eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از اشعار "عاصی"
4_6019367154623710249.mp3
6.47M
زیر باران... دوشنبه بعدازظهر! باصدای: سیدحمیدرضا برقعی 🍃🖤🍃😭
هم‌آهِ قلب خسته او غیر چاه نیست مردی که همدم دل تنگش جز آه نیست تاریک و تار و ابری و دلتنگ و بی‌قرار یک آسمان که در بَرِ او قرص ماه نیست کوهی که تکیه‌گاه زمین است از ازل غیر از خدا برای غمش تکیه‌گاه نیست مردی که جان پناه جهان است تا ابد دیگر دلی برای جهانش پناه نیست💔 یک شب سپرد هستی خود را به قلب خاک از آن به بعد همدم او غیر چاه نیست @abadiyesher
دوباره بارش زخم و هجوم داغی که طلوع درد و مصیبت، از اتفاقی که و سوز و اشک قلم با چه اشتیاقی که حدیث شعله‌ی سوزنده‌ی فراقی که نسیم لطف وزید و علی"ع" تفضُّل کرد قلم برای سرودن به یاد او گل کرد سلام سوره ی کوثر سلام کوه وفا سلام فخر ملائک سلام نور سما سلام یاس پیمبر سلام بحر سخا سلام شور عبادت سلام روح دعا درون سینه و قلبم شبی قیامت شد به نام بانوی گل ها دلم هدایت شد به یاد فاطمه چشمان آسمان تر شد فضای سینه پر از عطر یاس پرپر شد هوای خاطر مولای ما مکدر شد بدون همدم و یار و بدون یاور شد تمام حرف دلم با غمش عجین گشته به یاد غربت زهرا، علی حزین گشته فضای شهر دل ما گرفته رنگ عزا چگونه لب بگشایم چه رفته بر مولا؟ هزار رنج و مصیبت، هزار آه و جفا میان کوچه ی غربت هجوم خصم بلا تمام عالم و آدم غریق حیرت شد چه شد به اُمِّ اَبیها چنین جسارت شد؟ میان شهر مدینه دگر مسلمان نیست؟ برای ظلم و عداوت غروب و پایان نیست؟ برای همسر زهرا رفیق دوران نیست؟ حبیب و همره و یاری شبیه سلمان نیست؟ نبود هیچ کسی تا که یاورش باشد؟ نگاهبان حریم کبوترش باشد؟ کجاست منتقمی تا که او قیام کند؟ بساط ظلم و جنایت شبی تمام کند نسیم عدل علی را علَی الدّوام کند به وقتِ صبح ظهورش دوصد سلام کند نفیر ظلم و خباثت بس است مولاجان! غبار مرگ و اهانت بس است مولاجان! بیا ترنم باران! که بی‌قرار توایم بیا امید بهاران! در انتظار توایم بیا نسیم گلستان! که در کنار توایم همیشه در همه ایام جان نثار توایم تمام بستر قلبم پر از بهانه‌ی توست همیشه قبله‌ی دلها به سمت خانه‌ی توست هنوز هم که هنوز است زخم بر جگر است غبار شبهه فراوان و شهر خسته‌تر است دلم خوش است به تک‌جمله‌ای که مختصر است که انتهای شب خستگان سحر است بیا و ساحل دل خالی از تلاطم کن لب تمام زمین را پر از تبسم کن @abadiyesher
از شبنم اشک گونه‌هامان تر بود تشییع جنازۀ گلی پرپر بود از منبر دست‌ها که بالا می‌رفت در صحن حسینیۀ دل، محشر بود @abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جانم به داغ باغ گل یاس خو گرفت شعر از زلال روضهٔ مادر وضو گرفت می‌خواست دفترم که بخواهد عنایتی لرزید دست شعر، دل آرزو گرفت با خون دل نوشت؛ سلامٌ علی البتول بغض قلم شکست، صدا در گلو گرفت بارید از سحاب زمان قطره قطره، سوز آتش شراره زد به زمین، کو به کو گرفت هی می‌دوید واژهٔ سردرگم خیال با رهنمود اشک کمی سمت و سو گرفت رو زد غزل به چادر آن آفتاب که وقت غروب عمر خود از کوه رو گرفت خاری کجا و دم زدم از یاس مصطفی بخت بلند سینهٔ تسبیح‌گو گرفت دریای لطف فاطمه اندازه‌ای است که بی‌آبروی دردبه‌دری آبرو گرفت @abadiyesher
از داغ فاطمه دل من بی قرار شد با کودکان کوچک خود داغدار شد گفتم چگونه دفن کنم دختر تو را دستان او ز قلب زمین آشکار شد گفتم که صبر از غم او نیست در دلم این غم به تار و پود دلم ماندگار شد از او بپرس با تو عزیزم چه کرده اند؟ عمرم پس از خزان رخش بی بهار شد یاست کبود گشت و به بازوی او ورم پهلو شکست و صورت او لاله زار شد آتش زدند خانه ی ما را حرامیان میخ در آمد و دل زهرا مزار شد
وقتی‌که ماه‌ از درد پشت‌ در به‌خود پیچید خورشید باران شد بـرای همسرش، تا دید با سایه‌ای از ابــــرها پوشانده شد کوچه از رعــد تند سیلی ای آنجا صدا پیچید در جنگ با یک جنگـــــل پوشیده از زقّوم گل برگ‌هــــــای یاسِ تنها بر زمین پاشید وقتی ستون آسمــــان از میخ در خم شد یکباره چــــرخ کهکشان در راه خود لنگید ای کاش شـرم از آیه‌های قدر او می‌کرد آخر چــــــــرا در باز شد بر پاشنه چرخید @abadiyesher
فرزند اگر یک غصّه حالش را گرفته مادر همیشه زیرِ بالش را گرفته شخصی که رازِ زندگی را خوب فهمید از «فاطمیّه» رزقِ سالش را گرفته @abadiyesher
تا که از دشت علی لاله رخی تنها رفت خانه ماتم‌کده شد تا ز برش زهرا رفت محفل عشق علی حال که بی زهرا شد کوه غم بود که با قلب علی تنها شد زیر این بار گران قامت مولا خم شد بعد زهرا و نبی یکه و بی‌همدم شد ای خدا رفت ز من آن گل بی‌همتایم تا ابد گوشه‌نشین از سفر زهرایم تا تو بودی همه دم خانه‌ی من روشن بود با حضورت گل من خانه نگو گلشن بود بعد کوچت دل من در عطش دیدارست بی تو ای فاطمه جان کار علی دشوار است @abadiyesher
14.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔😭 کار داریم در این شعر فراوان با دَر گوییا خورده گره با غزل مولا، در @abadiyesher
آبادی شعر 🇵🇸
💔😭 کار داریم در این شعر فراوان با دَر گوییا خورده گره با غزل مولا، در @abadiyesher
کار داریم در این شعر فراوان با دَر گوییا خورده گره با غزلِ مولا ، در وَ قسم بَر ترکِ کعبه که حتی دیوار می شد از عشقِ علی پیشِ علی دَرجا در جانشینِ نبی الله که شد روزِ غدیر خستگی های پیمبر همه شد یکجا در می نشستند یتیمان همه شب منتظرش خیره بر در همگی تا بزند بابا در چیره بر قلعه ی قلبِ همِگان شد وقتی کَنده شد با دَمِ یا فاطمه اش از جا در شُد دَرِ قلعه ز جا کَنده ولی مرغِ دلم ناخوداگاه سفر می کُند از در تا در نکند در غزلم بسته شود دستانش نکند در غزلم باز شود با پا در میخِ در داغ شد و مادرمان زخمی شد او کنون تکیه به دیوار نماید یا در ؟! آنچنان با لَگدی باز شد آن در که همه فکر کردند که دیوار یکی شد با در آه سادات ببخشند ولی خورد زمین در همین فاصله هم کنده شد از لولا در رد شدند آن همه سنگین بدن از در با پا تا که افتاد به رویِ بدنِ زهرا در بچه سید نشدم دستِ خودم نیست ولی وسطِ روضه دلم گفت بگویم مادر کربلا جلوه‌ی هفتاد وسه تَن می‌شد اگر اندکی تاب میاورد در آن غوغا در آه ای فاطمه؛ ای علتِ لبخندِ علی رفتی و بعدِ تو انداخت زِ پا او را در ما فقیریم و یتیمیم و اسیریم همه جز تو فریادرسی نیست بیا بُگْشا در با دعای فَرَجت از خودِ خورشید بخواه تا کمی باز کند روی همه دنیا در... @abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فاطمه رفت🖤 غربت علی آغاز شد💔
دیگر فلک‌ نداد به کس روی خوش نشان از لحظه‌ای که صورت مادر کبود شد @abadiyesher
روز بدون مادر شب سیاه است😭
آیینه‌ی جمال خداوند فاطمه‌ است مخلوق بی‌بدیل و همانند فاطمه‌ است بانوی آب و آینه و نور و بندگی تفسیر کوثرانه‌ی دلبند فاطمه‌ است در سوره‌‌ی مقدس کانون زندگی دریای عشق و آیه‌ی لبخند فاطمه‌ است تندیس حجب و جلوه‌ی صبر و امید را گویاترین نشانه و مانند فاطمه‌ است اعجاز نام حضرت مادر همیشگی‌ است مشکل‌گشا و فاتح هر بند‌ فاطمه‌ است در روز حشر کاش چو پرسم شفیع کیست؟ جِن و ملک، به شوق بگویند فاطمه‌ است نامش شکوه بندگی و اسم اعظم است در هر غزل، کلام خوشایند فاطمه‌ است @abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آقا.... در خودم زندانی‌ام آقا به دادم می‌رسی؟ خسته از حیرانی‌ام آقا به دادم می‌رسی؟ در گذار از کوچه‌های تنگ‌ِ غربت مُهر غم خورده بر پیشانی‌ام آقا به دادم می‌رسی؟ کاش قدری زودتر...چون می‌کُشد آخر مرا غصه‌ی پنهانی ام آقا به دادم می‌رسی چند جرعه زندگی در جامِ جان من بریز من در اینجا فانی‌ام آقا به دادم می‌رسی در میانِ ازدحامِ پوچ تهران گم شدم... بچه شهرستانی‌ام آقا به دادم می‌رسی؟ آشنایی با زبانِ ساده‌ی اشعارِ من بنده وردنجانی‌ام آقا به دادم می‌رسی @abadiyesher
مگر قرار نشد شور و شر نداشته باشی؟ به چشم هر کس و ناکس نظر نداشته باشی؟ نگفتمت که به جز دست‌هام شانه امنی برای گیسوی خود زیر سر نداشته باشی؟ بنا نبود که ابیات سست شاعرکان را زمانی از غزلم دوست‌تر نداشته باشی؟ هنوز می‌شود این رشته را گره زد و برگشت شبیه زلفت اگر دور برنداشته باشی نشانه‌های بزرگی برای ما دونفر هست بهانه‌های عجیبی اگر نداشته باشی @abadiyesher
آقا! به جان خستهٔ من هم نگاه کن! رحمی به‌ حال این دل بی‌سرپناه کن! گم کرده‌ام مسیر رسیدن به دوست را ای راه مستقیم! مرا سربه‌راه کن! تاریک شد دلی که ندیده‌است رویِ تو خورشید من! بیا و شبم را پگاه کن! از نور توست روشنیِ جانِ آفتاب بر جسمِ من بتاب و مرا نیز ماه کن! عمری تو را صدا زده‌ام بعد هر نماز لطفی بر این صدای پر از سوز و‌ آه کن! آقا! گناه من شد اگر مانع ظهور؛ بر من نگیر و عفو بر این روسیاه کن! @abadiyesher
آتش گرفت واژه‌ی «مادر» میان دود از کینه‌های اهل سقیفه، از آن حسود تسبیح دانه‌دانه شد از اشک‌های یاس سجّاده خون گریست و آهنگ غم سرود اشک قلم چکید و به روی غزل نشست از ناله‌های پشت در و صورتی کبود هرگز نخواستم بنویسم چه شد! ولی ای داد از آن اهالی بد عهدِ بی‌وجود «هجده نفس، زمین شده شرمنده‌ی شما» ماتم گرفته کل جهان، در میان دود یا زهـــــــرا 🥀🥀 @abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرمتها که شکسته شد دیگر نمیتوانی دل شکسته را احیا کنی آنچه در دستت بود، امانتی پنهان بود حراج شد ... انچه نباید بگویی گفته شد ! فاجعه را یک عذرخواهی درست نمی‌کند حرف، حرف ویران کردن دل است نه دیواری که خراب کنی و از نو بسازی.... دلی که ویران کردی قصری بود که خود ساکن آن بودی .. راستی حالا که خود را بی‌خانه کردی با آوارگی‌ات چه میکنی!؟؟ شاید به خرابه‌های جامانده از دیگران پناه می‌بری ...! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ @abadiyesher
ديديم هر که دم ز وفا زد، به دوستی چون در مقام تجربه آمد، وفا نداشت... @abadiyesher
یه نفر هم نبود رو به ما تبریک بگه... 🥲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا