزه با شرک و بت ‌پرستى دارد، در اينجا به گوشه ‌اى از سرگذشت ، اشاره نموده، مى ‌فرمايد: «وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَةً: و هنگامی که ابراهیم به پدرش آزر گفت: آیا بت هایی را به عنوان معبود خود انتخاب می کنی؟» آزر عموی ابراهیم بود که را تربیت کرده بود به این خاطر به او پدر می گوید البته بعضی هم آزر را جد مادری ابراهیم نامیدند. نام پدر ابراهیم تارخ بود که او خداپرست بود. باز ابراهیم به عمویش گفت: «إِنِّي أَراكَ وَ قَوْمَكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ: قطعا من تو و قومت را در گمراهی آشکار می بینم» .چه گمراهى از اين آشكارتر كه مخلوق خود را معبود خود قرار دهد، و موجود بى ‌جان و بى ‌شعورى را پناهگاه خود بپندارد و حلّ مشكلات خود را از آنها بخواهد 🌸 همانطور كه ، ابراهيم را از زيان هاى بت ‌پرستى آگاه ساخت همچنين مالكيّت مطلقه و تسلّط پروردگار را بر تمام و به او نشان داد که می فرماید: «وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: و این گونه فرمانروایی و مالکیت خود را بر آسمان ها و زمین به ابراهیم نشان می دهیم» و سپس مى‌فرمايد: « وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ: تا از یقین کنندگان شود» شکّ نيست كه يقين استدلالى و فطرى به يگانگى خدا داشت، امّا با مطالعه در اسرار آفرينش اين يقين به سر حدّ كمال رسيد 🌸 از اين به بعد موضوع فوق را به طور مشروح بيان نموده و استدلال را از افول و غروب ستاره و خورشيد بر عدم الوهيّت آنها روشن مى ‌سازد. مى‌ فرماید: «فَلَمّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّي فَلَمّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلِينَ: پس وقتی شب او را فرو گرفت، ستاره ای دید گفت: این پروردگار من است؛ هنگامی که ستاره غروب کرد، گفت: من غروب کنندگان را دوست ندارم» 🌸 بار ديگر چشم بر صفحه آسمان دوخت، اين بار قرص سيم‌ گون ماه با فروغ و درخشش دلپذير خود بر صفحه آسمان ظاهر شده بود «فَلَمّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّي فَلَمّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضّالِّين: هنگامی که ماه را در حال طلوع دید گفت: این پروردگار من است؛ پس وقتی ماه غروب کرد، گفت: یقینا اگر پروردگارم مرا هدایت نکند بدون شک از گروه گمراهان خواهم بود» 🌸 در اين هنگام به پايان رسيده بود «فَلَمّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّي هذا أَكْبَرُ فَلَمّا أَفَلَتْ قالَ يا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمّا تُشْرِكُونَ: پس وقتی را در حال طلوع دید گفت: این پروردگار من است، این بزرگتر است؛ و هنگامی که غروب کرد، گفت: ای قوم من! بی تردید من از آنچه شریک خدا قرار می دهید بیزارم» 🌸 اكنون كه فهميدم در ماوراى اين مخلوقات متغيّر و محدود و اسير چنگال قوانين طبيعت، خدايى است قادر و حاكم بر نظام كائنات « إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِيفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ: همانا من به دور از انحراف و با قلبی حق گرا همه وجودم را به سوی کسی که آسمان ها و زمین را آفرید، متوجه‌ کردم و از مشرکان نیستم» در اين كه چگونه موحّد و يكتاپرست، به ستاره آسمان اشاره نموده و مى ‌گويد: «هذا ربّى» (اين خداى من است) بايد بگوييم علیه السلام اين را به عنوان يک خبر قطعى نگفت، بلكه به عنوان يک فرض و احتمال براى تفكّر و انديشيدن، اين سخن را بر زبان جارى كرد. و يا مفهوم آن اين است كه به اعتقاد شما اين خداى من است کانال 👇 @Targomeh 🍀🌺🍀🌺🍀🌺
۱۳ مرداد ۱۴۰۲
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 🌹 🌹 بخش ۳ 🔹 پیام های آیه ۷۴ تا ۷۹ سوره انعام ✅ در شیوه ی دعوت به ، باید از بستگان نزدیک شروع کرد. و باید از مسایل اصلی سخن گفت. ✅ سابقه ی شرک و بت پرستی، به قبل از رسالت باز می گردد. ✅ بت پرستی، انحرافی است که وجدان های سالم و عقل ، از آن انتقاد می کنند. ✅ آنکه را شناخت و به آن دعوت کرد و از چیزی نهراسید، خداوند دید ملکوتی به او می بخشد. ✅ پیامبران، از هدایت ویژه برخوردارند. ✅ عالی ترین درجه ی ایمان است. ✅ یکی از شیوه های احتجاج، اظهار همراهی با عقیده ی باطل و سپس رد کردن آن است. ✅ محبوب واقعی کسی است که محدود به مکان، زمان و موقت نباشد. ✅ در انتقاد ، باید از روش گام به گام بهره گرفت. ✅ در راه شناخت، باید به هدایت الهی تکیه کرد و بدون آن نمی توان به سرچشمه ی زلال معارف رسید. ✅ هم به هدایت الهی نیازمندند. ✅ کوچکی و بزرگی اجسام مهم نیست، همه آنها ناپایدارند، پس آن اجسام نمی توانند خدا باشند. ✅ شیوه ی تعلیم حق یا انتقاد از باطل، باید گام به گام باشد. ابتدا نفی ستاره و ماه و در نهایت خورشید ✅ برائت جستن، باید پس از بیان برهان و استدلال باشد. ✅ همین که برای ما روشن شد، با قاطعیت اعلام کنیم و از تنهایی نترسیم. ✅ کسی که از پرستش بت هایی جزیی، مادی، محدود و فانی بگذرد، به معبودی کلی، معنوی، بی نهایت و ابدی می رسد. ✅ در جلوه ها غرق نشوید که دیر یا زود، رنگ می بازند، به توجه کنید که جلوه آفرین است. ✅ می تواند به جایی برسد که عقاید باطل نسل ها و عصرها را در هم بشکند. کانال 👇 @Targomeh 🍀🌺🍀🌺🍀🌺
۱۳ مرداد ۱۴۰۲
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 🌹 🌸 وَكَيْفَ أَخَافُ مَآ أَشْرَكْتُمْ وَلَا تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُمْ بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا ۚ فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ ۖ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۸۱) الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوٓا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَٰٓئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ (۸۲) 🍀 ترجمه: و چگونه از آنچه شما شریک او قرار داده ‌اید بترسم؟! در حالی كه خود شما از اینكه چیزی را شریک خدا گرفته‌ اید كه خدا هیچ دلیلی بر حقّانیّت آن بر شما نازل نكرده نمی ‌ترسید، اگر حقایق را می‌دانید كدام یک از دو گروه [ منظور خداپرستان و مشركان‌] به ایمنی سزاوارترند؟(۸۱) كسانی كه ایمان آوردند و ایمانشان را به ستمی نیامیختند، ایمنی برای آنان است، و آنان هدایت یافتگانند (۸۲) 🌷 : دلیل 🌷 : دو گروه 🌷 : سزاوارتر 🌷 : نیامیختند 🌷 : هدایت یافتگان 🌸 این آیات همانند سایر آیات سوره انعام در مکه نازل شده است. در آيه ۸۱ منطق و استدلال ديگرى را از علیه السلام بيان مى‌ كند كه به جمعيّت بت ‌پرست مى ‌گويد: «وَ كَيْفَ أَخافُ ما أَشْرَكْتُمْ وَ لا تَخافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُمْ بِاللّهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطاناً: و چگونه از آنچه شما شریک او قرار داده اید بترسم؟ در حالی که خود شما از اینکه چیزی را شریک خدا گرفته اید که هیچ دلیلی بر حقانیت آن بر شما نازل نکرده نمی ترسید» 🌸 اكنون انصاف بدهيد «فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ: اگر حقایق را می دانید کدام یک از دو گروه [منظور خداپرستان و مشرکان] به ایمنی سزاوارترند؟» در واقع منطق در اينجا يک منطق عقلى بر اساس اين واقعيّت است كه شما مرا تهديد به خشم بت ها مى ‌كنيد در حالى كه تأثير وجودى آنها موهوم است، ولى از خشم خداوند بزرگ كه من و شما هر دو او را پذيرفته ‌ايم و هيچ گونه دستورى از طرف او درباره پرستش بت ها نرسيده ترس و وحشتى نداريد. 🌸 در آيه ۸۲ پاسخى از زبان حضرت ابراهيم علیه السلام به سؤالى كه خودش در آيه قبل مطرح نمود نقل شده است و اين يک شيوه جالب در استدلالات علمى است كه گاهى شخص استدلال كننده سؤالى از طرف مقابل مى‌ كند و خودش بلافاصله به پاسخ آن مى ‌پردازد اشاره به اين كه مطلب به قدرى روشن است كه هر كسی پاسخ آن را بايد بداند. مى‌گويد: «الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ: کسانی که ایمان آوردند و ایمانشان را به ستمی نیامیختند، ایمنی برای آنان است و آنان هدایت یافتگانند» 🔹 پیام های آیات ۸۱ و ۸۲ سوره انعام ✅ از تهدیدات موهوم ، نترسید. ✅ امنیت روحی، در پرتو توحید حاصل می شود. ✅ عقاید دینی باید بر اساس دلیل و برهان باشد. ✅ ، وسیله راهیابی به خداست، اگر آن را درست به کار گیریم، به نتایج صحیح می رسیم. ✅ آفت ، ظلم و شرک و به سراغ رهبران غیر الهی رفتن است. ✅ امنیت و هدایت واقعی در سایه ی ایمان و عدالت است. ✅ تا خالص نباشد، دلهره است. کانال 👇 @Targomeh 🍀🌺🍀🌺🍀🌺
۱۶ مرداد ۱۴۰۲