دل دریایی من؛ موج فرو خور، زود است
تا به دریا برسی، راهنمایت رود است
تن به این آتش پر فتنه مزن ، اول کار
حاصل سوختن تند و پریشان دود است
شوق پرواز برای تن ما تنها تا
مرزهای قفس ِتنگِ غبار آلوده است
دهنش گل ! که در آغاز سفر گفت به من
هرچه سرمایه در این کار گذاری، سود است
شهر با زلزلهی چشم غزلخوان تو گر
چاره از پیش ندارد ، به یقین نابود است
#حمیدرضا_عرفانیفر
به هوای کوی تو آمدم که رها ز بند هوا شوم
به امید روی تو آمدم که مگر ز تو کامروا شوم
نه رها ز بند هوا شدم نه ز یار کامروا شدم
نه چنان دچار بلا شدم که دگر به فکر دوا شوم
همه روزه روزی من غم است همهی شبم شب ماتم است
نه چنان کمند تو محکم است که امید آنکه رها شوم
نه مرا به خویش دهی رهی نه ز خویشتن دهی آگهی
نه دلالتی و نه همرهی متحیرم به کجا شوم
نه ز سفرهی تو نوالهای نه ز غمزهی تو حوالهای
نه مرا به درد پیالهای کرمی که ز اهل صفا شوم
نه توراست لطف و عنایتی نه مراست قوّت و طاقتی
به کدام شوری و حالتی ، من بینوا به نوا شوم
نه به دلنوازیام آمدی نه به سرفرازیام آمدی
نه به نغمه سازیام آمدی که ز شوق بی سر و پا شوم
نه به حال (مفتقر)ت نظر که زند به سوی تو بال و پر
نه به سرپرستی او گذر که به زیر ظل هما شوم.
#غروی_اصفهانی_کمپانی(مفتقر)
حس می کنم کنار تو از خود فراترم
درگیر چشم های تو باشم رهاترم
تنهایی ام کم از غم دلتنگی تو نیست
من هرچه بی قرارترم ، بی صداترم
گاهی مقابل تو که می ایستم نَرنج
پیش تو از هر آینه بی ادعاترم
قلبی که کنج سینه ی من می زند تویی
من با غمِ تو ، از خودِ تو آشناترم
هر لحظه اتفاق می افتم بدون تو
از مرگ ها و زلزله ها بی هواترم
حالم بد است ، با تو فقط خوب می شوم
خیلی از آن چه فکر کنی مبتلا ترم ...!
#اصغر_معاذی
هدایت شده از " آقــــای مــــــیــر"
بر دل مانده.mp3
2.81M
پادکست | بَر دِل مانده
•||گوینده:آقایمیر
•||شاعر:#مارال_افشون
|□|@AGHAYE_MIR
مگر در ساعت رفتن دلم جا مانده بود اینجا؟
که از پی کفشدارانش مرا خواندند زود اینجا
سلامم را که پیش از لب گشودن در جواب آمد؟
دخیلم را چه کس پیش از گره بستن گشود اینجا؟
نمازم را که پیش از بستنِ قامت، امامت کرد؟
دعایم را که پیش از عرض حاجتها شنود اینجا؟
چو خیل زائران خاکیاش در آمدوشدها
ملک شانه به شانه در فرود و در صعود اینجا
ولایت چشمهای دارد که در این خانه باید دید
کرامت معدنی دارد که باید آزمود اینجا
هدایت کوکبی دارد، از این مشرق شده طالع
نبّوت موکبی دارد که میآید فرود اینجا
تو در بازار دل چشمی مهیّا کن چه میدانی
به هر آیینه چندین جلوه خواهد رو نمود اینجا؟
تو همّت خواه از این سلطان که در حاجترواییها
ازل را تا ابدها نیست رنگِ دیر و زود اینجا..
قرار اینجاست، یار اینجاست، کار اینجاست، بار اینجا
کرم اینجاست، لطف اینجاست، فضل اینجاست، جود اینجا..
چنان جانهای پاک انبیا صف بسته بر این در
که آدم دارد از خاتم تقاضای ورود اینجا
مسیح اینجا، کلیم اینجا، خلیل اینجاست، نوح اینجا
شعیب اینجاست، شیث اینجاست، لوط اینجاست، هود اینجا..
منم مور و سلیمان هم به لطفش کرده مهمانم
وگرنه من که میدانم که جای من نبود اینجا
مگر شمعی شوم در گوشهای از این حرم، گریان
که جز با اشکِ عجز، آیینهای نتْوان فزود اینجا
شفایم میدهی با دستهای روشنت، آنجا
به خاکت میتپد گلهای اشکِ من، کبود اینجا..
هزار آیینه آوردم به سودای بهارانش
ولی یک غنچه لبخندش مرا از خود ربود اینجا..
خلائق را نسیم روضۀ «دارالسلام» این در
ملائک را ز ابواب زمین «باب السجود» اینجا
ببین حج تمام اینجا، نماز اینجا، امام اینجا
طریقت را عماد اینجا، شریعت را عمود اینجا
کلید خانۀ سبزِ بهشتت در کف است ای دل
توان در مدح اهلالبیت اگر بیتی سرود اینجا
#محمدسعید_میرزایی
هر که با پاکدلان، صبح و مسائی دارد
دلش از پرتو اسرار، صفائی دارد
#پروین_اعتصامی
مشڪل از سبڪ عـراقی و خـراسانی نیـست
همه با قافیه ی #عـشق مصیبت دارند
#حامد_عسکری
پس گرفتی جای یک بوسه، هزاران بوسه را
لعنتــــــــــــــی تا کی بنا داری رِباخواری کنی؟!
#طلا_کاظمی
گفتم آباد توان ساخت دلم را گفتا
حسن این خانه همین است که ویران ماند!
#فروغی_بسطامی
وقتی که تن حسین بی سر شده بود
دلشوره ی زینب دو برابر شده بود
از خولی و شمر دیرتر می آمد
افتادن و گریه کار خواهر شده بود
تنها نه فقط رقیه، در ظهر عطش...
از غصه ات آفتاب لاغر شده بود
در ظهر دهم حرف سر و خنجر بود
در عصر دهم صحبت معجر شده بود
ابرو به هم آورد ابالفضل...چقدر
با دیدن حرمله مکدر شده بود
با خاطره ی خنده ی معصوم علی
چشمان رباب روز و شب تر شده بود
گیسوی سه ساله کوچه پس کوچه ی شهر
بازیچه ی دختران کافر شده بود
از غربت زین العابدین این بس که
در شام ، یزید ، روی منبر شده بود
#شهریار_سنجری
بی تو دنیا را برای قتل عام آوردهام!
عاشقی هستم که با خود اتهام آوردهام
از کسی که قصد او غیر از خداحافظ نبود،
من برای قلب بیتابم، سلام آوردهام!
رفته بودم تا مداوایم کند چشمان تو
با خودم افسوس، دردی ناتمام آوردهام
زنده باد آن دم که بی تو در جهان جایم مباد
مرگ بر من که نبودت را دوام آوردهام
درد یعنی روی کل دردهای کهنهام
زخم عشقت را برای التیام آوردهام
یار من شد... گرچه جای خالیات را پر نکرد
گریههایی که برای انتقام آوردهام
#مینا_بیگ_زاده