﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_ابراهیم (ع)
#قسمت_بیست_پنجم
پاك زيستى ابراهيم عليهالسلام
روزى ابراهيم عليهالسلام وقتى كه صبح برخاست (به آيينه نگاه كرد) در صورت خود يك لاخ موى سفيد ديد كه نشانه پيرى است، گفت:
الحمدُ للهِ الَّذِى بَلَغنى هذا المَبلَغَ وَ لَم اَعصِى اللهَ طَرفَةَ عَينٍ؛
حمد و سپاس خداوندى را كه مرا به اين سن و سال رسانيد كه در اين مدت به اندازه يك چشم به هم زدن گناه نكردم.
مهماندوستى ابراهيم عليهالسلام و لقب خليل براى او
1 - روزى پنج نفر به خانه ابراهيم عليهالسلام آمدند (انها فرشتگان مأمور خدا همراه جبرئيل، به صورت انسان نزد ابراهيم عليهالسلام آمده بودند). ابراهيم با اين كه آنها را نمىشناخت، گوسالهاى را كشت و براى آنها غذاى لذيذى فراهم كرد و جلو آنها نهاد، آنها گفتند: از اين غذا نمىخوريم، مگر اين كه به ما خبر دهى كه قيمت اين گوساله چقدر است؟!
ابراهيم گفت: قيمت اين غذا آن است كه در آغاز خوردن بسمالله و در پايان الحمدلله بگوييد.
جبرئيل به همراهان خود گفت: سزاوار است كه خداوند اين مرد را به عنوان خليل (دوست خالص) خود برگزيند.
2 - روزى ديگر، گروهى بر ابراهيم عليهالسلام وارد شدند، در خانه غذا نبود، ابراهيم با خود گفت: اگر تيرهاى سقف خانه را بيرون بياورم و به نجار بفروشم، تا غذاى مهمانان را فراهم كنم، مىترسم بتپرستان از آن تيرها، بت بسازند. سرانجام مهمانان را در اطاق مهمانى جاى داد و پيراهن خود را برداشت و از خانه بيرون رفت، تا به محلى رسيد و در آن جا مشغول نماز شد، پس از خواندن دو ركعت نماز، ديد پيراهنش نيست، دانست كه خداوند اسباب كار را فراهم نموده است، به خانه بازگشت، همسرش ساره را ديد كه سرگرم آماده نمودن غذا است، پرسيد: اين غذا را از كجا تهيه نمودى؟
ساره گفت: اين غذا از همان مواد است كه توسط مردى فرستادى، معلوم شد كه خداوند لطف فرموده و با دست غيبى خود آن غذا را به خانه ابراهيم عليهالسلام فرستاده است.
3 - امام صادق عليهالسلام فرمود: ابراهيم عليهالسلام پدر مهربانى براى مهمانان بود، هرگاه به او مهمان نمىرسيد، از خانه بيرون مىآمد و به جستجوى مهمان مىپرداخت. روزى براى پيدا كردن مهمان از خانه خارج شد و در خانه را بست و قفل كرد و كليد آن را همراه خود برد، پس از ساعتى جستجو، به خانه بازگشت ناگاه مردى يا شبيه مردى را در خانه خود ديد، به او گفت: اى بنده خدا! با اجازه چه كسى وارد اين خانه شدى؟
آن مرد گفت: با اجازه پروردگار اين خانه، اين سخن سه بار بين ابراهيم عليهالسلام و آن مرد تكرار شد، ابراهيم دريافت كه آن مرد جبرئيل است، خداوند را شكر و سپاس نمود. در اين هنگام جبرئيل گفت: خداوند مرا به سوى يكى از بندگانش كه او را خليل (و دوست خالص) خود كرده، فرستاده است.
ابراهيم فرمود: آن بنده را به من معرفى كن، تا آخر عمر خدمتگزار او گردم.
جبرئيل گفت: آن بنده تو هستى.
ابراهيم گفت: چرا خداوند مرا خليل خوانده است؟
جبرئيل گفت: زيرا تو هرگز از احدى چيزى را درخواست نكردى و هيچ كس هنگام درخواست از تو جواب منفى نشنيد.
..................................
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#ترجمه
#روخوانی
#تجوید
#دائره_المعارف
@Targomeh
۱۷ دی ۱۴۰۰
﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_ابراهیم(ع)
#قسمت_بیست_ششم
رحمت وسيع خدا در مقايسه با مهمان خواهى ابراهيم عليهالسلام
روايت شده: تا مهمان به خانه ابراهيم عليهالسلام نمىآمد، او در خانه غذا نمىخورد، وقتى فرا رسيد كه يك شبانه روز مهمان بر او وارد نشد، او از خانه بيرون آمد و در صحرا به جستجوى مهمان پرداخت، پيرمردى را ديد، جوياى حال او شد، وقتى خوب به جستجو پرداخت فهميد آن پيرمرد، بت پرست است، ابراهيم گفت: افسوس، اگر تو مسلمان بودى، مهمان من مىشدى و از غذاى من مىخوردى.
پيرمرد از كنار ابراهيم عليهالسلام گذشت. در اين هنگام جبرئيل بر ابراهيم عليهالسلام نازل شد و گفت: خداوند سلام مىرساند و مىفرمايد اين پيرمرد هفتاد سال مشرك و بت پرست بود، و ما رزق او را كم نكرديم، اينك چاشت يك روز او را به تو حواله نموديم، ولى تو به خاطر بتپرستى او، به او غذا ندادى.
ابراهيم عليهالسلام از كرده خود پشيمان شد و به عقب بازگشت و به جستجوى آن پيرمرد پرداخت، تا او را پيدا كرد و به خانه خود دعوت نمود، پيرمرد گفت: چرا بار اول مرا رد كردى، و اينك پذيرفتى؟
ابراهيم عليهالسلام پيام و هشدار خداوند را به او خبر داد.
پيرمرد در فكر فرو رفت و سپس گفت: نافرمانى از چنين خداوند بزرگوارى، دور از مروت و جوانمردى است. آن گاه به آيين ابراهيم عليهالسلام گرويده شد و آن را پذيرفت و بر اثر خلوص و كوشش در راه خدا پرستى، از بزرگان دين شد.
┄┅─✵💝✵─┅┄
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#ترجمه
#روخوانی
#تجوید
#دائره_المعارف
@Targomeh
۱۸ دی ۱۴۰۰
﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_ابراهیم(ع)
#قسمت_بیست_هفتم
ملاقات ابراهيم عليهالسلام با ماريا عابد سالخورده
در عصر حضرت ابراهيم عابدى زندگى مىكرد كه گويند 660 سال عمر كرده بود، او در جزيرهاى به عبادت اشتغال داشت، و بين او و مردم درياچهاى عميق فاصله داشت، او هر سه سال از جزيره خارج مىشد و به ميان مردم مىآمد و در صحرايى به عبادت مشغول مىشد، روزى هنگام خروج و عبور، در صحرا گوسفندانى را ديد كه به قدرى زيبا و براق و لطيف بودند گويى روغن به بدنشان ماليده شده بود، در كنار آن گوسفندان، جوان زيبايى را كه چهرهاش همچون پاره ماه مىدرخشيد مشاهده نمود كه آن گوسفندان را مىچراند، مجذوب آن جوان و گوسفندانش شد و نزد او آمد و گفت: اى جوان اين گوسفندان مال كيست؟
جوان: مال حضرت ابراهيم خليل الرحمن است.
ماريا: تو كيستى؟
جوان: من پسر ابراهيم هستم و نامم اسحاق است.
ماريا پيش خود گفت: خدايا مرا قبل از آن كه بميرم، به ديدار ابراهيم خليل موفق گردان.
سپس ماريا از آن جا گذشت، اسحاق ماجراى ديدار ماريا و گفتار او را به پدرش ابراهيم خبر داد، سه سال از اين ماجرا گذشت.
ابراهيم مشتاق ديدار ماريا شد، تصميم گرفت او را زيارت كند، سرانجام در سير و سياحت خود به صحرا رفت، و در آن جا ماريا را كه مشغول عبادت و نماز بود ملاقات كرد، از نام و مدت عمر او پرسيد، ماريا پاسخ داد، ابراهيم پرسيد: در كجا سكونت دارى؟
ماريا: در جزيرهاى زندگى مىكنم.
ابراهيم: دوست دارم به خانهات بيايم و چگونگى زندگى تو را بنگرم.
ماريا: من ميوههاى تازه را خشك مىكنم و به اندازه يك سال خود ذخيره مىنمايم، و سپس به جزيره مىبرم و غذاى يك سال خود را تأمين مىنمايم، ابراهيم و ماريا حركت كردند تا كنار آب آمدند.
ابراهيم: در كنار آب، كشتى و وسيله ديگر وجود ندارد، چگونه از آن آب خليج عبور مىكنى، و به جزيره مىرسى؟
ماريا: به اذن خدا بر روى آب راه مىروم.
ابراهيم: من نيز حركت مىكنم شايد همان خداوندى كه آب را تحت تسخير تو قرار داده، تحت تسخير من نيز قرار دهد.
ماريا جلو افتاد و بسمالله گفت و روى آب حركت نمود، ابراهيم نيز بسمالله گفت و روى آب حركت نمود، ماريا ديد ابراهيم نيز مانند او بر روى آب حركت مىكند، شگفت زده شد، و همراه ابراهيم به جزيره رسيدند، ابراهيم سه روز مهمان ماريا بود، ولى خود را معرفى نكرد، تا اين كه ابراهيم به ماريا گفت: چقدر در جاى زيبا و شادابى هستى، آيا مىخواهى دعا كنى كه خداوند مرا نيز در همين جا سكونت دهد تا همنشين تو گردم؟
ماريا: من دعا نمىكنم!
ابراهيم: چرا دعا نمىكنى؟
ماريا: زيرا سه سال است حاجتى دارم و دعا كردهام خداوند آن را اجابت ننموده است.
ابراهيم: دعاى تو چيست؟
ماريا ماجراى ديدن گوسفندان زيبا و اسحاق را بازگو كرد و گفت: سه سال است كه دعا مىكنم كه خداوند مرا به زيارت ابراهيم خليل موفق كند، ولى هنوز خداوند دعاى مرا مستجاب ننموده است.
ابراهيم در اين هنگام خود را معرفى كرد و گفت: اينك خداوند دعاى تو را اجابت نموده است، من ابراهيم هستم.
ماريا شادمان شد و برخاست و ابراهيم را در آغوش گرفت، و مقدم او را گرامى داشت.
طبق بعضى از روايات، ابراهيم از ماريا پرسيد چه روزى سختترين روزها است؟
او جواب داد: روز قيامت.
ابراهيم گفت: بيا با هم براى نجات خود و امت از سختى روز قيامت دعا كنيم، ماريا گفت: چون سه سال است دعايم مستجاب نشده، من دعا نمىكنم... پس از آن كه ماريا فهميد دعايش با ديدار ابراهيم به استجابت رسيده، با ابراهيم عليهالسلام در مورد نجات خداپرستان در روز سخت قيامت دعا كردند، و خوشبختى خود و آنها را در آن روز مكافات، از درگاه خداوند خواستند به اين ترتيب كه ابراهيم دعا مىكرد و عابد آمين مىگفت.
ابراهيم بسيار خرسند بود كه دوستى تازه پيدا كرده كه دل از دنيا كنده و دل به خدا داده و به عشق خدا، همواره مناجات و راز و نياز مىكند.
•┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈•
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#ترجمه
#روخوانی
#تجوید
#دائره_المعارف
@Targomeh
۲۰ دی ۱۴۰۰
﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_ابراهیم (ع)
#قسمت_بیست_هشتم
تابلوى ديگرى از عشق سرشار ابراهيم به خدا
ابراهيم عليهالسلام در عين آن كه عابد، پارسا و شيفته حق بود، مرد كار و تلاش بود، هرگز براى خود روا نمىدانست كه بى كار باشد، بخشى از زندگى او به كشاورزى و دامدارى گذشت، و در اين راستا پيشرفت وسيعى كرد، و صاحب چند گله گوسفند شد.
بعضى از فرشتگان به خدا عرض كردند: دوستى ابراهيم با تو به خاطر آن همه نعمتهاى فراوانى است كه به او عطا كردهاى؟
خداوند خواست به آنها نشان دهد كه چنين نيست، بلكه ابراهيم خدا را به حق شناخته است، به جبرئيل فرمود: در كنار ابراهيم برو و مرا ياد كن
جبرئيل كنار ابراهيم آمد ديد او در كنار گوسفندان خود است، روى تلى ايستاد و با صداى بلند گفت:
سبُّوح قُدُّوس ربُّ الملائِكةِ و الرُّوحِ؛
پاك و منزه است خداى فرشتگان و روح!
ابراهيم تا نام خدا را شنيد، آن چنان شور و حالى پيدا كرد و هيجان زده شد كه زبان حالش اين بود:
اين مطرب از كجاست كه بر گفت نام دوست تا جان و جامه نثار دهم در هواى دوست
دل زنده مىشود به اميد وفاى يار جان رقص مىكند به سماع كلام دوست
ابراهيم به اطراف نگريست و شخصى را روى تلى ديد نزدش آمد و گفت:
آيا تو بودى كه نام دوستم را به زبان آوردى؟
او گفت: آرى.
ابراهيم گفت: بار ديگر از نام دوستم ياد كن، يك سوم گوسفندانم را به تو خواهم بخشيد.
او گفت: سبُّوح قُدُّوس ربُّ الملائِكةِ و الرُّوحِ
ابراهيم عليهالسلام با شنيدن اين واژهها كه ياد آور خداى يكتا و بى همتا بود، چنان لذت مىبرد كه قابل توصيف نيست، نزد آن شخص رفت و گفت: يك بار ديگر نام دوستم را ياد كن، نصف گوسفندانم را به تو خواهم بخشيد.
آن شخص براى بار سوم، واژههاى فوق را تكرار كرد، ابراهيم نزد او رفت و گفت: يك بار ديگر از نام دوستم ياد كن، همه گوسفندانم را به تو خواهم بخشيد.
آن شخص، آن واژهها را تكرار كرد.
ابراهيم گفت: ديگر چيزى ندارم، خودم را به عنوان برده بگير، و يك بار ديگر نام دوستم را به زبان آور!
آن شخص نام خدا را به زبان آورد، ابراهيم نزد او رفت و گفت: اينك من و گوسفندانم را ضبط كن كه از آن تو هستم.
در اين هنگام جبرئيل خود را معرفى كرد و گفت: من جبرئيلم، نيازى به دوستى تو ندارم، به راستى كه مراحل دوستى خدا را به آخر رساندهاى، سزاوار است كه خداوند تو را به عنوان خليل (دوست خالص) خود برگزيند.
•┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈•
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#ترجمه
#روخوانی
#تجوید
#دائره_المعارف
@Targomeh
۲۱ دی ۱۴۰۰
﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_ابراهیم (ع)
#قسمت_بیست_نهم
آرزوى ابراهيم خليل عليهالسلام
شب بود، جمعى از اصحاب، در محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نشسته بودند و از بيانات آن بزرگوار، بهرهمند مىشدند، آن بزرگوار در آن شب اين جريان را بيان كرد و فرمود:
آن شب كه مرا به سوى آسمانها به معراج مىبردند (يعنى در شب 17 يا 21 ماه رمضان سال 10 يا 12 بعثت) هنگامى كه به آسمان سوم رسيدم، منبرى براى من نصب نمودند، من بر عرشه منبر قرار گرفتم و ابراهيم خليل در پله پايين عرشه، قرار گرفت و ساير پيامبران در پلههاى پايين قرار گرفتند.
در اين هنگام على عليهالسلام ظاهر شد كه بر شترى از نور، سوار بود و صورتش مانند ماه شب چهارده مىدرخشيد، و جمعى چون ستارگان تابان در اطراف او بودند، در اين وقت، ابراهيم خليل به من گفت: اين (اشاره به على عليهالسلام) كدام پيامبر بزرگ و يا فرشته بلندمقام است؟ گفتم:
او نه پيامبر است و نه فرشته، بلكه برادرم و پسرعمويم و دامادم و وارث علمم، على بن ابى طالب عليهالسلام است.
پرسيد: اين گروهى كه در اطراف او هستند، كيانند؟
گفتم: اين گروه، شيعيان على بن ابى طالب عليهالسلام هستند.
ابراهيم علاقمند شد كه جزء شيعيان على عليهالسلام باشد، به خدا عرض كرد: پروردگارا! مرا از شيعيان على بن ابى طالب عليهالسلام قرار بده.
در اين هنگام جبرئيل نازل شد و اين آيه (81 سوره صافات) را خواند:
وَ اءنّ مَن شيعَتِهِ لَاِبراهِيمَ؛
و از شيعيان او (در اصول اعتقادات) ابراهيم است.
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به اصحاب فرمود: هرگاه بر پيامبران پيشين صلوات فرستاديد، نخست به من صلوات بفرستيد، سپس به آنها، جز در مورد ابراهيم خليل كه هرگاه خواستيد به من صلوات بفرستيد، نخست به ابراهيم خليل صلوات بفرستيد،
پرسيدند: چرا؟
فرمود: به همين دليل كه بيان كردم (او آرزو كرد تا از شيعيان على بن ابى طالب باشد.)
•┈┈••✾❀🕊✿🕊❀✾••┈┈•
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#ترجمه
#روخوانی
#تجوید
#دائره_المعارف
@Targomeh
۲۲ دی ۱۴۰۰
﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_ابراهیم(ع)
#قسمت_سی_ام
گوشهاى از دعاى ابراهيم عليهالسلام
از ويژگىهاى ابراهيم اين بود كه بسيار دعا مىكرد، و بسيار مناجات و راز و نياز با خدا مىنمود، از اين رو در آيه 75 سوره هود مىخوانيم:
اءنّ ابراهيمَ لَحَليم اوَّاه مُنيبٌ؛
همانا ابراهيم بسيار بردبار، و بسيار ناله كننده به درگاه خدا و بازگشت كننده به سوى خدا بود.
به عنوان نمونه؛ بخشى از دعاهاى ابراهيم بعد از ساختن كعبه چنين بود:
پروردگارا! اين شهر (مكه) را شهر امنى قرار ده! و من و فرزندانمن را از پرستش بتها دور نگه دار!
پروردگارا! آنها (بتها) بسيارى از مردم را گمراه ساختند! هر كس از من پيروى كند از من است و هر كس نافرمانى من كند، تو بخشنده و مهربانى.
پروردگارا! من بعضى از فرزندانم را در سرزمين بى آب و علفى در كنار خانهاى كه حرم توست، ساكن ساختم، تا نماز را بر پا دارند، تو دلهاى گروهى از مردم را متوجه آنها ساز، و از ثمرات به آنها روزى ده، شايد آنان شكر تو را به جاى آورند.
پروردگارا! تو مىدانى آن چه را ما پنهان يا آشكار مىكنيم، و چيزى در زمين و آسمان بر خدا پنهان نيست.
•┈┄┅✾❀🕊💠🕊❀✾┅┄┈•
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#ترجمه
#روخوانی
#تجوید
#دائره_المعارف
@Targomeh
۲۳ دی ۱۴۰۰
﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی
#حضرت_ابراهیم(ع)
#قسمت_سی_یکم
رحلت آرام و شاد ابراهيم عليهالسلام
روزى عزرائيل نزد ابراهيم آمد تا جان او را قبض كند، ابراهيم مرگ را دوست نداشت، عزرائيل متوجه شد و عرض كرد: ابراهيم، مرگ را ناخوش دارد.
خداوند به عزرائيل وحى كرد: ابراهيم را آزاد بگذار چرا كه او دوست دارد زنده باشد و مرا عبادت كند.
مدتها از اين ماجرا گذشت، تا روزى ابراهيم پيرمرد بسيار فرتوتى را ديد كه آن چه مىخورد، نيروى هضم ندارد و آن غذا از دهان او بيرون مىآيد، ديدن اين منظره سخت و رنج آور، موجب شد كه ابراهيم ادامه زندگى را تلخ بداند، و به مرگ علاقمند شود، در همين وقت، به خانه خود بازگشت، ناگاه يك شخص بسيار نورانى را كه تا آن روز چنان شخص زيبايى را نديده بود، مشاهده كرد، پرسيد:
تو كيستى؟
او گفت: من فرشته مرگ (عزرائيل) هستم.
ابراهيم گفت: سبحان الله! چه كسى است كه از نزديك شدن به تو و ديدار تو بى علاقه باشد، با اين كه داراى چنين جمالى دل آرا هستى.
عزرائيل گفت: اى خليل خدا! هر گاه خداوند خير و سعادت كسى را بخواهد مرا با اين صورت نزد او مىفرستد، و اگر شر و بدبختى او را بخواهد، مرا در چهره ديگر نزد او بفرستد. آن گاه روح ابراهيم را قبض كرد.
به اين ترتيب ابراهيم در سن 175 سالگى با كمال دلخوشى و شادابى، به سراى آخرت شتافت.
در روايت ديگر از اميرمؤمنان عليهالسلام نقل شده فرمود: هنگامى كه خداوند خواست ابراهيم را قبض روح كند، عزرائيل را نزد او فرستاد، عزرائيل نزد ابراهيم آمد و سلام كرد، ابراهيم جواب سلام او را داد و پرسيد:
آيا براى قبض روح آمدهاى يا براى احوالپرسى؟
عزرائيل: براى قبض روح آمدهام.
ابراهيم: آيا دوستى را ديدهاى كه دوستش را بميراند؟
عزرائيل بازگشت و به خدا عرض كرد: ابراهيم چنين ميگويد، خداوند به اون وحى نمود به ابراهيم بگو:
هَل رَأيتَ حبيباً يَكرَهُ لقاءَ حبيبِهِ، اءنّ الحَبيبَ يُحبُّ لِقاءَ حَبيبِهِ؛
آيا دوستى را ديدهاى كه از ديدار دوستش بى علاقه باشد، همانا دوست، به ديدار علاقمند است.
ابراهيم به لقاى خدا، اشتياق يافت و با شور و شوق، دعوت حق را پذيرفت و در سن 175 سالگى به لقاء الله پيوست.
👈پايان داستانهاى زندگى حضرت ابراهيم عليهالسلام
═ೋ❅🖋🦋❅ೋ═
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#ترجمه
#روخوانی
#تجوید
#دائره_المعارف
@Targomeh
۲۴ دی ۱۴۰۰
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
🌹 #تفسیر_قرآن #جلسه_360
🌹 #آيه_65 #سوره_آل_عمران
📚 #موضوع:
گفتگوی اهل کتاب درباره حضرت ابراهیم علیه السلام
🌸 يَا أهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَآجُّونَ فِى إِبْراَهِيمَ وَمَآ أُنِزلَتِ الْتَّوْرَاةُ وَ الْإِنْجِيلُ إِلَّا مِنْ بَعْدِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ
🍀 ترجمه: اى اهل كتاب! چرا دربارهى ابراهیم گفتگو و نزاع مى كنید؟ در حالى كه تورات وانجیل، پس از او نازل شده است، چرا تعقّل نمى كنید؟
🌷 #أهل_الكتاب: منظور يهود و نصارا است.
🌷 #تحآجون: از محاجه به معنی حجت و دلیل آوردن می آید در اینجا به معنی نزاع و گفتگو است.
🌷 أنزلت: نازل شده
🌸 #شأن_نزول: منظور از اهل کتاب یهود و نصارا هستند. هر یک از یهود و نصارا، ابراهیم علیه السلام را از خود مى دانستند نزد پیامبر اسلام اجتماع کردند و به نزاع پرداختند یهود می گفتند: ابراهیم یهودی بوده و او تابع کتاب تورات بوده نصارا می گفتند: ابراهیم مسیحی بوده و او تابع کتاب انجیل بوده که آیات 65تا68سوره آل عمران نازل شد.
🌸 #حضرت_ابراهیم قبل از موسی و عیسی به دنیا آمده بود و در زمان ابراهیم دین یهودیت و مسیحیت وجود نداشت و دین یهود و مسیحیت بعدها به وجود آمد. اين آیه 65 سوره آل عمران آنها را در ادعاهای بی اساس و غیر منطقی تکذیب کرد. قرآن می فرماید: 《یا أهل الكتاب لم تحآجّون فى إبراهيم و مآ أنزلت التوراة و الإنجيل إلا من بعده أفلا تعقلون: اى اهل کتاب چرا درباره ابراهیم گفتگو و نزاع می کنید؟ در حالی که تورات و انجیل پس از او نازل شده است، چرا فکر نمی کنید؟》 چگونه شما ابراهیم را كه قبل از #تورات و #انجیل بوده، تابع آن دو كتاب مى دانید؟ كتابى كه هنوز نازل نشده بود، پیرو ندارد. آیا حاضر نیستید این مقدار هم فكر كنید كه لااقل حرف شما با تاریخ منطبق باشد.
🔹 پيام های آیه65سوره آل عمران 🔹
✅ هنگام #موعظه، از القاب متین وعناوین فرهنگى مخاطبین استفاده شود. «یا اهل الكتاب»
✅ #علم و #كتاب، از چنان ارزشى برخوردارند كه منسوبین به آن نیز محترمند. اهلكتاب، اهل قلم، اهل علم. «یا اهل الكتاب»
✅ سعى نكنید با انتساب شخصیّتها به خود، #حقّانیت خود را اثبات كنید. «لِمَتحاجّون فى ابراهیم» به جاى نزاع در انتساب شخصیّتهاى والا، از فكر آنان پیروى كنید.
✅ ادّعاهاى خود را مستند و هماهنگ با منطق و فطرت و #تاریخ قرار دهید.
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#دائره_المعارف
#تفسیر
@Targomeh
۲۳ مرداد ۱۴۰۱
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
🌹 #تفسیر_قرآن #جلسه_362
🌹 #آیه_67 #سوره_آل_عمران
🌸 مَا كَانَ إِبْرَهِيمُ يَهُودِيّاً وَلَا نَصْرَانِيّاً وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفاً مُّسْلِماً وَ مَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ
🍀 ترجمه:ابراهیم نه یهودى بود و نه نصرانى، بلكه او فردى حقگرا و تسلیم خدا بود و هرگز از مشركان نبود.
🌸 موضوع این آیه در ادامه آیات 65و66سوره آل عمران و در پاسخ گفتگوی یهودی ها و نصارا است که هر کدام #ابراهیم را پیرو دین خود می دانستند که قرآن می فرماید: ما کان إبراهيم يهوديا و لا نصرانياً ولكن كان حنيفا مسلماً و ما كان من المشركين: ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی بلکه او فردی حق گرا و تسلیم خدا بود و هرگز از #مشرکان نبود. «حَنَف»، به معناى گرایش به حقّ است بنابراین «حَنیف» به كسى گفته مى شود كه در مسیر باشد، ولى بت پرستان آن را در مورد خود به كار مى بردند و مشركان نیز «حُنفاء» خوانده مى شدند.
🌸 این آیه، با آوردن كلمهى «مسلماً» در كنار كلمهى «حنیفاً»، هم دامن ابراهیم را از شرک پاک كرده است و هم دامن این كلمهى مقدّس را از مشركان. امام صادق علیه السلام در تفسیر عبارت «حنیفاً مسلماً» فرمودند: «خالصاً مخلصاً لیس فیه شىء من عبادة الاوثان» یعنى #ابراهیم شخصى خالص و برگزیده بود كه در او ذرهاى از پرستش بتها نبود. حضرت على علیه السلام فرمودند: دین ابراهیم همان دین محمّدصلى الله علیه و آله بود.
🔹 پیام های آیه67سوره آل عمران🔹
✅ #حضرت_ابراهیم علیه السلام فردی حق گرا و یکتاپرست و تسلیم خدا بود.
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#دائره_المعارف
#تفسیر
@Targomeh
۲۵ مرداد ۱۴۰۱
بسم الله الرحمن الرحیم
🌹#تفسیر_قران #جلسه_799
🌹 #آیات_۷۴_۷۹ #سوره_أنعام
🌹 بخش ۲
🔴 این آیات همانند سایر آیات سوره انعام در مکه نازل شده است. ترجمه آیات و کلمات در جلسه قبلی بیان شد در این جلسه به شرح آیات می پردازیم.
🌸 از آنجا كه #سوره_انعام جنبه مبارزه با شرک و بت پرستى دارد، در اينجا به گوشه اى از سرگذشت #حضرت_ابراهيم، اشاره نموده، مى فرمايد: «وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَةً: و هنگامی که ابراهیم به پدرش آزر گفت: آیا بت هایی را به عنوان معبود خود انتخاب می کنی؟» آزر عموی ابراهیم بود که #ابراهیم را تربیت کرده بود به این خاطر به او پدر می گوید البته بعضی هم آزر را جد مادری ابراهیم نامیدند. نام پدر ابراهیم تارخ بود که او خداپرست بود. باز ابراهیم به عمویش گفت: «إِنِّي أَراكَ وَ قَوْمَكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ: قطعا من تو و قومت را در گمراهی آشکار می بینم» .چه گمراهى از اين آشكارتر كه #انسان مخلوق خود را معبود خود قرار دهد، و موجود بى جان و بى شعورى را پناهگاه خود بپندارد و حلّ مشكلات خود را از آنها بخواهد
🌸 همانطور كه #خداوند، ابراهيم را از زيان هاى بت پرستى آگاه ساخت همچنين مالكيّت مطلقه و تسلّط پروردگار را بر تمام #آسمان و #زمين به او نشان داد که می فرماید: «وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: و این گونه فرمانروایی و مالکیت خود را بر آسمان ها و زمین به ابراهیم نشان می دهیم» و سپس مىفرمايد: « وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ: تا از یقین کنندگان شود» شکّ نيست كه #ابراهيم يقين استدلالى و فطرى به يگانگى خدا داشت، امّا با مطالعه در اسرار آفرينش اين يقين به سر حدّ كمال رسيد
🌸 از اين به بعد موضوع فوق را به طور مشروح بيان نموده و استدلال #ابراهيم را از افول و غروب ستاره و خورشيد بر عدم الوهيّت آنها روشن مى سازد. مى فرماید: «فَلَمّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّي فَلَمّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلِينَ: پس وقتی شب او را فرو گرفت، ستاره ای دید گفت: این پروردگار من است؛ هنگامی که ستاره غروب کرد، گفت: من غروب کنندگان را دوست ندارم»
🌸 بار ديگر چشم بر صفحه آسمان دوخت، اين بار قرص سيم گون ماه با فروغ و درخشش دلپذير خود بر صفحه آسمان ظاهر شده بود «فَلَمّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّي فَلَمّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضّالِّين: هنگامی که ماه را در حال طلوع دید گفت: این پروردگار من است؛ پس وقتی ماه غروب کرد، گفت: یقینا اگر پروردگارم مرا هدایت نکند بدون شک از گروه گمراهان خواهم بود»
🌸 در اين هنگام #شب به پايان رسيده بود «فَلَمّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّي هذا أَكْبَرُ فَلَمّا أَفَلَتْ قالَ يا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمّا تُشْرِكُونَ: پس وقتی #خورشید را در حال طلوع دید گفت: این پروردگار من است، این بزرگتر است؛ و هنگامی که غروب کرد، گفت: ای قوم من! بی تردید من از آنچه شریک خدا قرار می دهید بیزارم»
🌸 اكنون كه فهميدم در ماوراى اين مخلوقات متغيّر و محدود و اسير چنگال قوانين طبيعت، خدايى است قادر و حاكم بر نظام كائنات « إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِيفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ: همانا من به دور از انحراف و با قلبی حق گرا همه وجودم را به سوی کسی که آسمان ها و زمین را آفرید، متوجه کردم و از مشرکان نیستم» در اين كه چگونه #ابراهيم موحّد و يكتاپرست، به ستاره آسمان اشاره نموده و مى گويد: «هذا ربّى» (اين خداى من است) بايد بگوييم #ابراهيم علیه السلام اين را به عنوان يک خبر قطعى نگفت، بلكه به عنوان يک فرض و احتمال براى تفكّر و انديشيدن، اين سخن را بر زبان جارى كرد. و يا مفهوم آن اين است كه به اعتقاد شما اين خداى من است
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#دائره_المعارف
#تفسیر
@Targomeh
🍀🌺🍀🌺🍀🌺
۱۳ مرداد ۱۴۰۲
بسم الله الرحمن الرحیم
🌹#تفسیر_قران #جلسه_800
🌹 #آیات_۷۴_۷۹ #سوره_انعام
🌹 بخش ۳
🔹 پیام های آیه ۷۴ تا ۷۹ سوره انعام
✅ در شیوه ی دعوت به #حق، باید از بستگان نزدیک شروع کرد. و باید از مسایل اصلی سخن گفت.
✅ سابقه ی شرک و بت پرستی، به قبل از رسالت #حضرت_ابراهیم باز می گردد.
✅ بت پرستی، انحرافی است که وجدان های سالم و عقل ، از آن انتقاد می کنند.
✅ آنکه #حق را شناخت و به آن دعوت کرد و از چیزی نهراسید، خداوند دید ملکوتی به او می بخشد.
✅ پیامبران، از هدایت ویژه #خدا برخوردارند.
✅ #یقین عالی ترین درجه ی ایمان است.
✅ یکی از شیوه های احتجاج، اظهار همراهی با عقیده ی باطل و سپس رد کردن آن است.
✅ محبوب واقعی کسی است که محدود به مکان، زمان و موقت نباشد.
✅ در انتقاد ، باید از روش گام به گام بهره گرفت.
✅ در راه شناخت، باید به هدایت الهی تکیه کرد و بدون آن نمی توان به سرچشمه ی زلال معارف رسید.
✅ #پیامبران هم به هدایت الهی نیازمندند.
✅ کوچکی و بزرگی اجسام مهم نیست، همه آنها ناپایدارند، پس آن اجسام نمی توانند خدا باشند.
✅ شیوه ی تعلیم حق یا انتقاد از باطل، باید گام به گام باشد. ابتدا نفی ستاره و ماه و در نهایت خورشید
✅ برائت جستن، باید پس از بیان برهان و استدلال باشد.
✅ همین که #راه_حق برای ما روشن شد، با قاطعیت اعلام کنیم و از تنهایی نترسیم.
✅ کسی که از پرستش بت هایی جزیی، مادی، محدود و فانی بگذرد، به معبودی کلی، معنوی، بی نهایت و ابدی می رسد.
✅ در جلوه ها غرق نشوید که دیر یا زود، رنگ می بازند، به #خدا توجه کنید که جلوه آفرین است.
✅ #انسان می تواند به جایی برسد که عقاید باطل نسل ها و عصرها را در هم بشکند.
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#دائره_المعارف
#تفسیر
@Targomeh
🍀🌺🍀🌺🍀🌺
۱۳ مرداد ۱۴۰۲
بسم الله الرحمن الرحیم
🌹#تفسیر_قران #جلسه_802
🌹 #آیات_۸۱_۸۲ #سوره_انعام
🌸 وَكَيْفَ أَخَافُ مَآ أَشْرَكْتُمْ وَلَا تَخَافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُمْ بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا ۚ فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ ۖ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۸۱) الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوٓا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَٰٓئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ (۸۲)
🍀 ترجمه: و چگونه از آنچه شما شریک او قرار داده اید بترسم؟! در حالی كه خود شما از اینكه چیزی را شریک خدا گرفته اید كه خدا هیچ دلیلی بر حقّانیّت آن بر شما نازل نكرده نمی ترسید، اگر حقایق را میدانید كدام یک از دو گروه [ منظور خداپرستان و مشركان] به ایمنی سزاوارترند؟(۸۱) كسانی كه ایمان آوردند و ایمانشان را به ستمی نیامیختند، ایمنی برای آنان است، و آنان هدایت یافتگانند (۸۲)
🌷 #سُلْطَان: دلیل
🌷 #فَرِيقَيْن: دو گروه
🌷 #أَحَق: سزاوارتر
🌷 #لم_يَلْبِسُوا: نیامیختند
🌷 #مُهْتَدُون: هدایت یافتگان
🌸 این آیات همانند سایر آیات سوره انعام در مکه نازل شده است. در آيه ۸۱ #سوره_انعام منطق و استدلال ديگرى را از #حضرت_ابراهيم علیه السلام بيان مى كند كه به جمعيّت بت پرست مى گويد: «وَ كَيْفَ أَخافُ ما أَشْرَكْتُمْ وَ لا تَخافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُمْ بِاللّهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطاناً: و چگونه از آنچه شما شریک او قرار داده اید بترسم؟ در حالی که خود شما از اینکه چیزی را شریک خدا گرفته اید که #خدا هیچ دلیلی بر حقانیت آن بر شما نازل نکرده نمی ترسید»
🌸 اكنون انصاف بدهيد «فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ: اگر حقایق را می دانید کدام یک از دو گروه [منظور خداپرستان و مشرکان] به ایمنی سزاوارترند؟» در واقع منطق #ابراهيم در اينجا يک منطق عقلى بر اساس اين واقعيّت است كه شما مرا تهديد به خشم بت ها مى كنيد در حالى كه تأثير وجودى آنها موهوم است، ولى از خشم خداوند بزرگ كه من و شما هر دو او را پذيرفته ايم و هيچ گونه دستورى از طرف او درباره پرستش بت ها نرسيده ترس و وحشتى نداريد.
🌸 در آيه ۸۲ #سوره_انعام پاسخى از زبان حضرت ابراهيم علیه السلام به سؤالى كه خودش در آيه قبل مطرح نمود نقل شده است و اين يک شيوه جالب در استدلالات علمى است كه گاهى شخص استدلال كننده سؤالى از طرف مقابل مى كند و خودش بلافاصله به پاسخ آن مى پردازد اشاره به اين كه مطلب به قدرى روشن است كه هر كسی پاسخ آن را بايد بداند. مىگويد: «الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ: کسانی که ایمان آوردند و ایمانشان را به ستمی نیامیختند، ایمنی برای آنان است و آنان هدایت یافتگانند»
🔹 پیام های آیات ۸۱ و ۸۲ سوره انعام
✅ از تهدیدات موهوم ، نترسید.
✅ امنیت روحی، در پرتو توحید حاصل می شود.
✅ عقاید دینی باید بر اساس دلیل و برهان باشد.
✅ #علم_صحیح، وسیله راهیابی به خداست، اگر آن را درست به کار گیریم، به نتایج صحیح می رسیم.
✅ آفت #ایمان، ظلم و شرک و به سراغ رهبران غیر الهی رفتن است.
✅ امنیت و هدایت واقعی در سایه ی ایمان و عدالت است.
✅ تا #ایمان خالص نباشد، دلهره است.
کانال 👇
#درسهایی_از_قران
#دائره_المعارف
#تفسیر
@Targomeh
🍀🌺🍀🌺🍀🌺
۱۶ مرداد ۱۴۰۲