eitaa logo
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
2.8هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
230 فایل
☎️ تلفن تماس: ۳۴۶۴۲۰۷۲- ۰۲۶ 👥 ارتباط با مدیریت کانال: @admin_zeynabiyeh غنچه های زینبی: @ghonchehayezeynabi ریحانه الزینب: @reyhanatozeynab بنات الزینب: @banatozeynab فروشگاه: @zendegi_salem_zeynabiyehgolshahr کتابخانه: @ketabkhaneh_zeynabiyeh
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶 میدانی چرا همه ظالمان عالم از قیام #عاشورا و مراسم #روضه و #عزاداری شهدای #کربلا می هراسیدند؟ چون #روضه واقعی یک روضه #زنده است👆 آنها با روضه مرده هیچ کاری ندارند.. #اگر_اهل_دلی_بسم_الله #اینان_جوانان_زینب_اند 🆔 @zeynabiyehgolshahrkaraj
🏴🚩 با تو سخن میگوید.. آن قاضی که حکم قتل امام_حسین_(ع) را صادر کرد 👈 همان قاضی_تشریح بود که امام علی (ع) او را بخاطر خریدن خانه اشرافی، توبیخ و سرزنش کرده بود... ⛔️ کربلا می گوید که شکمش از سکه های بیت المال و اموال_حرام پر شده وبه خو گرفته، دیر یا زود را در قتلگاه سر خواهد برید. 🆔 @zeynabiyehgolshahrkaraj
*┅═⊰༻◼️ ﷽ ◼️༺⊱═┅ اَلسَلامُ عليَ الحُسَين🏴 صد فتنه در جهان هم كه به پا شود حسين ما را دور خودش جمع مي كند... # ‏🆔 @zeynabiyehgolshahrkaraj *┅═⊰༻◼️◼️-◼️◼️༺⊱═┅*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌شمارو دعوت میکنم به تماشای کلیپ زیبا ساخته شده توسط: ❤خانم مائده هاتفی پور❤ شما هم میتونید با اومدن به زینبیه و اضافه شدن در جمع ریحانة الزینب آموزش های لازم در رابطه با ساخت انواع کلیپ و عکس نوشته رو به صورت کاملا رایگان و حرفه ای،توسط مربیان زینبیه آموزش ببینید. بعد از یاد گیریتون هم با خواست خودتون و تائید مربی مربوطه میتونیم کارهاتون رو با اسم و مشخصات خودتون در کانال زینبیه به اشتراک بزاریم. ‌ 🆔️ https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f ارتباط با ادمین روز جمعه 🆔 @mah_dia313
🏴 سخت ترین مصیبت از زبان امام زمان(عج) 💠 حضرت "ارواحنافداه" نسبت به سه مصیبت وارد شده بر حضرت علیه السلام حساسیت بیشتری دارند: ◾️مصیبت عمه بزرگوارشان، (سلام‌الله‌علیها) ◾️مصیبت عموی وفادارشان، (علیه‌السلام) ◾️مصیت عموی شش ماهه، (علیه‌السلام) 💠حاج ملاسلطانعلی كه از جمله عبّاد و زهاد بوده است، می‌گوید: ◾️در عالم خواب به محضر والای علیه السلام مشرف شدم و عرض كردم: ◾️مولا جان، آیا آنچه در با این عبارت ذكر شده، درست است كه می‌فرماید: "پس صبح و شب بر شما كرده و به جای اشك می‌گریم"صحیح است؟ ◾️ فرمودند: بله. عرض کردم: آن مصیبت كه در آن به جای اشك خون می‌كنید كدام است؟ ⁉️آیا مصیبت علیه السلام است؟ فرمود: نه، اگر علی اكبر زنده بود، او نیز در این مصیبت خون گریه می‌كرد. ⁉️ گفتم: آیا مصیبت علیه السلام است؟ فرمودند: نه، اگر حضرت عباس هم در حیات می‌بود،در مصیبت آن خون میگریست. ⁉️گفتم: البته مصیبت علیه السلام است؟! فرمودند: نه، حضرت_سیدالشهدا هم اگر زنده می‌بود، در این مصیبت خون گریه می‌كرد. ⁉️ پرسیدم پس آن مصیبت كدام است⁉️ ◾️ فرمود: آن مصیبت اسیری عمه ام سلام الله علیها است... 📚 منبع احمد ‌قاضی زاهدی، شیفتگان حضرت مهدی، ‌ج 2، ص 144 ـ 145. شیفتگان حضرت مهدی(عج)، ج 1، ص 251. 🏴 اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها 🏴 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕ تا کنون برای امام زمان چه کرده ایم؟ یا جداه! شما در تتها ماندید، من هم در این زمان تنها ماندم... یک طرف هستند و برای خود میکنند و من هم در یک طرف ماندم... چرا به مردم نمیگویند من هستم؟ 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
. ▪️برداشت اول. شروع شده بود، باران سنگینی رو در نجف پشت سر گذاشته بودیم و با خنکای نسیمی راهی شدیم... کمی که گذشت، مسیر دو قسمت شد. جاده ای مخصوص پذیرایی و جاده ای به موازاتِ همان جاده مخصوص "ذکر گفتن"، "سینه زدن"، "کمک کردن" و ... برای اولین بار وارد جاده ی پذیرایی شدیم، مرد تنومند بلند دعوت میکرد که: بفرمایید بامیه! یکی از آقایان همراه ما جلو رفت و کمی گرفت، به محض خوردنش زدیم و داشتیم تعریف میکردیم که از دور ما رو دید،، اشاره کرد بیا! بامیه های داغِ داغ رو با دستهایش برداشت و ریخت روی نون و داد به ما!! اونقدر زیاد بود که همگی تعجب کردیم اما مرد عراقی با لبخندی میگفت: ... همینقدر گرم و شیرین و مهربان مسیر بهشت شروع شد... 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ خیلیا هستن که میگن خدایا تو چطوری دلت میاد که من نرم حرم!!! خدا میگه "نمیخواد از این آرزو ها داشته باشی هر چقدر ثواب داره چند برابرش رو بهت میدم ولی عُرضه داشته باش راضی باش..." 🌀 اگر کسی دنبال رضای خدا باشه دنبال عبودیت خداست... حالا من بخاطر عبادت با خدا درگیرشم؟؟؟ 🔷 اگر کسی واقعا اخلاص داره و تمام زحمات لازم رو برای رفتن به این جور زیارت ها میکشه و موفق نمیشه، "این ناراحتی نداره" چون خدا ثواب بیشتر قسمتش میکنه 🔴 و میگن که اگر کسی حرم حضرت عبدالعظیم رو در ری زیارت کنه ثوابش کمتر از زیارت حسین در کربلا نیست! 📚 استاد شجاعی ◀️ پیشنهاد دانلود کلیپ(صحبت آقا به جاماندهای اربعین) 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
جای همه دوستان خالی،، دیشب رسیدیم ، همه جا شلوغ بود، یک موکب یزدی پیدا کردیم و ساکن شدیم. هیچ کسی نتونست تا صبح بخوابه! هوا عجیب بوی و میداد. نمیدونم چرا دیشب حالم بد شده بود، شاید به امروز فکر میکردم و لحظه ی برگشتم... یک خانم مسنی تو موکب با لبخند اومد سمتم و گفت من پزشکم، یک قرص و یک لیوان آب و تمام! اونجا اطبا هم دستشان می شود، ارباب طاقت ما را ندارد... امروز هم میخواهیم نزدیک اذان ظهر برویم سمت و انتهای خیابان، جای خلوتی پیدا کنیم و نامه بخوانیم... جای همه کسانی که دعا گفتن خالی است. ▪️این لحظات تمام دارایی من است، از دیشب ده ها بار رو با خودم مرور کردم... ثانیه به ثانیه آن شده است؛ اما ما از حسین ع درس " بودن به رضای خدا" آموختیم پس با لبخندی می گوییم ... 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔹سرکار خانم مرضیه نظری🔹 🔸 اگر می‌خواهی خانواده‌ات روی ریل بهشت قرار بگیره، به محبتت جهت بده! 🔸 به نگاه کن، محبت خانواده‌ی جهت دارد. فلش محبت همه به سوی . جهت دادن به محبت یعنی من فرزندم را به خاطر خودم نمی‌خواهم، به خاطر خدا او را دارم... و وقتی خانواده حسینی شد زن گدای محبت نیست! زن در این خانواده است و نیازی به جلب توجه دیگران ندارد. 🎙 شناسه بحث: «خانواده روی ریل بهشت"، محرم ۱۳۹۸ 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
صبحت دلنواز دلربا... 😊 💦 👇 . چند باری که در با ماه و خورشید، زمین وآسمان، دریا و فلک به صحبت نشستم، حرفهای عجیبی برای گفتن داشتند.. ❌ که بعد از آن، دیگر دلم میخواهد قلم پررنگی بردارم و خط بکشم روی جمله که از کودکی آنقدر مشق کردیم "آب مایه حیات است". مولای من... بیا و مرا قرین کن با اصلاح یک کلمه در باورم؛ که "امام " هست مایه حیات نه "آب"! چرا که در دیدم آب همیشه هم، مایه حیات نمیشود، این را زمانی فهمیدم که حسین به آب رسید و آب روی آب ریخت...و آنان که شدند ولی بدون امامشان قلبهایشان مرد و دیگر رنگ حیات واقعی را ندیدند!! منجی من!! میترسم از بد عاقبتی... بیا و در این عید مرا از این جانکاه رهایی بده... و دعایی که در زیارت عاشورا دو ماه است تکرار میکنیم اجابت بفرما.. 🔰 اللهم اجعل محیای محیا محمد وآل محمد ومماتی ممات محمد وآل محمد. ✍ ف. شاکری 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 : 《خدمتی دیگر از زینبیه گلشهر کرج 》 هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله عشق یعنی به تو رسیدن یعنی نفس کشیدن تو خاک سرزمینت ... 🔰 دو شب ، چهار شب شما را دعوت می‌کنیم تا در محترم ترین مکان، کنارمان باشید. 📮 جهت ثبت نام به شماره ذیل 02634642072 از ساعت ۱۰ صبح الی ۱۵ عصر تماس حاصل فرمائید. 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 : خدمتی دیگر از زینبیه گلشهر کرج. هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله عشق یعنی به تو رسیدن یعنی نفس کشیدن تو خاک سرزمینت ... 🔰 دو شب ، چهار شب شما را دعوت می‌کنیم تا در محترم ترین مکان، کنارمان باشید. 📮 جهت ثبت نام به شماره ذیل 02634642072 از ساعت ۱۰ صبح الی ۱۵ عصر تماس حاصل فرمائید. 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 : جسارت به حضرت زینب سلام الله علیها نه از ، بلکه از کوچه های بنی هاشم شروع شد... باید فاطمه (ُس) و فاطمیه رو بشناسد. صرفا گریه و زاری بر حضرت زهرا سلام الله علیها نیست... باید به دنبال ریشه ی آن جریان بود. 🎙سخنران: سرکار خانم شامی زاده، فاطمیه ۱۴۰۰ ♨️ جهت دریافت فایل صوتی سخنرانی به کانال صوتی ما در پیام رسان بله بپیوندید: https://ble.ir/zeynabiyehgolshahr 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖 تعدادی شیعیان نزد امام هادی(ع) رفته و گفتند: از زیارت آمدیم. حضرت در جواب فرمودند:  که شما در ری زیارت را بکنید مثل این است که امام حسین(ع) را زیارت کرده اید. ◾️وفات حضرت عبدالعظیم حسنی بر امام زمان (عج) و تمامی شعیان، تسلیت باد◾️   ◀️مناسب استوری اینستاگرام یا استاتوس واتس آپ 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
19.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔖 اشک، خون، درد… چقدر سوغات آوردی از ! همان خاطرات عطش، کافیست تا روزیِ یک عمرِ چشمانت، اشک باشد و زمزمه ی لبهایت دعا برای منتقم…. چشمها اشکبار و گلوی دنیا خشک! برگرد ای وارث تنهای حسین 🏴 ◾️ شهادت جانسوز امام سجاد علیه السلام تسلیت باد ◾️ 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
: 💠 سفرنامه اربعین. قسمت اول. یه جورایی سفر خاصه از کوله جمع کردن تا رسیدن و ...‌ باید هم باشی و هم چیزی جا نذاشته باشی ... این وسواس آدم رو برای انتخاب سخت تر میکنه! از دیشب که داشتم لیست وسایل لازم رو می‌نوشتم همش این فکر تو ذهنم بود راستی برای چی؟ قسمت اونجاست که طبق لیست همه چی رو دور خودت میچینی و میبینی نمیتونی تو کوله جا بدی! چقدر یاد کردم .... کلی تو زندگیت عمل انجام دادی ولی نمیتونی ببری! کاش اعمال نشیم. باز هم انتخاب میکنی و مهمتر ها را جا میدی،، حالا کوله پشتی آماده شده و منتظری که ندای حرکت سر داده بشه. اما دلشوره رهات نمیکنه ... کلا اینطوریه تا پات نرسه و چشمت ضریح امام علیه السلام رو نبینه باورت نمیشه که رسیدی و دلشوره داری نکنه تو آخرین لحظه امام بگه فردوه.... عادت دارم برای خودم رو از همه زیور آلات خالی کنم تا یه کم شبیه زنان اهل بیت بشم.. دو سه تا تکه زیور آلات رو در میارم ... انگار با هر کدوم یه بخشی از تعلقاتم از تنم جدا میشه. یه نگاه به اونها میکنم و روی میز پرت میکنم ... کاش دم هم همینطور راحت بتونم ازشون بگذرم ... اما روی یه انگشتر که بهم هدیه دادن متوقف میشم ... انگار دلم میخواد همراهم باشه... دوباره دستم میگیرم و بهش نگاه میکنم راستی چرا؟ بخاطر انگشتر یا صاحب انگشتر ؟ یه کم تامل ... خوب که فکر میکنم بخاطر صاحب انگشتره. میزارمش کنار، ترجیح میدم به نیابتش زیارت کنم. حالا نوبت نامه هست. با اینکه سالی یه بار نگاهش میکنم ولی بد نیست یه بار دیگه بهش سر بزنم. نامه را که تو یه دفترچه سبز نوشتم در میارم یه نگاهی بهش میکنم. دلم میخواد بعضی جاها رو تغییر بدم. یه حرفهای جدیدی برای گفتن دارم ولی وقت نیست. میخونم و دوباره میزارم سر جاش. وصیت نامه قبلی تو یه دفترچه جلد کاهی نوشته شده. اون هم حال و هوای عجیبی داره. هر دو رو کنار هم میزارم پیش مدارک دیگه... غذای بچه ها رو درست میکنم ... چند مدل غذا ولی باز هم می‌دونم که برای این مدت کافی نیست. یهو تو دلم میگم خوب اگر من بر نگردم چکار میکنند این چند روز هم همان کار را بکنند! انگار دارم آماده سفر آخرت میشم. 🔹 به قلم یک زائر اربعین. 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 جزء جاماندگان بودیم و شوق داشتیم... هر گاه مداح نام را به زبان می‌آورد، صدای گریه بود که در گوشه و کنار زینبیه می‌پیچید! اما امروز فرق داشت... قدم های ما به کربلا نرسید اما امام حسین خودش را برایمان آورد! بوی عطر سراسر زینبیه را پر کرده بود و دیده‌هایی اشکبار میزبان متبرک شد... 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
: 💠 سفرنامه اربعین. قسمت هفتم. خلاصه بعد از پیاده شدن فهمیدیم آدرس رو اشتباه دادند و ۱۰۰ تا عمود دیگه باید بریم. دیگه هوا شده بود و ما هم خسته تر. تاولهای پام بشدت می‌سوخت. دردلم روضه ای برپا بود... گاهی روضه عطش و گاهی پاهای تاول زده و ... ولی از تازیانه و 😭😭 خبری نبود. هر چه هم نگاه میکردم هیچ چشم هیزی نبود و 😭 خلاصه عالمی بود و روضه ... با هر تعارف و شربت یک لعنت بر نثار میشد چقدر دلم برای تنگ شده بود که برام روضه بخونه... کم کم به نزدیکتر میشدیم به هم نزدیکتر... و صدای کاروان سلام الله علیها هم بیشتر بگوش میرسید. هر کار کردیم با ها نمیتونستم تماس بگیریم. تا اینکه تو یه خدمت رسانی امام رضا علیه السلام ۵ دقیقه وای فای مجانی دادن و ما تونستیم بفهمیم کجا رفتند. بازم امام رضا علیه السلام بداد رسید. چقدر دلتنگش شدم یهویی... راستی قبل اینترنت ما چطوری زندگی میکردیم؟ هیچی یادم نمیاد! انگار همیشه بوده ... زندگی بدون غیر ممکن شده! به موکبی که رسیدیم جای سوزن انداختن نبود. سالنهای شلوغ و و ... ولی چاره ای نبود.. چون پاها دیگه حتی برای یک قدم هم همراهی نمیکرد. چند دقیقه‌ای فقط افتادم. عرق از سر و روم سرازیر بود ... به زور وضو گرفتم و خوندم و بدون غذا فقط دراز کشیدم. بعد از یک ساعتی سرو کله بقیه پیدا شد. فهمیدم که کردن و به جای اینکه دنبال من بیان رفتند استراحت و باعث شده گم بشن. چشم هام رو بستم و پیش خودم فکر کردم، پس علت اینکه منم تو این دنیا شدم بازیگوشیه! چند ساعتی به حمام و لباس شستن گذشت. خدا خیرش بده یکی از بچه ها خیلی کمکم کرد تو پهن کردن و جمع کردن لباسها. پا ترکیده بود و حسابی میسوخت! به سختی راه میرفتم و واقعا به کمکش احتیاج داشتم. هر کار کردم با این خوابم نرفت. پاها را پانسمان کردم و نماز و شام ... سعی کردم را ببندم بلکه خوابم ببره. از نماز صبح تا حالا نخوابیده بودم به سختی خوابم برد.... فکر کنم چشم خوردم از بس گفتند سرت رو میزاری زمین میخوابی! حالا اصلا خوابم نمی‌برد ... بشدت افکار مختلف تو جولان داشت. انگار مغزم خاموش نمیشد! بعد از کلی زمان بالاخره ساعت ۱۳ خوابم رفت و ساعت ۲ با صدای یکی از بیدار شدم و بقیه رو هم بیدار کردم. آماده شدیم و راه افتادیم نماز شب رو تو راه خواندیم. صبحانه خوردیم و موقع اذان صبح تو یه موکب ایستادیم برای نماز... 🔹 به قلم یک زائر اربعین. 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
: 💠 سفرنامه اربعین. قسمت هشتم: بعد نماز و مناجات و زیارت که تو راه خواندیم ... نوبت های هر روز رسید. نمیدونم بقیه تو این راه به چی فکر میکنند... ولی من خیلی اراده و برام پر رنگه حس میکنم دقیقا همین ها برای لازمه... البته ایثار و ... هم هست. ولی این دو تا پر رنگتر هست. با صدای کربلا ما داریم می‌آییم ... به خودم آمدم . صدای میثم مطیعی بود که از یک باند بزرگ روی چرخ دستی پخش میشد . خدا رحمت کنه خواننده اولیه این نوحه را اکبر شریعت که در زمان جنگ وقتی این نوحه رو میخوند هیچ وقت فکر نمی‌کرد که یک روزی در جاده الحسین خونده بشه ... یاد آن که به این نیت حرکت کردند و شهید شدند بخیر... به عمود ۱۰۰۰ که رسیدیم احساس کردم ترکیده ... با اینکه دیروز پانسمان کرده بودم ولی بیشتر می‌سوخت. درد پاها و ... هم اضافه شد. باز هم یاد اهل بیت و مصور اصلا انگار خدا این دردها را میده تا موقع روضه بیشتر بفهمیم. وقتی بچه ها تقاضای استراحت میکردند ... تو دلم میگفتم راستی وقتی اهل بیت امام حسین علیه السلام میشدند آیا تقاضای استراحت میکردند یا اینکه کسی اصلا به تقاضاشون توجه میکرد؟!!!!! خلاصه به سختی خودمان را رساندیم به عمود ۱۰۶۶ ... مدینه الحسن ... انگار این را گذاشتند تا مهمان های امام حسین علیه السلام قبل ورود به کربلا توسط پذیرایی بشن وارد موکب شدیم . البته به یک شهرک بیشتر شبیه بود. هیچی مثل آغوش کرامت امام حسن ع آرامبخش نبود... دیگه به سختی می‌تونستم راه برم با آخرین قوا خودم را کشیدم بالا و تو سالن محمد بن ابی بکر افتادم و خوابیدم. بعد یک ساعت خواب با صدای زنگ تلفن بیدار شدم . یادم رفته بود خاموش کنم دیگه هم خوابم نرفت... تا ماندیم همان جا ... خنک بود و فضایی کاملا متفاوت با تمام موکب هایی که تجربه کرده بودیم. تو این فاصله با یکی از بچه ها گفتگویی داشتم. 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
: 💠 سفرنامه اربعین. قسمت نهم. نزدیک آماده نماز شدیم و بحث در مورد نحوه رفتار با مربی پیش آمد و نکاتی را مطرح کردم که از امیر المومنین علیه السلام در یاد گرفته بودم و لازم بود تذکر بدم. تو این فاصله با هم ارتباط گرفتم الحمدلله آنها هم رسیدند. بعد از نماز و در رستوران آماده حرکت شدیم ولی چون یکی از بچه ها پایش آسیب دیده بود مجبور شدم دو نفر رو بزارم پیشش که با ماشین بیایند. تو همین لحظه یکی از بچه ها از خبر داد که اصلا جا نیست تو ها. لذا برنامه را یک تغییری دادیم به این ترتیب که تا عمود ۱۲۳۷ حرکت کنیم و بعد بقیه را پنجشنبه بعداز ظهر نزدیک غروب بریم که دیگه به موکب احتیاج نباشد. راه افتادیم با ذکر الله... یک بحثی بشدت رو مشغول کرده بود. تا اومدم تو افکارم خودم غرق بشم. یکی از بچه ها شروع کرد به سوال کردن، فهمیدم الان من این هست. سعی کردم هر چی بلد هستم رو بگم. در ضمن حرف زدن مثل همیشه چاشنی بود. چون معتقدم که حقیقی پروردگار است و بس... لذا اوست که باید تربیت کند. بعد از کلی صحبت فکر کنم بازم منظور من رو خوب درک نکرد. چقدر متاسفم از اینکه بعضی از افراد کتابهای زندگینامه عرفا را میخوانند و دچار میشوند. فکر میکنند که با دو روز و نه عبودیت می‌توانند به کشف و شهود و... برسند. غافل از اینکه خود این امر خلاف است! و خداوند عبارات را برای رسیدن به بندگی وضع کرده است به هر حال من فقط گوینده هستم و اثر گذاری با ... بعد از اینکه صحبتم باهاش تمام شد، بچه هایی که صحبت ما را شنیده بودند استفاده های خودشان را از بحث گفتند. هر کس خودش را دریافت کرده بود. بعد از آن در خودم فرو رفتم موضوع "قبول" ذهنم رو در گیر کرده! اینکه حضرت زهرا سلام الله علیه و امام حسین علیه السلام هم به مقام قبول رسیدند. قبول همه چیز از طرف پروردگار... بحث مهمی است!! تو این سفر در گیر ماجرایی شدم که برام سخت بود و این چند روز ذهنم در گیر بود. گفتم خدایا خیلی درد داره ولی قبول کردم! بعد یهو ذهنم رفت سراغ علت و اثر گذاری اش. می‌تونه یکی از نیت های پیاده روی در جهت هدف خلقت باشه که با آمدن ولی عصر ارواحنا به الفدا محقق میشه. انگار سیر تاریخ از جلوی رژه می‌ره! می‌دونم خیلی زود دلم برای این شبها تنگ میشه... رفتیم تا به دانشگاه رسیدیم. موکب خانم ام البنین. آنقدر خسته بودیم که نای راه رفتن نداشتیم لذا به مدیر موکب که یک خانم عراقی مهربان بود گفتم : نحن تعبان... او هم به خادمهای آنجا یک چیزی گفت و ما را راهنمایی کردند همه جا پر شده بود لذا تو‌ محیط چمن تشک دادند و خوابیدیم. شب هجدهم داشت میدرخشید و ستاره ها چشمک میزدند. یاد ایوان خانه در طالقان افتادم. همیشه آسمان برای من نشان معنویت و نزدیکی به خدا داشت... 🔹 به قلم یک زائر اربعین. 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 : 🔰 شهید حسن تهرانی مقدم: فقط انسان های ضعیف به اندازه امکاناتشان کار میکنند. خودکفایی! خودکفایی! خودکفایی! در این کشور هرکسی خواست به این واژه ارزشمند نزدیک شود، شد! ما از آموختیم، بالا بردن پرچم اسلام جز به بهای خون نیست! و مسلمانِ مستقلِ قدرتمند را خدا می خرد. 🔰 برای شهید حسن تهرانی مقدم صلوات و فاتحه ای قرائت بفرمائید. 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
🔖 #ویژه: سلام خدمت همه اعضای دوست داشتنی کانال زینبیه به ویژه #جوانها و #نوجوانها! از امشب، مورخه
🔖 : 🔰 : داخل اردوگاه بعد از مشخص شدن اتاق و هم اتاقی هامون، با وجود تعداد زیادی تخت با کمبود مواجه شدیم و بعضی ها که سابقه اردوی داشتن، روی زمین و بعضی ها مثل من رو تخت خوابیدن. از اون شب ها بود که با وجود خستگی، خواب قصدِ سر زدن به چشم هاتو نداره☺️ و باید دعوت نامه براش بفرستی😅 و اتفاقات و احساسات قشنگی رو برام تدارک دیده بود، که پذیراش بودم😊 اما به هر طریق، خوابی نه چندان عمیق رو آغاز کردم که بتونم صبح زود بیدار بشم. 💠 شنبه ۶فروردین نماز صبح و دعای رو تنها، کنار مزار همون شهید ۱۹ساله خوندم.😍 بعد از صرف صبحانه، سوار اتوبوس شدیم و بازدید از ها رو شروع کردیم. برای دیدن اولین یادمان، پیاده شدیم و همراه جمعیت، از مسیر باریک و با پستی بلندی زیاد، گذر کردیم. به یادمان شهدای که رسیدیم یکی از رزمندگانی که در اون حضور داشته برای جمعیتی که گروه گروه توی اون محیط نشسته بودن و با اشتیاق گوش می دادن، روایتگری کرد و جریان و نامگذاری عملیات فتح المبین رو شرح داد. نماز ظهر رو تو مسجد یادمان فکه اقامه کرده و توی سوله تازه احداث شده زیر چادر قرمه سبزی خوردیم 😋 بعد از ناهار هم از نزدیک سوله، آب هویج گرفتیم و مثل ندید پدیدها هی عکس انداختیم.😄 یادمان بعدی کانال بود، آقای خدابنده(مسئول کاروان) تو اتوبوس از همه مون خواست به احترام این شهدا، بدون کفش به زیارتشون بریم، کفش ها رو تو دست گرفتیم و وارد کانال شدیم. شاید شبیه لحظه ای که موسی علیه السلام تجربه کرده بود... شبیه ندای کفش هایت را بیرون بیاور! به وادی مقدسی وارد شده ای... راه رفتن تو خاک آسون نبود با هر قدم توی خاک فرو می رفتیم، گروه قبلی از کانال خارج شدن و جاشون رو به ما دادن . بعد از شنیدن و روایتِ ، کمی از خاکی که به راحتی توی دست نمی موند رو داخل مشما ریختم برای سوغات،😊 دونستن اینکه اون عزیزان خدا توی این اقلیمِ ، با و ، چند روز رو تحمل کردن و آخر هم ، جان به جانان سپردن، دل سنگ رو هم می سوزونه. و اینکه اون نفرات آخر چه ساعات و دقایقی رو صبوری کردن و چی به سرشون اومده، کسی نمیدونه😢 چقدر شبیه بود.... 😭 ادامه دارد.... 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
🔖 #ویژه: سلام خدمت همه اعضای دوست داشتنی کانال زینبیه به ویژه #جوانها و #نوجوانها! از امشب، مورخه
🔖 : 🔰 : فاطمه از کسانی بود که تو مسابقه، یکی از کتابهای شهدا نصیبش شد و چون فعلا قصد خوندنش رو نداشت، اونو به امانت به من سپرد. کتاب درباره بود. این اسم رو زیاد شنیده بودم، رو کوله های مسافران اربعین هم تصویرش رو دیده بودم، ولی شناختی ازش نداشتم. فقط سال گذشته به واسطه استوری یک بلاگرِ کاردُرست، به نیت شهید هادی چند باری خونده و فراموش کرده بودم. ولی او فراموش نکرده بود...😭 چند روز بعد از سفر، مطالعه کتاب رو شروع کردم، برگ به برگ « » رو پشت سر گذاشتم اما در شب آخر ماندم...... در ۲۲ بهمن ۱۳۶۱ شبی که تنهای تنها در عشقی سوزان شد و ....😔 بعد از اتمام کتاب، در یکی از ، تقریبا همزمان با روز (اول اردیبهشت) شهید ابراهیم هادی، در زندگی من متولد شد.. چه سحری بود و چه فرخنده شبی ...😍 شبی که تا صبح خواب به چشم هام نیومد منتظر اومدنش هم نبودم. شهدا رو باید با تموم وجود حس کرد! حتی اگر ما اونها رو فراموش کنیم، اونها هیچ وقت فراموشمون نمیکنن... هیچ وقت! راستش یکسری از دلدادگی های بین خالق و مخلوق به واسطه عطر همین شهداست که میسر میشه... پس اگر اجازه بدید جزئیاتش بماند برای خودم ☺️✋ ☀️ این خداست، انسان هایی که دل از دنیا می کَنند و از جان خودشون می‌گذرن، بارها و بارها در جان های دیگری متولد میشن و می بخشن اون شب جواب این سوالم رو گرفتم که: شهدا بین اون همه اضطراب و نگرانی، با خستگی و دلتنگی، بدون داشتن حداقل امکانات، شاید با گرسنگی و تشنگی، غم از دست دادن رفیقان، زخم و درد و ..... چطور شب ها هم بیدار بودن و به عبادت می پرداختن؟ (یازینب کبری😭) چی میتونه به خواب، به اضطراب ،حتی به ترس، غلبه کنه جز عشق؟ به قول استاد شهریار: «غم پهلوان است» ولی من میگم پهلوان است😍 💢 شهید آوینی جمله ای داره که میگه: «هر کس می خواهد ما را بشناسد داستان را بخواند.....» و حتما ارتباطی هست بین سال ۶۱شمسی و۶۱ قمری ....😭 امشب دقیقا ساله که آقا ابراهیم، و در عین حال خوش نامه. 🦋حالا که به خواست خدا، پایان این سفرنامه با سالگرد این شهید بزرگوار مقارن شده، از طرف او، هدیه ای به مخاطبین عزیز تقدیم میشه😊👇 کتاب سلام بر ابراهیم ۱😍 اگر این کتاب رو نخوندید پیشنهاد می کنم که حتما مطالعه ش کنید. شاید برای شما هم بیفتد☺️ 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖 تعدادی شیعیان نزد امام هادی(ع) رفته و گفتند: از زیارت آمدیم. حضرت در جواب فرمودند:  که شما در ری زیارت را بکنید مثل این است که امام حسین(ع) را زیارت کرده اید. ◾️وفات حضرت عبدالعظیم حسنی بر امام زمان (عج) و تمامی شعیان، تسلیت باد◾️   ◀️مناسب استوری اینستاگرام یا استاتوس واتس آپ 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f